تاجر شاه؛ نخستین ایران شناس جهان + تصویر
سایت تازه نوشت:
لغتنامه دهخدا در برابر کلمه ایرانشناس می نویسد: «دانشمند غیرایرانی که در باب ایران و ایرانیان تحقیق و تتبع کند.» دهخدا در این تعریف برای ایرانشناسی چهار عنصر ذکر کرده است: غیرایرانیبودن، دانشمند بودن، تحقیق و تتبع و موضوع تحقیق، ایران باشد. بنابراین اگر ایرانی در مقام مطالعه سوابق ایران برآید و در هر مقوله از تاریخ، جغرافیا، فلسفه، شعر و ادب ایران وارد شود، عنوان ایرانشناس پیدا نمیکند. اما با این همه، نمیتوان دقیقا تعریفی از ایران شناسی ارائه کرد که جامع و مانع باشد، اما میتوان به تعاریفی دست یافت که بتوان حوزه مطالعات ایرانشناسی را با آن تشریح کرد.
ایرانشناسی مجموعهای از علوم انسانی است که به مطالعه تاریخ، اقتصاد، زبان، آثار مکتوب به جای مانده و فرهنگ مادی و معنوی اقوام ایرانی زبان میپردازد. این رشته، در قرن نوزدهم به عنوان یک رشته علمی معرفی شد. در قرن بیستم، دانشمندان شروع به تفکیک شاخههای مختلف در رشته ایرانشناسی کردند و از آن موضوعات مستقلی همچون آسیاشناسی، کردشناسی، افغانشناسی و تاجیکشناسی را جدا کردند که این کار از یک طرف شرایط مطالعه ایران به صورت جداگانه را فراهم ساخت و از طرف دیگر، بررسی و مطالعه زبانها، دست نوشتههای به جای مانده (فیلولوژی ایرنی) و تاریخ باستان اقوام ایرانی زبان تسهیل شد. آثار تاریخی و فرهنگی اقوام ایرانی زبان که در دوران قرون وسطی و باستان توسط نمایندگان اقوام مختلف ساخته شدهاند و همچنین کتبیههای به جای مانده از دوران قدیم، منابع ارزشمندی برای رشته ایرانشناسی به شمار میرفتند.
پیدایش این رشته در اروپای غربی قبل از هر چیز موجب توسعه روابط تجاری و دیپلماتیک میان کشورهای اروپایی با ایران، آسیای مركزي، هند و همچنین فعالیت های میسیونری شد. اما در این میان آشنایی با اولین تاجر فیلسوفی که در صدد شناخت ابران برامد خالی از لطف نیست.
ژان شاردن؛ نخستین ایرانشناس جهان:
ژان شاردن در سال 1643 م.، درست سالي كه لوئي چهاردهم به تخت نشست، در شهر پاريس متولد شده و در همان محل به تحصيل پرداخته است. او پسر مرد جواهرسازي بوده كه در ميدان دوفين به كار مشغول بوده است و نزد همو است كه شاردن از زمان كودكي شناخت سنگهاي قيمتي و فن و هنر جواهرسازي را آموخته است.
خانوادهي شاردن به فرقهي پروتستان تعلق داشت و به طور كلي اغلب با مقامات رسمي فرانسوي و كليساي كاتوليك مشكل پيدا ميكرد. به همين سبب شاردن جوان علاقهي زيادي نداشت تا در فرانسه سكونت كند و از طرف ديگر شغل جواهرسازي، ميل دسترسي به سنگهاي قيمتي و شايد نيز نوعي عشق به شناخت افق هاي دوردست، او را متوجه آسيا و هند شرقي كرد. وي در بيست و دو سالگي (1664-1665 م.) اولين سفر خود را آغاز كرد كه در حدود شش سال طول كشيد. در اين سفر، ايران بيش از كشورهاي ديگر نظر او را جلب كرد، به نحوي كه عملاً بيشتر وقت خود را در اين كشور گذراند.
اما نکته قابل توجه آن است که در ميان كل جهانگردان خارجي كه در قرن هفدهم ميلادي به ايران سفر كردهاند، شاردن اولين كسي است كه عملاً خود را به عنوان جهانگرد فيلسوف شناسانده است و اين جنبه در بافت و محتواي گزارشهاي سفر او جا به جا به خوبي به چشم ميخورد و به نحوي به متفكران بعدي، همچون منتسكيو و گيبون نويد ميدهد. در هر صورت از لحاظ تاريخي او اولين جهانگرد غربي است كه در سفرنامهي خود به نحوي صريح نه فقط به اعتقادات ديني ايرانيان، بلكه به وضع فلسفه در ايران اشاره كرده است. البته فلسفههاي اسلامي از اواخر قرن نهم ميلادي به بعد به نحو بسيار وسيعتر، با وجود بروز جنگهاي صليبي و شايد به علت آنها در قرن دوازدهم در دارالترجمهي طُليطله و در قرن سيزدهم به سبب تفكيك سنّتهاي فكري مختلف در دانشگاههاي اروپا به صورت تخصصيتر مورد نظر بوده و موجب تحولات زياد فرهنگي و اجتماعي غربيان شده است. ولي شاردن نخستين كسي است كه با حضور در محل و بر اثر آشنايي با دانشمندان و متخصصان ايراني از جريانات فكري آن دوره گزارش
داده است و با وجود جنبهي اجمالي يادداشتهاي او كه از محدودهي خبررساني متداول فراتر نميرود، تأمل در گفتههاي او بسيار مفيد و آموزنده به نظر ميرسد.
شاردن علاوه بر زبان فارسي كه آن را خوب بلد بود، تا حدودي تركي و عربي هم ياد گرفته بود. او در مورد فارسي داني خود در مقدمهي آخرين چاپ سفرنامهاش در زمان حيات خود (چاپ پنجم در سال 1711 م.) ادعا ميكند كه از تمام اروپايياني كه در آن عصر به شرق سفر ميكردهاند، تسلط بيشتري بر زبان فارسي داشته و توانسته است مستقيماً با بزرگان و مقامات رسمي ايران وارد مذاكره شود و روابط بسيار خوبي با آنها برقرار سازد، به طوري كه شاه ايران، عباس ثاني، علاوه بر اينكه لقب «تاجرشاه» را به او داده، چند قطعه جواهر قيمتي نيز به او هديه داده است كه بنا به گفتهي شاردن خودش شكل آنها را طراحي كرده بود.
تاثیر شاردن بر شناخت اروپاییان از ایران:
سفرنامه شاردن در آخر قرن هفدهم و اوايل قرن هجدهم در اروپا فوقالعاده طرف توجه قرار گرفت و مردم عادي كه ديگر از صحبت دربارهي تركهاي عثماني و به اصطلاح از «ترك بازي» خسته شده بودند، دربارهي ايران به بحث و گفتگو پرداختند كه البته بعد از ايران هم نوبت شناخت فرهنگ و هنر چين رسيد و در قرن هجدهم اين كشور بيش از هر كشور ديگر آسيايي مورد نظر اروپاييان قرار گرفت.
تأثير سفرنامهي شاردن در آثار ادبي و نوشتههاي زيادي در آخر قرن هفدهم و خاصّه در قرن هجدهم به چشم ميخورد. منتسكيو نه فقط در كتاب معروف خود، نامههاي ايراني، كه نوعي نوشتهي انتقادي از جامعهي فرانسه و در عين حال رماني عاطفي به سبك شرقيِ رايج آن زمان است، تحت تأثير شاردن بوده، بلكه در آثار جديتر خود نيز، همچون روحالقوانين از سفرنامهي شاردن به نحوي الهام گرفته است. در اين زمينه ميتوان به اعتقاد او به تأثير آب و هوا و غيره در نحوهي معيشت مردم و نظام حكومتي آنها اشاره كرد و يا شباهت بعضي از گفتههاي او را در مورد اوصاف حكومتهاي استبدادي با نظر شاردن مقايسه كرد.
شاردن عقيده داشته است كه سرمايه در ايران از هر كشور ديگر در جهان متغيرتر است و منتسكيو به نحو ديگر رابطهاي ميان عدم امنيت مالي با نظام حكومتي و اوصاف جغرافيايي برقرار ساخته است. از اين لحاظ، شاردن به نظر عدهاي از محققان فقط از لحاظ شناخت سنگهاي قيمتي تبحر نداشته، بلكه از لحاظ سياسي نيز اطلاعات دقيقي كسب كرده و ميتوانسته است صور مختلف دولتها و حكومتها را تشخيص دهد و آنها را بسيار دقيق تعريف كند.
آنچه مسلم است اين امر است كه شاردن در اين مورد به اندازهي منتسكيو و حتي ولتر كه بعد از او زندگي ميكردهاند، از حكومت پارلماني انگلستان شگفت زده نبوده است و بعد از اينكه هيجده سال آخر عمر خود را كه در انگلستان گذراند به عيوب حكومت سلطنت پارلماني اين كشور واقف شد. او كه در سحرگاه حكومت مطلقهي لوئي چهاردهم متولد شده بود و با همان نوع حكومت در عثماني و ايران و دستگاه مغول در هندوستان آشنا شده بود، باز هم از نتايج «ليبراليسم» سياسيِ نوع اروپايي مطمئن نبود كه تا حدودي توسط جان لاك معرفي و بيان شده بود و با بدبيني از آن صحبت ميكرد.
در خاتمه لازم به يادآوري این نکته است كه زبان داني شاردن و اطلاعات عمومي او در جغرافيا و تاريخ و مردم شناسي و غيره و خاصّه تعمق واقع بينانهي او در وضع كشورها و نحوهي زندگاني مردم و نوشته هاي او در مورد ايران دورهي صفوي در عين سادگي و بيادعايي بسيار دقيق و كاملاً مستند جلوه ميكنند، به طوري كه با گذشت زمان و با توجه به آنچه بعداً رخ داده است، گويي با بازگشت به يادداشتهاي مختلف او ميتوان احتمالاً به نكات بسيار ظريفي پي برد كه در هر صورت در فهم سير تحول تاريخ و فرهنگ ايران عصر جديد حائز اهميتي فراوان است.
ارسال نظر