بازگشت حاج احمد متوسلیان بعد از ۳۸ سال /حاج احمد و سه همرزمش تیرباران شدهاند/محل دفن مشخص شده است
پارسینه: رؤیا و تصّور بازگشت «حاج احمد متوسلیان» و سه همرزم کهف نشین و فراموش شده او پس از ۳۸ سال دوری و بی خبریِ مطلق، در همین روزها و روزگارِ پرحادثه به میهن عزیزمان، الحق که شیرین و گواراست.
خبر بازگشت فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله در جنگ هشت ساله ایران و عراق به کشور بالاخره بعد از ۳۸ سال به گوش میرسد، حاج احمد متوسلیان اواخر خرداد سال ۱۳۶۱، طی ماموریتی همراه یک هیات عالیرتبه سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ایران، به سوریه و لبنان سفر کرد تا راههای کمک به مردم مظلوم و بیدفاع لبنان را از نزدیک بررسی کند. اما در ظهر روز چهاردهم تیرماه ۱۳۶۱ حاج احمد متوسلیان به همراه اتومبیل سفارت جمهوری اسلامی ایران در لبنان هنگام عزیمت به بیروت در یک پست ایست و بازرسی موسوم به حاجز باربرا به فاصله ۴۰ کیلومتری بیروت متعلق به شبه نظامیان مارونی وابسته به حزب کتائب متوقف شد و چهار سرنشین آن به رغم داشتن مصونیت دیپلماتیک توسط تروریستها به گروگان گرفته شدند و پس از شکنجه و بازجویی به نظامیان اسرائیل تحویل گردیدند که تا امروز اطلاعی از سرنوشت آنها نبود.
احسان محمد حسنی مسوول سازمان هنری رسانهای اوج در یادداشتی که دفاع پرس آن را منتشر کرده است نوشت:
مجسم کنیم حاج احمد با سر و رویی که گرد پیری بر آن نشسته، به شهر خودش تهران بازگشته و پس از قریب به چهار دهه، برای ملاقات با مادری که در گمنامی و چشم انتظاری، چراغ عمرش خاموش شده، به خانۀ کوچک و قدیمی اش در کوچۀ علوی خیابان مولوی تهران سری میزند و با مردم و خیابانها و محلههای این شهر شلوغ مواجه میشود ....
«بازگشتِ احمد» به تنهایی پتانسیلِ تبدیل شدن به جذابترین و شگفت انگیزترین فیلم سینمایی و یا سریال تلویزیونی پرمخاطب را پیرامون فرجام قصۀ این شیرِ در زنجیر داراست. همان انگیزهای که سالها قبل ما را بر آن داشت تا رایحهای از زندگی و زمانۀ احمد را در قالب فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» راهیِ نمایش بر پردههای عریضِ سالنهای سینما کنیم. امروز هم میتواند، شوق تخیّل و تصوّرِ بازگشتِ حیدر رزمندگان و سه جوانمرد سلحشور و همراهِ او، به این دیارِ غبارِ غم گرفتۀ بعد از شهادتِ حاج قاسم و سربرآوردن بلای کرونا، سوژۀ بکرِ دیگری برای پرداختِ روایت این مواجهۀ حیرت انگیز باشد.
آری؛ قصهای شکوهمند که قهرمانان واقعیِ آن، به تأسی از امام و مقتدایشان، شریک غمِ مظلومان جهان شدند و برای اثبات این مدعا، در فردای پیروزمند نبرد اِلی بیت المقدس و نماز فتح در مسجد جامع خرمشهر، در ژوئن ۱۹۸۲، زیر بیرق فخر آفرینِ «قوای محّمد رسول الله»، عازم کرانههای مه گرفتۀ خطۀ خونرگ «لبنانِ» مظلوم شدند. قصهای بی نظیر و تکرار ناشدنی از ورودِ باشکوه لشکر اسلام به دمشق و اقامۀ عزای شهیدان کربلای حسینی و کربلای خمینی در حرم اُمُّ المصائب، حضرت زینب کبری سلام الله علیها، از استقبال گرم و مهمان نوازی صمیمانۀ مردم مسلمان سوریه، شیعیان آوارۀ لبنان و مظلومان بی پناه فلسطینی از «جُند محمَّد (ص)»، تا آغاز عملیات فشرده شناسایی در «درّۀ بقاع» و «بلندیهای جولان»، از پادگان نیمه متروکۀ «زبدانی» و عملیات لغو شدۀ تیپ در «بُقاع» تا ... و سرانجام از پُست ایست و بازرسی «برباره» در جادۀ ساحلی «طرابلس - بیروت» که داغی التیام ناپذیر برقلبهای سلحشوران ایران زمین و مستضعفان جهان گذاشت؛ و حالاپس از ۳۸ سال از واقعۀ تلخ ربوده شدن چهار دیپلمات ایرانی، به جای تجسّم و تصّور و تخیّل، خبر آورده اند که فاتح راستین خونین شهر، حاج احمد متوسلیان و سه همرزم او «سیدمحسن موسوی»، «تقی رستگار مقدم» و «کاظم اخوان» پس از ربوده شدن و سپری کردن ایّام کوتاهی در اسارت نیروهای مزدور شبه نظامی فالانژ وابسته به رژیم صهیونیستی، در ساحل مدیترانه تیرباران شده اند و محل دفن ایشان هم مشخص است.
این خبر، یا واقعیت دارد و یا صرفاً یک ادعاست! هر چه که هست سالهای سال، اساتید، محققین، مستندسازان، نویسندگان و پژوهشگران توانا و به نامِ وادیِ ادبیات پایداریِ این دیار، بر مبنای اسناد و شواهد و قرائنِ متقن و شهادتِ شاهدان زنده و حاضر در اسارتگاه و محل تیرباران و دفن این چهار ایرانیِ مظلوم، گواهی میدهند که حاج احمد متوسّلیان و همراهان غریبش به طرز وحشیانهای به شهادت رسیده اند و پیکر نیمه جانشان نیز در نقطهای مشخص در زیر خرواری از خاک و بُتن قرار گرفته و تا امروز مدفون مانده اند.
صحّت و سقم این مُدعا موقعی روشن و عیان میشود که سلحشوران نیروی قدس سپاه با همکاری وزارت امور خارجه و دریادلان حزب الله لبنان، نقطۀ مورد نظر را با دقّت و سرعت، تفحص و کاوش نموده و چنانچه بقایای پیکرهای مطهرشان کشف گردید، با آزمایش DNA، طی بیانیهای حقیقت را با مردم، یاران و خانوادههای چشم انتظارشان در میان بگذارند.
اکنون میتوانیم مجسم کنیم که در همین نزدیکیها و ماههای آینده و تا قبل از فرارسیدن چهاردهم تیرماهِ سال ۱۴۰۰، به جای جسم خسته و نحیف حاج احمد، پیکر مطهر او پس از سالها غربت، به دامانِ میهن بازگردد و چشم و چراغ ملّت گردد و پس از استقبال و تشییع طوفانیِ جوانانِ این سرزمین، در کنار مقتدای روح اللهی اش و در جوار مزار یاران شهیدش، تا ابد آرام بگیرد.
اگر منافعی در «زنده نمایی» و نیامدن این پیکرهای دور افتاده از وطن برای عدهای خاص نباشد، حتماً آن جریان مصلحت اندیش و منفعت طلب هم در برابر مطالبۀ عمومیِ مردم و اصحاب رسانه، مقاومت نخواهند کرد و تسلیم اراده و پیگیری منسجم و یکپارچه خواهند شد.
دست به نقد؛ عملکرد مسئولین ذیربط و رسانههای وطنیِ خودمان را در ماجرای ۳۸ سالۀ ربوده شدن ۴ فرزند رشید این آب و خاک، مقایسه کنید با عملکرد بوقهای تبلیغاتی نظام جهانی سلطۀ صهیونیستی دربارۀ «ران آراد» - خلبان مفقود شده نیروی هوایی ارتش اسراییل -، تا ببینید کجای کاریم!
حکّام تل آویو هر سال برای صهیونیستِ مذکور، جشن تولد، جشن سالگرد فارغ التحصیلی، جشن سالروز ورود به ارتش صهیونیستی، جشن اولین پرواز موفقیت آمیز! و انواع و اقسام مراسمها میگیرند. دهها صفحه از مطبوعات اسرائیلی و غربی در هر یک از این مناسبتهای ادواری، در رثای آدمکش مفقود شده اسرائیلی سیاه میشوند. رسانههای گلوبال و شبکههای ریز و درشت ماهوارهای و شبکههای اجتماعیِ فضای مجازی را به صف میکنند و همچون ترجیع بندی تکراری و مسلسل، افکار عمومیِ مردم پنج قاره را با وِرد «ران آراد، ران آراد» خودشان بمباران میکنند و در عوض عملکرد ما و رسانههای آزاده و مستقل ما، دربارۀ روشن شدن سرنوشت ۴ گروگان یا شهیدِ ایرانی مان توسط تروریستهای آدم ربای حاکم بر تل آویو ... تقریباً هیچ؟!
شک ندارم به یاری پروردگار، و دعای مردم و همت والای اهالی رسانه، نه بصورت پراکنده و مقطعی- که هماهنگ و ریشه ای، برای آغاز یک جهاد رسانه ای، تا قبل از شمارش معکوس و از راه رسیدن چهاردهم تیرماه ۱۴۰۰، این پروندۀ قطور و بلند بالا، به صفحۀ آخر خود خواهد رسید. پس با توکل به حضرت مقلب القلوب؛ شروع میکنیم: «۳۶۵»
احسان محمد حسنی مسوول سازمان هنری رسانهای اوج در یادداشتی که دفاع پرس آن را منتشر کرده است نوشت:
مجسم کنیم حاج احمد با سر و رویی که گرد پیری بر آن نشسته، به شهر خودش تهران بازگشته و پس از قریب به چهار دهه، برای ملاقات با مادری که در گمنامی و چشم انتظاری، چراغ عمرش خاموش شده، به خانۀ کوچک و قدیمی اش در کوچۀ علوی خیابان مولوی تهران سری میزند و با مردم و خیابانها و محلههای این شهر شلوغ مواجه میشود ....
«بازگشتِ احمد» به تنهایی پتانسیلِ تبدیل شدن به جذابترین و شگفت انگیزترین فیلم سینمایی و یا سریال تلویزیونی پرمخاطب را پیرامون فرجام قصۀ این شیرِ در زنجیر داراست. همان انگیزهای که سالها قبل ما را بر آن داشت تا رایحهای از زندگی و زمانۀ احمد را در قالب فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» راهیِ نمایش بر پردههای عریضِ سالنهای سینما کنیم. امروز هم میتواند، شوق تخیّل و تصوّرِ بازگشتِ حیدر رزمندگان و سه جوانمرد سلحشور و همراهِ او، به این دیارِ غبارِ غم گرفتۀ بعد از شهادتِ حاج قاسم و سربرآوردن بلای کرونا، سوژۀ بکرِ دیگری برای پرداختِ روایت این مواجهۀ حیرت انگیز باشد.
آری؛ قصهای شکوهمند که قهرمانان واقعیِ آن، به تأسی از امام و مقتدایشان، شریک غمِ مظلومان جهان شدند و برای اثبات این مدعا، در فردای پیروزمند نبرد اِلی بیت المقدس و نماز فتح در مسجد جامع خرمشهر، در ژوئن ۱۹۸۲، زیر بیرق فخر آفرینِ «قوای محّمد رسول الله»، عازم کرانههای مه گرفتۀ خطۀ خونرگ «لبنانِ» مظلوم شدند. قصهای بی نظیر و تکرار ناشدنی از ورودِ باشکوه لشکر اسلام به دمشق و اقامۀ عزای شهیدان کربلای حسینی و کربلای خمینی در حرم اُمُّ المصائب، حضرت زینب کبری سلام الله علیها، از استقبال گرم و مهمان نوازی صمیمانۀ مردم مسلمان سوریه، شیعیان آوارۀ لبنان و مظلومان بی پناه فلسطینی از «جُند محمَّد (ص)»، تا آغاز عملیات فشرده شناسایی در «درّۀ بقاع» و «بلندیهای جولان»، از پادگان نیمه متروکۀ «زبدانی» و عملیات لغو شدۀ تیپ در «بُقاع» تا ... و سرانجام از پُست ایست و بازرسی «برباره» در جادۀ ساحلی «طرابلس - بیروت» که داغی التیام ناپذیر برقلبهای سلحشوران ایران زمین و مستضعفان جهان گذاشت؛ و حالاپس از ۳۸ سال از واقعۀ تلخ ربوده شدن چهار دیپلمات ایرانی، به جای تجسّم و تصّور و تخیّل، خبر آورده اند که فاتح راستین خونین شهر، حاج احمد متوسلیان و سه همرزم او «سیدمحسن موسوی»، «تقی رستگار مقدم» و «کاظم اخوان» پس از ربوده شدن و سپری کردن ایّام کوتاهی در اسارت نیروهای مزدور شبه نظامی فالانژ وابسته به رژیم صهیونیستی، در ساحل مدیترانه تیرباران شده اند و محل دفن ایشان هم مشخص است.
این خبر، یا واقعیت دارد و یا صرفاً یک ادعاست! هر چه که هست سالهای سال، اساتید، محققین، مستندسازان، نویسندگان و پژوهشگران توانا و به نامِ وادیِ ادبیات پایداریِ این دیار، بر مبنای اسناد و شواهد و قرائنِ متقن و شهادتِ شاهدان زنده و حاضر در اسارتگاه و محل تیرباران و دفن این چهار ایرانیِ مظلوم، گواهی میدهند که حاج احمد متوسّلیان و همراهان غریبش به طرز وحشیانهای به شهادت رسیده اند و پیکر نیمه جانشان نیز در نقطهای مشخص در زیر خرواری از خاک و بُتن قرار گرفته و تا امروز مدفون مانده اند.
صحّت و سقم این مُدعا موقعی روشن و عیان میشود که سلحشوران نیروی قدس سپاه با همکاری وزارت امور خارجه و دریادلان حزب الله لبنان، نقطۀ مورد نظر را با دقّت و سرعت، تفحص و کاوش نموده و چنانچه بقایای پیکرهای مطهرشان کشف گردید، با آزمایش DNA، طی بیانیهای حقیقت را با مردم، یاران و خانوادههای چشم انتظارشان در میان بگذارند.
اکنون میتوانیم مجسم کنیم که در همین نزدیکیها و ماههای آینده و تا قبل از فرارسیدن چهاردهم تیرماهِ سال ۱۴۰۰، به جای جسم خسته و نحیف حاج احمد، پیکر مطهر او پس از سالها غربت، به دامانِ میهن بازگردد و چشم و چراغ ملّت گردد و پس از استقبال و تشییع طوفانیِ جوانانِ این سرزمین، در کنار مقتدای روح اللهی اش و در جوار مزار یاران شهیدش، تا ابد آرام بگیرد.
اگر منافعی در «زنده نمایی» و نیامدن این پیکرهای دور افتاده از وطن برای عدهای خاص نباشد، حتماً آن جریان مصلحت اندیش و منفعت طلب هم در برابر مطالبۀ عمومیِ مردم و اصحاب رسانه، مقاومت نخواهند کرد و تسلیم اراده و پیگیری منسجم و یکپارچه خواهند شد.
دست به نقد؛ عملکرد مسئولین ذیربط و رسانههای وطنیِ خودمان را در ماجرای ۳۸ سالۀ ربوده شدن ۴ فرزند رشید این آب و خاک، مقایسه کنید با عملکرد بوقهای تبلیغاتی نظام جهانی سلطۀ صهیونیستی دربارۀ «ران آراد» - خلبان مفقود شده نیروی هوایی ارتش اسراییل -، تا ببینید کجای کاریم!
حکّام تل آویو هر سال برای صهیونیستِ مذکور، جشن تولد، جشن سالگرد فارغ التحصیلی، جشن سالروز ورود به ارتش صهیونیستی، جشن اولین پرواز موفقیت آمیز! و انواع و اقسام مراسمها میگیرند. دهها صفحه از مطبوعات اسرائیلی و غربی در هر یک از این مناسبتهای ادواری، در رثای آدمکش مفقود شده اسرائیلی سیاه میشوند. رسانههای گلوبال و شبکههای ریز و درشت ماهوارهای و شبکههای اجتماعیِ فضای مجازی را به صف میکنند و همچون ترجیع بندی تکراری و مسلسل، افکار عمومیِ مردم پنج قاره را با وِرد «ران آراد، ران آراد» خودشان بمباران میکنند و در عوض عملکرد ما و رسانههای آزاده و مستقل ما، دربارۀ روشن شدن سرنوشت ۴ گروگان یا شهیدِ ایرانی مان توسط تروریستهای آدم ربای حاکم بر تل آویو ... تقریباً هیچ؟!
شک ندارم به یاری پروردگار، و دعای مردم و همت والای اهالی رسانه، نه بصورت پراکنده و مقطعی- که هماهنگ و ریشه ای، برای آغاز یک جهاد رسانه ای، تا قبل از شمارش معکوس و از راه رسیدن چهاردهم تیرماه ۱۴۰۰، این پروندۀ قطور و بلند بالا، به صفحۀ آخر خود خواهد رسید. پس با توکل به حضرت مقلب القلوب؛ شروع میکنیم: «۳۶۵»
منبع:
خبرآنلاین
خداوند حاج احمد آقای متوسلیان و اصحابش را اجر دهد و
در صورت شهادت آنها را غریق رحمت بی نهایت خودش گرداند
حاج احمد آقا
آغازگر نهضت جهاد و قتال فرا ملی
حاکمیت الهی ایران در دوره معاصر بود و
از ثمرات این نهضت که اکنون در قالب سپاه مقدس قدس
دارد دنبال میشود افزایش حریم امنیتی ایران و شکست حصر
سیاسی و نظامی و اقتصادی کشور هست
علت تیرباران چی بوده؟
این قضیه مردن اینها تقریباً برای همه محرز بود شماها 38 ساله دارید با افکار مردم و خون اونها بازی می کند و استفاده های سیاسی می کنید!!!!!!!!!!!!!!!!