مصر: آزمونی دوباره در تلاقی اسلام و دموکراسی
پارسینه: یادداشت سردبیر/
در خبرها خواندم که مسیحیان قبطی مصر، نامزدهای سکولار را برای انتخاب به عنوان رئیسجمهور پسندیدهاند. آنها نگران از نارواداری احتمالی اسلامگرایان پس از دستیابی به قدرت، ترجیح دادهاند که رئیسجمهوری فارغ از ایدئولوژی دینی را انتخاب کنند. گفته شده است که صوفیهای مصر به دلیل مشابهی، به کاندیدای سکولار رأی دادهاند. چندی پیش نیز خبری منتشر شد مبنی بر «تعطیلی نخستین حسینیهٔ شیعیان مصر» که تنها ۱۰ روز از گشایش آن میگذشت. شیخ جامع الأزهر نیز از این اقدام حمایت کرد. با این وجود، برای من تعجب برانگیز نخواهد بود اگر بشنوم که شیعیان مصر نیز در نهایت کاندیدایی غیر انحصارگرا را برگزیده باشند. قاعدهٔ «رجحان نامسلمان دادگر بر بیدادگر مسلمان» کماکان برقرار است.
آخرین اخبار حکایت از راهیابی «محمد المرسی» کاندیدای اخوانالمسلمین و «احمد الشفیق» کاندیدای سکولار و مورد حمایت نظامیان به دور دوم دارد. با این حال، المرسی در قاهره موفق به کسب رتبهٔ سوم شده است و رأی اول در پایتخت، متعلق به «حمیدین الصباحی» نامزد ملیگرایان است.
انتخابات ریاستجمهوری در مصر را میتوان به عنوان نمونهای عینی و معاصر از مفصلبندی میان دو نهاد دین و دموکراسی بررسی کرد: رقابت برای کسب قدرت سیاسی در جامعهای با اکثریت مسلمان. در عین حال، رشد و قدرتیابی احزاب اسلامگرا در جوامع عربی پس از انقلاب، گویا باعث تعجب ناظران غربی شده است. این رویداد سبب شد تا نگاهی دوباره داشته باشم به کتابی در همین رابطه که اخیرا خوانده بودم: «چه کسی از طرف اسلام سخن میگوید؟» نوشتهٔ پروفسور جان اسپوزیتو، متفکر و اسلامشناس امریکایی که تلاشهای علمیاش برای شناخت و معرفی اسلام در غرب شهرت دارد.
این کتاب حاصل مطالعهٔ تحقیقاتی چندساله و گستردهٔ مؤسسهٔ گالوپ است. بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۷، مؤسسهٔ گالوپ دهها هزار مصاحبهٔ رو در رو و یکساعته با ساکنان بیش از سی و پنج کشور انجام داده است که اکثریت مسلمان داشتهاند. افرادی که با آنها مصاحبه شده است نمایندهٔ جوانان و سالخوردگان، تحصیلکردهها و بیسوادان، زنان و مردان، و شهرنشینان و روستاییان بودهاند. به نقل از مقدمهٔ کتاب، «با روش نمونهگیری اتفاقی که گالوپ از آن استفاده کرد، نتایج از نظر آماری با ضریب خطای مثبت یا منفی سه معتبر است»؛ یعنی نمونهای که نمایندهٔ بیش از ۹۰ درصد از یک میلیارد و سیصد میلیون مسلمان جهان است و «این بزرگترین و جامعترین مطالعهای است که دربارهٔ مسلمانان عصر حاضر انجام گرفته است.»
نتایج حاصل از این تحقیقات که با تحلیلها و اطلاعاتی فراتر از سوی نویسندهٔ کتاب همراه شده است، مطالعهٔ آن را بسیار آموزنده و گاهی شگفتانگیز میکند؛ از جمله برای مخاطب مسلمان. بدون تفصیل بیشتر، اشارهای میکنم به دو گفتار از این کتاب.
نویسنده در فصل دوم کتاب با عنوان «مردمسالاری یا حکومت دینی» به تحلیل آمارهای مرتبط با نظرات مسلمانان در ارتباط با دموکراسی و دین پرداخته است.
اسپوزیتو مینویسد:
او در ادامه به آماری در تأیید تحلیل خود اشاره میکند:
نویسنده در انتهای فصل جمعبندی خود را این چنین بیان میکند:
پروفسور اسپوزیتو در فصل سوم کتاب نیز، تحت عنوان «چه چیزی باعث به وجود آمدن تندروها میشود؟» نگاهی تحلیلی به ارتباط عینی میان اسلام و دموکراسی دارد. او «تهدید غرب علیه آزادی سیاسی و هویت اسلامی» و «محدود کردن حاکمان و رژیمهای مستبد و غیر اسلامی» را به عنوان دو عامل تشدیدکنندهٔ تمایل مسلمانان به استفاده از شریعت بر میشمارد و مینویسد: «امروز، تمایل بیشتر تندروهای سیاسی در اجرای احکام اسلامی بازتاب علاقهٔ آنها به محدود کردن حاکمان و رژیمهایی است که آنها را مستبد، غیر اسلامی و فاسد میخوانند.»
و در ادامه آمده است:
آخرین اخبار حکایت از راهیابی «محمد المرسی» کاندیدای اخوانالمسلمین و «احمد الشفیق» کاندیدای سکولار و مورد حمایت نظامیان به دور دوم دارد. با این حال، المرسی در قاهره موفق به کسب رتبهٔ سوم شده است و رأی اول در پایتخت، متعلق به «حمیدین الصباحی» نامزد ملیگرایان است.
انتخابات ریاستجمهوری در مصر را میتوان به عنوان نمونهای عینی و معاصر از مفصلبندی میان دو نهاد دین و دموکراسی بررسی کرد: رقابت برای کسب قدرت سیاسی در جامعهای با اکثریت مسلمان. در عین حال، رشد و قدرتیابی احزاب اسلامگرا در جوامع عربی پس از انقلاب، گویا باعث تعجب ناظران غربی شده است. این رویداد سبب شد تا نگاهی دوباره داشته باشم به کتابی در همین رابطه که اخیرا خوانده بودم: «چه کسی از طرف اسلام سخن میگوید؟» نوشتهٔ پروفسور جان اسپوزیتو، متفکر و اسلامشناس امریکایی که تلاشهای علمیاش برای شناخت و معرفی اسلام در غرب شهرت دارد.
این کتاب حاصل مطالعهٔ تحقیقاتی چندساله و گستردهٔ مؤسسهٔ گالوپ است. بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۷، مؤسسهٔ گالوپ دهها هزار مصاحبهٔ رو در رو و یکساعته با ساکنان بیش از سی و پنج کشور انجام داده است که اکثریت مسلمان داشتهاند. افرادی که با آنها مصاحبه شده است نمایندهٔ جوانان و سالخوردگان، تحصیلکردهها و بیسوادان، زنان و مردان، و شهرنشینان و روستاییان بودهاند. به نقل از مقدمهٔ کتاب، «با روش نمونهگیری اتفاقی که گالوپ از آن استفاده کرد، نتایج از نظر آماری با ضریب خطای مثبت یا منفی سه معتبر است»؛ یعنی نمونهای که نمایندهٔ بیش از ۹۰ درصد از یک میلیارد و سیصد میلیون مسلمان جهان است و «این بزرگترین و جامعترین مطالعهای است که دربارهٔ مسلمانان عصر حاضر انجام گرفته است.»
نتایج حاصل از این تحقیقات که با تحلیلها و اطلاعاتی فراتر از سوی نویسندهٔ کتاب همراه شده است، مطالعهٔ آن را بسیار آموزنده و گاهی شگفتانگیز میکند؛ از جمله برای مخاطب مسلمان. بدون تفصیل بیشتر، اشارهای میکنم به دو گفتار از این کتاب.
نویسنده در فصل دوم کتاب با عنوان «مردمسالاری یا حکومت دینی» به تحلیل آمارهای مرتبط با نظرات مسلمانان در ارتباط با دموکراسی و دین پرداخته است.
اسپوزیتو مینویسد:
اکثریت قابل ملاحظهای در تقریبا تمام کشورهایی که مورد ارزیابی قرار گرفتند (۹۵ درصد در بورکینافاسو، ۹۴ درصد در مصر، ۹۳ درصد در ایران، ۹۰ درصد در اندونزی) میگویند که اگر قرار باشد قانون اساسی برای یک کشور جدید نوشته شود، آنها آزادی بیان را با این تعریف که «تمام شهروندان اجازه دارند عقیدهٔ خود را دربارهٔ مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روز بیان کنند» تضمین خواهد کرد.
با وجود این، گرچه کسانی که در این ارزیابی شرکت داشتند بسیاری از جنبههای مردمسالاری غربی را تحسین و تأیید میکنند، موافق پذیرش تمامعیار مدلهای مردمسالاری غربی نیستند.... طبق اطلاعات به دست آمده، تأکیدی که افراد در کشورهای با اکثریت مسلمان در مورد مدل جدیدی از دولت دارند، یعنی دولتی که مردمسالار است اما در عین حال ارزشهای اسلامی را هم در بر میگیرد، به توضیح این نکته کمک می کند که چرا اکثریت در بیشتر کشورها، به استثنای تعدادی انگشتشمار، خواهان استفاده از شریعت [اسلام] به عنوان حداقل «یکی» از منابع قانونگذاری هستند.
با وجود این، گرچه کسانی که در این ارزیابی شرکت داشتند بسیاری از جنبههای مردمسالاری غربی را تحسین و تأیید میکنند، موافق پذیرش تمامعیار مدلهای مردمسالاری غربی نیستند.... طبق اطلاعات به دست آمده، تأکیدی که افراد در کشورهای با اکثریت مسلمان در مورد مدل جدیدی از دولت دارند، یعنی دولتی که مردمسالار است اما در عین حال ارزشهای اسلامی را هم در بر میگیرد، به توضیح این نکته کمک می کند که چرا اکثریت در بیشتر کشورها، به استثنای تعدادی انگشتشمار، خواهان استفاده از شریعت [اسلام] به عنوان حداقل «یکی» از منابع قانونگذاری هستند.
او در ادامه به آماری در تأیید تحلیل خود اشاره میکند:
تنها در تعداد کمی از کشورها اکثریت میگویند که شریعت نباید هیچ نقشی در جامعه داشته باشد؛ در عین حال در اغلب کشورها، تنها اقلیتی از مردم خواهان شریعت به عنوان «تنها منبع» قانون هستند. در اردن، مصر، پاکستان، افغانستان و بنگلادش اکثریت مردم خواستار به کارگیری شرعیت به عنوان «تنها منبع» قانونگذاری هستند.
شگفتانگیزتر از همه نبود اختلافهای فراگیر در بسیاری از کشورها بین مردان و زنان در حمایت از شریعت به عنوان تنها منبع قانونگذاری است. به عنوان مثال در اردن، ۵۴ درصد مردان و ۵۵ درصد زنان میخواهند که شریعت تنها منبع قانونگذاری باشد. در مصر، این آمار ۷۰ درصد از مردان و ۶۲ درصد از زنان است؛ در ایران ۱۲ درصد از مردان و ۱۴ درصد از زنان؛ و در اندونزی ۱۴ درصد از مردان و ۱۴ درصد از زنان.
شگفتانگیزتر از همه نبود اختلافهای فراگیر در بسیاری از کشورها بین مردان و زنان در حمایت از شریعت به عنوان تنها منبع قانونگذاری است. به عنوان مثال در اردن، ۵۴ درصد مردان و ۵۵ درصد زنان میخواهند که شریعت تنها منبع قانونگذاری باشد. در مصر، این آمار ۷۰ درصد از مردان و ۶۲ درصد از زنان است؛ در ایران ۱۲ درصد از مردان و ۱۴ درصد از زنان؛ و در اندونزی ۱۴ درصد از مردان و ۱۴ درصد از زنان.
نویسنده در انتهای فصل جمعبندی خود را این چنین بیان میکند:
نگاه دقیقتر به دیدگاه افرادی که آنها را «دموکراتهای مسلمان» مینامیم، یعنی افرادی که معتقدند مردمسالاری برای پیشرفت و آیندهشان حائز اهمیت است، به درک ما از این مسئله کمک میکند. شاید جالب توجهترین خصوصیت این گروه، تأکید زیاد آنها بر دین و حقوق زنان است.
اکثر دموکراتهای مسلمان میگویند که داشتن یک زندگی معنوی غنی بسیار اساسی است، معنویتی که بدون آن نمیتوانند زندگی کنند، و بیش از ۶۰ درصد اظهار میدارند که در طول هفت روز گذشته در یک مراسم مذهبی شرکت کردهاند.
اکثر دموکراتهای مسلمان میگویند که داشتن یک زندگی معنوی غنی بسیار اساسی است، معنویتی که بدون آن نمیتوانند زندگی کنند، و بیش از ۶۰ درصد اظهار میدارند که در طول هفت روز گذشته در یک مراسم مذهبی شرکت کردهاند.
پروفسور اسپوزیتو در فصل سوم کتاب نیز، تحت عنوان «چه چیزی باعث به وجود آمدن تندروها میشود؟» نگاهی تحلیلی به ارتباط عینی میان اسلام و دموکراسی دارد. او «تهدید غرب علیه آزادی سیاسی و هویت اسلامی» و «محدود کردن حاکمان و رژیمهای مستبد و غیر اسلامی» را به عنوان دو عامل تشدیدکنندهٔ تمایل مسلمانان به استفاده از شریعت بر میشمارد و مینویسد: «امروز، تمایل بیشتر تندروهای سیاسی در اجرای احکام اسلامی بازتاب علاقهٔ آنها به محدود کردن حاکمان و رژیمهایی است که آنها را مستبد، غیر اسلامی و فاسد میخوانند.»
و در ادامه آمده است:
با این حال، این تمایل دعوت به برقراری حکومت دینی نیست. وقتی این سؤال مطرح شد که تا چه میزان مایلاند رهبران دینی در حیات عمومی (قانون سکولار خانواده، برنامهٔ آموزشی مدارس، تهیهٔ قوانین جدید یا قانون اساسی، تصمیمگیری در مورد اینکه چه کسانی میتوانند مشاغل دولتی داشته باشند، چگونگیپوشش زنان در ملأ عام یا تعیین سیاست خارجی کشور) نقش داشته باشند، مشخص شد اکثر تندروهای سیاسی و میانهروها نمیخواهند رهبران دینی مستقیما در این امور دخالت داشته باشند. به هرحال، احتمال بیشتری وجود دارد که تندروها بخواهند رهبران دینی، مانند نقش سنتی علما به عنوان «مشاوران» حاکمان، نقش «مشورتی» داشته باشند.
***
من اطمینانی ندارم که اسلام ِ اسلامگرایان سیاسی مصر و موفقیت آن تا چه حد مورد تأیید اسلامگرایان سیاسی در دیگر کشورهای منطقه یا کشور ایران است. و هنوز برای داوری در اینکه اسلامگرایان سیاسی مصر، تندرو، میانهرو، دادگر، بیدادگر، صادق یا جز اینها هستند، بسیار زود است. آنها احتمالا برای اولین بار در موضع قدرت قرار خواهند گرفت. چنانچه پژوهشهای آماری مؤسسهٔ گالوپ را موجه بدانیم، تمایل مردم مصر به اسلامگرایان سیاسی برای جایگاه ریاستجمهوری، هیچ دور از انتظار نیست.
اگر گالوپ در سال ۲۰۲۲ در نظرسنجی دیگری، نظر مردم مصر را در ارتباط با مردمسالاری، دموکراسی اسلامی، و نقش شریعت در قانونگذاری بسنجد، شاید بتوان قضاوت منصفانهتری در این باره داشت.
تقابل اسلام و دمکراسی؟! تا حالا فکر می کردیم که کشوری اسلامی با دمکراسی هستیم، نمی دانستیم این دو تا با هم فرق می کنند!
نوبت ما که بود می گفتیم اسلام یعنی دموکراسی آلان که نوبت مصری ها شد می گیم دموکراسی با اسلام فرق می کنه و دموکراسی بهتره