شعری از پیمان طالبی، تقدیم به امام هادی (ع)
* پیمان طالبی
شرمندهایم، از تو همین را شناختیم
به ساحت قدس امام هادی (ع)
حیوان اگر به پوزه نبندد لگامها
وا می شود دهان به «نبایدکلامها»
وقتی شراب پاک و مطهر نمیخورند
باید شرنگ ریخت در اینگونه جامها
این عدهاند و سجده به اهریمنان دون
ماییم و سر به ساحت قدسیمقامها
یا ایهاالامیر، و یا ایها العزیز!
ای مقصد تمامی این السلامها!
ای صبحگاه، سجدهکنانت پیمبران!
ای شامگاه، بر سر خوانت امامها!
ای خورده منکِرِ تو مکرر تمام عمر
از دستهای هرچه حرامی، حرامها
آنان که نام پاک تو را، خوار بردهاند
قی کردهاند قوتِ حرامی که خوردهاند
**
پاپی شده قلم که لبی بر سبو برد
هر بیت را به ساغر پر می فرو برد
این شاعر از خدا صلهاش را گرفته است
گر در قنوت شفع کسی اسم از او برد
اما تمام حاجت او یک نگاه توست
سودا که شاعر تو از این آرزو برد
هم، نام توست هادی و هم، نام ایزد است
نام تو را چگونه بشر بیوضو برد؟
حاشا که عشق را بتواند به سادگی
با یک دو حرف پوچ به غارت، عدو برد
باشد که تیغ تیز زبانهای خلق را
پروردگار سوی عدو تا گلو برد
این شعر ـ اگر صلاح بدانی ـ بر آن سر است
کز دشمنان سفله تو آبرو برد
آنان که نام پاک تو را خوار بردهاند
قی کردهاند قوت حرامی که خوردهاند
**
با دیدن تو چشم و جبین را شناختیم
اینگونه آسمان و زمین را شناختیم
ما مردمان دوزخ بی نام و بی نشان
با نام تو بهشت برین را شناختیم
نام تو را، امام دهم بودنِ تو را
شرمندهایم... از تو همین را شناختیم
اسبی به خیمه آمد با زین واژگون
آنروز تازه واژه زین را شناختیم
حالی زبان کفر به دشنام باز شد
در این مجال، دشمن دین را شناختیم
غیر از سپر نبود که دیدیم پیش از این
تا عاقبت که خنجر کین را شناختیم
آری حرامزاده بسی میشناختیم
باری حرامزادهترین را شناختیم
آنان که نام پاک تو را، خوار بردهاند
قی کردهاند قوت حرامی که خوردهاند
...
***
شعر ی برای امام هادی ( نقی ) علیه السلام
از شاعر اهل بیت علیهم السلام
استاد مسعود نوروزی راهی :
**********
هرگز نبوده ایم بجز خاک پای تو
دل مبتلا نبوده مگر مبتلای تو
ای راز عشق سینه اسرار باز کن
اشکیم ما و همسفر گریه های تو
دل های ما که راه به هم دارد این همه
با هم شکسته ایم دل و جان فدای تو
ملک کبیر عشق که ویران نمی شود
بالاتر از مناره و گنبد ، همای تو
رحمی به این دلم کن و بالی بده که ما
عاشق نمی شویم مگر در هوای تو
شاهین پرش شکست و به اوجت نمی رسد
آری حکایتیست به ارض و سمای تو
وقتی که دین عشق سزاوار عاشقیست
مرتد شود کسی که کند ناسزای تو
گویا که این تقاص نقی بودن شماست
ناپاک آن دلی که نگوید ثنای تو
از سامری امید به غیر از خُوار نیست
موسی ظهور می کند از سامرای تو
شاه جهان اگر که شوم هم دوباره باز
آیم به سامرای تو باشم گدای تو
دنیا دو راهی است و شما هادی منید
دنیا دو روز با دو قدم رد پای تو
من راهی ام سفر به سفرنامه اش خوش است
یک دفتر پر از غزلم من برای تو
***
منبع:
http://rezamohammadzadeh.persianblog.ir/
سلام ممنون از شهر زیبا تون اگر امکان دارد ایمیا بزنید تا شعرهاتونو بخونم محمود طالبی خواننده اصیل وترانه با تشکر