یک بلاگر حزباللهی: آقای عباسی و علم سه وجبه
هادی بیات در وبلاگ «سفر چهارم» نوشت :
حديث لطيفى هست مبنى بر اينكه علم سه درجه است. تعبير حديث اين است كه علم سه وجب است؛ بشر همينكه به وجب اوّل علم مىرسد تكبّر به او دست مىدهد و همينكه به وجب دوم مىرسد تواضع و فروتنى به او دست مىدهد زيرا معلومات خود را در برابر مجهولات ناچيز مىبيند؛ وقتى كه به وجب سوم مىرسد مىفهمد كه هيچ چيز نمىفهمد و مىگويد: معلومم شد كه هيچ معلوم نشد. ( مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى ج3، 331 )
آقای حسن عباسی اخیرا فایلی صوتی از ایشان منتشر شده که نکات قابل توجهی به همراه دارد. استدلالات ایشان بماند فقط سه نکته از ایشان:
نکته اول:
آقای حسن عباسی:... (کف حوزه علمیه گفتیم، مناظره کردیم) هنوز از ننش [یعنی ننه اش!] زاییده نشده کسی که مدعی فلسفه اسلامی باشه بتونه بیاد یک بند گزاره ثابت کنه
اصلا استدلالات ایشان بماند. فرض کنیم درست. ادب حاصل از تفکر قرآنی! ایشان به نظرم درس آموز است که از قدیم گفته اند ادب از که آموختی گفت از بی ادبان.
مساله انتقاد به یک جریان فکری نیست که سریع طرفداران ایشان، به بیانات اقا در باب ازاد اندیشی اشاره کرده اند. بحث بر سر ادب است و گرنه مگر جریان مخالف فلسفه کم داریم؟ الان اهلش میدانند فرهنگستان علوم اسلامی و آقای میرباقری از مخالفان فلسفه اسلامی هستند. مهدی نصیری و مجله سمات هم مرتب مینویسند. آقای حکیمی و مکتب تفکیک هم کم فعال نیستند. بلکه جریانات روشنفکری مانند ملکیان و سروش هم در جبهه همین دوستان به سر میبرند. پست مدرنهایی نظیر سعید زیبا کلام را اضافه کنید و ابته طرفداران فلسفه غرب را. هایدگری ها یا فردیدیها هم جای خود دارند و... . ولی اینکه بنده به جایی برسم که هنوز از ننش زاییده نشده باشه که از پس من بر بیاد احساس نمیکنم از بیانات آقا دربیاد. شاید هم اهلش دربیارن! شخصا از بعضی بعید نمیدانم.
نکته دوم:
آقای حسن عباسی: این توطئه و خطری است، بالاتر از توطئه و خطر، خیانتی است که کسی جا بندازد انقلاب ما اسلامی نبوده صدرایی بوده .
گرچه بحث مستوفایی دارد و ان شاء الله به زودی یادداشتی بنویسم اما صرفا جهت اطلاع بگویم علی الظاهر آقا هم از این دسته مورد نظر ایشان است:
بنده اعتقاد راسخ دارم و بارها هم گفتهام كه جريان فكرى اسلامى انقلاب و نظام اسلامى ما در بخش عمدهيى متكى به تفكرات شهيد مطهرى است؛ يعنى آنها پايهها و مايههاى اسلامىاى است كه ما در تفكرات اسلامى از آنها بهره برديم و به نظام اسلامى منتهى شد؛ ( بيانات سال1382 در ديدار اعضاى كنگرهى حكمت مطهر18/12/82)
نکته سوم :
آقای حسن عباسی: گول اسمهایی مانند علامه طباطبایی وشهید مطهری را نخورید.
البته یک نوشته وبلاگی جای بحث مبسوط نیست اما چون معمولا مخاطبان ایشان از سنخ بچه حزب اللهی ها هستند دو نکته زیر از بیانات آقا بد نیست:
1- در گذشته در حوزهى قم با فلسفه و وجود مرحوم آقاى «طباطبايى» مخالفت مىشد. مىدانيد درس اسفار ايشان به دستور تعطيل گرديد و ايشان مجبور شد شفا تدريس كند. در دورهى اخير، قم مركز حوزهى فلسفى ما بوده است؛ آقاى طباطبايى هم انسانكاملًا متشرّع، مواظب، دائمالذّكر، متعبّد، اهل تفسير و اهل حديث بوده؛ از آن قلندرمآبهاى آنطورى نبوده است- البته جلسات خصوصى را كارى نداريم- مراتب علمى و فقه و اصولش هم طورى نبوده كه كسى بتواند آنها را انكار كند؛ درعينحال كسى مثل آقاى طباطبايى كه جرأت كرد و فلسفه را ادامه داد و عقب نزد، اينطور مورد تهاجم قرار گرفت. نتيجه چيست؟ نتيجه اين است كه امروز سطح تفكّرات و معرفت فلسفى ما در جامعه و بين علماى دين محدود است. با بودنِ استادى مثل آقاى طباطبايى، جا داشت امروز تعداد زيادى استاد درجهى يك از تلامذهى ايشان در قم و ديگر شهرستانها داشته باشيم. آقاى طباطبايى فرد فعّالى بود؛ بنابراين جريان فلسفىاى كه به وسيلهى ايشان پايهگذارى شد، بايد به شكل وسيعى گسترش پيدا مىكرد، كه نكرده است. البته ما همان وقت مقلّد آقاى «بروجردى» بوديم و الآن هم با چشم تجليل و تعظيم به ايشان نگاه مىكنيم؛ اما بالاخره هرچه بود، نتيجهاش اين شد . اين نبايد تكرار شود . (بيانات سال1382 29/10/82)
2- امروز اگر نظام و جامعهى ما از فلسفه محروم بماند ، در مقابل اين شبهات گوناگون، اين فلسفههاى وارداتى مختلف، لخت و بىدفاع خواهد ماند . آن چيزى كه ميتواند جواب شماها را بدهد، غالباً فقه نيست؛ علوم عقلى است؛ فلسفه و كلام. اينها لازم است.(29/7/89)
جالب است که آقای عباسی مکررا ناکارمدی فلسفه اسلامی را از نتایج فتنه 88 میدانند و آقا یکسال پس از فتنه، در سفر قم لزوم و ضرورت آن را تاکید میکند!
مابقی نکات و استدلالات ایشان را هم به زودی بحث میکنم.
خوب بود . خوشم اومد از بچه حزب اللهی های باشعور
... جواب استدلال ها رو بده بازهم که روایت و حدیث از آقا آوردی. از خودت چی داری؟
کی گفنه این یارو بچه حزباللهی
این بنده خدا هرکی هست
اولین نقدی به آقای حسن عباسی بود که ارزش خوندن داشت.
من از طرف دار های آقای حسن عباسی هستم.
هیچ وقت ناراحت نمیشم وقتی به مسئولان نظام حرف می زنه و با لحن بی تربیتی بهشون میفهمونه که این تصمیم و رفتارهاشون ناشی از کدوم ایدوئولوژي هست که خودشون هم خبر ندارن و چه تبعاتی داره که در مخیلشون هم نمیگنجه.
ولی بحث وقتی سر علم محض می شه و صحبت های علمی که هنوز تبعاتی برای جامعه نداره و صرف نظر هست واقعا لازم نیست این لحن و این انتقاد وارده.
امیدوارم ایشون این مورد و در صحبت های بعدیشون لحاظ کنند و خدا حافظشون باشه.
من هم حرفاي آقاي عباسي رو خوندم و هم حرفاي اين آقا رو- يك: از حرفاي آقاي عباسي معلوم بود كه خيلي وقت پيش اينا رو مطرح كرده ولي كسي نبوده جوابگو باشه و مجبور شده يه طوري مطرح كنه كه بالاخره به يه كسي بربخوره ،جوابگو باشه هر چند البته به نظر من مي تونست از لغات ملايم تري استفاده كنه دوم : اين اقايي كه اومده مثلا جواب ايشون رو بده واقعا جواب هيچ كدوم از سوالات رو نداده ، فقط يه طوري فرافكني كرده و يه طوري با اسامي بازي كرده و مقدس بازي در آورده - عزيز اگه ميتوني بيا جواب بده تا آقاي عباسي عذرخواهي كنه اگه نميتوني كه چرا مياي وسط