گوناگون

لشکرکشی هاشمی رفسنجانی به عراق و روح ناآرام صدام!

«تاريخ معلم انسان‌هاست» اين عبارت زيبا را بارها شنيده‌ايم، اما خيلي ساده از كنارش عبور مي‌كنيم و در معنا و مفهومش دقت نمي‌كنيم، درست مثل خيلي كارهاي ديگر. قرآن هم براي اينكه ما را با فراز و نشيب زندگي انسان‌ها و عبرت‌هاي تاريخي آشنا كند، داستان‌هايي را از مردمان گذشته، زندگي پيامبران و سرگذشت و سختي‌هاي زندگيشان تعريف مي‌كند. مثلا در داستان يوسف پيامبر، مي‌بينيم كه او پس از سالها رنج و مشقت و در چاه بودن و زنداني شدن و تحمل غربت، به جايگاه واقعي‌اش مي‌رسد، پس يكي از درس‌هاي مهم قرآن، عبرت گرفتن از وقايع تاريخي و42x13ww سرگذشت انسان‌هاست…

يقينا يكي از درس‌ها و عبرت‌هاي بزرگ تاريخ معاصر، ماجراهايي است كه بر ما و صدام گذشته است. 28 سال پيش ديكتاتوري به نام صدام به ايران حمله كرد، تصميمش اين بود كه ايران را 3 روزه تصرف كند، اما جنگ نابرابر و ظالمانه او عليه ايران، 8 سال تمام طول كشيد. صدام با چنان غرور و تكبري به جنگ قادسيه خود مي‌باليد كه كمتر كسي گمان مي‌كرد كه او روزي شرايط و خواسته‌هاي ايران را بپذيرد. صدام كه هيچگاه چشم ديدن روحانيون حاكم بر ايران را نداشت، در نهايت به خواسته‌هاي همانها تن داد و چند بار هم تقاضاي ملاقات با رهبران ايراني را مطرح كرد. صدام در اولين نامه‌اش به مقامات ايران مي‌نويسد:

«اینک بدون تکرار دیدگاه‌های قبلی خود که می‌تواند موجب طرح متقابل دیدگاه‌های شما شده و بحث را از محدوده و اهداف سازنده خویش دور نموده و به سوی جدلی سوق دهد که در آن عوامل اختلاف نمایان می‌گردد و برای اینکه چنین وضعی بر توافق مورد علاقه ما در زمینه تحقق صلح قابل اجرا، فراگیر و فوری، به خواست خدا نه تنها بین عراق و ایران، بلکه میان امت عرب و ایران فائق نیاید، این بار مستقیما شما را مخاطب قرار داده تا در این ماه مبارک که مسلمانان روزه دارند و به سوی نیل به رضای خدای سبحان و متعال روی می‌آورند، پیشنهاد کنم ملاقات مستقیمی بین ما صورت گیرد که در آن از سوی ما، بنده خدا، فرستنده این نامه و‌ آقای عزت ابراهیم به همراه مجموعه‌ای از دستیاران خودمان و از سوی شما آقایان علی خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی به همراه گروهی از دستیاران شما شرکت کنند.

همچنین پیشنهاد می‌کنم که این ملاقات در مکه مکرمه، قبله‌گاه مسلمانان و بیت عتیق که مولایمان ابراهیم علیه‌السلام آن را بنا نهاد، یا در هر مکان دیگری که بر آن توافق می‌کنیم برپا شود تا به یاری خدا برای تحقق صلحی که ملتهایمان و تمامی امت اسلام در انتظار آن به سر می‌برد، بکوشیم و بدین ترتیب خون‌هایی را که چه بسا بار دیگر به هر علت بر زمین ریخته شود، محفوظ بداریم… به اعتقاد ما در ملاقات مستقیمی که با هم خواهیم داشت،‌ دستیابی به آنچه عراق حق تلقی می‌کند و آنچه ایران حق تلقی می‌کند، قابل تحقق است… من به شما پیشنهاد می‌کنم ملاقات مزبور با توجه به اصل شتاب در کار نیک پسندیده است، در دومین روز عید مبارک فطر و یا در هر زمان دیگری که مورد توافق قرار می‌گیرد، انجام شود .»

صدام همچنين در نامه معروف و تاريخي خود كه منجر به پذيرش قطعنامه 598 از سوي عراق شد خطاب به هاشمي رفسنجاني نوشت:« برادر علی اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری …

با این تصمیم ما (قبول قطعنامه و عقب نشيني) دیگر همه چیز روشن شده و بدین ترتیب همه آنچه را که میخواستید و برآن تکیه می‌کردید تحقق می‌یابد و دیگر اقدامی جز مبادله اسناد باقی نمی‌ماند تا با هم از موضع مسئولیت، نظاره‌گر واقعی حیات جدیدی سرشار از تعاون در سایه اصول اسلام باشیم، حقوق یکدیگر را محترم شمرده و بدین وسیله کسانی را که می‌خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند را از سواحل خود دور کنیم و چه بسا در جهاتی با هم همکاری کنیم که در نتیجه آن خلیج به دریاچه ی صلح و امنیت و عاری از ناوگانها و نیروهای بیگانه که در کمین ما نشسته اند، مبدل شود. مضافا اینکه همکاری مزبور می‌تواند شامل جنبه‌های دیگر زندگی شود. الله اکبر و لله الحمد، صدام حسین رئیس جمهوmidleeastonline2 ری عراق»

از تاريخ ارسال اين نامه‌ها حدودا 19 سال مي‌گذرد. صدام هيچگاه موفق به ملاقات با رهبران ايران نشد. او درست همانند نمرود، فرعون، هيتلر و ديگر جنايتكاران تاريخ، از صفحه روزگار محو شد و امروز تنها خاطراتي از جنايت، سياهي و تباهي‌ او بر جاي مانده. مخالفان ديروزش اكنون بر جاي او نشسته‌اند. جالب اينجاست كه جلال طالباني و ديگر مخالفان صدام كه امروز سكان قدرت را در عراق در دست دارند، سالها در كنار ايران و رهبران ايران،با صدام مي‌جنگيدند. (شايد ملاقات‌هاي طالباني با مقامات كشورمان براي هر دو طرف جالب و خاطره‌انگيز باشد. مخصوصا اينكه گاهي در اين ملاقات‌ها، دو طرف خاطرات روزهاي مبارزه را هم براي همديگر تعريف مي‌كنند )

در چنين شرايطي آقاي هاشمي رفسنجاني به عراق سفر مي‌كند. از خودم مي‌پرسم آيا اين سفر نمي‌تواند يكي از عبرتهاي بزرگ تاريخ براي ما باشد؟ كجاست آن رهبر مغرور و متجاوز عرب و آن فاتح خيالي قادسيه كه ببيند هاشمي رفسنجاني، امروز پايش را روي خاك عراق گذاشته و يادي هم از برادر «صدام تكريتي» نمي‌كند؟!

3

براي درك بهتر اين مساله كافيست به خشم و عكس‌العمل بقاياي نيروهاي بعث عراق نگاه كنيم كه در روزهاي گذشته تمام تلاش خود را بكار بسته بودند تا عليه ايران و مقامات ايراني صحبت بكنند. به عنوان مثال شبکه ماهواره‌ای «الشرقیة» که از سوی بعثی‌ها حمایت می‌شود، در شبهاي گذشته چندين بار هاشمی رفسنجانی و دیگر مقامات ارشد کشورمان را مورد حمله و انتقاد قرار داده است. در يكي از اين برنامه‌ها، شخصي به نام «ضیاء شکرچی» ابتدا «جلال طالبانی» را مورد انتقاد قرار داد و با اشاره به دیدار وی با رهبر انقلاب، به طالباني اعتراض كرد كه اظهارات رهبر ایران درباره خروج هر چه سریعتر نیروهای اشغالگر از عراق با لحن دستوری و امری بیان شده است!

«شكرچي» همچنين با اشاره به سفر هاشمي رفسنجاني به عراق گفت: «متأسفانه می‌بینیم به رغم این مساله، طالبانی به گرمی از هاشمی رفسنجانی در بغداد استقبال کرد و سفر وی به عراق را یک نعمت الهی بر ملت عراق نامید. به اعتقاد بنده این رفتار «طالبانی» توهین به ملت عراق است زیرا هاشمی رفسنجانی که 8 سال جنگ ایران علیه عراق را هدایت و فرماندهی می کرد،‌ مسئول کشته شدن یک میلیون شهید عراقی است!! نباید از وی اینگونه در عراق استقبال کنیم!»

4

البته جداي از نتايج مثبت اين سفر، يك مساله ديگر هم وجود دارد كه هنوز براي من حل نشده، آنهم حضور كاروان 150 نفره همراه آقاي رفسنجاني است. ايرادي كه من بر اين مساله مي‌گيرم از جنس ايرادهايي نيست كه مثلا چرا اينها رفته‌‌اند و با كدام پول رفته‌اند و از اين قبيل سوالات. من به جنبه ديپلماتيك قضيه نگاه مي‌كنم كه اصولا چنين سفرهايي با اين همه عده و عده، در هيچ كجاي دنيا ديده نمي‌شود و شايد باعث حيرت ديگران هم بشود! يقينا اين مساله از لحاظ امنيتي هم مشكلات زيادي را به همراه دارد. چرا كه براي تامين امنيت 150 نفر كه عمده آنها از مسئولان كشوري محسوب مي‌شوند، به نيروهاي امنيتي بسياري نياز است، شايد در حدود دو يا سه هزار نيروي ايراني! ( مفهوم لشگركشي آقاي هاشمي، اينجا بهتر مشخص مي‌شود!)

فراموش نكنيم كه دوستان سابق صدام، هنوز هم چشم ديدن ايران و ايراني‌ها را ندارند و نمي‌توانند ببينند كه ايراني‌ها با خيال راحت در شهرهاي عراق سفر مي‌كنند. بنابراين احتمال هرگونه سوءقصد و عمليات تروريستي وجود دارد. (شايد مساله مجروح شدن همسر آقاي هاشمي و همسر مرحوم حاج سيد احمد خميني ، بيشتر از يك مساله تصادف باشد و توطئه‌اي در كار بوده كه ما از آن بي‌خبريم!) براي همين هم فكر مي‌كنم شايد سفر يك هيات 15 نفره، بهتر و مطمئن‌تر از يك كاروان 150 نفره باشد.
منبع: وبلاگ آهستان(امید حسینی)

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار