اعتراضات عراق و لبنان و مساله مدیریت نفوذ منطقهای ایران
پارسینه: در هر دو کشور عراق و لبنان شعارهایی بر علیه ایران سر داده میشود که حجم و شدت شعارهای ضد ایرانی در عراق بسیار بیشتر از لبنان است. علت عمده بروز این مشکلات آن است که ایران در عملکرد منطقهای خود در عراق و لبنان راهبردی یکسان را در پیش گرفته در حالی که ساختار اجتماعی و سیاسی دو کشور کاملا با یکدیگر متفاوت است.
پارسینه- حمیدرضا ابراهیمی* : از سالهای پایانی دهه ۷۰ میلادی و با پیروزی انقلاب اسلامی، ایران به عنوان قطبی الهام بخش برای حرکتهای سیاسی شیعیان در منطقه مطرح شد. جنبش شیعیان عراق که با تاسیس حزب الدعوه از سالهای قبل از پیروزی انقلاب به تحرک بر علیه نظام ناسیونالیست بعثی عراق میپرداخت، در مرحله بعد از انقلاب با رهبری ایت الله محمد باقر صدر به شکل جدی تری تحرکات خود را دنبال کرد تا جایی که نظام حاکم در عراق بلافاصله با درک خطر این تحرکات با اقداماتی ضربتی و خشن به مقابله با جنبش شیعیان پرداخت و ضمن اعدام ایت الله صدر و خواهرشان، به اخراج دسته جمعی شهروندان عراقی ایرانی الاصل پرداخت و فضا را به شدت بر فعالان سیاسی شیعه تنگ کرد. پس از آغاز جنگ عراق علیه ایران، جمهوری اسلامی با استفاده از پتانسیل مبارزان شیعه عراقی دست به ساماندهی آنان زد و با تقویت مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق به رهبری آیت الله حکیم و همچنین کمک به تاسیس یک جناح نظامی برای معارضان شیعه با عنوان " لشکر بدر" خود را به عنوان حامی درجه اول شیعیان معارض عراقی مطرح کرد.
همزمان با این تحولات، در لبنان آتش جنگ داخلی بالا گرفته و اسراییل نیز با سوء استفاده از این وضعیت مرتبا به مناطق شیعه نشین جنوب لبنان تجاوز میکرد. شیعیان لبنان علیرغم آنکه اکثریت کشور را تشکیل میداند، اما از زمان استعمار فرانسه به علت هراس اشغالگران از احتمال قیام آزادی خواهانه توسط آنان در انزوا و فقر بسر میبردند و در دستگاه حاکمیتی لبنان نیز عملا نقشی نداشتند و در مقابل مسیحیان مارونی لبنان کاملا دست بسته بودند تا آنکه امام موسی صدر به عنوان شخصیتی مبارز به شیعیان لبنان تشکل داد و با تاسیس جنبش سیاسی و نظامی " امل" توانست تا حدی موقعیت شیعیان لبنان را ارتقاء ببخشد. جنبش امل بعد از ربایش امام صدر و فقدان حامی منطقهای قوی به محاق رفت تا آنکه پس از اشغال بیروت در سال ۱۹۸۲ جمهوری اسلامی با سازماندهی گروهی از کادرهای قدیمی جنبش امل و جوانان جنوب لبنان به تشکیل جنبش حزب الله مبادرت کرد که باعث تقویت شیعیان لبنان به عنوان قویترین طایفه سیاسی در لبنان شد و ورق را به کلی به نفع آنان برگرداند.
در عراق نیز با سقوط صدام، سازمان یافتهترین گروه معارض برای پر کردن خلاء صدام حسین شیعیان سازماندهی شده توسط ایران بودند که بلافاصله با اقبال عمومی مردم عراق به ساختار حکومتی عراق وارد شده و بنیانهای عراق نوین را شکل دادند.
ایران برای دیدن ثمرات سرمایه گذاری خود در عراق و لبنان سه دهه انتظار کشید و نتایج فراتر از تصوری را بدست آورد. اما در ماههای پایانی سال ۲۰۱۹ عراق و لبنان همزمان به عنوان دو مرکز ثقل منطقهای ایران دچار بحرانهای داخلی شدند. ریشه بحران در دو کشور شباهت فراوانی به یکدیگر دارد. در هر دو کشور به علت سیاستهای استعماری ناشی از قرارداد سایکس-پیکو در جهت تقسیم قلمرو میان فرانسه و انگلستان در خاورمیانه دچار بحرانهای قومیتی هستند و هر دو کشور در مقاطعی جنگ داخلی خونین را تجربه کرده اند. این نزاعهای خونین باعث شد تا در دوران گذار دو کشور پس از پایان جنگ چه در لبنان با پیمان طائف و چه در عراق با قانون اساسی پس از سقوط صدام نوعی دموکراسی موزائیکی یا نظام سهمیه بندی طایفهای شکل بگیرد و پستهای معین به افرادی از طوایف معین برسد و وزارتخانهها با نسبتی معین به افراد طوایف مختلف برسد.
این نوع نظام طایفهای باعث شده است تا وزراء قبل از آنکه وزرای ملی باشند نماینده طایفه خود شوند و عمر کابینهها بسیار کوتاه و ساختار آنها شکننده باشد. در این نوع کابینهها تصویب برنامههای توسعه ملی و سندهای بلند مدت ممکن نیست و کابینهها صرفا برای رفع امور روزمره برنامه ریزی میکنند. نتیجه این نوع حکمرانی در لبنان باعث شده تا کشور حتی یک سیستم کارآمد در زمینه جمع آوری زبالهها و حمل و نقل عمومی نداشته باشد و در عراق علیرغم صادرات بیش از ۴ میلیون بشکه نفت در روز کشور فاقد شبکه برق رسانی ۲۴ ساعته باشد و مردم از ژنراتورهای محلی برای تامین برق خود استفاده کنند. در این سیستمها دستگاه قضایی مستقل و پارلمان ملی و حساس به فساد وجود ندارد و حجم تخلفات مالی به ارقام غیرقابل باوری میرسد.
تنوع طایفهای در این کشورها باعث شده تا گروههای سیاسی برای حفظ دوام و بقاء خود به اتحادهای منطقهای و جهانی روی بیاورند که عدم وجود حس میهن پرستی میان سیاستمداران این کشورها گاهی این "اتحادها" را به " وابستگی مطلق" مبدل کرده و کشور را وجه المصالحه رقابتهای منطقهای قرار میدهد.
استمرار این وضعیت برای بیش از چند دهه در این کشورها باعث برانگیخته شدن مردم و بروز اعتراضات وسیع خیابانی شده است. سوای شعارهای مردم بر ضد طبقه حاکم سیاسی یکی از شعارهای مطرح میان تظاهرکنندگان دو کشور اعتراض به دخالتهای خارجی در کشورشان است.
در هر دو کشور عراق و لبنان شعارهایی بر علیه ایران سر داده میشود که حجم و شدت شعارهای ضد ایرانی در عراق بسیار بیشتر از لبنان است. در حالیکه حجم کمکها و مراودات مالی ایران و عراق بسیار بیشتر از لبنان بوده و ایران هزینه سنگینی را برای استقرار وضع امنیتی در عراق متحمل شده است. کانون بسیاری از شعارها علیه دولت ایران شهرهای مذهبی جنوب عراق است که نشان میدهد در کنار برخی تبلیغات خارجی واقعا مشکلاتی در عملکرد ایران در عراق وجود داشته است.
علت عمده بروز این مشکلات آن است که ایران در عملکرد منطقهای خود در عراق و لبنان راهبردی یکسان را در پیش گرفته در حالی که ساختار اجتماعی و سیاسی دو کشور کاملا با یکدیگر متفاوت است.
مدتی قبل سید حسن نصرالله در یک سخنرانی عمومی اعلام کرد که تمامی مایحتاج نظامی و غیر نظامی این حزب از طرف ایران تامین میشود. این سخنرانی واکنش خاصی را میان شیعیان لبنان به همراه نداشت و تنها رقبای سیاسی حزب الله در سایر طوایف روی آن مانور کردند. حقیقت آن است که شیعیان لبنان (اکثریت قابل توجه آنان) علاوه بر آنکه ایران را یاری رسان نخست خود میدانند به ایران به دید برادر بزرگتر نیز نگاه میکنند و خود را جزئی از منظومه سیاسی و نظامی ایران تعریف میکنند. اینکه یک شخصیت سیاسی شیعه لبنانی به رهبران ایران ابراز ارادت علنی کند یا خود را تابع ایران بداند در داخل شیعیان لبنان حساسیتی را بدنبال نخواهد داشت. این قسمت از جمعیت لبنان همواره در فقر به سر میبرده و کمکهای ایران برای استمرار زندگی آنان ضروری است و از سویی دیگر شیعیان لبنان فاقد مرجعیت دینی بلند مرتبه هستند و تا حد زیادی ایران را حافظ مذهب خود به حساب میاورند. شیعیان لبنان دوران تلخ دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی را بخاطر دارند و درست یا غلط به این قناعت ذهنی رسیده اند که قطع حمایتهای ایران آنها را به دورانی سیاه مانند آنچه در این دو دهه گذشت برخواهد گرداند.
بر خلاف لبنان در عراق هرچند شیعیان نقش ایران را بعنوان حامی مهم ملت عراق قبول دارند، اما هرگز نقش برادری بزرگتر را نه از سوی ایران و نه هیچ کشور دیگری نمیپذیرد و حتی اهل سنت عراق نیز علیرغم دریافت کمکهای وسیع از کشورهای حاشیه خلیج فارس خود را در موقعیت فرمانبری از آنان قرار نمیدهند. این موضوع ریشه در علل فراوانی دارد که یکی از مهمترین علل آن استقلال مالی کشور عراق است. عراق با حدود ۳۲ میلیون نفر جمعیت روزانه حدود ۴ میلیون بشکه نفت صادر میکند و مانند لبنان در مضیقه شدید اقتصادی و وابسته به کمکهای خارجی نیست.
شیعیان عراق بر خلاف لبنان دارای مرجعیت مذهبی بسیار قدرتمندی هستند و بی راه نیست اگر بگوییم آنها با در اختیار داشتن حوزه علمیه نجف خود را به نوعی قطب جهان تشیع به حساب بیاورند و از این حیث خود را وابسته به هیچ کشوری نمیدانند.
بافت جمعیتی عراق بافت عشایری است و این گروه جمعیتی دارای آداب و ساختارهای خاص خود است. سطح تقید به قومیت عربی در میان این بافت جمعیتی بالاست و در عین دوستی و مودت با شیعیان ایرانی مرزبندیهای خاص خود را با گروههای جمعیتی غیر عرب حفظ کرده است. از طرفی میتوان گفت: سایه حوادث مربوط به جنگ ایران و عراق هر چند کمرنگ، اما هنوز در ناخودآگاه عراقیها وجود دارد و جمیع این علل باعث میشود تا بتوان گفت: راهبرد سیاسی و تبلیغاتی ایران در عراق باید به نحو چشمگیری با راهبرد سیاسی تبلیغاتی ایران در لبنان تفاوت داشته باشد.
برخی پوششهای رسانهای خاص مربوط به حضور فرماندهان ارشد نظامی ایران در عراق و همچنین بعضی سخنرانیها در مورد نقش ایران در حفظ تمامیت ارضی عراق که شائبه کمرنگ کردن نقش نیروهای عراقی را در آزادسازی این کشور تقویت میکرد باعث شد تا خوش بینیهای روزهای اول حضور نیروهای ایرانی در جنگ با داعش نزد برخی از عراقیها کمرنگتر شود و از سوی دیگر نصب برخی تصاویر و نام گذاری تعدادی از خیابانهای شهرهای عراق به نام شخصیتهای سیاسی ایرانی نیز گاه بهانهای برای تحرک رسانهای گروههای مخالف ایران میشود؛ بهانههایی که با تدبیر و شناخت دقیق روحیات مردم میتواند از ابتدا وجود نداشته باشد.
مسئولین ایرانی باید بدانند که سخنان آنان در مورد عراق به طور دقیقی از سوی رسانههای رقیب ایران رصد و بازپخش میشود. استقلال عراق و تمامیت ارضی این کشور از موضوعاتی است که حساسیت زیادی میان مردم این کشور دارد و ورود بدون تدبیر به این حوزه باعث میشود تا گروههای متحد ایران نیز برای در امان ماندن از هجمههای رسانهای به فاصله گذاری میان خود و جمهوری اسلامی مبادرت کنند.
نویسنده: حمیدرضا ابراهیمی، کارشناس ارشد حقوق بشر
«هویت» براساس صرفا «ضدیت» و نه آگاهی مثل کف روی آب محکوم به نابودی هست. حتی اگر این ضدیت (هویت) با نقاب دین و ایدئولوژی باشد. کم پدر و مادر های بی مسئولیت ؛ بی بند بار نیستند که فرزندان شان متعصبین خشک مذهبی هستند و برعکس.
همه بدبختی های ما از لبنان و عراق و سوریه است
چی شد که "خوی استکباری" و "دخالت" های خارجی بما که رسید اسمش شد "نفوذ رئوفانه" در یک کشور دیگه؟؟؟؟؟؟؟
دست از سر اینا برداریم !!!! اینا واسه دخالت ما به جون هم افتادن و ما هم واسه اینا به جون هم افتادیم !!!!!!!
ما که راضی ام ..رفراندوم بگذارید ..