گوناگون

اسلاوی ژیژک؛جولیان آسانژ را آزاد کنید

اسلاوی ژیژک؛جولیان آسانژ را آزاد کنید

پارسینه: به‌نظر می‌رسد که چکمه‌لیسی بریتانیا برای آمریکا بیش از سرسپردگی هنگ کنگ به چین است: لندن هیچ مشکلی با استرداد یک زندانی سیاسی به آمریکا ندارد.

اسلاوی ژیژک؛جولیان آسانژ را آزاد کنید
«اسلاوی ژیژک»، فیلسوف و نظریه‌پرداز اسلوونیایی، در یادداشتی به وضعیت «جولیان آسانژ»، بنیانگذار وبسایت افشاگر ویکی‌لیکس و ایده آزادی او پرداخته است.

در تاریخ ۲۱ نوامبر با جولیان آسانژ در زندان بلمارش دیدار کردم. یک نکته کوچک که به‌خودی خود بسیار مهم است، تعجب مرا وا داشت؛ نکته‌ای که نشان می‌دهد سازوکار زندان در رابطه با رفاه و حقوق بشر چگونه است.

[در بلمارش]تمام زندان‌بان‌ها بسیار مهربان بودند و مدام تکرار می‌کردند که هرچه می‌کنند به‌خاطر صلاح خودمان است. برای مثال، آسانژ ۲۳ ساعت در روز در زندان انفرادی است. تمام وعده‌های غذایی‌اش را هم در سلول و به‌تن‌هایی می‌خورد. هنگامی هم که به مدت یک ساعت به هواخوری می‌رود، حق ندارد با هیچ‌یک از زندانیان دیدار کند. ارتباط با نگهبان همراهش هم حداقلی است. حال که او در بازداشت استحفاظی است، دلیل این رفتار تندخویانه چیست؟ (دوره زندان او تمام شده و در حال حاضر تنها به این خاطر در بازداشت است که از استرداد نگریزد.)
اسلاوی ژیژک؛جولیان آسانژ را آزاد کنید
توضیحی که در این‌باره به من دادند قابل‌پیش‌بینی بود: این کار به سود خود آسانژ است؛ از آنجایی که او خائنی است مورد نفرت بسیاری از مردم، چنانچه با دیگر زندانیان باشد، این احتمال وجود دارد که هدف حمله قرار بگیرد. اما احمقانه‌ترین مورد از این «مراقبت» وقتی پیش آمد که با خود آسانژ دیدار کردم. دستیار آسانژ که مرا همراهی می‌کرد لیوانی قهوه برایم آورد و آن را روی میزی که بین من و آسانژ قرار داشت گذاشت. در پلاستیکی روی لیوان را برداشتم و جرعه‌ای نوشیدم. سپس لیوان را دوباره روی میز گذاشتم، اما در پلاستیکی آن را روی لیوان نگذاشتم. چند ثانیه‌ای نگذشت که نگهبانی آمد و با اشاره دست (البته با مهربانی بسیار، چون بلمارش انسانی‌ترین زندانی است که می‌توان یافت) از من خواست تا باید در پلاستیکی را بگذارم روی لیوان. همین کار را کردم، اما، چون از این خواسته متعجب شده بودم، از یکی از کارکنان آنجا هنگام بازشت ماوقع را جویا شدم. پاسخ البته بار دیگر بسیار گرم و انسان‌دوستانه بود: «این کار برای امنیت خودتان بود، قربان. شما در برابر زندانی خطرناکی نشسته بودید، شخصی که احتمال می‌رود دست به اقدام‌های خشونت‌باری بزند. ممکن بود آن فنجان داغ چای را بپاشد روی صورت‌تان...» از این‌که چنین از من حفاظت می‌شد، گرما وجودم را پر کرد. با خود فکر کردم که اگر بنا بود در زندان‌های چین یا روسیه با آسانژ دیدار کنم چه خطری مرا تهدید می‌کرد. در چین یا روسیه، شکی نبود که نگهبان به این اقدام امنیتی توجهی نمی‌کرد و مرا در معرض خطری شگرف قرار می‌داد!

دیدار من با آسانژ چند روز بعد از آن روی داد که سوئد تقاضای استرداد آسانژ را پس گرفت و آشکارا اعتراف کرد که پس از بازجویی اضافی از شاهدها، هیچ دلیل و مدرکی برای ادامه تحقیقات در دست ندارد. با این حال، این تصمیم پس‌زمینه‌ای بدشگون با خود دارد. هنگامی که دو درخواست استرداد برای زندانی وجود دارد، قاضی باید تصمیم بگیرد که کدام یک ارجحیت دارد. چنانچه استرداد سوئد انتخاب می‌شد، این امر ممکن بود استرداد آمریکا را به مخاطره بیندازد؛ در این صورت، این اتفاق ممکن بود به تاخیر بیفتد و عقاید عمومی در خود سوئد نیز می‌توانست با آن مخالفت کند. اما حالا که تنها آمریکا خواستار استرداد بوده، وضعیت بسیار آشکار است.

کجایند آن روزنامه‌نگار‌هایی که می‌گفتند آسانژ باید به جای آمریکا به سوئد مسترد شود؟ آن‌هایی که می‌گفتند آسانژ پارانوئید است و هیچ خبری از استرداد نیست چطور، آن‌هایی که می‌گفتند اگر آسانژ از سفارت اکوادور بیرون بیاید در عرض چند هفته از زندان آزاد خواهد شد؟ [..]حال که حرف چین شد، باید به خوانندگان یادآوری کنم که چه چیزی جرقه ماه‌ها اعتراض‌های گسترده در هنگ کنگ را زد: چین خواستار تصویب قانونی شده بود که مقام‌های هنگ کنگ را وا می‌داشت تا شهروندانش را به دستور پکن به این کشور مسترد کند. به‌نظر می‌رسد که چکمه‌لیسی بریتانیا برای آمریکا بیش از سرسپردگی هنگ کنگ به چین است: لندن هیچ مشکلی با استرداد یک زندانی سیاسی به آمریکا ندارد. حتی می‌توان گفت که درخواست چین از هنگ کنگ بیش از مورد بریتانیا قابل‌توجیه است، چراکه دست آخر هنگ کنگ بخشی از خاک چین است و فرمول «یک کشور، دو سیستم» بر آن حکمرانی می‌کند. آشکار است که رابطه میان بریتانیا و آمریکا «دو کشور، یک سیستم» (البته مدل آمریکایی) است.

هدف از برگزیت استقرار حاکمیت بریتانیا است و اکنون با رفتاری که لندن در قبال آسانژ پی گرفته، می‌توان دید که این حاکمیت یعنی تن در دادن به خواسته‌های آمریکا. حالا زمان آن رسیده که تمامی هواداران صادق برگزیت وفادارانه با استرداد آسانژ مخالفت کنند. اینجا سروکارمان نه با یک موضوع جزئی قانونی یا سیاسی، بلکه با مساله‌ای است که معنای اساسی آزادی و حقوق بشر را در برمی‌گیرد. مردم کی خواهند فهمید که داستان آسانژ، داستان همه ماست و سرنوشت‌شان عمیقا متاثر از تصمیم‌گیری بر سر استرداد اوست؟ باید به جولیان کمک کنیم، اما نه از سر نگرانی‌های مبهم انسان‌دوستانه و همدردی با یک قربانی بی‌نوا، بلکه به این خاطر که نگران آینده خود هستیم.
منبع:پایگاه اینترنتی اسپکتیتور

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار