تله شیطانی ۳ پسر برای زن تنها
پارسینه: سه پسر جوان که زنی تنها را پس از ربودن در بیابانهای مسگرآباد آزار دادهاند دیروز در دادگاه از خود دفاع کردند. رسیدگی به این پرونده به دنبال شکایت یک زن ۵۵ ساله به نام رویا آغاز شد.
وی به ماموران گفت: شوهرم چند سال قبل فوت کرد و من با دختر ۲۲ ساله ام زندگی میکردم. تا این که چند ماه قبل دخترم ازدواج کرد و من تنها شدم. دیروز برای هواخوری به پارکی در شرق تهران رفته بودم که یک پسر جوان به نام عادل روی نیمکت کنار من نشست و سر صحبت را باز کرد. او به بهانه این که میخواهد مرا به خانهام برساند، از من خواست تا سوار موتورش شوم، اما در بین راه حرفهای ناجوری زد. به همین خاطر من بلافاصله از موتور پیاده شدم.
وی ادامه داد: از این ماجرا ناراحت بودم که به یک بستنی فروشی رفتم تا کمی آرام شوم. همان موقع مهدی که دوست عادل بود دنبالم آمد. او علت آشفتگی مرا پرسید و گفت کمکم میکند. به همین خاطر من که به او اعتماد کرده بودم سوار خودرویش شدم. هنوز مسافت زیادی را طی نکرده بودیم که عادل و یکی از دوستانش به نام سیاوش سوار خودرو شدند. آن جا بود که فهمیدم در تله آنها افتادهام. پسران جوان مرا به بیابانهای مسگرآباد بردند و بی رحمانه آزارم دادند. به دنبال شکایت رویا تحقیقات پلیس برای ردیابی عاملان جنایت سیاه آغاز شد و عادل و سیاوش ردیابی و بازداشت شدند، اما پلیس نتوانست ردی از مهدی پیدا کند.
بدین ترتیب، آنها دیروز در شعبه ۱۲ دادگاه کیفری یک استان تهران حاضر شدند تا جلسه تحقیق از آنها انجام شود.
سیاوش در دادگاه گفت: عادل با رویا طرح دوستی ریخت و ما را به دردسر انداخت، اما حالا که این زن علیه ما شکایت کرده است، من قبول دارم او را آزار دادم و بعد از من عادل و مهدی او را آزار دادند.
سپس عادل در جایگاه ویژه ایستاد و جرمش را انکار کرد. وی گفت: من هیچ آشنایی با رویا نداشتم و نمیدانم چرا علیه من چنین شکایتی را مطرح کرده است.
وی در پاسخ به سوال قاضی درباره مخفیگاه همدستش گفت: من نمیدانم مهدی به کجا رفته و هیچ نشانی از او ندارم.
با پایان جلسه تحقیق، قضات دادگاه رویا را به پزشکی قانونی معرفی کردند تا پس از اظهار نظر کارشناسان متهمان در دادگاه از خود دفاع کنند.
اعتماد به موتور
اعتماد به ماشین
یهو کلا دیوانه بوده زنه
سخت ترین مجازات واسه این سه شرور باید اعمال گردد ، ولی یکی نیست به این خانم بگه شما ۵۵ سالته دختر ۱۵ ساله نیستی که بی تجربه باشی !!!!! یه زن اونم به این سن چرا باید با یه جوان همسن پسرش درد و دل کنه !!!! ممکنه آدم یه جا در شرایطی قرار بگیره که سر صحبت باز بشه ولی تا یک حدی اجازه داره که به درد دل برسه !!!!!!!! بار ها شده آدم تو ماشین، تو راه ، سفر یا تو هواپیما کنار افرادی نشسته حالا خانم یا آقا مخصوصا آقا تا یک حدودی آدم وارد صحبت میشه ، تنهایی خیلی بده ولی بالاخره آدم در شرایطی قرار میگیره که تنهایی رو تجربه کنه ، برای فرار از هجمه سکوت تنهایی هزاران راه وجود داره کتاب خواندن کارهای هنری سفرهای کوتاه درون شهری رفتن به گردشگاهها یا زیارتگاه های شهری ملاقات بیماران و سالمندان آسایشگاها یا سینما تئاتر راههای پر کردن اوقات تنهایی هست !!! با کمترین هزینه میشه ساعات تنهایی رو گذروند حتما نباید پول زیاد خرج کرد حتی میشه با مشاغل کوچک خانگی این اوقات رو سپری کرد تعجب میکنم این خانم ۵۵ ساله به راحتی سوار موتور یک جوان شده !! آخه چرا ؟؟؟؟
دلش میخواسته از خداش بوده معلومه که جریان چی بوده