گوناگون

یک نگاه: دون کیشوت قبیله ما

پارسینه: دن کیشوت قبیله ما٬ ناجی علم تفسیر است. او کتاب مقدس را بدست تیغ «عقلانیت مدرن» می سپارد و عطای «محکمات» قلیل را به لقای «متشابهات» کثیر می بخشد. شرار بولهبی است که خیال نسیم صبا از خود دارد!

م. م فرید در «کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت» نوشت :

دن کیشوت قبیله ی ما٬ خواب و بیداری را به هم می آمیزد. و رویا و زندگی را. و گذشته و حال را.

اگر انسان سده های میانه «مخلوق» بود و انسان مدرن «سوژه» شد٬ دن کیشوت قبیله ما انسان را «سوژه ی مخلوق» میداند! دن کیشوت قبیله ما همیشه التقاط و بخیه زدن از روی کار را دوست دارد!

آسیاب بادی دن کیشوت قبیله ما٬ فلسفه است. او دوست دارد فلسفه را به سلاخ خانه ی «مهندسی» بفرستد تا همه اضلاعش٬ راست گوشه شود! فنجانی است که خیال گنجای جهان دارد!

دن کیشوت قبیله ما٬ ناجی علم تفسیر است. او کتاب مقدس را بدست تیغ «عقلانیت مدرن» می سپارد و عطای «محکمات» قلیل را به لقای «متشابهات» کثیر می بخشد. شرار بولهبی است که خیال نسیم صبا از خود دارد!

دن کیشوت قبیله ی ما دنبال بازگرداندن عصری است که دورانش به سرآمده٬ عصری که بقول بردیایف٬ عاطفه به سود علم از صحنه پاک شده است. او به گورکنان تاریخ پول اوقافی می دهد تا «پوزیتیویسم» را از گور به در آورند!

دن کیشوت قبیله ی ما٬ انیشتین را به مصاف نیچه می برد تا جلوی مرگ خدا را بگیرد. اما وقتی بازمی گردد٬ تراژدی بزرگتر می شود. با مرگ انگاره های انیشتین٬ خدا پیشاپیش مرده است!

دن کیشوت قبیله ی ما٬ گاه خود را در پوست نلسون ماندلا می بیند و گاه٬ هم سخن با مارتین لوتر٬ فرمان پروتستانتیسم (احیا دینی) صادر می کند!

دن کیشوت قبیله ی ما٬ مهبانگ را بر لوح رنگین اراجیف٬ با واژه هایی لوکس ٬ عوامانه و مطربانه می خواند و گمان می برد که تاریخ را به هدایت ایستاده است!

دن کیشوت قبیله ی ما٬ پوزیتیویسم را تا مغز استخوان بلعیده و اخلاق را پس داده است. (فرانکل گفت: اگر آنطور که پوزیتیویست ها می گویند انسان چیزی بیش از یک ماشین پیچیده نیست٬ پس کشتار «اشتاین هاف» مجاز می نماید.)

دن کیشوت قبیله ما ابن الوقت نیست٬ اما هر قدرتی که (چه نیک و چه بد) سر کار بیاید٬ اول «رفورمیست» و «ژاکوبن» است٬ بعد خیلی زود تواب می شود!

دن کیشوت قبیله ی ما٬ استاد پانتومیم است٬‌اما کفاش خوبی نیست. پاپوش هایش تنگ است و مردم را می آزارد! از بیم بزه های خود کرده٬ به جلو می گریزد! اصل اخلاقی پوزیتیویستی او٬ ماکیاولی را هم درمانده کرده است!

دن کیشوت قبیله ی ما٬ بدلیجات را می خرد اما طلای ناب را می رباید. از کلاه برداری بیزار است اما عواید کلاه گذاری هایش را نیز پیشکش «پیشتازان راه آسمان» می نماید. دن کیشوت ما عاشق راه و رسم رابین هود است!

دن کیشوت قبیله ی ما٬ قلبی به نازکی دل کبوتر دارد. با این حال آنقدر بی رحمی «ژاکوبنی» دارد که بر پس کله ی خویش خراش کشد و ۱۰۰ روز طول درمان بگیرد!

دن کیشوت قبیله ی ما...

دن کیشوت قبیله ی ما٬ ژانوس است. آمیزشی از «خرد» و «شرافت»! و راستی جای سروانتس خالی که از گور برخیزد و رنگ باختگی قهرمان داستانش را در روزگار ما به چشم خود ببیند

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار