افسردگی واقعی و علایم آن
پارسینه: بسیاری از مردم تعریف واقعی افسردگی را نمیدانند. مردم به عنوان یک واژه رایج، افسردگی را معادل غمگین بودن در نظر میگیرند.
مثلا در عصر روز سیزده بدر و پایان تعطیلات میگویند افسرده هستم. به همین دلیل واژه افسردگی، چه در زبان فارسی و چه در زبان انگلیسی برای توصیف غمگین بودن و یا شاد نبودن به طور شایعی به کار برده میشود، در حالی که تعریف افسردگی از نظر علم روانشناسی بسیار متفاوت است. از آنجایی که بیماری افسردگی بسیار شایع است و در آمریکا حدود ۲۵ میلیون نفر مبتلا به افسردگی میباشند و در موارد حاد، افسردگی میتواند حتی باعث خودکشی افراد گردد، شناخت معیارهای تشخیصی افسردگی به عنوان یک بیماری به زبان ساده، میتواند کمک شایانی به تشخیص این بیماری و جلوگیری از عوارض بعد از جمله خودکشی نماید.
افسردگی چیست؟ افسردگی بیماریی است که هم جسم و هم روان فرد را درگیر مینماید. علائم جسمی بر اشتها، خواب، وزن، میزان انرژی و میل جنسی فرد تاثیر میگذارد. علائم روانی بسیارمتنوع است و طیف گستردهای ازمشکلات فکری و روانی را در برمی گیرد. برای تشخیص افسردگی بالینی میتوان از معیارهای نه گانه تعریف شده توسط انجمن روانپزشکی آمریکا استفاده کرد. اگر فردی پنج معیار از نه معیار تشخیصی را تقریبا هرروز و برای حداقل یک ماه داشته باشد و تجربه کند، به اختلال افسردگی اساسی (Major Depression Disorder) یا به زبان ساده به بیماری افسردگی واقعی مبتلاست. این معیارها به شرح زیر است:
احساس غم عمیق، احساس خالی بودن، خلق تحریک پذیر، گریه کردن بدون دلیل خاص و علائم مشابه که نشانگر خلق افسرده میباشد.
کاهش علاقه به انجام اکثر فعالیتهای روزانه و لذت نبردن از تفریحات. مثلا فرد هیچ تمایلی به رفتن به مهمانی، پارک، سینما و ... ازخود نشان نمیدهد. فرد هم چنین تمایل به سکس و رابطه زناشویی را نیز از دست میدهد.
افسردگی چیست؟ افسردگی بیماریی است که هم جسم و هم روان فرد را درگیر مینماید. علائم جسمی بر اشتها، خواب، وزن، میزان انرژی و میل جنسی فرد تاثیر میگذارد. علائم روانی بسیارمتنوع است و طیف گستردهای ازمشکلات فکری و روانی را در برمی گیرد. برای تشخیص افسردگی بالینی میتوان از معیارهای نه گانه تعریف شده توسط انجمن روانپزشکی آمریکا استفاده کرد. اگر فردی پنج معیار از نه معیار تشخیصی را تقریبا هرروز و برای حداقل یک ماه داشته باشد و تجربه کند، به اختلال افسردگی اساسی (Major Depression Disorder) یا به زبان ساده به بیماری افسردگی واقعی مبتلاست. این معیارها به شرح زیر است:
احساس غم عمیق، احساس خالی بودن، خلق تحریک پذیر، گریه کردن بدون دلیل خاص و علائم مشابه که نشانگر خلق افسرده میباشد.
کاهش علاقه به انجام اکثر فعالیتهای روزانه و لذت نبردن از تفریحات. مثلا فرد هیچ تمایلی به رفتن به مهمانی، پارک، سینما و ... ازخود نشان نمیدهد. فرد هم چنین تمایل به سکس و رابطه زناشویی را نیز از دست میدهد.
کاهش وزن مشخص (در حدود ۵ درصد وزن قبلی یا بیشتر) و کاهش اشتها
تغییر در عادات خواب شامل بی خوابی (Insomnia) و پرخوابی
تغییر در میزان فعالیت فیزیکی به صورت کم تحرکی یا پر تحرکی در انجام فعالیتهای جسمی و بدنی
احساس خستگی مفرط و فقدان انرژی
احساس پوچی، بیهودگی، سرزنش نمودن خود و احساس گناه کاربودن بی دلیل
از دست دادن قدرت تمرکز و یا تفکر در مورد موضوعات مختلف
فکرکردن به موضوع مرگ و یا خودکشی و یا داشتن برنامه برای خودکشی
البته کسانی که ۴ معیار از ۹ مورد معیارهای فوق را هم دارا میباشند، باید به فکر مشاوره و درمان باشند.
چرا باید افسردگی را جدی گرفت؟ افسردگی اساسی یک بیماری واقعا ناتوان کننده است. فرد مبتلا ازنظر ذهنی فلج میگردد. تصور واقعی ازخود را ازدست میدهد. هم از نظر جسمی و هم از لحاظ روانی، از انجام فعالیتهای روزمره و شغلی باز میماند. فرد هم چنین اعتماد به نفس خود را از دست میدهد و اراده اش در انجام اهداف کوتاه مدت و دراز مدت به شدت تحلیل میرود. به همین دلیل فرد قدرت تصمیم گیری را هم ازدست میدهد. به دلیل نداشتن علاقه به تفریحات، ازخانه بیرون نمیرود و این موضوع منجر به افزایش علائم بالینی و انزوای بیشتر فرد میگردد.
کم کم دراثر احساس غم شدید و پوچی و بی ارزشی و یا گناهکار بودن، افکار خودکشی به ذهن فرد میآید. آمار دراین زمینه تکان دهنده است. بیش از پنجاه درصد افرادی که در آمریکا به علت خودکشی جان خود را از دست میدهند، دچار افسردگی اساسی میباشند. پس افسردگی اساسی میتواند منجر به ازدست دادن شغل، روابط زناشویی و روابط اجتماعی گردد و فرد را به یک معلول ذهنی تبدیل نماید و دست آخر هم به خودکشی منجر گردد.
درمان افسردگی چیست؟ شناسایی فرد مبتلا به افسردگی توسط اطرافیان و شروع سریع درمانهای دارویی و درمانهای حمایتی بسیارمهم است. معمولا فرد مبتلا خودش نمیتواند بیماری را تشخیص دهد و این اطرافیان هستند که این مشکل را تشخیص میدهند، چون قدرت قضاوت منطقی و صحیح در فرد مبتلا دچار اختلال میگردد. پس این وظیفه اطرافیان است که به صورت اولیه به این بیماری فکر کنند. درمانهای دارویی بسیارمهم میباشند و در اکثر موارد باید درمانهای دارویی از همان ابتدا آغاز گردند، ولی نقش رفتاردرمانی و خانواده درمانی که مجموعا به عنوان درمانهای حمایتی درنظر گرفته میشوند، بسیارحائز اهمیت است. در مقاله بعدی روانشناسی، درمورد عوامل موثر بر شروع یا پیشرفت بیماری افسردگی صحبت خواهیم کرد.
منبع:مجله سیب
ارسال نظر