گوناگون

آداب و سنن مشترک ايرانيان و ارامنه

آداب و سنن مشترک ايرانيان و ارامنه
نويسنده : سامان شايان

گفتگو با احمد نوري زاده


ارمنيها از نخستين مردمي بودند که به آيين مسيح(ع) گرويدند و ارمنستان اولين کشور در تاريخ جهان است که در دهه هاي آغازين قرن چهارم، مسيحيت دين رسمي آن اعلام شد. چندي پيش نيز در جمهوري ارمنستان هزار و هفتصدمين سالگرد به رسميت شناخته شدن مسيحيت به مثابه دين رسمي در اين کشور باشکوه فراوان جشن گرفته شد. ارمنيان هم ميهن ما نيز ميلاد حضرت عيسي مسيح(ع) را با آداب و سنن ويژه باشکوه بسيار جشن مي گيرند. به همين مناسبت گفتگويي داريم با آقاي احمد نوري زاده، شاعر، مترجم، پژوهشگر و بنيانگذار ارمني پژوهش در ايران که به بررسي جشنها و آداب ويژه ميلاد مسيح(ع) نزد ارمني ها اشاره دارد.

بهتر است در آغاز گفتگو اشاره اي داشته باشيد به علل پيدايي ارمنيها در ايران.

دوستي ملتهاي ساکن در دو واحد جغرافيايي ايران و ارمنستان ريشه در هزاره هاي تاريخ دارد. ايراني ها و ارمنيها علاوه بر تعلق نژادي به قوم مادر هند و اروپايي، به طور مشخص از اواخر سده هفتم پيش از ميلاد داراي تاريخ مکتوب دوستي هستند. در سال 612 پ.م. به سرکردگي باروير Barouyr به ياري امپراتوري ماد مي شتابند تا با هم پيماني بابل، حکومت آشور را براندازند. به همين علت نيز باروير از طرف پادشاه ماد به دريافت تاج مفتخر مي شود و به مثابه اولين شاه ارمني در عرصه تاريخ پديدار مي گردد. بعدها وقتي داريوش اول- شاه هخامنشي- به دنبال بروز شورشهايي در کشورهاي هم پيمان امپراتوري ماد، به خاموش کردن اين شورشها در سالهاي 522- 520 پ.م مي پردازد، در متن نوشته هاي پارسي و عيلامي کتيبه معروف بيستون، از ارمنستان به نام سرزمين «ارمينه» و از ساکنان آن با نام «ارمينيان» ياد مي کند. از همان زمان ارمنيها به صورت جسته گريخته در اينجا و آنجاي قلمرو پهناور پادشاهان ايران مي زيسته اند؛ اما ارمنيهاي هم ميهن ما از سال 1604 م به بعد در ايران کنوني ساکن شده اند. به اين صورت که شاه عباس صفوي در سال 1590 م معاهده اي با عثمانيها منعقد مي کند که براساس آن ارمنستان، ايران و گرجستان را به عثمانيها وامي گذارند؛ اما در سال 1603 با تقويت قواي نظامي خود و بهره جستن از درگيريهاي داخلي حکومت عثماني، به سوي ماوراي قفقاز روي مي آورد و بخشهاي وسيعي از ارّان (جمهوري آذربايجان) و ارمنستان را بازپس مي گيرد. يک سال پس از آن حکومت عثماني لشکر انبوهي را براي جنگ با قواي شاه عباس به ميدان نبرد گسيل مي دارد و شاه صفوي براي اجتناب از جنگ، تصميم به عقب نشيني مي گيرد و براي آنکه نيروهاي عثماني را دچار گرفتاري و مانع کند، به هنگام عقب نشيني روستاها و آباديهاي سر راه را ويران مي کند.
بدين گونه در سال 1604 م بسياري از شهرها و روستاهاي ارمنستان شرقي با خاک يکسان مي شود و بيش از 350 هزار نفر از ارمنيان، ناچار به مرکز ايران مهاجرت مي کنند. در اين زمان شهر معروف جوقا (Gougha) که در کنار رود ارس واقع شده بود، ويران مي گردد و اهالي به حوالي پايتخت آن روزگار، يعني اصفهان کوچ مي کنند و بعدها شهر جديد ارمني نشين مجاور اصفهان با نام جوقاي نو (جلفا) به وجود مي آيد که امروزه جزئي از شهر بزرگ اصفهان است. بدين گونه براي نخستين بار اسلاف ارمنيان هم ميهن ما در سال 1604 م در جوقاي نو (جلفا) ي اصفهان ساکن شدند و به مرور زمان در سراسر ايران پراکنده گرديدند.

چه اشتراکات شاخصي ميان قوم ارمني و جامعه ايراني وجود داشته که امروزه در همبستگي و تعامل آنها مي تواند مؤثر باشد؟

اشتراکات و پيوندهاي فرهنگي بسياري ميان ارمنيها و ايراني ها وجود دارد که در هزاره هاي تاريخ زمينه همزيستي مسالمت آميز و برادرانه اين مردم را فراهم آورده است. ايراني ها و ارمنيها به يک قوم مادر اوليه تعلق دارند و زبانهايشان نيز به خانوده زبانهاي هند و اروپايي تعلق دارد. علاوه بر اين پارتها و اشکانيها بيش از چهارصد سال بر ارمنستان حکومت کردند که به آن »آرشاکوني» يعني «ارشاکياني» اطلاق مي شده است. به اين ترتيب که در سال 51م بلاش اول (87- 51م) که يکي از کارآمدترين و مقتدرترين شاهان اشکاني بود، ارمنستان را به عنوان دومين شاه نشين مستقل اشکاني اعلام کرد و. برادر خود تيرداد را بر تخت شاهي آن نشانيد و حکومت اعقاب تيرداد در ارمنستان تا سال 428 م ادامه يافت.
اين عوامل در مجموع باعث شده که اين ملتها داراي پيوندهاي ريشه دار فرهنگي با يکديگر باشند. بسياري از سنتها و آداب متداول ايراني از سوي ارمنيها به عاريت گرفته شده و يا با همان ترتيب اوليه و يا قدري تغيير و دستکاري مورد بهره برداري قرار گرفته است. به عنوان مثال سنتهايي نظير «تقديس آب» که نزد ايرانيان باستان رواج داشته، مورد پذيرش ارمنيها قرار گرفته و با نام «وارتاوار»(Vartavar) متداول شده است يا چهارشنبه سوري ما نزد ارمنيها نيز معمول شده و با نام «دَرِندِز» (Darendez) يا «دياراند آراج» (Diarandaraj) رواج يافته و اين سنت باستاني حتي پس از پذيرش مسيحيت در ارمنستان نيز از سوي کليساي ارمني مورد قبول واقع شده و امروزه يکي از سنتهاي کليسايي هم محسوب مي شود. بسياري از اسامي ايراني هم مورد استفاده ارمنيان قرار گرفته و امروزه بسياري از نامهاي ارمني منشأ ايراني دارد.

جغرافياي اقوام ارمني در ايران به چه مناطقي محدود مي شود؟

همان طور که عرض کردم، در سال 1604 م پس از آنکه شاه عباس صفوي حدود 400 هزار ارمنيها را در اصفهان اسکان داد، ارمنيها که مردماني کاردوست و توليدکننده بودند، در جستجوي امکانات بهتر، به ديگر شهرها و آباديهاي ايران نقل مکان کردند و تقريباً در سراسر کشور پراکنده شدند. بعد از اصفهان، فريدن، اراک، تهران، رشت، انزلي، قزوين، تبريز، آبادان، اهواز و ديگر شهرهاي ايران مناطقي بودند که ارمنيها در آنها سکونت گزيدند. ارمنيها معمولاً در هر کجا که به طور انبوه سکونت اختيار کرده اند، کليساها، مدارس و انجمن هاي فرهنگي ويژه خود را داير نموده اند.

تأثيرگذاري متقابل زبان و ادبيات فارسي و ارمني چگونه بوده است؟

دوستي و زندگي مشترک اقوام پيامدهاي فرهنگي و ادبي نيز به همراه دارد؛ براي مثال زبان قديم و جديد ارمني يعني «گرابار»
Grabar و «آشخارهابار»(Ashkharhabar) يک ذخيره واژگاني بسيار غني به وام گرفته شده از زبانهاي ايراني به ويژه زبان پارتي يا پهلوي اشکاني دارد. مرحوم دکتر محمد معين معتقد بود براي احياي ذخيره واژگاني زبان پارتي يا پهلوي اشکاني، زبان شناسهاي ايراني حتماً بايد با زبانهاي قديم و جديد ارمني آشنايي داشته باشند؛ چرا که واژه هاي پارتي در زبان ارمني با همان شکل تلفظي اوليه و با ثبت و ضبط حرکات محفوظ مانده است؛ به همين دليل حتي تا قرن نوزدهم زبان شناسها زبان ارمني را جزو خانواده زبانهاي ايراني قلمداد مي کردند، اما اين نظريه توسط هيوبشمن متحول شد. زبان شناسي معاصر، زبان ارمني را جزء خانواده زبانهاي هند و اروپايي مي داند و خط ارمني را براساس آخرين يافته ها به هنگام جدول بندي خطها، در شاخه بيزانسي خط يوناني شرقي که از يونان باستان منشعب شده است، قرار مي دهد؛ اما در زمينه تأثيرپذيري ادبي بايد گفت که به دلايل ويژه تاريخي- مذهبي تأثيرپذيري ادبيات ارمني از ادبيات يوناني و در قرنهاي اخير نيز از ادبيات روس گسترده تر و غني تر بوده است؛ به عنوان مثال ادبيات روس به ويژه آثار و شاهکارهاي ادبيات روس براي ملت ارمني کاملاً آشناست؛ چرا که به دلايل تاريخي به ويژه در سده گذشته، اکثر شاهکارهاي ادبي فرهنگي ملت روس به زبان ارمني هم ترجمه شده است، در حالي که يک چنين رابطه اي ميان ادبيات ارمني و ادبيات فارسي وجود ندارد.

گويش ارمني متداول نزد هم ميهنان ارمني تا چه اندازه به نسخه اصلي آن نزديک است و در طول تاريخ چه تغييراتي داشته است؟

متفکران ارمني معتقدند که ارمنيها ملتي هستند با دو زبان و اين کاملاً صحيح است! به اين صورت که به دلايل تاريخي ارمنيهاي ساکن در پاره شرقي ارمنستان، به زبان «ارمني شرقي» تکلم کرده اند و ارمنيهاي ساکن در پاره غربي ارمنستان که قرنها تحت سيطره روم شرقي و عثمانيها بودند، به زبان «ارمني غربي» تکلم کرده اند. هم ميهنان ارمني ما به دليل آنکه از ارمنستان شرقي به داخل ايران آمده اند، به «ارمني شرقي» که امروزه در ارمنستان رايج است، تکلم مي کنند و ارمنيهايي که پس از قتل عام سال 1915 در ارمنستان غربي، در سراسر دنيا پراکنده شدند، به زبان «ارمني غربي» تکلم مي کنند. موضوع تأثيرپذيري زباني هم موضوعي کاملاً قابل درک و معاصر است. به اين ترتيب که ارمنيهاي ايراني به هنگام گفتگو ناگزيرند بسياري از واژگان غيرارمني را به کار ببرند وهمين کار را هم مي کنند.

روابط چند هزار ساله با ايران، در زمينه اساطير چه تأثيري بر ارامنه گذاشته است؟

ايزدستان اساطيري ارمنستان تأثير بسياري از ايزدستان اساطيري ايران باستان پذيرفته و حتي بسياري از ايزدان و ايزد بانوان اساطيري ايران باستان را به عاريت گرفته است؛ به عنوان مثال پدر ايزدان در اساطير ارمني «آرامازد» (Aramazd)نام دارد که يادآور اهوره مزداي ايران باستان است و در خويشکاري ها نيز همانندي هاي فراوان با آن دارد. يا ايزدبانو «آناهيد»(Anahid) ارمني در خويشکاري هاي اساطيري شباهتهاي بسياري با «آناهيتا» ي ايران باستان دارد. علاوه بر اين کيش پرستش ايزدمهر مدتهاي طولاني در ارمنستان رواج داشت. اما در مورد تعاملهاي مذهبي ميان ارمنيها و ساير اقوام ايراني بايد گفت که ارمنستان به دلايل تاريخي و سياسي از سال 301 م به مثابه اولين کشور جهان دين مسيح را به عنوان دين رسمي و دولتي خود پذيرفت و با کشورهاي مجاور خود از جمله ايران که داراي دين متفاوتي بودند، با مسالمت و برادري به زندگي ادامه داد.
ارمنيها انسانهايي خلاق و کوشا هستند و در عرصه هاي گوناگون هنري چهره هاي ماندگاري به جهان عرضه کرده اند. کافي است در نظر آوريم که هنرمنداني چون آرام خاچاتوريان، ويليام ساوريان، شارل آزناؤر و بسياري ديگر ارمني تبار بوده اند. در ميهن ما نيز چه در عرصه تئاتر و چه در عرصه سينما و موسيقي هنرمندان نامدار ارمني تبار بسياري داشته ايم؛ از جمله نامداراني چون اوانس اوگانيانس (هووهانس اوهانيانس)، ساموئل خاچيکيان، لوريس چکناواريان و ديگران.

اينک که سال نو ميلادي از راه رسيده است، بد نيست که به اعياد هموطنان ارمني نيز اشاره اي بکنيد.

در واژه نامه هاي فارسي، واژه عيد روز مبارکي که در آن مردم جشن گيرند و شادي کنند» تعريف شده است. در زبان ارمني واژه «دن» (DON) به روز يا روزهاي جشني اطلاق مي شود که به مناسبت حادثه اي مهم و يا بزرگداشت خاطره و يادبودي بسيار ارزشمند برگزار شود. در ادبيات کليسايي عيد به مراسم خاص سنتي و کليسايي که براي امري مقدس و يا به ياد قديس و يا برزگداشت خاطره و يادبودي بسيار ارزنده و مهم برگزار مي شود، اطلاق مي گردد. واژه «دن» همچنين به معني روز تعطيل به مناسبت برپايي اين گونه مراسم است. معناي استعاري اين واژه، شادماني بسيار و سرخوشي و پايکوبي است. ارمنيها به نخستين روز سال نو «آمانور» (Amanor) مي گويند که معادل ارمني «ناوا سارد» (Nava sard) است که يک واژه مرکب پهلوي است و معني سال نو از آن اراده مي شود. ناواسارد در عين حال نام اولين ماه تقويم ارمني نيز هست. در زبان ارمني براي آمانور اصطلاح «کاقاند»(Kaghand) نيز به کار برده مي شود که به معني نخستين روز هر ماه سال است.
در اعصار کهن ارمنيها مراسم ناواسارد را باشکوه بسيار برپا مي کردند. قرباني کردن، رقص و پايکوبي و برپايي مسابقه هاي ورزشي و بازيهاي نمايشي و اجراي تئاتر جزو مراسم ويژه اين روز بود. امروزه در تقويم ارمني به نخستين ماه سال «هونوار»(Hounvar) اطلاق مي شود که معادل ژانويه است. پژوهشگران ارمني معتقدند که «هونوار» ارمني از نام «هانوس»(Hanos) ايزد صلح و آرامش برگرفته شده است. ارمنيها پس از پذيرفتن مسيحيت، «کاقاند» يوناني و «هونوار» لاتيني را جايگزين «ناواسارد» کهن خود کردند. بر پايه پژوهشهاي انجام شده، آغاز سال ارمني در عهد باستان مانند ايران در شروع بهار بود. نوروز، جشن بهار، بهار جشن و جشن سال نو نزد آرياييان بود. نزد آرياييان باستان دو فصل گرما و سرما در نظر گرفته مي شد. فصل سرما شامل ده ماه و فصل گرما دو ماه بود. بعدها تابستان هفت ماه محاسبه شد و زمستان پنج ماه. در هر يک از اين دو فصل، جشني برپا مي شد که آغاز سال نو محسوب مي گرديد.
جشن نخست به هنگامي برپا مي شد که فصل گرما شروع مي گرديد؛ يعني زماني که گله ها از آغلها به چمنزارها روانه مي شدند و مردم از ديدن رخسار نوازشگر و دلنشين خورشيد مسرور مي شدند. جشن ديگر در آغاز فصل سرما برپا مي گرديد که گله ها به آغلها کشانيده مي شدند و جماعت توشه فصل سرما را تدارک مي ديدند. ايرانيان باستان سال را با آغاز تابستان يعني انقلاب صيفي و با ماه تير مي آغازيدند. در دوره اي نيز آغاز انقلاب صيفي را ماه فروردين مي دانستند و مهرگان را نيز آغاز زمستان و فصل سرما و زمستان به حساب مي آوردند و به دو فصل نوروز و مهرگان قائل بودند. مهرگان آغاز زمستان و سرما بود و نوروز شروع فصل گرما.
امروزه عيد ميلاد مسيح(ع) باشکوه و جلال فراوان در ميان مسيحيان جهان و ارمنيهاي ايراني برگزار مي گردد. عيد ميلاد يا «ظهور الهي» بزرگترين و همگاني ترين جشن مسيحيان جهان است. ارمنيها عيد ميلاد مسيح را همزمان با عيد غسل تعميد آن حضرت که به آن «جراورهنک» (Grorhnek) مي گويند، جشن مي گيرند. از عمده ترين دلايل اين اختلاط ايام آن است که تاريخ دقيق ولادت حضرت عيسي به طور کامل روشن نيست و در ميان فرقه هاي گوناگون مسيحي بر سر تاريخ دقيق تولد آن حضرت اختلاف نظر وجود دارد. در قرن دوم ميلادي به طور رسمي روز ششم ژانويه روز تولد ايشان شمرده مي شد و تا قرن چهارم ميلادي نيز اين روز به طور رسمي جشن گرفته مي شد؛ اما از آن پس کليساي کاتوليک رم روز تولد مسيح را 25 دسامبر و روز غسل تعميد آن حضرت در رود اردن را روز ششم ژانويه اعلام کرد.
در قرن پنجم ميلادي اکثر کليساهاي مسيحي جهان تاريخ تولد آن حضرت را روز 25 دسامبر اعلام کردند، اما کليساي ارمني همچنان به رسم و آيين کهن وفادار ماند و روز ششم ژانويه را روز تولد حضرت مسيح اعلام کرد. پژوهشگران ارمني بر اين باورند که علت اعلام روز 25 دسامبر به عنوان روز ميلاد از سوي کليساي مسيحي لاتيني، جشن ويژه خورشيد بود که در روز 25 دسامبر برپا مي شد و اعلام مي کنند که 25 دسامبر تاريخ ولادت «ايزدميترا» بود که جشن ويژه آن در اعصار کهن باشکوه فراوان در روم و ديکر کشورهاي بزرگ آن عصر برپا مي شد. اين پژوهشگران اعلام مي کنند که بعد از ظهور مسيحيت، ميترائيسم همچنان در اروپا رواج داشت و حتي در مسيحيت نيز نفوذ کرد و انتخاب روز 25 دسامبر به عنوان روز ميلاد مسيح، نشان دهنده نفوذ ميترائيسم در مسيحيت است و حتي اعلام مي دارند که در محل کنوني واتيکان، در گذشته هاي دور، يک معبد بزرگ ميترائيستي برپا بود. در سال 451م در مجمع مشهور «کالدون» تاريخ تولد حضرت مسيح رسماً روز 25 دسامبر اعلام گرديد و در پاره اي از کليساهاي شرق نيز از آن پس روز 25 دسامبر به جاي روز ششم ژانويه به رسميت شناخته شد و اکثر مسيحيان جهان اين روز را به عنوان روز ميلاد گرفتند و روز ششم ژانويه را به عنوان غسل تعميد حضرت مسيح اعلام کردند و امروز نيز همين تقويم رعايت مي شود؛ اما کليساي ارمني با پيروي از سنت کهن خود روز ششم ژانويه را به مثابه روز ميلاد و نيز غسل تعميد آن حضرت به رسميت مي شناسند و جشن مي گيرد.

اگر بشود، درباره جزئيات و مراسم اين اعياد نيز صحبت کنيد.

ارمنيها چند روز قبل از عيد ميلاد مسيح(ع) روزه مي گيرند و در شب پنجم ژانويه که به آن «ناواگاديک» (Navagadik) مي گويند،؛ بعد از شرکت در مراسم ويژه يا «باداراگ»(Badarag) که در کليسا برگزار مي شود، به خانه مي آيند و پاي سفره سال نو مي نشينند و به صرف شام ويژه سال نو مي پردازند. شام ويژه شب تاتاخوم معمولاً پلو، کوکو، ماهي شور و ماهي خشکانده يا ماهي دودي (دستپيچ) است؛ چرا که در اين شب از خوردن غذاهاي تهيه شده با گوشت حيواناتي که خونشان به هنگام ذبح ريخته مي شود، خودداري مي ورزند.
روز ششم ژانويه معمولاً مردها و جوانها براي ديدار عيد به خانه بزرگترها مي روند و سال نو را به پدربزرگها و مادربزرگها تبريک مي گويند. در روز ششم ژانويه بر سفره عيد، اغلب شيريني هاي ويژه مانند نازوک (نازک)، گاتا، شکلات و آجيل به چشم مي خورد. مرسوم است که پدربزرگها و مادربزرگها و پدرشوهرها و مادرشوهرها به اولاد و عروسان و دامادهاي خود هديه بدهند. در مدارس نيز قبل از تعطيل مدرسه، کيسه هاي کوچک حاوي آجيل و خشکبار به دانش آموزان هديه داده مي شود که گونه اي برقراري مساوات بين دانش آموزان دارا و ندار تلقي مي شود.

درباره علت تزيين درخت کاج در مراسم عيد نيز لطفاً توضيح دهيد.

پژوهشگران ارمني تزيين درخت کاج در شب عيد ميلاد را سنتي ديرينه مي دانند که با کيش پرستش درخت که در ميان ارمنيهاي عهد کهن متداول بود، همانندي دارد. برخي نيز آن را سنتي به عاريت گرفته شده از اروپاييان به حساب مي آورند. همچنين اين رسم را به اشاره هاي کتاب مقدس به «درخت حيات» و «درخت دانش» ربط مي دهند. در کشورهاي مسيحي جهان معمولاً شب کريسمس درخت کاج را تزيين مي کنند؛ اما ارمني ها شب پنجم ژانويه اين کار را انجام مي دهند؛ زيرا براساس باور ارمني ها و کليساي لوساوريچي يا آراکلاگاني ارمني، مسيح روز ششم ژانويه ولادت يافته است. به نظر گروهي از پژوهشگران تقديس و تزيين درخت جزئي از کيش پرستش طبيعت به شمار مي آيد. درخت نزد ارمنيها مظهر رويش و حيات به حساب مي آيد و علاوه بر آن در عهد کهن در ارمنستان پرستش درخت به طور گسترده متداول بود. برخي نيز بر اين نظرند که تزيين درخت کاج به شيوه اي که امروز مرسوم است، نخستين بار در سال 1605 در آلمان رواج پيدا کرد. براساس نظر اين پژوهشگران مارتين لوتر- بنيانگذار فرقه پروتستان مسيحي- عادت داشت در شب تولد حضرت مسيح شاخه هاي درخت کاج را به خانه ببرد و براي شادماني کودکان آنها را تزيين کند و همين عادت بعدها به يک رسم و آيين عام تبديل شد و در سال 1840 سنت آراستن درخت کاج به انگلستان و از آنجا به آمريکا راه يافت. برخي نيز بر اين باورند که تزيين درخت کاج از دوران حکمفرمايي فراعنه در مصر به يادگار مانده است!

پندار ارمنيها درباره بابانوئل چگونه است؟

از ديکر سنتهاي سال نو مسيحي رؤياي «بابا نوئل» است که ارمنيها به آن «بابا کاقاند» (Kaghand) و «بابا زمستان» اطلاق مي کنند. درباره منشأ «بابانوئل» نيز بين پژوهشگران مسيحي اتفاق نظر وجود ندارد و هر يک نظريه خاص خود را پيش مي کشند. شايعترين نظريه درباره «بابانوئل» همان پندار مربوط به «سانتا کلوز» آلماني است که داستانش از اين قرار است: گويا «سانتا کلوز» جواني بود که در قرن چهارم ميلادي مي زيست و از مشاهده اينکه دوشيزگان تهيدست به علت فقر و نداري از تهيه جهيزيه عاجزند و به همين دليل تن به ازدواج نمي دهند، رنج مي برد. لذا شبي از شبها کيسه هايي را پر از زر مي کند و از سوراخ دودکش بخاري به درون خانه دختران دم بخت مي ريزد تا آنها براي خود جهيزيه تهيه کنند و به خانه بخت بروند. در عين حال پژوهشگران معتقدند افسانه «بابا زمستان» يا «بابا نوئل» از اعصار بسيار کهن در خاور زمين رواج داشته است. در ميان ارمنيهاي اعصار کهن نيز در جشن ناواسارد و عيد «بون باري گندان» پخش کردن هديه ميان مردم و دادن جايزه و زدن نقاب بر چهره متداول بود که مي تواند اشاره هايي نمادين به «بابا زمستان» يا «بابا نوئل» امروزي باشد. گذشته از اين، افسانه بارتو که شباهت زيادي به بابانوئل دارد، در ميان ارمنيها شايع است. بارتو شخصيت محبوب کودکان ارمني بود که با کلاه بوقي و ريش سفيد و چوبدست و کيسه هاي پر از هدايا ميان کودکان شادي قسمت مي کرد.

آيا ممکن است منشأ اعياد ارمني را قدري روشن بيان کنيد؟

اعياد ارمني در روزگار کنوني به دو دسته تقسيم مي شوند: اعياد مسيحي/ کليسايي و اعياد ملي. مهمترين اعياد کليسايي مسيحي عبارتند از: عيد ميلاد حضرت مسيح(ع) و ديگر اعياد مربوط به آن حضرت و اعياد مربوط به حضرت مريم(س) و صليب مقدس که در زبان ارمني به آن «خاچ» (Khach) اطلاق مي شود. البته غير از اينها اعياد گوناگون کليسايي ديگري نيز وجود دارد. اعياد حضرت مسيح يا رويدادهاي گوناگون زندگي آن حضرت ارتباط دارند که مهمترين آنها عيد ميلاد، عيد غسل تعميد، عيد «زاديک(Zadik) و «هامبارتسوم» (Hambartsoom: رستاخيز) است. پاره اي از اعياد ارمني نيز جنبه ملي دارند و به مناسبت رويدادهاي مهم ملي، طبيعي و تاريخي برپا مي شوند. امروزه بسياري از اعياد ملي ارمنيها با اعياد و رسوم کليسايي درهم آميخته اند و به صورت يک کل واحد درآمده اند که هم از سوي کليسا پذيرفته شده اند و هم از سوي مردم ارج نهاده مي شوند.
درباره جزئيات و عادات برگزاري اعياد ملي کهن به دلايل تاريخي اطلاعات ناچيزي در منابع و متون کهن به يادگار مانده است. در روزگار ما اغلب نام اين اعياد کهن ملي تکرار مي شود؛ اما از نحوه برگزاري آنها در اعصار کهن اطلاعات همه جانبه اي وجود ندارد. اين اعياد به طور سنتي در تاريخ پايدار مانده اند و به مرور در اعياد کليسايي مستحيل شده اند. براي مثال مي توان به افروختن آتش در عيد دَرِندِز (دياراند آراج) که عيدي شبيه به چهارشنبه سوري ايراني هاست، پاشيدن آب در عيد «وارتاوار» (که يادآور مراسم کهن پاشيدن آب به روي يکديگر در ميان ايرانيان است) تفأل زدن و قرعه کشي کردن در عيد تعميد انگور کليسايي اشاره کرد که علت اين امر را آن مي دانند که گريگور لوساوريچ مقدس - اشاعه دهنده مسيحيت در ارمنستان- خود شخصاً رسوم کهن را در زمره اعياد مقدس قرار داد و بر ويرانه هاي معابد کهن کليساها و نمازخانه ها بنا نهاد و مزارهاي مقدسان کهن را در محوطه کليساها جاي داد.
پژوهشگران کليسايي ارمني همچنين بر اين باورند که گريگور لورساوريچ مقدس پس از انهدام معابد کهن، کليساهاي نوين بنياد نهاد و به جاي اعياد ملي قديم، اعياد جديد مسيحي را مرسوم کرد و بسياري از اعياد کهن با تغييراتي چند جزو اعياد کليسايي درآمدند و بدين گونه آنها بسياري از آداب و سنن و رسوم آييني کهن خود را حفظ کردند. امروزه از عمده ترين اعياد مي توان به درندز يا «دياراندآراج» که همانند چهارشنبه سوري ماست، «بون باري گندان» (Boun Barigendan) که همانند مراسم برغندان ايرانيان عهد باستان است، «زاديک» و «هامبارتسوم» که هر دو عيد رستاخيز حضرت مسيح مي باشند، اما به طور جداگانه برگزار مي شود، اشاره کرد. از مراسم جالب «زاديک» رنگ کردن تخم مرغ، بازي با تخم مرغ، نهادن شيريني مخصوص «باسکا» بر سفره جشن، و رفتن دسته جمعي به آغوش طبيعت است که سيزده بدر را تداعي مي کند. به هنگام برگزاري مراسم ويژه «هامبارتسوم» نيز رفتن دسته جمعي به آغوش طبيعت مرسوم است. گفتني است که امروزه به هنگام برگزاري همه اعياد مسيحي مراسم ويژه نيايش و دعا در کليسا برگزار مي شود که به زبان ارمني به آن «باداراگ» اطلاق مي شود.

--

منبع:یزدان پرست، حمید؛ (1387) نامه ایران؛ مجموعه مقاله ها، سروده ها، و مطالب ایران شناسی، جلد چهارم، به کوشش حمید یزدان پرست، تهران، اطلاعات، چاپ یکم.

ارسال نظر

  • سبو میناسیان

    تشکربرای گفتگو چون کمکی است برای
    آشنائیایرانیان وارامنه.ارمنی شرقی و
    غربی لهجه هستند نه دو زبان و "هامبارتسوم" عروج مسیح است نه رستاخیز.رفتن به آغوش طبیعت درعید "زادیک"مرسوم است
    نه ها مبارتسوم

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار