گوناگون

روزنامه‌نگاری با این همه علامت تعجب!

روزنامه‌نگاری با این همه علامت تعجب!
شهر کتاب - نگاهی به اشتباه‌های تثبیت‌شده‌ی مطبوعات ایران.

آیدین فرنگی: روزنامه، بسته یا کالای اطلاعاتیای است که در فرآیندی یک روزه تولید و به دست مخاطب میرسد. هیچ توجیهی برای تعطیلی هرازگاه روزنامه نیست و جریدهی موفق باید بتواند در مدت بیستوچهار ساعت، بستهای پرمحتوا و خواندنی ارائه دهد تا در رقابت بین بنگاههای خبررسانی توان ایستادگی داشته باشد. سرعت بالای تولید وجود اشتباه را امری اجتناب‌ناپذیر می‌کند اما نمی‌توان آن را بهانه‌ی هر اشتباهی دانست.

در یادداشتی که پیش از این در سایت منتشر شد، به نمونه‌هایی از ادبیات خاص رسانه‌های دیداری و شنیداری پرداختیم که نادرست از روزنامه‌ها سردر‌آورده‌اند. در این یادداشت نیز به پاره‌ای از اشتباههای رایج در روزنامههای فارسی می‌پردازیم. این اشتباهها گاه به قدری فاحش و در عین حال مکررند، که به ندرت میتوان نمونهی درستشان را در روزنامهها دید. همچنانکه در یادداشت پیشین نوشته شد، به نظر میرسد مهمترین دلیل وجود این اشتباهها چیزی نیست جز دوری اصحاب رسانه از جهان کتاب.

«به همین بهانه گفتوگویی را با وی ترتیب دادهایم که با هم میخوانیم»، «به همین بهانه با او به گفتوگو نشستیم»، «به بهانهی پخش ... با وی گفتوگویی داشتیم که پیش روی شماست»، «به بهانهی انتشار ... با او گفتوگویی ترتیب دادهایم که میخوانید». جملههای بالا از مقدمه یا اشارههایی که خبرنگاران در ابتدای گفتوگوهای مطبوعاتی مینویسند انتخاب شده است. «ابوالحسن نجفی»، دو دهه پیش در کتاب «غلط ننویسیم»، کاربرد واژهی «بهانه» را در مواردی مشابه جملههای بالا نادرست دانسته و در توضیح نوشته است: «در یکی دو دههی اخیر، ظاهراً به سبب اصرار بر استعمال واژههای فارسی به جای عربی، همه جا در مطبوعات و تلویزیون رسم شده است که به جای "به مناسبتِ" بنویسند: به بهانهی. معنای صحیح "بهانه" چنین است: توسل به علتی آشکار ولی دروغین برای رسیدن به مقصودی پنهانی. ... "به بهانهی" هرگز نمیتواند جانشین "به مناسبتِ" شود و باید از استعمال آن به این معنی پرهیز کرد.»(ص۷۹) وقتی مینویسم به بهانهی انتشار فلان کتاب با فلانی گفتوگویی را ترتیب دادهایم، معنی واقعی جمله چنین میشود: هدف اصلی ما سخن گفتن دربارهی این اثر نیست؛ بلکه اثر را بهانهای قرار دادهایم تا گفتوگویی ترتیب بدهیم و به هدفهای دیگرمان برسیم.

«این برای اولین بار است که یک سریال تلویزیونی از خلال یک قصهی عاشقانه، تعریفی قابل لمس از مسالهی جنگ و دفاع را برای جوانهای امروزی مطرح میکند.» ضمیر اشارهی «این» در ابتدای جملهی فوق چه کاربردی دارد؟ جمله را پس از حذف «این» بخوانید. حالا هم‌زمان با «این»، «است که» را نیز در ابتدای جمله نادیده بگیرید. با برداشتن «این برای» از آغاز جمله نیز میتوان متن را خواند. در کتاب غلط ننویسیم، ذیل «این... است که...» آمده: چنین عبارتهایی عیناً گرتهبرداری از زبانهای فرنگی است و بر اثر ترجمههای لفظ به لفظ رواج روز افزون یافته است.(ص:۵۱) با حذف موارد گرتهبردای شده، از تکلف جمله کاسته شده، مخاطب با جملهای روبهرو میشود که با طبیعت زبان فارسی انطباق دارد.

برخی نویسندگان در روزنامهها جملههایی مینویسند که راه بر هر گونه چندوچون و بحث و تردید بسته است. حتی تعدادی از روزنامهنگاران به صورت مستقیم از واژهی «بدون تردید» استفاده میکنند. معلوم نیست چنین دانایی مطلقی ریشه در کجا دارد و چگونه فرد به خود اجازه میدهد احکام قطعی صادر کند. نویسندهی ستون سینمایی یکی از روزنامهها با صدور حکمی فراگیر و خدشهناپذیر یادداشت خود را چنین شروع کرده است: «کم پیش میآید که نام یک فیلم آنقدر جذاب باشد که تنها به خاطر آن به سینما برویم، یا آنکه نام بازیگرش ما را به وسوسه بیندازد، حتی این امکان وجود ندارد که ما، از روی نام یک کارگردان به سینما برویم، مجموعهای لازم است تا ما را سر ذوق بیاورد که یک روز دلخستهی پاییزی شاید، به جای قدم زدن زیر باران پاییزی یا کز کردن گوشهی خانه، به سینما برویم و فیلمی ببینیم و خندان یا شاید فکری از سالن بیرون بیاییم.» آیا واقعاً حتی این امکان وجود ندارد که از روی نام کارگردان به سینما برویم؟! چطور نویسنده میتواند سلیقهی شخصی خود را تا این اندازه جامعیت ببخشد؟! روزنامهنگاری دیگر، در روزنامهای دیگر، به فاصلهی چند روز در ابتدای یادداشتش نوشته است: «جدا از اسم کارگردان و ترکیب قرار گرفتن بازیگران کنار هم، گاهی نام یک فیلم هم کافی است تا توجهها را جلب کند.» میبینید جبروت حکم نویسندهی اول، به چه سادگی در هم شکسته شد؟ آیا کلیاتی شبیه جملههای زیر برایتان آشنا نیست؟ «همهی ما میدانیم...»؛ «همهی ما وقتی با فلان پدیده روبهرو میشویم از خود میپرسیم...»؛ «هیچ یک از کسانی که در استادیوم حضور داشتند شک نداشتند که تیم ... بازی خوبی ارائه نخواهد داد» و... . باید از از کسانی که چنین جملههایی را مینویسند پرسید چرا یکسره دور شک و تردید را خط قرمز کشیدهاند؟!

کاربرد نادرست «اگرچه» یا متردافهایش در کنار «ولی» یا مترادفهایش جزء رایجترین غلطهای مطبوعات فارسی است. در کتاب «غلط ننویسیم» آمده است: «"اگرچه" یا مرادفهای آن، مانند گرچه، هرچند، با اینکه، با آنکه، گو اینکه، هرگاه در عبارتی به کار رود، در جملهی مکمل آن ـ که در واقع جملهی پایه است و نه جملهی پیروـ استعمال "ولی" یا مرادفهای آن، مانند اما، با این همه، معهذا، معذلک، لکن، لیکن و جزء اینها خلاف منطق است و حتی، به عقیدهی بعضی فضلا، خطای فاحش است. ... به بیان دیگر در یک عبارت یا باید اگرچه به کار برود، یا ولی، و جمع هر دو غیر منطقی است.»(ص35) کتاب یاد شده مثالی نیز برای این مورد آورده: «به جای این جملهی غلط: "اگرچه ثروتمند است، ولی خوشبخت نیست" یکی از دو جملهی زیر را باید به کار برد: "اگرچه ثروتمند است، خوشبخت نیست." یا "ثروتمند است، ولی خوشبخت نیست."» متاسفانه به ندرت میتوان روزنامهای را یافت که اشتباه مذکور در آن وجود نداشته باشد. به دو نمونهی نادرست زیر توجه کنید: «هرچند رئیس سازمان محیط زیست از توقف روند خشک شدن دریاچهی ارومیه به دلیل بارندگیهای اخیر خبر میدهد، اما همچنان برخی مسؤولان و کارشناسان بر این باورند بحران این دریاچه هنوز رفع نشده و بارندگیها نباید باعث غفلت مسؤولان شود.» و «حملهی مجدد محمدعلیشاه به ایران در یکصد سال پیش اگرچه برایش ثمری نداشت و او حسرت پادشاهی دوباره بر ایران را برای همیشه با خود برد، اما برای کشوری که در میان هزاران مشکل دست و پا میزد، مشکلات دیگری نیز به ارمغان آورد.»

علامت تعجب کاربردهای مشخصی دارد؛ اما بسیاری مواقع در روزنامهها خبرنگاران به صورت بیمورد از آن استفاده میکنند. متاسفانه استفاده از علامت تعجب در متن خبر نیز دیده میشود. قرار دادن علامت تعجب در برابر جملههای خبری، معمولاً نشانگر اعتراض خبرنگار به جملهی خبری است و همین اعتراض نشانهی عدول او از اصل بیطرفی محسوب میشود. در واقع استفاده از علامت تعجب نشان‌دهنده‌ی موضعگیری صریح و آشکار خبرنگار و روزنامه است؛ کاری که با اصول حرفهای همخوانی ندارد. در نمونهی زیر «"همه خوب عمل کردهاند جز شهرداری تهران!" این ادعای رئیس سازمان حفاظت محیط زیست است!» در انتهای هر دو جملهی خبر، نویسنده از علامت تعجب استفاده کرده و مخالفت خود را آشکارا بیان کرده است. جملههای زیر نیز در یک گفتوگوی مطبوعاتی آمده است. البته متوجه کاربرد علامت تعجب در انتهای این جملهها نشدم؛ زیرا گفتوگوکننده در مقدمهی گفتوشنود، جانبدارانه به دفاع از گفتوگوشونده پرداخته است و بر همین اساس نمی‌توان از آنها برداشت منفی کرد: «در واقع سعی میکنم ترجمهای را انجام بدهم که به مباحث ادبی کشور عزیزمان ایران موضوعی را اضافه کند؛ یکنواخت نباشد و به مسائلی که دیگران به آن پرداختهاند ارتباطی نداشته و تکراری نباشد! هدف من از کار ترجمه؛ در واقع طرح موضوعهایی است که مرتبط با مسائل روز همهی انسانهاست. دغدغهی انسان امروزی است هر جا که هست! ... نویسندگانی که انتخاب میکنم گمنام نیستند! ... درآمد حاصل از کار ترجمه به تنهایی نمیتواند حداقل زندگی را نیز جوابگو باشد!...» جملههای بالا را چگونه باید بخوانیم؟!

تعدد رسمالخط در یک روزنامه نیز از موارد آزاردهندهای است که بر جراید ایرانی سایه افکنده. مثلاً در روزنامهای واحد، کلمههایی نظیر رای، تامل، تاثر، توام، جرات، یاس، هیات و... هم به این صورت نوشته شدهاند و هم با همزهای بر بالای الف. روزنامه باید در تمام صفحهها و ستونها و مطالب از رسمالخطی یگانه تبعیت کند و اینکه نویسندهی هر مطلب از شیوهای متفاوت استفاده کند، نقصان حرفهای بزرگی محسوب میشود. در مورد تفاوت رسمالخط مطالب یک روزنامه، مثالهای فراوانی میتوان ارائه کرد که خوانندهی پیگیر با اندکی دقت خواهد توانست لیستی بلند از آن را گرد بیاورد.

غلطهای رایج در روزنامهها که شاید از ضعف بنیهی مالی نشریهها و ناتوانیشان از استخدام ویراستاران ماهر نشات گرفته باشد، از مرز غلطهای تایپی گذشته است. اکنون ما در تمام روزنامهها با انبوهی از جملههای غلط سروکار داریم. جمله را میخوانیم و بعد از حلاجی به معنای آن پی میبریم. این روزنامههای پر از اشتباه، قرار است آگاهیبخش بوده و مخاطب را در مسائل زندگی روزانه همراهی کنند. نمونههای زیر را با نگاهی سریع به چند روزنامه استخراج کردهام: «ضعف فیزیولوژیک به همراه عوامل ثانویهای چون سرما، گرما و آلودگی هوا باعث میشود تا اثرات تخریبی شدیدیتری بر درختان وارد شود و گیاهی مورد حملهی سایر آفات نباتی قرار بگیرد»؛ «اما از آنجایی که تقدسزدایی برای رهبران کرهی شمالی مرسوم شده، خبرگزاری دولتی این کشور اعلام کرده که مردم و ارتش این کشور باید کاملا صادقانه از کیم جونگ اون، به عنوان جانشین بزرگ تبعیت کرده و وی را مقدس بشمارند»؛ «آلبوم امیرکبیر که ظاهراً اجرای زندهی کنسرت گروه ایرانی با شهرام ناظری در گرگان بوده است به واسطهی تصنیف امیرکبیر بدین نام گرفته است»؛ «عکسهای ... از قسمت تخریبشدهی نقشبرجستهی بهرام دوم، حاکی از خورد شدن کامل این قسمت از اثر است. ... قسمتی از نقشبرجسته که به وسیلهی پتک خورد شده است...»؛ «انتظار دارم که بعد از این همه مدت بالاخره اتوبوسی بیاید و من سوارش شوم. اما انگار که نه انگار.»؛ «صاحبامتیاز هر تلفن مسؤول سوءاستفاده از آن میباشد»؛ «بنا بود سنگهای قدیمی قبور شهدا را که در همان سالهای جنگ با ادبیات و جملات خاص خودشان بودند را جمع کنند...» و...

استفادهی نابهجا از نشانههای سجاوندی را هم بر این فهرست بیفزایید و استفاده نکردن از نشانهها در موقعیتهای ضروری را نیز. «ناصر مجرد» از روزنامهنگاران قدیمی، در کتاب «فرهنگ کاربردی روزنامهنگاری» در مورد فزونی اشتباههای تایپی و نگارشی روزنامهها نوشته است: «روزنامهنگار معروفی پسری داشت که این پسر هر چه دیکته مینوشت، پر از غلط بود. مرد یک روز دفتر دیکتهی پسر را ورق زد و گفت: پسرم از معلمت خجالت نمیکشی این همه غلط مینویسی؟ و پسر جواب داد: نه پدرجان! مثل اغلب روزنامهنویسها میگویم اینها اشتباه چاپی است!»(ص۵۷)

ارسال نظر

  • Maud

    That's a potsing full of insight!

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار