تسخیر سفارت آمریکا و حمله به سفارت بریتانیا
پارسینه: گروهی از دانشجویان حزباللهی از مدتی پیش از ۸ آذر ۱۳۹۰، برای حمله به سفارت بریتانیا در تهران برنامهریزی کرده بودند. رهبران این گروه در مصاحبهی خود با خبرگزاری دانشجو (وابسته به بسیج دانشجویی) در ظهر ۸ آذر، به برنامهٔ شفاف خود برای حمله و تخریب سفارت بریتانیا اشاره کردند. «مستاجران» (مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه خواجهنصیرالدینطوسی) در این باره گفته است : «امروز دانشجویان هدفشان این است که لانه جاسوسی دوم را که همان سفارت انگلستان است، در اختیار بگیرند.» همچنین، «جمشیدی» (دبیر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل) گفته بود : «امروز سفارت انگلستان را با خاک یکسان میکنیم.»
حوادثی که طی چند ساعت حمله به سفارت بریتانیا روی داد، به قدر کافی در رسانهها انعکاس یافته است و نیازی به یادآوری جزئیات آن نیست. با مشاهدهٔ عواقب این اقدامات، آنچه در ابتدا توسط دانشجویان حزباللهی «تسخیر لانه جاسوسی دوم» و «انقلاب سوم» معرفی شد، در کمتر از یک ماه پس از آن از سوی مسئولان حکومتی طرد و محکوم شد.
«ابراهیمی» (نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس) گفت : «خود انگلیسیها در اشغال سفارتشان دست داشتهاند.» و دلیل آن را «باز شدن آسان دربهای سفارت» عنوان کرد. «مقدمفر» (معاون فرهنگی سپاه پاسداران) نیز اعلام کرد : «خود انگلیسیها میخواستند و برنامه داشتند که دانشجویان و مردم وارد سفارت شوند و متأسفانه این بار افسران جنگ نرم ما در زمین دشمن بازی کردند.» مسئولان وزارت امور خارجه، نمایندگان مجلس و ائمهٔ جمعه نیز هر یک به گونهای در نکوهش این وقایع سخن گفتهاند، اگرچه واکنش بسیج دانشجویی به این سخنان، حاکی از عدم پشیمانی گروه حملهکننده به سفارت است. در بیانیهٔ ۲۲ آذر این تشکل آمده است : «معترضان به حمله به سفارت، از درک ماهیت خودجوش و انقلابی این پدیده عاجزند.»
آنچه در این میان بیش از هر چیز جلب توجه میکند، تلاش حملهکنندگان به سفارت برای مشروعیتبخشی به اقدام خود از طریق همانندانگاری آن با «تسخیر سفارت آمریکا و گروگانگیری اعضای آن در ۱۳ آبان ۱۳۵۸» است؛ هرچند آن واقعه نیز پس از سه دهه هنوز محل بحث و گفتگو و گاهی تردید است و حتی اشخاصی چون آیتالله مهدوی کنی به صراحت مخالفت خود با آن را ابراز کرده است. مهدوی کنی در ارتباط با تسخیر سفارت آمریکا گفته است : «من این حرکت یعنی اشغال سفارت را نمیپسندیدم و این را نمیپذیرفتم که به سفارتخانهها به خصوص سفارت امریکا حمله کنیم. من این را مضر میدیدم. برای اینکه از نظر قوانین بین المللی ریختن به سفارت ولو اینکه ما میگوییم لانه جاسوسی، در دنیا مورد پذیرش نیست. شاید همه سفارتخانهها لانه جاسوسی باشد. اصلا روال معمول همه سفارتها همین است که از این کارها میکنند.»
پایگاه خبری-تحلیلی پارسینه در این تحلیل، پنج تفاوت تعیینکننده میان این دو حادثه را به اختصار بررسی میکند.
۱) زمینه
تسخیر سفارت ایالات متحدهٔ آمریکا در تهران در شرایطی صورت گرفت که شاید بتوان مهمترین آن را «هرج و مرج پسا-انقلابی» دانست. در این شرایط، نهادهای رسمی و حکومتی در نظام جدید هنوز به قدر کافی مستقر نشدهاند و فرایندهای تحت نظر آنها نیز ناپایدار، موقتی و بر اساس اصل آزمون و خطاست. در چنین شرایطی، مردم و اجتماعات مردمی نقشی مؤثر در اجرای برنامهها و اهداف نظام جدید ایفا میکنند و هنوز تفویض کامل به نهادهای حکومتی صورت نگرفته است. با این وصف ، دور از انتظار نخواهد بود اگر مسئلهای تعیینکننده برای انقلاب اسلامی ایران مانند «تسخیر سفارت آمریکا» توسط تعدادی از دانشجویان انقلابی به صورت خودجوش و بدون هماهنگی با مسئولان مافوق صورت بگیرد. از طرفی، آنچه دانشجویان را بر این اقدام انقلابی برانگیخت، نه سائقهها و سابقههای تاریخی یک قرن گذشته، یا مظالم آمریکا در زمان قاجار و پهلوی، بلکه یک انگیزهٔ مشخص و همزمان بود: اقدام مخاصمتآمیز آمریکا در مقابل انقلاب ایران و پذیرش «محمدرضا پهلوی» در خاک این کشور. دانشجویان انقلابی امیدوار بودند که با تسخیر سفارت آمریکا و گروگانگیری اعضای آن، بتوانند آمریکا را برای تحویل شاه پهلوی تحت فشار قرار دهند.
جمهوری اسلامی ایران پس از گذشت ۳۲ سال از آن زمان، اکنون دارای ساختارها و نهادهای نسبتا مستقر و مسلط و دارای اختیار تام در اجرای قوانین و برنامههای خود است. در این میان و درست پس از تصویب لایحهٔ مجلس شورای اسلامی مبنی بر کاهش سطح روابط ایران و بریتانیا، گروهی از دانشجویان حزباللهی با حمله به سفارت بریتانیا و درگیری با نیروهای انتظامی و مأمور از سوی حکومت، عملا زمینهٔ نقض این مصوبه را فراهم آوردند، چنانچه تعطیلی سفارت بریتانیا نه به خاطر مصوبهٔ مجلس، بلکه در واکنشی منفعلانه نسبت به تعطیلی سفارت ایران در لندن صورت گرفت.
۲) شناسایی
«دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» عنوانی بود که تسخیرکنندگان سفارت آمریکا در امضای اولین بیانیهٔ خود پس از تسخیر سفارت در سال ۵۸، خود را با آن معرفی کردند و جالب آنکه این اشخاص تاکنون نیز به همان نام شناخته میشوند. این گروه، چهرههای شناختهشدهٔ سیاسی هستند که اگرچه اکنون در جناحهای مختلف یا متضاد قرار دارند، اما بدون پنهانکاری و لاپوشانی، در هر سالروز ۱۳ آبان از سر افتخار یا ندامت با رسانهها مصاحبه میکنند و دربارهٔ ابعاد مختلف تسخیر سفارت حرف میزنند.
اما نقطهٔ ضعف بزرگ حملهکنندگان به سفارت بریتانیا در سال ۹۰، عدم معرفی شفاف و شناسایی هویت آنها برای برعهده گرفتن مسئولیت آن است. بیانیههای پراکندهای از سوی «بسیج دانشجویی»، «شورای متحصنین سفارت انگلیس»، و سایت «تریبون مستضعفین» صادر شده است ، اما بهویژه پس از محکومیت این اقدام توسط مسئولان جمهوری اسلامی، هیچ شخص حقوقی یا حقیقی مسئولیت این اقدام را بر عهده نمیگیرد. علاوه بر این، بعضی از مسئولان اعلام کردهاند که در گروه حملهکننده به سفارت، اراذل، اوباش و سارقان نیز همراه با دانشجویان حزباللهی وارد سفارت شدهاند. یک دانشجوی حاضر در جریان این حمله به خبرگزاری دانشجو گفته است : «از یک سو دانشجویان سعی میکردند از فضای سفارت حفاظت کنند از سوی دیگر افرادی مایل به تخریب اموال داخل سفارت بودند و بر تخریب اصرار میورزیدند. معلوم نبود این افراد که به تخریب اصرار داشتند در چه گروه یا حزبی بودند اما کاملا مشهود بود که دانشجو نبودند.» این در حالی است که «جمشیدی» (دبیر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل) ظهر همان روز گفته بود: «امروز سفارت انگلستان را با خاک یکسان میکنیم.»
۳) فرایند
اشغال کامل سفارت آمریکا در سال ۵۸ در کمتر از سه ساعت به وقوع پیوست. دانشجویان قفل و زنجیرهای در را با آهنبر بریدند و با شکستن در به راحتی به حیاط سفارت وارد شدند. کارکنان سفارت آمریکا تلاش کردند تا اسناد را از بین ببرند، ولی مهاجمان به سرعت وارد شده و بیشتر اسناد را به دست آوردند. دانشجویان که تعدادشان کمتر از ۵۰۰ نفر بود، کارکنان سفارت را به گروگان گرفتند؛ یک گروگانگیری که ۴۴۴ روز به طول انجامید و تأثیری تعیینکننده در سرنوشت انقلاب اسلامی ایران ایجاد کرد.
تسخیر سفارت آمریکا نه پیامد یک تجمع اعتراضی، بلکه حاصل یک عملیات جدی شبه نظامی بود، چنانکه به خلع سلاح نگهبانان سفارت البته بدون کوچکترین درگیری انجامید. در حالی که بخش عمدهٔ انرژی و فعالیت دانشجویان حزباللهی در ۸ آذر ۹۰، مصروف درگیری و زد و خورد با نیروهای انتظامی و نظامی جمهوری اسلامی ایران شد. به گفتهٔ یکی از «دانشجویان پیرو خط امام»، در جریان تسخیر سفارت آمریکا فقط یک شیشه از ساختمان سفارت شکسته شد که آن هم راه ورودی بوده است، اما حملهکنندگان به سفارت بریتانیا زمان زیادی را در حال تخریب ساختمان و مایملک این سفارت بودند. واکنش این دانشجویان به حضور نیروهای انتظامی و تقاضای خروج این بود : «اگر نیروهای انتظامی با دانشجویان داخل سفارت برخورد قهری کنند ما نیز وارد عمل خواهیم شد.»
۴) برایند
در جریان تسخیر سفارت آمریکا، ضمن گروگان گرفتن کارمندان این سفارت و تحت فشار گذاشتن آمریکا، اسناد مهم و محرمانهٔ سفارت آمریکا در شرایط حساس و بحرانی سال ۵۸ به دست دانشجویان افتاد. اگرچه این اسناد به طور کامل منتشر نشدند، اما در آن زمان دستاورد بزرگی برای این اقدام محسوب میشد.
دستاوردهای حمله به سفارت بریتانیا در سال ۹۰ عبارت بودند از: تخریب ساختمان و اموال این سفارت، و سرقت بعضی از اشیاء جزئی همچون چند جلد کتاب، دیویدی، دفترچه یادداشت و البسه و وسایل شخصی کارمندان سفارت و خانواده سفیر بریتانیا و البته شکستن شیشههای مشروب. به این فهرست، باید آنچه را از دست رفته است نیز اضافه کرد. برای مثال، دانشجوی حاضر در این جریان میگوید : «۳ دستگاه کامپیوتر از طبقات بالای ساختمان به جلوی در سفارت پایین انداخته شده بود. هاردهای این کامپیوترها هم در همان لحظات اول گم و گور شد، عدهای از آن افراد هاردها را برداشته بودند.» اموال باارزش دیگری نیز به سرقت رفتهاند. مدتی پیش اعلام شد که یک تابلوی نقاشی از پرترهٔ فتحعلیشاه قاجار به ارزش ۲ میلیون دلار از جمله اشیاء مفقوده (یا احتمالا مسروقه) در جریان این حمله است.
۵) پیامد
نقطهٔ قوت چشمگیر در رویداد «اشغال سفارت آمریکا» اجماع قریب به اتفاق در حمایت از این اقدام بود. به استثنای مسئولان دولت موقت و اعضای نهضت آزادی (که اصولا در آن هنگام هم «غیر خودی» محسوب میشدند) حرکت «دانشجویان پیرو خط امام» مورد استقبال دیگر مسئولان حکومتی و البته مردم واقع شد. بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران این حرکت را «انقلاب دوم» لقب داد و حمایت صریح خود را از تسخیر سفارت و ادامهٔ آن اعلام کرد. «موسوی خوئینیها» در روایت حمایت مردمی از تسخیر سفارت آمریکا میگوید : «از شب تا صبح، فردا، پس فردا، هفته اول، هفته دوم، اینجا دیگر دانشجویان نقشآفرین نبودند. یعنی از این مرحله به بعد این مردم بودند که به هیچ مقامی و قدرتی اجازه نمیدادند که او تصمیم بگیرد در ارتباط با این واقعه که چه باید کرد. یعنی تمام مدت شبانه روز، نه یک هفته نه دو هفته، چند ماه تمام اطراف سفارت امریکا پر از آدم بود، مردم بر حسب نوبت دائم آنجا را پر نگه میداشتند؛ مردم نذر میکردند و در نزدیکیهای سفارت دیگهای غذا میآوردند، شام و ناهار میدادند... از کرمانشاه جمعیتی حرکت کردند پیاده آمدند تا جلوی سفارت امریکا که اعلام حمایت کنند؛ من نمیدانم در کدام حادثه مشابه میتوانید این را پیدا کنید؟»
در مقایسهٔ آن وضعیت با حمله به سفارت بریتانیا در ۸ آذر ۹۰، اگر از تشتت داخلی و درونی حملهکنندگان چه از لحاظ تشکل و چه از لحاظ تصمیمگیری و مسئولیتپذیری بگذریم، میتوان با صراحت گفت که نه تنها هیچ تجمع یا اعلام حضور مردمی برای حمایت از این عمل صورت نگرفت، بلکه دقیقا برخلاف شرایط سال ۵۸، اجماع کامل در نفی، محکومیت و نکوهش ورود به سفارت بریتانیا از سوی مسئولان حکومتی به وجود آمد.
«غفوریفرد» (نمایندهٔ اصولگرای مجلس شورای اسلامی) گفت : «هیچ کس در مجلس از ورود به سفارت انگلیس حمایت نمیکند.» او این اقدام را حاصل «احساسات» دانشجویان و نه منطق خواند و البته اعلام کرد که احساسات دانشجویان «غلط» بوده است. «سید احمد خاتمی» (امامجمعه تهران) نیز گفت : «حمله به سفارتخانهها و اشغال آنها کاری غیرقانونی است.» «فروز رجاییفر» (یکی از دانشجویان پیرو خط امام در تسخیر سفارت آمریکا) هم در اظهار نظر خود پیرامون این اتفاق گفت : «شیوه تجمع و اشغال سفارت انگلیس توسط تعدادی از افراد و دانشجویان برای بیان اعتراض به سیاستهای خصمانه این کشور صحیح نبود. به گونهای که حتی جای دفاعی توسط مقام معظم رهبری از این اقدام آنان باقی نماند و معظم له از آن حمایت نکردند.» «عباس نبوی» (عضو هیئت موسس دفتر تحکیم وحدت) نیز میگوید : «وقتی به آقا خبر دادهاند که بچهها همه چیز را آنجا تخریب و زیر و رو کردهاند و جاهایی را آتش زدهاند، ایشان گفتهاند که کار بدی بوده است، اما این موارد ربطی به جنبش دانشجویی ندارد و اکنون این موضوع کاملا مشخص شده است. این کار چه کسی غیر از عوامل انگلیس میتواند باشد؟»
برخلاف انتظار حملهکنندگان به سفارت، وزیر امور خارجهٔ ایران از این اتفاق «اظهار تأسف» کرد. علیاکبر صالحی در اجلاس بن تعهد داد که این امر دیگر در ایران تکرار نخواهد شد. دستگاه سیاست خارجهٔ بریتانیا، سفارت ایران در بریتانیا را تعطیل و کارمندان آن را از لندن اخراج کرد. با توجه به اینکه «جمعآوری و ارسال اطلاعات به کشور مبدأ» (یا همان جاسوسی دیپلماتیک) از وظایف رسمی و قانونی هر سفارتخانه در کشور بیگانه است، اکنون با تعطیلی کامل سفارت ایران در لندن، جمهوری اسلامی یکی از مهمترین و مؤثرترین منابع کسب اطلاعات و اخبار از بریتانیا را از دست داد. شاید بتوان دلیل تلاش و رایزنی وزارت خارجهٔ ایران را برای برقراری دوبارهٔ روابط با بریتانیا، همین آسیب (دستاورد) دانست.
مدتی پیش «بهمنی» (رئیس کل بانک مرکزی ایران) اعلام کرد : «تلاشها برای پایینآوردن نرخ ارز در حال به ثمر نشستن بود که متاسفانه با حرکت صورت گرفته در مورد سفارت انگلیس، نرخ ارز تاثیر پذیرفت و مشکلاتی را به وجود آورد.»
گفتنی است روز ۸ آذر ۱۳۹۰، چند نفر از دانشجویان حملهکننده به سفارت بریتانیا که با مأموران انتظامی درگیر شده بودند، دستگیر شدند که ساعاتی بعد از آن، آزاد شدند .
حوادثی که طی چند ساعت حمله به سفارت بریتانیا روی داد، به قدر کافی در رسانهها انعکاس یافته است و نیازی به یادآوری جزئیات آن نیست. با مشاهدهٔ عواقب این اقدامات، آنچه در ابتدا توسط دانشجویان حزباللهی «تسخیر لانه جاسوسی دوم» و «انقلاب سوم» معرفی شد، در کمتر از یک ماه پس از آن از سوی مسئولان حکومتی طرد و محکوم شد.
«ابراهیمی» (نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس) گفت : «خود انگلیسیها در اشغال سفارتشان دست داشتهاند.» و دلیل آن را «باز شدن آسان دربهای سفارت» عنوان کرد. «مقدمفر» (معاون فرهنگی سپاه پاسداران) نیز اعلام کرد : «خود انگلیسیها میخواستند و برنامه داشتند که دانشجویان و مردم وارد سفارت شوند و متأسفانه این بار افسران جنگ نرم ما در زمین دشمن بازی کردند.» مسئولان وزارت امور خارجه، نمایندگان مجلس و ائمهٔ جمعه نیز هر یک به گونهای در نکوهش این وقایع سخن گفتهاند، اگرچه واکنش بسیج دانشجویی به این سخنان، حاکی از عدم پشیمانی گروه حملهکننده به سفارت است. در بیانیهٔ ۲۲ آذر این تشکل آمده است : «معترضان به حمله به سفارت، از درک ماهیت خودجوش و انقلابی این پدیده عاجزند.»
آنچه در این میان بیش از هر چیز جلب توجه میکند، تلاش حملهکنندگان به سفارت برای مشروعیتبخشی به اقدام خود از طریق همانندانگاری آن با «تسخیر سفارت آمریکا و گروگانگیری اعضای آن در ۱۳ آبان ۱۳۵۸» است؛ هرچند آن واقعه نیز پس از سه دهه هنوز محل بحث و گفتگو و گاهی تردید است و حتی اشخاصی چون آیتالله مهدوی کنی به صراحت مخالفت خود با آن را ابراز کرده است. مهدوی کنی در ارتباط با تسخیر سفارت آمریکا گفته است : «من این حرکت یعنی اشغال سفارت را نمیپسندیدم و این را نمیپذیرفتم که به سفارتخانهها به خصوص سفارت امریکا حمله کنیم. من این را مضر میدیدم. برای اینکه از نظر قوانین بین المللی ریختن به سفارت ولو اینکه ما میگوییم لانه جاسوسی، در دنیا مورد پذیرش نیست. شاید همه سفارتخانهها لانه جاسوسی باشد. اصلا روال معمول همه سفارتها همین است که از این کارها میکنند.»
پایگاه خبری-تحلیلی پارسینه در این تحلیل، پنج تفاوت تعیینکننده میان این دو حادثه را به اختصار بررسی میکند.
۱) زمینه
تسخیر سفارت ایالات متحدهٔ آمریکا در تهران در شرایطی صورت گرفت که شاید بتوان مهمترین آن را «هرج و مرج پسا-انقلابی» دانست. در این شرایط، نهادهای رسمی و حکومتی در نظام جدید هنوز به قدر کافی مستقر نشدهاند و فرایندهای تحت نظر آنها نیز ناپایدار، موقتی و بر اساس اصل آزمون و خطاست. در چنین شرایطی، مردم و اجتماعات مردمی نقشی مؤثر در اجرای برنامهها و اهداف نظام جدید ایفا میکنند و هنوز تفویض کامل به نهادهای حکومتی صورت نگرفته است. با این وصف ، دور از انتظار نخواهد بود اگر مسئلهای تعیینکننده برای انقلاب اسلامی ایران مانند «تسخیر سفارت آمریکا» توسط تعدادی از دانشجویان انقلابی به صورت خودجوش و بدون هماهنگی با مسئولان مافوق صورت بگیرد. از طرفی، آنچه دانشجویان را بر این اقدام انقلابی برانگیخت، نه سائقهها و سابقههای تاریخی یک قرن گذشته، یا مظالم آمریکا در زمان قاجار و پهلوی، بلکه یک انگیزهٔ مشخص و همزمان بود: اقدام مخاصمتآمیز آمریکا در مقابل انقلاب ایران و پذیرش «محمدرضا پهلوی» در خاک این کشور. دانشجویان انقلابی امیدوار بودند که با تسخیر سفارت آمریکا و گروگانگیری اعضای آن، بتوانند آمریکا را برای تحویل شاه پهلوی تحت فشار قرار دهند.
جمهوری اسلامی ایران پس از گذشت ۳۲ سال از آن زمان، اکنون دارای ساختارها و نهادهای نسبتا مستقر و مسلط و دارای اختیار تام در اجرای قوانین و برنامههای خود است. در این میان و درست پس از تصویب لایحهٔ مجلس شورای اسلامی مبنی بر کاهش سطح روابط ایران و بریتانیا، گروهی از دانشجویان حزباللهی با حمله به سفارت بریتانیا و درگیری با نیروهای انتظامی و مأمور از سوی حکومت، عملا زمینهٔ نقض این مصوبه را فراهم آوردند، چنانچه تعطیلی سفارت بریتانیا نه به خاطر مصوبهٔ مجلس، بلکه در واکنشی منفعلانه نسبت به تعطیلی سفارت ایران در لندن صورت گرفت.
۲) شناسایی
«دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» عنوانی بود که تسخیرکنندگان سفارت آمریکا در امضای اولین بیانیهٔ خود پس از تسخیر سفارت در سال ۵۸، خود را با آن معرفی کردند و جالب آنکه این اشخاص تاکنون نیز به همان نام شناخته میشوند. این گروه، چهرههای شناختهشدهٔ سیاسی هستند که اگرچه اکنون در جناحهای مختلف یا متضاد قرار دارند، اما بدون پنهانکاری و لاپوشانی، در هر سالروز ۱۳ آبان از سر افتخار یا ندامت با رسانهها مصاحبه میکنند و دربارهٔ ابعاد مختلف تسخیر سفارت حرف میزنند.
اما نقطهٔ ضعف بزرگ حملهکنندگان به سفارت بریتانیا در سال ۹۰، عدم معرفی شفاف و شناسایی هویت آنها برای برعهده گرفتن مسئولیت آن است. بیانیههای پراکندهای از سوی «بسیج دانشجویی»، «شورای متحصنین سفارت انگلیس»، و سایت «تریبون مستضعفین» صادر شده است ، اما بهویژه پس از محکومیت این اقدام توسط مسئولان جمهوری اسلامی، هیچ شخص حقوقی یا حقیقی مسئولیت این اقدام را بر عهده نمیگیرد. علاوه بر این، بعضی از مسئولان اعلام کردهاند که در گروه حملهکننده به سفارت، اراذل، اوباش و سارقان نیز همراه با دانشجویان حزباللهی وارد سفارت شدهاند. یک دانشجوی حاضر در جریان این حمله به خبرگزاری دانشجو گفته است : «از یک سو دانشجویان سعی میکردند از فضای سفارت حفاظت کنند از سوی دیگر افرادی مایل به تخریب اموال داخل سفارت بودند و بر تخریب اصرار میورزیدند. معلوم نبود این افراد که به تخریب اصرار داشتند در چه گروه یا حزبی بودند اما کاملا مشهود بود که دانشجو نبودند.» این در حالی است که «جمشیدی» (دبیر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل) ظهر همان روز گفته بود: «امروز سفارت انگلستان را با خاک یکسان میکنیم.»
۳) فرایند
اشغال کامل سفارت آمریکا در سال ۵۸ در کمتر از سه ساعت به وقوع پیوست. دانشجویان قفل و زنجیرهای در را با آهنبر بریدند و با شکستن در به راحتی به حیاط سفارت وارد شدند. کارکنان سفارت آمریکا تلاش کردند تا اسناد را از بین ببرند، ولی مهاجمان به سرعت وارد شده و بیشتر اسناد را به دست آوردند. دانشجویان که تعدادشان کمتر از ۵۰۰ نفر بود، کارکنان سفارت را به گروگان گرفتند؛ یک گروگانگیری که ۴۴۴ روز به طول انجامید و تأثیری تعیینکننده در سرنوشت انقلاب اسلامی ایران ایجاد کرد.
تسخیر سفارت آمریکا نه پیامد یک تجمع اعتراضی، بلکه حاصل یک عملیات جدی شبه نظامی بود، چنانکه به خلع سلاح نگهبانان سفارت البته بدون کوچکترین درگیری انجامید. در حالی که بخش عمدهٔ انرژی و فعالیت دانشجویان حزباللهی در ۸ آذر ۹۰، مصروف درگیری و زد و خورد با نیروهای انتظامی و نظامی جمهوری اسلامی ایران شد. به گفتهٔ یکی از «دانشجویان پیرو خط امام»، در جریان تسخیر سفارت آمریکا فقط یک شیشه از ساختمان سفارت شکسته شد که آن هم راه ورودی بوده است، اما حملهکنندگان به سفارت بریتانیا زمان زیادی را در حال تخریب ساختمان و مایملک این سفارت بودند. واکنش این دانشجویان به حضور نیروهای انتظامی و تقاضای خروج این بود : «اگر نیروهای انتظامی با دانشجویان داخل سفارت برخورد قهری کنند ما نیز وارد عمل خواهیم شد.»
۴) برایند
در جریان تسخیر سفارت آمریکا، ضمن گروگان گرفتن کارمندان این سفارت و تحت فشار گذاشتن آمریکا، اسناد مهم و محرمانهٔ سفارت آمریکا در شرایط حساس و بحرانی سال ۵۸ به دست دانشجویان افتاد. اگرچه این اسناد به طور کامل منتشر نشدند، اما در آن زمان دستاورد بزرگی برای این اقدام محسوب میشد.
دستاوردهای حمله به سفارت بریتانیا در سال ۹۰ عبارت بودند از: تخریب ساختمان و اموال این سفارت، و سرقت بعضی از اشیاء جزئی همچون چند جلد کتاب، دیویدی، دفترچه یادداشت و البسه و وسایل شخصی کارمندان سفارت و خانواده سفیر بریتانیا و البته شکستن شیشههای مشروب. به این فهرست، باید آنچه را از دست رفته است نیز اضافه کرد. برای مثال، دانشجوی حاضر در این جریان میگوید : «۳ دستگاه کامپیوتر از طبقات بالای ساختمان به جلوی در سفارت پایین انداخته شده بود. هاردهای این کامپیوترها هم در همان لحظات اول گم و گور شد، عدهای از آن افراد هاردها را برداشته بودند.» اموال باارزش دیگری نیز به سرقت رفتهاند. مدتی پیش اعلام شد که یک تابلوی نقاشی از پرترهٔ فتحعلیشاه قاجار به ارزش ۲ میلیون دلار از جمله اشیاء مفقوده (یا احتمالا مسروقه) در جریان این حمله است.
۵) پیامد
نقطهٔ قوت چشمگیر در رویداد «اشغال سفارت آمریکا» اجماع قریب به اتفاق در حمایت از این اقدام بود. به استثنای مسئولان دولت موقت و اعضای نهضت آزادی (که اصولا در آن هنگام هم «غیر خودی» محسوب میشدند) حرکت «دانشجویان پیرو خط امام» مورد استقبال دیگر مسئولان حکومتی و البته مردم واقع شد. بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران این حرکت را «انقلاب دوم» لقب داد و حمایت صریح خود را از تسخیر سفارت و ادامهٔ آن اعلام کرد. «موسوی خوئینیها» در روایت حمایت مردمی از تسخیر سفارت آمریکا میگوید : «از شب تا صبح، فردا، پس فردا، هفته اول، هفته دوم، اینجا دیگر دانشجویان نقشآفرین نبودند. یعنی از این مرحله به بعد این مردم بودند که به هیچ مقامی و قدرتی اجازه نمیدادند که او تصمیم بگیرد در ارتباط با این واقعه که چه باید کرد. یعنی تمام مدت شبانه روز، نه یک هفته نه دو هفته، چند ماه تمام اطراف سفارت امریکا پر از آدم بود، مردم بر حسب نوبت دائم آنجا را پر نگه میداشتند؛ مردم نذر میکردند و در نزدیکیهای سفارت دیگهای غذا میآوردند، شام و ناهار میدادند... از کرمانشاه جمعیتی حرکت کردند پیاده آمدند تا جلوی سفارت امریکا که اعلام حمایت کنند؛ من نمیدانم در کدام حادثه مشابه میتوانید این را پیدا کنید؟»
در مقایسهٔ آن وضعیت با حمله به سفارت بریتانیا در ۸ آذر ۹۰، اگر از تشتت داخلی و درونی حملهکنندگان چه از لحاظ تشکل و چه از لحاظ تصمیمگیری و مسئولیتپذیری بگذریم، میتوان با صراحت گفت که نه تنها هیچ تجمع یا اعلام حضور مردمی برای حمایت از این عمل صورت نگرفت، بلکه دقیقا برخلاف شرایط سال ۵۸، اجماع کامل در نفی، محکومیت و نکوهش ورود به سفارت بریتانیا از سوی مسئولان حکومتی به وجود آمد.
«غفوریفرد» (نمایندهٔ اصولگرای مجلس شورای اسلامی) گفت : «هیچ کس در مجلس از ورود به سفارت انگلیس حمایت نمیکند.» او این اقدام را حاصل «احساسات» دانشجویان و نه منطق خواند و البته اعلام کرد که احساسات دانشجویان «غلط» بوده است. «سید احمد خاتمی» (امامجمعه تهران) نیز گفت : «حمله به سفارتخانهها و اشغال آنها کاری غیرقانونی است.» «فروز رجاییفر» (یکی از دانشجویان پیرو خط امام در تسخیر سفارت آمریکا) هم در اظهار نظر خود پیرامون این اتفاق گفت : «شیوه تجمع و اشغال سفارت انگلیس توسط تعدادی از افراد و دانشجویان برای بیان اعتراض به سیاستهای خصمانه این کشور صحیح نبود. به گونهای که حتی جای دفاعی توسط مقام معظم رهبری از این اقدام آنان باقی نماند و معظم له از آن حمایت نکردند.» «عباس نبوی» (عضو هیئت موسس دفتر تحکیم وحدت) نیز میگوید : «وقتی به آقا خبر دادهاند که بچهها همه چیز را آنجا تخریب و زیر و رو کردهاند و جاهایی را آتش زدهاند، ایشان گفتهاند که کار بدی بوده است، اما این موارد ربطی به جنبش دانشجویی ندارد و اکنون این موضوع کاملا مشخص شده است. این کار چه کسی غیر از عوامل انگلیس میتواند باشد؟»
برخلاف انتظار حملهکنندگان به سفارت، وزیر امور خارجهٔ ایران از این اتفاق «اظهار تأسف» کرد. علیاکبر صالحی در اجلاس بن تعهد داد که این امر دیگر در ایران تکرار نخواهد شد. دستگاه سیاست خارجهٔ بریتانیا، سفارت ایران در بریتانیا را تعطیل و کارمندان آن را از لندن اخراج کرد. با توجه به اینکه «جمعآوری و ارسال اطلاعات به کشور مبدأ» (یا همان جاسوسی دیپلماتیک) از وظایف رسمی و قانونی هر سفارتخانه در کشور بیگانه است، اکنون با تعطیلی کامل سفارت ایران در لندن، جمهوری اسلامی یکی از مهمترین و مؤثرترین منابع کسب اطلاعات و اخبار از بریتانیا را از دست داد. شاید بتوان دلیل تلاش و رایزنی وزارت خارجهٔ ایران را برای برقراری دوبارهٔ روابط با بریتانیا، همین آسیب (دستاورد) دانست.
مدتی پیش «بهمنی» (رئیس کل بانک مرکزی ایران) اعلام کرد : «تلاشها برای پایینآوردن نرخ ارز در حال به ثمر نشستن بود که متاسفانه با حرکت صورت گرفته در مورد سفارت انگلیس، نرخ ارز تاثیر پذیرفت و مشکلاتی را به وجود آورد.»
گفتنی است روز ۸ آذر ۱۳۹۰، چند نفر از دانشجویان حملهکننده به سفارت بریتانیا که با مأموران انتظامی درگیر شده بودند، دستگیر شدند که ساعاتی بعد از آن، آزاد شدند .
اگر ۳۰ سال پیش از دیوار اون یکی بالا نمیرفتین به همون ۱۰۰۰ تومن هم نمیرسید!
کجاست گوش شنوا