چرا همدبگر را "اسکول" می کنیم؟!
«انداختن، توي کاسه گذاشتن، کلاه گذاشتن و...» اين کلمات را ميشود، مترادفهاي جديد و امروزي واژه قديمي «کلاهبرداري» دانست،البته کلاهبرداري قدمتي به اندازه خود بشر دارد، ولي يک بار ديگر فکر کنيم چرا آدمها - معمولا با ولع و لذت- سر هم کلاه ميگذارند؟
- البته بايد اعتراف کرد که آقايان انگيزه ذاتي بيشتري براي کلاهبرداري دارند، خانمها معمولا تا مجبور نشوند، کلاهبرداري نميکنند،آره؟!!!
طبعا يک بعد و يک انگيزه مهم هر نوع کلاهبرداري، به دلايل اقتصادي، طبقاتي، مادي باز ميگردد. در يک کلام سودجويي، اما اين همه ماجرا نيست، کلاهبرداري يک ضلع رواني و غيرمادي هم دارد، شايد بشود اسمش را «لذت گولزدن» گذاشت. «گول بدون پول»، يک نوع شيطنت کاملا خاص، يک نوع «بازي»، يک نوع سرگرمي بزرگسالانه، يک نوع ابراز قدرت پنهان، شايد هم ابزاري براي ارتقاي اعتماد به نفس و...براي خيلي از آدم هاست است. شايد بهترين ترجمه عاميانهاش همان اصطلاح عاميانه «اسکول کردن» باشد.
حالا سوال اين است که چرا اسکول ميکنند يا اسکول ميکنيم يا اسکول ميشويم؟ بعضي کاسب ها- شايد بيشتر قشر شريف موبايل فروشها - اينقدر سر مردم کلاه گذاشتهاند که ديگر کلاه گذاشتن خشک و خالي و معمولي- و گرانفروشي معمولي- برايشان جذابيت و هيجاني ندارد!
در اين موارد، بخصوص اگر اضطرار فروش نباشد و بازار پر از مشتري باشد،آنها معمولا روش ديگري براي سرگرمي و اسکول کردن پيدا کردند، شروع ميکنند به دست انداختن، حتي دلسوزي افراطي و راهنمايي کامل ومفصل و گيجکننده، استفاده از اطلاعات و معلومات خود براي تسليم کردن يک آدم،شايد از همان حالت گيج شدگي مشتري، وادادگي و نافهمي و حيرتش،لذت ميبرند، اقلش اين است که سوژه خنده روزشان را به دست ميآورند، ميدوني؟
نیوفولدر/ تهران امروز
ههه