گوناگون

یک مجادله قلمی در تهران امروز درباره "هفت صبح"

كرشمه هوشمندي

آرش خوشخو: مطلب آقاي هدايتي درباره اهداف پنهان سياست‌گريزي هفت صبح (در صفحه آخر تهران امروز يك‌شنبه 27 آذر) در يك كلام در حوزه «كرشمه هوشمندي» قرار مي‌گيرد. كرشمه‌اي كه قرار است آقاي هدايتي و دوستانش را هوشيار جلوه دهد و پرده بر اشتباهات و پيشداوري‌هاي پرخطاي آنان بكشد. مي‌دانيد، اگر اين مطلب در روزنامه ديگري منتشر مي‌شد، دغدغه جواب نداشتم. اما در تهران امروز چاپ مي‌شود كه به هرحال 23‌ماه در آن كار كرديم و ايده ريختيم و در يك بسته‌بندي زيبا تقديم دوستان كرديم.

واقعيت اين است كه هفت صبح از همان ابتدا تا به حال همين بوده كه هست. بارها گفتيم كه وابسته به هيچ جرياني نيستيم و نمي‌خواهيم در اين مسابقه ايجاد تشنج شركت كنيم. گفتيم كه نمي‌خواهيم در تنش‌هاي سياسي دخيل باشيم يا تريبون هيچ گروه و جرياني شويم. به شدت نيز در اين ماجرا و حفظ اين ايده دقت و مراقبت كرديم. گفتيم كه ‌اي دوستان تند خو و عجول و انديشمند، كمي صبر كنيد. تامل كنيد. از خردتان استفاده كنيد. اما دوستان شتاب داشتند تا زودتر چهره شوند. همه آن دوستاني كه جايگاه اصلي‌شان در ميتينگ‌هاي حزبي است و از مطبوعات به عنوان نردبان ارتقاي سياسي - آن هم به روش «غير از زور بازو نان خوردن»- استفاده مي‌كنند.

حالا در آستانه انتخابات و در اوج بده بستان‌ها و تسويه حساب‌هاي سياسي، هفت صبح آرام و كوچك همان شيوه وعده داده شده را ادامه مي‌دهد. در تناسب با وسعمان و توانايي‌هاي اندك مالي و انساني‌مان. . . اما دوستان زيرك‌نماي ما در دوران اشتباه درآمدن پيشداوري‌ها، بازهم يك برگ جديد در آستين رو مي‌كنند و در يك طنازي غريب پرده از رازهاي پنهان اين شيوه ثابت روزنامه هفت صبح برمي‌دارند، مثل همين يادداشت آقاي هدايتي.

مشكل اينجاست كه برداشت آقاي هدايتي و دوستان از روزنامه، فقط چيزي در حد يك بولتن سياسي است. يك تريبون كاغذي. نردبان صعود، يا در بهترين حالت ارگان يك حزب و جريان (كه البته در جاي خود محترم است). آنها به روزنامه‌نگاري به عنوان يك بيزينس مشروع اقتصادي نمي‌توانند نگاه كنند. پس به دنبال اهداف پنهان هستند. در تمام لحظات زندگي خود در آتش بي‌امان افشاگري مي‌سوزند و به خود مي‌پيچند.

هفت صبح در تلاشي سخت مي‌كوشد خودش را با قوانين اقتصاد بازار و سليقه مخاطبان وفق دهد. هدايتي عزيز دقت كن: نمي‌خواهيم سليقه خاصي توليد كنيم. مي‌خواهيم طبق سليقه بخشي از خوانندگان مطبوعات منتشر شويم. درك اين ماجرا براي بسياري از دوستان تا امروز، 9 ماه به طول انجاميد و بخشي ديگر مثل شما - كه ماشاءالله از فحواي كلامتان در اين يادداشت مشخص است از چه سطح هوشمندي خيره‌كننده‌اي برخورداريد - هنوز رضايت نداده‌اند. ايرادي ندارد. ما بازهم صبر مي‌كنيم.

پاسخ به «كرشمه هوشمندي»

بهمن هدایتی: انتظار نمی‌رفت دویست کلمه ناقابل در نیوفولدر دیروز، باعث صدور جوابیه بلند بالا - توام با عصبانیت و کمی هم البته پرخاش- سردبیر محترم هفت صبح شود، دلیل این پرخاش را متوجه نمی شوم، آیا من توهینی به آقای خوشخو کرده بودم، حتی برخی از دوستان از مطلب دیروز، برداشت تایید و تبلیغ هفت صبح کرده بودند اما چه چیزی آقای خوشخو را چنین عمیق رنجانده؟

آقای خوشخوی عزیز! درک می کنم که به‌خاطر خوکردن با دنیای زیبا و رمانتیک سینما، نمی توانید پیچیدگی‌های نه‌چندان زیبا و مهربانانه سیاست را کاملا درک و هضم کنید، اما شما باهوش تر از این هستید که پیش‌فرض‌های بدیهی مطبوعات و بخصوص روزنامه ها -که در ایران با سیاست گره خورده است-را ندانید، ندانستن -یا خود را به ندانستن زدن- گزاره های بدیهی و روشنی مثل «وجود هدف و استراتژی سیاسی برای راه اندازی یک روزنامه» و «لزوم حمایت مالی و معنوی برای انتشار روزنامه» قابل انکار نیست و انکار آنها توسط شما، باعث تزلزل جایگاه حرفه ای تان -حتی نزد آماتورترین همکاران و حتی مخاطبان معمولی-می شود. البته امیدوارم منظور آقای خوشخو از تاکید مداوم بر عدم وابستگی هفت‌صبح به هیچ جریان و ...این نباشد که مدعی باشند منابع بیزينس اقتصادی مورد نظر صرفا از محل کمک‌های مردمی(!) تامین می‌گردد. البته سیاست زدگی اصحاب رسانه چیز مقبولی نیست، اما پنهان شدن سیاست زیر پرده فرهنگ، در ایران، چیز عجیب و جدیدی نیست، «حزب توده» سردمدار این راهبرد در تاریخ معاصر بود، شما حتما تاریخ خوانده‌اید و می‌دانید که این توده‌ای‌ها بودند که هنرهای مدرن از جمله تئاتر را به ایران آوردند-رجوع به زندگی عبدالحسین نوشین- البته میزان سازگاری حزب توده با شرایط مختلف هم داستان جداگانه‌ای است، توده‌ای‌ها حتی بعد از انقلاب، ادعا می کردند طرفدار خط امام هستند - دقیقا براساس آنچه که سیاست‌ورزی حرفه‌ای می‌نامیدنش- ولی کسی باور نمی کرد و البته باورکردنی هم نبود.

آقای خوشخوی عزیز!

کرشمه ابزار دلبری و چاشنی واگذاری خود به بالاترین قیمت و بهترین پیشنهاد است، بگذار خودمانی و با مزاح تمام کنم که «برادر! ما اصلا داغون! تو خوبی! می‌دونی؟!» برایت موفقیت و سربلندی آرزومندم.

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار