سوءاستفاده اصلاحطلبان از یک خویشتنداری
پارسینه: چند روزی از قتل میترا استاد میگذرد؛ بهتر است برخی اصلاحطلبان بیش از این از خویشتنداری سازمانهای اطلاعاتی سوءاستفاده نکنند و گرنه اگر فقط گوشهای از خطاهایشان برای ملت رو شود، بعید است آبرویی برایشان باقی بماند.
علی رضایی کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی با عنوان مردان عنکبوتی اصلاحات نوشت:
چند روزی از قتل میترا استاد میگذرد و آنگونه که محمدعلی نجفی به قتل اعتراف کرده، باید بپذیریم که یکی از مهمترین قتلهای خشونت خانگی که به مسائل سیاسی نیز آمیخته شده، رخ داده است.
پس از وقوع چنین حادثهای برخی از اصلاح طلبان به جای آنکه به تقبیح این قتل فجیع بپردازند، به دنبال راهی گشتند تا «قتل» را از متن ماجرا به حاشیه برانند و برخی از توهمات خود را به متن اصلی حادثه تبدیل کنند.
ابتدا به برخی از اصولگرایان حمله کردند و گفتند که چرا از این حادثه، سوءاستفاده سیاسی میکنید؟ و چرا با قاتل همدردی نمیکنید؟ و چرا تحلیل میکنید؟ و چرا اصلا حرف میزنید؟ و...
این حملات در حالی صورت میگرفت که اکثر اصولگرایان شاخص سکوت کرده بودند و یا طبیعیترین و بدیهیترین تحلیلها را ارائه میدادند و هیچ گونه سوءاستفاده سیاسی و یا عملی که شبیه لگد زدن به قاتل باشد، در کار نبود.
هرچند برخی رسانهها شاید دست به اعمال غلطی زدند که تصور میکردند در چارچوب رسالت رسانهای آنها قرار میگیرد، اما سوال اینجاست که مگر اصلاحطلبان در برخی از حوادثی که در گذشته رخ داده و هیچ ارتباطی هم به اصولگرایان نداشت، تمام رسانهها و اعضای شاخص خود را برای چسباندن آن حادثه به اصولگرایان و هجمه علیه اصولگرایان بسیج نکردند؟ بنابراین اگر «بد»، «بد» است، چرا فقط برای اصولگرایان «بد» است و همان «بد» برای اصلاحطلبان، «خوب» است؟!
البته اصلاح طلبان خیلی سریع به این نتیجه رسیدند که آب در هاون میکوبند و نمیشود به رسانهها ایراد گرفت که چرا در فعالیت رسانهای خود، قتل میترا استاد توسط عضو شاخص اصلاحات را آورده اید و این ماجرا را تحلیل میکنید؟ و فهمیدند این طبیعت رسانه هاست که از اخبار مختلف روز، برداشت حزبی خود را میکنند.
بعد از این بود که اصلاح طلبان یک گام فراتر گذاشتند و سعی کردند نوک پیکان حملات خود را به سمت دستگاههای امنیتی ببرند و مدعی شوند که میترا استاد، «پرستوی» دستگاههای امنیتی بوده تا عضو شاخص جبهه اصلاحات را در تله امنیتی بیاندازند.
این سناریویی بود که در یک همگامی بسیار عجیب و ان شاءالله توافق نانوشته و هماهنگ نشده، توسط بسیاری از رسانههای ضدانقلاب از جمله آمدنیوز هم دنبال شد و به یکباره کار به جایی رسید که برخی از مردم تصور کردند، «قاتل» شخص مظلوم و شخصیت برازندهای است که گرفتار یک پرستوی بازمانده از دوران ژوراسیک و مزوزوئیک شده بود و القصه خود را با پنج گلوله ناقابل، از شر آن هیولا خلاص کرد! و همه این روضه خوانیهای روزنامهای و اینترنتی در حالی رخ داد که میترا استاد زیر خروارها خاک بود و دار فانی را وداع گفته بود و دستش از دنیا کوتاه بود و مع الاسف شرایط لازم برای پاسخگویی را از دست داده بود.
اما در این خصوص بد نیست به چند نکته اشاره کنیم:
۱. به فرض آنکه قبول کنیم میترا استاد، به ادعای برخی از اصلاح طلبان و رسانههای ضدانقلاب، پرستوی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی بوده، باید از خود بپرسیم که یک «پرستو» در عالم واقعیت، نه تمثیل و تشبیه و ... معمولا چه موجوداتی را شکار میکند؟ پرستو معمولاً یکی از مخلوقاتی است که بیشتر سراغ «عنکبوت»، «ملخ»، «سوسک» و حشراتی از این قبیل میرود.
حالا به فرض آنکه میترا استاد را به پرستو تشبیه کنند، خب متعاقبا باید این سوال را بپرسیم که چرا برخی از اصلاح طلبان اصرار دارند، «مرد عنکبوتی» باشند و صید پرستوها شوند؟ این مردهای عنکبوتی و ملخی در اردوگاه اصلاحطلبان که به ادعای خودشان، نهادهای امنیتی با ارسال پرستوها به دنبال شکارشان هستند، چرا اندکی سعی نمیکنند مثل «عقاب» رفتار کنند و کفّ نفس داشته باشند و در این حد و اندازه اسیر هوای نفس نباشند؟
۲. باز هم به فرض آنکه قبول کنیم میترا استاد، به ادعای برخی از اصلاح طلبان و رسانههای ضدانقلاب، پرستوی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی بوده، این بار باید از خود بپرسیم مگر کسانی که خود «مزرعه پرورش طاووس» دارند، چشمانشان به «پرستوها» خیره میشود؟! این جماعت، مستقیم و یا غیرمستقیم با افکار غلطی که به جامعه تزریق کرده اند، در خصوص «آزادیهای بیحد و حصر فرهنگی»، «آزادی حجاب و پوشش»، «آزادی روابط و اختلاط»، «آزادی ماهواره» و... چنان بدنه اجتماعی برای خود ساخته اند که فقط در یک حادثه سال ۸۸ در میان فتنه گران، طاووسها سر برآوردند و در پی اغوای جوانان و اردوکشی خیابانی، بعضا جان خودشان را هم از دست دادند.
ندا آقا سلطان یکی از آن موارد بود که عجبا در آن مورد هم سعی کردند، قتل را به گردن نهادهای اطلاعاتی و امنیتی بیاندازند! یا ترانه موسوی، شخصیت تخیلی و طاووس خیالی فتنه گران که چنان داستان سازی و مدیحه سرایی برای وی کردند که مرغ پخته خنده اش میگرفت.
براستی این جماعت تا کی قرار است، هزینه اشتباهات خود را بر دوش دیگران قرار دهند؟ سوال مهمتر اینکه این جماعت تا امروز چند مورد از این قتلها نظیر ندا آقا سلطان و میترا استاد را در پرونده خود قرار داده است؟ قتلهایی که قطعا اگر هوشیاری و بیداری نهادها و سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی نبود و مانع تداوم این جنایات و قتلها نشده بودند، شاید تا امروز شمارش و حساب و کتاب آن از دست خارج شده بود و اصلاح طلبان چنان سر هر مهرهای نظیر ندا آقا سلطان یا مخالفی، چون میترا استاد را زیر آب میکردند که شاید در چند سال آینده، جمعیت طاووس هایشان رو به انقراض میرفت.
۳. سوال اصلی اینجاست که این حجم از تخریبها علیه نهادها و سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی از کجا آب میخورد؟ چرا اصلاح طلبان به محض آنکه در گوشه رینگ قرار میگیرند، به جای آنکه به اشتباه خود اعتراف کنند و تقصیر را بر عهده بگیرند، سریعاً انگشت خود را به سوی دیگران نشانه میگیرند؟ مگر انسان تا چه حد میتواند دروغگو باشد و این حجم گسترده دروغگویی از کجا نشأت میگیرد؟
سال ۸۸ از بزرگترین دروغ جبهه اصلاحات رونمایی شد؛ چنانکه با یک دروغ خانمان سوز به نام «تقلب» کشور را تا لبه پرتگاه بردند و خونها ریختند و عاقبت هم به خواسته باطل خود نرسیدند. به نظر میرسید که همین یک تجربه تلخ، برای ۱۰۰ سال آینده اصلاحات کافی باشد که دیگر برای رسیدن به خواستها و هوسهای نفسانی، وارد جاده دروغ نشوند، اما از سال ۸۸ تا ۹۸ چندین دروغ بزرگ دیگر را از این جریان سیاسی دیدیم و شنیدیم که آخرین آن بر میگردد به همین ماجرای میترا استاد که سعی دارند تقصیر قتل را بر گردن دیگران بیاندازند.
این جماعت، عجیب در حال سوءاستفاده از آبروداری و خویشتنداری نهادهای امنیتی و اطلاعاتی هستند و هر چه طرف مقابل سکوت در پیش گرفته، این عده بیشتر فریاد میزنند و از این سکوت بیشتر سوءاستفاده میکنند. بگذریم از آنکه این افراد در حال انتقام گیری از سازمانها و ارگانهایی هستند که در برابر فسادهای آنها اعم از اخلاقی و اقتصادی ایستاده و مجوزهای ساختگی برای تعدی به حقوق ملت را از دست آنها گرفته است؛ اما از این سوال نمیتوان گذشت که آیا اصلاح طلبان میپذیرند که دستگاههای امنیتی کشور هم به پاسخگویی در برابر ادعاهای کذب آنها روی آورند و هر دو طرف هر چه دارند روی دایره بریزند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد؟
بهتر است که این جماعت بیش از این از خویشتنداری سازمانهای اطلاعاتی سوءاستفاده نکنند وگرنه اگر فقط گوشهای از خطاهای آنها برای ملت رو شود، بعید است به اندازه یک ارزن، آبرویی برایشان باقی بماند.
مثلا در همین مورد اخیر مربوط به محمدعلی نجفی و میترا استاد بهتر است که بدون حاشیه سازیها و داستان سرایی اجازه دهند تا این مساله در مسیر قضایی خود حل شود. قطعا هر حکمی که صادر شود، برای اصلاح طلبان بهتر است و این سکوت دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی قطعا برای اصلاح طلبان منفعت است.
۴. در برابر دروغ سازیها و وارونه نماییها حول محور قتل اخیر که از سوی برخی از اصلاح طلبان شاهدیم، برخی دیگر از اصلاح طلبان هستند که اندکی به گوشهای از واقعیات پی برده اند و حتی به هم حزبیهای خود تذکر میدهند که چرا به رغم آگاهی از برخی مسائل، چاه ویل را برای اصلاحات و نجفی حفر کردند؟!
این دو جریان که هر دو در جبهه اصلاحات جای دارند، خود به خوبی میدانند که مساله نجفی فراتر از کفتربازی و پرستوسواری بوده، اما حالا که کار از کار گذشته است، برخی از اصلاح طلبان سعی دارند از هر ابزار و وسیلهای استفاده کنند تا جای قاتل و مقتول را عوض کنند و از نجفی چهره معصوم و مظلومی بسازند و با یک تیر، دو نشان بزنند؛ هم رفیق شفیق خود را از محاکمه نجات دهند و هم از دستگاهها و سازمانهایی که چند دهه رو در روی روحیه دیکتاتوری اصلاح طلبان ایستاده اند، انتقام گیری کنند و با گفتن داستانهای خنده داری پیرامون مرغ و کلاغ و غاز و پرستو و ... از لغزشها و لرزشهای درون جناحی فرار کنند.
حال آنکه این بار تیرشان به هدف نخواهد خورد و نشانه گیری آنها اگر برای هدف قرار دادن قلب یک انسان و قتل وی خوب باشد، اما قطعا افکار عمومی را نمیتوانند نشانه بگیرند و مردم به خوبی و به زودی از واقعیات مطلع خواهند شد.
چه تحلیل آبکی.برو بازیتو بکن بچه