گوناگون

آیا ویلیام شکسپیر هم "شیشه" می کشیده؟!

چهل سال بيشتر ندارد اما بي‌دندان و چروکيده، مثل پيرمردها، از خانه بيرون نمي‌رود، از آنهايي که بهش مي‌گوييم آدم بي‌آزار، راس ساعت شش و ربع صبح چهارشنبه خيلي جدي و عصباني، تلفن کرده بود به پدرم که: «پسرتان با همدستي برادر خودم و همسايه پاييني، آمده بودند خانه ما دزدي، ديوارها را کنده‌اند، ساعت‌ها را پهن کرده‌اند روي بند رخت، البته دستمال شان را جا گذاشته‌اند، من دستمال را نگه داشتم تا به پليس نشان بدهم.»

حالا تصور کنيد باباي هراسان و خواب آلود همان شش و ربع صبح، زنگ مي‌زند به شما، شما هم هراسان و خواب آلود گوشي را برمي داريد و ناباورانه مي‌شنويد که: «بابايي! تو که اخيرا سرزده و اشتباهي نرفتي خونه همسايه؟ اين همسايه تون چي مي‌گه؟»

راستش اولش جا خوردم و مي‌خواستم بروم دعوا، اما بعدا که فکر کردم ديدم عجب سناريوي سورئاليستي-پست مدرني باحالي! انگار سالوادور دالي و شکسپير يک کار مشترک براي راديو نمايش نوشته باشند! هم دستمال دزدمونا توي کار بود -البته مميزي کرده بود و برادرش را کرده بود دزدموناي مذکر- هم دوراهي فلسفي -جنايي و انتقام از کلاديوس و هم نشاني از ساعت‌هاي پهن شده سالوادور دالي را داشت!

روم به ديوار، از اين شباهت مشکوک، يک لحظه به خود عاليجناب شکسپير هم شک کردم و توي گوگل سرچ کردم که در حوالي قرن شانزده، «شيشه» بوده يا نه؟ بازهم از شما چه پنهان که هي به سرم مي‌زند بروم يک دستمال ديگر بندازم دم در خانه‌شان، قصه ادامه پيدا کند دورهمي! مي‌دوني؟

تهران امروز/نیوفولدر

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار