خواب آشفته مریم
پارسینه: در سیاه چادرهای طایفه «ولی شاهی» ایل خمسه، سالیان سال است که زوجی جدا از هم زندگی میکنند. ۱۵ سال پیش، مریم که تازه سقط جنین کرده بود، برای برداشتن آب به چشمه رفت، اما دچار سکته مغزی شد و نیمی از بدنش لمس شد. مریم از آن به بعد قدرت تکلم خود را از دست داد. از آن زمان تا به حال همسر مریم که توان مالی درمان او و یا دادن نفقهاش را نداشت، از جانب پدر مریم طرد شد.
از آن به بعد مریم نیز که از تمام وظایف یک زن ایل، تنها میتواند لباس بشوید، به دلیل ناتوانی جسمی و ترس از سقط دوباره جنین، از جانب مادر محمد، دیگر به عنوان عروس پذیرفته نشد و این آغاز جدایی زوجی ست که ۱۵ سال است با وجود نزدیکی چادرهایشان به هم، نه اجازه و روی دیدار یکدیگر را دارند و نه توان طلاق و جدایی را. اما در طول همه این ۱۵ سال مریم چشم از چادر شوهرش محمد برنداشته و حالا خانواده محمد درگیر دامادی پسر کوچکشان هستند، اما صدای ساز و آواز سیاه چادر محمد، کابوس پنهان مریم است که دردش را در تنش مچاله کرده است.
ماجرای مریم و محمد یکی از هزاران ماجراهایی است که با فرهنگ و سنتهای مردم گوشه و کنار ایران و بخصوص عشایر ایران نسبت دارد. فرهنگ و سنتهایی ناهنجار و ناخوشایند برای آدمهای امروز که هنوز در بخشهایی از ایران لاینحل مانده و انسانهای زیادی مثل مریم و محمد را معطل خود کرده است.
این گزارش حاصل یکی از سفرهای مناطق محروم کمیته امداد امام خمینی (ره) است.
ماجرای مریم و محمد یکی از هزاران ماجراهایی است که با فرهنگ و سنتهای مردم گوشه و کنار ایران و بخصوص عشایر ایران نسبت دارد. فرهنگ و سنتهایی ناهنجار و ناخوشایند برای آدمهای امروز که هنوز در بخشهایی از ایران لاینحل مانده و انسانهای زیادی مثل مریم و محمد را معطل خود کرده است.
این گزارش حاصل یکی از سفرهای مناطق محروم کمیته امداد امام خمینی (ره) است.
منبع:
خبرگزاری ایسنا
ارسال نظر