گوناگون

یک چیز خاص مادرانه-محرمانه

نیوفولدر/تهران امروز: نبايد گوش تيز مي‌كردم، ولي اعتراف مي‌كنم به دقت گوش كردم، خب...مردها هم گاهي «دايي مردك» مي‌شوند، اصلا خاصيت اين ديوارهاي نازك است كه رسانه جريان هر نجوايي مي‌شوند، شايد هم تقصير در و ديوار حوصله سربر و منظره‌هاي ثابت و خسته كننده باشد كه كارويژه گوش را زيادتر مي‌كند، مي‌دوني؟ از اون استراق سمع‌هاي ناخواسته‌اي بود كه هيچ جوره نمي‌شد ازش گذشت:

-ببين ببخشيد من زيرآبت‌‌رو ديروز پيش رئيس زدم، قندونش قند نداشت و اتاقش هم گرد و خاك گرفته بود،بهش گفتم ديروز زود رفتي و وقت نكردي تميز كني، حلالم كن، بهت گفتم كه راضي باشي ازم، عادت كردم راست هرچيزي رو بهش بگم، امروز حتما قبل از اينكه بياد، تميز كن؛ مي‌دونم راهت دوره، ولي حواست باشه توروخدا.

- شما جاي خواهرم، بايد زودتر برم اين روزها، ديروز-....- (اسم دخترش را مي‌گويد) رو برده بودم دندونپزشكي، بايد چشمش رو هم ليزر كنم، چون پسره يه بار متلك انداخته بود به عينكش، بچه‌ام جيگرش ريش‌ريش شد،تا عيد غدير خيلي وقت نمونده،عقدشه

جيغ كوتاه خوشحالي؛ روبوسي و صداي لبالب از شوقي واقعي و كمياب كه: «به حق پنج تن، ايشالا خوشبخت بشه، ايشالا عاقبت به‌خير بشه،مديوني عروسي خبرم نكني براي كمك...»



يك چيزي خاص مادرهاي ايراني است كه مردها و شايد حتي پدرها ازش سردرنمي‌يارن،-مگر با استراق‌سمع ناخواسته!- يك عاطفه كاملا «مادرونه- محرمانه» است، به اسم «تعميرات قبل از تحويل» (!) مي‌شه بهشت جايي جز زير پاي مادرها باشه؟

ارسال نظر

  • bahram

    mersi

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار