گوناگون

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز

جام جم آنلاين: روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «سپاه قدس اسم رمز چيست؟»،«کساني که بايد الگو شوند»،«آن كه بي باده كند جان مرا مست كجاست؟»،«وزن همسايه شمالي در حافظه تاريخي ما»،«آراي تزئيني!»،«چه کنيم که قلم در کف دشمن است»،«ضرورت تداوم سیاست کنترل و تثبیت نرخ رشد نقدینگی»،«تغییر ریل اقتصاد ایران» و... كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان:«سپاه قدس» اسم رمز چيست؟

«سپاه قدس اسم رمز چيست؟»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛زدن زير ميزبازي و به هم ريختن آن در شرايط كيش و مات، شگرد دم دستي است كه حتي خشايار مستوفي سريال زير آسمان شهر هم بلد بود چه رسد به باراك اوباما كه حداقل 16دستگاه اطلاعاتي به وي سرويس مي دهند. اما اينكه «ورشكسته ترين» و «سرشكسته ترين» رئيس جمهور تاريخ آمريكا بتواند زير ميزبازي دموكراسي و حقوق بشر و عدالت- هر وقت كه خواست- بزند، محل ترديد است. اينكه آمريكا دوست دارد در آستانه دهمين ماه از بيداري اسلامي و انقلاب ملت هاي خاورميانه، و در آغاز دومين ماه جنبش «وال استريت را تسخير كنيد»، زير ميز بزند و بازي را دوباره آن گونه كه دوست دارد بچيند، يك خبر كاملاً موثق است اما اينكه بتواند، موضوع ديگري است.

سازمان سيا نبوغ به خرج داده و يك فرد ميگسار را كه از شدت اعتياد به الكل، نام خود را به نام مشروب مورد علاقه (جك) تغيير داده! پيدا مي كند و در جايگاه متهم ترور يك عياش و خوشگذران علاف ديگر مي گذارد (اين دومي آدمي را ياد شب نشيني هاي اردشير زاهدي سفير محمدرضا پهلوي در آمريكا در شرايط به هم ريختن اوضاع رژيم مي اندازد)؛ يك خيمه شب بازي كامل وسط يك كاباره و البته جناب پترائوس كه همين اول كار مي خواهد ثابت كند اگر در عراق و افغانستان بي عرضگي نشان داده اما در سازمان جاسوسي مي تواند فرد مفيدي باشد. خب! تا اينجاي قصه ظاهراً از دست پترائوس و كلينتون و اوباما مي آيد اما... همه قصه كه اين نيست و همه جا كه نمي شود زير ميز زد.

زير ميز زدن شرايطي دارد و همه جا اقتضائات آن فراهم نيست. همان قصه معروف است كه در يك مهماني، صداي نابهنگامي از مهماني پرخور بلند شد و او در يك واكنش تعجب برانگيز، شروع به كف زدن و كل كشيدن كرد. همان جا رندي در گوش او گفت صدا را پوشاندي درست، اما فكري هم به حال مشام مهمانان كن! آقاي اوباما كه گويا در سوابق ميگساري كم از «ارباب سيار» و «عادل الجبير» (سفيرسعودي) نداشته، خوب در اين قصه چند خطي تأمل كند كه همه جا نمي شود زير ميز زد و بازي را به هم ريخت. اما اگر اين قصه را نفهميد قصه معروف ديگري را كه توماس فريدمن همين چند روز پيش در نيويورك تايمز- روزنامه نزديك به دموكرات ها- روايت كرده، مرور كند تا يقين نمايد بدشانس ترين و بخت برگشته ترين زمامدار تاريخ آمريكاست. جامه فريبي كه از زرق و برق دموكراسي و دولت رفاهي در طول دهه ها بافته بودند، اكنون لاجرم بر تن آقاي اوباما -مرد تغيير!- كرده اند و دور مي گردانند. فريدمن در همين آشفته بازار وال استريت كه ريخت و فيگور آمريكا را به هم ريخت، مي نويسد «نظام اقتصادي سرمايه داري و نظام دموكراتيك ناكارآمد ما در حال از بين بردن خود است.

جنبش وال استريت را اشغال كنيد همانند كودك داستان هاي افسانه اي است، حرفي را مي زند كه همه مي دانستند ولي مي ترسيدند به زبان بياورند. اين كودك مي گويد پادشاه برهنه است. نظام سرمايه داري و دموكراسي ما در هم شكسته است.»

داستان اصلي اين است؛ نظم كاپيتاليستي و ظاهراً ليبرال- دموكراتيك غرب كه قبله آن آمريكاست، بر دو اصل «تحريف» و «لذت و رضايت» بنا گشت. به جرأت مي توان گفت در هيچ فصلي از تاريخ بشر به اندازه فصل مدرنيته و اومانيسم، «كلمه» و معنا تحريف نشده و دروغ گفته نشده است. آمريكا و غرب در عين حال رفاه و رضايت و بهشت اين جهاني را به مردمان خود وعده داده اند. اما آنچه امروز ديده مي شود جهنمي تمام عيار است كه تحريف و دروغ در آن به حد اشباع رسيده است. آمريكا دهه ها، دلار و اسكناس بدون پشتوانه چاپ كرده اما امروز اين دروغ و ترفند بزرگ، نه قادر است كسري بودجه 15هزار ميليارد دلاري دولت آمريكا را به عنوان بدهكارترين دولت روي زمين بپوشاند و نه مي تواند شكم آن 48ميليون گرسنه اي را كه براي هر وعده بايد كوپن غذايي بگيرند، سير كند. نه بر بحران بيكاري فزاينده فائق مي آيد، نه مانع از مصادره خانه ميليون ها شهروند آمريكايي به دست شركت هاي كلاهبردار مي شود و نه راه ورشكستگي وال استريت- قلب بيمار اقتصاد غرب- را مي بندد. چك هاي حاكميت آمريكا در عرصه اقتصاد همان قدر برگشتي دارد و نامعتبر شده كه در صحنه سياست جهاني و در منظر ملت هاي انقلابي ايران و مصر و لبنان و فلسطين و يمن و بحرين، يا در ازاي اشغال عراق و افغانستان. حاكميت آمريكا بتواند ميز بازي را به هم بريزد؟

آنها آن قدر بيچاره بودند كه نتوانستند از آوردن تحقيرآميز فرعون قسّي القلب مصر- متحد استراتژيك واشنگتن و تل آويو- پشت ميله هاي قفس جلوگيري كنند. اگر مي توانستند همان جا ميز بازي را به هم مي ريختند. اولين بار بود كه زبان زمامداران آمريكا پيش اعتراض آل سعود و آل خليفه كوتاه شد. كدخدا پيش نوكران خود چنين «ورشكسته» و «سرشكسته»؟! تمام هيبت آقاي برهنه- مرد تغيير!- نه فقط نزد پادشاهان عربي كه نزد شبه روشنفكران جادو شده ايراني و ژاپني و فرنگي فرو ريخته است.

شما تصور مي كنيد فتنه گراني كه به پشتوانه- بي پشتوانه- دلارها و شبكه هاي غربي و عربي و عبري جوگير شدند و براي ليبرال- دموكراسي يا كاپيتاليسم يقه چاك زدند و جامه كندند تا شبيه آقاي تغيير داستان ما شوند، خوش احوال تر از ملك عبدالله ناخوش احوال هستند؟! قلم اين قدرت را ندارد تا «ريشتر» ارتعاش و زلزله اي را كه به جان «كدخدايان قرن جديد آمريكايي» و همه نوكران سنجاق شده به آنان افتاده نشان دهد. مي فرماييد اين روزها و هفته ها، خيلي سروصدا مي كنند كه بگويند اتفاقي نيفتاده و نظم و آرامش در غرب اعاده مي شود؟ گوش مردم را شايد بشود بست اما چشم و مشام آنها را كه نمي شود!

فهم ما از آخرالزمان- آغاز حقيقي تاريخ بشر- بايد دگرگون شود. 20 سال پيش بلوك شرق و اتحاد جماهير شوروي( به وسعت يك قاره) درحالي فرو ريخت كه بر نيمي از جهان حكومت مي كرد. مگر باور كردني بود؟ يا همين در خاورميانه خودمان غير از مؤمنان به غيب، چند نفر تصور مي كردند جبار خودكامه اي به نام ژنرال حسني مبارك، خلع سلاح شده و بهت زده، به زير كشيده شود؟ نه، آسان از اين ماجرا عبور نكنيد! اينها تفسير نو به نو آيات الهي است كه به دست ملت ها جاري مي شود.

20 سال پس از صاعقه اي كه بر سر كاخ كرملين فرود آمد و 9 ماه بعد از شب 22 بهمن 1389 كه فرعون مصر فرو ريخت، از اطراف كاخ سفيد صداي صاعقه به گوش مي رسد. همين كه در ايالات متحده تحميق شده و لذت اندود، شهر آشوباني عاصي روي پلاكارد اعتراض خود بنويسند «انقلاب، همين جاست» و «اينجا التحرير است»، تا آخر قصه را روايت مي كند. يك سال و اندي پس از آن كه وزير خارجه پرگوي آمريكا از تحريم هاي گزنده و فلج كننده عليه ملت ايران خبر داد، آثار فلجي در هيئت حاكمه كاخ سفيد ديده مي شود، گرچه از نگاه تحليل گران بسياري، اين آغاز فرآيند قبض روح است.

اينكه در چنين وضعيت بغرنجي، خروجي تمام عرض و طول سياست آمريكا، ايراد اتهام ترور سفير عربستان به ايران باشد، خود دلالت ديگري بر همان بي حسي و فلجي رو به تزايد رژيم آمريكاست. غربي ها مدعي اند- مردادماه در گاردين نوشتند- كه دولت آمريكا از جنگ نرم سپاه قدس و فرمانده لاغراندام و جوگندمي آن (ژنرال قاسم سليماني) در عراق و لبنان شكست خورده است. نيرويي چنين قدرتمند كه قادر است با ملت ها بده بستاني عاطفي (قدرتمندتر از بمب هسته اي) برقرار كند، مطلقا در ا شل و كلاس كار خود نمي بيند كه پادشاهان كاخ سفيد و سعودي را سقط كند تا چه رسد به مشابه سعودي اردشير زاهدي كه ضرب المثل ديپلمات هاي خارجي در واشنگتن است. اگر كسي دنبال معناي «سپاه قدس» در دايره المعارف سياسي مي گردد، بداند اين عنوان يعني بيداري و بصيرت و مقاومت اسلامي، يعني وحدت امت اسلامي در برابر فراعنه اي كه بزرگترين شگرد سيطره شان گروه گروه كردن و معارض هم قرار دادن ملت هاست.

سپاه قدس تجلي و اسم رمز جويبارهاي باريكي است كه از سرچشمه ها جاري مي شوند و در يك بستر بزرگ به هم مي رسند و به دريا مي پيوندند. سپاه قدس اسم مستعاري است كه طواغيت به ابراهيم(ع) دادند و همان كابوس استعاري است كه فرعون مصر در خواب خوش خود ديد. موسي(ع) نه در خانه به استضعاف كشيده شدگان، كه در خانه فرعون باليد. و فرعون را نه موسي كه درياي نيل به امر خدا از پا درآورد. چند هزار سال بعد، دوباره نيل طغيان كرده است. اما كنار رودخانه هاي راين و تايمز و مي سي سي پي نيز خبرهايي است. طوفان نوح از جايي برخاست كه در خيال نمي گنجيد و دريا از تنور خشكي جوشيد كه به باور نمي آمد. سيل هنگامي آمد كه منكران، نوح را به استهزاء گرفته بودند و مي گفتند طوفان و سيلاب در بياباني خشك!؟ اما اين وعده لايتحلف خداوند است كه سركشان و جباران را به زير كشد و آيت ذلت آنان را در همين دنيا به مردمان نشان دهد.

فرمود «عسي ان تكرهوا شيئا و هو خيرلكم.» دشمنان ملت ايران در همين جنجال اخير بي آن كه بفهمند تريبون ذي قيمتي در اختيار ما قرار داده اند. درباره اتهام طراحي ترور سفير عربستان در واشنگتن، خيلي بدسليقگي و قدرنشناسي است اگر ديپلمات هاي ما بخواهند صرفا از ايران در برابر اتهام دفاع كنند. اكنون نوبت محاكمه ورشكسته ترين و سرشكسته ترين دولت آمريكاست. اكنون نوبت احياي كلمات و عباراتي است كه در سايه سرمايه سالاري و فريب سالاري غرب به مسخ كشيده شده اند. خيلي حرف هاي ناگفته و شنيدني هست كه بايد با ملت آمريكا و ديگر ملت هاي دنيا بازگفت.

ما در چالش هسته اي تجربه كرديم تك تك چالش ها و پرسش هايي كه جبهه استكبار عليه نقاط قوت و اقتدار ما برمي انگيزد، فرصت هايي به غايت پرارزش است و سرقفلي بسيار بالايي دارد. مكر آنها در برابر مكر الهي و مكر مؤمنان به غيب، قصه چشم بندي سحره فرعون در برابر عصاي موسي است. روزي نه چندان دور- اما مستلزم مجاهدت- برسد كه همان ساحران رسانه اي غرب در برابر عظمت معجزه امامت و ولايت، سر به سجده بگذارند و از سوي طواغيت متهم شوند كه با مهدي موعود(عج) دست به يكي كرده اند. «... و انت تأمّ الملاء و قد ملأت الارض عدلاً و اذقت اعدائك هواناً و عقاباً... و قطعت دابر المتكبرين و اجتثثت اصول الظالمين و نحن نقول الحمدلله رب العالمين.»

طليعه آن بهار همين روزها در كرمانشاه و گيلان غرب و پاوه پيداست. آنجا كه مردماني روشن ضمير با حلقه زدن به گرد امام خامنه اي، مردم سالاري تراز ولايت و امامت را به ملت هاي مشتاق دنيا معرفي مي كنند. سپاه قدسي كه مستكبران از آن مي هراسند، يعني اين.

خراسان:کساني که بايد الگو شوند

«کساني که بايد الگو شوند»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي خراسان به قلم وجيهه محسني است كه در آن مي‌خوانيد؛رسيدن به قله هاي پيشرفت و افتخار جامعه بدون توجه به قشر نخبه و فرهيخته به ويژه فرهيختگاني که هر قدمشان در عرصه علم با عشق به کيان دين و ميهن گره خورده است قابل تصور نيست.

ضرورت درنورديدن قله هاي علم و دانش و توجه به قشر فرهيخته نکته اي است که همواره در سخنان رهبر معظم انقلاب مورد تأکيد بوده و اين مايه بسي خوشحالي است و نشان دهنده آن است که براي ايستادن در مقابل دشمني که از هر ترفند و سلاحي براي از نفس انداختن اين ملت استفاده مي کند بايد به سلاح علم و دانش توأم با ايمان و باور توانمندي ها مجهز بود.

به دليل همين اهميت بود که در سال هاي اخير اقداماتي در جهت شناسايي و حمايت نخبگان جامعه صورت گرفت و در رأس آن تشکيل بنياد ملي نخبگان با هدف برنامه ريزي و سياست گذاري براي شناسايي، هدايت، حمايت، مادي و معنوي نخبگان، جذب و حفظ و به کارگيري و پشتيباني از آنان در راستاي ارتقاي توليد علم و فناوري و توسعه علمي و متوازن کشور و احراز جايگاه برتر علمي، فناوري و اقتصادي در منطقه بر اساس سند چشم انداز کشور در افق ۱۴۰۴ بود. در اين سال ها اقدامات درخور توجهي براي حمايت از نخبگان کشور در عرصه هاي مختلف صورت گرفته است اما در کنار اعطاي تسهيلات مادي، معرفي و تکريم نخبگان به عنوان الگوهاي سرآمد جامعه به نسل جوان از درجه اهميت بالاتري برخوردار است.

رهبر معظم انقلاب روز گذشته در ديدار 1.5 ساعته جمعي از برگزيدگان و منتخبان علمي، فرهنگي، ادبي، هنري، ورزشي، اجتماعي و اقتصادي استان کرمانشاه هدف اصلي از اين ديدار را «ترويج تکريم نخبگان و صاحبان فکر و خلاقيت» خواندند و فرمودند: قدرشناسي از برجستگان جامعه و احترام به آن ها، بايد به عرف و عادتي همگاني تبديل شود. حضرت آيت ا... خامنه اي شناسايي و معرفي نخبگان و تکريم آنان را زمينه سازي الگوسازي در جامعه برشمردند.

آن چه مسلم است اين که نسل جوان ما امروز بيش از هر زمان ديگري نيازمند الگوهاي شاخص در زمينه هاي مختلف است تا به خودباوري بيشتر برسد و بداند که در همين سرزمين و در کنار آن ها مردان و زنان زيادي در عرصه هاي مختلف به بالاترين درجات علمي دست يافته اند و اکنون کشور اسلامي مان به مدد يافته ها و آموخته هاي آنان در بسياري از عرصه هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي، علمي و فرهنگي در ميان ساير کشورهاي دنيا به ويژه کشورهاي منطقه حرف هاي زيادي براي گفتن دارد و به مدد توانمندي هاي حاصل از تلاش و پشتکار اين قشر خواب دشمنان برآشفته است و اکنون تاب تحمل کوچک ترين موفقيت و پيشرفت ملت ايران را ندارند.

نخبگان در هر جامعه اي به ويژه در جامعه ما در ميان افکار عمومي و بين اقشار مختلف جامعه از محبوبيت و احترام فراواني برخوردارند اما حمايت از اين قشر و تلاش براي معرفي آنان و الگوسازي از آنان براي نسل جوان بر عهده دولتمردان است. از آن جا که کليه امکانات و تسهيلات و ابزار رسيدن به اين مقصود در اختيار دولت است از دولتمردان انتظار مي رود در اين راستا قدم بردارند و ضمن تسهيل مسير برخورداري نخبگان از تسهيلات مادي چون تسهيلات مسکن، حمايت از پروژه هاي تحقيقاتي و... و کاستن از بوروکراسي در اين راستا گام اصلي را براي معرفي اين قشر به جامعه و الگوسازي از آنان براي نسل جوان بردارند.

جاي تأسف است که آن چنان که به معرفي شخصيت هاي ورزشي و هنرپيشگان و تبديل آنان به الگو براي جوانان پرداخته شده است و انتقاد اصلي در اين زمينه نيز شايد به رسانه ملي وارد باشد در معرفي و الگوسازي چهره هاي برتر و شخصيت هاي علمي، ادبي و فرهنگي تلاشي صورت نگرفته است و نتيجه آن شده که بسياري از جوانان امروزه حتي نامي از مفاخر علمي جامعه که بخش اعظم آنان نيز جواناني هستند که با عرق ديني و ملي براي رساندن ايران به جايگاه اول منطقه از هيچ تلاشي فروگذار نکرده اند نشنيده اند. نمي خواهيم چشم بر روي تلاش هاي دولتمردان براي حمايت از قشر فرهيخته جامعه ببنديم اما به اعتقاد نگارنده اگر امروز برخي جوانان از شخصيت هايي الگوسازي مي کنند که به هيچ عنوان نمي توان از آنان به عنوان الگو ياد کرد نتيجه کم کاري مسئولان به ويژه در حوزه فرهنگ است. تجليل از نخبگان، معرفي آنان و دستاوردهايشان از طريق رسانه ملي و در برنامه هاي مختلف، فراهم کردن زمينه تعامل آنان با نسل جوان، انتشار زندگينامه و شرايطي که نخبگان براي رسيدن به مدارج علمي پشت سر گذاشته اند و... مي تواند به آشنايي نسل جوان با اين قشر و ارائه الگو به آنان کمک کند.

چه ايرادي دارد اگر به جاي اين همه عکس هاي رنگارنگ و اظهارنظرهاي مختلفي که در مجلات و رسانه ها درباره ورزشکاران و هنرپيشگان منتشر مي شود به کرات شاهد تصاوير و اظهارنظرهاي نخبگان جامعه باشيم. شناساندن اين قشر از جامعه به نسل جوان يک ضرورت است. احترام و تکريم اين قشر تکريم علم و ادب و هنر است و تکريم فرهنگ و جامعه اي که اين قشر در آن رشد و نمو يافته اند.

رسالت:آن كه بي باده كند جان مرا مست كجاست؟

«آن كه بي باده كند جان مرا مست كجاست؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛

اينجا كسي است پنهان دامان من گرفته
خود را سپس كشيده ،پيشان من گرفته
اينجا كسي است پنهان همچون خيال در دل
اما فروغ رويش ، اركان من گرفته
اينجا كسي است پنهان مانند قند در ني
شيرين شكر فروشي دكان من گرفته

فردا علما، نخبگان ومردم اصفهان نكوداشت مردي را برگزار مي‌كنند كه بحق يكي از ذخاير بزرگ انساني كشور است. اويك عارف سياستمدار ويك عالم پارسا و يك پاسدار صديق حريم ولايت در نظام الهي ماست. اين كمترين بيش از ده سال افتخار آشنايي با ايشان را در تحريريه روزنامه رسالت و شوراي مركزي حزب موتلفه اسلامي از نزديك داشتم. اكنون كه چند سالي است به اصفهان كوچ كرده‌ از نعمت حضور او در تهران محرومم.

اي چنگ ، پرده‌هاي سپاهانم آرزوست
وي ناله، ناله خوش سوزانم آرزوست

استاد سيد اكبر پرورش انساني پاك بين و پاك دست و پرهيزكار است. بسياري از فضايل علمي ومعرفتي وي به خاطر شوخ طبعي او پنهان مانده است . گاهي در برخي از جلسات كه مي‌ديدند كساني مشتاق وادي معنا هستند لب به سخن مي‌گشودند.

آدمـي مخفـي است در زيـر زبان
اين زبان پرده است بردرگاه جان
چون كه بادي پرده را در هم كشيد
سرّ صحن خانه شد برما پديد

او در ذهن خود انبوهي از معارف الهي و قرآني را به عنوان يك ذخيره قابل قبول داشت كه علما و فقهاي اهل معنا اهلّيت او را در ورود به معارف الهي تائيد مي‌كردند اودر قلب خود آن معارف را يقيني كرده بود و وقتي سخن مي‌گفت‌، انسان خود را در برابر يك انسان عارف و عامل به حدود الهي مي‌يافت.

آنان كه توفيق حضور در پاي درس اخلاق و معارف او را در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب پيدا كرده‌اند هركدام منشا اثري در كشور هستند و به اندازه استفاده‌ از آن دروس نوراني نور افشاني مي‌كنند.
استاد سيد اكبر پرورش از اولين سال‌هاي نهضت امام خميني (ره) در دهه 40 به انقلاب پيوست.

امروز كه نزديك به 70 سال طلوع و غروب خورشيد را در زندگي خود تجربه مي‌كند، هيچ‌گاه از ترويج و تبليغ امام (ره)، نهضت اسلامي و پايبندي به رهبر معظم انقلاب اسلامي فارغ نبوده است. او پس از فوت مرحوم آيت الله العظمي بروجردي در حالي كه در سال‌هاي پاياني دبيرستان بود به همراه استاد سيدش مرحوم حجت الاسلام والمسلمين مصطفي بهشتي نژاد به قم رفت و بيعت ناگسستني خود را با امام خميني (ره) به عنوان مرجع و مراد خود اعلام كرد.

حشر ونشر او با حضرت آيت الله خادمي در اصفهان و نيز شهيد آيت الله بهشتي ، شهيد آيت الله مطهري و ديگر علماي مبارز وي را در متن مبارزات قرار داد.

همنشيني او با علامه محمد تقي جعفري وعلامه محمد حسين طباطبايي مطالعات و دانش ديني او را عمق بخشيد وهمين موجب نورافشاني بيشتر در جلسات و محافل مذهبي مي‌شد. هركس كه حتي يك بار پاي سخن او مي‌نشست خود را در برابر يك انسان عميق، شجاع، عارف و عالم مي‌يافت. او در روزهاي خوف وخطر چه در قبل از انقلاب در مبارزه با استعمار واستبداد و چه در بعد از انقلاب در مبارزه با منافقين وليبرال‌ها روزي را نياسود و به تعبير امير مومنان در توصيف مالك اشتر ؛ او كسي بود كه در روزهاي خوفناك نخوابيد ودر ساعات وحشت و اضطراب بيمناك نبود و از برابر دشمن نمي‌گريخت.

برخي براين گمان هستند كه استاد سيداكبر پرورش در مبارزه با استبداد و استعمار خارجي در همان وادي مبارزات فرهنگي و سياسي به سر مي‌برد. اما اسناد و حقايق تاريخ اصفهان نشان مي‌دهد كه او در شكل‌گيري گروه سياسي- نظامي توحيدي صف موثر ومرتبط بود. او با يك شبكه انقلابي در ارتش شاه وصل بود. شهيد يوسف كلاهدوز ، شهيد تيمسار اقارب پرست، شهيد نامجو و ... از جمله اعضاي اين شبكه بودند و مسئوليت اين شبكه در اصفهان به عهده استاد سيد پرورش بود. تيزبيني سياسي او در كشف خط انحراف در انقلاب يكي ديگر از امتيازات او بود. لذا او با باند مهدي هاشمي از قبل از انقلاب زاويه داشت و با باندهاي انحرافي پس از انقلاب نيز زاويه داشت و در راس كساني قرار داشت كه روشنگري مي‌فرمود.

او در حوزه سياست و عرفان جزء اهل سرّ بود. در هر زمان و هرمكان بيهوده لب به سخن نمي‌گشود.

مستمع چون نيست خاموشي بِه است
نكته از نا اهل گر پوشي بِه است

اما علي رغم اين سرّ نگهداري شمار زيادي از جوانان در شهر خود وشهرهاي ديگر و طبقات ديگر جامعه از نخبگان تا عوام در شعاع نوراني تبليغ وترويج او در حوزه سياست ،اخلاق ومعارف الهي واسلامي قرار داشتند.

استاد سيد اكبر پرورش يك چهره منور اسلامي است كه درگستره ملي مطرح است. اصفهاني‌ها افتخار دارند كه او در اين شهر به دنيا آمده و هنوز علي رغم بيماري سختي كه با آن دست به گريبان است از نفس رحماني او بهره‌مندند.

روزنامه رسالت نيز اين افتخار را داشته كه ايشان بيش از يك دهه سردبير اين رسانه ولايي بوده است. هنوز تحريريه رسالت گرمي نفس او را در سطوري كه در دفاع از اسلام و انقلاب منتشر مي‌كند حس مي‌كند و اثرآن را حفظ كرده است. ما خود را با عزيزاني كه در نكوداشت ياد استاد سيد اكبر پرورش در اصفهان فردا گرد هم مي‌آيند، در تكريم و تعظيم او سهيم مي‌دانيم و از خداوند متعال طول عمر و شفاي عاجل وي را خواستاريم.

امروز 10 سال است از هجرت او به اصفهان مي‌گذرد و ما در اين مدت از هجر او بي‌تابيم و از خرمن دانش و معارف او در جلسات هيئت امنا وتحريريه رسالت محروميم. از غم بيماري وي رنجوريم و به ياد آن روزهاي خوش حضور فقط مي‌توانيم بگوييم.

آن‌كه بي‌باده كند جان مرا مست كجاست؟
و آن‌كه بيرون كند از جان و دلم دست كجاست؟
و آن‌كه سوگند خورم جز به سر او نخورم
و آن‌كه سوگند من وتوبه‌ام اشكست كجاست؟

سياست روز:آراي تزئيني!

«آراي تزئيني!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم محمد صفري است كه در ان مي‌خوانيد؛نظام جمهوري اسلامي ايران از همان ابتداي پيروزي، براساس راي مردم شکل گرفت. رفراندوم جمهوري اسلامي ايران همان ابتداي امر نشان داد که نظام اسلامي براساس آراي مردمي شکل مي‌گيرد و اگر مردم در همان موقع براي تشکيل نظام رايي غير از آن چه که داده شد به صندوق‌ها مي‌ريختند، حضرت امام(ره) به راي مردم احترام مي‌گذاشت و براساس همان آراء حکومت تشکيل مي‌داد. اما مردم همان را مي‌خواستند که برايش انقلاب کرده و شهيد داده بودند.

از آن به بعد نيز در اين ۳۲ سال گذشته بيش از ۳۰ انتخابات در مقاطع رياست جمهوري، مجلس شوراي اسلامي، رفراندوم قانون اساسي و مجلس خبرگان رهبري برگزار شده ا ست که نشان دهنده اهميت راي مردم در انتخاب تک‌تک مسئولين نظام اسلامي است.

حضرت امام(ره) همواره به راي مردم اهميت مي‌دادند که حتي در جريان بني‌صدر آنقدر تحمل کردند تا مردم و نمايندگان آنها به برکناري وي نظر دادند و آنگاه بود که حضرت امام(ره) حکم عزل بني‌صدر را از رياست جمهوري تاييد کردند.

همواره راي مردم براي مسئولين نظام از اهميت ويژه‌اي برخوردار بوده است و اعتقاد داشته‌اند که هر آنچه از صندوق‌هاي راي بيرون آيد، بايد مورد تاييد و قبول قرار بگيرد. ساز و کار انتخابات و راي‌گيري در نظام جمهوري اسلامي ايران نيز به گونه‌اي است که از هرگونه تخلف در راي‌گيري و انتخابات جلوگيري کرده و تقلب و تخلف را به حداقل مي‌رساند.

اما شاهديم که همواره در هنگامه انتخابات برخي از عزيزان و شخصيت‌ها اظهاراتي را درباره راي مردم و انتخابات مطرح مي‌کنند که بسيار جاي سئوال دارد. در واقع از آن عزيزان اين توقع نمي‌رود که نسبت به برگزاري انتخابات و آراي مردم شک و ترديد ايجاد کنند.

در همين زمينه آيت‌الله هاشمي رفسنجاني رئيس‌مجمع تشخيص مصلحت نظام در ديداري که اعضاي شوراي مرکزي حزب مردم سالاري با ايشان داشته‌اند در همين زمينه گفته است؛ «مردم مي‌‌خواهند راي‌شان تاثيرگذار باشد و تزئيني نباشد.»

چند پرسش در اين زمينه مطرح مي‌شود.
۱ـ چه اتفاقي افتاده است که ايشان عنوان مي‌کنند که مردم مي‌خواهند راي‌شان تزئيني نباشد؟
۲ـ مگر در چند دوره گذشته انتخابات راي مردم تزئيني بود؟
۳ـ مفهوم تزئيني بودن راي مردم چيست؟

۴ـ آقاي هاشمي رفسنجاني بارها با راي مستقيم مردم به عنوان رئيس‌جمهور و نماينده مجلس و خبرگان برگزيده شده است. آيا آن آراء تزئيني بوده است؟

مردم خود به خوبي مي‌دانند که علاوه بر اهميت حضور پررنگ در انتخابات، راي آنهاست که منتخب را به مسند مسئوليت مي‌رساند و اگر چيزي غير از اين باشد، مردم خود نسبت به آنچه راي داده‌اند، اما به گفته آقاي هاشمي رفسنجاني تزئيني بود، اعتراض خواهند کرد.

فضاي سياسي کشور هر چند نيازمند شور و حال انتخاباتي است، اما پس از پشت سرگذاشتن فتنه ۸۸، بايد سعي شود تا آلام آن فتنه از دل مردم بيرون رود.

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي همواره بر برگزاري انتخابات سالم و پاک تاکيد داشته‌اند و البته گفته‌اند که هيچکس نبايد در انتخابات دخالت کند.

ايشان در ديدار نمايندگان مجلس نيز فرموده‌اند؛ «با وجود همه بداخلاقي‌ها و ادعاها، انتخابات در دوره‌هاي مختلف، خوب، روشن و شفاف برگزار شده و هيچکس نتوانسته است ادعايي را برخلاف اين واقعيت اثبات کند.»

ما همه به نگراني دلسوزانه آقاي هاشمي واقف هستيم، اما برخي دلسوزي‌ها و نگراني‌ها باعث ايجاد تشکيک مي‌شود.

مردم سالاري:وزن همسايه شمالي در حافظه تاريخي ما

«وزن همسايه شمالي در حافظه تاريخي ما»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم ساتلاري به قلم منصور فرزامي است كه در آن مي‌خوانيد؛يکي از موضوعات روز جامعه ما، بي وفايي و عملکرد مزورانه حکومت روسيه است. آنان که نمي شناسند و حقايق تاريخي را به خاطر نمي آورند، نمي دانند که ما جز تامين منافع منطقه اي و بين المللي آنها، هيزم تري به آنان نفروخته ايم و چون به تاريخ رجوع کنند بي شک به بيت خودمان مي رسند که:

نيش عقرب نه از ره کين است اقتضاي طبيعتش اين است

روي سخن با دولتمردان ماست تا بدانند که رسانه ها، بازتاب افکار و خواسته هاي مردم و حفظ منافع و مصالح ملي هستند و بي توجهي به افکار عمومي، پشتوانه دولت را تضعيف مي کند و ميخ بدون پس کوب قوي، در عرصه ملي و جهاني، برد و کارايي زيادي ندارد. دريغ که در کشور ما، نهادهاي رسمي و معتبر آماري، بعضا نمود انديشه ها و خواست هاي مردمي را منعکس نمي کنند تا دولت، بازخورد اعمال خود را در اين آينه، به شفافي ببيند. اگر از عامه مردم نظرخواهي شود، بي شبهه نتيجه جز تجديد نظر در رابطه با روسيه نخواهد بود و مردم شريف ايران هرگز روسيه را به عنوان همسايه شريف و جوانمرد و دوستدار حقوق انساني انسان، تاييد نمي کنند. براي تعيين وزن روسيه در ترازوي نظر مردم مسلمان ايران بهتر است که کاوشي در تاريخ داشته باشيم:

تاريخ به تلخي گواهي مي دهد که در عصر دولت بي قابليت و ايلي قاجار، روس هاي متجاوز، چه بر سر ايران آوردند و در جنگ هايي که در غفلت ايرانيان و به پشتوانه روباه صفتي انگليسي ها و عهدشکني فرانسوي ها، بر ما تحميل کردند، جهت کسب منافع خود چه ها که نکردند! نخست: بخش هاي عظيمي از مناطق شمالي ايران را اشغال کردند; آن گاه به موجب عهدنامه گلستان، مناطق اشغال شده ولايات باکو، دربند، شکي، شروان، قراباغ، گنجه، تمامي داغستان و همه گرجستان در تصرف بيدادگران روسي ماند و به خاک روسيه، ملحق شد و از طرفي حقوق ما در خزر و در امور گمرکي تصنيع و ناديده گرفته شد.

سپس در جنگ دوم و در عهدنامه ننگين «ترکمانچاي» نخجوان و ايروان نيز از مام وطن جدا شد و به تصرف روسيه اشغال گر درآمد و حقوق مسلم و حيثيت ملت ايران پايمال خوي توسعه طلب تزاري شد و با اين قرارداد شرم آور و استعماري و غير انساني، حقوق مدني ما به خطر افتاد و همين امر، مبدا تاريخي کاپيتولاسيون در ايران شد تا بعدها به سبب حکومت بي پشتوانه و نالايق قاجار، دولت هاي استعمارگر اروپايي، طبق اصل «کامله الوداد» حقوق مشابهي را به نفع خود بر ايران تحميل کنند و اگر احمد شاه براي يکبار غيرت به خرج نمي داد ايران بين انگليس جنايتکار و روسيه استثمارگر تقسيم شده بود!

در حکومت ملي دکتر مصدق که روباه پير استعمار به کمک هم صفتان اروپايي اش، با فشارهاي همه جانبه در سقوطش مي کوشيد و مرحوم مصدق، جهت بقاي کيان ايران عزيز، نفت را با تخفيف پنجاه درصد به جهان عرضه مي کرد، دولت به اصطلاح کارگري شوروي و با عنوان فريبکارانه «حامي زحمتکشان دربند جهان» حدود 13 ميليون تن نفت را از طريق تنگه «داردانل» از غرب وارد کرد اما حاضر نشد که نفت ايران را به نصف قيمت بخرد!

مصدق، جهت افشاي سياست مزورانه شوروي نخست از حکومتشان تقاضاي کمک بي قيد و شرط کرد و خواست که کمک 20 ميليون دلاري در اختيار دولت ايران قرار دهند. دوم، از ايران نفت بخرند و سوم سيزده تن طلاي ايران که در بانک هاي شوروي بود به همراه ديگر مطالبات ايران پس بدهند. اما رژيم دروغين کارگري شوروي نه تنها به هيچ کدام از خواسته هاي مصدق پاسخ نداد بلکه به کمک ايادي و عوامل داخلي و ستون پنجمش زمينه سقوط حکومت مصدق و وقوع کودتاي امريکايي زاهدي را فراهم کرد!

هنوز هستند کهنسالاني که اشغال ايران را وسيله چکمه پوشان شوروي در جنگ جهاني دوم به تلخي به ياد مي آورند و اشغالي که سالها در شمال و مرکز ايران به طول انجاميد و استالين حامي کارگر تا وعده نفت شمال را نيافت به کشور خود باز نگشت!

در جنگ تحميلي بايد از مردم ستمديده دزفول و ديگر مناطق غربي ايران پرسيد که موشک هاي روسي که بي شمار، در اختيار صدام متجاوز قرار مي گرفت چه بر سر آنان آوردند؟ جرم اين مظلومان آن بود که از حقوق مسلم افغانستان اشغال شده در برابر اشغالگران روسي دفاع مي کردند!

از ماجراهاي کارخانه ذوب آهنشان در اصفهان بگذريم و به نيروگاه هسته اي بوشهر اشاره اي کوتاه داشته باشيم که تاکنون ميلياردها دلار از کيسه ما به جيب خود ريخته اند اما اگر با احتمالات نجنگيم به عمر نگارنده اين دست منحوس بيگانه به راه اندازيش اقدام نخواهد کرد!

در قضيه پرونده امريکا ساخته هسته اي ايران، با کارت ايران پشت ميز بازي هاي بين المللي مي نشينند و ما را بازي مي دهند و قطعنامه اي هم نيست که عليه ما صادر شود و امضاي روسيه در ذيل آن نباشد!

روسيه به صراحت و صادقانه بگويد که کجا از حق مسلم ايران دفاع کرده است؟ اهل نظر، حمايت هاي روسيه را از سوريه با ما مقايسه کنند! اگر چه مردم انقلابي مصر و سوريه، عهدشکني ها و سياست پشت پرده روس را در 1967 از ياد نمي برند. همچنين مشکلاتي که در ناديده گرفتن حقوق به حق ايران، در درياي خزر پيش آمده، به يقين بي دخالت و اشارت روسيه نيست. در قضيه قرارداد فروش سيستم دفاع موشکي اس 300 که در سال 1386 بين ايران و روس بسته شد، به راحتي آب خوردن، يکطرفه، نقض کردند و اکنون لاوروف روسي با کمال وقاحت، ايران را در طرح دعوي محق نمي داند و نامي هم از پرداخت خسارت اين عهدشکني نيست!

اهالي ورزش به ويژه کشتي نيز دسيسه هاي روس ها را در کشتي و تضييع حقوق کشتي گيران ما را در ساليان متمادي و از جمله در مسابقات جهاني 2011 ترکيه از ياد نمي برند که در جدول مسابقات چه کردند و...

در خاتمه که تايي از هزارها گفته شد، با هزار دليل و نشانه نانوشته تاکيد مي شود که در دنياي يخي، روحيه يخي و چشم هاي يخي روسي، ساده لوحانه است اگر با آن همه سو» سابقه روس ها باز هم در عرصه پيچ در پيچ بين المللي به پشتيباني روس ها از خود تکيه کنيم. دستگاه ديپلماسي ايران بايد از اين که از يک گزشگاه چند بار گزيده شود پرهيز کند.

تهران امروز:آقاي حسينيان! مسئله پيچيده نيست

«آقاي حسينيان! مسئله پيچيده نيست»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي تهران امروز به قلم مجيد رفيعي است كه در آن مي‌خوانيد؛اعضاي گروه پايداري اينک در ايستگاه پاياني خود و بعد از عدم پيوستن به فرآيند 8 + 7 در محاصره اين سوالات منطقي هستند که «چرا با وحدت اصولگرايان همراه نشديد؟»، «مگر عدم وحدت اصولگرايان به نفع جريان انحرافي و اصلاح‌طلب تمام نمي‌شود، پس چرا شما ساز مخالف زديد؟»

در برابر اين سوالات، جواب‌هايي که از جبهه پايداري شنيده مي‌شود «کنايه‌هايي» به شخصيت‌هايي چون آيت‌الله مهدوي کني به عنوان سامان دهنده فرآيند‌ وحدت اصولگرايان با چاشني «حملاتي» به ديگر اصولگرايان است.

به عنوان مثال آقاي روح‌الله حسينيان، عضو شاخص گروه پايداري در سخنراني اخير خود در يکي از مساجد قم در معرض همين سوالات قرار گرفته است. آقاي حسينيان گفته است: يک نفر از علما گفته است اعضاي جبهه پايداري ديندار هستند اما مثل ميثم تمار هستند که حضرت علي(ع) يک بز هم به آنها نمي‌داد تا بچرانند!

همچنين آقاي حسينيان در اين سخنراني از اينکه «علما» جبهه پايداري را «تندرو» مي‌دانند و مي‌نامند، به شدت متعجب و متاسف شده و گفته است:« تعجب مي‌کنم‌ از برخي از علما که انتظار داريم بر اصول ارزشي پافشاري کنند، اين بزرگواران آنها را به ما ترجيح مي‌دهند و به ما مي‌گويند تندرو.»

مسئله چندان پيچيده نيست؛ وقتي حضرت آيت‌الله مهدوي‌کني، آيت‌الله يزدي و به قول خود آقاي حسينيان «علما»، شخصيت پرسابقه‌اي مثل آقاي عسگراولادي و... جمهور عقلا و فعالان سياسي اصولگرا رفتار سياسي و سلوک جبهه پايداري را نمي‌پسندند و مرتب به اعضاي اين گروه، تذکر و انتقاد مي‌کنند، مسئله نبايد چندان پيچيده باشد...

هر چند که آقاي حسينيان و دوستانشان سعي کنند دعوا را دعواي پايداري‌ها با فلان شخص و بهمان شخص جا بزنند، اما اينک همه مي‌دانند که دعواي اصلي برسر اين نيست، دعوا همان است که آقاي حسينيان سخت از آن گزيده شده و آن را به زبان آورده، يعني: «مخالفت علما و روحانيون با خط مشي تندروانه و افراطي برخي اعضاي گروه پايداري.»

البته حس و حال آقاي حسينيان و دوستانشان در تشکيل گروه پايداري که با قصد «تفکيک احمدي‌نژاد از احمدي‌نژاد»(!) يا ساختن «يک احمدي‌نژاد خيالي» صورت گرفت و اينک به ايستگاه آخر رسيده، قابل درک است و باز هم صدالبته که دليل عصبانيت‌ها و تندخويي‌هاي برخي اعضاي اين جبهه نسبت به ساير اصولگرايان هم تقريبا مشخص است، اين عصبانيت‌ها نوعي عکس العمل هيستريک و فرافکني است.

بصيرت از نگاه آقاي حسينيان و دوستانشان، يعني تندخويي و گفتن تندترين حرف‌هاي ممکن و راندن و دفع و قهر حداکثري، برداشتي که کاملا با رهنمودهاي رهبرمعظم انقلاب در تناقض است، وانگهي اين نوع بدوي از بصيرت کجا نياز به تدبير و حتي عقل دارد؟ براي اين کارها، حنجره‌هاي قوي کفايت مي‌کند که البته کليت اصولگرايان قائل به اين نوع برداشت از بصيرت نيستند.

آقاي حسينيان سابقه‌اي طولاني در تشکيل تشکل‌هاي موازي دارند، يک روز جمعيت دفاع از ارزشها، يک روز فراکسيون انقلاب اسلامي، يک روز رايحه خوش خدمت و امروز هم گروه پايداري، يک روز حامي خاتمي مي‌شوند و يک روز زبان در تمجيد خدمات هاشمي رفسنجاني مي‌گشايند،ايشان بايد از خود بپرسند اين تنوع مزاج سياسي از کجا ناشي مي‌شود؟ اين تنوع عجيب و قابل تاسف است يا تاکيد اصولگرايان بر فرآيند وحدت با محوريت روحانيت که تاکنون بارها با موفقيت اجرا شده است و پيروزي‌هاي اصولگرايان مديون آن است؟

مهم‌تر از هر سوالي درباره وحدت اصولگرايان و انتخابات مجلس نهم و...، اعضاي گروه پايداري بايد از خود بپرسند، چه اتفاق «خطرناکي» روي داده است که معتبرين علما و با سابقه‌ترين روحانيون، آنها را «تندرو» و «افراطي» ناميده‌اند و چه اتفاق خطرناک تري روي مي‌دهد اگر اين تندروي‌ها ادامه پيدا کند؟

آقاي حسينيان- که علاقه خاصي هم به تشبه به شهيد بهشتي دارد- به خوبي بايد بدانند که سرنوشت گروه‌ها و افرادي که علنا رو در روي روحانيت ايستاده‌اند، هيچ گاه سلامت و خوشنامي نبوده است، البته هنوز هم دير نشده است و تاريخ قضاوت خواهد کرد که امروز مصداق «بصيرت» پيوستن به اردوي اصولگرايان و کمک به اهتزار پرچم اصولگرايي است، نه تاسيس شعبه‌هاي بدلي براي اصولگرايي. اصولگرايي که با روحانيت اصيل شيعه تعريف نشود، دکاني خواهد بود انحرافي.

ابتكار:چه کنيم که قلم در کف دشمن است

«چه کنيم که قلم در کف دشمن است»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم غلامرضا کمالي‌پناه است كه در آن مي‌خوانيد؛واقعيت اين است که اين روزها کشور ما در وضعيت خاصي به‌سر مي‌برد. هر روز بدخواهان حلقه تحريم را تنگ‌تر مي‌کنند تا حلق مردم را بيشتر فشار دهند. آن‌گونه که وزير خارجه ما گفته «امروز نسبت به سال گذشته تحريم‌هاي اقتصادي بيشترين فشار را داشته است». اين در وضعيتي است که هنوز اقتصاد ما در حال خونريزي است و زخم حاصل از جراحي حذف يارانه‌ها بهبود نيافته. هر روز يکي از بخيه‌هاي آن‌ باز مي‌شود و عفونت گراني از آن بيرون مي‌زند و مشام و کام مردم را مي‌آزارد. يک روز تخم‌مرغ خيز برمي‌دارد، روز ديگر شير نعره مي‌کشد و قس عليهذا.

ـ در چنين وضعيتي «طرح آبکي ترور سفير عربستان در امريکا» در بوق مي‌شود. به‌نظر مي‌آيد که سياستمداران منصف و رسانه‌ها و مطبوعات مشهور و نسبتاً مستقل غربي، به‌اندازه کافي به ادعاي امريکا ترديد وارد کرده‌اند. آنان غالباً اذعان مي‌کنند که نيروي متهم‌شده ايراني (سپاه قدس) تواناتر و باهوش‌تر از آن است که به کار خطرناکي دست بزند که کمترين سود را براي آن داشته باشد. مسئولان ارشد و رسمي کشورمان هم اين اتهام را از اساس مضحک و بي‌مورد دانسته‌اند. با همه اين‌ها، کشور نابرادر يعني عربستان باورش شده و همراه با ارباب خويش پرونده‌اي عليه ايران درست کرده و به شوراي امنيت فرستاده‌اند.

ـ باز در همين گيرودار، تير زهرآگين ديگري را در کمان دشمني گذاشته و به‌سمت ما نشانه رفته‌اند. پرونده حقوق بشر در سطح گسترده‌اي در رسانه‌ها عليه ايران مطرح شده است. مأمور سازمان ملل، احمد شهيد، مطالبي را طرح کرده که مخدوش‌کننده هويت و چهره نظام و کشور ماست. اينکه تا چه حد اين موارد ذکرشده با واقعيت و قوانين کشور ما مطابقت دارد، بحث ديگري است. فعلاً آنچه مهم است، خروش و بانگ اين دهل نام و منافع ملي ما را هدف گرفته و در کنار ساير اتهام‌ها، گوش‌ها را از شنيدن ساير صداها کر کرده است.

ـ در اثناي اين هجوم همه‌جانبه، امريکاييان آژانس انرژي هسته‌اي را تحت فشار قرار داده تا جزئيات پرونده هسته‌اي ايران را منتشر و فاش کند. طرح چنين موضوعي، آن‌هم در اين زمان خاص، نشانه آن است که سران امريکا به نقطه جوش رسيده‌اند. انگار به‌خوبي دريافته‌اند که با روش‌هاي گذشته نتوانسته‌اند موجب تضعيف نظام جمهوري اسلامي شوند. اگرچه با گسترده‌ و گسترده‌تر کردن دامنه تحريم‌ها روزبه‌روز دارند دامن رفاه مردم را کوتاه‌تر و تنگ‌تر مي‌کنند، اما تهران هم با اتخاذ برنامه‌ها و تصميماتي مطابق با اوضاع پيش‌آمده، تا اندازه‌اي زهر تلخي‌هاي واردشده را گرفته و راه رخنه را بسته است.

بنابراين اکنون زمان خاصي است. غرب به سرکردگي امريکا و همراهي و دنباله‌روي برخي کشورهاي منطقه در اين زمان خاص، «تيرهاي چند شعبه و زهرآگين» خود را با همه توان تبليغاتي در کمان دشمني قرار داده و نظام و کشور ما را هدف گرفته‌اند. «تحريم‌ها»، «اتهام تروريستي»، «پرونده حقوق بشر»، «موضوع هسته‌اي» و... هم‌زمان به‌سوي ما پرتاب شده‌اند. سؤال اساسي اين است که در اين اوضاع چه بايد کرد؟

متأسفانه همان‌گونه‌که بسياري از صاحب‌نظران و کارشناسان امور مملکتي گفته‌اند، ديپلماسي کشور ما در اين وضعيت تحرک بايسته‌اي ندارد. حرف‌هاي خوب زياد زده مي‌شود؛ اما پاي عمل در دگرگوني وضعيت لنگ مي‌زند. به‌نظر مي‌آيد که تهديدات و تبليغات به‌راه‌افتاده عليه کشورمان چندان جدي گرفته نشده است. هرچندکه مسئولان مي‌گويند اين اتهام‌ها بي‌اساس است، دشمنان نظام به کار خويش مشغول‌اند و ابزار تبليغاتي گسترده‌تري در اختيار دارند و توانايي آنان در ترسيم چهره شيطاني از فرشته برتر است.

پدربزرگ دانايم، سعدي، نقل مي‌کند: فردي شيطان را در خواب با چهره‌اي بسيار نوراني ديد. به او گفت: شکل تو اصلاً شبيه آن تصويري نيست که ما انسان‌ها از تو در ذهنمان ساخته‌ايم. شيطان جواب داد: آنچه شما انسان‌ها درباره من مي‌گوييد، شکل من نيست؛ اما چه بايد کرد که «قلم در کف دشمن است».

آفرينش:آلودگي هوا و مديريت هوايي

«آلودگي هوا و مديريت هوايي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛مشکل آلودگي هواي تهران موضوعي تکراري است که هرچه در مورد آن نوشتيم و نوشتند حکايت ميخ آهني و سنگ بوده که هيچ تاثيري در بهبود وضعيت نداشته است. در اين سال ها به کرات از مشکلات و دلايل بروز آلودگي هواي تهران بحث و گفتگو شده است اما هيچ اقدامي در جهت رفع اين مشکلات صورت نگرفته و يا آنچنان که انتظار مي رفته نتوانسته جوابگوي بحران آلودگي باشد.

آنقدر اوضاع آلودگي هواي تهران لجام گسيخته است که ديگر کاري از دست مديران مديريت شهري برنمي آيد و به قول خودشان " باد " مديريت آلودگي هواي تهران را به دست گرفته است. به لطف وزش و مديريت باد چند روزيست که هواي تهران در حالت عادي قرار دارد اما امان از روزي که جناب مدير بخواهند با ما همياري نکنند، آن وقت است که عدم توانايي ما در مديريت بحران آلودگي مشهود مي گردد.

نکات مهمي در بحث آلودگي هواي تهران مطرح است که تراکم جمعيت، ساخت و سازهاي فراوان، نابودي اکوسيستم، تغيير روند طبيعي وزش بادها و ابرهاي باران زا، قربانيان آلودگي هوا، بيماران سرطاني و... همگي اموري است که نيازمند مديريتي هوشمند و کارشناسي است و نمي توان به مديريت بادها اميد داشت.

ريزگردها، سوختهاي فسيلي، پسماندهاي خانگي و صنعتي و همچنين امواج ماکروويو که متاسفانه هيچ گونه اطلاع رساني در مورد مضرات و آسيب هاي آن صورت نمي گيرد، باعث افزايش چشمگير شيوع سرطان در مردم تهران شده است به طوري که بر اساس آمارهاي وزارت بهداشت رکورددار سرطان در جهان شده ايم و از نظر ابتلا کودکان به سرطان نيز جزو رتبه‌هاي بالا هستيم. هرچند آمارهاي رسمي از ميزان مبتلايان و کشته شدگان به سبب آلودگي مشخص نيست اما با مراجعه به بيمارستان ها و مشاهده بيماراني که به سرطان ريه و نارسايي هاي قلبي و تنفسي مبتلا هستند، نشان دهنده "مشت نمونه خروار"مي باشد.

هربار که انتقادي از مديريت بحران آلودگي هواي تهران مي شود مسولان مربوطه مي گويند، به ما اعتبار بدهند مي توانيم آلودگي هوا را کنترل کنيم اما معلوم نيست اين بودجه درخواستي چقدر مي باشد و کنترل بحران چه ميزان بودجه نيازدارد ويا چرا دستگاه هاي بودجه گذار اعتبار لازم و کافي را براي مديريت آلودگي هوا اختصاص نمي دهند؟ مردم گوشت قرباني نيستند که هرروزه به سبب عدم کنترل و مديريت آلودگي هوا سلامتي جسم و روان خود را از دست بدهند و منتظر تخصيص اعتبار و هزينه بودجه در جهت بهبود وضعيت آلودگي بمانند.

يک روز تصويب قانون افزايش عمر معاينه فني خودروها بهانه اي براي عدم کنترل بحران عنوان مي شود، يک روز بي کيفيتي بنزين، يک روز پسماندهاي صنعتي، يک روز عدم نظارت بر ساخت و سازهاي غيرمجاز، يک روز نابودي اکوسيستم، يک روز ريزگردهاي کشورهاي همسايه، يک روز عدم بارش باران و خشک سالي و... درآخر هم به فرهنگ شهرنشيني مردم پايتخت گيرمي دهيم، اما آنچه همچنان بر قوت خود باقي است "مديريت بادي برآلودگي هواي تهران " مي باشد.

شرق:تغییر ریل اقتصاد ایران

«تغییر ریل اقتصاد ایران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي شرق به قلم سعید لیلاز است كه در آن مي‌خوانيد؛تصميم روز قبل شوراي پول و اعتبار مبني بر افزايش نرخ سود 5/2 درصدي سپرده‌ها، يك حركت مثبت و يك حركت ضدتورمي است. اين تصميم نشانگر اين است كه دولت نگران وضعيت تورم است و اين نگراني به قدري است كه دولت حاضر شده اين سياست انقباضي پولي را براي نخستين بار در 15 سال اخير اعمال كند. با اجراي اين سياست امكان كاهش نرخ تورم به وجود مي‌آيد، چون سرعت گردش پول كم مي‌شود.

البته از سوي ديگر كاهش روند رشد اقتصادي و كاهش روند رشد اشتغال و حتي كاهش قيمت طلا و ارز پيامدهاي ديگر اجراي اين سياست است. اين اتفاق نشانگر اين است كه سياستمداران دغدغه يافتن نقطه بهينه براي برقرار كردن تعادل بين نرخ بيكاري و نرخ تورم را دارند و در اين راستا كنترل نرخ تورم را در اولويت قرار داده‌اند و حاضر شده‌اند براي كنترل تورم از رشد ناچيز اقتصادي چشم‌پوشي كنند و اين نشان مي‌دهد اوضاع تورم نگران‌كننده است.

با اين تصميم‌گيري در صورتي كه نرخ سود تسهيلات ثابت بماند، طبعا ميزان سپرده‌هاي بانكي افزايش خواهد يافت و اين موجب تقويت منابع بانكي براي وام‌دهي مي‌شود. در عين حال اين اتفاق اندكي از رانت‌خواري و فسادهاي اقتصادي كه در چند سال گذشته به سطوحي بي‌سابقه در تاريخ اقتصاد ايران رسيده، كم مي‌كند. دستكاري نرخ سود از شش سال پيش به اين‌سو به خاطر فاصله عظيمي كه بين قيمت تمام شده پول (يعني سود سپرده‌ها) و قيمت فروش پول (يعني نرخ سود تسهيلات) ايجاد كرد، سبب شكل گرفتن بالاترين ضريب فساد در شبكه بانكي شده بود كه در تاريخ معاصر نظير نداشت.

حال با افزايش نرخ سود اميدواريم اندكي از اين فساد كم شود.فراموش نكنيم كه عشق پايان‌ناپذير به تاسيس بانك‌هاي جديد در سال‌هاي اخير، يك عشق افلاطوني صرف به خدمتگزاري نبوده بلكه مساله بر سر نشستن بر دور يك خوان رانت‌خواري بوده كه تصميم روز گذشته شوراي پول و اعتبار، اندكي اندازه اين سفره را كوچك خواهد كرد.

از جمله پيامدهاي گريزناپذير اين تصميم اين است كه ميل به رانت‌خواري را در بين فعالان و مديران اقتصادي كاهش مي‌دهد.در اين ميان البته دو نكته حايز اهميت است: اول اينكه اين سياست در صورتي كارآمد خواهد بود كه در چارچوب يك استراتژي جامع و معين ادامه پيدا كند، اگر بنا باشد تا پس از اعمال اين افزايش نرخ سود، همان روند متناقض قبلي در حوزه اجرا صورت بگيرد، اتفاقي رخ نمي‌دهد.

يكي از مسايل اقتصاد ايران در شش سال گذشته اين بوده است كه اغلب سياست‌هاي اقتصادي با يكديگر انسجام و هم‌خواني دروني نداشته‌اند و تناقض‌هاي ذاتي بين اين سياست‌ها، اثر یکدیگر را خنثي مي‌كردند. يك علت مهم وضعيت فعلي اقتصادي ايران ناشي از همين تناقض‌هاست.

افزايش نرخ سود نيز اگر با بي‌ضابطگي همراه باشد و بدون هماهنگي با ساير سياستگذاري‌ها صورت بگيرد به همان سرنوشت قبل دچار خواهد شد.به اين ترتيب نمي‌توان در كنار سياست انقباضي پولي بانك مركزي به سياست‌هاي مالي انبساطي دولت در سال 1390 ادامه داد.

اگر بانك مركزي مي‌خواهد كه از چنين تغييري، نتيجه مطلوبي بگيرد، بايد به اين تناقض‌ها پايان بدهد و اين مستلزم آن است كه به سياست‌هاي مندرج در قانون‌هاي برنامه پنج‌ساله و به‌خصوص برنامه چهارم توسعه و سند چشم‌انداز باز گردد.نكته دوم اينكه تصميم اخير شوراي پول و اعتبار نشان‌دهنده آن است كه تمامي سياست‌هاي اقتصادي انبساطي سال‌های اخير به يك نقطه پايان رسيده.

اين سياست‌ها در چند سال اخير هم سبب ركود اقتصادي و هم سبب تورم شده بود و اين نخستين بار است كه نرخ سود سپرده‌ها در دو دهه اخير افزايش مي‌يابد و چنين شديد تغيير مي‌كند.بنابراين مي‌توان انتظار يك تحول بزرگ در اقتصاد ايران را داشت.

اين رخداد، حادثه بزرگي است و اگر اين حادثه برخلاف ميل رييس‌جمهور صورت نگرفته باشد و توسط دولت وتو نشود، نشان‌دهنده اين است كه قطار اقتصاد ايران پس از تحمل خسارت‌هاي بي‌شمار ناشي از انحرافش از مسير درست، به ريل اصلي بازخواهد گشت.

دنياي اقتصاد:ضرورت تداوم سیاست کنترل و تثبیت نرخ رشد نقدینگی

«ضرورت تداوم سیاست کنترل و تثبیت نرخ رشد نقدینگی»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم حمید زمان‌زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛نرخ رشد نقدینگی در اقتصاد ایران در دهه هشتاد با فراز وفرودهای قابل توجهی مواجه شد.

نرخ رشد نقدینگی که از ابتدای دهه هشتاد تا اواسط سال 1384، در محدوده 25 تا 30 درصد در نوسان بود، از اواسط سال 1378 تا اوایل سال 1386 طی یک روند صعودی تا حدود 40 درصد نیز افزایش یافت. پس از آن، از اواسط سال 1386 طی یک دوره انقباضی شدید، نرخ رشد نقدینگی از محدوده 40 درصد به کمتر از 15 درصد در اواخر سال 1387 رسید. تجربه تاریخی اقتصاد ایران در این دوره نشان داد که در نهایت فارغ از اثرات کوتاه‌مدت تغییر نرخ رشد نقدینگی بر نرخ رشد اقتصادی، مهم‌ترین اثر تغيیرات نرخ رشد نقدینگی، تغییر نرخ تورم البته با یک وقفه حدودا یک ساله است.

در واقع نرخ‌های بالای رشد نقدینگی در سال‌های 1385 و 1386، به نرخ‌های بالای تورم در سال‌های 1386 و 1387 منتهی شد و انقباض شدید نرخ رشد نقدینگی در سال 1387 به کاهش شدید نرخ تورم در سال 1388 تا محدوده 10 درصد انجامید.

علاوه بر این، باید بر این نکته تاکید نمود که بی‌ثباتی شدید نرخ رشد نقدینگی، یکی از مهم‌ترین عوامل بی‌ثباتی اقتصاد کشور در این دوره نیز بوده است. اکنون و پس از کسب این تجربه تاریخی، به نظر می‌رسد که بانک مرکزی جمهوری اسلامی یکی از اهداف عمده سیاست پولی خود را کنترل و تثبیت نرخ رشد نقدینگی قرار داده است. شاهد این مدعا آن است که نرخ رشد نقدینگی از ابتدای سال 1388 تا نیمه دوم 1390 (به مدت 10 فصل متوالی) در محدوده 25 درصد (23 تا 27 درصد) کنترل و تثبیت شده است.

به نظر می‌رسد که اعمال سیاست پولی در راستای هدف‌گذاری نرخ رشد نقدینگی در محدوده 25 درصد با توجه به شرایط اقتصاد ایران، یک سیاست پولی مناسب است. در واقع هدف‌گذاری نرخ رشد حجم پول در سطحی پایین‌تر از 20 درصد یا فراتر از 30 درصد، هر یک از منظری، با توجه به شرایط اقتصاد کشور که در دوره اجرای قانون هدفمندکردن یارانه‌ها به سر می‌برد، مناسب ارزیابی نمی‌شود.

از یک سو، اگرچه نرخ رشد نقدینگی 25 درصد به وضوح با هدف نرخ تورم یک رقمی سازگار نیست، اما باید توجه داشت که اعمال سیاست پولی در راستای کاهش نرخ رشد نقدینگی به سطحی پایین‌تر از 20 درصد در شرایط فعلی از منظر حفظ تولید و اشتغال، بسیار هزینه‌زا است. اجرای قانون هدفمندکردن یارانه‌ها با توجه به افزایش شدید قیمت انرژی، بسیاری از بخش‌های تولیدی را با فشار هزینه قابل توجهی مواجه نموده است، به نحوی که عموم بنگاه‌های تولیدي با مشکل کمبود نقدینگی دست و پنجه نرم می‌کنند.

در این شرایط تلاش برای کاهش نرخ رشد نقدینگی به کمتر از 20 درصد، به وضوح موجب تشدید فشار رکودی و از دست رفتن بخشی از تولید و اشتغال خواهد شد، بنابراین با وجود اینکه کاهش نرخ رشد نقدینگی به سطوح کمتر از 20 درصد می‌تواند موجبات کاهش نرخ تورم را فراهم نماید، اما با توجه به هزینه‌های تولیدی و اشتغال ناشی از آن، نمی‌تواند سیاست پولی مناسبی در شرایط فعلی ارزیابی شود.

در نقطه مقابل اعمال سیاست پولی در راستای افزایش نرخ رشد نقدینگی به سطوحی فراتر از 30 درصد نیز اگرچه می‌تواند به کاهش فشار رکودی ناشی از اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها بینجامد، اما این امر منجر به تشدید فشارهای تورمی خواهد شد، بنابراین افزایش نرخ رشد نقدینگی به منظور کاهش فشارهای رکودی، به دلیل هزینه‌های تورمی آن نیز نمی‌تواند سیاست پولی مناسبی ارزیابی شود، بنابراین به نظر می‌رسد اعمال سیاست پولی در راستای کنترل و تثبیت نرخ رشد نقدینگی در محدوده 25 درصد، در دوره اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها یک سیاست پولی اصولی و صحیح است، چراکه چنین سیاست پولی از یک سو از گسترش فشارهای تورمی ناشی از افزایش قیمت انرژی جلوگیری می‌نماید و از سوی دیگر فشارهای رکودی ناشی از اجرای قانون هدفمندی را تا حدودی کنترل می‌نماید. به علاوه پیگیری سیاست پولی در راستای ثبات نرخ رشد نقدینگی می‌تواند به حاکمیت دوره‌ای از شرایط باثبات اقتصادی در کشور نیز کمک زیادی نماید.

بر این اساس به نظر می‌رسد برای دوره اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها، تداوم پیگیری سیاست‌های پولی فعلی در راستای کنترل و تثبیت نرخ رشد نقدینگی در محدوده 25 درصد، حداقل تا سال 1392 یک ضرورت اساسی از سوی بانک مرکزی است. تنها پس از دوره اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها است که می‌توان سیاست کاهش نرخ رشد نقدینگی را به پایین‌تر از سطح 20 درصد برای دستیابی به نرخ تورم یک رقمی در اقتصاد ایران در دستور کار قرار داد.

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار