گوناگون

ممنوع التصویر، جایگزین محترمانه‌ای برای سانسور

ممنوع التصویر، جایگزین محترمانه‌ای برای سانسور

پارسینه: متأسفانه ما واژگان را تغییر می‌دهیم که ظاهر معنا را عوض کنیم. کلمه‌ی ممنوع التصویری که امروزه استفاده می‌شود، به جای کلمه دیگری به کار می‌رود که بتواند قبح آن را بریزد. ممنوع التصویری واژه‌ای غیر مستقیمی است برای سانسور. ولی در واقع همان سانسور است.

بخوانید «ممنوع‌التصویر» ولی بگویید «سانسور». اصولاً ما ایرانی‌ها به واسطه ادبیاتی که داریم و بعضاً به خاطر آنچه منافعمان حکم می‌کند، خوب بلدیم با واژگان بازی کنیم. واژه «ممنوع‌التصویر» که البته سالیان درازی است در رسانه ملی، روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها باب شده در واقع همان «سانسور» است که شاید به خاطر برخی ملاحضات از آن استفاده نمی‌کنیم. با این حال آنچه مسلم است، این بازی با واژگان در اصل داستان تغییری ایجاد نمی‌کند. اساساً ما هنوز نه قدرت نقد پذیری داریم و نه تحمل شنیدن انتقادات را. این خصیصه نیز به طور کلی در میان ایرانیان، از مسئول و غیر مسئول گرفته تا مردم عادی وجود دارد. شاید بتوان گفت که صدا و سیما که با خود عنوان «رسانه ملی» را یدک می‌کشد، بیش از هر جای دیگری با این واژگان آشنا است. هر شخص حقیقی و حقوقی که کوچکترین انتقادی به یک سازمان، نهاد و مسئولین کشوری داشته باشد، از سوی رسانه ملی ممنوع‌التصویر می‌شود. همواره هم این مسأله وجود دارد که رسانه ملی خود را بی‌گناه جلوه داده و مسئولیت را به شخص و نهاد دیگری مرتبط می‌داند، هرچند شاید در بعضی اوقات نیز به همین شکل باشد. شاید بیشتر از دو دهه است که افراد زیادی با خبر ممنوع‌التصوری خود از سوی صدا و سیما مواجه شده‌اند: از شخصیت‌هایی همچون سیدمحمد خاتمی، محمود احمدی نژاد، مرحوم هاشمی رفسنجای گرفته تا بازیگران و هنرمندان. امروز هم خبر ممنوع‌التصویری حجت‌الاسلام زائری در صدا و سیما منتشر شد. خبری که مسئولیت آن را صدا و سیما به گردن مجلس انداخت و مجلس نیز این مسئولیت را متوجه شخص رئیس صدا و سیما دانست.

فارق از اینکه ارزش سیاسی-اجتماعی و فرهنگی افرادی که در سالیان اخیر از سوی صدا و سیما ممنوع‌التصویر شده‌اند، کجاست؟ سؤال اینجاست که اساساً صدا و سیما که به عنوان رسانه ملی مطرح است و بودجه خود را از درآمدهای ملی تأمین می‌کند، بر اساس چه قوانین و مقرراتی اقدام به ممنوع‌التصویری افراد می‌نماید؟ این سؤال، موضوع گفتگوی داتیکان با کامبیز نوروزی، حقوقدان و فعال حوزه رسانه شد.

کامبیز نوروزی در ابتدا به این مسأله اشاره کرد که ما با واژگان بازی می‌کنیم. او در این زمینه گفت: «متأسفانه ما واژگان را تغییر می‌دهیم که ظاهر معنا را عوض کنیم. کلمه‌ی ممنوع التصویری که امروزه استفاده می‌شود، به جای کلمه دیگری به کار می‌رود که بتواند قبح آن را بریزد. ممنوع التصویری واژه‌ای غیر مستقیمی است برای سانسور. ولی در واقع همان سانسور است. سانسور عبارت است از اعمال فشار برای جلوگیری از انتشار یک مطلب. چون کلمه سانسور کلمه‌ای است غیر قانونی و قبیح و هیچ حکومتی نمی‌خواهد انگ سانسور را بپذیرید، به جای سانسور کلماتی مثل ممنوع‌التصویری و ممیزی به کار می‌برند.»

نوروزی در پاسخ به سؤال خبرنگار داتیکان که اساساً مبنای حقوقی ممنوع‌التصویر کردن افراد از سوی صدا و سیما چیست، گفت: «به طور کلی، سانسور غیر قانونی است و نقض حق انتشار اطلاعات و خلاف حقوق اساسی ملت است. اولین پاسخ شما این است که ممنوع کردن پخش تصویر کسی از طریق تلوزیون یا رادیو یا مطبوعات یا خبرگزاری‌ها، مغایر حقوق اساسی ملت است چون مصداق بارز سانسور است. گاهی اوقات سانسور ممکن است در مورد یک مطلب اتفاق افتد. ولی بدتر از آن زمانی است که درباره یک سوژه یا یک فرد سانسور انجام شود که ابعاد آن گسترده‌تر می‌شود. در نتیجه اگر کسی کلا انتشار مطالب یا تصویرش از رسانه‌ها ممنوع باشد با نقض گسترده‌تری از حقوق اساسی ملت روبه روی می‌شود.»

این حقوقدان در ادامه به نوع عملکرد سازمان صدا و سیما در ایران پرداخت و در این خصوص گفت: «سازمان صدا و سیما در ایران عملا یک سازمان انحصاری است. اگرچه من معتقدم که قانون اساسی منعی برای ایجاد رادیو و تلوزیون خصوصی ندارد. اما در هر حال تفسیری که حاکم است و به آن عمل می‌شود طور دیگری است و نتیجه این شده که رسانه صدا و سیما انحصاری شده است. این سازمان با بودجه عمومی اداره می‌شود. یعنی با پولی که از طریق مالیات‌های مردم و درآمدهای نفتی و درآمد سود حاصل از شرکت‌های دولتی حاصل می‌گردد، هزینه‌های صدا و سیما پوشش داده می‌شود.»

او در ادامه افزود: «رسانه صدا و سیما به طور ساده و بدیهی موظف است که مجموع سلیقه‌های فرهنگی و سیاسی جامعه را پوشش دهد و تغذیه کند. برخی مواقع طبیعتا طبق اصول حرفه‌ای تلوزین و رادیو، بعضی برنامه‌ها از قبیل مسائلی که خلاف اخلاق عمومی یا افشای اسناد طبقه‌بندی شده است، قابل پخش نیست. اما در سایر موارد تلوزیون باید برنامه‌های خودش را به شکلی طراحی و تنظیم کند که انواع سلیقه‌های مختلف قانونی موجود در جامعه چه در بخش فرهنگی و چه در بخش سیاسی، بتوانند از این رسانه صدایشان پخش شود و دوستدارانشان هم صدای آن‌ها را بشنوند. متأسفانه سازمان صدا و سیما در ایران این قاعده را رعایت نمی‌کند و سال‌های طولانی است که صدا و سیما به رسانه یک جریان خاص فرهنگی و سیاسی کشور تبدیل شده و بخش بسیار بزرگی از سلیقه‌های فرهنگی و سیاسی جامعه، هیچ جایی در صدا و سیما ندارند و حتی به عنوان مخاطب هم در صدا و سیما شناخته نمی‌شودند. بدون شک، چنین روشی از نظر حقوقی ناسازگار است.»

نوروزی در پایان به برخی کشورهایی که دارای رسانه دولتی هستند، اشاره کرد و در این باره گفت: «در دنیا کشورهایی داریم که تلوزیون دولتی دارند، مثل فرانسه. تلوزیون فرانسه تا حد بسیار زیادی قاعده بی‌طرفی را رعایت می‌کند ولی این قاعده در صدا و سیمای ایران مورد توجه نیست.»

ارسال نظر

  • ناشناس

    متاسفانه حصر و ممنوع التصوري و...... سالهاست وارد فرهنگ غني ما شده و خيلي محترمانه فرد را به خاك ذلت و بدبختي و ساقط شدن از زندگي مي كشاند................

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار