گوناگون

روز کودکان نسل "پیتزا، "پو" و "تبلت" مبارک

روز کودکان نسل "پیتزا، "پو" و "تبلت" مبارک

پارسینه: آن وقت‌ها عروسک فقط برای بچه پولدارها بود، ما گاهی جلد شامپو و گاهی هم شانه و تخته چوبی بین حوله می‌پیچیدیم و مثل عروسک بغلش می‌کردیم و سرگرم بودیم.


کمتر بچه‌ای عروسک و اسباب بازی داشت، یک قابلمه گِلی داشتیم که تنها وسیله بساط خاله‌بازی بود و یک مشت برنج توی آن دم می‌کردیم و دور هم با بقیه بچه‌ها هر کدام یک قاشق می‌خوردیم. زیرانداز حصیری پاره‌ای داشتیم که هفت، هشت نفری روی آن جمع می‌شدیم و چادرنمازهای گل گلی سر می‌کردیم و ادای مامان‌ها را در می‌آوردیم.

اوج خوشحالی وقتی بود که یک ریال داشتیم و بستنی فروش چرخی بستنی می‌آورد، یا دانه انار خشک شده می‌خریدیم یا برگه قیسی و بادام.

پسرها هم همینطوری بودند، یک لاستیک کهنه و قدیمی دوچرخه را پیدا می‌کردند و با یک ترکه چوب بلند از بالا به پایین و از پایین به بالای کوچه به لاستیک می‌زدند و دنبالش می‌دویدند، اسمش را هم ارابه می‌گذاشتند و گاهی پنج تا پسر دنبال یک ارابه 20 بار در روز کوچه را بالا پایین می‌کردند.

قمچان و تیله‌بازی هم از سرگرمی‌های ثابت پسرها بود، گاهی هم با چوب و کش تیر کمان می‌ساختند و گنجشک‌ها را می‌زدند.

در کوچه‌هایی که کمتر باریک بود می‌شد فوتبال هم بازی کرد، یک توپ پلاستیکی که سه چهار بار روکش شده بود یا توپ پارچه‌ای چهل تکه.

کوچه‌ها همیشه همین شکلی پر از جیغ و داد بچه‌ها بود. یک تکه نان سنگک دست می‌گرفتند و گاهی از تشنگی سر توی آب حوض می‌کردند، حوضی که آبش از چندین خانه گذشته بود و پایین رسیده بود.

آن روزها توی هر محله یک یا دو خانه تلویزیون داشتند، شب‌ها بچه‌ها دور هم جمع می‌شدند و یک روز در هفته اجازه داشتند به خانه‌ای که تلویزیون داشت بروند و فیلم ببینید. آن وقت‌ها تلویزیون‌ها کمد شکل بود و فقط یک شبکه سیاه و سفید داشت و به غیر از وقتی که پدر و مادرها اجازه بدهند در این کمد قفل می‌شد.

همه دفتر کاهی داشتند و مدادهایی که گاهی از وسط می‌شکست و هر دو سمت آن را با چاقو می‌تراشیدند، همه مدرسه دولتی می‌رفتند و خبری از سرویس نبود. پای پیاده توی برف و سرما با پوتین‌های پلاستیکی تا مدرسه می‌رفتند و بوی دوده بخاری نفتی چکه‌ای همه را سر کلاس منگ می‌کرد.

بچه‌ها هم ترکه می‌خوردند و هم فلک می‌شدند، اما عوضش حسابی درس می‌خواندند. گاهی بعضی از پدر و مادرها حتی نمی‌دانستند فرزندشان کلاس چندم است.

آن وقتها اسم معلم خصوصی و کلاس تابستانی به گوش کسی نخورده بود. درس اول مهر شروع می‌شد و آخر خرداد تمام. بچه‌ها اتاق شخصی نداشتند و آخر شب همه پاهای یخ زده را زیر کرسی می‌کردند و می‌خوابیدند.

...حال و روز و دنیای بچه‌های امروز اما فرق می‌کند، هر کدام یک اتاق شخصی پر از وسایل مدرن و زیاد دارند که دیگر از جلوی چشم‌هاشان افتاده و هیچ رغبتی برای بازی با وسایل ندارند.

یک گوشه اتاق قفسه‌ای پر از انواع عروسک از سخن‌گو گرفته تا آوازخوان و یا ماشین‌های کنترلی و تفنگ‌های با خشاب پلاستیکی پر و... .

گوشه دیگر اتاق لپ‌تاپ هست و بعضی بچه‌های لاکچری‌تر حتی توی اتاق خوابشان تلویزیون جدا دارند و می‌توانند هر زمان که بخواهند فیلم و کارتون مورد علاقه‌شان را ببینند.

بچه‌های این دوره و زمانه نور نمی‌بینند، کمتر توی کوچه‌ها خبری از دویدن بچه‌ها هست، اکثر بچه‌ها چاق و قوز کرده هستند و هیچ تحرکی ندارند.

تبلت و گوشی سرگرمی اول بچه‌هاست و از همان سن چهار، پنج سالگی با بازی‌های گوشی انس گرفته‌اند و حتی گاهی "پو"، "نینجا" و ... را به بودن کنار پدر و مادرشان ترجیح می‌دهند.

در انواع بازی‌های کامپیوتری به اندازه یک مهندس کامپیوتر سررشته دارند، اما هیچ چیزی از قمچان، لی‌لی، گرگم به هوا و ... نشنیده‌اند.

بچه‌های این دوره اهل نان سنگک و آب حوض نیستند، فقط پیتزا و سیب‌زمینی سرخ شده و سوسیس می‌خورند.

خبری از قصه و کتاب در دنیای بچه‌های امروز نیست، کوچه رفتن و تعامل با بقیه بچه‌ها را بلد نیستند، از صبح تا شب توی اتاق‌های چند متری آپارتمان گوشی بازی می‌کنند.

مهر و تابستان و زمستان برای کودکان امروز فرق ندارد. مدرسه که تمام شود بساط کلاس‌های تابستانی درسی، زبان، موسیقی، ورزش و ... برقرار است.

دنیای کودکان امروز با کودکان چند دهه قبل از زمین تا آسمان شده و روز به روز بیشتر به فجاعت نزدیک می‌شود، کودکانی با مغز کامپیوتری که خبری از کوچه و بازی و جیغ و داد در آنها نیست، کودکانی بی‌اعصاب، تنبل و عاشق تبلت.

کودکانی که حتی گاهی از وجود پدر و مادر هم به دلیل شاغل بودن آنها محرومند و روزگارشان را با پرستار و پدربزرگ و مادربزرگ سپری می‌کنند.

... امروز 16 مهر روز جهانی کودک است، اما شاید دیگر نتوان بچه‌های امروز را جزو کودکان دانست، آنها بزرگسالانی در قامت کودک هستند که به شدت با دنیای کودکی واقعی بیگانه‌اند.

فراموش نکنیم که فقط بخشی از این شرایط مربوط به پیشرفت تکنولوژی و تغییر شرایط جامعه است. بخش زیادی از حال و روز بچه‌های امروز به دست پدر و مادرهایی رقم خورده که وقتی خسته از سر کار می‌آیند برای اینکه حوصله بچه را ندارند تبلتی دستش می‌دهند تا صدایش بالا نیاید.

کودکان امروز کودکان سیب‌زمینی سرخ کرده، تبلت، اتاق چند متری آپارتمان و جای خالی پدر و مادر هستند که معلوم نیست عاقبتشان چه می‌شود. روز این بچه‌ها مبارک، اما فکری باید به حال کودکی‌شان کرد.

منبع: خبرگزاری ایسنا

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار