متن و حاشیه مراسم تشییع پیکر عزتالله انتظامی + عکس

پارسینه: مراسم تشییع پیکر عزتالله انتظامی بازیگر سینما و تئاتر از جلوی درب تالار وحدت آغاز شده است.
در حالی که قرار بود مراسم تشییع پیکر عزت الله انتظامی ساعت ۹:۳۰ از مقابل تالار وحدت آغاز شود مردم از ساعت ۸:۳۰ برای خداحافظی با هنرمند محبوبشان آمده بودند و علاقهمندان به این هنرمند با در دست داشتن پوسترهای منقش به تصویر آن بازیگر مقابل تالار وحدت حضور پیدا کردند.
مراسم ساعت ۹:۱۴ با قرائت آیاتی چند از کلام الله مجید آغاز شد.
با پخش موسیقی سریال «هزار دستان» پیکر آن مرحوم روی سن قرار داده شد و سپس پرویز پرستویی پشت تریبون قرار گرفت و گفت: خدمت جامعه هنری و مردم شریف ایران تسلیت عرض میکنم و تسلیتی هم به خانواده ضیاالدین دری نویسنده و کارگردان میگویم که او را نیز روز جمعه از دست دادیم.
وی سپس بیان کرد: به نام خدای سفر بدون بازگشت، سفری که جانمان را به آتش میکشد. من هستم و یک سینه پر از حرف. مگر این سینما چند عزت الله داشت که یکی از آنها را داریم راهی میکنیم مگر یک موجود چند پدر دارد که داریم پدر سینما را راهی میکنیم. مگر چند بازیگر وجود دارد که بتواند مش حسن را بازی کند.
این بازیگر ادامه داد: ما دیروز خواب دیدیم که پدری را از دست دادیم که هرچقدر قَدَر بودی به پایش نمیرسیدی، هرقدر بازیگری خوانده و شنیده بودی نمیتوانستی انتهای بازیش را بفهمی و هرقدر تجربه داشتی مثل او نبودی. پیر دیر ما رخت سفر بست و ما باز دیر جنبیدیم و گذاشتیم پر بکشد و تا بیکران پرواز کند و سینمای خسته ما یتیم شد. امروز وقت سخن گفتن است، چون سرانجام باور کردیم خواب ندیدیم و کابوس ما واقعی بود، امروز زمان مناسبی برای سخن گفتن از آقای بازیگر است. وای که چقدر دلم پر است و آماده ام دریا دریا بگریم. او با طنازی مختص خود مرام و مسلک را با دل و جان به ما آموزش میداد. برای شخص من عزت الله انتظامی مرادی بود که کلماتش را سرمه چشم میکردم و بارها و بارها بازی هایش را مرور میکردم تا از او یاد بگیرم پس برای من شاگرد، استادی رفته که دیگر کسی مانند او را نخواهم شناخت. امروز آمده ام از روزهایی بگویم که با آقای بازیگر بودم. امروز یک نفر اینجاست که مانند عزت الله عزت سینمای ایران است. خاک استاد را بقای عمر علی نصیریان میخواهم.
سپس نصیریان روی صحنه آمد و بیان کرد: از شما که به اینجا آمده اید تشکر و قدردانی میکنم. عزت الله هنرمند ملی ایران بود. او متعلق به ملت است و با جان و روح خودش بر نقش هایش دمید و آنها را تصویر و تجسم کرد و این روح و جانی که در نقش هایش دمیده بود بر دل مردم نشست و ماندگار شد. او نمرده بلکه زنده است.
این بازیگر پیشکسوت خطاب به پیکر انتظامی گفت: من نمیخواستم برای تشییع تو بیایم بلکه میخواستم دوباره با هم نقش آفرینی کنیم.
نصیریان اظهار کرد: یک شبی دور هم بودیم و انتظامی به من گفت: میخواهم وقتی مُردم سر قبرم آواز بخوانی. این بازیگر سپس تصنیفی را خواند.
وی در ادامه بیان کرد: عزت جان! من به عهدم وفا کردم، ولی تو مارا تنها گذاشتی.
این بازیگر عنوان کرد: ما جمعی از بازیگران بودیم که در سالهای ۳۹ و ۴۰، جوان شوخ طبعی به جمع مان پیوست و همکارمان شد و پس از مدتی با من همگروه شد و نمایشهایی اجرا کردیم که عزت ستاره آنها بود. درخشش استعدادش در نمایشهای ایرانی نشان داده و معرفی شد و وقتی در سال ۴۴ تئاتر سنگلج آغاز به کار کرد ما با هم همکاری میکردیم.
نصیریان توضیح داد: پرستویی به خوبی درباره درخشش استعدادهای او گفت، او واقعا مانند چشمهای جوشان بود. یکی از امتیازهای بزرگ او شوخ طبعی اش بود. همه چیز را با طنازی عنوان میکرد و البته حاضر جواب بود. او همه استعدادهای بازیگری را داشت. او همه چیز را دست میانداخت. زمانی که هنوز تئاتر ریشه نکرده بود اپرا درست شد و او در این حوزه هم فعالیت میکرد. او به تالار رودکی تالار زورکی میگفت که منظورش این بود که نمیشود اپرا را به زور به خورد مردم داد.
وی عنوان کرد: ما سه دهه به صورت مستمر با هم همکاری کردیم. انتظامی یکی از رکنهای مهم بازیگری در تئاتر و سینمای جدید ایران بود. من فیلم «گاو» را در سازمان برنامه به مسئولان نشان دادم و گفتم این یک تالیف هنری است. مرگ کسی گریه ندارد، ولی حس دیگری من دارم، چون با هم خیلی زندگی و کار کردیم و از رفتن او متأثر هستم. ما گوهر بزرگی را از دست دادیم و بدجوری تنها ماندیم. امیدوارم جوانها بیایند و کار کنند و به لحاظ فرهنگی خلاها را پر کنند، البته او جایگزینی ندارد.
پرستویی که اجرای برنامه را بر عهده داشت در ادامه بیان کرد: بعضی صحنهها در ذهنمان میماند و هزار سال که بگذرد آن تُن صدا را فراموش نمیکنیم. سالهای بعد که نسلهای بعدی فیلمها را نگاه کنند ما را با همان لحظات ناب به یاد میآورند. کسی اینجاست که روسری آبی به سر کرد و در مقابل استاد ایستاد تا یکی از همین لحظات جان بگیرد.
در ادامه فاطمه معتمدآریا روی صحنه آمد و عنوان کرد: ما امروز همه اینجا جمع شدیم که کسی را بدرقه کنیم که بیشترین امید و انظباط را به ما آموخت. با خودم گفتم دلیلی برای گریه کردن نیست، زیرا میبینم او در تاریخ ملت ایران ثبت شده است و همیشه در صدر نشست و سینمای ایران را بر صدر نشاند. او عزت ملی بود و نشان او را در همه جای شهر میبینیم. او مردی بود که بیشترین دستور را داد تا به هنرمندان احترام بگذارند. او هنرمندی بود که در تاریخ ملی ایران ثبت شد برای تاریخ ملی ایران نباید گریه کرد، خوشحال باشیم، زیرا او یگانه بود و به ما آموخت که هنرمند در مقام والایی قرار دارد و نامیرا است. در قلب خودم گریه میکنم، اما آرزو میکنم همه هنرمندان عمری مانند عزت الله انتظامی داشته باشند.
عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سخنران بعدی بود که روی صحنه آمد و اظهار کرد: فرهنگ و هنر آیینه تمام نمای تاریخ ایران است و چهره زیبای ایران امروز را نشان میدهد و عزت الله انتظامی یکی از ستارههای این آسمان بود. او خاطره نسلهای پیوسته زمانه ما است. او بیش از هفت دهه کوشید و درخشید و بر صدر نشست و در اوج ماند. انتظامی از دل مردم برخاست با مردم زندگی کرد و مردمی بودن او باعث شد بر دل مردم بنشیند. متانت و وقار، او را در قاب هنرمندان مردمی جاودان کرد. او ریشه در فرهنگ و مرز و بوم داشت و در این ترکیب میوهها چید. او با هنر زیست، قدر این گوهر را شناخت و هنر خود را ارزان فروشی نکرد، در انتخاب نقش دقت داشت و به نقش جان میداد.
وی تاکید کرد که انتظامی نرفته بلکه همچنان با ما است.
پس از سخنرانی وزیر، مجید انتظامی آهنگساز و پسر عزت الله انتظامی در سخنانی گفت: ممنونم که ما را تنها نگذاشتید. هفتاد سال از پدرم میپرسیدم دلیل این ماندگاری چیست که او به من میگفت: عاشق شو و مردم را دوست داشته باش. چند ماه پیش که حالش بهتر بود به من میگفت: عاشق مردم باش که در این صورت آنها به تو کمک میکنند. من تمام تلاشم را در این باره میکنم. او جواهری بود که نتوانستم او را نگه دارم و از این بابت شرمنده ام.
وی سپس ضمن تشکر از خانه سینما، شهرداری و دیگر نهادها عنوان کرد: آنها به کمک کردند و نگذاشتند در این روزهای آخر تنها باشیم.
مراسم ساعت ۹:۱۴ با قرائت آیاتی چند از کلام الله مجید آغاز شد.
با پخش موسیقی سریال «هزار دستان» پیکر آن مرحوم روی سن قرار داده شد و سپس پرویز پرستویی پشت تریبون قرار گرفت و گفت: خدمت جامعه هنری و مردم شریف ایران تسلیت عرض میکنم و تسلیتی هم به خانواده ضیاالدین دری نویسنده و کارگردان میگویم که او را نیز روز جمعه از دست دادیم.
وی سپس بیان کرد: به نام خدای سفر بدون بازگشت، سفری که جانمان را به آتش میکشد. من هستم و یک سینه پر از حرف. مگر این سینما چند عزت الله داشت که یکی از آنها را داریم راهی میکنیم مگر یک موجود چند پدر دارد که داریم پدر سینما را راهی میکنیم. مگر چند بازیگر وجود دارد که بتواند مش حسن را بازی کند.
این بازیگر ادامه داد: ما دیروز خواب دیدیم که پدری را از دست دادیم که هرچقدر قَدَر بودی به پایش نمیرسیدی، هرقدر بازیگری خوانده و شنیده بودی نمیتوانستی انتهای بازیش را بفهمی و هرقدر تجربه داشتی مثل او نبودی. پیر دیر ما رخت سفر بست و ما باز دیر جنبیدیم و گذاشتیم پر بکشد و تا بیکران پرواز کند و سینمای خسته ما یتیم شد. امروز وقت سخن گفتن است، چون سرانجام باور کردیم خواب ندیدیم و کابوس ما واقعی بود، امروز زمان مناسبی برای سخن گفتن از آقای بازیگر است. وای که چقدر دلم پر است و آماده ام دریا دریا بگریم. او با طنازی مختص خود مرام و مسلک را با دل و جان به ما آموزش میداد. برای شخص من عزت الله انتظامی مرادی بود که کلماتش را سرمه چشم میکردم و بارها و بارها بازی هایش را مرور میکردم تا از او یاد بگیرم پس برای من شاگرد، استادی رفته که دیگر کسی مانند او را نخواهم شناخت. امروز آمده ام از روزهایی بگویم که با آقای بازیگر بودم. امروز یک نفر اینجاست که مانند عزت الله عزت سینمای ایران است. خاک استاد را بقای عمر علی نصیریان میخواهم.
سپس نصیریان روی صحنه آمد و بیان کرد: از شما که به اینجا آمده اید تشکر و قدردانی میکنم. عزت الله هنرمند ملی ایران بود. او متعلق به ملت است و با جان و روح خودش بر نقش هایش دمید و آنها را تصویر و تجسم کرد و این روح و جانی که در نقش هایش دمیده بود بر دل مردم نشست و ماندگار شد. او نمرده بلکه زنده است.
این بازیگر پیشکسوت خطاب به پیکر انتظامی گفت: من نمیخواستم برای تشییع تو بیایم بلکه میخواستم دوباره با هم نقش آفرینی کنیم.
نصیریان اظهار کرد: یک شبی دور هم بودیم و انتظامی به من گفت: میخواهم وقتی مُردم سر قبرم آواز بخوانی. این بازیگر سپس تصنیفی را خواند.
وی در ادامه بیان کرد: عزت جان! من به عهدم وفا کردم، ولی تو مارا تنها گذاشتی.
این بازیگر عنوان کرد: ما جمعی از بازیگران بودیم که در سالهای ۳۹ و ۴۰، جوان شوخ طبعی به جمع مان پیوست و همکارمان شد و پس از مدتی با من همگروه شد و نمایشهایی اجرا کردیم که عزت ستاره آنها بود. درخشش استعدادش در نمایشهای ایرانی نشان داده و معرفی شد و وقتی در سال ۴۴ تئاتر سنگلج آغاز به کار کرد ما با هم همکاری میکردیم.
نصیریان توضیح داد: پرستویی به خوبی درباره درخشش استعدادهای او گفت، او واقعا مانند چشمهای جوشان بود. یکی از امتیازهای بزرگ او شوخ طبعی اش بود. همه چیز را با طنازی عنوان میکرد و البته حاضر جواب بود. او همه استعدادهای بازیگری را داشت. او همه چیز را دست میانداخت. زمانی که هنوز تئاتر ریشه نکرده بود اپرا درست شد و او در این حوزه هم فعالیت میکرد. او به تالار رودکی تالار زورکی میگفت که منظورش این بود که نمیشود اپرا را به زور به خورد مردم داد.
وی عنوان کرد: ما سه دهه به صورت مستمر با هم همکاری کردیم. انتظامی یکی از رکنهای مهم بازیگری در تئاتر و سینمای جدید ایران بود. من فیلم «گاو» را در سازمان برنامه به مسئولان نشان دادم و گفتم این یک تالیف هنری است. مرگ کسی گریه ندارد، ولی حس دیگری من دارم، چون با هم خیلی زندگی و کار کردیم و از رفتن او متأثر هستم. ما گوهر بزرگی را از دست دادیم و بدجوری تنها ماندیم. امیدوارم جوانها بیایند و کار کنند و به لحاظ فرهنگی خلاها را پر کنند، البته او جایگزینی ندارد.
پرستویی که اجرای برنامه را بر عهده داشت در ادامه بیان کرد: بعضی صحنهها در ذهنمان میماند و هزار سال که بگذرد آن تُن صدا را فراموش نمیکنیم. سالهای بعد که نسلهای بعدی فیلمها را نگاه کنند ما را با همان لحظات ناب به یاد میآورند. کسی اینجاست که روسری آبی به سر کرد و در مقابل استاد ایستاد تا یکی از همین لحظات جان بگیرد.
در ادامه فاطمه معتمدآریا روی صحنه آمد و عنوان کرد: ما امروز همه اینجا جمع شدیم که کسی را بدرقه کنیم که بیشترین امید و انظباط را به ما آموخت. با خودم گفتم دلیلی برای گریه کردن نیست، زیرا میبینم او در تاریخ ملت ایران ثبت شده است و همیشه در صدر نشست و سینمای ایران را بر صدر نشاند. او عزت ملی بود و نشان او را در همه جای شهر میبینیم. او مردی بود که بیشترین دستور را داد تا به هنرمندان احترام بگذارند. او هنرمندی بود که در تاریخ ملی ایران ثبت شد برای تاریخ ملی ایران نباید گریه کرد، خوشحال باشیم، زیرا او یگانه بود و به ما آموخت که هنرمند در مقام والایی قرار دارد و نامیرا است. در قلب خودم گریه میکنم، اما آرزو میکنم همه هنرمندان عمری مانند عزت الله انتظامی داشته باشند.
عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سخنران بعدی بود که روی صحنه آمد و اظهار کرد: فرهنگ و هنر آیینه تمام نمای تاریخ ایران است و چهره زیبای ایران امروز را نشان میدهد و عزت الله انتظامی یکی از ستارههای این آسمان بود. او خاطره نسلهای پیوسته زمانه ما است. او بیش از هفت دهه کوشید و درخشید و بر صدر نشست و در اوج ماند. انتظامی از دل مردم برخاست با مردم زندگی کرد و مردمی بودن او باعث شد بر دل مردم بنشیند. متانت و وقار، او را در قاب هنرمندان مردمی جاودان کرد. او ریشه در فرهنگ و مرز و بوم داشت و در این ترکیب میوهها چید. او با هنر زیست، قدر این گوهر را شناخت و هنر خود را ارزان فروشی نکرد، در انتخاب نقش دقت داشت و به نقش جان میداد.
وی تاکید کرد که انتظامی نرفته بلکه همچنان با ما است.
پس از سخنرانی وزیر، مجید انتظامی آهنگساز و پسر عزت الله انتظامی در سخنانی گفت: ممنونم که ما را تنها نگذاشتید. هفتاد سال از پدرم میپرسیدم دلیل این ماندگاری چیست که او به من میگفت: عاشق شو و مردم را دوست داشته باش. چند ماه پیش که حالش بهتر بود به من میگفت: عاشق مردم باش که در این صورت آنها به تو کمک میکنند. من تمام تلاشم را در این باره میکنم. او جواهری بود که نتوانستم او را نگه دارم و از این بابت شرمنده ام.
وی سپس ضمن تشکر از خانه سینما، شهرداری و دیگر نهادها عنوان کرد: آنها به کمک کردند و نگذاشتند در این روزهای آخر تنها باشیم.
پرستویی در پایان عنوان کرد: او واقعا عاشق مردم بود. سینمای ایران با رفتن این بزرگمرد، یتیم شد. او هرگز نمیمیرد و تمام نمیشود، تا این سینما هست عزت او هم هست.
در این بخش مراسم حجت الاسلام دعایی بر پیکر عزت الله انتظامی نماز خواند و پیکر این هنرمند بر دوش هنرمندان و هنردوستان به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا تشییع شد.
عزتالله انتظامی، آقای بازیگر سینمای ایران جمعه ۲۶ مرداد پس از طی دورهای بیماری در سن ۹۴ سالگی درگذشت.
در این بخش مراسم حجت الاسلام دعایی بر پیکر عزت الله انتظامی نماز خواند و پیکر این هنرمند بر دوش هنرمندان و هنردوستان به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا تشییع شد.
عزتالله انتظامی، آقای بازیگر سینمای ایران جمعه ۲۶ مرداد پس از طی دورهای بیماری در سن ۹۴ سالگی درگذشت.
خدا رحمتش کنه جای بهروز خان خالی خدا رو شکر یه عده عزادار نما نیومده بودن تا تخمه بشکونن و بگن رای ما رو پس بدین واسه مرحوم پاشایی اتفاقی مسیرم به مسیر تشییع جنازه خورده بود به خدا طرف داشت تخمه آفتاب گردون میشکست بعد وقتی ازش پرسیدم آقا شما میدونی کی فوت کرده میگفت آره آبجی همون بود که میخوند دنیا دیگه مثل تو نداره همون که همیشه مشکی میپوشه میگه مشکی رنگ عشقه تپله !!!!!
تتق تق تق تتق دنبکیا رو باش. فرمان آرای میکی موس رو باش هههه