گوناگون

ابوشریف از فرماندهی سپاه استعفا داد

پارسینه: در روز ۲۷ خرداد ۱۳۵۹ عباس آقازمانی معروف به «ابوشریف» فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با انتشار استعفانامه‌ای از سمت خود استعفا داد.


ابوشریف که از بدو تشکیل سپاه به عنوان فرمانده عملیاتی خدمت می‌کرد، در سوم خردادماه ۵۹ از سوی رییس‌جمهوری و فرماندهی وقت کل نیروهای مسلح به عنوان فرمانده این نهاد منصوب شد اما کمتر از یک ماه بعد به دلیل آنچه «انحصارطلبی‌ها، گروه‌گرایی‌ها و گرایشات موجود» می‌خواند، از این سمت کناره‌گیری کرد. متن استعفانامه ابوشریف بدین شرح بود:

«بسم‌الله الرحمن الرحیم

کل حزب بمالدیهم فرحون علی أن حزب‌الله هم‌المفلحون

آمدیم تا با یاری الهی به رهبری امام و حمایت امت سپاهی برپا سازیم حامی مستضعفین جهان و تداوم‌بخش انقلاب اسلامی ولی افسوس که انحصارطلبی‌ها و گروه‌گرایی‌ها و گرایشات موجود مانع این حرکت گردید. لذا ادامه کار امکان نداشت و بدین‌جهت راهی جز کناره‌گیری نبود.

امید است سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همواره یاور راستین انقلاب باشد و چون گذشته در سنگر‌ها و کوه‌ها و دشت‌ها حامی اسلام و نابودکننده ظلم و ظالم باشد.

ابوشریف ۵۹/۳/۲۷- ۴ شعبان ۱۴۰۰»

اظهارنظر یک مقام آگاه


روزنامه کیهان‌‌‌ همان روز با انتشار خبر استعفای ابوشریف نوشت: «تا زمانی که این خبر زیر چاپ می‌رفت، علی‌رغم تلاش خبرنگاران کیهان، امکان گفت‌وگوی مستقیم با فرمانده سابق سپاه پاسداران ابوشریف را نیافتیم. به همین جهت با یکی از مقامات آگاه در سپاه پاسداران تماس گرفته و خواستار این شدیم که وی جزئیات بیشتری از علل استعفا را در اختیار ما بگذارد. این مقام آگاه در گفت‌وگو با خبرنگار کیهان اظهار داشت که اختلاف نظر ابوشریف با بعضی از فرماندهان سپاه به زمینه چگونگی اداره این نهاد انقلابی باز می‌گشت.

این مقام همچنین گفت ابوشریف در مورد سپاه عقیده داشت که سلسله مراتب نباید همانند ارتش باشد و روابط سپاه می‌بایست بر مبنای تعلیمات ایدئولوژی اسلام باشد. این مقام اضافه کرد شریف همچنین عقیده داشت که در ادارات سپاه می‌بایست از افراد تیرخورده و معلول در جنگ‌ها استفاده کرد و افراد سالم باید در خدمت عملیات سپاه باشند.»


ابهامات حکم بنی‌صدر برای ابوشریف

خبرنگار سیاسی کیهان اضافه می‌کند: متن فرمان رییس‌جمهوری به ابوشریف که چندی پیش (سوم خرداد) صادر شده است، نشانگر حمایت فرمانده کل قوا از وی است. در زیر متن فرمان رییس جمهور به ابوشریف که به موجب آن به فرماندهی سپاه برگزیده شد، آمده است:

«بسمه تعالی

آقای عباس ‌آقازمانی (ابوشریف) در آن روز که مرا به اجتماع فرماندهان سپاه دعوت کردند و صحبت تعیین فرمانده را پیش آوردند من پس از شرحی درباره خاصه‌های فرمانده در مکتب از آن‌ها خواستم هر یک با خدای خود خلوت کنند و کسی را که شایسته می‌دانند نامزد فرماندهی نمایند و در پاکت سربسته به من برسانند و به آن‌ها گفتم به شرط آنکه نتیجه رای را همه بپذیرند این پاکت‌ها را برای من آورند. اکثریت نسبی فرماندهان شما را صالح‌تر یافته‌اند و با توجه به نتایج نظرخواهی در تهران و شهرستان‌ها که بنا بر آن اکثریت عظیم سپاهیان انقلاب نیز شما را شایسته‌تر می‌دانند شما را به فرماندهی سپاه انقلاب منصوب می‌کنم. لازم است شما به این نظر اکثریت قریب به اتفاق افراد سپاه توجه کنید و به برخوردهای گروهی که همه را به ستوه آورده است پایان بخشید.

سپاه باید از آلوده شدن به برخوردهای قدرت در شهر‌ها برکنار بماند و به طور قطع به خدمت پیشبرد انقلاب اسلامی در داخل و خارج کشور درآید. به این ترتیب من به تعهد خود در قبال فرماندهان سپاه عمل می‌کنم و امیدوارم آن‌ها نیز به تعهد اسلامی خود در پیروی از فرمانده خود به دقت تمام عمل کنند.

از خداوند برای شما توفیق طلب می‌کنم.

رییس‌جمهوری و فرمانده کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران

دکتر سیدابوالحسن بنی‌صدر»


نظرخواهی شده بود؛ نشده بود؟

در حالی که بنی‌صدر در حکم خود، روند انتخاب ابوشریف را به نحوی دموکراتیک و از پایین به بالا تصویر کرده است، برخی شایعات در‌‌‌ همان زمان خلاف این گفته‌ها را مطرح می‌کرد. از آن جمله فردی بوده که همزمان با استعفای ابوشریف، در تماسی با کیهان اعلام کرد که برخلاف حکم رییس‌جمهوری مبنی بر اینکه انتخاب فرمانده سپاه بر اساس رای اکثریت آراء فرماندهان سپاه بوده این مساله صحت ندارد و دلیل اینکه ابوشریف نتوانست با دیگر فرماندهان به توافق برسد همین نکته است.


یزدی: فرمانده سپاه پاسداران را نباید از بالا انتخاب کرد

روزی که ابوشریف استعفا داد، روزنامه کیهان گفت‌وگویی را با ابراهیم یزدی نماینده وقت مجلس که پس از پیروزی انقلاب از سوی شورای انقلاب مامور تشکیل سپاه پاسداران شده بود، به چاپ رساند که وی در آن از انتخاب فرمانده سپاه از بالا انتقاد کرده بود. یزدی در این گفت‌وگو با اشاره به استعفای ابوشریف به دلایل آن اشاره کرد و گفت: «به نظر من فرماندهان سپاه باید کسانی باشند که بتوانند خود را از این گروه‌بندی‌ها منزه و جدا نگه دارند. با شرکت در گروه‌بندی‌ها نمی‌توان با دسته‌بندی مبارزه کرد. در انتخاب فرمانده سپاه از بالا نمی‌توان عمل کرد. به دلیل ماهیت مکتبی سپاه رابطه فرمانده سپاه با سپاه دقیقا به رابطه امام جماعت و نمازگزار شباهت دارد. امام جماعت نه تنها باید دارای شرایط مشخص و معینی باشد، بلکه باید به عنوان یک امام عادل و با تقوی مورد قبول شرکت‌کنندگان نماز جماعت باشد و یا به تعبیری فرمانده سپاه باید آنچنان از تقوی و خصوصیات اسلامی عالی برخوردار باشد که وقتی به نماز می‌ایستند، اعضای سپاه با قلبی آرام در پشت سر آن‌ها به نماز بایستند.»

ابوشریف کیست؟

عباس آقازمانی معروف به ابوشریف به سال ۱۳۱۸ شمسی در تهران (محله چهارراه مولوی) متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در دبستان و دبیرستان تمدن به پایان رساند. در سال ۱۳۳۹ به دانشسرای تربیت معلم، بخش تعلیمات دینی راه یافت و ضمن تحصیل، به تدریس در مدارس تهران، دماوند و لاریجان پرداخت. در لاریجان با عباس دوزدوزانی (یکی از مبارزین و فعالان سیاسی) آشنا شد و پس از قیام پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ به واسطه او به حزب ملل اسلامی راه یافت و مسئولیت شاخه‌ای از حزب را به عهده گرفت. در مهرماه ۱۳۴۴ حزب ملل اسلامی کشف و رهبر و اعضای آن دستگیر شدند. ابوشریف نیز در مدرسه بازداشت و روانه زندان شد.

او پس از دستگیری به مدت دو سال در زندان‌های موقت شهربانی، عشرت‌آباد، جمشیدیه و قصر به سر برد و در زندان به تدریس زبان عربی و تفسیر آیات جهاد قرآن کریم برای افراد حزب ملل و مؤتلفه اسلامی پرداخت. در سال ۱۳۴۶ پس از آزادی از زندان به تحصیل در دانشگاه پرداخت و موفق شد از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران گواهینامه مترجمی در زبان عربی و از دانشکده الهیات آن دانشگاه لیسانس در رشته حقوق و مبانی فقه اسلامی را اخذ نماید.

آقازمانی در پائیز ۱۳۴۶ شمسی به همراه جواد منصوری، احمد احمد و علیرضا سپاسی آشتیانی گروه حزب‌الله را بنا نهاد که هدف آن مبارزه با رژیم پهلوی و برقراری حکومت اسلامی به صورت مخفی و با استراتژی آموزشی و مسلحانه بود. در گروه حزب‌الله علاوه بر تدریس در کلاس‌های آموزش زبان عربی و قرآن در مساجد حاجی مجید، شیخ علی و امیرالمؤمنین (ع)، سرپرستی تمامی کلاس‌های حزب‌الله در سایر مساجد تهران را به عهده داشت. وی در همین زمان به تحصیل علوم حوزوی تا مقطع سطح پرداخت و موفق شد درس کفایه‌الاصول را هم نزد آیت‌الله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی (امام جماعت وقت مسجد امیرالمؤمنین) بگذراند.

در اوایل سال ۱۳۴۷ به خاطر درمان بیماری پدرش همراه وی به اتریش و آلمان رفت. در این مسافرت با برخی اعضای کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و نیز اعضای سازمان الفتح آشنا شد و با تماس با دانشجویان انجمن‌های اسلامی، شاخه خارجی حزب‌الله را در اروپا بنیان‌گذاری نمود و پس از بازگشت به کشور به انسجام و هدایت گروه حزب‌الله ادامه داد.

پس از آنکه سازمان مجاهدین خلق ایران در شهریور ۱۳۵۰ مورد یورش ساواک قرار گرفت، شاخه نظامی گروه حزب‌الله در همراهی با سازمان مجاهدین به سوی ادغام با این سازمان رفت که با مخالفت شدید شاخه سیاسی به رهبری ابوشریف قرار گرفت و موجب جدایی وی از گروه شد. او در سال ۱۳۵۰ برای برقراری ارتباط با مبارزین فلسطینی به خاورمیانه (لبنان) رفت و یک سال بعد هنگام بازگشت در مرز بازرگان دستگیر و روانه زندان شد، اما پس از فریب ساواک در اخذ مرخصی از زندان، به طور موقت آزاد و در شرایطی که زیر نظر بود، موفق به فرار شد و از طریق مرزهای جنوب شرقی کشور به پاکستان گریخت.



وی در پاکستان مدت دو سال به تحصیل فقه و اصول در مدرسه علوم دینی اهل سنت پرداخت و به زبان‌های اردو، پشتو و فقه اهل سنت مسلط شد. او پس از تهیه (غیرقانونی) گذرنامه پاکستانی به اروپا رفت و در آنجا به انجمن‌های اسلامی دانشجویان اروپا متصل شد و به تشکیل کلاس‌های عربی، قرآن و فعالیت بین آنان پرداخت و ضمن راه‌اندازی و گسترش جریان حزب‌الله در اروپا، شاخه نظامی آن را تشکیل داد. او با توجه به وسعت ارتباطات خود با سازمان الفتح و نیروهای مبارز فلسطینی، تعداد زیادی از علاقه‌مندان به مبارزه را جذب و برای کسب آموزش نظامی و طی دوره‌های چریکی به خاورمیانه فرستاد و خود نیز به آنجا رفت. ابوشریف برای کسب آمادگی نیروهای مبارز و انقلابی ایران و مقابله با رژیم پهلوی کوشید تا در اردوگاه‌های فلسطینی آنان را آموزش دهد و با شرکت دادن عملی آنان در جنگ‌های داخلی ۱۹۷۵ میلادی لبنان، تجربیات کافی در جنگ‌های شهری برای افراد حزب به دست آورد. او برای زندگی مخفی در خارج از کشور به خصوص در میان مبارزان فلسطینی و لبنانی، نام مستعار ابوشریف را برای خود انتخاب نمود و به همین نام شهرت یافت.

ابوشریف تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برای جذب و سازماندهی نیروهای انقلابی و مبارز، بین کشورهای اروپایی، خاورمیانه، پاکستان، افغانستان و مصر رفت‌ و آمد داشت. او حتی یک بار به خواسته و وساطت دانشجویان مسلمان به دیدار نورالدین کیانوری در برلین شرقی رفت تا درخواست آموزش علوم نظامی، شیمیایی، تهیه پاسپورت و سلاح برای دانشجویان مبارز را در یکی از کشورهای سوسیالیستی مطرح کند. اما کیانوری به دلیل بی‌اعتمادی این درخواست را نپذیرفت و خواستار ارائه معرفی‌نامه از طرف روحانیون سر‌شناس نظیر آیت‌الله طالقانی یا آیت‌الله منتظری شد.



آقازمانی در مدت اقامت در اروپا در سال ۱۹۷۴ میلادی برای تحصیل در مقطع فوق لیسانس، رشته اصلی حقوق بین‌الملل و رشته فرعی تاریخ فلسفه به دانشگاه دولتی فرانکفورت راه یافت. پس از شش ماه تحصیل حضوری و طی دوره زبان آلمانی به دلیل اشتغال به مبارزه و جابه‌جایی‌های بسیار بین کشورهای اروپایی و خاورمیانه به ناچار تحصیل را غیرحضوری پی گرفت. او همچنین در دانشکده جامعه الاسلامیه دمشق (سوریه) به تحصیل علوم دینی اهل سنت (مکتب حنفی، شافعی) پرداخت.

ابوشریف در پائیز ۱۳۵۷ پس از مهاجرت امام خمینی (ره) و یارانش به فرانسه، به نوفل‌لوشاتو رفت و به واسطه دوستی و مشورت با حاج مهدی عراقی، به گروه تأمین‌کنندگان امنیت محل اقامت امام پیوست. او در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در پانزدهم بهمن ۱۳۵۷ پس از یک هفته پیاده‌روی از طریق کوه و بیابان‌های جنوب شرقی کشور وارد ایران شد و خانواده خود را بعد از هفت سال دوری از کشور ملاقات کرد. وی به توصیه شهید آیت‌الله بهشتی به محل استقرار نیروهای انقلاب در مدرسه رفاه رفت و به سازماندهی آنان و تأمین امنیت و حراست آن مکان مبادرت نمود و از طرف کمیته مرکزی مسئول جمع‌آوری سلاح‌ها و سازماندهی افراد و گماردن آنان در مراکز حساس گردید و همزمان امور انتظامی مدرسه رفاه را اداره می‌کرد.

ابوشریف در تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقش اساسی داشت و در اردیبهشت ۱۳۵۸ از طرف شورای انقلاب به سمت فرماندهی عملیات سپاه پاسداران منصوب شد. او همچنین در آرام کردن آشوب‌های گنبد، کردستان و غائله حزب جمهوری خلق مسلمان تبریز به عنوان فرمانده عملیات سپاه نقش اساسی داشت و در کنار آزادسازی پاوه در کنار مصطفی چمران بود. وی در دوم مهر ۱۳۵۸ به دیدار امام خمینی (ره) رفت و از سوی ایشان مورد تأیید و تشویق قرار گرفت.

ابوشریف پس از سپاه به کجا رفت؟

ابوشریف بعد از انقلاب در بخش‌های مختلف سپاه پاسداران انجام وظیفه کرد. از سمت‌های وی می‌توان به فرماندهی عملیات غرب کشور، ریاست ستاد جنگی غرب کشور، نمایندگی شورای عالی دفاع در غرب کشور، قائم‌مقامی کل سپاه و نمایندگی تام‌الاختیار سپاه در سازمان کمک به نهضت‌های آزادی‌بخش جهان اشاره کرد. پس از آنکه در ۲۷ خرداد ۱۳۵۹ ابوشریف بعد از کمتر از یک ماه فرماندهی سپاه از سمت خود استعفا کرد، در شهریور ۱۳۶۰ به سمت کاردار ایران در پاکستان منصوب شد و در فروردین ۱۳۶۱ به سمت سفیر ارتقا یافت. پس از سه سال مأموریت وی پایان پذیرفت و از وزارت امور خارجه بازنشسته شد. او سپس برای ادامه و تکمیل تحصیلات حوزوی در مقطع خارج فقه و اصول به قم رفت و از محضر مراجع تقلید: گلپایگانی، نجفی مرعشی، موسی زنجانی، مکارم شیرازی و نیز آیت‌الله مشکینی استفاده نمود.

ابوشریف که همواره در فعالیت‌های سیاسی در مسیر توسعه و تقویت اهداف و برنامه‌های نهضت‌های آزادی‌بخش اسلامی حرکت کرده بود و از این رهگذر اعتبار و جایگاه ویژه‌ای در میان رهبران جنبش‌های رهایی‌بخش فلسطین، لبنان، عراق، سوریه، افغانستان و پاکستان به دست آورده بود، در هنگام اقامت در قم (۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶ شمسی) نمایندگی آیت‌الله منتظری (قائم‌مقام وقت رهبری) در امور افغانستان را عهده‌دار شد و تحت همین عنوان، عضو شورای عالی افغانستان بود و زیر نظر ریاست جمهوری وقت (آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای) فعالیت می‌کرد. پس از آن رهسپار پاکستان شد و ارتباطات خود را با نیروهای جهادی و احزاب شیعه و سنی افغانستان عمیق‌تر کرد و تجربیات خود را در اختیار مجاهدین افغان گذاشت و با تشکیل کلاس‌های عربی و قرآن، در تقویت ایدئولوژی و نیز ایجاد وحدت بین مجاهدین فعالیت می‌کرد.

او در هنگامه سقوط دولت کمونیستی نجیب‌الله در کنار مجاهدین افغان وارد کابل شد. پس از آنکه گروه طالبان بخش‌های عمده افغانستان را به اشغال خود درآورد و کابل در آستانه سقوط قرار گرفت، ابوشریف به همراه تعدادی از مجاهدین و نیروهای جهادی افغان، قبل از سقوط کامل پایتخت با تغییر چهره و ظاهر، از کابل خارج شد و پس از تحمل دشواری‌های فراوان وارد پاکستان شد. او از آن زمان به بعد به زندگی در میان طلاب علوم دینی پاکستان بسنده کرد و به فعالیت‌های علمی و مذهبی در آن کشور مشغول شد. عباس آقازمانی به زبان‌های عربی، انگلیسی، اردو و پشتو مسلط و به زبان‌های: فرانسه، آلمانی، هلندی، ترکی (استانبولی، ازبکی، ترکمنی و آذری) و نیز زبان ارمنی آشنا است.

ابوشریف پس از سال‌ها اقامت در پاکستان در سال ۱۳۹۰ به ایران بازگشت و در مصاحبه‌ای درباره فعالیت‌های خود در خارج از کشور گفت: «من از وقتی در سال ۶۶ از ایران خارج شدم تاکنون در کشور پاکستان و افغانستان برای ایجاد وحدت بین علمای مذاهب مختلف اسلامی و ارتباط با سایر نهضت‌های اسلامی جهان و بیداری امت اسلامی مشغول بودم به امید اینکه بار دیگر نظام اسلامی و حکومت ولایت و امامت در سراسر جهان برقرار گشته و تمام مستضعفین جهان از اسارت حکومت‌های جاهلی و طاغوتی نجات یابند و نیز امت اسلامی خصوصا و تمام بشریت عموما در صلح و صفا زندگی کرده و سعادت دنیا و آخرت داشته باشند.»


منابع:

روزنامه کیهان، ۲۷ خرداد ۱۳۵۹

رمز عبور ۴، ویژه‌نامه سیاسی روزنامه ایران، شهریور ۱۳۸۹

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار