سازماندهی خانواده لازمه پیشگیری از طلاق عاطفی

پارسینه: خانواده همانند یک سازمان یا نهاد و تقسیمبندیهای اداری نیازمند یک برنامه دقیق، مدیریت و چشمانداز است با این تفاوت که در مقیاس خانواده مرد و زن هرکدام به تناسب توانایی و نقش خود یک مدیر ارشد به حساب میآیند.

از آنجایی که اولین عامل طلاق در جامعه ازدواج است، نمیتوان تاثیر چشمگیر شرایط افراد قبل و هنگام ازدواج را در بررسی موضوع طلاق در نظر نگرفت و ننوشت. در حال حاضر تغییر نگرش افراد نسبت به ازدواج از مهمترین عوامل افزایش میزان طلاق به شمار میآید به طوری که در حال حاضر و با توجه به شرایط زندگی بشر با اصول قرن بیست و یکم، خانواده و ازدواج در دیدگاه بسیاری از افراد از کارکرد یک «نهاد» به «مصاحبت» تبدیل شده است و افراد با تکیه بر این دیدگاه در واقع قبل از شروع یک زندگی مشترک با حذف کارکرد نهادی خانواده زمینه طلاق را برای خود فراهم کردهاند. از طرفی دیگر روحیه آرمانگرایی بیمنطق افراد نیز پایههای زندگی مشترک را بر شالودهای تهی بنا کرده و باعث شده است تا زن یا مرد در طول زندگی مشترک با عبور از ویژگیهای فرد مقابل خود همواره با شخصی زندگی کنند که هویت آن را در ذهن خود ساختهاند. در همین راستا افزایش توقعات غیر واقعی از ازدواج و سپس زندگی مشترک با اصرار بر پدیداری انتظارات بیهوده روابط عاطفی بین زوجین را خدشه دار میکند.
با توجه به عوامل ذکر شده رسانههای مختلف میتوانند هر یک از عوامل موثر در طلاق را در مقیاسی بسیار بزرگتر (مقیاسی برابر با فرهنگ غالب بر یک جامعه) و موثرتر جلوه دهند. رسانههای نوین و جمعی امروزه با کارکردهای متنوع فضای چهره به چهره را از روابط میان فردی گرفته و افراد را در فضای انفرادی خود قرار دادهاند. به طوری که حضور غیر متعارف ماهواره و اینترنت در خانهها میتواند بیش از هر عامل دیگر سبب تغییر ذائقه جنسی افراد شود، به طوری که زن یا شوهر با تغییر غیرمتعارف و یکباره، جذابیتهای مستمر همسر خود را فراموش کرده و برای برآورده کردن نیازهای جدید خود زمینهی برهم زدن زندگی مشترک را فراهم کنند. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان حوزه خانواده در این مواقع و مرحله از زندگی مشترک، افراد صرف نظر از طلاق قانونی به طلاقهای عاطفی روی میآورند.
مهارتی با عنوان «مهارت زندگی» یکی از مهمترین موضوعاتی است که در این مواقع باید مورد توجه بیش از پیش قرار بگیرد. اگر زندگی مشترک افراد را همانند سایر ساختارهای سازمانی یا نهادی یک جامعه تعریف کنیم، میبینیم که خانواده نیز همانند مدیریت یک سازمان و تقسیمبندیهای اداری نیازمند یک برنامه دقیق، مدیریت و چشمانداز است با این تفاوت که در مقیاس خانواده مرد و زن هرکدام به تناسب توانایی و نقش خود یک مدیر ارشد به حساب میآیند و چشمانداز مسیر حاضر ماحصل نگاه و نگرش دو فرد به یکدیگر است که در تناسب با تفاهم و خواستگاههای هر دو طرف شکل میگیرد.
مشکل احتمالی موجود در بطن یک خانواده که میتواند تحت تاثیر عوامل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی باشد، درست زمانی تبدیل به مساله یا بحران میشود که زن یا مرد از مدیریت سازمان خود کنارهگیری کرده و به فردی منفعل مبدل میشوند که در این هنگام زن یا مرد با ابراز بیتفاوتی و بیاعتمادی به یکدیگر بدون رجوع به محاکم قضایی و حتی کوچکترین پیشنهاد برای طلاق به نوعی از زندگی روی میآورند که در مسیر آن به تنهایی حرکت میکنند و هر کنش یا واکنشی از سمت فرد مقابل خود را نه مثبت و نه منفی میدانند.
طلاق عاطفی شاید از افزایش آمار طلاق در کشور جلوگیری کند و نمایان نشود، اما این نوع از طلاق هنگامی که زن و شوهر فرزندی را داشته باشند چنان تاثیر روانی و عاطفی را بر فرزند میگذارد که تمام مسیر زندگی کودک دستخوش تغییر قرار گرفته و همزمان با رشد با تکیه بر آسیبهای مختلف و متعدد اجتماعی و فرهنگی زندگی خود را به پایان ببرد.
ارسال نظر