آيتالله روحالله قرهي: بيوفايان به ولي امر مسلمين به امام زمان(عج) نيز وفادار نخواهند بود
پارسینه: آيتالله روحالله قرهي در درس اخلاق خود اظهار داشت: كساني كه به ولايت و ولي امر مسلمين وفادار نباشند؛ هرگز به امام زمان(عج) وفادار نخواهند بود.
به گزارش خبرگزاري فارس، در آخرين جلسه درس اخلاق آيتالله روحالله قرهي كه در مسجد و حوزه علميه امام مهدي(عج) برگزار شد؛ وي به بررسي نقش تعهد و وفا در سلوك عملي سالك پرداخت كه مشروح اين سخنان در ادامه ميآيد.
* مهمترين دليل عدم حاكميت امامان برحق
تمام اولياء الهي بيان فرمودهاند: يكي از خصايص سربازان وجود مقدّس مولا كه عامل ميشود حضرت آنها را به عنوان سرباز انتخاب كند، وفاداريست. وفاي به عهد از خصايص سربازان حضرت حجّت(صلوات اللّه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) است. يك دليل اينكه حضرات معصومين(عليهم صلوات المصلّين) كه امامان بر حق بودند، نتوانستند حاكميت بر جامعه داشته باشند و فقط موليالموالي(صلوات اللّه و سلامه عليه)، آن هم در يك مقطع كوتاه موفق شدند، به دليل بيوفايي ياران، لشگر و سربازان آنها بوده است.
لذا وقتي وجود مقدّس حضرت ابيعبدالله الحسين(صلوات اللّه و سلامه عليه) ميخواهند از ياران و سربازان خودشان تجليل كنند، نكتهاي كه به آن اشاره ميفرمايند، اين است: با وفاترين انسانها.
* لذا عندالله تبارك و تعالي، اگر كسي به عهد و پيمانش وفا نكرد، مبتلاي به گناه كبيره شده است.
سيد عظيمالشّأن، آيت عظمي، سيد رضي، علم الهدي، همان كسي كه نهج البلاغه را گردآوري نمود، شاگرد حضرت شيخناالأعظم، حضرت مفيد عزيز(روحي له الفدا و سلام اللّه عليه) نكته بسيار عالي و نابي بيان فرمودند، ايشان فرمودند: يكي از عهدها و پيمانهايي كه خدا از انبياء عظام گرفت تا آنها را به مقام نبوّت برساند، اين بود كه حتماً بايد با وفا باشند و نشده است نبياي، نبي شود، ولياي، ولي شود و حجّت خدايي حجّت خدا گردد الّا به اينكه خصيصه وفا در او بسيار قوي بوده است. نكته بسيار مهمي است. با وفا بودن از خصايص انبياء عظام است.
*علّت پيروزي حضرت حجّت(عج)
لذا اولياء نكته بسيار خوبي را تبيين كردهاند كه بايد در آن تأمّل كرد، آنها ميفرمايند: علّت پيروزي حضرت حجّت ابن الحسن المهدي(صلوات اللّه و سلامه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) اين است كه ايشان قبلش سربازان با وفا تربيت ميكنند.
اين نكته عجيب است. دو نفر محضر آميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آن عارف بزرگوار و آيت حق آمدند و با هم اختلاف داشتند. آقا هردو را ميشناختند. يكي از آن دو گفت: آقا! ايشان به من قول داده بود ملكي را كه خريدم، در فلان موقع تحويل دهد، مجدّداً يك ماه از من فرصت خواست و من با اينكه خودم اذيت و آزار ميشدم، قبول كردم. الآن حدود دو ماه از آن وعده قبلي ميگذرد امّا هر روز بهانه ميآورد. ايشان را قسم دادم كه اينجا بيايد و هرچه شما گفتيد، بپذيريم.
فرد بدهكار گفت: آقا من گرفتارم نميتوانم. آقا فرمودند: بر چه اساسي عهد و پيمان بستي؟ گفت: فكر ميكردم ميتوانم. حضرت فرمودند: وقتي يقين نداشتي، فكرت بيجا بوده است، بعد به طلبكار اشاره كردند و فرمودند: من باز فرصتي از تو ميخواهم، قول ميدهم انشاءالله جور كند، به خاطر محاسن سفيد من دو هفته هم فرصت بده.
قبول كرد. دست آقا را بوسيد و رفت. آن بدهكار هم ميخواست بلند شود آقا فرمودند: بنشين! از فردا صبح ديگر دعاي عهد نخوان. تعجّب كرد. فرمودند: عهد يعني پيماني كه درآن وفا باشد، تو كه در امور دنيويت عهدي ميبندي نمي تواني با وفا باشي، چطور ميخواهي براي مولايت عهد و پيماني را ببندي و بعد با وفا باشي؟
به نكته زيبايي اشاره كردند، فرمودند: يك عدّه نفهميدند دعاي عهد يعني چه؟ يعني من عهد ميبندم تا آخرين قطره خونم در ركاب مولايم با وفا بمانم. لذا خواندن دعاي عهد چهل صباح كه هيچ، اگر انسان كلّ عمرش هم دعا را بخواند ولي اهل وفا نباشد، يقين بداند طبق فرمايشات بزرگان با آنچه كه آميرزا جواد آقا ملكي تبريزي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) بيان فرمودند، صد در صد جزء سربازان آقا قرار نخواهد گرفت.
براي همين يكي از خصايص سربازان وجود مقدّس آقا، وفا است و اگر حضرت پيروز ميشود به وفاي سربازان با وفايش هست و تا حضرت سربازان با وفايش را درست نكند، معلوم نيست ظهور چه وقت باشد ـ اين كد مهم را به خاطر بسپاريد ـ
گر چه بارها عرض كرديم هيچ كس نميتواند وقت تعيين كند "كَذَبَ الْوَقَّاتُون "[1] امّا بالاخره آثار ظهور هست، يكي از اين آثار همين وفاي به عهد است. اگر كسي وفاي به عهد و پيمان خودش نداشت، طبيعي است طبق روايات شريفه به گناه كبيره دچار شده. بحث ما راجع به گناهان كبيره بود، گناهان كبيره را بشناسيم، مواظبت كنيم و مراقبه داشته باشيم.
*چه كساني به پيامبر اكرم (ص) نزديك ميشوند؟
وجود مقدّس پيغمبر اكرم، حضرت محمّد مصطفي(صلي اللّه عليه و آله و سلّم) چه زيبا بيان ميفرمايند: "أَقْرَبُكُمْ غَداً مِنِّي فِي الْمَوْقِفِ أَصْدَقُكُمْ لِلْحَدِيثِ وَ آدَاكُمْ لِلْأَمَانَةِ وَ أَوْفَاكُمْ بِالْعَهْدِ وَ أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ أَقْرَبُكُمْ مِنَ النَّاس "[2].
اصلاً تلاش انسان در دنيا بايد اين باشد كه بتواند به پيغمبر و آل پيغمبر(صلوات اللّه و سلامه اجمعين) نزديك شود. آيتالله العظمي اديب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) فرمودند: فرداي قيامت وقتي انبياء عظام به محشر ورود پيدا ميكنند، آن هم آن موقفهاي خطرناك، ميخواهند از همه سبقه بگيرند كه به دو نفر نزديك شوند: يكي پيامبر عظيمالشّأن و يكي اميرالمؤمنين(صلوات اللّه و سلامه عليهما).
مرحوم ملّاي نراقي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) در كتاب طاقديس خود، مثنوي زيبا و بزرگي راجع به كسي كه از دنيا ميرود و بعد به خواب فرد ديگري ميآيد دارند، از او سؤال ميكنند: چه شد، چه گذشت و چه ميبيني؟ ميگويد: آنجا جايگاهي دارد كه انبياء لرزه به اندامشان ميافتد ـ كه بحث آن مفصّل است و به موقع عرض ميكنيمـ
خطرناك است. اولياء ميفرمايند: انبياء عظام ميخواهند به پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نزديك شوند! همه نگاه ميكنند پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) كجا است، اذن بگيرند و بروند. ابراهيم خليل(علي نبينا و آله و عليه الصّلوة و السّلام)، آن خليل الله كه جدّ اكبر پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) است، ميخواهد يك طوري خودش را به پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) برساند- ما اين حرفهايي را كه اولياء الهي اين طور تبيين ميكنند، نميفهميم -
خود پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) به ما كد داده است كه چه كساني ميتوانند به ايشان نزديك شوند؟ حضرت ميفرمايند: "اَقيرَبُكُمي غدَاً مِنّي في المَوقِف " نزديكترين شما به من آن هم در موقف فرداي قيامت (جايگاهي كه همه توقّف ميكنند) كساني هستند كه:
1. "... أَصْدَقُكُمْ لِلْحَدِيثِ " در سخن راستگوترين شما هستند.
2. "... وَ آدَاكُمْ لِلْأَمَانَةِ " امانتدارترين شما هستند. اگر كسي ولو به لحظهاي در امانت خيانت كند، طبيعي است از آن مقام انسانيت سقوط ميكند و ديگر به پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نزديك نميشود.
عجيب است، يك بنده خدايي در عالم رؤيا آيتالله مولوي قندهاري(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آن كنز خفي الهي را ديده بود، بعد از شش ماه با ايشان آشنا شد. به آقا عرضه داشت: چرا شش ماه طول كشيد؟ فرمودند: دقّت در امانت نكرده بودي و كتابي را كه امانت گرفته بودي، از دست تو افتاد و آن را دير بردي - با اينكه دو تا دوست بودند و او هم اين كار را ميكرد و مدّت خيلي كوتاهي هم كتاب را ديرتر داده بود -
بايد دقّت كنيم. يعني گاهي امانتدار نبودن اتّصال ما به خدا و اولياء خدا را قطع ميكند يا كمرنگ ميكند، يا حتّي اگر انسان متصّل شد ديگر از بودن در محضر آنها لذّت نميبرد. اين قدر مهم است.
اگر ميخواهيم فرداي قيامت به پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نزديك شويم، امانتدار باشيم.
مهمترين امانت عندالله تبارك و تعالي ولايت است. با امام معصوم چه كرديم؟! با پيغمبر خدا(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) چه كرديم؟! با ولي خدا در روي زمين چه كرديم؟! با اولياء الله چه كرديم؟! آيا حرف آنها را گوش داديم؟ آيا مطيع امر اولياء الهي بوديم؟ آيا مطيع امر ولي امر مسلمين بوديم؟ از امانت ولي خدا بر روي زمين، امانت امام معصوم بر روي زمين، سؤال ميكنند.
3. "... وَ أَوْفَاكُمْ بِالْعَهْدِ " وفادارترين شما به عهد هستند. هر كدام از شما به آن عهد و پيماني كه بستيد، با وفاترين بوديد، طبيعي است با من هستيد.
"أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ "[3] آيا عهد و پيمان نگرفتيم شيطان را عبادت نكنيد؟ اصلاً ميگويند: اين "أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلي "[4] براي همه بوده است، ذوالجلال و الاكرام عهد و پيمان را از روز نخست از همه گرفته است.
نكته بسيار مهمي است، آيتالله مولوي قندهاري(اعلي اللّه مقامه الشّريف) ميفرمودند: آيتالله قاضي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) در همه نكات و فرمايشاتشان، دو، سه نكته ناب دارند و يكي از آنها اين است كه فرمودند: از روز نخست، به همه، همه چيز ندادند. مثلاً به يك عدّه شهادت را ندادند، به واسطه آنكه بايد در وجود آنها شهادت ديده ميشد، به يك عدّه آن مقامات عالي عرفاني را ندادند، چون آنها آنگونه نبودند كه بشود، امّا از همه يك چيز را خواستند و پيمان گرفتند و معلوم است آن را به همه دادند و آن وفاي به عهد است.
"أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلي "؛ يعني عزّوجلّ اقرار گرفت كه شما ميدانيد من خداي شما هستم و نبايد عبادت ديگري را بكنيد "أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ "، پس بايد عهد و پيمان ببنديد. آن وقت انسان، شيطان را عبادت كند؟!
چه كساني به پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نزديك ميشوند؟ با وفاترين شما نزديكترين افراد هستند، آن هم كجا؟ جايي كه همديگر را نميشناسيم ولي باز هم ميترسيم، نكند يكي عمل ما را بفهمد - خيلي عجيب است- طوري است كه در روايت آمده است از شدّت و حدّت لرزش قيامت و خوف آن جايگاههاي ايستادن در قيامت(موقفهاي عظيم) وقتي دو نفر كه با هم آشنا هستند پشت سر هم ميافتند، به قدري وحشت دارند، ميلرزند و ميترسند كه اصلاً وصف ناپذير است.
آيتالله العظمي اديب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) فرمودند: - من اين را از زبان آيتالله دزفولي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) شنيدم- شبانگاهان كه در حال مناجات و مطالبي هستم، هر موقع ياد موقفهاي قيامت ميافتم، صبح احساس ميكنم كه نسبت به روز قبل شكستهتر شدم؛ يعني شكسته شدن در خودم را حس ميكنم!
آن قدر وحشتناك است كه اولياء ميترسند و ميلرزند. ما بيخياليم، نميدانيم چه خبر است! به تعبير ايشان كأنّ آيتالله العظمي اديب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) موقفهاي قيامت را ميديدند كه فرمودند: هر موقع ياد آن ميافتم، فردايش احساس ميكنم كه ديگر شكسته شدم.
موقفهايي كه اينگونه است، معلوم است كه همه دوست دارند يك جايي بروند پناهنده شوند. آسيد هاشم حدّاد(اعلي اللّه مقامه الشّريف) تعبير عجيبي دارند - معلوم ميشود اولياء الهي چيزهايي را متوجّه هستند و ديدهاند- ايشان ميفرمايند: فرداي قيامت تمام مردم، زن و مرد، كوچك و بزرگ، عين بچّه ميشوند و فقط ميگردند يك پناهگاهي پيدا كنند، همه وحشت دارند و هراسانند.
پس معلوم است سخت است! همانطور كه عرض كردم تمام انبياء، حتّي انبياء عظام به دنبال پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) هستند. معلوم ميشود فرداي قيامت يك طوري به دل همه ميافتد كه اين جا فقط كارايي دو نفر زياد است: يكي پيامبر و يكي موليالموالي(صلوات اللّه و سلامه عليهما) - البتّه رأس اين دو نفر بي بي دو عالم(صلوات اللّه و سلامه عليها) است كه بحثش جداست -
ديديد در كوچه و بازار، يك جايي كه زيارتي است، بچّهاي گم ميشود، زار زار گريه ميكند، به او ميگويند: آرام باش عزيزم! مادرت پيدا ميشود امّا او زارزار گريه ميكند. اين همه مردم، همه همجنس خودش هستند، ميفهمد اينها هم انسان هستند امّا كأنّ تمام دنيا روي سرش خراب شده است.
احساس ميكند بيچاره شده است، ديگر پدرش نيست، مادرش نيست، عين ابر بهار اشك ميريزد.
ميفرمايند: فرداي قيامت انسان اينطور است، حال او اين حال است، وحشت دارد. خوش به حال ما كه حالا نميفهميم! اگر مثل اولياء ميفهميديم ما هم شكسته ميشديم. چه ميدانيم آنها چه ميگويند، چه ميفهميم آنها چه ميبينند؟!
آنجا همه دنبال پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) ميگردند. چه كسي به پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نزديكتر است؟ خودشان فرمودند: "أَقْرَبُكُمْ غَداً مِنِّي فِي الْمَوْقِفِ أَصْدَقُكُمْ لِلْحَدِيثِ وَ آدَاكُمْ لِلْأَمَانَةِ " كه توضيح آن را داديم "...وَ أَوْفَاكُمْ بِالْعَهْدِ " همين عهد و پيماني كه بحث آن را داريم. باوفاترين شما به عهد و پيمانش به من نزديكتر است.
* عاليترين خلق و خوها
4. "...وَ أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً " آنهايي كه خوش اخلاقترين هستند؛ چون خود پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) به عنوان "إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ "[5] است. عزيزم! معلوم ميشود اخلاق فقط در دنيا به دردمان نميخورد، اصل آن اين است كه آخرت به دردمان ميخورد.
خدا آميرزا اسماعيل آقاي دولابي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) را رحمت كند. ايشان ميفرمودند: آيتالله انصاري همداني(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آن عارف بزرگوار ميفهميدند چه كسي به پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نزديكتر است. يكبار گفتيم: آقا! شما چطور ميفهميد؟ ميفرمودند: وقتي اين افراد طرف من ميآيند، بوي گل محمّديشان قويتر است؛ يعني بوي پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) را ميدهند - اولياء بو را هم حس ميكنند و به مشامشان ميخورد-
هركه خوشخلقتر و بااخلاقتر است، بوي او به بوي خوش پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نزديكتر است. در حديث كساء هم ميخوانيم: "رَائِحَةً طَيِّبَةً " هر كدام از آن بزرگواران آمدند همين را گفتند، وقتي آن دو بزرگوار آمدند، گفتند: " رَائِحَةً طَيِّبَةً كَأنَّها رَائِحَةُ جَدّي ". اميرالمؤمنين(صلوات اللّه و سلامه عليه) هم فرمودند: "كَأنَّها رَائِحَةُ إَخي "؛ يعني بوي پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) معلوم بوده كه چه بويي است.
بااخلاقترين و خوشخلقترين انسانها به پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نزديك هستند. وليّ خدايي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) ميفرمود: همانطور كه آهنربا آهن را جذب ميكند، آنجا طوري است كه خود پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) خوشبوهايي را كه مثل خودش هستند جذب ميكند؛ يعني سريع به سمت پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) ميروند.
"...وَ أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ أَقْرَبُكُمْ مِنَ النَّاسِ " و نزديكترين شما به مردم ميشود. مردم كسي را كه حسن خلق دارد، با وفا است و امانتدار است، دوست دارند و جذب او ميشوند. پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) ميفرمايند: نهتنها فرداي قيامت به من نزديك ميشود، بلكه در دنيا هم كه هست، مردم به او نزديك ميشوند.
بيدليل نيست كه وجود مقدّس حضرت محمّد مصطفي(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) ميفرمايند: "مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيَفِ إِذَا وَعَدَ "[6] هركه به خدا ايمان دارد - اصلاً خصوصيّت مؤمن اين است- و هركه ايمان به آخرت دارد؛ يعني ميداند آخرت بايد پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) دست او را بگيرد، هر موقع وعده ميدهد، وفا ميكند "فَلْيَفِ إِذَا وَعَدَ ".
* اگر عهد بستيم كه دين را محافظت كنيم بايد همينطور باشد و تا آخرت برويم
شهيد آيتالله سعيدي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) يك شب در زمستان به منزل آمدند، همسرشان ديد عبا ندارند. از سرما ميلرزيدند، سريع گفت: عبا كو؟ فرمودند: يك بيچارهاي بيرون از سرما يك كنجي نشسته بود، ديدم وضعش خراب است، عبا را روي بدن او انداختم، گفتم: من كه به خانه ميروم، اين بيچاره معلوم نيست وضعش چگونه است. همسرشان به ايشان گفتند: شما كه ديگر عبايي نداريد، چطور ميخواهيد بيرون برويد؟ فرمودند: خدا از ما پيمان گرفته اگر ديديم كسي مشكل دارد، بايد مشكل او را حل كنيم و گرفتاري او را رفع كنيم. مگر من ميتوانم به عهدي كه خدا با من بسته بيوفا باشم؟!
ايشان به حضرت امام(اعلي اللّه مقامه الشّريف) نامه دادند: چرا شما نجف رفتيد، ديگر حرفي نميزنيد؟ يعني به تعبيري نكند جو آنجا شما را گرفته است، ميگويند: مرجعيّت در نجف است. امام نامه نوشتند: اينجا نميشود حرف زد، در قم كه حرف ميزدم، مردم هم در پشتبامها بودند.
وقتي آيتالله سعيدي(اعلي الله مقامه الشّريف) متوجّه شدند يك لحظه به تعبيري احساسي شده است، نوشتند: من در عهد و پيمانم در راه شما كه راه دين و راه رسولالله است، تا آخرين قطره خون ميايستم و سعيدي آخرين قطره خونش را ميدهد چون با شمايي كه در راه خدا قيام كرديد عهد كرده است. من بيوفا نيستم، يك موقع فكر نكنيد بيوفا هستم. اتّفاقاً نامه نوشتم بگويم: شما جاننثارها و كساني را داريد كه با شما عهد و پيمان بستهاند.
آنها اينگونه بودند كه شهيد شدند. عزيزان! اين را امتحان كنيم. اگر جدّي كسي بخواهد به آن روح بالا و مقامات عالي برسد و بتواند مقام اعلايي پيدا كند بايد باوفا باشد.
موليالموالي، اميرالمؤمنين، اسدالله الغالب، عليبنابيطالب(صلوات اللّه و سلامه عليه) ميفرمايند:
"أَشْرَفُ الْخَلَائِقِ الْوَفَاءُ "[7] عاليترين خلق و خوها همان وفاي به عهد است.
* برگزيده شدگان سربازي امام زمان(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف)
لذا براي همين است كه انتخاب ميشوند. اصلاً مصطفي يعني برگزيده. حضرت محمّد مصطفي(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) يعني برگزيده و چون خدا ميدانست او باوفاترين انسانها به حضرت حق است، او را برگزيد.
اين كه اول بحث عرض كرديم سربازان امام زمان(صلوات اللّه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) باوفاترين هستند، اين را موليالموالي، اميرالمؤمنين، اسدالله الغالب، عليبن ابيطالب(صلوات اللّه و سلامه عليه) به زبان ديگري بيان ميفرمايند. ميفرمايند: "مَنْ أَحْسَنَ الْوَفَاءَ اسْتَحَقَّ الِاصْطِفَاءَ "[8] هركه وعده داد و باوفا بود، شايسته است كه برگزيده شود. "أَحْسَنَ الْوَفَاءَ " نيكوترين انسانها در وفا بايد برگزيده شوند - فرمايش عجيبي است، حضرت كد را دادهاند -
برگزيدگان براي سربازي امام زمان(صلوات الله عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) اينطور هستند، "أَحْسَنَ الْوَفَاءَ ". يعني امكان دارد كس ديگري هم باوفا باشد امّا آنها كه احسن در وفا هستند برگزيده ميشوند. ديگر آخرالزّمان است، آخرين حجّت خدا و آخرين امام معصوم است، آن كه انبياء و ائمه منتظرش بودند، طبيعي است يارانش هم بايد بهترين باشند.
آميرزا احمد آقاي چلويي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) مرد عجيبي بودند. محضر آيتالله العظمي اديب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) آمدند، آقا تا ايشان را ديدند، با تعجّب نگاه كردند بعد فرمودند: پيش ما زياد بياييد! آيتالله دزفولي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) گفتند: ما بعداً به آقا گفتيم كه نگاه عجيبي به ايشان كرديد؟! فكر كرديم كه ميخواهيد ايشان را بيرون كنيد!
فرمودند: مقام ايشان را، مقام حبيب بن مظاهر(اعلي اللّه مقامه الشّريف) ديدم و ايشان برميگردد. بعد فرمودند: ياران و سربازان وجود مقدّس أبي عبدالله(صلوات اللّه و سلامه عليه) بالاترين بودند امّا بالاتر از آنها سربازان و ياران حضرت حجّت(صلوات اللّه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) هستند؛ چون خود حضرت خلّص همه انبياء و ائمه هستند، سربازان ايشان هم بايد خلّص تمام خوبيها باشند - حرف خيلي بزرگي است! ببينيم در خود ما چه خبر است؟! آيا ميتوانيم سرباز وجود مقدّس آقا باشيم؟! -
يكي از خصايص اين مرد بزرگ، مرحوم چلويي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) كه در همين بازار تهران بود، اين بود كه اگر عهد و پيمان ميبست، سر عهد و پيمانش بود. يك زماني براي انبار برنجي قرارداد بسته بود، نميدانست كه موشي هم آنجاست و اكثر آنها را خراب كرده است. وقتي رفته بود و برنجها را ديده بود، صاحب بار گفته بود كه ما حاضريم يك مقدار از پول را برگردانيم. فرموده بود: نه! من با تو قرارداد دارم و با تو عهد بستم؛ جبّار جبران ميكند. من بايد متضرّر شوم، تو نبايد متضرّر شوي. بعدها با خنده بيان فرموده بود: عيبي ندارد اين كلاه، ما را آدم كرد. مرحوم چلويي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) اينگونه رشد كرد كه بعد به آن مقامات رسيد!
يعني بيدليل نيست كه اولياء به جايي ميرسند. همه اين مطالب كد هستند. همه عالم روي حساب و كتاب است! عالم، عالم اثر و مؤثر است. به خصوص جوانان عزيز اگر شما روي اين مطالب كار كنيد، تمام است. اگر كسي در جواني اين كارها را انجام بدهد، تمام است.
آيتالله العظمي اديب (اعلي اللّه مقامه الشّريف) در اواخر عمرشان فرمودند: مولايم اميرالمؤمنين(صلوات اللّه و سلامه عليه) - ايشان خودشان فرمودند: من زير پاي اميرالمؤمنين(صلوات اللّه و سلامه عليه) هستم، ملك نقّال من را به آنجا ميبرد- امر كردند كه تو نميخواهي از اين جوانان براي فرزندمان مهدي(صلوات اللّه و سلامه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه االشّريف) سرباز درست كني؟! گفتم ما خودمان عقب افتاده هستيم، چه كنيم؟! فرمودند: مولا جوانها را ميخواهد!
آيتالله العظمي اديب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) فرمودند: حيف كه دير امر كردند! ايشان دو يا سه نفر را انتخاب كردند، به دو سه ماه نكشيد كه گفتند: كارم ديگر با اين آقايان تمام است.
جوانان عزيز! مولا جوانها را ميخواهد! حالا چه كنيم باوفا باشيم؟ چه خصايصي بايد داشته باشيم؟ خصايص اهل وفا چيست كه اگر باوفا نشديم به گناه كبيره مبتلا شديم؟ جلسات بعد عرض ميكنيم.
اگر ميخواهيم سرباز آقا باشيم، اگر ميخواهيم فردا نزديكترين افراد به وجود مقدّس آقا باشيم، وفاي به عهد داشته باشيم! اين تمريني است كه در زمان غيبت به ما دارند ياد ميدهند.
* باوفاترين افراد در اين زمان
آيتالله مولوي قندهاري(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آن كنز خفي الهي به بعضي از دوستان فرمودند: من يكي دو نفر را در اوج اوج ميبينم. تعجّب كرديم، گفتيم: آقا! چطور؟ فرمودند: آنها خلّص تمام بزرگان هستند، خلّص شيخناالاعظم، خلّص ... هستند!
گفتيم: چه كساني؟ فرمودند: ميبينم چطور براي باوفا بودن به حضرت حجّت(صلوات اللّه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) نسبت به اين سيد عظيمالشّأن[9] با وفا هستند؟! دو سه مرتبه فرمودند: تيرهاي بلا به سمت اين سيد عظيمالشّأن ميآيد، شما سينههايتان را سپر كنيد!
همين طوري نيست، امتحان ميكنند! "إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُن "[10] اگر ميخواهيد باوفا باشيد و براي سربازي آقا انتخاب شويد، ببينيد به ولايت و ولي امر مسلمين باوفا هستيد يا نه؟! - هركس هرچه كه ميخواهد بيان كند، ميدانيد من شيميايي هستم و اگر شيميايي به خونم بريزد، تا شش ماه هم زنده نيستم! من آخرتم را براي دنياي كسي نميدهم. كدام انسان كه نيمچه عقل داشته باشد، ميآيد آخرتش را براي دنياي كسي بدهد؟! -
نميگويم و پرده را بالا نميزنم كه بعضي چگونه بودند امّا رفوزه شدند، نمره ولاييشان صفر شد و از سربازي امام زمان(صلوات اللّه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) خارج شدند، چه رسد به اين كه بخواهند فرمانده يكي از سپاهان مولا شوند! ابداً! شوخي نيست! اين راه حساب و كتاب دارد! إلّا توبه حقيقي كنند؛ چون راه بازگشت هست!
چه كسي به آن امام العارفين باوفا مانده است؟! چه كسي به سپه سالار امام زمان باوفا مانده است؟! او سرباز امام زمان(صلوات اللّه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) است.
عرض كردم آيتالله مولوي قندهاري(اعلي اللّه مقامه الشّريف) چهل سال از آقا بزرگتر بود، چيزي نميخواست. آن پيرمرد چند پاره استخوان كه درياي باعظمت عرفان بود، چه ميخواست؟! حالات ايشان را بخوانيد. اصلاً خود حضرت ثامن الحجج(صلوات اللّه و سلامه عليه) يكي از حلقههاي ضريح را در دست ايشان قرار دادند، كه آن را همراه ايشان دفن كردند! چيزي نياز نداشت، امّا ميدانست حقّ و باطل چيست و كجا بايد راه برود تا بتواند سرباز وجود مقدّس آقا باشد.
*به اميد جشن ظهور
ايام ولادت آقا نزديك است! امشب، شب ولادت حضرت علي اكبر(صلوات اللّه و سلامه عليه) است. جوانان عزيز! شايد يك دليل اين كه پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) فرمودند: شعبان ماه من است؛ همين باشد. چون در اين ماه ولادت وجود مقدّس أبي عبدالله(صلوات اللّه و سلامه عليه)، ولادت مولايمان و ولادت حضرت علي اكبر(صلوات اللّه و سلامه عليه)، "أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً "[11] به حضرت رسول(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) است.
اتفاقاً كار خوبي كردند و نام امروز را جوان گذاشتند! ميخواهند بگويند: اي جوان! بايد در راه امام زمان(صلوات اللّه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) قدم برداري و با ولايت باشي! ديدي حضرت علي اكبر(صلوات اللّه و سلامه عليه) چگونه حرف أبي عبدالله(صلوات اللّه و سلامه عليه) را گوش داد؟! تو هم بايد گوش بدهي.
ديديد وقتي كه در راه ميآمدند، يك دفعه حضرت لحظهاي كه از خواب بلند شدند، كلمه استرجاع "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ "[12] را بر زبان جاري كردند. حضرت علي اكبر(صلوات اللّه و سلامه عليه) گفتند: آقا چه شد؟ حضرت أبيعبدالله(صلوات اللّه و سلامه عليه) فرمودند: آن هاتف از غيب ميگويد كه اينها دارند به سمت مرگ ميروند! حضرت علي اكبر(صلوات اللّه و سلامه عليه) فرمودند: مگر ما بر حقّ نيستيم؟ فرمودند: بله! حضرت علي اكبر(صلوات اللّه و سلامه عليه) فرمودند: پس چه باك؟!
جوان عزيز! تو هم اينگونه هستي؟! بايد براي ولايت اينگونه بود! آقاجان، امام زمان! داريم به ولادت شما نزديك ميشويم؛ ميشود اين ولادتها، ولادتهاي آخري باشد كه بدون شما باشد؟! خود شما بياييد! همانطور كه روز ولادت شما تعطيل است، بنويسند امروز روز تعطيلي به واسطه ظهور است و در محضر مباركتان جشن ظهور بگيريم! آقاجان! به فدايت! ميشود ما هم سرباز شما باشيم؟!
جوانان! امشب با آقا حرف بزنيد و عيدي بگيريد، بگوييد: آقاجان! امشب شب جوان است، ما عيدي ميخواهيم! ميشود ما در لشگرت باشيم؟! ميشود ما پيشمرگت باشيم؟! ميشود ثبت نام شويم؟! از آقا بخواهيم!
-------------------------------
پي نوشتها:
1. الكافي،ج:1، ص:368 [1]
2. بحارالأنوار، ج: 72، ص: 94، باب: 47
3. يس/60[3]
4. اعراف/172[4]
5. قلم/ 4
6. بحارالأنوار، ج: 74، ص: 151، باب: 7
7. غررالحكم، ص: 251، حديث: 5252
8. همان، ص: 252، حديث: 5260
9. مقام معظّم رهبري(حفظه اللّه)
10. بقره/124
11. بحارالأنوار،ج: 45،ص:42
12. بقره/156
* مهمترين دليل عدم حاكميت امامان برحق
تمام اولياء الهي بيان فرمودهاند: يكي از خصايص سربازان وجود مقدّس مولا كه عامل ميشود حضرت آنها را به عنوان سرباز انتخاب كند، وفاداريست. وفاي به عهد از خصايص سربازان حضرت حجّت(صلوات اللّه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) است. يك دليل اينكه حضرات معصومين(عليهم صلوات المصلّين) كه امامان بر حق بودند، نتوانستند حاكميت بر جامعه داشته باشند و فقط موليالموالي(صلوات اللّه و سلامه عليه)، آن هم در يك مقطع كوتاه موفق شدند، به دليل بيوفايي ياران، لشگر و سربازان آنها بوده است.
لذا وقتي وجود مقدّس حضرت ابيعبدالله الحسين(صلوات اللّه و سلامه عليه) ميخواهند از ياران و سربازان خودشان تجليل كنند، نكتهاي كه به آن اشاره ميفرمايند، اين است: با وفاترين انسانها.
* لذا عندالله تبارك و تعالي، اگر كسي به عهد و پيمانش وفا نكرد، مبتلاي به گناه كبيره شده است.
سيد عظيمالشّأن، آيت عظمي، سيد رضي، علم الهدي، همان كسي كه نهج البلاغه را گردآوري نمود، شاگرد حضرت شيخناالأعظم، حضرت مفيد عزيز(روحي له الفدا و سلام اللّه عليه) نكته بسيار عالي و نابي بيان فرمودند، ايشان فرمودند: يكي از عهدها و پيمانهايي كه خدا از انبياء عظام گرفت تا آنها را به مقام نبوّت برساند، اين بود كه حتماً بايد با وفا باشند و نشده است نبياي، نبي شود، ولياي، ولي شود و حجّت خدايي حجّت خدا گردد الّا به اينكه خصيصه وفا در او بسيار قوي بوده است. نكته بسيار مهمي است. با وفا بودن از خصايص انبياء عظام است.
*علّت پيروزي حضرت حجّت(عج)
لذا اولياء نكته بسيار خوبي را تبيين كردهاند كه بايد در آن تأمّل كرد، آنها ميفرمايند: علّت پيروزي حضرت حجّت ابن الحسن المهدي(صلوات اللّه و سلامه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) اين است كه ايشان قبلش سربازان با وفا تربيت ميكنند.
اين نكته عجيب است. دو نفر محضر آميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آن عارف بزرگوار و آيت حق آمدند و با هم اختلاف داشتند. آقا هردو را ميشناختند. يكي از آن دو گفت: آقا! ايشان به من قول داده بود ملكي را كه خريدم، در فلان موقع تحويل دهد، مجدّداً يك ماه از من فرصت خواست و من با اينكه خودم اذيت و آزار ميشدم، قبول كردم. الآن حدود دو ماه از آن وعده قبلي ميگذرد امّا هر روز بهانه ميآورد. ايشان را قسم دادم كه اينجا بيايد و هرچه شما گفتيد، بپذيريم.
فرد بدهكار گفت: آقا من گرفتارم نميتوانم. آقا فرمودند: بر چه اساسي عهد و پيمان بستي؟ گفت: فكر ميكردم ميتوانم. حضرت فرمودند: وقتي يقين نداشتي، فكرت بيجا بوده است، بعد به طلبكار اشاره كردند و فرمودند: من باز فرصتي از تو ميخواهم، قول ميدهم انشاءالله جور كند، به خاطر محاسن سفيد من دو هفته هم فرصت بده.
قبول كرد. دست آقا را بوسيد و رفت. آن بدهكار هم ميخواست بلند شود آقا فرمودند: بنشين! از فردا صبح ديگر دعاي عهد نخوان. تعجّب كرد. فرمودند: عهد يعني پيماني كه درآن وفا باشد، تو كه در امور دنيويت عهدي ميبندي نمي تواني با وفا باشي، چطور ميخواهي براي مولايت عهد و پيماني را ببندي و بعد با وفا باشي؟
به نكته زيبايي اشاره كردند، فرمودند: يك عدّه نفهميدند دعاي عهد يعني چه؟ يعني من عهد ميبندم تا آخرين قطره خونم در ركاب مولايم با وفا بمانم. لذا خواندن دعاي عهد چهل صباح كه هيچ، اگر انسان كلّ عمرش هم دعا را بخواند ولي اهل وفا نباشد، يقين بداند طبق فرمايشات بزرگان با آنچه كه آميرزا جواد آقا ملكي تبريزي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) بيان فرمودند، صد در صد جزء سربازان آقا قرار نخواهد گرفت.
براي همين يكي از خصايص سربازان وجود مقدّس آقا، وفا است و اگر حضرت پيروز ميشود به وفاي سربازان با وفايش هست و تا حضرت سربازان با وفايش را درست نكند، معلوم نيست ظهور چه وقت باشد ـ اين كد مهم را به خاطر بسپاريد ـ
گر چه بارها عرض كرديم هيچ كس نميتواند وقت تعيين كند "كَذَبَ الْوَقَّاتُون "[1] امّا بالاخره آثار ظهور هست، يكي از اين آثار همين وفاي به عهد است. اگر كسي وفاي به عهد و پيمان خودش نداشت، طبيعي است طبق روايات شريفه به گناه كبيره دچار شده. بحث ما راجع به گناهان كبيره بود، گناهان كبيره را بشناسيم، مواظبت كنيم و مراقبه داشته باشيم.
*چه كساني به پيامبر اكرم (ص) نزديك ميشوند؟
وجود مقدّس پيغمبر اكرم، حضرت محمّد مصطفي(صلي اللّه عليه و آله و سلّم) چه زيبا بيان ميفرمايند: "أَقْرَبُكُمْ غَداً مِنِّي فِي الْمَوْقِفِ أَصْدَقُكُمْ لِلْحَدِيثِ وَ آدَاكُمْ لِلْأَمَانَةِ وَ أَوْفَاكُمْ بِالْعَهْدِ وَ أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ أَقْرَبُكُمْ مِنَ النَّاس "[2].
اصلاً تلاش انسان در دنيا بايد اين باشد كه بتواند به پيغمبر و آل پيغمبر(صلوات اللّه و سلامه اجمعين) نزديك شود. آيتالله العظمي اديب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) فرمودند: فرداي قيامت وقتي انبياء عظام به محشر ورود پيدا ميكنند، آن هم آن موقفهاي خطرناك، ميخواهند از همه سبقه بگيرند كه به دو نفر نزديك شوند: يكي پيامبر عظيمالشّأن و يكي اميرالمؤمنين(صلوات اللّه و سلامه عليهما).
مرحوم ملّاي نراقي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) در كتاب طاقديس خود، مثنوي زيبا و بزرگي راجع به كسي كه از دنيا ميرود و بعد به خواب فرد ديگري ميآيد دارند، از او سؤال ميكنند: چه شد، چه گذشت و چه ميبيني؟ ميگويد: آنجا جايگاهي دارد كه انبياء لرزه به اندامشان ميافتد ـ كه بحث آن مفصّل است و به موقع عرض ميكنيمـ
خطرناك است. اولياء ميفرمايند: انبياء عظام ميخواهند به پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نزديك شوند! همه نگاه ميكنند پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) كجا است، اذن بگيرند و بروند. ابراهيم خليل(علي نبينا و آله و عليه الصّلوة و السّلام)، آن خليل الله كه جدّ اكبر پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) است، ميخواهد يك طوري خودش را به پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) برساند- ما اين حرفهايي را كه اولياء الهي اين طور تبيين ميكنند، نميفهميم -
خود پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) به ما كد داده است كه چه كساني ميتوانند به ايشان نزديك شوند؟ حضرت ميفرمايند: "اَقيرَبُكُمي غدَاً مِنّي في المَوقِف " نزديكترين شما به من آن هم در موقف فرداي قيامت (جايگاهي كه همه توقّف ميكنند) كساني هستند كه:
1. "... أَصْدَقُكُمْ لِلْحَدِيثِ " در سخن راستگوترين شما هستند.
2. "... وَ آدَاكُمْ لِلْأَمَانَةِ " امانتدارترين شما هستند. اگر كسي ولو به لحظهاي در امانت خيانت كند، طبيعي است از آن مقام انسانيت سقوط ميكند و ديگر به پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نزديك نميشود.
عجيب است، يك بنده خدايي در عالم رؤيا آيتالله مولوي قندهاري(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آن كنز خفي الهي را ديده بود، بعد از شش ماه با ايشان آشنا شد. به آقا عرضه داشت: چرا شش ماه طول كشيد؟ فرمودند: دقّت در امانت نكرده بودي و كتابي را كه امانت گرفته بودي، از دست تو افتاد و آن را دير بردي - با اينكه دو تا دوست بودند و او هم اين كار را ميكرد و مدّت خيلي كوتاهي هم كتاب را ديرتر داده بود -
بايد دقّت كنيم. يعني گاهي امانتدار نبودن اتّصال ما به خدا و اولياء خدا را قطع ميكند يا كمرنگ ميكند، يا حتّي اگر انسان متصّل شد ديگر از بودن در محضر آنها لذّت نميبرد. اين قدر مهم است.
اگر ميخواهيم فرداي قيامت به پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نزديك شويم، امانتدار باشيم.
مهمترين امانت عندالله تبارك و تعالي ولايت است. با امام معصوم چه كرديم؟! با پيغمبر خدا(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) چه كرديم؟! با ولي خدا در روي زمين چه كرديم؟! با اولياء الله چه كرديم؟! آيا حرف آنها را گوش داديم؟ آيا مطيع امر اولياء الهي بوديم؟ آيا مطيع امر ولي امر مسلمين بوديم؟ از امانت ولي خدا بر روي زمين، امانت امام معصوم بر روي زمين، سؤال ميكنند.
3. "... وَ أَوْفَاكُمْ بِالْعَهْدِ " وفادارترين شما به عهد هستند. هر كدام از شما به آن عهد و پيماني كه بستيد، با وفاترين بوديد، طبيعي است با من هستيد.
"أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ "[3] آيا عهد و پيمان نگرفتيم شيطان را عبادت نكنيد؟ اصلاً ميگويند: اين "أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلي "[4] براي همه بوده است، ذوالجلال و الاكرام عهد و پيمان را از روز نخست از همه گرفته است.
نكته بسيار مهمي است، آيتالله مولوي قندهاري(اعلي اللّه مقامه الشّريف) ميفرمودند: آيتالله قاضي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) در همه نكات و فرمايشاتشان، دو، سه نكته ناب دارند و يكي از آنها اين است كه فرمودند: از روز نخست، به همه، همه چيز ندادند. مثلاً به يك عدّه شهادت را ندادند، به واسطه آنكه بايد در وجود آنها شهادت ديده ميشد، به يك عدّه آن مقامات عالي عرفاني را ندادند، چون آنها آنگونه نبودند كه بشود، امّا از همه يك چيز را خواستند و پيمان گرفتند و معلوم است آن را به همه دادند و آن وفاي به عهد است.
"أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلي "؛ يعني عزّوجلّ اقرار گرفت كه شما ميدانيد من خداي شما هستم و نبايد عبادت ديگري را بكنيد "أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ "، پس بايد عهد و پيمان ببنديد. آن وقت انسان، شيطان را عبادت كند؟!
چه كساني به پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نزديك ميشوند؟ با وفاترين شما نزديكترين افراد هستند، آن هم كجا؟ جايي كه همديگر را نميشناسيم ولي باز هم ميترسيم، نكند يكي عمل ما را بفهمد - خيلي عجيب است- طوري است كه در روايت آمده است از شدّت و حدّت لرزش قيامت و خوف آن جايگاههاي ايستادن در قيامت(موقفهاي عظيم) وقتي دو نفر كه با هم آشنا هستند پشت سر هم ميافتند، به قدري وحشت دارند، ميلرزند و ميترسند كه اصلاً وصف ناپذير است.
آيتالله العظمي اديب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) فرمودند: - من اين را از زبان آيتالله دزفولي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) شنيدم- شبانگاهان كه در حال مناجات و مطالبي هستم، هر موقع ياد موقفهاي قيامت ميافتم، صبح احساس ميكنم كه نسبت به روز قبل شكستهتر شدم؛ يعني شكسته شدن در خودم را حس ميكنم!
آن قدر وحشتناك است كه اولياء ميترسند و ميلرزند. ما بيخياليم، نميدانيم چه خبر است! به تعبير ايشان كأنّ آيتالله العظمي اديب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) موقفهاي قيامت را ميديدند كه فرمودند: هر موقع ياد آن ميافتم، فردايش احساس ميكنم كه ديگر شكسته شدم.
موقفهايي كه اينگونه است، معلوم است كه همه دوست دارند يك جايي بروند پناهنده شوند. آسيد هاشم حدّاد(اعلي اللّه مقامه الشّريف) تعبير عجيبي دارند - معلوم ميشود اولياء الهي چيزهايي را متوجّه هستند و ديدهاند- ايشان ميفرمايند: فرداي قيامت تمام مردم، زن و مرد، كوچك و بزرگ، عين بچّه ميشوند و فقط ميگردند يك پناهگاهي پيدا كنند، همه وحشت دارند و هراسانند.
پس معلوم است سخت است! همانطور كه عرض كردم تمام انبياء، حتّي انبياء عظام به دنبال پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) هستند. معلوم ميشود فرداي قيامت يك طوري به دل همه ميافتد كه اين جا فقط كارايي دو نفر زياد است: يكي پيامبر و يكي موليالموالي(صلوات اللّه و سلامه عليهما) - البتّه رأس اين دو نفر بي بي دو عالم(صلوات اللّه و سلامه عليها) است كه بحثش جداست -
ديديد در كوچه و بازار، يك جايي كه زيارتي است، بچّهاي گم ميشود، زار زار گريه ميكند، به او ميگويند: آرام باش عزيزم! مادرت پيدا ميشود امّا او زارزار گريه ميكند. اين همه مردم، همه همجنس خودش هستند، ميفهمد اينها هم انسان هستند امّا كأنّ تمام دنيا روي سرش خراب شده است.
احساس ميكند بيچاره شده است، ديگر پدرش نيست، مادرش نيست، عين ابر بهار اشك ميريزد.
ميفرمايند: فرداي قيامت انسان اينطور است، حال او اين حال است، وحشت دارد. خوش به حال ما كه حالا نميفهميم! اگر مثل اولياء ميفهميديم ما هم شكسته ميشديم. چه ميدانيم آنها چه ميگويند، چه ميفهميم آنها چه ميبينند؟!
آنجا همه دنبال پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) ميگردند. چه كسي به پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نزديكتر است؟ خودشان فرمودند: "أَقْرَبُكُمْ غَداً مِنِّي فِي الْمَوْقِفِ أَصْدَقُكُمْ لِلْحَدِيثِ وَ آدَاكُمْ لِلْأَمَانَةِ " كه توضيح آن را داديم "...وَ أَوْفَاكُمْ بِالْعَهْدِ " همين عهد و پيماني كه بحث آن را داريم. باوفاترين شما به عهد و پيمانش به من نزديكتر است.
* عاليترين خلق و خوها
4. "...وَ أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً " آنهايي كه خوش اخلاقترين هستند؛ چون خود پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) به عنوان "إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ "[5] است. عزيزم! معلوم ميشود اخلاق فقط در دنيا به دردمان نميخورد، اصل آن اين است كه آخرت به دردمان ميخورد.
خدا آميرزا اسماعيل آقاي دولابي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) را رحمت كند. ايشان ميفرمودند: آيتالله انصاري همداني(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آن عارف بزرگوار ميفهميدند چه كسي به پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نزديكتر است. يكبار گفتيم: آقا! شما چطور ميفهميد؟ ميفرمودند: وقتي اين افراد طرف من ميآيند، بوي گل محمّديشان قويتر است؛ يعني بوي پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) را ميدهند - اولياء بو را هم حس ميكنند و به مشامشان ميخورد-
هركه خوشخلقتر و بااخلاقتر است، بوي او به بوي خوش پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نزديكتر است. در حديث كساء هم ميخوانيم: "رَائِحَةً طَيِّبَةً " هر كدام از آن بزرگواران آمدند همين را گفتند، وقتي آن دو بزرگوار آمدند، گفتند: " رَائِحَةً طَيِّبَةً كَأنَّها رَائِحَةُ جَدّي ". اميرالمؤمنين(صلوات اللّه و سلامه عليه) هم فرمودند: "كَأنَّها رَائِحَةُ إَخي "؛ يعني بوي پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) معلوم بوده كه چه بويي است.
بااخلاقترين و خوشخلقترين انسانها به پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نزديك هستند. وليّ خدايي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) ميفرمود: همانطور كه آهنربا آهن را جذب ميكند، آنجا طوري است كه خود پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) خوشبوهايي را كه مثل خودش هستند جذب ميكند؛ يعني سريع به سمت پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) ميروند.
"...وَ أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ أَقْرَبُكُمْ مِنَ النَّاسِ " و نزديكترين شما به مردم ميشود. مردم كسي را كه حسن خلق دارد، با وفا است و امانتدار است، دوست دارند و جذب او ميشوند. پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) ميفرمايند: نهتنها فرداي قيامت به من نزديك ميشود، بلكه در دنيا هم كه هست، مردم به او نزديك ميشوند.
بيدليل نيست كه وجود مقدّس حضرت محمّد مصطفي(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) ميفرمايند: "مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيَفِ إِذَا وَعَدَ "[6] هركه به خدا ايمان دارد - اصلاً خصوصيّت مؤمن اين است- و هركه ايمان به آخرت دارد؛ يعني ميداند آخرت بايد پيغمبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) دست او را بگيرد، هر موقع وعده ميدهد، وفا ميكند "فَلْيَفِ إِذَا وَعَدَ ".
* اگر عهد بستيم كه دين را محافظت كنيم بايد همينطور باشد و تا آخرت برويم
شهيد آيتالله سعيدي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) يك شب در زمستان به منزل آمدند، همسرشان ديد عبا ندارند. از سرما ميلرزيدند، سريع گفت: عبا كو؟ فرمودند: يك بيچارهاي بيرون از سرما يك كنجي نشسته بود، ديدم وضعش خراب است، عبا را روي بدن او انداختم، گفتم: من كه به خانه ميروم، اين بيچاره معلوم نيست وضعش چگونه است. همسرشان به ايشان گفتند: شما كه ديگر عبايي نداريد، چطور ميخواهيد بيرون برويد؟ فرمودند: خدا از ما پيمان گرفته اگر ديديم كسي مشكل دارد، بايد مشكل او را حل كنيم و گرفتاري او را رفع كنيم. مگر من ميتوانم به عهدي كه خدا با من بسته بيوفا باشم؟!
ايشان به حضرت امام(اعلي اللّه مقامه الشّريف) نامه دادند: چرا شما نجف رفتيد، ديگر حرفي نميزنيد؟ يعني به تعبيري نكند جو آنجا شما را گرفته است، ميگويند: مرجعيّت در نجف است. امام نامه نوشتند: اينجا نميشود حرف زد، در قم كه حرف ميزدم، مردم هم در پشتبامها بودند.
وقتي آيتالله سعيدي(اعلي الله مقامه الشّريف) متوجّه شدند يك لحظه به تعبيري احساسي شده است، نوشتند: من در عهد و پيمانم در راه شما كه راه دين و راه رسولالله است، تا آخرين قطره خون ميايستم و سعيدي آخرين قطره خونش را ميدهد چون با شمايي كه در راه خدا قيام كرديد عهد كرده است. من بيوفا نيستم، يك موقع فكر نكنيد بيوفا هستم. اتّفاقاً نامه نوشتم بگويم: شما جاننثارها و كساني را داريد كه با شما عهد و پيمان بستهاند.
آنها اينگونه بودند كه شهيد شدند. عزيزان! اين را امتحان كنيم. اگر جدّي كسي بخواهد به آن روح بالا و مقامات عالي برسد و بتواند مقام اعلايي پيدا كند بايد باوفا باشد.
موليالموالي، اميرالمؤمنين، اسدالله الغالب، عليبنابيطالب(صلوات اللّه و سلامه عليه) ميفرمايند:
"أَشْرَفُ الْخَلَائِقِ الْوَفَاءُ "[7] عاليترين خلق و خوها همان وفاي به عهد است.
* برگزيده شدگان سربازي امام زمان(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف)
لذا براي همين است كه انتخاب ميشوند. اصلاً مصطفي يعني برگزيده. حضرت محمّد مصطفي(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) يعني برگزيده و چون خدا ميدانست او باوفاترين انسانها به حضرت حق است، او را برگزيد.
اين كه اول بحث عرض كرديم سربازان امام زمان(صلوات اللّه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) باوفاترين هستند، اين را موليالموالي، اميرالمؤمنين، اسدالله الغالب، عليبن ابيطالب(صلوات اللّه و سلامه عليه) به زبان ديگري بيان ميفرمايند. ميفرمايند: "مَنْ أَحْسَنَ الْوَفَاءَ اسْتَحَقَّ الِاصْطِفَاءَ "[8] هركه وعده داد و باوفا بود، شايسته است كه برگزيده شود. "أَحْسَنَ الْوَفَاءَ " نيكوترين انسانها در وفا بايد برگزيده شوند - فرمايش عجيبي است، حضرت كد را دادهاند -
برگزيدگان براي سربازي امام زمان(صلوات الله عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) اينطور هستند، "أَحْسَنَ الْوَفَاءَ ". يعني امكان دارد كس ديگري هم باوفا باشد امّا آنها كه احسن در وفا هستند برگزيده ميشوند. ديگر آخرالزّمان است، آخرين حجّت خدا و آخرين امام معصوم است، آن كه انبياء و ائمه منتظرش بودند، طبيعي است يارانش هم بايد بهترين باشند.
آميرزا احمد آقاي چلويي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) مرد عجيبي بودند. محضر آيتالله العظمي اديب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) آمدند، آقا تا ايشان را ديدند، با تعجّب نگاه كردند بعد فرمودند: پيش ما زياد بياييد! آيتالله دزفولي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) گفتند: ما بعداً به آقا گفتيم كه نگاه عجيبي به ايشان كرديد؟! فكر كرديم كه ميخواهيد ايشان را بيرون كنيد!
فرمودند: مقام ايشان را، مقام حبيب بن مظاهر(اعلي اللّه مقامه الشّريف) ديدم و ايشان برميگردد. بعد فرمودند: ياران و سربازان وجود مقدّس أبي عبدالله(صلوات اللّه و سلامه عليه) بالاترين بودند امّا بالاتر از آنها سربازان و ياران حضرت حجّت(صلوات اللّه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) هستند؛ چون خود حضرت خلّص همه انبياء و ائمه هستند، سربازان ايشان هم بايد خلّص تمام خوبيها باشند - حرف خيلي بزرگي است! ببينيم در خود ما چه خبر است؟! آيا ميتوانيم سرباز وجود مقدّس آقا باشيم؟! -
يكي از خصايص اين مرد بزرگ، مرحوم چلويي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) كه در همين بازار تهران بود، اين بود كه اگر عهد و پيمان ميبست، سر عهد و پيمانش بود. يك زماني براي انبار برنجي قرارداد بسته بود، نميدانست كه موشي هم آنجاست و اكثر آنها را خراب كرده است. وقتي رفته بود و برنجها را ديده بود، صاحب بار گفته بود كه ما حاضريم يك مقدار از پول را برگردانيم. فرموده بود: نه! من با تو قرارداد دارم و با تو عهد بستم؛ جبّار جبران ميكند. من بايد متضرّر شوم، تو نبايد متضرّر شوي. بعدها با خنده بيان فرموده بود: عيبي ندارد اين كلاه، ما را آدم كرد. مرحوم چلويي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) اينگونه رشد كرد كه بعد به آن مقامات رسيد!
يعني بيدليل نيست كه اولياء به جايي ميرسند. همه اين مطالب كد هستند. همه عالم روي حساب و كتاب است! عالم، عالم اثر و مؤثر است. به خصوص جوانان عزيز اگر شما روي اين مطالب كار كنيد، تمام است. اگر كسي در جواني اين كارها را انجام بدهد، تمام است.
آيتالله العظمي اديب (اعلي اللّه مقامه الشّريف) در اواخر عمرشان فرمودند: مولايم اميرالمؤمنين(صلوات اللّه و سلامه عليه) - ايشان خودشان فرمودند: من زير پاي اميرالمؤمنين(صلوات اللّه و سلامه عليه) هستم، ملك نقّال من را به آنجا ميبرد- امر كردند كه تو نميخواهي از اين جوانان براي فرزندمان مهدي(صلوات اللّه و سلامه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه االشّريف) سرباز درست كني؟! گفتم ما خودمان عقب افتاده هستيم، چه كنيم؟! فرمودند: مولا جوانها را ميخواهد!
آيتالله العظمي اديب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) فرمودند: حيف كه دير امر كردند! ايشان دو يا سه نفر را انتخاب كردند، به دو سه ماه نكشيد كه گفتند: كارم ديگر با اين آقايان تمام است.
جوانان عزيز! مولا جوانها را ميخواهد! حالا چه كنيم باوفا باشيم؟ چه خصايصي بايد داشته باشيم؟ خصايص اهل وفا چيست كه اگر باوفا نشديم به گناه كبيره مبتلا شديم؟ جلسات بعد عرض ميكنيم.
اگر ميخواهيم سرباز آقا باشيم، اگر ميخواهيم فردا نزديكترين افراد به وجود مقدّس آقا باشيم، وفاي به عهد داشته باشيم! اين تمريني است كه در زمان غيبت به ما دارند ياد ميدهند.
* باوفاترين افراد در اين زمان
آيتالله مولوي قندهاري(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آن كنز خفي الهي به بعضي از دوستان فرمودند: من يكي دو نفر را در اوج اوج ميبينم. تعجّب كرديم، گفتيم: آقا! چطور؟ فرمودند: آنها خلّص تمام بزرگان هستند، خلّص شيخناالاعظم، خلّص ... هستند!
گفتيم: چه كساني؟ فرمودند: ميبينم چطور براي باوفا بودن به حضرت حجّت(صلوات اللّه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) نسبت به اين سيد عظيمالشّأن[9] با وفا هستند؟! دو سه مرتبه فرمودند: تيرهاي بلا به سمت اين سيد عظيمالشّأن ميآيد، شما سينههايتان را سپر كنيد!
همين طوري نيست، امتحان ميكنند! "إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُن "[10] اگر ميخواهيد باوفا باشيد و براي سربازي آقا انتخاب شويد، ببينيد به ولايت و ولي امر مسلمين باوفا هستيد يا نه؟! - هركس هرچه كه ميخواهد بيان كند، ميدانيد من شيميايي هستم و اگر شيميايي به خونم بريزد، تا شش ماه هم زنده نيستم! من آخرتم را براي دنياي كسي نميدهم. كدام انسان كه نيمچه عقل داشته باشد، ميآيد آخرتش را براي دنياي كسي بدهد؟! -
نميگويم و پرده را بالا نميزنم كه بعضي چگونه بودند امّا رفوزه شدند، نمره ولاييشان صفر شد و از سربازي امام زمان(صلوات اللّه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) خارج شدند، چه رسد به اين كه بخواهند فرمانده يكي از سپاهان مولا شوند! ابداً! شوخي نيست! اين راه حساب و كتاب دارد! إلّا توبه حقيقي كنند؛ چون راه بازگشت هست!
چه كسي به آن امام العارفين باوفا مانده است؟! چه كسي به سپه سالار امام زمان باوفا مانده است؟! او سرباز امام زمان(صلوات اللّه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) است.
عرض كردم آيتالله مولوي قندهاري(اعلي اللّه مقامه الشّريف) چهل سال از آقا بزرگتر بود، چيزي نميخواست. آن پيرمرد چند پاره استخوان كه درياي باعظمت عرفان بود، چه ميخواست؟! حالات ايشان را بخوانيد. اصلاً خود حضرت ثامن الحجج(صلوات اللّه و سلامه عليه) يكي از حلقههاي ضريح را در دست ايشان قرار دادند، كه آن را همراه ايشان دفن كردند! چيزي نياز نداشت، امّا ميدانست حقّ و باطل چيست و كجا بايد راه برود تا بتواند سرباز وجود مقدّس آقا باشد.
*به اميد جشن ظهور
ايام ولادت آقا نزديك است! امشب، شب ولادت حضرت علي اكبر(صلوات اللّه و سلامه عليه) است. جوانان عزيز! شايد يك دليل اين كه پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) فرمودند: شعبان ماه من است؛ همين باشد. چون در اين ماه ولادت وجود مقدّس أبي عبدالله(صلوات اللّه و سلامه عليه)، ولادت مولايمان و ولادت حضرت علي اكبر(صلوات اللّه و سلامه عليه)، "أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً "[11] به حضرت رسول(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) است.
اتفاقاً كار خوبي كردند و نام امروز را جوان گذاشتند! ميخواهند بگويند: اي جوان! بايد در راه امام زمان(صلوات اللّه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) قدم برداري و با ولايت باشي! ديدي حضرت علي اكبر(صلوات اللّه و سلامه عليه) چگونه حرف أبي عبدالله(صلوات اللّه و سلامه عليه) را گوش داد؟! تو هم بايد گوش بدهي.
ديديد وقتي كه در راه ميآمدند، يك دفعه حضرت لحظهاي كه از خواب بلند شدند، كلمه استرجاع "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ "[12] را بر زبان جاري كردند. حضرت علي اكبر(صلوات اللّه و سلامه عليه) گفتند: آقا چه شد؟ حضرت أبيعبدالله(صلوات اللّه و سلامه عليه) فرمودند: آن هاتف از غيب ميگويد كه اينها دارند به سمت مرگ ميروند! حضرت علي اكبر(صلوات اللّه و سلامه عليه) فرمودند: مگر ما بر حقّ نيستيم؟ فرمودند: بله! حضرت علي اكبر(صلوات اللّه و سلامه عليه) فرمودند: پس چه باك؟!
جوان عزيز! تو هم اينگونه هستي؟! بايد براي ولايت اينگونه بود! آقاجان، امام زمان! داريم به ولادت شما نزديك ميشويم؛ ميشود اين ولادتها، ولادتهاي آخري باشد كه بدون شما باشد؟! خود شما بياييد! همانطور كه روز ولادت شما تعطيل است، بنويسند امروز روز تعطيلي به واسطه ظهور است و در محضر مباركتان جشن ظهور بگيريم! آقاجان! به فدايت! ميشود ما هم سرباز شما باشيم؟!
جوانان! امشب با آقا حرف بزنيد و عيدي بگيريد، بگوييد: آقاجان! امشب شب جوان است، ما عيدي ميخواهيم! ميشود ما در لشگرت باشيم؟! ميشود ما پيشمرگت باشيم؟! ميشود ثبت نام شويم؟! از آقا بخواهيم!
-------------------------------
پي نوشتها:
1. الكافي،ج:1، ص:368 [1]
2. بحارالأنوار، ج: 72، ص: 94، باب: 47
3. يس/60[3]
4. اعراف/172[4]
5. قلم/ 4
6. بحارالأنوار، ج: 74، ص: 151، باب: 7
7. غررالحكم، ص: 251، حديث: 5252
8. همان، ص: 252، حديث: 5260
9. مقام معظّم رهبري(حفظه اللّه)
10. بقره/124
11. بحارالأنوار،ج: 45،ص:42
12. بقره/156
ارسال نظر