انجمن حجتیه و ولایت فقیه
پارسینه: مرجع مورد نظر انجمن باید مرجع محورى و از مراجع دسته اول باشد تا انجمن بتواند با چنین قدرتى، اهداف خود را در جامعه پىگیرد. این مرجع، بایستى دشمنىِ خویش با اهل سنت را ابراز كند و كاملاً مخالف قضیه وحدت اسلامی باشد. براى مرجع، رخدادهاى جهانى و حوادثى كه منجر به تقویت و یا تضعیف نظام اسلامى مىشود، هیچ اهمیتى ندارد و تنها معارف اهل بیت با نگاهى كه انجمن بدان دارد، مهم انگاشته مىشود.
۱- در جریان شناسى اندیشههاى دینى - اجتماعى در قبل از انقلاب اسلامى و بعد از آن، همواره كاویدن جریان فكرى "انجمن حجتیه" یكى از موضوعات جذاب براى پژوهشگران و اندیشمندان بوده است. موضوع انجمن حجتیه -بنابر توضیحى كه در بخش بعد خواهد آمد- با غبارى از ابهام روبرو است. از اینرو، قضاوتهاى متفاوتى در مورد انجمن شده، كه گاه جریانى استعمارى؛ همچون بابیت و یا جریانى مخوف با تشكیلاتى ماسونى، اسرائیلى و مرتبط با ساواك معرفى گشته و گاه گروهى مذهبى با دغدغههاى كاملاً دینى و داراى خدمات فرهنگى، اما با افقهاى پایین در اهداف، عنوان شده است.
۲- انجمن حجتیه، مانند هر گروه و جریانى داراى طیفى از افراد مرتبط با آن است، كه باید در تحلیل جریانی آن، بدین مهم نیز توجه بایسته شود؛ زیرا انجمن داراى یك گروه از اعضاى رسمى است كه در سلسله جلسات رسمى یا مذهبىِ آن شركت فعال دارند و یا به حمایت مالى و معنوىِ انجمن مىپردازند و گروه بزرگ دیگر، افرادى هستند كه بهطور رسمى از اعضاى انجمن محسوب نمىشوند، اما با اعضاى آن ارتباط دارند، كه این ارتباط مىتواند شدید یا ضعیف تعریف شود و این افراد نیز مىتوانند اساساً همسو با تفكر حاكم بر انجمن نباشند و لذا علما و روحانیانى در مشهد بوده و یا هستند كه با اعضاى انجمن ارتباط دارند، اما هیچگاه از اعضاى آن بهشمار نرفتهاند و گاه به اشتباه "انجمنى" خوانده مىشوند.
۳- انجمن حجتیه داراى یك مبناى فكرى و عقیدتى است كه مىتواند تنها منحصر به انجمن نباشد، اما باید اذعان كرد كه در مشهد كه كانون فكرىِ انجمن است، بسیارى از افراد بهویژه روحانیونى كه داراى اینگونه تفكر هستند، به نحوى با این انجمن ارتباط دارند.
این مبناى فكرى بدین ترتیب است كه امامان شیعه غیر از امیرالمؤمنین و چند صباحى امام حسن(ع) از زعامت سیاسى جامعه اسلامى دور بودند. اما نقشى كه امام معصوم دارد منحصر به زعامت وى و در رأس قدرت سیاسى قرار گرفتن نیست، بلكه هدایت، ارشاد، تفسیر و تبلیغ دین و ساختن بناى فرهنگى شیعه از وظایف امام به شمار مىرود.
در دوران غیبت امام معصوم نیز وظیفه تبلیغ دین و ارشاد و هدایت فرهنگى جامعه اسلامى و ترویج مكتب اهل بیت، به علماى شیعه واگذار گردیده تا همچون اصحاب و یاران امامان معصوم، شیعه را به منبع علم و معرفت امام متصل و آگاه سازند.
۴- اما آنچه كه تفكر انجمن را در این زمینه جدا مىسازد، منحصر دیدن وظیفه علما و فقیهان در بُعد فرهنگى است؛ زیرا آنها معتقدند كه در زمان غیبت امام معصوم، نمىتوان حكومت تشكیل داد و از وظایف شیعه، قیام نیست؛ زیرا اقامه دین در جامعه بهگونه حضور در حكومتدارى، تنها به دست ولی معصوم انجام مىگیرد و بزرگان شیعه، همچون اصحاب امام تنها هدایت امت، تبلیغ دین و صدور فتوا را بر عهده دارند و امام معصوم از طریق علماى شیعه، مكتب اهل بیت را ترویج داده و جامعه را مدیریت و سرپرستى مىنماید.
پشتوانه كلامى این بُعد فرهنگی در اندیشه انجمن، بحث مهم ولایت امام است؛ زیرا همچنان كه امام داراى ولایت تكوینى و ولایت تشریعى است، در این راستا داراى ولایت اجتماعى و سیاسى نیز هست. انجمن و نیز برخى دیگر از اندیشمندان شیعه؛ همچون شیخ محمد سند بحرینى و شیخ محمد مهدى شمس الدین، ولایت سیاسى امام معصوم را تابع ولایت تكوینى و تشریعى امام مىدانند، كه نمىتوان این ولایت را از بُعد عصمت و علم امام تفكیك نمود. از اینرو، در ولایت سیاسى امام، عصمت و علم شرط است و نمىتوان اساساً آن را براى دیگرى فرض و ثابت نمود. بنابراین، انجمن و هردو اندیشمند فوق تصریح مىكنند كه فقیه هیچ شأنى در ولایت سیاسى و زعامت جامعه ندارد؛ زیرا روشن است كه از علم و عصمت برخوردار نیست.
۵- جالب آنكه، شیخ محمد سند - كه هم اكنون در حوزه نجف به تدریس خارج مشغول است- به دلیل نگاه كلامى خاصش كه قبول ولایت فقیه را خروج از ولایت سیاسى امام معصوم مىداند و نیز نظر مساعد وى نسبت به قمهزنى، كه انجمن سخت از آن دفاع مىكند، به پایگاه حوزوى انجمن حجتیه در مشهد؛ یعنى "مدرسه علمیه اهل بیت(ع)" پیوند خورده است، بگونهاى كه بیشتر طلبههاى آنجا شیخ سند را اعلم، نسبت به دیگر علما مىدانند و شاگردان مشهدىِ شیخ سند در مدرسه اهل بیت(ع) نیز جایگاه ویژهاى دارند.
۶- تفكر سیاسى انجمن حجتیه را باید در جریانى قرار داد كه به ولایت فقیه هیچ اعتقادى ندارد، اما به "ولایت فقه و قانون" مىاندیشد؛ مانند برخى فقیهان و بعضى اصلاحطلبان دینگرا. اشتباه بیشتر تحلیلگرانِ انجمن آن است كه انجمن را بدون هیچ بررسى دقیق، طرفدار حكومت سكولار و بریده از دین مىدانند كه دولت را به دامان دموكراسى غربى و فرهنگ مادىگرا مىاندازد، در حالىكه باید دانست و بررسى كرد كه انجمن دقیقاً چه تفكرى را یدك مىكشد و آن ولایت فقه و قانون است، كه داراى پیچیدگى نظرى خاصى مىباشد: از یك سو، ولایت و سرپرستى فقیه در جامعه را انكار مىكند و حكومت فقیه را مشروعیت نمىبخشد و از سوى دیگر، به شدت خواستار ترویج فرهنگ اهل بیت(ع) و اجراى احكام اسلامى در جامعه است. حساسیت برخى مراجعِ همسو با تفكر انجمن -كه انجمن نیز ایشان را مرجع در امور دینى مىداند و یا براى نظر ایشان بسیار احترام مىگذارد- نسبت به اجرا نشدن برخى احكام در جامعه و غفلت مسئولان از فرهنگ اهل بیت، گواه این سخن است. شیخ سند نیز كه به ولایت فقیه هیچ باورى ندارد، در مورد موضوعات مختلف نوین فقهى، همچون عرصههاى پزشكى و اقتصادى داراى
دیدگاه فقهى است.
همچنین انجمن با فعالیت گسترده خود در امور تربیتى و فرهنگى؛ مانند ایجاد مدارس مختلف در شهرها، به ویژه مشهد و تهران ما را بدین نكته رهنمون مىسازد، كه انجمن به ولایت فقه و قانون در جامعه باور دارد. آنچه مهم است باید اندیشمندان، اندیشه "ولایت فقه در عین ناباورى به ولایت فقیه" را مورد نقد و بررسى قرار دهند.
رمز استقبال مردم متدین به انجمن در امور فرهنگى و تربیتى -علاوه بر پنهانكارى انجمن- كه هر ساله براى رفتن دانش آموزان به مدارس غیر انتفاعى آنان، رقابت وجود دارد، نگاه انجمن به برقرارى احكام و فرهنگ اهل بیت در جامعه است، كه در عین حال این باور كه ولایت فقیه خروج از ولایت امامان معصوم است را به دانش آموزان خود، بسیار ظریف و با برنامه تزریق مىكند. راقم سطور كه در برخى دبیرستانهاى مشهد با اینگونه تفكر درس خوانده، شاهد این ظرافتهاى برنامهاى بوده است.
۷- باید بدین مهم توجه نمود كه لازمه قبول نداشتن ولایت فقیه و انحصار ولایت اجتماعى و سیاسى در كسى كه داراى ولایت تكوینى و تشریعى است، پذیرش روایاتى است كه بیان مىدارد: هر پرچمى كه شعار برقرارى حكومت در غیبت را دارد، محكوم به بطلان است. بنابراین، در تفكر انجمن، چنین پیش فرضى براى پذیرشِ راحت این روایات وجود دارد.
بدین ترتیب، براى شناخت تفكر سیاسى انجمن حجتیه بسنده كردن به اینكه انجمن، اندیشه حكومت سكولار را ترویج مىدهد و به مشروعیت حكومت اسلامى در زمان غیبت باورى ندارد، اشتباه است و باید نقطه اصلى و حلقه مهم شناخت تفكر انجمن را در اندیشه "ولایت فقه" جستجو كرد و آن را نسبت به فرهنگ حقیقى اهل بیت سنجید.
مقبولیت نسبى انجمن در قشر مذهبى كه باعث شده دهها سال به حیات اجتماعى و فرهنگى خویش در جامعه ادامه دهد، دغدغه ایشان در ترویج فرهنگ اهل بیت است، بهگونهاى كه در تمام برنامههاى خود به شدت به دنبال تربیت فرهنگى مردم و مبارزه با عوامل فرهنگى مخرِّب است كه به باور انجمن در فلسفه، عرفان و وهابیت وجود دارد. انجمن هر سه جریان را برخلاف فرهنگ اهل بیت مىداند كه باید با آنها مقابله كرد. بنابراین، انجمن نسبت به فرهنگ و تدین جامعه بىتفاوت نیست و شأن روحانیت را ارشاد و موعظه مىداند. البته نه آنكه براى دین قیامى كند و مسئولیتى را بر دوش كشد.
گفته شد كه انجمن حجتیه را باید در كنار برخى دیگر از جریانهاى فكرى قرار داد، كه به "انكار ولایت فقیه، اما پذیرش ولایت فقه و قانون" باور دارند، لذا در بخشهاى بعدى خواهد آمد كه انجمن در كنار نظرات دیگر در این جریان، داراى ضعف شدید فكرى است و نظر ایجابىاى دراین باره از خود ندارد.
با توجه به باور نداشتن انجمن به ولایت فقیه و نیز عدم مشروعیت حكومت اسلامى در زمان غیبت، روحانیت در اندیشه و نیز عملكرد انجمن، در دو عرصه جاى مىگیرد:
اول. مرجعیت شیعه؛
دوم. تبلیغ و ارشاد.
در این دو عرصه، هیچ وظیفه و تعهدى نسبت به حكومت اسلامى ندارد و در راستاى تقویت نظام ولایت فقیه اقدامى انجام نمىدهد. در ادامه در همین بخش كیفیت ارتباط روحانیت همسو با انجمن با نظام اسلامى خواهد آمد، اما آنچه براى روحانیت در اندیشه انجمن داراى اهمیت فراوان است، نشر معارف اهل بیت است كه تنها جنبه فردىِ یك مسلمان را بیان مىكند و هیچ وظیفه و مسئولیت اجتماعى ندارد تا منتهى به اقامه دین شود. روحانیتِ انجمنى، سخنى نمىگوید تا اسلامى معرفى شود كه مىتواند در زمان غیبت پیاده شود و اسلام، نقشى تمدنى بر عهده داشته باشد و یا آنكه براى زندگى اجتماعى، برنامهاى ارائه دهد.
روحانیت در هر دو عرصه با بازگویى معارف دینى، به هیچ عنوان خود را در مقابل تمدن غرب نمىبیند و انجمن در عمل، نه در عقیده، اسلامى را ترویج و بسط مىدهد كه با دنیاى مدرن و آموزههاى مدرنیته سازگارى دارد. روحانیت در نگاه انجمن باید فردِ شیعه اهل بیت را با معارف اهل بیت آگاه سازد، اما فعالیت او نباید در هیچ سازمان یا نهاد رسمى اتفاق بیافتد.
اما مرجعیت شیعه، بزرگترین و مهمترین نقش را در اندیشه و خطگیرى انجمن داراست. در حقیقت باید گفت: انجمن آن چیزى را كه براى او كارساز و راهگشا است و مىتواند دستمایه فعالیت و ترویج اندیشههاى او به شمار آید را از مرجعیت استفاده مىكند. در واقع انجمن، مرجعى را براى خویش انتخاب مىكند و از لحاظ مالى با او ارتباط گسترده برقرار مىسازد، كه داراى ویژگىهاى فوق باشد: این مرجع نباید ولایت فقیه و نظام برخاسته از آن را به رسمیت بشناسد، اما این مرجع مىتواند با توجه به عنصر تقیه، با نظام دشمنى نورزد.
مرجع مورد نظر انجمن باید مرجع محورى و از مراجع دسته اول باشد تا انجمن بتواند با چنین قدرتى، اهداف خود را در جامعه پىگیرد. این مرجع، بایستى دشمنىِ خویش با اهل سنت را ابراز كند و كاملاً مخالف قضیه وحدت اسلامی باشد. براى مرجع، رخدادهاى جهانى و حوادثى كه منجر به تقویت و یا تضعیف نظام اسلامى مىشود، هیچ اهمیتى ندارد و تنها معارف اهل بیت با نگاهى كه انجمن بدان دارد، مهم انگاشته مىشود.
بنابراین، انجمن حتى از مخالفت مرجعِ همسو با خویش با حرمتِ اعلام شده از سوى ولى فقیه براى قمه زنى، بسیار سود مىبرد. انجمن به راحتى از مرجعى كه همسو با اندیشه خویش نباشد عبور مىكند و دیگر مرجعیتِ نظرى(فراتر از مرجعیت فتوایى) براى وى قائل نیست تا دیدگاههاى همسو با خویش را نشر دهد و به تبلیغ او بپردازد، كه نمونه مهم آن، رابطه انجمن با آیت الله العظمى سیستانى است. انجمن، علاوه بر تقلید، سخت به مرجعیت نظرى ایشان باور داشت، اما در چند سال اخیر با حمایتهاى جدىِ آیت الله سیستانی از نظام اسلامی ایران و نیز برادر خواندن اهل سنت و شهید خواندن كشتههاى غزه و همچنین سكوت مطلق حتى نسبت به نزدیكان در مورد قضیه قمهزنى (كه براى انجمن پیراهن عثمان در كوبیدن نظام اسلامى ایران است)، دیگر، نگاهى محورى و ترویجى به ایشان (جز تقلید برخى) ندارد و چندین سال است كه از مرجعى در قم حمایت مىكنند، كه ویژگىهایى كه گفته شد، كاملاً در وى نمایان است و انجمن بسیار از وى بهره مىگیرد و استفاده مىنماید.
اما در عرصه دوم، یعنى تبلیغ و ارشاد، انجمن سخت به "روحانیون منبرى" اعتقاد دارد. در انجمن، كمتر روحانیونى پیدا مىشوند كه مجتهد باشند و با بودن چنین مجتهدى، مىفهمیم كه وى كاملاً همسو با انجمن نیست و تنها از افراد مرتبط با اعضاى انجمن محسوب مىشود. در مشهد، روحانیونى كه از سران انجمن محسوب مىشوند، تنها منبرى به شمار مىآیند و در عرصه فقاهت و اجتهاد هیچ نشانى ندارند. شیخ محمود حلبى، مؤسس انجمن حجتیه با آنكه در زمینه اعتقادى چیره دست بود و در خطابه استاد، اما نمىتوان او را فقیه دانست.
اینكه تنها روحانیون منبرى در انجمن فعالیت دارند و مجتهدان، نقشى در انجمن ایفا نمىكنند، آنست كه عرصه فقاهت، عرصه تابع محضِ جریانى خاص بودن نیست. عرصه فقاهت، انسان را صاحب نظر دینى مىسازد و نمىتوان اطمینان داشت كه همیشه با انجمن همراه باشد.
دوم آنكه، براى انجمن، ارتباط مستقیم با جامعه مؤمنین بسیار اهمیت دارد، تا اندیشه انجمن را نشر دهد. انجمن، منبر را مؤثرترین ابزار براى نفوذ در جامعه اسلامى مىداند.
روحانیتِ رسمى در انجمن، خطابههاى آتشین و كوبنده را دستمایه ارشاد و تبلیغ خویش قرار مىدهد و اگر امكان داشت، راقم سطور مىتوانست از منبرىهاى انجمنى نام ببرد، كه همگى به منبر آتشینگونه و با فریاد و كوبنده شهرت دارند. این نوع خطابه، مىتواند افراد را بیشتر تحت تأثیر قرار دهد.
روحانیتِ انجمن، سخت بر سه جریان مىتازد: فلسفه، عرفان و وهابیت. انجمن اعتقاد دارد كه هر سه جریان براى نابودىِ معارف اهل بیت اقدام مىكنند و حتى از بىاحترامى و فحاشى به معتقدان فلسفه و عرفان، كه از علماى شیعه هستند، هیچ ابایى ندارند در منبرهاى انجمنى باید با این سه جریان مبارزه كرد تا حیات معارفی انجمن ادامه داشته باشد. روحانیت انجمنى براى خود همواره یك مبارزه معرفتى تعریف مىكند تا بتواند در جامعه مؤمنین نفوذ داشته باشد و از حركت انجمن و ادامه فعالیت او دفاع نماید. اما براى روحانیت همسو با انجمن، همه چیز باید به نادیده گرفتن ولایت فقیه و زیر سوال بردن تلاشهاى ولى فقیه، اما در عین حال نشر اندیشه ولایت فقه و اجراى احكام فردی اسلام ختم شود. روحانیت انجمنى در مبارزه خویش با این سه جریان، هیچگاه كوبیدن نظام اسلامى را فراموش نمىكند، تا عنوان شود كه ناتوان در نشر معارف واقعى اهل بیت است.
پدیدآورنده: علی الهی خراسانی
منبع: مجله پگاه حوزه
ارسال نظر