گوناگون

چهره حوزوی شهید بهشتی

پارسینه: آيت‌الله بهشتي مي‌گفت من ساخته دو محمدحسين هستم، محمدحسين طباطبايي و محمدحسين بروجردي

آغاز تحصیل
سید محمد حسینی بهشتی به سال ۱۳۲۱ در سن ۱۴ سالگی، بخاطر اشتیاقی که به آموختن معارف دینی پیدا کرده بود، تحصیلات دبیرستانی را رها و به حوزه‌های علمیه اصفهان پیوست. به گفته خودش نشوونما در خانواده روحانی، حوادث شهریور بیست، همجواری دبیرستان محل تحصیل ایشان با مدارس دینی اصفهان و علاقه وافر یک نوجوان همکلاسی به علوم حوزوی در این تصمیم ایشان بی‌تأثیر نبوده‌اند.[۱] از سال ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۵ ادبیات عرب، منطق، کلام، مقداری از فلسفه و سطوح فقه و اصول را به سرعت و با نبوغ تمام طی کرد، بگونه‌ای که اساتید ایشان، بخاطر ذکاوت و هوش سرشار، او را یادگار جد مادریش، مرحوم حاج‌میرمحمدصادق ‌مدرس‌خاتون‌آبادی که از علمای بنام اصفهان بود، محسوب می‌داشتند. وی در بارة نبوغ خود می‌گوید: "تحصیلاتم را در یک مکتب خانه در چهار سالگی آغاز کردم. خیلی سریع خواندن و نوشتن و خواندن قرآن را یاد گرفتم و در جمع خانواده به عنوان یک نوجوان تیزهوش شناخته شدم. شاید سرعت پیشرفت در یادگیری، این برداشت را در خانواده به وجود آورده بود، تا این که قرار شد به دبستان بروم. دبستان ثروت در آن موقع که بعدها به نام ۱۵ بهمن نامیده شد. وقتی آنجا رفتم از من امتحان ورودی گرفتند و گفتند که باید به کلاس ششم برود، ولی از نظر سن نمی‌تواند. بنا براین در کلاس چهارم پذیرفته شدم و تحصیلات دبستانی را در همان جا به پایان رساندم. در آن سال در امتحان ششم ابتدایی شهر نفر دوم شدم. آن موقع همه کلاس‌های ششم را یک جا امتحان می‌کردند."[۲] و یکی از نزدیکان ایشان می‌گوید: "یک بار از آقای بهشتی در بارة خاطرات دوران طلبگی ایشان و هوش سرشاری که در این دوره داشتند شنیدم که گفتند من در بعضی از درس‌ها مدت کمی شرکت می‌کردم. گاهی یک هفته تا یک ماه شرکت داشتم و احساس می‌کردم درس را بهتر از بیان استاد می‌فهمم لذا درس را رها می‌کردم و به جای این که پای درس بروم خودم به تدریس آن کتاب مشغول می‌شدم."[۳] بهشتی در مدت اقامت در اصفهان با زبان فرانسوی در دبیرستان و با زبان انگلیسی در دوره طلبگی آشنا شد و به تعبیر خود "یک دوره ریدر" را خواند و در حوزه علمیه اصفهان تدریس هم می‌کرد.
ورود به قم
سال ۱۳۲۵ عازم قم شد و در مدرسه تازه تأسیس حجتیه اقامت گزید. طی شش ماه به تکمیل تحصیل سطح و خواندن کتاب مکاسب و کفایه پرداخت. این دو کتاب را نزد آیت‌الله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی، آیت‌الله محقق داماد و اردکانی یزدی به پایان رساند و از فروردین ۱۳۲۶ در درس خارج آیت‌الله داماد حضور یافت. در عین حال از درس خارج امام خمینی و آیت‌الله بروجردی غافل نبوده و در آنها نیز شرکت می‌کرد. به گفته خود "مقداری از درس مرحوم آیت‌الله سیدمحمدتقی خوانساری و مقدار خیلی کمی درس مرحوم آیت‌الله حجت کوه‌کمری" را هم درک کرد. در عین حال یکی از اساتید قم می‌گوید: "اساتید اصلی آقای بهشتی در حوزه علمیه قم آیت‌الله بروجردی و آیت‌الله علامه طباطبایی بودند و از خود ایشان شنیدم که همیشه می‌گفت من ساخته دو محمدحسین هستم، محمدحسین طباطبایی و محمدحسین بروجردی."[۴] در سال ۱۳۲۷ به این فکر افتاد که تحصیلات جدید را هم ادامه دهد. لذا با گرفتن دیپلم به صورت متفرقه، به دانشکده معقول و منقول وارد شد و دوره لیسانس را تا سال ۱۳۳۰ به پایان برد. در طول این مدت برای این که از درس‌های جدید بیشتر استفاده کند و هم زبان انگلیس را کاملتر نماید، در تهران اقامت گزید و برای تأمین هزینه زندگی تدریس هم می‌کرد. همچنین برای این که آهنگ و تلفظ زبان انگلیسی را از یک معلم خارجی فرا بگیرد، در یک کلاس فشرده انگلیسی شرکت کرد. سال ۱۳۳۰ برای ادامه تحصیل به قم برگشت و وقتش را به دو قسمت تقسیم کرد: هفته‌ای چند ساعت در دبیرستان‌های قم - حکیم نظامی - انگلیسی تدریس می‌کرد و بقیه وقت خود را به تکمیل تحصیلات حوزوی و تدریس در حوزه علمیه قم اختصاص داد.[۵] بهشتی در واقع از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۵ به کار فلسفی پرداخت و علاوه بر فرا گرفتن اسفار ملاصدرا و شفای بوعلی از علامه طباطبایی، به همراه مرحوم استاد مطهری و آیت‌الله منتظری و جمع دیگری از فضلای حوزه، شبهای پنچ‌شنبه و جمعه در جلسات گرم و پرشور فلسفی علامه شرکت می‌کرد که ما حصل آن به صورت متن کتاب روش رئالیسم تنظیم و منتشر شد. وی به همراه شهید مطهری، شهید صدوقی و حاج‌آقا مصطفی خمینی در درس خصوصی فلسفه امام خمینی نیز شرکت می‌کرد اما عمده دروس فلسفه ایشان نزد علامه طباطبایی بود. یکی از فرزندان ایشان در بارة جلسات درس علامه می‌گوید: "پدرم در بارة علت شرکت فعال خود در جلسات درس و همچنین جلسات بحث خصوصی که با گروهی از افراد مانند مرحوم استاد شهید مطهری و آیت‌الله منتظری خدمت علامه طباطبایی (ره) داشتند، چنین نقل می‌کردند که در آن زمان امکان ادامه تحصیل در انگلستان برای ایشان فراهم شده بود و در تدارک آن سفر بوده‌اند که روزی مرحوم استاد شهید مطهری او را می‌بینند و از ایشان دعوت می‌کنند به مجلس بحث علامه طباطبایی بروند. پدرم ابتدا تمایلی از خود نشان نمی‌دهند چرا که دیگر در حوزه درسی که نگذرانده باشند و برایشان جالب باشد، نبود. اما به اصرار مرحوم مطهری به آن درس می‌روند و در همان جلسه اول مجذوب شخصیت مرحوم علامه از یک طرف و شیوه بحث ایشان از طرف دیگر می‌شوند. پس از اتمام جلسه درس تا منزل علامه همراه می‌شوند و حوصله و دقت آن استاد فرزانه در شنیدن مطالب، شهید بهشتی را سخت تحت تأثیر قرار می‌دهد و در نتیجه از تحصیلات عالی در انگلستان چشم پوشیده و به مدت پنچ سال به فراگیری ظرایف فلسفه اسلامی و مطالعه تطبیقی با فلسفه غربی نزد علامه می‌پردازد."[۶] از این پس دیگر، بهشتی یک شاگرد معمولی در این جلسات نبود بلکه "در آن جلسه آن کسی که حرف می‌زد و با استاد بحث می‌کرد مرحوم بهشتی بود. یعنی در آن جلسه که چهره‌های خوب و فاضل امروز که می‌شناسیم و به فلسفه معروفند شرکت داشتند. ولی سخنگوی اول، و اشکال‌کننده اول، آقای بهشتی بود. به قول ما طلبه‌ها مستشکلین غالباً فضلای برتر و صاحبان ذهنهای فعال بودند و آقای بهشتی بیشترین اشکال را می‌کرد و بیشترین حرف را می‌زد و با استاد بحث می‌کرد. استاد هم به ایشان کمال اهتمام و توجه را می‌کرد."[۷]
شهید بهشتی در طول این سال‌ها برنامه‌های تبلیغی و اجتماعی نیز داشت. در یکی از این برنامه‌ها با هجده نفر از دوستان خود از جمله آیت‌الله مطهری و آیت‌الله منتظری، قرار گذاشتند با هزینه شخصی به دورترین روستاهای کشور سفر کرده، معارف دین را تبلیغ نمایند. این برنامه در دو سال با همکاری امام خمینی و حمایت آیت‌الله بروجردی به انجام رسید.
تدریس
آیت‌الله بهشتی با استعداد فوق العاده‌ای که داشت در کمترین زمان ممکن علاوه بر این که به عنوان یکی از فضلای بر جسته حوزه مطرح شده و با مدرسان بنام آن زمان حوزه حشرونشر پیدا کرد، خود به یکی از اساتید طراز اول دروس سطح حوزه تبدیل گشت. آیت‌الله خامنه‌ای در این بارة می‌گویند: "من وقتی در سال ۳۷ به قم رفتم، آقای بهشتی یکی از فضلای معروف قم بودند. یعنی در آن وقت مدرس سطح بودند و ظاهراً سطوح عالیه را درس می‌دادند و طلبه‌هایی را می‌شماختم که به درس شهید بهشتی می‌رفتند. از جمله بعضی از فرزندان مرحوم داماد هم بودند که در درس مرحوم بهشتی حاضر می‌شدند و ایشان استاد زاده‌های خودش را تربیت می‌کرد. این از لحاظ فقهی خود حاکی از این است که شهید بهشتی یک شخصیت بالایی بود، بعدها هم ما در مسایل و جریانات مختلف و در بحث‌هایی که در طول مبارزه پیش می‌آمد و هرجا که صحبت به مباحث فقهی کشیده می‌شد، آثار همان فکر باز و قوی را در شهید بهشتی می‌دیدیم. ایشان با مسایل کاملاً پخته و آشنا برخورد می‌کردند. با این که سال‌ها بود که کارهای تخصصی فقهی مثل یک آدم مشغول به فقه که دائماً کتب فقهی مطالعه می‌کند نداشتند - به قول ما طلبه‌ها نسبت به فقه تارک بودند - در عین حال همیشه حاذق و مسلط به کلیات مسائل بودند و آن فکر روشن و باز ایشان کار خودش را می‌کرد و راهگشایی می‌کرد."[۸]، شخصیت علمی شهید بهشتی در حوزه به گونه‌ای بود که "مطمئناً اگر ایشان در حوزه می‌ماندند یکی از مراجع تقلید مسلم زمان می‌شدند"[۹] این نکته با توجه به موقعیت علمی هم درسان و هم بحثان ایشان در حوزه، بیشتر نمایان می‌شود، او خود می‌گوید: "اولین دوستان من که در حوزه خیلی با هم مأنوس بودیم و هم بحث بودیم آقای حاج سیدموسی شبیری زنجانی از مدرسین برجسته قم هستند، آقای سیدمهدی روحانی، آقای آذری قمی، آقای مکارم شیرازی، امام موسی صدر. اینها دوستانی بودند که پیش از همه بحث داشتیم و با آقای مطهری و آقای منتظری هم بحث خاصی داشتیم."[۱۰]طراز علمی دوستان ایشان گویای شخصیت علمی ایشان نیز می‌باشد.
کادرسازی
آیت‌الله بهشتی بعد از قضایای ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که خود به عنوان طلبه‌ای پرشور وانقلابی فعال بود، با جمعی از دوستان خود به این نتیجه رسیدند که "ما در آن نهضت کادرساخته شده کم داشتیم" لذا تصمیم گرفتند "یک حرکت فرهنگی ایجاد کنند و در زیر پوشش آن کادر بسازند"[۱۱] به قول یکی از شاگردان "شهید آیت‌الله بهشتی در قم که بود، همواره منشأ حرکت و تحول و نوگرایی و تربیت نسل جدید حوزه علمیه و جوانان قم بود و در واقع با بینش خاص خود، برای درازمدت به کادرسازی و پرورش افکار می‌پرداخت"[۱۲] از این رو، در سال ۱۳۳۳ دبیرستان "دین‌ودانش" را در قم تأسیس کردند و خود اداره آن را تا سال ۱۳۴۲ به عهده داشت. وی برای این که این فضا را به حوزه‌های علمیه نیز وارد نماید، در سال ۱۳۳۸ کلاس‌هایی در مدرسه دین و دانش ایجاد کرد که طلاب فاضل حوزه در آن با زبان انگلیسی، مکالمه عربی، عربی روز و علوم طبیعی در حد یک دیپلمه ادبی آشنا شوند. اتفاقاً این برنامه نوگرایانه مورد استقبال حوزویان قرار گرفته و عده زیادی از فضلا در این کلاس‌ها شرکت کرده و از آن بهره‌مند شدند. تلقی استاد شهید بهشتی از این اقدام این بود که از این طریق بتواند پیوند میان روحانیون و دانشگاهیان را برقرار کرده و آنها را هم جهت نماید. وی در این بارة می‌گوید: "در ضمن [اداره دبیرستان دین و دانش] در حوزه هم تدریس می‌کردم و یک حرکت فرهنگی نو، هم در حوزه به وجود آوردیم و رابطه‌ای هم با جوانهای دانشگاهی برقرار کردیم. پیوند میان دانشجو و طلبه و روحانی را پیوندی مبارک یافتیم و معتقد بودیم که این دوقشر آگاه و متعهد باید همیشه دوشادوش یکدیگر حرکت کنند بر پایه اسلام اصیل و خالص"[۱۳]
یکی از درخشان‌ترین صفحات کادرسازی و نیروپروری آیت‌الله بهشتی تأسیس مدرسه علمیه حقانی است. در سال ۱۳۳۹ با جمعی از دوستان خود از جمله آیت‌الله ربانی شیرازی، آیت‌الله شهید سعیدی و آیت‌الله مشکینی، طرحی هفده ساله برای تحصیلات علوم اسلامی در حوزه تهیه کرده‌اند که قبل از ارائه به آیت‌الله بروجردی، ایشان دارفانی را وداع گفته و در شهریور همان سال این طرح را با همکاری آیت‌الله العظمی گلپایگانی در یکی از مدارس قم به صورت نمونه پیاده کردند. با این طرح برای اولین بار بود که در قم مدرسه‌ای با برنامه و نظم کارش را آغاز می‌کرد و به کادرسازی با شیوه‌ای نو می‌پرداخت. در سال ۴۲ با تکمیل ساختمان مدرسه "منتظریه" یا "حقانی" این برنامه به صورت کامل در آن اجراء شد که منشأ خدمات بسیاری گردید. مدرسه حقانی با ابتکار و اشراف شهید بهشتی و مدیریت بی‌نظیر مرحوم شهید قدوسی، طی فعالیت با برکت خود فضلای مبارز و محققی را تربیت کرد که بعداً در تأسیس و اداره نظام جمهوری اسلامی نقش به سزایی ایفا کرده‌اند.
آیت‌الله بهشتی در سال‌های ۱۳۴۱ و ۴۲ در جریان نهضت امام خمینی نقش ایدئولوک و رهبری به عهده داشت و در همان سال در راستای تز کادرسازی برای قیام و حکومت و به مناسبت تقویت پیوند دانش آموز و فرهنگی و دانشجو و طلبه به ایجاد "کانون دانش آموزان قم" دست زد و مسؤلیت آن را به آیت‌الله شهید مفتح واگذار کرد. به قول شهید بهشتی در این طرح "در یک مسجد و در یک جلسه طلبه و دانش آموز و دانشجو و فرهنگی همه دور هم می‌نشستند و این در حقیقت نمونه دیگری بود از همان تلاش برای پیوند دانشجو و روحانی و این بار در رابطه با مبارزات و در رابطه با رشد دادن و گسترش دادن به فرهنگ مبارزه و اسلام"[۱۴]
اندیشه حکومت
مرحوم شهید بهشتی را باید یکی از نخستین شخصیت‌های حوزوی دانست که دارای اندیشه حکومت بوده و برای تدوین نظام سیاسی اسلام گام‌های عملی برداشت. وی در سال ۴۲ در حالی که اقران او به فکر تأسیس حکومت اسلامی نبوده و جامعه نیز چنین آمادگی‌ای نداشت، با آینده نگری منحصر به فرد خود، طرح یک کار تحقیقاتی اسلامی را ارائه داد که طی آن عده‌ای از فضلای حوزوی در زمینه اندیشه حکومت اسلامی و مشخص کردن نظام اسلامی به بحث و بررسی می‌پرداختند. یعنی "از اقدامات مهم خوبی که آقای بهشتی سال‌ها قبل از پیروزی انقلاب داشتند دعوت ۵۰ تا ۶۰ نفر از طلاب روشن و فاضل جوانی بود که هم اکنون بعضی از آنها در سطح مرجعیت هستند. ایشان این عده را به منزل خود که در پشت دبیرستان دین و دانش قم بود دعوت می‌کرد. در این جلسه مباحثی که در سطح حوزه مطرح نمی‌شد مورد بحث قرار می‌گرفت. پس از بحث‌های متعدد ایشان گفتند موضوع بحث جلسه حکومت اسلامی باشد تا در این زمینه تحقیق کنیم که حکومت از دیدگاه اسلام چیست و مبنای نظری و ساختار آن چیست. از این عده ۱۲ نفر باقی ماندند. آقای بهشتی فهرست موضوعات جلسه را هم تنظیم کرد که شامل پیش از اسلام، در صدر اسلام و در زمان امامان معصوم و در زمان غیبت امام زمان بود. نکته جالب تدبیر ایشان بود که می‌گفتند چون ساواک حتماً روی این جلسه و عنوان حکومت اسلامی حساسیت نشان می‌دهد نام آن را بحث ولایت می‌گذاریم."[۱۵] "در این جلسات آیت‌الله مشکینی، آیت‌الله ربانی شیرازی، دکترمفتح، مصباح یزدی، ربانی املشی، هاشمی رفسنجانی و جمع کثیری از فضلای حوزه علمیه شرکت داشتند"[۱۶]
تبعید به تهران
بالاخره این تلاش‌های شهید بهشتی و همفکرانش، بر ساواک گران آمده و او را در زمستان سال ۱۳۴۲ به تهران تبعید کردند. در تهران با گروه‌های مبارز از جمله جمعیت هیأت‌های مؤتلفه ارتباط بر قرار کرد و از سوی امام به همراه آیات مطهری، انواری و مولایی به عنوان شورای فقهی و سیاسی این گرده انتخاب شد. و در همان سال به همراه دکتر باهنر، دکتر غفوری، آقایان برقعی، روزبه و سید رضی شیرازی کتاب‌های تعلیمات دینی مدارس را با جهت گیری مثبت و انقلابی تدوین کردند.
وی قبلاً نیز در سال‌های ۱۳۳۵ تا ۱۳۳۸ در حالی که در قم ساکن بود، به تهران رفت و آمد می‌کرد و دوره دکترای فلسفه و معقول را در دانشکده الهیات دانشگاه تهران گذراند و در همان سال ۳۸، جلسات "گفتارماه" را برای "رساندن پیام اسلام به نسل جستجوگر با شیوه جدید"، در تهران ترتیب داد. در این جلسات که پایه برنامه‌های حسینیه ارشاد محسوب می‌شود، آیت‌الله شهید مطهری و آیت‌الله طالقانی نیز شرکت می‌کردند و ماحصل این جلسات ماهانه به صورت سه جلد کتاب "گفتارماه" و یک جلد کتاب "گفتارعاشورا"، منتشر شد.
سفربه آلمان
در سال ۱۳۴۳ با اخذ تأییدیه از امام[۱۷]، از سوی آیت‌الله میلانی و برخی دیگر از بزرگان حوزه چون آیت‌الله خوانساری و حائری و در واقع برای دور ماندن از تبعات ترور منصور از سوی مؤتلفه و با کمک آیت‌الله خوانساری برای اخذ پاسپورت، جهت امامت جماعت و اداره مسجد هامبورک به آلمان اعزام شد و طی اقامت پنج ساله در آلمان، "مسجد ایرانیان هامبورگ" را به یک "مؤسسه بزرگ اسلامی" و بین‌المللی تبدیل کردند. به گونه‌ای که از آن طریق تبلیغات دینی خود را به کشورهای اتریش، سویس، انگلستان، سوئد، هلند، بلژیک، آمریکا، ایتالیا و فرانسه گسترش داد. ودر همانجا هسته اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان را بنیان نهاد و از آنان در ابعاد مختلف حمایت می‌کرد. از جمله فعالیت‌های ایشان در آلمان "تلاش در جهت تقریب هرچه بیشتر ادیان و مذاهب به یکدیگر از طریق گفت‌وگوی متقابل بود. با سران کلیسا بحث‌هایی داشتند که در سطح مجامع دینی اروپا تأثیرگذار بود. بحث و گفت‌وگو مهمی با اسقف اعظم اتریش کاردینال (koeing) در حضور دانشجویان دانشگاه وین داشتند که توانستند با استدلال و منطق قوی این گفت‌وگو را به نفع اسلام خاتمه دهند."[۱۸] این سفر علاوه بر آن که فوائد بسیاری برای جهان اسلام و مسلمانان مقیم اروپا داشت، در سازندگی شخصیت جامع آیت‌الله بهشتی نیز مؤثر بوده است. یکی از شاگردان ایشان نقل می‌کنند: "پس از مراجعت شهید بهشتی از آلمان به عنوان یکی از طلبه‌های ارادتمند ایشان باب گله را باز کردم که شما چرا تربیت طلاب حوزه را رها کردید و امامت یک مسجد در خارج را پذیرفتید. ایشان با حوصله مطالب مرا گوش کردند و سپس فرمودند شما فکر می‌کنید ما فقط باید در محدوده مرزهای خودمان فکر کنیم یا این که نه، ما یک رسالت جهانی داریم و باید به آن فکر کنیم. سپس افزودند من این سفرهای خارجی را نه به عنوان یک کار تبلیفی بلکه با هدف دیگری دنبال می‌کنم. چون ما نیاز داریم دنیای امروز را بهتر بشناسیم و هم دنیا نیاز دارد که حرفهای ما را بهتر بفهمد. ایشان گفتند سفرهای خارجی من نوعی پرسه‌زدنهای مطالعاتی است و این مطالعات است که ما را آماده می‌کند تا مسؤلیت‌هایی را که باید در آینده برعهده داشته باشیم خوب درک کنیم."[۱۹]
بازگشت به ایران
در سال ۱۳۴۹ به ایران آمده و پس از ممانعت ساواک برای برگشت به آلمان، با تمرکز در مدرسه رفاه تهران، فعالیت‌های علمی و تحقیقاتی خود را با آیات موسوی اردبیلی، هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی، شهید مفتح و برخی دیگر از دوستان خود پی گرفت. در سال ۱۳۵۰ جلسه تفسیر قرآن را در تهران آغاز کرد که نزدیک به پانصد نفر از برادران و خواهران متدین در آن شرکت می‌کردند. در سال ۵۵ هسته‌ کارهای تشکیلاتی را در تهران شکل داد و در سال‌های بعد رحانیت مبارز تهران و حزب جمهوری اسلامی را بر اساس آن و همکاری دوستان نزدیک خود تأسیس کرد. طی این مدت بارها احضار و دستگیر شد و بالاخره قبل از پیروزی انقلاب و بعد از سفری به پاریس و دیدار با امام به همراه آیات مطهری، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی و باهنر شورای انقلاب را تأسیس کردند و ایشان در رأس آن قرار گرفتند. البته بعداً آیات مهدوی کنی، خامنه‌ای و طالقانی و آقایان مهندس بازرگان و دکتر سحابی به این جمع اضافه شدند. پس از پیروزی انقلاب در سمت نائب رئیس مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی، در ادارة و شکل دهی مجلس خبرگان قانون اساسی و مدیریت آن نقش منحصر به فردی ایفا کرد و قوه قضائیه نظام نوپای جمهوری اسلامی را با قدرت و قوت هرچه تمام‌تر اداره کرد.
آثارقلمی
در سالهای ۳۴ و ۳۵ فعالیت‌های قلمی خود را آغاز و مقالاتی را با با زبان نو و برای نسل نو، اما با اندیشه عمیق اسلامی در پاسخ به سؤالات نسل نو، مختصری در مجله "مکتب اسلام" و بیشتر در "مکتب تشیع" به رشته تحریر در آورد. علاوه بر آن در سال‌های بعد آثار ارزشمندی را از خود به یادگار گذاشت که خدا از دیدگاه قرآن، نماز چیست، بانکداری و قوانین مالی اسلام، یک قشر جدید در جامعه ما، روحانیت در اسلام و در میان مسلمین، مبارز پیروز، شناخت دین، نقش ایمان در زندگی انسان، کدام مسلک، شناخت و مالکیت، از جمله آن‌ها می‌باشد.
علاقه به بازگشت به حوزه
آیت‌الله شهید بهشتی با همه نقش و تأثیری که در برپایی نظام دینی داشت و علی‌رغم تبلیغات ناجوانمردانه‌ای که نسبت به قدرت طلبی ایشان انجام می‌شد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی علاقه وافری به بازگشت به قم داشت تا به کادرسازی و تأمین نیروهای کارآزموده و کارآمد نظام اسلامی در آینده، بپردازد. یکی از نزدیکان ایشان در این رابطه می‌گوید: "هدف اصلی آقای بهشتی از این که در نظر داشت پس از پیروزی انقلاب به قم برود این بود که احساس می‌کرد با پیروزی انقلاب، نظام اسلامی در آینده برای مراکز حساس و مهمی مانند قوه قضائیه، شورای نگهبان، مجلس، دانشگاه‌ها و… نیاز به افرادی دارند که از لحاظ علمی قوی باشند و دلیل دیگر هم این بود که حوزه به دلیل توجهی که در خدمت به نظام احساس می‌کرد تقریباً از علما و فضلا خالی می‌شد و بنیه علمی و تحقیقی و کادرسازی خود را از دست می‌داد. خود ایشان به این موارد اشاره و تأکید کرد می‌خواهد به این دلایل به قم برود. این درحالی بود که نظام در همان موقع به فردی مانند ایشان که انسانی انقلابی، مدیر، مدبر، سیاستمدار، خوش‌فکر، خوش‌بیان و خوش‌قلم بود برای تصدی مسئولیت‌های بالا شدیداً احتیاج داشت. در حالی که ایشان این روحیه را داشت که می‌خواست به همه چیز پشت پا بزند و به حوزه برود، بعضی ناجوانمردانه به او تهمت انحصارگری می‌زدند."[۲۰]
پاورقی:
[۱]. جاودانه تاریخ، سازمان انتشارات روزنامه جمهوری اسلامی، ج۲، ص۱۳
[۲]. همان، ص۱۲
[۳]. مهدی اژه ای، سیرة شهید بهشتی، غلامعلی رجایی، ص۵۱
[۴]. مصباح یزدی، همان
[۵]. ر.ک: بهشتی از زبان بهشتی، جاودانه تاریخ، ج۲
[۶]. سیدعلیرضا بهشتی، سیرة شهید بهشتی، ص۵۸
[۷]. آیت‌الله خامنه‌ای، روزنامه جمهوری اسلامی، ۶/۴/۷۰
[۸]. روزنامه اطلاعات، ۶/۴/۷۴
[۹]. آیت‌الله خامنه‌ای، روزنامه جمهوری اسلامی، ۶/۴/۷۰
[۱۰]. جاودانه تاریخ، ج۲، ص۲۶
[۱۱]. همان، ص۱۷
[۱۲]. سید هادی خسروشاهی، سیره شهید بهشتی، ص۲۷۸
[۱۳]. بهشتی به روایت بهشتی، جاودانه تاریخ، ج۲، ص۱۷
[۱۴]. جاودانه تاریخ، ج۲، ص۱۹
[۱۵]. آیت‌الله محمدتقی مصباح، سیره شهید بهشتی، ص۲۸۶
[۱۶]. سیدهادی خسروشاهی، روزنامه اطلاعات، ۲.۴/۷۴
[۱۷]. سیدمحمدرضا بهشتی، سیرة شهید بهشتی، ص۴۹۰
[۱۸]. ملوک السادات بهشتی، همان، ص۴۹۶
[۱۹]. محمدی عراقی، سیره شهید بهشتی، ص۲۸۳
[۲۰]. حجت الاسلام والمسلمین مسیح مهاجری، سیره شهید بهشتی، ص۲۸۶
نویسنده:مهدی پورحسین/روزنامه جمهوری اسلامی

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار