گوناگون

تحلیل مسئول میز روسیه در وزارت خارجه ایران درباره موضع روسیه در خصوص انقلابهای عربی

پارسینه: سوریه از جمله اقمار شوروی سابق در خاورمیانه در دوران جنگ سرد بوده است چنانکه این کشور و رژیم بعث صدامی‌ در عراق بیشتر از هر کشور عربی دیگری از فروپاشی شوروی صدمه دیدند زیرا دو رژیم بعث عراق و سوریه در دوران جنگ سرد از نظر سیاسی، استراتژیک و نظامی‌کاملا وابسته به شوروی و بلوک شرق بودند

روسیه و انقلاب‌های عربی؛ منافع و مواضع

ايراس: هرچند روسیه پس‌رفت‌هاي زيادي را پس از فروپاشي شوروي متحمل شده و فاقد جایگاه و اعتبار شوروی سابق از جمله در عرصه تحولات جهانی است، اما این کشور به ويژه از ابتداي هزارة جديد به پشتوانه برخی عناصر قدرت بازمانده از آن دوره از جمله توان‌مندي‌هاي نظامي و عضويت دائم در شوراي امنيت، خود را همچنان در رديف قدرت‌هاي بزرگ جهاني به شمار مي‌آورد. تلاش براي نقش‌آفريني بيشتر در تحولات خاورميانه به ويژه پس از انقلاب‌هاي عربي از جمله مساعدي مسكو براي اثبات اهميت نقش خود در معادلات منطقه‌اي و جهاني است.

رویکرد نوین روسیه به خاورمیانه

بدنبال ارتقای رویکرد اوراسیا‌گرائی و آتلانتیک‌گرائی در سیاست خارجی روسیه از زمان پوتین تاکنون همچنین تجربه نامطلوب یکجانبه گرائی آمریکا در اشغال عراق (بعنوان یکی از شرکای سنتی مسکو در خاورمیانه عربی) از تحرک روسیه در خاورمیانه تا حد زيادي کاسته گردید. بنابراين روس‌ها سعی داشته‌اند در منطقه ياد شده فعالیت‌های خود را بر روی کشورها و موجودیت‌های باثبات و نسبتا قدرتمند و توسعه یافته متمرکز نمایند. در نتيجه گسترش روابط با ترکیه، ایران، مصر و رژیم صهیونیستی در دستور کار کرملین قرار گرفت از طرف دیگر با توجه به نیاز وافر صنایع نظامی روسیه به پیدا کردن بازارهای فروش اسلحه بنابراین حوزه نفوذ سنتی روسیه در زمان جنگ سرد در خاورمیانه اهمیت پیدا کرد و در این رابطه بسط روابط با الجزایر، لیبی و سوریه اولویت یافت.

رویکرد کلی روسیه در قبال انقلاب‌های عربی در خاورمیانه

روس‌ها نسبت به رویدادها و حوادث مربوط به انقلاب‌های عربی غافل‌گیر شده و اصلا انتظار چنین اتفاقاتی را نداشتند. غافل‌گیری از حوادث مزبور در موضعگیری‌ها و رفتارهای مسکو بویژه در رویدادهای مصر و لیبی کاملا هویدا بود. غافل‌گیری روسیه در موضوع یاد شده موجبات بروز نگرانی این کشور از جهت‌گیری‌های آتی روند ایجاد شده در خاورمیانه عربی را باعث شد چنانکه با توجه به تجارب حمله یک‌جانبه آمریکا و انگلیس به عراق در سال 2003 همچنین وقوع انقلاب‌های رنگین در محیط پیرامونی روسیه بطور طبیعی ایده ایفای نقش موثر آمریکا و غرب در ایجاد و هدایت بلواهای ایجاد شده در خاورمیانه عربی در ذهن نخبگان فکری و ابزاری روسیه همچنین افکار عمومی این کشور پررنگ گردید‌. با توجه به ذهنیت نهادینه شده در روسیه در خصوص نقش آمریکا در فروپاشی شوروی همچنین نقش غرب و آمریکا در بحران‌های قفقاز شمالی، طبیعی است که طبق نظر سنجی‌های انجام شده 80 درصد از مردم روسیه، آمریکا و مشخصا سازمان سیا را عامل اصلی پشت پرده انقلاب‌های عربی در خاورمیانه و شمال آفریقا قلمداد نمایند.

بر همین مبنا بود که درخواست توقف مداخلات خارجی در امور داخلی کشورهای در معرض انقلاب و بحران و درخواست توقف خشونت و حل و فصل مسالمت‌آمیز مشکلات میان دولت‌های عربی و اپوزیسیون بصورت موضعگیری رسمی‌دولت روسیه درآمد. روس‌ها با تکیه بر مفروض ایفای نقش موثر آمریکا و غرب در روند انقلاب‌های عربی آشکارا نگران جهت‌گیری‌های آتی این بحران‌ها و تسری یافتن آن به محیط امنیتی روسیه در جمهوری‌های شوروی سابق شدند، بلکه بیشتر از آن نگران انتقال هدایت شده بحران به مناطق متلاطم فدراسیون روسیه بویژه در قفقاز شمالی شدند، چنانکه برخی اظهار نظر مقامات آمریکائی حاکی از تلاش معنی‌دار ایشان در وانمود‌سازی نیت آمریکا برای دخالت در انتخابات ریاست جمهوری 2012 روسیه بوده است.

در روسیه با توجه به گرایشات گوناگون فکری در میان کمونیست‌ها، غربگرایان، اوراسیا‌گرایان و ملی‌گرایان طبیعتا برداشت‌های متفاوتی از ریشه‌های بحران در خاورمیانه عربی بوده است اما با تداوم و گسترش یافتن بحرانها در جهان عرب ارزیابی کلی روس‌ها در خصوص عوامل و زمینه‌های اصلی بروز بحران در خاورمیانه عربی این بوده که اولا: ریشه‌های بحران از کشوری به کشور دیگر متفاوت بوده است ثانیا، مشکلات مزمن و لاینحل اقتصادی، سیاسی، امنیتی و اجتماعی در کنار ایفای نقش فناوری‌های نوین نظیر محیط‌های سایبری و ضعف بنیادین و ساختاری کشورهای ضعیف عربی نظیر مصر در مواجهه با بحران‌های فزاینده اقتصاد جهانی نظیر افزایش جهانی قیمت مواد غذائی[1] از جمله عوامل و بهانه‌های اصلی بروز بحران بوده است که با دخالت عوامل موثر و قدرتمند خارجی تبدیل به انقلاب سیاسی و اجتماعی شده است ثالثا هر چند روسیه جدا نگران تکرار اشتباهات غرب در جهان اسلام و قدرت یافتن اسلام انقلابی بر اثر اشتباه محاسبات آمریکا و غرب بوده است اما از دیدگاه روس‌ها نقش اسلام سیاسی در شروع و هدایت انقلاب و بحران در جهان عرب ضعیف ارزیابی شده است.

هر چند روس‌ها احتمال تمایل آمریکا و اروپا برای شروع همکاری‌های جدید با گونه اسلام سیاسی میانه روانه در کشورهای عربی (در ادامه تجارب اخير ايشان در عراق و ترکیه) را بسیار زیاد می‌دانستند. نکته قابل توجه آنستکه در دیدگاه روسیه ارزیابی ایفای نقش آمریکا و غرب در شروع و هدایت بحران در خاورمیانه عربی با نتیجه‌گیری امکان خارج شدن اوضاع از کنترل غربی‌ها و قدرت گرفتن اسلام انقلابی تعارضی با همدیگر ندارد چنانکه ولادیمیر پوتین نخست وزیر روسیه در حاشیه نشستی در بروکسل در مصاحبه مطبوعاتی مشترک با یک مقام اروپائی در هشدار به غربی‌ها در تکرار اشتباهات گذشته شان در خاورميانه، از نمونه‌های پیروزی انقلاب اسلامی‌ در ایران بواسطه فشارهای غرب بر شاه در مسائل حقوق بشری و میزبانی فرانسه از رهبری انقلاب حضرت امام خمینی (ره) همچنین پیروزی جنبش حماس در انتخابات آزاد و شفاف فلسطینیان که با نظارت و تایید غربی‌ها انجام گرفت یاد کرده و خاطر نشان نمود که نتیجه طبیعی ترویج دموکراسی در جهان عرب پیروزی اسلام انقلابی خواهد بود.

روس‌ها با پیش فرض ایفای نقش موثر غرب در رویدادهای خاورمیانه عربی (درست شبیه تجربه اشغال عراق در سال 2003) تا مراحلی از بحران نه تنها قصد تقابل با مطامع و سیاست‌های غربی را نداشتند، بلکه در صدد پیدا کردن راه‌های تعامل با غرب در جهت حفظ منافع حداقلی خود در صحنه‌های آتی خاورمیانه بودند، اما با گسترده تر شدن دامنه بحران در خاورمیانه همچنین تشدید ترس و نگرانی روس‌ها از اهداف بعدی دومینوی انقلابها بتدریج روند مماشات روسیه با غرب در شورای امنیت جای خود را به ایستادگی و عدم همراهی مقطعی روسیه با آمریکا و اروپا داد. توضیح آنکه صحنه لیبی نتایج نامطلوب فراوانی برای سیاست خاورمیانه‌ای روسیه به همراه داشت بگونه ایکه عملکرد کرملین در عدم مخالفت با قطعنامه 1973 در موضوع لیبی بلافاصله باعث بروز مشکلات عدیده داخلی و خارجی برای روسیه گردید بنابراین بدنبال مطرح شدن قضایای محکومیت دولت سوریه و یا تایید اقدام نظامی غرب علیه طرفداران رئیس جمهور ساحل عاج در شورای امنیت، روسیه با بهره گیری از تجربه لیبی از تصویب قطعنامه در موضوعات یاد شده در شورای امنیت جلوگیری نمود چنانكه در خصوص سوريه حتي مانع صدور بيانيه مطبوعاتي در محكوميت دولت سوريه در شوراي امنيت شد.

نکته دیگر در باب رویکرد کلی روسیه نسبت به بحران‌های جاری در خاورمیانه عربی انتقاد مسکو از برخورد دو گانه غرب در بحران‌های یاد شده می‌باشد چنانکه مسکو عمیقا معتقد است مسکوت گذارده شدن توجه به موارد آشکار نقض حقوق بشر در بحران‌های یمن، بحرین و سعودی از جانب کشورهای غربی و از جمله آمریکا و بر عکس اهتمام ویژه ایشان به مسائل جاری در لیبی و یا سوریه بیشتر حاکی از رویکرد گروه غرب در تسویه حساب با رژیمهائی است که انتظارات کامل غربي ها در مسائل جهانی را برآورده نساخته‌اند. روس‌ها همچنین اوضاع جاری در بحرین، یمن، سعودی، سوریه، لبنان و عراق را از هر جهت برای آغاز درگیری‌های طولانی مدت مذهبی میان شیعیان و سنی‌های سلفی مذهب اماده می‌بینند. آخرین نکته اینکه در میان نخبگان و صاحب‌نظران روسی مانند بسیاری از همتایان غربی ایشان بتدریج این ذهنیت در حال شکل گیری و تقویت است که اقدامات نسنجیده ناتو و اروپا در لیبی بنا بدلایل ذیل امنیت جهانی را وخیم تر کرده و منتج به گسترش تروریسم جهانی خواهد شد.

چون اولا: بر اثر هجوم مخالفان قذافی به انبارهای سلاح در لیبی مقادیر بسیار زیادی سلاح و از جمله موشک‌های دوش پرتاب استینگر در اختیار گروهها و افراد نامعلومی قرار گرفته و به احتمال بسیار زیاد وابستگان به جنبش جهانی جهاد با توجه به برخورداری ایشان از پایگاه قابل توجه در شرق لیبی و یا سایر افراد و گروه‌های غیر مسئول از جمله سود برندگان از این مساله بوده‌اند. این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که روسیه طی سال‌های اخیر از طرف آمریکا و اسرائیل برای تحویل دادن موشک‌های دوش پرتاب ایگلا به سوریه به بهانه امکان دستیابی حزب‌ا... و یا حماس به این سلاح‌ها تحت فشار بود، اما اکنون معلوم نیست چه کسی قرار است امنیت پرواز هواپیماهای مسافربری در قاره آفریقا را بر عهده بگیرد[2] ثانیا: قذافی در سازماندهی و هدایت گردان‌های غیر لیبیائی طرفدار خود که از آفریقای سیاه و حتی خارج از قاره آفریقا فراهم کرده است بنحوی هسته‌های تازه‌ای از گروهها و جریانات بین المللی غیر مسئول را پایه‌ریزی کرده است. اين موضوع در كنار سابقه قذافي در سازماندهی و حمایت از تشکل‌های تروریستی غیر مسئول در سطح جهانی اهميت مي يابد ثالثا در لیبی درست مانند عراق و افغانستان ترس مسلمانان جهاد گر از هیبت و عظمت قدرت نظامی ناتو زایل شده است.

ارزیابی عملکرد روسیه در صحنه‌های بحرانی خاورمیانه عربی

روسیه و انقلاب ژانویه 2011 مصر: هر چند مصر بر خلاف لیبی و یا سوریه آوردگاه فراخی برای سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه بوده است اما روس‌ها اخیرا توانسته بودند پایه‌های محکم و قابل اعتمادی برای گسترش روابط با این کشور را پی ریزی نمایند. روس‌ها به مصر بعنوان جزیره ثبات خاورمیانه عربی می نگریستند و با عنایت به موقعیت ژئوپولیتیکی، تاریخی و جمعیتی این کشور در صدد بودند تا نظیر الگوی همکاری‌هایشان با ترکیه به نوعی همکاری‌های راهبردی با این کشور دست یابند تا بتوانند آنرا به مثابه الگوی همکاری عربی- روسی به دیگر کشورهای عربی ارائه نمایند. روسیه در سال‌های اخیر از روابط خود با مصر بعنوان روابطی راهبردی یاد می‌کرد و علاوه بر توجه ویژه به بسط روابط تجاری با این کشور خاصه در زمینه جهان‌گردی در صدد بود تا جهت جبران تجربه تلخ و نامطلوب همکاری هسته‌ای خود با ایران که سبب کاهش اعتبار روسیه در میان کشورهای در حال توسعه شده است.

به هر نحو ممکن در مناقصه پروژه احداث نیروگاه هسته‌ای الضبعه مصر برنده شود چنانکه وقتی طرف مصری مشکلات فزاینده اقتصادی خود برای اجرای این پروژه را مطرح نمود روس‌ها با تدبیر و زیرکی هر چه تمام‌تر فرمول‌های قابل قبولی برای حل مشکلات اقتصادی مصر ارائه نمودند و دلیل آن این بود که روس‌ها نسبت به حفظ آوازه و اعتبار خود در میان کشورهای در حال توسعه‌ای مانند ایران و مصر بواسطه سابقه اجرای پروژه‌های بزرگ ملی و زیر ساختی در اين كشورها نظیر ذوب آهن اصفهان و یا سد العالی در آسوان که غربی‌ها به بهانه‌های گوناگون از اجرای آنها طفره رفتند بسیار حساس بوده است. اولین واکنش روسیه به بروز بحران در مصر این بود که: ((اگر قرار نیست مصر با ثبات بماند پس دیگر انتظار ثبات از کدام کشور عربی را داریم؟)) روس‌ها که امید فراوانی بسته بودند.

در مناقصه بزرگ نیروگاه اتمی الضبعه در ژانویه 2011 برنده شوند اکنون با شرایط جدید و مبهمی مواجه شده بودند. اندکی پس از بروز بحران در مصر، روس‌ها که غافلگیر و نگران شده بودند احیانا بمنظور کسب اطلاعات قابل اعتماد میدانی از اوضاع مصر، الکساندر سلطانوف معاون وزیر خارجه را روانه قاهره نمودند. سلطانوف در روز 21 بهمن ماه 89 یعنی درست یک روز پیش از کناره گیری مبارک از قدرت ساعت‌های طولانی با مبارک به گفتگو نشست و ظاهرا ماحصل این گفتگو تقویت ایده ایفای نقش آمریکا و غرب در روند اوضاع بحرانی عربی در ذهن روس‌ها بوده است. هر چند انجام سفر سلطانوف به قاهره تنها ساعاتی پیش از سقوط مبارک، از طرف برخی صاحبنظران مسائل خاورمیانه بعنوان شاخص سردرگمی و انفعال مسکو در روند اوضاع جاری تعبیر گردید اما روس‌ها توانستند با اعزام وزیر خارجه خود به قاهره در اولین فرصت پس از سرنگونی مبارک بنحوی بر دیدگاه راهبردی خود به روابط با مصر تاکید نمایند.

مهمترین نکته در خصوص مواضع روسیه در تحولات مصر آنستکه اولا روسیه نگران تاثیرات نامطلوب اوضاع بحرانی مصر بر روند باصطلاح صلح خاورمیانه و امنیت اسرائیل است ثانیا: از آنجا که اخوان المسلمین مصر از سال‌های دور در زمان حکومت ناصر تاکنون بواسطه هدف قرار دادن برخی مستشاران روسی در فهرست گروه‌های تروریستی روسیه قرار دارد اما اکنون روسیه خود را ناچار به تعامل و برقراری تماس با جنبش یاد شده بعنوان واقعیت سیاسی و اجتماعی در صحنه مصری می‌داند هر چند روس‌ها تمایلی برای زدودن ذهنیت منفی خود از اخوان المسلمین مصر بعنوان عامل انگلستان در منطقه نداشته باشند.

روسیه و جنگ داخلی در لیبی

لیبی از جمله متحدین سنتی مسکو در زمان جنگ سرد بوده است. از سال 2004 میلادی یعنی درست از زمان لغو تحریم‌های غرب علیه لیبی، روسیه پنج قرارداد مهم نظامی ‌با این کشور امضا کرد. روسیه در سال 2008 میلادی بصورت مبنائی موافقت کرد تا بدهی 5/4 میلیارد دلاری لیبی مربوط به دوران شوروی سابق را در ازای خرید سلاح‌های روسی به این کشور ببخشد بنابراین طی قراردادهائی که در سال‌های 2008 و 2010 میان طرفین امضا شد لیبی برخی اقلام نظامی را از روسیه دریافت کرد و قرار بود در مراحل بعدی نیز قراردادهائی مجموعا به ارزش 2/2 میلیارد دلار در خصوص تحویل سلاح‌های پیشرفته به لیبی منعقد گردد. سامانه‌های دفاع موشکی تور‌ام‌یک و اس-300 و برخی سلاح‌های پیشرفته دیگر مانند جنگنده‌های میگ - 29، هلی کوپتر و زیردریائی غیر‌هسته‌ای از جمله درخواست‌های لیبی از روسیه بوده که مذاکره در خصوص آنها هنوز در مراحل مقدماتی بوده و نهائی نشده است.

موارد یاد شده بجز سرمایه گذاری شرکت‌های بزرگ نفت و گاز روسیه در زمینه‌های انرژی در لیبی و سرمایه گذاری 2/2 میلیارد یوروئی شرکت‌های روسی در احداث 554 کیلومتر خط آهن در لیبی بوده است. ظاهرا یکی از اهداف راهبردی روس‌ها از حضور در لیبی، سوريه، مصر و الجزائر علاوه بر منفعت تجاری و پیدا کردن مشتریان قابل اعتماد برای محصولات صنایع نظامی اهتمام به حضور در آب‌های مدیترانه بمنظور کنترل فرانسه و دیگر قدرت‌های اروپائی در مواقع مقتضی بوده است. از آنجا که الجزائر بزرگترین مشتری سلاح‌های روسی در قاره آفریقا می‌باشد نگرانی از گسترش یافتن بحران لیبی به الجزائر روس‌ها را فرا گرفته است؛ طبق برآوردهای انجام شده الجزائر به تنهائی مشتری حدود 13 درصد از کل صادرات سلاح‌های روسیه است. بنابراین در شرایط ترس و ابراز نگرانی آشکار مقامات الجزائر از روند اوضاع بحرانی در لیبی طبیعی است که روس‌ها در این ترس و نگرانی با مسئولان الجزائری شریک و سهیم بشوند.

در هر حال هر چند روسیه بطور مقطعی بواسطه افزایش قیمت جهانی نفت بر اثر جنگ داخلی و بحران در لیبی سود برد (بگونه ایکه برخی کارشناسان روسی مدعی انتفاع اقتصادی روسیه از این بحران بمراتب بیشتر از ارزش قراردادهای نظامی روسیه با لیبی مي باشند) اما با توجه به اینکه جهان عرب مشتری 25 درصد از کل اقلام صادرات ادوات جنگی روسیه به ارزش حدود 12 میلیارد دلار می‌باشد و صنایع فرسوده و قدیمی نظامی‌ در روسیه جهت نوسازی، تجهیز و بقای خود جدا نیازمند مشتری در سطح جهانی است بنابراین با در نظر گرفتن تجربه بسیار تلخ روس‌ها از قضیه اشغال عراق در سال 2003 که منجر به افول قابل توجه حضور سنتی روسیه در این کشور گردید اکنون نیز روس‌ها نگران اثرات نامطلوب تغییرات سیاسی در جهان عرب بر منافع خود در آینده می‌باشند.

در خصوص رفتار و عملکرد روسیه در قضیه لیبی سوالات و ابهامات بسیار زیادی وجود دارد توضیح آنکه در شرایط دودستگی در اتحادیه اروپا در قضیه لیبی همچنین انفعال آمریکا و تعلل قدرت‌های منطقه‌ای عضو گروه بریکس در شورای امنیت (روسیه، چین، هند و برزیل) برای تصویب قطعنامه علیه رژیم قذافی همچنین در شرایط اعلام حمایت آشکار و پنهان کشورهای عضو اتحادیه آلبا در آمریکای لاتین (ونزوئلا، برزیل، نیکاراگوآ، کوبا، اکوادور و بولیوی ) از قذافی و حمایت‌های ضمنی و آشکار برخی دیگر از کشورها نظیر بلاروس، کره شمالی، سوریه و الجزائر از رژیم قذافی و تعلل و سردرگمی اتحادیه آفریقا در قضیه لیبی و مخالفت اتحادیه مزبور با ایده تنبیه قذافی طبيعتا انتظار می رفت روسیه در راستای تجارب سابق ایستادگی در مقابل یکجانبه گرائی آمریکا و غرب در شورای امنیت که با استناد به اصل نفی دخالت و اعمال زور در امور داخلی کشورها توجیه می شد این مرتبه نیز با صدور هر نوع قطعنامه‌ای که راه را برای دخالت نظامي در امور داخلی کشورها هموار نماید مخالفت کند[3]

چنانکه قبلا نیز روسیه بعنوان عضو دائم شورای امنیت با استفاده از حق وتو در قضایائی نظیر جنگهای بالکان دهه نود، اشغال عراق در سال 2003، مخالفت با قطعنامه پیشنهادی غربی‌ها دائر بر فشار به موگابه و تحریم حکومت وی در زیمبابوه در سال 2008 و این اواخر مخالفت با صدور حکم دستگیری البشیر رئیس حکومت سودان با هر گونه دخالت در امور داخلی کشورها و یا توسل به زور برای سرنگونی حکومت یک کشور مخالفت کرده بود و تنها مورد استثنا طی بیست سال اخیر موافقت شوروی با قطعنامه توسل به زور شورای امنیت برای بیرون انداختن صدام از کویت بوده که آن هم پس از احراز تجاوز عراق به کویت از طرف سازمان ملل و تنها در حد اخراج اشغال‌گر از کشور اشغال شده با آن موافقت شده بود و نه بیشتر[4].

روسیه در قضیه لیبی بر خلاف رویه معهود گذشته خود و احتمالا بمنظور اجتناب از رویاروئی با اروپا و خودداری از برانگیختن حساسیت اروپائیان در صحنه لیبی نه تنها هیچگونه مخالفتی با قطعنامه 1973 پیشنهادی اروپائیان نکرد بلکه مدويديف رئیس جمهور روسیه با توجیه نگرانی نسبت به جنایات احتمالی حکومت قذافی و احتمال تبدیل شدن خشونت‌های جاری در لیبی به ((جنایت علیه بشریت)) ضمن ابراز مخالفت با تحریم اقتصادی لیبی (بواسطه منافع اقتصادی ملموس روسیه در این کشور) فرمان رای ممتنع روسیه به قطعنامه شوراي امنيت دائر بر تحریم قذافی و ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی را صادر نمود‌؛ موضوع اخیر در کنار دشمنی‌های آشکار شلقم (سفیر لیبی در سازمان ملل ) با قذافی موجب شد تا سه قدرت دیگر منطقه‌ای عضو بریکس در شوراي امنيت (چین، هند و برزیل) نیز با قطعنامه یاد شده مخالفتی نکنند.

در صورت مخالفت روسیه با قطعنامه 1973 بعید نبود برخي ديگر از قدرتهاي منطقه اي عضو شوراي امنيت نظير چين و برزيل نيز با قطعنامه مزبور مخالفت نمايند که در این صورت و در شرایط موضع انفعالی آمریکا در قضیه لیبی و وجود اختلافات قابل توجه در صفوف اروپائیان عدم تصویب قطعنامه در شورای امنیت علیه قذافی کاملا محتمل بود هر چند در صورت عدم تصویب آن احتمالا غربی‌ها مسکو را عامل بسیاری از مسائل در لیبی وانمود می‌کردند. دیری نپائید که رای ممتنع روسیه به قطعنامه 1973 علیه قذافی منجر به بروز مشکلات فراوان داخلی برای روسیه شد. تنها چند ساعت قبل از تصویب قطعنامه یاد شده، ولادیمیر چاموف سفیر فوق العاده و تام الاختیار روسیه در لیبی در اقدامی‌بیسابقه در طول تاریخ دیپلماسی روسیه با حکم مدويديف رئیس جمهور روسیه از کار برکنار و به مسکو فراخوانده شد‌؟!
سفیر مزبور که ظاهرا مشغول ارائه راهنمائی‌های ویژه به قذافی بوده، پس از برقرار شدن کانال‌های مستقیم ارتباطی میان قذافی با لندن و سایر پایتخت‌های اروپائی به اتهام ارسال گزارش‌های یکجانبه بنفع قذافی به مسکو از کار برکنار گردید این در حالی است که سفیر روسیه در لیبی خود مدعي بود كه مطابق با سند راهبردی سیاست خارجی روسیه مصوب سال 2008 (زمان سفر قذافی به مسکو) بدنبال حفظ روابط راهبردی دوستانه روسیه با قذافی بوده است اما کرملین از او انتظار انعطاف بیشتر در مقابل متغیرهای نوین در سیاست خارجی داشته است؟! [5] زیرا برای کرملین و شخص مدويديف گسترش روابط با غرب و بهره مندی از امکانات و دانش و فناوری‌های نوین و پیشرفته غربی بمراتب مهمتر از سرنوشت قذافی، سند مصوب سیاست خارجی روسیه و حتی منافع شرکت‌های نفت و راه آهن روسیه بوده است. جالب آنکه چاموف سفیر روسیه در طرابلس در گزارش‌های ارسالی خود به مسکو همچنین تماس‌هایش با دیپلمات‌های مقیم در طرابلس و رسانه‌های همگانی بدنبال القای این ایده بوده که رزمندگان وابسته به القاعده در میان شورشیان شرق لیبی حضور فعالانه دارند.
چه اینکه این منطقه از لیبی بواسطه حضور جریان فکری سلفی گری پس از سعودی دومین مرکز پرورش و اعزام رزمندگان جهادی به افغانستان در زمان اشغال این کشور در شوروی سابق همچنین خاستگاه ارسال نیروهای انتحاری القاعده به عراق پس از سرنگونی رژیم بعث صدامی‌بوده است. صحنه لیبی برای روسیه تبدیل به آوردگاه دو اردوگاه فکری رقیب در انتخابات ریاست جمهوری 2012 در این کشور گردید در این رابطه پوتین نخست وزیر روسیه ضمن انتقاد از رای ممتنع روسیه به قطعنامه لیبی در شورای امنیت علنا آنرا اقدامی عجولانه و اشتباه خوانده و اقدامات نظامی ناتو در لیبی را جنایتکارانه و ماموریت ائتلاف نظامی‌کشورهای غربی در لیبی را جنگ صلیبی قرون وسطائی توصیف نمود[6] اما مدويديف رئیس جمهور روسیه بعنوان مسئول اصلی سیاست خارجی کشور ضمن دفاع از رای ممتنع روسیه به قطعنامه یاد شده تاکید کرد که نمایندگی روسیه در سازمان ملل طبق دستور مستقیم او عمل کرده است هر چند ویتالی چورکین نماینده دائم روسیه در سازمان ملل متحد در اظهار نظر علنی خود تصویب این قطعنامه را به مثابه باز کردن درب تجاوزات گسترده در لیبی توصیف کرده بود.[7]
بدیهی است برای مدويديف که تحقق ایده منطقه اسکولکووآ بعنوان مرکز ثقل علوم و فناوری روسیه اهمیت دارد پرهیز از برانگیختن حساسیت غربی‌ها بویژه فرانسه و ایتالیا در لیبی مهمتر از هر چیز دیگری بوده است اما پوتین و همفکرانش ضمن یاداوری مخاطرات ایجاد رویه حقوقی و سیاسی در شورای امنیت و جامعه بین الملل برخی آسیب پذیری‌های عدم مخالفت روسیه با رویه ایجاد شده در قضیه لیبی را خاطر نشان ساخته‌اند. 350 نماینده دومای روسیه در یاداوری مخاطرات رویه شدن قضیه لیبی و خدشه وارد آمدن به استقلال و تمامیت ارضی کشورها و باز شدن راه‌های مداخلات خارجی در امور داخلی کشورها به بهانه‌های انسان دوستانه بیانیه‌ای درباره اوضاع لیبی صادر کرده و در آن نگرانی خود بابت ((ابعاد و اشکال توسل به نظامیگری)) علیه یک کشور مستقل را ابراز داشتند.[8]
انتقادات فزاینده در داخل روسیه نسبت به رای ممتنع روسیه در قطعنامه 1973 لیبی باعث شد تا اولا: بتدریج انتقاد از عملکردهای نظامی ناتو در لیبی که مغایر با روح و اهداف حقوق بشردوستانه و قطعنامه 1973 شورای امنیت بلکه فراتر از اهداف یاد شده بوده است در مواضع رسمی روسیه گنجانیده شود البته هدف گرفته شدن نیروهای مخالف قذافی در لیبی و کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از غیر نظامیان طرفدار و مخالف قذافی توسط ناتو بهترین بهانه را برای مخالفان عملکرد ناتو در لیبی و از جمله روسیه فراهم کرد جالب آنکه بدنبال تداوم اقدامات فراتر از اهداف و متن قطعنامه 1973 از جانب ناتو بالاخره صدای اعتراض شخص مدويديف هم بلند شد و او در سفر خود به پکن که برای شرکت در نشست سران عضو بریکس انجام شده بود در مخالفت با اقدامات یکجانبه و خارج از اهداف قطعنامه 1973 از طرف ناتو تصریح کرد که جهانیان شاهد اجرای یک عملیات تمام عیار جنگی در لیبی بجای اقدامات نظامی محدود طبق قطعنامه 1973 می‌باشد[9]. ثانیا: روسیه بر خلاف قضیه لیبی مانع تصویب قطعنامه شورای امنیت علیه دولت سوریه گردید. بدنبال تداوم و شدت گرفتن جنگ داخلی در لیبی، روسیه و چین نه تنها در شورای امنیت مانع تصویب قطعنامه در گسترش دادن دامنه مداخلات نظامی ناتو در لیبی شدند بلکه دو کشور یاد شده در نشست بین المللی گروه تماس لیبی نیز با هر گونه عملیات زمینی ناتو در لیبی مخالفت کردند‌؛ در این رابطه لاوروف وزیر خارجه روسیه در دیدارش با وزیر خارجه چین علنا خواستار جلوگیری از تکرار چنین رویه‌ای در دیگر کشورها در آینده شد.[10]

روسیه و مساله بحرین

بر خلاف مصر، سوریه، لیبی و الجزائر روسیه حضور و نفوذ چندانی در بحرین و یمن ندارد جز اینکه در صورت ارجاع پرونده این کشورها به شورای امنیت رای و نظر روسیه بعنوان عضو دائم شورای مزبور با حق وتو، اهمیت خواهد یافت‌؛ البته آمریکا و غرب بر خلاف پرونده‌های لیبی و سوریه تاکنون مانع از طرح مسائل بحرین در شورای امنیت شده‌اند با اینحال در بیانیه وزارت خارجه روسیه در خصوص اوضاع بحرانی در بحرین آمده است هر چند اعزام نیروهای نظامی خارجی موسوم به سپر جزیره به بحرین بنا به درخواست نظام قانونی بحرین انجام پذیرفته است اما از این نیروها درخواست می شود تا از دخالت در امور داخلی بحرین اجتناب نمایند. در بیانیه مزبور همچنین یاداوری شده است که مخالفان بحرینی از اعزام نیروهای نظامی سپر جزیره بعنوان ((اشغال)) یاد کرده‌اند. تفسیر رسانه ها حاکی از عدم تمایل مسکو به دخالت نیروهای نظامی خارجی در امور داخلی بحرین و سرکوب قیام مردم این کشور است.
شایان ذکر است سفیر روسیه در بحرین در اظهار نظرهای خود با مسئولان حکومتی بحرین و نمایندگان احزاب و گروه‌ها در این کشور ضمن تاکید بر لزوم پیدا شدن فرمول و راه حل مشخصی برای برون رفت مسالمت‌آمیز از اوضاع بحرانی کنونی بصورتی غیر مستقیم حاکمیت بحرین را بخاطر کاربرد مفرط زور و دعوت از نظامیان غیر بحرینی برای سرکوب اعتراضات و معارضه شیعه بحرین را نیز بخاطر عدم ارائه درخواست و راهکار مشخص جهت اجرای اصلاحات بلکه بالا بردن مداوم و بی رویه سقف مطالبات سرزنش کرده است.

برآورد کارشناسان و صاحبنظران روسی از اوضاع وخیم بحرین حاکی از احتمال تداوم بحران در بحرین بصورت آتش زیر خاکستر شعله ور شدن جنگ شیعی- سنی در منطقه خلیج فارس و حتی بروز جنگ میان ایران و سعودی است. در خصوص یمن می توان گفت رویکرد کلی مسکو نسبت به علی عبداله صالح مثبت است و این موضوع بیشتر بواسطه روابط سنتی خوب عبداله صالح با مسکو از زمان شوروی سابق تاکنون می‌باشد؛ روسیه نقش موثری در معتدل ساختن بیانیه شورای امنیت در دعوت از علی عبداله صالح برای پیشبرد گفتگوهای ملی داشت[11] چنانکه در پیش نویس بیانیه غربی‌ها در مورد یمن که متعاقب شکست تلاشهای میانجیگرانه شورای همکاری خلیج فارس در یمن تهیه شده بود ضمن محکومیت شدید خشونت حکومت یمن علیه معترضین از علی عبداله صالح خواسته شده بود تا صدای مردم را بشنود[12]

اما بدنبال پایمردی‌های روسیه و چین متن پیش نویس غربی‌ها تغییر زیادی کرده و در بیانیه مصوب شورای امنیت تنها از مسئولان دولتی و مخالفان دولت یمن خواسته شد تا ضمن ((خویشتنداری و دست کشیدن از زورگوئی تمام انرژی خود را صرف مذاکره و گفتگوی ملی نمایند))[13]. سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه نیز در اتخاذ موضعی معتدلانه در قبال علی عبداله صالح در سفر خود به صربستان صریحا به خبرنگاران گفت که مخالفان علی عبداله صالح نباید بواسطه طفره رفتن از مذاکره با حکومت به کمک غرب در سرنگونی حکومت علی عبداله صالح امیدوار باشند چون چنین منطق و رویه‌ای بسیار خطرناک است و می تواند منجر به ایجاد رویه و بدعت‌های خطرناک آتی در جهان شود.[14]
در هر حال تقویت پایگاه‌های القاعده در یمن و تلاش علی عبداله صالح برای مهار القاعده در کشورش در شرایط محبوبیت و پایگاه اجتماعی قابل قبول القاعده در میان مردم یمن باعث شده تا حکومت علی عبداله صالح برای آمریکا، غرب، سعودی و حتی روسیه مطلوب باشد و کشورهای یاد شده نسبت به نتایج غیر منتظره بروز هر گونه تغییر و تحول سیاسی در یمن نگران باشند.[15] از نظر صاحبنظران روسی مشکل اصلی علی عبداله صالح آنستکه سران قبایل دیگر اعتمادی به او ندارند و کشور یمن آماده تجزیه و واگرائی میان شیعیان زیدیه در شمال و جدائی طلبان در جنوب است و بعید نیست سهم قابل توجهی از سرزمین یمن نیز نصیب طرفداران القاعده شود که در این صورت جزیره العرب و جهان اسلام در آستانه انفجار بزرگی قرار خواهد گرفت.

روسیه و بحران سوریه

سوریه از جمله اقمار شوروی سابق در خاورمیانه در دوران جنگ سرد بوده است چنانکه این کشور و رژیم بعث صدامی‌ در عراق بیشتر از هر کشور عربی دیگری از فروپاشی شوروی صدمه دیدند زیرا دو رژیم بعث عراق و سوریه در دوران جنگ سرد از نظر سیاسی، استراتژیک و نظامی‌کاملا وابسته به شوروی و بلوک شرق بودند. پس از فروپاشی شوروی بدنبال رویکرد نوین پوتین به خاورمیانه طرفین پذیرفتند تا سوریه از طریق خرید 5/13 میلیارد دلار سلاح‌های روسیه در بلند مدت بدهی خود به مسکو را تادیه نماید. علی رغم فشارهای آمریکا و اسرائیل بر مسکو در موضوع تحویل سلاح‌های روسی به دمشق اما سوریه از مهمترین مشتریان سلاح‌های روسیه بوده است و برآورد می شود که این کشور از میان 80 مشتری سلاح‌های روسیه در رتبه پنجم قرار داشته باشد.[16]

سوریه به هیچ وجه اهمیت گذشته را برای مسکو ندارد و علی رغم امضای پیمان همکاری‌های امنیتی میان طرفین اما روابط این دو کشور از ماهیت روابط راهبردی به روابط شراکتی تغییر یافته است. روس‌ها بمنظور حفظ ناوگان دریائی کوچک خود در بندر طرطوس سوریه (بعنوان تنها پایگاه نیروی دریائی روسیه در مدیترانه) همچنین تضمین حضور خود در روند باصطلاح صلح خاورمیانه همواره سعی داشته‌اند تا روابط خود با دمشق بعنوان مهمترین کشور عربی محور مقاومت و میزبان گروه‌های مقاومت فلسطینی و کشوری که که دارای روابط راهبردی با حزب الله لبنان نیز می‌باشد حفظ نمایند. مسکو چند مرتبه میزبان بشار اسد رئیس جمهور سوریه بوده و رووسای جمهور روسیه نیز چند مرتبه در سفرهای منطقه‌ای خود به دمشق سفر کرده‌اند که آخرین مورد آن سفر مدويديف به دمشق در سال 2010 بوده است.
در هر حال همیشه مساله تحویل سلاح‌های روسی به سوریه بخاطر فشارهای فزاینده اسرائیل و آمریکا بر مسکو مواجه با مشکلات جدی شده است. روسیه که کمتر حاضر به حمایت از سوریه در شورای امنیت در قضایائی مثل تصویب قطعنامه علیه سوریه بخاطر مسائل لبنان و از جمله قضیه ترور حریری بوده است در زمان تشدید دامنه ناآرامی‌های سوریه در قالب انقلاب‌های عربی بر خلاف مورد لیبی مانع از صدور قطعنامه پیشنهادی غربی‌ها علیه دولت سوریه با استناد به لزوم اجتناب از تشدید بی ثباتی در خاورمیانه و نفی هر گونه دخالت خارجی در امور داخلی کشورها شد. روسيه همچنين در نشست 27 آوريل شوراي امنيت حتي مانع صدور بيانيه مطبوعاتي مورد نظر غربي ها در مسائل سوريه شد چنانكه در متن بيانيه مزبور از دبير كل سازمان ملل درخواست انجام تحقيقات مستقل بين المللي درباره اعمال خشونت در سوريه شده بود. مهمترین عناصر موضعگیری مسکو در قبال رویدادهای سوریه و شورش در برخی شهرهای این کشور و از جمله شهر درعا عبارت بوده است از:
- دعوت به راهکار گفتگو و حل و فصل مسالمت‌آمیز بحران میان دولت و معارضه.
- توصیه به پرهیز از خشونت و توسل به زور از جانب دولت و مخالفان حکومت.
- توصیه به دمشق در گردن نهادن فوری به انجام اصلاحات مورد نیاز در این کشور.
- لزوم پرهیز از تکرار تجربه لیبی در سوریه.[17]
- تصریح به اینکه سوریه بواسطه دشمنی غرب با این کشور هدف قرار گرفته است.
- پوتین در سفر خود به سوئد در اشاره به فشارهای غربی بر سوریه و لیبی از برخورد دو گانه غرب در رویدادهای خاورمیانه عربی انتقاد نمود.
- تشدید و ادامه بحران در سوریه اثرات نامطلوب فوری بر صلح و ثبات در خاورمیانه داشته و براحتی قابلیت تبدیل شدن به یک جنگ خطرناک و تمام عیار منطقه‌ای را داراست. چون مسائل سوریه مستقیما بر مهمترین قضایای خاورمیانه از جمله فلسطین، عراق، لبنان، امنیت اسرائیل، تمامیت ارضی ترکیه و ثبات در این کشور و امنیت ملی ایران اثر گذار خواهد بود.(اين موضع روسيه دقيقا نافي استدلال اين كشور در شوراي امنيت در جلوگيري از صدور قطعنامه و يا بيانيه مطبوعاتي عليه دولت سوريه بوده است چون روسيه با استدلال عدم تاثير گذاري بحران سوريه بر صلح و امنيت جهاني مانع از تصويب هر نوع متني در شوراي امنيت عليه حكومت سوريه شده است).

مهمترین ابتکارات روسیه در انقلاب‌های عربی

در خصوص ابتکارات روسیه در جریان انقلاب‌های عربی می توان به دو ابتکار مهم این کشور بشرح ذیل اشاره نمود:
1- تلاش در میانجیگری میان قذافی و جامعه بین الملل که موفقیتی نداشت.[18]
2- تلاش در پیشبرد روند صلح و سازش از طریق میزبانی همزمان از نتانیاهو (نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس)، ابومازن، شاه اردن و وزیر خارجه و عالی ترین مسئول دستگاه امنیت سعودی.

نگرانی‌های مشخص روسیه از عوارض انقلاب‌های عربی

فارغ از شباهتها و افتراقات میان خاورمیانه عربی و مناطق آسیای میانه و قفقاز و امکان و یا عدم امکان تاثیر پذیری جمهوری‌های شوروی سابق از انقلاب‌های عربی، کرملین آشکارا نگرانی خود از تاثیرات انقلاب‌های عربی بر محیط امنیتی خود در آسیای میانه و قفقاز و حتی در داخل قلمرو فدراسیون روسیه را ابراز داشته است. توضیح آنکه با توجه به شباهت‌های قابل توجه حکومت‌های اقتدار گرا در آسیای میانه و قفقاز با انواع مشابه آن در خاورمیانه عربی همچنین نارضایتی‌های گسترده مردمی‌ در آسیای میانه و قفقاز بنابراین بدیهی است که مسکو با توجه به مفروض ذهنی ایفای نقش غرب در هر نوع ناآرامی‌ در جهان براحتی امکان مداخله غرب در آسیای میانه و قفقاز (حتی قفقاز شمالی در داخل قلمرو فدراسیون روسیه) بمنظور خدشه وارد کردن بر امنیت روسیه در این مناطق را محتمل بداند طرفه آنکه مسئولان آمریکائی کرارا به بهانه وقوع انقلاب‌های عربی هیات حاکمه روسیه خاصه جریان آقای پوتین را بمناسبت انتخابات رياست جمهوري 2012 روسيه تهدید کرده‌اند فرضا هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا بمناسبت اقدام وزارتخارجه آمریکا در راه اندازی شبکه تویتر بزبان روسی ضمن یاداوری نقش محیطهای سایبری در تحولات اخیر خاورمیانه عربی تصریح کرده که آمریکا مایل به حمایت از آزادی در سرتاسر جهان از طریق شبکه‌های اینترنت است.[19]

مقامات آمریکائی همچنین ضمن تهدیدهای جسته و گریخته علیه آقای پوتین از او خواسته‌اند تا در انتخابات ریاست جمهوری 2012 شرکت نکند چنانکه بدنبال ابراز نگرانی‌های آشکار پوتین از مداخلات آمریکا و غرب در امور داخلی کشورهای عربی، جان مک کین نامزد سابق ریاست جمهوری از حزب جمهوریخواه ضمن هشدار نسبت به امکان تکرار سناریوی خاورمیانه عربی در روسیه حتی اضافه کرده که اگر شخصا بجای پوتین باشد خواب راحت نخواهد داشت. در همین رابطه برخی رسانه‌های غربی نیز شروع به شانتاژ تبلیغاتی علیه پوتین به بهانه وقوع انقلاب‌های عربی و انتخابات آتی ریاست جمهوری روسیه در سال 2012 نموده‌اند چنانکه برخی روزنامه‌های آلمانی و ترکی نظیر دی ولت و استار با اشاره به تضاد شدید طبقاتی و نارضایتی‌های موجود در روسیه همچنین اوضاع نامطلوب اقتصادی، صنعتی، علمی و فناوری در این کشور اذعان داشته‌اند وجود اختلاف در هیات حاکمه روسیه فرصت مغتنمی‌برای غرب جهت تکرار سناریوهای عربی در زمان انتخابات ریاست جمهوری روسیه خواهد بود. بديهي است بحرانهاي فزاينده اقتصادي و تداوم خشونت و تروريسم در قفقاز شمالي و روند كند اجراي برنامه هاي توسعه و نوسازي دولت در اين منطقه از عوامل جدي نگراني كرملين نسبت به ترفندهاي آمريكا و غرب براي دخالت در مسائل اين منطقه بحراني در قلمرو فدراسيون روسيه مي باشد.

منابع
[1]بررسی تحولات منطقه خاورمیانه، ایزوستیا، 4/4/2011 ، کنستانتین کاساچوف ( رئیس کمیته بین المللی دوما).
[2]پراودا، نوشته لاریسا کافتان، 14/4/2011
[3](( دو روسیه در برابر یک لیبی)) ، فئودور لوکیانوف، ریانووستی، 11/1/90.
[4]پیشین.
[5](( تحولات لیبی و سیاست خارجی روسی))، نوشته واریا سیچوا، مجله ایتوگی، 28/مارس/2011
[6](( دو روسیه در برابر یک لیبی)) ، فئودور لوکیانوف، ریانووستی، 11/1/90.
[7]روزنامه سووتسکلیا روسیا، 7/4/2011، نوشته گالینا پلاتونوا
[8](( تحولات لیبی و مواضع روسیه))، نزاویسمیا گازتا، 25/3/2011 نوشته ویکتور لیتوفکین.
[9]www.itna.ir بنقل از پایگاه اطلاع رسانی کا ام ، 28/4/2011، بقلم آلکسی پوشکوف.
[10]ایراس، 18/2/1390
[11](( روسیه رئیس جمهور یمن را نجات داد))، کامرسانت، نوشته الکساندر رئوتوف، 20/4/2011
[12]پیشین
[13]پیشین
[14]پیشین.
[15]مصاحبه روسیسکا گازتا با پرسیپکین سفیر شوروی سابق در صنعا، 6/4/2011
[16]تاثیر ناارامی های سوریه بر منافع روسیه، ایراس، 13/2/90
[17](( ارزیابی روسی از تحولات سوریه))، الکساندر ایزوموف، کامرسانت ولاست.31/1/90
[18]نزاویسمیا گازتا، 25/4/2011، نوشته آندری ترخوف.
[19]نزاویسمیا گازتا، 17/2/2011
نويسنده: سيد قاسم ذاكري، دبير اول وزارت امور خارجه - ميز روسيه

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار