حدودا 4 درصد (دو و نيم ميليون نفر) جمعـيت ايران عـرب تبار هستـند که بـيشتر آنها در استان خوزستان و جزاير خليج فارس سکنا گزيده اند. به مردم عـرب ساکن نوار ساحلي جنوب، که مي توان بسياري از ويـژگيهاي فارس ها را در آنها ديد، بندري مي گويـند. لباس بلند سنتي مردان عـرب ثوب يا دشداشه و دستاري که بر سر مي گذارند " گتره " نام دارد. اکثر عـربهاي ايران هنوز به زبان عـربي تکلم مي کنند.
به گزارش بانکی دات آی آر آغاز کوچ عربها به خوزستان از پیش از اسلام در دوران ساسانیان بوده است. البته پس از اسلام نیز قبایل عرب در پی لشکریان فاتح به سوی کشورهای گشوده شده از جمله مناطقی از ایران کوچ کردند که در خوزستان به علت وجود اعراب پیش از اسلام، پس از اسلام نیز قبایل و عشایر بسیاری به این منطقه آمدند. البته امروزه جمعیت عربهای خوزستان نسبت به اقوام فارسي زبان (بختیاریها، شوشتری و دزفولیها) در اقلیت قرار دارند.
ویژگیها:
نژاد: اعراب خوزستان معمولاً سامی نژاد از نظر ظاهری سبزه با موهای سر پرپشت و در عین حال از نظر بدنی کم مو هستند. اما در میان ایشان سفید پوست چشم رنگی و موبور و حتی سیاهپوست نیز دیده میشود و این تفاوت رنگها مربوط به مبداء اصلی مهاجرت ايشان است .
مذهب:
مسلمان-شیعه اثنی عشر
لباس محلی:
مردان دشداشه میپوشند که لباسی یکسره و بلند تا مچ پا (بدون شلوار) و معمولاً سفید رنگ و در تابستان نیز خنک است. دشداشه را بیشتر قدیمیها در روستا میپوشند و نسل امروزی معمولاً ترجیح میدهد با لباسهای امروزی بگردند.
زبان:
عربی محلی که با عربی حجاز تفاوتهای بسیاری دارد و بیشتر به عربی محاورهای عراق نزدیک است و تحت تاثير فارسی و گویشهای محلی خوزستان قرار گرفته است. البته عربی نواحی آبادان و خرمشهر با عربی نقاط دیگر خوزستان کمی تفاوت دارد و به اصطلاح صحیحتر است و کمتر تحت تأثیر فارسی قرار گرفته است.
خويه احمد انتم تعلمو بدل ال اكو لا تگولون هست و بدل ال صدگ لا تگولون صگد اننوب گولو احنا عرب. و شكرا
بم و جیرفت در استان کرمان هر دو شهر فارس هستند ولی اگر با هم مشکل پیدا کنند اونوقت هیچ کسی جلوی اونهارو نمیتونه بگیره یک جیرفتی تحقیقش تو اصفهان 18 برده تو بم بهش 2 دادن خنده دار نه پس ما باید از کی شکایت کنیم .امیدوارم هرگز فرزندان ما نژاد پرست بار نیاین چرا که همیشه دنبال بهانه باید گشت تا حالا پیش نیامده چند عرب با هم دعوا کنند و خود رو برتر از دیگری بدونند چرا امده شهر با شهر کناری همیشه احساس برتری میکنند حتی اگر از یک نژاد باشن .خیلی مثالها میشه زد سیستانی با بلوچ اینها به خون هم تشنه هستند ولی اگر خارج استان هر کدومشون گیر بیفتن از برادر به هم بیشتر کمک میکنند واقعا ما نژاد اریایی کارهای جالبی از خودمون نشون میدیم بی خود نبود رضا خان از هیتلر حمایت کرد
این قوم با اینکه منطقه جغرافیایی وسیعی پراکنده هستند در مرحله اول خود را ایرانی میدانند و دوم بختیاری ، به دلیل اینکه رسالت حفظ مرزها و مردم کشور را بخشی از وجود خود می دانند.
متاسفانه این بحث ها مدتی است که بین برخی از مردم و اقوام آنهم به عمد یا ناآگاهی و تعصب کورکورانه رایج شده است، که نتیجه آن اختلاف انداختن بین مردم هست .
خوبی کشور ایران به این است که اگر مشکلی هست برای همه است قوم ترک و لر، کرد یا فارس .. را نمیشناسد و اگر یکخوبی مثل نفت جنوب ، جنگلهای شمال باشد و... برای همه است.
آیا تا حالا شنیدی که از جلوی رفتن یک شخص از قوم کرد، لر، ترک یا عربها را به مدرسه یا دانشگاه دلیل نژاد را گرفته باشند؟
یا جلوی کار کردن کسی را به دلایل نژادی گرفته باشند.
من در اهواز زندگی میکنم و می بینم که هر کس به اندازه تلاش خودش درامد دارد. تازه وضعیت اقتصادی دوستان عربزبان هم اگر بهتر از بقیه نباشه ، بدتر هم نیست.
یا دمون باشه ، مردم سوریه فریب همین دسیسه ها ی بیرونی و سادلوحی مردم خودش را خورد که در نتیجه همه آواره تعداد زیادی از عزیزان خودشون را در اثر سهل انگاری و تعصب از دست دادند و کشورشون ویران شد.
با هوشیاری کامل ، هم مردم متعصب را کنترل کنیم و رشد و هم در رشد توسعه اقتصادی منطقه و کشور سهیم باشیم
مطمئن باشید تعصیهای کورکورانه خود بخود با بهبود اقتصادی از بین خواهد رفت.
« این فارسها چون زبانشون رو تو هیچ جای دنیا قبول ندارن دارن به ترک کرد عرب و......تحمیل میکنن »
۱- کجای دنیای رو گشتی و فهمیدی که زبان فارسی رو توش قبول ندارند؟ توی خانواده و دهات خودتونم که باشه محتاج زبان فارسی هستی که داری ازش استفاده میکنی
۲- پس با این طرز فکرت، ترکی رو کی قبول داره که در ترکیه و قفقاز و ازبکستان به این همه یونانی، زازا، کرمانجی، لاز، ارمنی، تالشی، لزگی، اودی، آواری و تاجیک داره تحمیل میشه؟
نويسنده محترم بايد خدمت شما عرض كنم كه بيش ٧٠٪ جمعيت خوزستان عرب مي باشد و همينطور اهواز كه بيشترين جمعيت اعراب ايران رو در خود جاي داده است
همينطور جمعيت اعراب ايران بيش از ٦ ميليون نفر ميباشد كه أكثرا در جنوب غربي و نواحي ساحلي جنوب ايران ساكنند
لطفا در خصوص أمار بيشتر دقت نمائيد كه حقيقت كتمان نشود
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
من خودم قمی هستم. در قم فقط در یکی دو خیابان چهارمردان و یزدانشهر شاید چند صد خانواده عرب وجود داشته باشند.
در اصفهان هم چندتا در خیابان زینبیه و گروهی از جنگزدگان در شاهینشهر که یک شهرکه.
تازگیا من فکر میکنم من از خودم هم بالاترم نمیدونم چرا............خدایا چی آفریدی بی خود نبود شیطان جلوی ما زانو نزد..........ما آخرشیم دیگه
لطفا تعصبا عربهاوعجما جمعیت را..نگویند.
ضمنا:
خیلی از عربها:
یاظاهرخودراهمانندعجمهاکرده اند
و حتی خیلیها فامیلشان را عجمی گذاشته اند..
نتیجتا اینگنه شاید کمتر بچشم بیایند.
وگرنه اگر کسی واقعا تحقیق جدی کند..
من الله توفیق
و همانند فارسها براحتی از استان کوچ نمیکنند.
علت دیگر میتواند این باشد که درشهرهای دیگر سعی میکنند خود را عرب معرفی نکنند و خود را فی الواقع همرنگ جماعت..
good bye to all of you
نژادپرستی از هر نژادی در دنیای مدرن بالاترین جرم محسوب میشه
شما براساس چه اطلاعاتی زبان میخی رو ابداع اعراب می دونین. خط میخی اختراع سومری ها بوده بعد اکدی ها اون خط رو اقتباس کردن و بعد هم ایلامی ها از اکدی ها خط میخی رو گرفتن الی آخر. آخرین و جدیدترین خط میخی هم خط هخامنشیان هست.
راجع به زبان فارسی هم. عده ای از آریایی ها به هند مهاجرت کردن عده ای هم به ایران و وجوه مشترک زیادی دارن. این که تو زبان فارسی کلمات از کشورهای دیگه هست باید باشه زبان پویاست و پدیده ی برهم کنش زبان ها رو تو دنیا میشه دید زبان فارسی هم مستثنی نیست.
در مورد چهار هزار سال پیش هم باید بگم که سامی ها فقط به اعراب محدود نمی شن. این رو هم منابع تاریخی هم دینی هم باستان شناسی هم زبان شناسی و هم خط شناسی و انسان شناسی ثابت کردن. سومری ها نژادشون سامی هم نبوده اصلا چه برسه عرب باشن. اکدی ها و عاشوریان و آرامی ها سامی بودن و از ساکنین میان رودان.
عیلامی ها هم که بومیان ایران بودن نژادشون کاملا متفاوت از آریایی و سامی ها بوده و هیچ ربطی به سام و عرب ها ندارن. بابل نو که کلدانیان بودن قرن نه تا هفت قبل میلاد از کلده ی عربستان اومدن میان رودان. عربها هم تو زمان ساسانیان اومدن ایران و عمده عربها هم در زمان فتح اسلام مهاجرت کردن به ایران و بخاطر هم مرز بودن خوزستان با عراق بیشتر تو خوزستان ساکن شدن. و الان در میان عربهای خوزستان که 33 درصد کل استان رو تشکیل میدن.
عرب های خوب و شریف هم کم ندارن که خودشون رو عربهای ایران میدونن. بهرحال سالها و قرن هاست اینجا وطنشون شده. در کنار این عربها ی شریف، عربهای بی هویت هم داریم که سنگ ال سعود رو به سینه میزنن خیلی هاشون بخصوص عربهای کوت عبدالله دین و مذهبشون رو در ازای پول به عربستانی ها میفروشن و هروز دارن بیشتر و بیشتر به فرقه وهابیت وارد میشن. و تاریخ جعل می کنن که بگن ایران خالی از سکنه بوده و اصلا سرزمین اعراب بوده. در صورتی که اینارو پان عربها نوشتن. از هم جالب تر پان عربها تاریخ ایران رو دست نوشته ی یهود می دونن و کلا جعل. باید بعرصتون برسونم که اگه تاریخی که یهود نوشته و جعله، اینم بدون که فقط منابع یهود گفته ایلام یکی از پسرهای سام هستش. و عرب طبق همون منابع یهود از نسل اسماعیل نبی علیه السلام که ایشونم نسلشون به آرکشفاد، یکی دیگه از پسرهای سام بر می گرده. الان بدون شما عرب ها نژادتون با بقیه بومی های ایران فرق می کنه و کمیت مهم نیست چند نفر عرب هست یا چند نفر غیر عرب. اصل اصالت انسان بودن و انسانیته نه نژاد و قومیت. هر موقع انسانیت رو رعایت کردیم اون موقع است که نشانه های اصالت و شرافت رو هم داریم. امیدوارم شما هر چی گفتین رو از نادونی گفته باشین و با مطالعه بیشتر ناآگاهانه صحبت نکنین. برای یافتن واقعیت خوندن مطالب بی طرف رو باید خوند نه فارسها نه ترک ها و نه عربها. بلکه منابع باستان شناس ها و خط شناس ها که کم هم نیستن کافیه یه سرچ بزنی کلی منابعی که توسط خاورشناس های اروپایی که نه عرب و فارس و ترک براشون معنایی نداره این کتاب ها رو نوشتن، عمرشون رو گذاشتن به مقایسه و بررسی آثار باستای و رمز گشایی خط ها..
در حدیث:
اگر کسی خانهای بسازد برای تفاخر حتی اگر مومن باشد به تضمین معصومین به جهنم خواهد رفت.
تا زمانی که تعصبات کور کورانه و قوم گرایی داریم، به منافع جمع فکر نمیکنیم و کشورمون همین ویرانه ای هست که میبینید.
حتما شما آدم نژادپرست و متعصبی هستی که با وقاحت تمام به اعراب توهین کردی اشکال نداره از نفهمی شماست ولی لااقل فارسی صحبت کن بعد از عرب امتناع کن. میتونی؟؟
صحبتی که میکنی آیا فارسیه؟ یاعربی؟
(متنی که نوشتی)
هههه, یا حق.
اگر امثال اخفش و سیبویه نبودند عربی یک گویش محلی بود.
در عربستانی که ۱۰ یا ۱۷ نفر خواندن و نوشتن بلد بودند!
در همان زمان در ایران دانشگاه جندیشاپور وجود داشت و زبان پهلوی که جنازهاش ۴۰۰ هزار واژه دارد
------------------
اسلام به عنوان دین آسمانی پذیرفته شده نه دین عربی یا اسکیمویی یا مغولی و...
اگه کسی میخواد آمار بده اول یه نگاهی با آخرین سرشماری هم داشته باشه.مگه کل جمعیت خوزستان 9 میلیون نفره؟
با نگاه به آمار جمعیت خوزستان،کل شهرهای عرب نشین رو اگه 10 رو 100درصد و اهواز رو 70 درصد محاسبه کنید با کلی ارفاق باز هم جمعیت زیر 50 درصده.
مردم ژاپن و آلمان از بهترین نمونههای وطنپرستی هستند که اگر جهنم بروند آنجا را بهشت میکنند.
ان اكرمكم عند الله اتقيكم
صدق الله العلي العظيم
دوستان عزیز نژادپرستی صفت وخصلتی بسیارناپسندمی باشد
دربین همه ی اقوام حتی نزدیکان پیامبرازجمله عموی ایشان ابولهب موردنکوهش خداوندتبارک وتعالی قرارگرفته است
بسیارروشن است واظهرمن الشمس است که قومیت وزبان کسی برانسانیت آن دلالت نمی کند
وامادرخصوص اعراب خوزستان وباتوجه به آثارتاریخی موجوددراین مرزوبوم
مانندزیگورات چغازنبیل
وهمچنین تمدن بین النهرین میتوان متوجه شدکه ساکنین این خطه ازدیربازوبسیاردورترازساسانیان اجداداعراب بودندواین قوم ؛قوم مهاجرنبوده است
ولی هیچ دلیلی وجودندارد برای اثبات اینکه خصلت های شیطانی وزشت انسانی
به نژادوزبان ورنگ یک شخص بستگی داشته باشد.
خداوندبه همگی انسانهای روی زمین قدرت حب یکدیگرونعمت مهرورزی وعشق ورزیدن راعنایت فرماید
باتشکربرادرتان
حبیب عبادی
----------
چغازنبیل هم بیشتر به بختیاریها میخوره یک نگاه به لباس اینها و نقشهای اونجا بنداز لطفا
به نظر من نویسنده از تاریخ و جغرافیای خوزستان چیزی نمیداند.
جمعیت مردم غیــــــور عرب نزدیک 9 میلیون میباشد که کاملا مسلط به زبان مادری هستند و به آن افتخار میکنند.
ای کاش قبل از اینکه این اراجیف مسخره را مینوشت به کتاب اثر دکتر عبدالنبی قیم مراجعه میکرد.
همه میدانند که فارسها در ایران اقلیت هستند و بقیه اقوام اصیل ایرانی اعم از عرب ترک کورد وبلوچ را مجبور به صحبت به زبان فارسی میدارند تا که جمعیت فارس را اکثریت جلوه بدهند
از نویسنده تقاضا دارم که اگر از تاریخ این خطه چیزی نداند دست به نوشتن اراجیف باطــــــل نزند
تا به اختلافات قومی دامن نزند...
با کلی افتخار عــــــــرب اهـــــــــوازی
۰۲:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۱/۳۱
کدوم بیابانیه؟
پرجمعیتترین شهرهای ایران : ۱-تهران -۲- مشهد -۳- اصفهان
همدان شمالش ترکنشینه ولی جنوب و غربش لر هستند و شرقش تاتها و فارسیزبانهاند.
مگه شهر هم بیابونی و غیربیابونی میشه؟
یک شهر مثل قم یک میلیون و دویست هزار جمعیت داره من محلههاشو میتونم بشمارم که یک پنجمش هم ترک نیستند
استان سمنان ترکندیده هستند. خراسان رضوی و جنوبی همینطور
من نمیدونم این آقای الحمدالله از کدوم جنگل اومده که این چرت و پرت ها رو نوشته محض اطلاع باید بگم 9میلیون از جمعیت خوزستان عرب هستن و خیلی هم خوش اخلاق و مهربان هستند و ضمنا این عربا بودن که تو جنگ عراق و ایران جنگیدن نه کسی مثل تو که نزاد پرست هستی واقعا برات متاسفم
متأسفانه تعدادزیادی ازعربهابه علت مجاورت بااقوام دیگراز جمله فارسهایابه دلیل ازدواج با اقوام دیگرویا به دلیل عدم تو جه به ااصالت شریف خودعرب بودن خودراکتمان می کنندوالا آمارعربهاخیلی بیشترازآنچه ذکر شده می باشدامیداست روزی بیایدکه این حقیقت روشن گرددوعربها به خوبی خودرابشناسند.
اولا ما اعراب نیستیم..ودر ظمن عرب زبان هم نیستیم ما فرهنگ و نژاد ودین وضمیر واخلاق عربی را داریم.ما در کل عرب هستیم ونه فقط در زبان عربیم وجمعیت ما بالغ بر 10 میلیون میباشد وساکنان اصلی این قطر بزرگ هستیم وخواهیم ماند ...
اگه کسی بخواد اسم مارو ب زبون بیاره بیاد طهارت داشته باشه...
و خلقناکم خیر امةٍ تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر...
پس سپاهیان علی(ع) لابد سپاه کفر بودند؟!
اگه هم میبینید عربها فامیلشون رو عوض کردن واسه اینه که مثلا در آبادان به بیشتر کسانی که کامیون داشتند وفامیل عربی داشن کار نمیدادن باور کنید حقیقته
در ضمن اگه رفته باشید ثبت احوال یه گوشه ای نوشته تفکیک عشایر
که شامل کل عشایر ایرانه
از حقیقت دور نشید
حالا کلا عربها در خوزستان زیادن هستن
فقط لر وعرب توی خوزستان زیاده
ولی عربها توی بیشتر شهرها زیادن وبیشتر به چشم میخوره
-------------------------------
ما اسلام را بعنوان یک دین آسمانی پذیرفتیم نه دین عربی یا اسکیمویی یا ...
------------------------------------
معصومین در قرآن آمده نور بودند نه از انسان خاکی و در روایات هست که معصومین باهرکسی به زبان خودش حرف میزدند.
بلوچ ها قبل ازاعراب در ایران ساکن بودن فردوسی در شاهنامه میگه جزو سپاه اشکانیان و در زمان کیانیان جزو سپاه کیخسور بودن. لباس شون هم پارتی هست( شلوار گشاد چین دار مثل شلوار کردی) زبان شون هم پارتی هست اصلا اعراب چ و پ وژ و گ رو نیمتونن تلفظ کنن ولی همه کلمات بلوچی این حروف رو داره. نژاد هر کسی از زبانش مشخص میشه .
فرد.وسی میگه : هم از پهلو و پارس و کوچ و بلوچ / براوده ز دشت سروچ
اون زمان نه اسلامی بوده نه اعرابی ولی بلوچ ها بودن و جزو سپاهیان و ارتش ایران بودن که میرن یا جنگ افراسیاب.
نیمشه که هرکی هرچی دوست داره بگه با سند. اگر به منطق شما باشه منم براد پیت هستم .َ
من خودم تا کسی عصبانیم نکنه توهین نمیکنم
من عرب نیستم ، اهل خوزستان هم نیستم ، اهل تهرانم . من نمی دون چرا دوستان راجع به جمعیت عرب های خوزستان با هم کل کل می کنن ، من 2 سفر به اهواز داشتم و از نزدیک با مردم عرب این شهر هم صحبت داشتم ، اکثرا مردمان بسیا خوب و خونگرم و خوش برخوردی هستن ، مهم اینه که هممون ایرانی هستیم و در کنار هم.اتحاد چیز خوبیه که ما ایرانی ها متاسفانه یک مقدار به اون بی توجهیم . مه همه باید با هم رفیق باشیم و از کنا هم بودن لذت ببریم. افتخار کنیم که در کشوری زندگی می کنیم که اقوام مختلف و متعدد داره.
من برای تمام عرب های ایرانی آرزوی موفقیت می کنم و امید وارم وحدت بین همه ما بیشتر بشه و در محاوراتمون حرف از عرب و عجم و ترک و لر و ... نزنیم، بجاش دوستای خوبی برای هم باشیم و به هم کمک کنیم ، اینه که زیبا و ماندگاره. هوفق باشید.
من عرب نیستم ، اهل خوزستان هم نیستم ، اهل تهرانم . من نمی دون چرا دوستان راجع به جمعیت عرب های خوزستان با هم کل کل می کنن ، من 2 سفر به اهواز داشتم و از نزدیک با مردم عرب این شهر هم صحبت داشتم ، اکثرا مردمان بسیا خوب و خونگرم و خوش برخوردی هستن ، مهم اینه که هممون ایرانی هستیم و در کنار هم.اتحاد چیز خوبیه که ما ایرانی ها متاسفانه یک مقدار به اون بی توجهیم . مه همه باید با هم رفیق باشیم و از کنا هم بودن لذت ببریم. افتخار کنیم که در کشوری زندگی می کنیم که اقوام مختلف و متعدد داره.
من برای تمام عرب های ایرانی آرزوی موفقیت می کنم و امید وارم وحدت بین همه ما بیشتر بشه و در محاوراتمون حرف از عرب و عجم و ترک و لر و ... نزنیم، بجاش دوستای خوبی برای هم باشیم و به هم کمک کنیم ، اینه که زیبا و ماندگاره. هوفق باشید.
و اما در مورد اقلیت ها یا اکثریت ها باید بگم که همه ی ما میدونیم قملرو وطنمان تا قبل ورود اسلام تا کجاها بوده و ساکنان بومی این سرزمین همه غیر عرب بودند و هستند بسیار واضح میدونیم که اعراب سامی ند و تعلقی به سرزمین ندارند اعراب خوزستان اکثرأ مهاجرین زمان حکومت صدام هستند و ما اصلأ عرب ایرانی نداریم اکثر شهرهای ایران مثل مسجدسلیمان لالی ایذه هفتگل دزفول شوشتر بهبهان اندیمشک امیدیه آغاجری هندیجان رامهرمز شوش و حتی نیمی از جمعیت اهواز و آبادانوخرمشهر که شهرهای بزرگ استان هستند اقوام ایرانی (بختیاری لر کرد ترک بلوچ) هستند بخاطر وضعیت تولیداتی و درآمدی از همه قومی در آن هست
و تنها شهرهایی مثل سوسنگرد هویزه دشت آزادگان شادگان و نیم دیگر آبادان خرمشهر و اهواز ماهشهر عرب هستند و صحبت از 9 میلیون جمعیت بسیار عجیب و مضحک است لطفأ ازرش جدول مکانی اعداد و ارقام رو دوباره دوره کنید تنها 33%جمعیت خوزستان طبق آمار و سرشماری نفوس و مسکن سال 1390عرب هستند اسنادش هم موجوده میتونید به سایت های آمار و سرشماری کشور مراجعه کنید
سپاس
و اما در مورد اقلیت ها یا اکثریت ها باید بگم که همه ی ما میدونیم قملرو وطنمان تا قبل ورود اسلام تا کجاها بوده و ساکنان بومی این سرزمین همه غیر عرب بودند و هستند بسیار واضح میدونیم که اعراب سامی ند و تعلقی به سرزمین ندارند اعراب خوزستان اکثرأ مهاجرین زمان حکومت صدام هستند و ما اصلأ عرب ایرانی نداریم اکثر شهرهای ایران مثل مسجدسلیمان لالی ایذه هفتگل دزفول شوشتر بهبهان اندیمشک امیدیه آغاجری هندیجان رامهرمز شوش و حتی نیمی از جمعیت اهواز و آبادانوخرمشهر که شهرهای بزرگ استان هستند اقوام ایرانی (بختیاری لر کرد ترک بلوچ) هستند بخاطر وضعیت تولیداتی و درآمدی از همه قومی در آن هست
و تنها شهرهایی مثل سوسنگرد هویزه دشت آزادگان شادگان و نیم دیگر آبادان خرمشهر و اهواز ماهشهر عرب هستند و صحبت از 9 میلیون جمعیت بسیار عجیب و مضحک است لطفأ ازرش جدول مکانی اعداد و ارقام رو دوباره دوره کنید تنها 33%جمعیت خوزستان طبق آمار و سرشماری نفوس و مسکن سال 1390عرب هستند اسنادش هم موجوده میتونید به سایت های آمار و سرشماری کشور مراجعه کنید
سپاس
الاعراب اشدا الكفر والنفاقا ( آيه ۹۷ - سوره توبه )
وقتی شما از قران چیزی بلد نیستین توی بحس های الکی به قران رجوع نکنید
توی این ایه ی شریفه العراب اشد الکفر والنفاق
منظور از اعراب بادیه نشینه برادر عزیز چرا همه چیزو به هم ربط میدید
اول یه مطالعه ی نه تفسیر قران ترجمش حداقل بپرداز بعد ربط بده
هله ابعمامی و هله ابجیتهم
السلام علیکم اخوانی_اخواتی
سلام
ابتسام هستم ک
بدون تعصب وقوم گرایی لازم است همه بدانید بسیاری از طوایف شیراز(عرب شیبانی و عرب جباره) ورامین (عرب کتی و شیبانی و...) خراسان جنوبی و خانواده سادات با جمعیت بالا ریشه عربی دارند و به زبان عربی بادیه تکلم می کنند اگر در هرجای ایران عربی را مشاهده کردید جای شک نیست چرا که حکومت ایران حدود 500 سال تحت سیطره اعراب بوده پس جمعیت اعراب در ایران خیلی بیشتر از اینها است
اول از همه ایرانیم بعد تورک زبون خیلی هم تعصبی ولی از اون تعصبیتر میگم ایرانیم و به همه اقوام وطن احترام میزارم و نمیگم کی از کجا اومده من یرترم نه این حرفها نیست
ما همه ایرانیم یک تورک یکی فارس کرد لر بلوچ عرب ... دشمن وقتی میبینه نمیتونه ایران را نابود کنه دست به کار شده تا نفاق بندازه ولی کور خونده خدای ناکرده اگر بخواد چب نگاه کنه وای به حالش
در جواب تاریانا باید بگم مبدع الفبا اعراب و سامی نژاد ها بودن و کل دنیا از همین الف ب پ ت والفبا الگو برداری کرده اند خط؛الفبا؛دین و خیلی از موارد دیگر را د از اعراب گرفته اند و تمدن ۵۵۰۰ساله دارند درصورتی ک آریاییان تمدن ۳۵۰۰ساله دارن بگذریم ک از مبدع بازی تخته نرد گرفته تا مساعل ریاضی فیثاغورث سامی نژادها بودن...درضمن عرب نژاد نیس یک زبان است وسامی نژاد ها عرب زبان هستن...عرب زبانان محترم ایران اغلب آریایی هستن اما در طی همجواری با بین النهرین ایین زبان را گرفتند من یک خوزستانی عرب زبانم و همچنین سامی نژادم ب عنوان یک با ستانشناس اینو بگم ک قبل اینکه آریاییا ب ایران و خوزستان بیان و قبل اینکه کلمه آریایی وجود داشته باشه اجداد من وسامی نژادان و عیلامیان در خوزستان تمدن داشتن
------------------
تمدن سیلک کاشان ۱۰ هزار سال قدمت دارد. فیثاغورث یونانی بود نه عرب. سامی نژادها هم شامل آشوری و عبرانی میشه نه عرب.
اگه تو باستانشناسی خاک بر سر دانشگاهی که به تو مدرک داده
دوم اینکه هر سامی نژادی عرب زبانه اما هر عرب زبانی سامی نژاد نیس...مثلا ترک های ایران زبان ترکی دارند اما نژادشان آریایی است و از نژاد ترک ها(اورارتو ها و....)نیستن...عرب زبانان ایران هم همینگونه... امیدوارم ایندفعه منظورمو دروست رسونده باشم
آشوریهای سامی نژاد عرب زبانند!!
راستش الان دپرسم ازاین نظرات ...این همه دم وحدت می زنیم...زشته این حرفا برای ایرانی های اصیل...
من عربم بعد از جنگ بدنیا اومدم جد وابادم تو ایران زندگی کردن واسه اونایی که نظر دادن عربا بعد ازجنگ اومدن...
اونایی هم که از این خلق خدا عیب گرفتن ...زشته این اخلاقا..این شخصیت شمارو میرسونه...ایناادما زحمت کشی هستن مثل صورت بعضیاافتاب مهتاب ندیده نیستن...توهر دین ومذهب وقوم ادم خوب وبد هست...
خوبه من الان عکس روستای مردم ترک یا لر رو بذارم
ببینم اونا با اینا چه فرقی دارن...
هرکی به عرب توهین کرد...شیعه نیست بنظرم...چون پیامبر واهل بیتش عرب هستن چه بخواین چه نخواین...
تازه زبان اهل بهشت هم عربی هست
شمایی که میخوای بهشتی بشی برو عرب یاد بگیر و از این حرفای قوم نژادی نزن
من عربم اما همه قوم ای دیگر رو دوست دارم وتو شهرمون داریم به خوشی کنار قوم های دیگر به خوبی وخوشی زندگی می کنیم
درسته که این ادمای که این حرفا رو درباره عربا می زنن...دوربرمون زیاده اما بخاطر ایران عزیزم تحمل می کنیم...
درسته تو استانمون نفت وگاز داریم اما
ادعا نکردیم که اینا فقط مال ماست
همه ایران داره از نعمت های خوزستان استفاده می کنه...
فقط داغ دلی که هیچکی بهش جواب نداده اینه که
چندسال از جنگ گذاشته اما هنوز استان مارو پاش به اون خوبی نیاستاده
چرا حالا معلوم نیست گناهکار کیه؟؟
حالا انشا...خدا قسمت کنه مهمون ما عربا بشین...
طعم واقعی مهمون نوازی رو از یه هم وطن ببینین. کره عربی ونون داغ عربی - ماهی صبور..بخدا ما ازارمون به یه مورچه هم نرسیده اینقد به ما توهین نکنین..ما عاشق ایرانیم چون ایران بدنیا اومدیم...من شخصا کاری به گذشته ها ندارم...وازاینکه ایرانیم افتخار می کنم
در بهشت لازم نیست با زبان مادی صحبت کنی. اونجا تلهپاتی میتونه باشه. میتونی با نگاهت حرف بزنی.
---------------------------
در قرآن آمده معصومین نور بودند نه انسان خاکی
معصومین با هرکس با زبان خودش حرف میزدن
کی اومد و کی رفت مهم نیست مهم برادریمونه تا آگاه باشیم دچار جنگ نشیم.مثل جنگ تحمیلی.8سال جنگ کنیم 30سال بعدشم تاوان بدیم.برادر تو جنگ تحمیلی هم لر شهید شد هم ترک هم کرد هم عرب.هرکسی عزیزانش رو از دست داد بدونید که فرا موش نکنیم اونا با هم برادر بودن تا جبهه بگیر از طایفه خودشون.که این کشور صد قسمت میشد تا حالا که بخواین با هم سر یه چیز ساده که تهش نتیجه نداره بحث کنید.یادمان باشد چه بر پدران و مادرانمان گذشت.که چه کارها و چه درد هایی را متحمل نشدند.سفیدی و سیاهی پوست مهم نیست.مهم دل ادمه.اگه دل پاک نبود الان این خوشی ارامش نبود که سر هیچ دعوا بشه و توهین به اقواممون.هرچه ترس از مرگ کمتر باشد خیال ادم هم اسوده تر است چون دل که پاک باشد سفرات ارامش است.باتشکر.
دوم اینکه تاریخ را بخوانید و تمدن کهن را در ایران و بزرگان ایران را.
سوم اینکه اعراب هم انسان بزرگ داشتند.
چهارم اینکه ای اعراب به ایرانی ها توهین نکنید اگر شما خود را از نژاد پیامبر میدانید که البته در عرب بودن پیامبر شک دارم آیا پیامبر از توهین شما به ایرانی ها راضی است؟
پنجم اینکه آیا پیامبر از ایرانی ها تمجید نکرد؟
ششم اینکه با جدا دانستن خود چه چیزی را میخواهید اثبات کنید؟ میخواهید بگویید جز اعراب خارج هستید؟ اگر آری پس بروید.
هفتم اینکه اگر قصد دارید اینجا باشید با صلح باشید نه توهین و درگیری و خدا و پیامبر را در نظر داشته باشید و به اسلام افتخار کنید که خداوند آگاه است.
هشتم اینکه اگر خسروپرویز نامه ی پیامبر را پاره کرد چه کسانی امام علی.امام حسن امام حسین و.... را شهید کردند؟
کلام اخر:با آرامش زندگی کنید اگر زندگی در ایران حق شما باشد.آرامش آرامش آرامش
خسروپرویز ۳ زن داشت : شیرین،شکر،مریم
اون خسروپرویزی که با خواهرش ازدواج کرده لابد تو بودی
پیامبر با نامه کسی رو مسلمون میکرد؟ عقلت اینو باور میکنه؟
والا من شمالیم 12 ساله خوزستانم .کلا چه فرقی میکنه کی کمتره یابیشتر - من دوست لر و عرب تا دلتون بخواد دارم . فقط اینقدر بگم که همشون فوق الاده هستن البته دوستای عربم اینقدر مهمان نوازن که واقعا بعضی وقت ها خجالت می کشم
پیامبر حتی علم انساب را رد میکرد. عربم عربم یعنی چه؟
من عربم و اهل ایران تو ترکی و تو کردی و تو لری و تو فارسی و بلوچی و ترکمنی و کرمانجی و شکاکی و لکی و ایرانی.مهم نیست چه نصبی داریم .خوب بودن وظیفه ماست.
نژادپرستی دلیلی بر انسان نبودن ما.پسر پیامبری فاسد شد و فرزند انسان پستی ،حاکم و پناه مردم مصر(در زمتن خلفای عباسی)بهترین راه برای چپاول ما فتنه افکنی بین ماست که واقعا اگر چشمانمان را باز کنیم درکش میکنیم.ما اسیر شدیم در بندی به نام تعصبات بد و کورکورانه قومیتی که برایمان ساختند وما انرا ماهرانه بافتیم.ما و سایر چهار پایان در افرینش حیوانیم و در رفتار،ما،یا انسان میشویم یا حیوان.انسان بودن سخت نیست .اگر انسان شدیم رها میشویم و پیشرفت میکنیم و کسی بر ما نمیتواند ظلم کند.بیایید نژاد پرستی نکنیم حتی در تنهاییهایمان
برو کتابهای واژههای دخیل در عربی رو بخون ببین اگر سریانی-پهلوی-یونانی رو از عربی برداری از عربی چند تا آروغ باقی میمونه که فشار حلقی و ... باید تلفظ کنی
گویش به هم پیچیدهی بی قانون اعلال و سماعی و زورکی.
عراق دورترین شهرش انباره. انبار فارسیه نه عربی.
تیسفون پایتخت ساسانیان در وسط عراقه. فهمیدی یعنی عرب بعد از اسلام ریخت اونجا.
مردم کشور شاه جهان جمشید بزرگ
یکنم به عرب بودنم ما عربها
آیا میدانستید که در ژاپن مردم اگر باغچهی کوچک داشته باشند در آن ترب میکارند و اگر بزرگتر باشد برنج ؟
آیا میدانستید که بنمایهی قدرت اقتصادی ژاپن را زنان ژاپن میسازند ؟
آیا میدانستید که تورم در ژاپن منفی است ؟
آیا میدانستید که از کار مردن در ژاپن افتخار است ؟
آیا میدانستید که یک کارمند ژاپنی برای رضایت مشتری حتی حاضر است خانوادهی خود را فدا کند ؟
آیا میدانستید که شکست در کار برای یک مدیر ژاپنی برابر مرگ است ؟
آیا میدانستید که کارمندان ژاپنی روزی یکساعت در محل کار ورزش دستهجمعی میکنند ؟
آیا میدانستید که هر ژاپنی در هر شغلی که باشد به آن افتخار می کند ؟
آیا میدانستید که ژاپنیها پایبند دیانت خاصی نیستند و به همهی ادیان احترام میگذارند ؟
آیا میدانستید که مربیان و معلمان تمام کودکان ژاپنی خانم هستند و حتی از مادرانشان دلسوزترند ؟
آیا میدانستید که هنگامی که مدارس تعطیل میشوند دانشآموزان گریه میکنند ؟
آیا میدانستید که در ژاپن خانم ها عمدتاً تحصیلات عالی و بیشتر از نوع اقتصاد خانواده دارند ؟
آیا میدانستید که آقایان هر ساعتی از شب بخانه برگردند اولین پرسشی که از همسر خود می شنوند اینست: آیا شام خوردهای ؟
آیا میدانستید که در ژاپن برای انجام هر کاری دستورالعمل و برنامهی از پیش تعیین شده وجود دارد، حتی تعمیر جدول یک باغچهی کوچک کنار پیاده رو با نقشه و برنامه انجام می شود ؟
آیا میدانستید که دانش آموزان ژاپنی به همراه معلمان خود هر روز مدرسه خود را به مدت 15 دقیقه تمیز میکنند که منجر به ظهور نسلی می شود که فروتن و مشتاق پاکیزگی است ؟
آیا میدانستید که ژاپن هیچ منابع طبیعی ندارد و سالانه با صدها زلزله مواجه میشوند اما این جلوی آنها را برای تبدیل شدن به بزرگترین های اقتصاد جهان نگرفته است ؟
آیا میدانستید که هیروشیما بعد از انفجار بمب اتم در آن شهر فقط 10 سال طول کشید تا به آنچه جنب و جوش اقتصادی قبل از افتادن بمب اتم در آن شهر بود باز گردد ؟
آیا میدانستید که در ژاپن از استفاده از تلفن همراه در قطارها، رستوران ها و اماکن سرپوشیده جلوگیری می شود ؟
آیا میدانستید که دانش آموزان ژاپنی از سال اول تا ششم ابتدایی باید اصول اخلاقی در برخورد با مردم را بیاموزند ؟
آیا میدانستید که از سال اول تا سوم مقدماتی دانش آموزان ژاپنی هیچ نوع امتحانی وجود ندارد ؟ چون هدف از آموزش و پروش القای مفاهیم و ساختن شخصیت است و نه امتحان و اجبار ؟
آیا میدانستید که ژاپنی ها حتی اگر یکی از ثروتمندترین افراد جهان باشند باز هم هیچ خدمتکاری در خانه ندارند و پدر و مادر مسئول خانه و کودکان خود هستند ؟
آیا میدانستید که اگر به یک رستوران در ژاپن بروید، متوجه خواهید شد که مردم به اندازه ای که نیاز دارند غذا میخورند، بدون تولید هیچ زباله و اسرافی ؟
آیا میدانستید که میزان تاخیر قطارها در ژاپن حدود 7 ثانیه در سال است ؟ آنها ارزش زمان را درک میکنند و در دقیقه و ثانیه وقت شناس هستند ؟
آیا میدانستید که کودکان در مدرسه بعد از یک وعده غذایی دندانهای خود را مسواک میزنند و تمیز میکنند ؟ آنها از سنین پایین به حفظ سلامتی خود اهمیت میدهند ؟
آیا میدانستید که دانش آموزان در ژاپن نیم ساعت طول میکشد تا وعده غذایی خود را تمام کنند به این دلیل که مطمئن شوند غذا به درستی هضم شده ؟ وقتی که درباره این نگرانی ها پرسیده میشود، آنها میگویند که این دانش آموزان آینده ژاپن هستند ؟
آیا میدانستید که در مدارس ژاپن به دانشآموزان نمره داده نمی شود و ارزیابی بصورت گروهی انجام میشود و گروه باید تلاش کند که همه در سطح خوبی قرار بگیرند ؟
آیا میدانستید که کودکان هنگام نشستن روی صندلی اتوبوس یا قطار ابتدا کفش خود را در می آورند و بدون کمک مادر روی صندلی می نشینند ؟
هزارسال پیش غرب ایران متلق بامپراطوری اشور)سامی نزاد بود وارومیه یه کلمه سامی دوم ایران فقط مرودشت بوده سوم ازنطرقیافه فکر کنم بور سفید درکل اعراب بیشتر شما کرمان شیراز زاهدان شمال اصفهان که بری سیاهپوست واقعی اونجا میببنی چهارم حروف سامی 22حرف وحروف اوستای 54 حالا برو کشکتو..... پنجم اعراب فقط درخوزستان نیستن اکثر ترک اشورهای سامی که بعدها باتسلط عثمانیها ترکشدن مثل حجازی زارعی حریری ...
آشوری ها ۴ هزار سال پیش بودند که نسبت به تمدن سیلک کاشان ۶ هزارسال عقبه
در صدر اسلام در شبه جزیره عربستان فقط ۱۰ یا ۱۷ نفر نوشتن بلد بودند
آریاییان زاده ایران هستند. سابقه زندگی در ایران در میرک سمنان ۲۰۰ هزار سال است پس چرت نگو لطفا
فقط نظر، نظر، نظر
بابا ما همه آدمیم، چرا به زبان و فرهنگ هم توهین میکنید.
اگر میخواهید قدرتونو اثبات کنید، با عمل اینکار روبکنید.
ولی در کل دمشون گرم خیلی مهمون نوازن.
موضوع مهم بوده که این قدر کامنت ونظر گرفته واین ویژگی عرب بودن یعنی مهم بودن است
فرهنگ غنی که هیچ وقت فراموش نمیشود
درباره ی عرب های ایران مشخص و واضح هست و همه میدنیم که از یمن و عراق و بحرین به خوزستان مهاجرت کردن ، الان دیگه بیش از هشتاد سال شده که ایرانن ، پس ایرانی ان ، در ضمن شمال خوزستان کاملا لر نشین هست
دوستان دشمن ماآل سعوده امریکاو اسراعیل
پس عرب عج نکنین
مرگ بر ال سعود وهابی
حواسمان باشد که بی بصیرتی دامن مار فرا نگیرد. ما همه برادر دینی همدیگر هستیم
من عربم و از اصالت،فرهنگ و سنتهام شدیدا حمایت میکنم.چون با تمدنهای بشری مطابقت دارد.ابتدا باید از همه ی اعراب تشکر میکنم که مانند نیاکان و اجدادمون بصورت مودب پست گذاشته اید و در بعضی اوقات خشم ..... ها رو بالا اورده اید که این نشان از پیروزی فکر است.و همچنین از عجم زبانان بی کینه و مهربان هم که متاسفانه انگشت شمارند هم ممنون در جهت حمایت از هموطنان سامی نژاد. اون برادری که با نام کاربری بختیاری و غیره که مرتبا پست تنفر مینویسه باید بهش بگم که اقای ...... اگه تو امروز توهین به اعراب رو محکوم نکنی چطور انتظار محکوم کردن توهین به قومت را داشته باشن؟
اما تاریخ رو نباید با توهین اشتباه گرفت.در این پست نویسنده به اشتباه یا با صحت یه امار داده و برادران سامی نژاد در پاسخ گفتن امار رو تصحیح بفرمایید.نژاد پرستان حرامزاده در پاسخ انقدر بدو بیراه گفتن که فلسفه ی پاسخ از مسیر اصلی خارج شد.توهین زیاد شد طوری که بعضی از این .....ها از اب گل الود ماهی گرفته و سعی در تحریف تاریخ دارند.۱_این سرزمین پاک (اسم مطرح نیست چون تمدنهای متفاوت اسم متفاوت بروی این کشور گذاشتن)زادگاهه نژاد سامی است وهیچ شکی نیست این سرزمین تمدن پاک عیلام(تورات سفر پیدایش).نوح (ع) چها ر فرزند داشت که همگی سغید بوده و فرزندان حام در اثر نفرین نوح(ع) سیاه شدن.ولی مهمترین فرزند او سام(ع) بود و فرزندان سام تمدن بشری را شکل دادند.نام فرزندان سام عبارتند از عیلام(تمدن عربی یا همان خوزی).ارفکشاد،(عبری مشتق شده عربی)،آشور ،آرام(شام و مصر) اکد ....که تمدن بزرگ بابل و اکد و اشور و بین لنهرین راتشکیل دادن همه ما عرب نژاذها از خون سام متمدن هستیم.جا دارد که تاریخ مارو سامی نژادها رو مطالعه کنید.عیلامیها از ۱۲۰۰۰ سال پیش در خوزستان باستان که شامل ایذ(شیرهای سنگی و اثارعیلامیها باقیمانده و ربطی به لرهای وحشی که ساکن فعلی هستن اصلن نداره)،لرستان ،انشان(فارس)خوزستان فعلی ،بوشهر، رو در بر میگیره،سامی نژاد بوده البته پدربزرگم میگه عده ی قلیلی از بختیاریها سامی نژاد بوده و عرب اصیل هستند مانند بابادیها که جز شجره نامه عراقیها(بصره)هستند که پس از هجوم اریاییها و اشور بنی پال به این سرزمین تمدن پاک خوزی رو منقرض کردندولی هنوز زبان خود را حفظ کردیم.البته پس از اسلام اعرابی که در طی هجوم بربرها(اریاییهای وحشی)مهجرت کرده بودن به سرزمین مادری برگشتن.اذامه دارد
رضا مرادی غیاث آبادی
دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۱
کورش را میتوان بیاغراق از بزرگترین نابودکنندگان تمدنها و اقوام و مردمان ایرانی دانست. بسیاری از تمدنهای کهن و درخشان ایرانزمین و از جمله تمدن کردی مادها، تمدن ارمنی اورارتوها، تمدن گیلانی کادوسیان، تمدن مازندرانی امردها، تمدن خوزستانی عیلامیان، تمدن آذربایجانی ساگارتیان، تمدن لری کاسیان، و دیگر تمدنهای منطقه برای همیشه به دست کورش نابود شدند و جز نامی از آنان در تاریخ باقی نماند. بسیاری از عقبماندگیهای تاریخی این اقوام و مردمان ریشه در تجاوز و ویرانگریهای کورش و امثال او دارد. تجاوزی که اثرات مخرب آن تاکنون به تمامی از سر مردم برطرف نشده است و با آن دست به گریبان هستند. رفتارهای امروزی کورشپرستانه و کورشستایانه میتواند موجب تداوم سلطه تاریخی کورش و هخامنشیان بر مردم بشمار آید و آن سلطه را زنده نگاه دارد. در باره جزئیات و چگونگی نابودی این تمدنها در آینده و به تفکیک خواهم نوشت. اگر مهلتی باشد.
رنجهای بشری 149: آیا کورش سازنده بود یا ویرانگر؟
رضا مرادی غیاث آبادی
دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۱
سؤال این است: آیا کورش شخصیتی سازنده داشت یا شخصیتی ویرانگر؟ پاسخ این پرسش ساده است، چرا که معیار آن ساده است. با توجه به اینکه از زمان فرمانروایی کورش آثار سازندگی به دست نیامده؛ اما آثار و شواهد نابودی تمدنهای بسیاری دیده شده است، میتوان گفت که کورش شخصیتی ویرانگر داشته است. وقتی در راهروهای موزهها قدم میزنیم و یا در برگهای کتابها سیر میکنیم، میتوان توجه کرد که عموم آثار و اشیای باستانی و هنری که از تمدنهای باستانی فلات ایران و سرزمینهای مجاور برجای مانده است، متعلق به پیش از فرمانروایی کورش هستند و پس از غلبه او نشانهای از آنها در موزهها و کاوشهای باستانشناختی دیده نمیشود. علاوه بر همه اینها، چنانکه میدانیم در زمان کورش و حتی در زمان دیگر هخامنشیان نه تنها شهری ساخته نشده که حتی بقایای یک شهر شناسایی نشده است.
من عربم و نژاد پاک سام/عیلامی
1-عموم دارخزینه زندگی میکنه. تو جاده مسجدسلیمان.زمین و اموال ...خلاصه پولداره. 10 تا غلام و کارگر داره.بخدا قسم همه شون بختیارین.خیلی کثیف و ژولیده ن. خیلی بد بو.فک کنم به خاطر شرایط اصالتشون که کوچگردن بدبختا نمیرسن به خودشون برسن البته عموم همه امکانات رو در اختیارشون گذاشته ولی باز نمیرن حموم
2-بهشون میرسه به خانواده هاشون کمک میکنه ولی طبق ذات اصالتشون عاشق دزدی احشام دارن و علاقه خاصی به پدربزرگشون بزبز قندی دارن.فک کنم سرآمد دزداشون ایل موری باشه.
3-تو زر نزن تاریخ بگو
او ....... از منتقدین پویا و فعال سازمان میراث فرهنگی است و مصاحبهها و مناظرههای متعددی در نقد عملکرد سازمان و بخصوص استفادهٔ ابزاری آنان از کوروش بزرگ انجام دادهاست.[۴][۵]
او در فیلم مستند «روشنان آسمانی» و فیلم مستند هفت قسمتی «سیر اختران در فرهنگ و هنر ایران» به کارگردانی محسن رمضانزاده بهعنوان کارشناس و پژوهشگر حضور داشتهاست.[۶] غیاثآبادی دورههای آموزشی اخترباستانشناسی را نیز برگزار میکند.
رضا مرادی غیاثآبادی در دومین همایش بینالمللی باستانشناسی تمدن هلیلرود (جیرفت) به ارائه مقالهای پرداخت که طی آن یکی از کهنترین سنگنوشتههای ایران به نام خط هندسی را معرفی کرد.او همچون لئون پولیاکوف بر آن باور است که «آریایی» مفهومی سرزمینی و فرهنگی داشتهاست اما «نژاد آریایی» اصطلاح و مفهومی است که بدون آنکه ایرانیان یا هندیان در ساخت آن نقشی داشته باشند، در اروپا و در ۱۵۰ سال گذشته وضع شد و به نام آن انسان را و از جمله ایرانیان و هندیان را به زنجیر کشیدند و قربانی کردند. این نامی است که بارها در ترکیب و همزیستی با فاشیسم و نازیسم موجبات رنج انسان و کشتار دستهجمعی نوع بشر در هر چهار قاره جهان را به همراه داشتهاست. شایستهاست که مردمان جوامع ستمکشیده مشرقزمین بیش از گذشته توجه داشته باشند که اصطلاح «آریا/ آریایی» (همچون شکل امروزی آن یعنی «ایران») در میان فرهنگها و مدنیتهای باستان، مفهومی فرهنگی و جغرافیایی داشته و دلالت بر مفاهیم نژادی نمیکرده است. سکوت و بیتوجهی و ریشخند افکار عمومی در قبال تحریکهای استعماری و نژادپرستانه و ناسیونالیستی میتواند آیندهای توأم با همزیستی و همبستگی را برای همگان و برای نسل آینده به ارمغان بیاورد.[۱۲]
رد فرضیه مهاجرت آریاییان[ویرایش]او در کتاب «مهاجرتهای آریاییان و چگونگی آبوهوا و دریاهای باستانی ایران» نظریهٔ مهاجرت بزرگ آریاییان از سرزمینهای شمالی را رد میکند و ایرانیان را ساکنان همیشگی همین سرزمین میداند که این مسئله در تقابل با نگرش رایج کنونی مبنی بر مهاجرت آریاییان به ایران است. گزیدهای از این کتاب به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر شدهاست.[۱۳]
درباره ملیگرایی (ناسیونالیسم)[ویرایش]غیاثآبادی دربارهٔ ملیگرایی در وبلاگ خود معتقد است «ملیگرایی (Nationalism) با میهندوستی (Patriotism) تفاوت دارد و ناسیونالیسم تشکیلاتی سیاسی با روحیه تهاجمی برای بسلط سلطه با بهرهگیری از انگارههای برتریطلبانهٔ نژادی و زبانی و دیگر خصوصیات فاشیستی است، ولی میهندوستی احساسی شخصی و غیرتشکیلاتی برای سربلندی میهن است و میهندوستان با رویکردی انسانگرایانه و متکی به همبستگی و همدلی همهٔ مردم، به سراسر اجزای هویت فرهنگی و رنگارنگ مردم بطور یکپارچه و بدون تبعیض، تعلق خاطر دارند.
آثار[ویرایش]1.تمدن هخامنشی (انتشارات بدر سیستم) چاپ دوم ۱۳۹۰ / سیزده گفتار در زمینه بررسیهای هخامنشی همراه با نخستین ترجمه فارسی از رویدادنامه نبونید-کورش.
2.نوروزنامه (انتشارت نوید) ۱۳۸۶ / پنجاه گفتار در زمینه جشنهای ایرانی.
3.آسیای میانه از کهنترین روزگاران تا زمان زرتشت، تألیف باباجان غفوروف، ترجمه رضا مرادی غیاثآبادی (انتشارت نوید) ۱۳۸۵.
4.جشنهای مهرگان و سده (انتشارت نقشآور) ۱۳۸۴ / بررسی ریشههای کیهانشناختی دو جشن مهرگان و سده.
5.زادروز فردوسی (انتشارت نقشآور) ۱۳۸۴ / ارائه دلایل و شواهدی که نشان از زادروز فردوسی در یکم بهمن دارد.
6.راهنمای زمانِ جشنها و گردهماییهای ملی ایران باستان (انتشارت نقشآور) چاپ دوم ۱۳۸۷.
7.نبشتههای پارسی باستان (انتشارت نقشآور) ۱۳۷۷.
8.خانه مادربزرگ (انتشارت نقشآور) ۱۳۸۳.
9.بناهای تقویمی و نجومی ایران (انتشارت نوید) ۱۳۸۲.
10.راه شیراز (انتشارت نقشآور) ۱۳۸۳.
11.اوستای کهن و فرضیههایی پیرامون نجومشناسی بخشهای کهن اوستا (انتشارت نوید) ۱۳۸۲.
12.مهاجرتهای آریاییان و پیوند آن با آب و هوا و دریاهای باستانی ایران/ ایران، سرزمین همیشگی آریاییان (انتشارت نوید) چاپ سوم، ۱۳۸۵.
13.نقشرستم و پاسارگاد، (انتشارت نوید) ۱۳۸۰ / بررسی آرامگاه کوروش بزرگ در پاسارگاد و آثار و کتیبههای نقشرستم.
14.نظام گاهشماری در چارتاقیهای ایران (انتشارت نوید) ۱۳۸۰.
15.سرودهایی از اوستا (انتشارت نوید) ۱۳۸۰ و ۱۳۸۱.
16.مجموعه مقالههای پژوهشهای ایرانی/ شماره یک (انتشارت نوید) ۱۳۸۰.
17.مجموعه مقالههای پژوهشهای ایرانی/ شماره دو (انتشارت نوید) ۱۳۸۰.
18.تختجمشید، بنای میهنی ایرانیان و انجمن همپرسگی ملی (انتشارت نوید) چاپ دوم، ۱۳۸۰.
19.رصدخانهٔ نیمروز (انتشارت پژوهنده) ۱۳۷۸.
20.رصدخانهٔ خورشیدی نقشرستم (انتشارت پژوهنده) ۱۳۷۸.
21.بیستون، کتیبهٔ داریوش بزرگ (انتشارت نوید) چاپ سوم ۱۳۸۴ / متن کامل سنگنوشته داریوش هخامنشی در بیستون.
22.دروازههای ایران (انتشارات نوید) ۱۳۷۲.
23.برجهای ایران (انتشارات نوید) ۱۳۷۲.
24.خطهای ایران (انتشارات نوید) ۱۳۷۲.
25.میلها و منارههای ایران (انتشارات نوید) ۱۳۷۳.
26.پیکرههای ایران (انتشارات نوید) ۱۳۷۵.
27.جامهای نگارین ایران (انتشارات نوید) ۱۳۷۷.
28.کتیبههای هخامنشی (انتشارت نوید) چاپ چهارم، ۱۳۸۹ / مجموعه کامل کتیبههای هخامنشی همراه با اصل خط میخی، آوانویسی لاتین و ترجمه فارسی.
29.منشور کورش هخامنشی (انتشارت نوید) چاپ هشتم، ۱۳۸۹ / متن کامل و توضیحاتی پیرامون استوانه مشهور کورش بزرگ.
30.نگارههای پیش از تاریخ ایران (انتشارات پژوهش) ۱۳۷۷.
31.نقشهٔ باستانی ایران چاپ پنجم، ۱۳۸۷ / نقشه محوطههای باستانی و تطبیق نامهای جغرافیایی اوستا و شاهنامه.
32.اسپیتنامه/ بیست و دو گفتار در زمینه جشنها و پژوهشهای ایرانی (انتشارت مهراج) ۱۳۸۸.
33.کتیبه خارک در خلیج فارس (انتشارت مهراج) ۱۳۸۸.
34.درفشهای اورارتویی آذربایجان (انتشارت نوید) ۱۳۹۰.
35.چارتاقیهای ایران (انتشارت ایران شناسی) ۱۳۸۹.
36.ایران چیست؟، طرح مسئله پیرامون نامهای آریا، ایران و فارس (انشارات نوید) ۱۳۹۰.
37.فراهاننامه/ نگاهی به فرهنگ و آدابورسوم مردم فراهان، با همکاری اسماعیل مرادی غیاثآبادی، (پژوهشهای ایرانی) ۱۳۹۰.
38.فرهنگنامه ایران باستان، (پژوهشهای ایرانی) ۱۳۹۱.
39.فرهنگنامه عکس ایران (انتشارت نوید)، چاپ دوم ۱۳۷۶.
40.رنجهای بشری، ۱۳۹۱، نسخه دیجیتال (این کتاب ممنوعالانتشار شده است).
41.فرمان داریوش بزرگ (انتشارات شورآفرین)،۱۳۹۱.
42.گوی بالدار: نشان خورشید، شاهین و اهورامزدا (پژوهشهای ایرانی) ۱۳۹۱.
43.درآمدی بر شکلگیری مناسبات مدنی جوامع باستان و غلبه سلطهگری (پژوهشهای ایرانی) ۱۳۹۱.
44.زیورافزارهای باستانی قفقاز (پژوهشهای ایرانی) ۱۳۹۱.
45.سنگنگارههای صخرهای ایران (پژوهشهای ایرانی) ۱۳۹۱.
46.فرهنگنامه ایران، (پژوهشهای ایرانی) ۱۳۹۲.
47.شکوفایی ایران با تمدن عیلامیان (پژوهش های خوزیها)1389
خوزستان از ان برادران عرب زبان است وبس. یاساشین اذربایجان
. شعرا ی اقوام ایرانی که. تقریبا. همه ی. آثار. شان به فارسی. بوده. ثانيا نفوذ این زبان. درسایرزبانها ی مجا
ور مثل. اردو و کردی لری پشتو بلوچی گیلک. و غیره. وهم ریشه بودن با آنها. و لزوم وحدت. کشور رایج شده. رواج این زبان در. کشور های
. تاجیکستان. افغانستان. به صورت رسمی. ورو
جک در ازبکستان که مورد سرکوب های. دولت واقع شده درحالی که. سی درصد. فارسی زبان. هستند
زیگورات اولین نشانه های تمدن درایران همانا تمدن باشکوه عیلام است...
تاریخ خوزستان(بخش اول)
نویسنده: زیگورات - ۱۳٩٢/۱٠/۳٠
درباره خوزستان
سرزمینی که امروز آن را خوزستان مینامیم، تاریخی بس دراز دارد و تاریخ آن چندهزار سال بیشتر از تاریخ ایران است.1 در حفاری های اخیر در تپه چغامیش، واقع در چهل کیلومتری شوش،مدارک و شواهدی بدست آمده که نشان می دهد حتی در هزاره نهم پیش از میلاد مسیح نیز کشاورزان در این منطقه فعالیت داشته اند. 2
این سرزمین در طول تاریخ و در طی دوره های مختلف به نام های گوناگون نامیده شده، علاوه بر این .وسعت آن در دوره های مختاف یکسان نبوده است. براساس کاوش ها و بررسی های باستان شناسی،اولین ساکنان این سرزمین،عیلامی ها بودند که یکی از قدیمی ترین تمدن های بشری را در این منطقه بنا نهاده اند.. به استناد پژوهش های« کلمان هور» و «لوئی دلاپرت» سومری ها به پیروی از بومیان،مردم این سرزمین را حالتام و یا حاتام می نامیدند و کشور حالتام را را حالتامی می خواندند.3
اکدیها که همسایة نزدیک عیلامیها و همانند آنها از نژاد سامی بودهاند، کلمة حالتامی را بنا بر قواعد زبان خود عِلامتو (تلفظ عین از حلق) تلفظ میکردند که به همان معنی سرزمین حالتامها میباشد. این واژه در تورات به صورت «علام» ثبت شده و امروزه به صورت واژة «عیلام» به ما رسیده است.4
پس از آن در قرن سیزدهم پیش از میلاد در سنگ نبشته های عیلامی و بومی نام ایشان سوسونکا ذکر شده که به معنی انشان و شوش است .5 درآن دوره این نام بر یکی از ممالک تابع امپراطوری عیلام اطلاق می شده و هیچ گاهبه معنی کل عیلام نبود،زیرادر همان زمان بابلی ها و آشوری ها آنجا را همچنان علام می گفتند.6
حتی هخامنشیان که قرن ها پس ازآن در صحنه تاریخ ظاهر شدند این سرزمین را کماکان عیلام می خواندند.. در ترجمه متن عیلامی بند شانزدهم نبشته ها ، برحسب قرائت ژول اپ یر ، داریوش نیز آن را به همین نام خوانده است.7
حمله آشور بانیپال به عیلام و فروپاشی ح آن در سال 641پیش از میلاد سبب گردید تا نام شوش که پیش از این مرکز عیلام بوده، در کنار نام عیلام در کتب و منابع مختلف مطرح شود. پس از آن و به ویژه در دوره سلوکیان پس از حمله اسکندر مورخان یونانی و رومی مانند هرودوت و گزنفون وموسی خورنی و استرابون این منطقه را که به مراتب کوچکتر از عیلام بود8به نام های سوزیان،سوزیانا،سوزیس،الیمایس و الیمااین می خواندند.9 که در حقیقت تلفظ یونانی و یا رومی شوش بود.
هخامشنیان چون با سرزمین اواژ یا اوژ که بخشی از کوه کیلویه ی امروزی را شامل می شد همسایه بودند و با ناحیه مزبور آشنایی بیشتری داشتند، عیلام را روی هم رفته «اوژ» می خواندند.10
پس از آن واژه پارسی اوژ در دوره ساسانیان و در زبان پهلوی به صورت «هوج» دآمده و مردم غرب کهکیلویه ی امروزی و شرق ایذه را به این نام خواندند و سرزمین آنها را هوجستان گفته اند. به اعتقاد جهانگیر قائم مقامی واژه ی «اوژ» دوره هخامنشی در دوره ساسانی «هوج» شده و پس از آن«هوج» به «خوج» تبدیل گردیده و سرزمین محل سکونت این مردم را خوجستان گفته اند.11
اما در همان زمان کتب و منابع معتبر،همه این منطقه را اهواز گفته اند ، به عنوان مثال محمدبن جریرطبری به هنگام ذکر جنگ های اردشیر بابکان با اشکانیان از این سرزمین به نام اهواز یاد کرده است.12 همو در جای دیگر از اهواز به عنوان منطقه ای بزرگ مشمل بر هفتاد شهر و روستا به مرکزیت سوق الاهواز نام برده است.13 بنا به نوشته طبری پیش از اسلام نیز این ناحیه را به نام اهواز می خواندند.14 نویسندگان و مورخان پس از طبری مانند گردیزی،بیهقی و نویسنده یا نویسندگان تاریخ سیستان15 و همچنین ناصرخسرو16 این منطقه را به همین نام می شناختند و در کتب خود آن را اهواز خوانده اند.
بنا به نوشته جهانگیر قائم مقامی درآن دوره ها در کتابهای تاریخی همه جا این منطقه را اهواز می خوانده اند.17 حمدالله مستوفی نویسنده ی نزهه القلوب خاطرنشان می سازد که از زمان اردشیربابکان(چهارصدسالپیش از ظهور اسلام) تمامی این منطقه را به نام اهواز می خواندند.18
پس از آن به قرن چهارم هجری می رسم.در این دوره نویسنده کتاب«حدودالعالم من المشرق الی المغرب»(تالیف سال372ق)برای نخستین بار نام خوزستان19 را درکتاب خود آورد.20 اما تاریخ نگاران همچنان نام اهواز رابه کار می بردند،گردیزیمولف زین الاخبار21(حدود432ق.) و پس از آن خواجه ابولفضل بیهقی22(آخرقرن5ق.)و همچنین ناصرخسرو این منطقه را اهواز خوانده اند.
درباره وجه تسمیه خوزستان معتبرترین سخن این است که«خوزیان همان صورت تحول یافته ای از واژه ی خوجستان و یا هوجستان دوره ساسانی است».23 بنابر این اظهار نظر ریشه و منشا این واژه همان واژه«اواژ» یا «اوژ» هخامنشی است که پس از چندین بار تغییر و تحول در دوره ساسانی ،نهایتا خوزیان شده است. همین خوزیان بعدها و پس از چندقرن به خوزستان تبدیل ده و مولف ناشناخته ی حدودالعالم ن المشرق الی المغرب درسال372ق برای اولین بار در کتاب خویش آن را ذکر کرده است. پس از او ابن بلخی نیز در کتاب خویش پس از ذکر نام اهواز ،نام خوزستان را آورده است.24
پس از آن به دوره مشعشعیان یعنی اسل 845 هجری قمری می رسیم، در این دوره بخش عرب نشین را عربستان نامیدند. اولین بار این نام در کتاب مجالس المومنین تالیف قاضی نورالله مرعشی شوشتری درباب نهم ذکر شد. قاضی کتاب مذبور را در سال 993ق.ۀغاز و درسال1010ق.آن را به پایان رساند.از این به بعد در کتب تاریخی نامی از اهواز نیست و نام عربستان جایگزین آن شد.
مرکز عربستان،بزرگترین شهر آن منطقه یعنی حویزه25 بود. نادرشاه افشار درسال1150.دزفول و شوتر را جزء عربستان کرد26 و آن شهر را حاکم نشین سراسر خوزستان گردانید ، از این تاریخ به بعد سراسر آن سرزمین عربستان خوانده شد.27
واژه عربستان،واژه ای فارسی است و از ترکیب عرب + ستان تشکیل یافته و از آنجا که در زبان فارسی«ستان» پسوند مکان و به معنی محل استقرار قومی یا مردمی است28 این نام برای تمایز بخش عرب نشین خوزستان از بخش غیرعرب نشین آن در آن دوره انتخاب شده بود29 مانندکردستان ، بلوچشتان ، لرستان، که هرکدام به معنی استقرار کردها و یا محل استقرار بلوچ ها و یا محل استقرار لرهاست.
همان طوری که ذکر شد از دوره نادرشاه(1150ق.) به بعد سراسر این منطقه را عربستان می خواندند. با وجود این ،برخی مورخان هر دو اسم را در کتب خویش ذکر کرده اند،میرزا صادق نامی تاریخ نگار زندیه در شرح حرکت کریم خان زند به این دیار، نام خوزستان و عربستان را پشت سرهم آورده است.30 مولف فارس نامه ی ناصری ضمن ذکر نام هر دو پس از نام عربستان ، کلمه عجم را به آن افزوده است.31
به هرحال در دوره قاجار نام عربستان در احکام و فرامین دولتی وارد شده و همه جا از کلمه عربستان استفاده می شد، چنان که شاهزاده حشمت الدوله حکمران خوزستان و لرستان در سال1293ق. درنامه ای به شیوخ قبیله بنی ساله به تاریخ ربیع الاول 1293ق.خودرا حاکم ایالت عربستان و لرستان می نامد.23 در زمان مظفرالدین شاه نه تنها در کتب تاریخی مانند افضل التواریخ مظفری . منتخب التواریخ مظفری بلکه حتی در روزنامه های این عهد و در روزنامه های دولتی دیگر به ندرت به نام خوزستان برمی خوریم و همه جا کلمه عربستان بر سراسر خوزستان اطلاق می شد.33
تاریخ نگاران و پژوهشگران خارجی نیز به تبع مورخان و روزنامه های آن دوره ،این منطقه را عربستان نامیده اند. سرپرسی سایکس34،لرد کرزن35،کلمان هور36، نیبور،لایارد،لوریمر،دیولافوا،هنری فیلد و دیگران همین نام را در کتاب خود ذکر کرده اند. بر همین اساس حاج عبدالغفار نجم الملک که در سال1299ق. برای برآورد سد اهواز از سوی ناصرالدین شاه به این خطه مامور شد،سفرنامه ی خود را به نام «سفرنامه عربستان» به رشته تحریر در آورد.
پس ازآن و در دوره ی قدرت شیوخ آلبوکاسب و به ویژه در عهد شیخ خزعل این نام همچنان به کل خوزستان اطلاق می شد، اما باید توجه داشت که خوزستان یا عربستان آن دوره کمی کوچکتر از خوزستان فعلی است. درآن دوره شهرستان های بختیاری نشین شامل ایذه،مسجدسلیمان وبخش های اطراف آنها و همچنین شهرستان بهبهان جزء خوزستان نبودند.
تا سال 1303 هجری شمسی(1342قمری) وضع بر همین منوال بود، در این سال پس از خاتمه دادن به حکومت شیخ خزعل،حکومت مرکزی،نام عربستان را به کلی از فرمان ها و مکاتبات دولتی حذف کرد و طی ابلاغیه ای خطاب به مردم خوزستان که در حقیقت فرمان ابطال نام«عربستان» و جایگزینی نام«خوزستان» بود نام عربستان را به طور کلی ممنوع کرد.37
پانصد سال تاریخ خوزستان،عبدالنبی قیم ص77تا83
1-احمدکسروی،زندگانی من ص205 2-عزت الله نگهبان،همان ص13
3-par celement hurat et louhs dlaprte…….michel1943
4-جهانگیر قائم مقامی ،تطورات نام سرزمین خوزستان ص172 5-همان ص173 6-همان
7- جهانگیر قائم مقامی،مردم و زبان مادی ها ،کتاب ژول اپ یر ص159
8-سرزمین عیلام شامل بخشی از عراق تا رود دجله،استان های لرستان،ایلام،خوزستان،کهکیلویه و بویراحمد،فارس،کرمان و بوشهر و حتی سیسیتان بوده و از شمال تا حدود اصفهان می رسید. «گیرشمن،ایران از اغاز تا اسلام ص 27
9- جهانگیر قائم مقامی خوزستان،تطورات نام این منطقه و وجوه تسمیه آن»ص293
10- جهانگیر قائم مقامی ،تطورات نام سرزمین خوزستان ص174 11-همان ص179
12 -تاریخ طبری جلددوم ص583 13-همان ذیل عنوان«خبرگشادن اهواز»
14تاریخچه اهواز،پانصدسال تاریخ خوزستان ص453
15- جهانگیر قائم مقامی همان ص179 16-سفرنامه ناصرخسروص115 17-همان ص176
18-حمدالله مستوفی،نزهه القلوب ص131 19- جهانگیر قائم مقامی مجله یغما ش8سال سوم.
20-حدودالعلم من المشرق الی المغرب ص136 21-تاریخ گردیزی ص128 22-تاریخ بیهقی ص293
23- جهانگیر قائم مقامی همان ص179 24-فارس نامه ابن بلخی ص60
25جان.ر.پری«کریم خان زند(تاریخ ایران بین سالهای 1471-1779) ص49
26-احمدکسروی ،تاریخ پانصدساله خوزستان ص108 27- همان ص257
28-فرهنگ معاصرفارسی امروز ص 739 29- جهانگیر قائم مقامی، همان ص180
30-تاریخ گیتی گشا در تاریخ زندیه،میرزامحمدصادق نامی ص130
31-حسنی فسایی،فارس نامه ی ناصری جلددوم ص996 32- جهانگیر قائم مقامی، همان ص182
33- جهانگیر قائم مقامی، همان 34-سفرنامه سایکس ص282
35-جرج ناتیل کرزن،ایران و قضیه ایران ص389 36- جهانگیر قائم مقامی،یغما همان منبع
37- جهانگیر قائم مقامی، همان ص183
قسمت دوم
زیگورات
اولین نشانه های تمدن درایران همانا تمدن باشکوه عیلام است...
تاریخ خوزستان(بخش دوم)
نویسنده: زیگورات - ۱۳٩٢/۱۱/۱
نگاهی به تاریخ خوزستان
همان طوری که ذکر شدخوزستان تاریخی بس دراز دارد و تاریخ آن چندهزار سال بیشتراز تاریخ ایران است. نخستین ساکنان خوزستان عیلامی ها بودند که یکی از کهن ترین تمدن های بشری را در این سرزمین بنا نهادند. آنها از نژادسامی1 بوده و نخستین حکومت خویش را شش هزار سال پیش در سرزمینی وسیع تاسیس کردند. این سرزمین شامل بخش هایی از شرق عراق تا رود دجله2 و بخش هایی از غرب،جنوب غربی و جنوب ایران بوده. مرکز حکومت عیلامی ها ، ایالتی از عیلام بود که شهر شوش در آن قرار داشت.معبد چغازنبیل که در سال1250 قبل از میلاد توسط «اونتاش گال» پادشاه عیلامی ساخته شد از جمله آثار تاریخی به جای مانده از عیلامی ها است. درسال641پیش از میلاد آشوربانیپال پادشاه آشور به شوش حمله کرد و پس از به خاک و خون کشیدن آن شهر و قتل مردم به حکومت و اقتدار عیلامی ها پایان داد. از این پس قلمرو عیلامی ها ،جزئی از امپراطوری بزرگ آشوری شد.
در دوره هخامنشیان با فتح بابل توسط کوروش به سال 538پیش از میلاد،عیلام نیز همانند تمامی سرزمین های تحت سلطه بابل،جزءقلمرو هخامنشیان شد.3 با وجود این نخستین ایالتی که بر ضد داریوش هخامنشی قیام کرد،عیلام بود ولی این قیام با قتل آترنیا از خاندان سلطنتی سرکوب شد. 4به موجب بند شش ستون اول کتیبه بیستون،سرزمین عیلام،یکی از 23کشور تحت فرمان داریوش بود.5
پس از حمله اسکندر مقدونی به سال 334 پیش از میلاد و انقراض سلسله هخامشنیان،عیلام جزء متصرفات اسکندر شد.6 با مرگ اسکندر و روی کار آمدن جانشنیان او،آنتوخوس سوم در سال187قوم به قصد تاراج معبد«بل» به شوش یورش برد، اما با مقاومت سرسختانه مردم روبه رو شد وجان خود را در این حمله از دست داد.7 آنتیوخوس نتوانست شوش را به قلمرو سلوکیان منضم کند و این سرزمین همچنان مستقل باقی ماند.8
با روی کار آمدن اشکانی ها و تسلط آنها بر سرزمین تحت سیطره سلوکی ها،خوزستان نیز جزء قلمرو حمومتی اشکانیان شد و این ناحیه تا آخر دوره ی اشکانی به صورت یکی از دولت های دست نشانده ی پارت ها از استقلال داخلی برخوردار بود.9 درسال 224 میلادی نبرد سرنوشت ساز اردشیر بابکان پادشاه ساسانی با اردوان اشکانی در دشت هرزدجان(رامهرمز کنونی) در این خطه روی داد و منجر به انقراض سلسله ی اشکانیان شد.10در همین نبرد طایفه ای از بنی تمیم که به آنها«بنوالعم» می گفتند و نیای آنها مره بن مالک بن حنظله بوده و در این سرزمین رحل اقامت داشتند،اردشیر بابکان را علیه اردوان اشکانی یاری کردند.11
اما به رغم یاری مردم اهواز به اردشیر بابکان در غلبه بر سلسله اشکانی،اعقاب اردشیر و به ویژه شاپور دوم (310م-379) حق مطلب را ادا نکرده و با جنگ و خونریزی فشار توانفرسایی را به این مردم وارد کردند.12 ظلم و بیداد شاهان ساسانی وفساد دربار و تبعیض موجحود در جانعه اشرافی سبب شد اا به هنگام ظهور اسلام، مردم اهواز13 با آغوش باز به پیشواز آن رفته و پساه اسلام را یاری کنند.
درسال 18ق.عتبه بن غزوان14 که از طرف خلیفه عمر به عنوان والی بصره منصوب شده بود، اعراب اهواز را به سوی خود جلب کرد و با یاری آنها،هرمزان فرمانده سپاه ساسانی را شکست داد.15 درسال 19ق.پس از فتح شوشتر،سپاه اسلام رو سوی شوش گذاشت و آن شهر را محاصره کرد ، در این محل عرب های اهواز به سپاه اسلام پیوستند.16 پس از آن درسال 21ق. عرب های باصری که در اهواز مستقر بودند تحت فرمانده نعمان بن مقرن مزنی17 سردار عرب در امتداد کرخه حرکت کردند و ارتش ایران را در نهاوند شکست دادند. 18
از مهمترین حوادث این دوره شورش مردم اهواز به سال 38ق. است. که توسط معقل بن قیس سردار اسلام سرکوب شد.19درزمان خلافت عثمان یعنی از سال 29 تا35ق. عبیدالله بن معمر حاکم اهواز شد که از جانب عبدالله بن عامر بن کریز بن ربیعه بن عبدشمس پسر دایی عثمان والی بصره به این سمت منصوب شده بود.20 پس از آن در زمان خلافت حضرت علی (ع) زیاد بن ابیه حاکم اهواز شد.21
درسال 67ق. اهواز کانون جنبش«ارزقیان» به رهبری نافع بن ارزق بود.ارزقیان به تناوب قدرت را در اهواز در دست داشتند، تا بلاخره در سال78ق. توسط حجاج بن یوسف سرکوب شدند.22 در دوره امویان و پس از آن در عهد بنی عباس ،همانند دوران صدر اسلام اهواز تابع بصره بود، به نحوی که همواره والی بصره، حاکم اهواز را بر می گزید.23
پس از آن در قرن سوم هجری و از سال 249ق.اهواز مرکز جنبش زنگیان شد و علی بن محمد بن عیسی بن زید ملقب به صاحب الزنج که خود را از علویان و از سلاله ی حضرت علی (ع) معرفی می کرد رهبری جنبش بردگان و سیاه پوستان را علیه جور وستم حکام به دست گرفت و در اندک زمانی افراد بسیاری گرد او جمع شدند.24 کانون و مرکز قیام صاحب الزنج منطقه اهواز بود، او درسال 256ق.پس از فتح بصره رو سوی شهر ابله از نواحی بصره گذاشت و با تصرف آن شهر به عبادان(احتملا آبادان کنونب) آمد و آنجا را یکی پس از دیگری فتح کرد و آنجا را زیر سلطه خود درآورد.25زنگیان تا سال276ق. به طور متناوب بر اهواز حکم فرمایی کردند در این سال با شکست آنها از سپاه خلیفه ی عباسی و قتل صاحب الزنج جنبش آنها سرکوب شد.26
مقارن با این تحولات یعقوب لیث صفاری ، سیستان را از طاهریان وابستگان خلیفه عباسی باز ستاند و با تسخیر خراسان و فارس رو سوی بغداد گذاشت. او در سال 262ق. در محلی به نام دیر العاقول از سپاه خلیفه شکست خورد. پس از این شکست او در صدد تسخیر سوق الهوار(اهواز فعلی) برآمد، اما از یاران صاحب الزنج به سرکردگی علی بن ابان مهلبی شکست خورد و هیچگاه نتوانست به اهواز دست یابد.27بلاخره یعقوب لیث صفاری در سال265ق. در مجلی به نام جندی شاپور در اطراف دزفول درگذشت و همان جا به خاک سپرده شد.
پس از سرکوبی قیام زنگیان به سال 276ق.و خاتمه بخشیدن به سیطره آنها بر اهواز، خوزستان کماکان جزء قلمرو خلیفه عباسی باقی ماند. پنجاه سال بعد با ظهور آل بویه وگسترش قلمرو آنها تا حدود بغداد،اهواز و شهرهای آن نیز به قلمرو آنان افزوده شد.28 پس از فروپاشی آل بویه،خوزستان همانند سایر مناطق جزئی از حوزه خلافت بود و تا حمله ی مغول وضع بر همین منوال باقی ماند.29
با سقوط بغداد به دست هلاکوخان مغول و پایان خلافت بنی عباس در سال656 خوزستان نیز تحت حاکمیت مغولان در آمد. پس از آن بازماندگان و نوادگان هلاکو-ایلخانان- به طور متناوب بربخش هاایی از خوزستان تسلط یافتند.30 این وضع تا حمله تیمور لنگ به سال795ق.ادامه داشت. از آن پس جانشینان تیمور بر خوزستان حکمفرمایی کردند.
باید توجه داشت که پس از ویرانی شهر اهواز در قرن پنجم هجری و از بین رفتن آثار حیات در آن، و با توجه به رونق شهر شوشتر،خوزستان مرکزی و جنوبی مورد توجه حاکمان و غازیان نبود و آنها توجه و یا به تعبیری طمع چندان نسبت بدان نداشتند، از این رو شوشتر و آن نواحی اهواز کمتر مورد تعرض قرار گرفت. به همین دلیل به هنگام یورش تیمور به خوزستان، او رو بیست و پنج ربیع الثانی سال765ق.(مارس1393میلادی) پس از فتح شوشتر ، از مسیر رامهرمز و بهبهان عازم شیراز شد و هیچگاه به اهواز و آن نواحی نیامد.31
پس از آن در آستانه سال845ق.شاهرخ میرزا پسر تیمور لنگ بر ایران و ترکستان حکومت کرد، او خود درهرات بر تخت شاهی نشسته بود، عراق عجم وآذربایجان را به جهانشاه قراقویونلو سپرده و فارس و خوزستان را به نوی ی خود عبدالله سلطان بخشیده بود. عبدالله سلطان نیز در شیراز اقامت می کرد و خوزستان را به شیخ ابولخیر جزری سپرده بود. این یکی نیز در شوشتر نشیمن گرفته،حویزه و آن پیرامون را به پسر خویش شیخ جلال داده بود.32 در چنین اوضاع و احوالی سیّدمحمد بن فلاح معروف به مشعشع در حویزه ظهور کرد و پس از شکست سپاه تیموری ،حکومت مشعشعیان را در آن خطه بنا نهاد.
پانصد سال تاریخ خوزستان،عبدالنبی قیم،ص83تا89
1-سامی ها فرزند سام بن نوح اند وشامل عرب ها،فنیقی ها،آرامی ها،آشوری ها،عیلامی ها،عبرانی و غیره هستند 2- جهانگیر قائم مقامی،498
3-نصرت الله مشکوتی«تاریخ نظامی ایران،جنگ هایدوران ماد و هخامنشی ص138
4-همان ص 182
5-داندمایف«ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی»ص343
6- نصرت الله مشکوتی همان ص406 7-پیرنیا«تاریخ ایران باستان»جلدسوم ص2115
8-آلفرد فن گوتشمید«تاریخ ایران و ممالک همجوار آن اززمان اسکندرتاانقراض اشکانیان»ص7
9-محمدجوادمشکور«تاریخ سیاسی و اجتماعی اشکانیان ص142
10-کریستین سن«ایران درزمان ساسانیان»ص107 11-تاریخ طبری جلدچهارم ص208
12-شاپور بسیار سنگدل و بی رحم بود،اودرشکنجه وآزار مردم وسوراخ کردن کتف آنها ،انچنانپیش رفت که اورا شاپورذوالاکتاف نامیدند.درفارس نامه ابن بلخی آمده است که شاپور بنی حنظله رادر بیابانهای میان اهواز و بصره بنشاند.این بنی حنظله همان هایی هستند که پیش از این اردشیر بابکان رادرجنگ یاری کرده بودند.«فارس نامه ابن بلخی» ص97
13-در آن دوره«تمامیت خوزستان را اهواز می خواندند» حمدالله مستوفی،نزهه القلوب ص115
14-عتبه بن غزوان،ازصحابه پیامبر و هفتمین کسی که اسلام آورد،درهمه جنگ ها دررکاب حضرت رسول(ص)بود،خلیفه عمر اورا والی سرزمین بصره کرد،هموشهر بصره را بنا نهاد.المنجد فی الاعلام ص115 15-حسن تقی زاده«ازپرویزتاچنگز»ص196
16-جمیل قوزانلو«تاریخ نظامی ایران»ص314
17-نعمان بن مقرن مزنی ازصحابه پیامبر و هم رزم حضرت محمد(ص)در فتح مکه بود. المنجد فی الاعلامص711 18بارون دوید،همان،ص423
19-ابن اثیر«اخبار ایران»ص328 20-تاریخ طبری جلدپنجم ص2111
21-ابن اثر،همان ص341 22-راوندی«تاریخ اجتماعی ایران»جلد دوم ص117
23-نه تنها خوزستان بلکه فارس تابع بصره بود وشخص برگزیده توسط والی بصره،حاکم خوزستان و فارس بود. 24-تاریخ طبری جلد14،ص6307
25-ن.و.پیگلوسکایا«تاریخ ایران دردوران باستان تاپایان سد هجدهم میلادی» ص209
26-غیاث الدین خواندمیر«حبیب السیر» جلددوم ص281
27-پروین ترکمنی آذروصالح پرگاری«تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی اقتصادی وفرهنگی ایران دردوره صفویان و علویان»ص37-45
28-ابوعبدالله محمدبن احمدمقدسی«احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم»جلددوم ص615-610
29-جهانگیرقائم مقامی«تحولات تاریخی وارضی واداری خوزستان»ص161
30-حسین قلی ستوده«تاریخ آل مظفر»جلددوم ص107
31-شریف الدی علی یزدی تریخ نگار امیرتیمور.به نقل از بارون دوید.همان ص454
28-ابوعبدالله محمدبن احمدمقدسی«احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم»جلددوم ص615-610
29-جهانگیرقائم مقامی«تحولات تاریخی وارضی واداری خوزستان»ص161
30-حسین قلی ستوده«تاریخ آل مظفر»جلددوم ص107
31-شریف الدی علی یزدی تریخ نگار امیرتیمور.به نقل از بارون دوید.همان ص454
32-احمدکسروی،همان ص18
من بهترین دوستهام لر و عرب هستن دوستم ایذه ای هستش ولی اصالتش رو حفظ کرده یعنی چی؟با اینکه اهواز بزرگ شده میگه من ایذه ای هستم اهواز رو مثله چشاش دوست داره نمیگه اهواز ماله لرها است.خللاصه دوستش دارم و رفت و امد خانوادگی داریم.البته هر دومون مهندسیم.زنده باد ایران با اهوازش
سوال:ایا انتظار داری با آمارت به نتیجه دلخواهت برسیمیا با منطق؟جمعیت عرب نسبت به ایران 10میلیون به بالاست و عوامل جنگ و مهاجرت ،نسبت جمعیت عرب به استان را کاهش داده که این امری طبیعی است.البته باز نسبت(نه تعداد توجه کن)جمعیت عرب به استان از اقوام دیگر بیشتر میباشد.لرهای خوزستان که لرن فارس نیستن و دزفولیها هم دزفولی و ....حالا بهم بگو با حساب و کتابت که غیر عرب رو فارس فرض گرفتی صحیح است یا حساب کتاب تعداد نفرات اقوام به استان فرض صحیح تری است؟حال بیا جمعیت لرها رو به جمعیت استان بگو و یا شوشتریها به استان.اگر از این امار میترسی پس طبیعی است برای کم جلوه دادن درصد تعداد اعراب نسبت به استان ،دیگر قومهای عزیز را فارس در نظر بگیری که فرضی است نابجا و غیر صحیح.پس درصد اقوام عرب به نسبت استان بیشتر است.(توجه کن که گفتم درصد)ممنون از شما.
در سال ۱۲۹۴ بین مردم عرب خوزستان و انگلیس جنگی رخ داد [۱] که این جنگ در دو مرحله صورت گرفت مرحله اول جنگ مردم عرب خوزستان با اسلحه سرد بود که منجر به شکست انگلیس شد. در مرحله دوم انگلیس با اسلحه گرم سنگین روبروی مردم عرب خوزستان قرار گرفت اما اسلحه مردم عرب تغیری نکرد وبا همان اسلحههای سرد با انگلیس روبرو شدند که منجر به کشته شدن صدها نفر از مردم عرب شد، مزار این کشته شدهگان در ۱۰ کیلومتری اهواز _ سوسنگرد (المنیور) قرار دارد. [۲] از معروفترین شخصیتهای این جنگ حاج سبهان و همچنین عاصی الشرهان که از شیوخ بنی طرف میباشند. این جنگ به جنگ جهاد مشهور است. در جریان جنگ جهانی اول علمای نجف که مرجع تقلید عالم تشیع بودند به منظور جلوگیری از تهاجم انگلیس به کشورهای اسلامی و تجهیز قوای مسلمان فتوای جهاد علیه قوای مهاجم را صادر کردند.
پس از ابلاغ فتوا عشایر عرب خوزستان فارس منجمله دشت آزادگان از مناطق سوسنگرد، بستان، حمیدیه، هویزه و روستاهای اطراف به سوی اهواز به حرکت درآمدند و پس از تقریباً ۵۰ کیلومتر پیادهروی در دشتی بین اهواز و حمیدیه برابر قشون انگلیس صفآرایی کردند. بسیاری از طوایف دشتآزادگان در این جنگ حضور داشتند. [۳] نیروهای انگلیس از چندین لشکر مجهز به توپخانه و سلاح سنگین تشکیل شده بودند و «ویلسون» یکی از قوای انگلیسی با همکاری شخصی بنام «کوکی» به شعیبه و بصره و خرمشهر به اهواز آمد و در انجا متمرکز شد. ویلسون، نخست نامهای به عشایر منطقه دشتآزادگان نوشته، و اعلام کرد که قشون انگلیس هیچگونه دشمنی با آنها ندارند لذا آنان نیز به نوبه خود اجازه دهند لشکریان بریتانیا به راه خود ادامه دهند. عشایر خوزستانی در اهواز با رد پیشنهاد انگلیس به ویلسون نوشتند که به هیچ وجه اجازه عبور به قوای انگلیس را نخواهد داد و برای جنگ با لشکریان ویلسون به خط اول جبهه آمدند. سلاح عشایر مناطق در این جنگ «تفنگ»، «فاله»، «چماق قیری» (مگوار) نیزه و شمشیر بودهاست.
نیروهای انگلیس پس از دریافت پاسخ عشایر از اهواز به طرف تپههای منیور در غرب اهواز به حرکت درآمدند و برای جنگ با عشایر آماده شدند. عشایر با سردادن شعارهای اسلامی خود را برای شهادت آماده ساخته بودند. با توجه به برتری ارتش انگلیس و عدم امکانات جنگی عشایر، به افراد تحت فرماندهی خویش دستور دادند که با یورش شبانه خود به انگیسیها اجازه استفاده از توپخانه و سلاح سنگین را ندهند.
در این زمان نیروهای عثمانی به کمک نیروهای خوزستان آمدند. در این نبرد یاری بین عشایر عرب و ترک مشهود بود. سید «طاهر هاشمی آل مهدی» بزرگ عشیره سادات آلمهدی، آخرین رزمنده دفاع عشایر عرب خوزستان در برابر قوای انگلیسی بود که تیرماه سال ۱۳۸۹ در سن ۱۱۲ سالگی بر اثر کهولت سن، دارفانی را وداع گفت. [۴] [۵] در اهواز بارها سالگرد این جنگ مورد تقدیر قرار میگیرد و در نود و پنجمین مراسم سالگرد آن با حضور ۴۰ خبرگزاری داخلی و خارجی جهت پوشش خبری این مراسم و انعکاس آن دعوت به عمل آمده بود.
تجمع بزرگ عشایر عرب خوزستان در محل یادمان عشایر عرب خوزستان در ۱۵ کیلومتری غرب اهواز پشت روستای گمبوعه با حضور علما، مسئولین کشوری و استانی و عشایر خوزستان برگزار شد. در این مراسم امام جمعه اهواز گفت مردم خوزستان با انگلیسیها را در سه محور غرب، شمال اهواز و شهرستان شادگان شرکت داشتند و اظهار داشت: درگیری اول در حد فاصل اهواز و حمیدیه با شرکت طوایف بنی طرف، سواری، بنی سالم، سواعد و ... رخ داد که حماسه المنیور را رقم زد. محور دوم درگیری در شمال اهواز به فرماندهی سید عنایهآلبوشوکه و با حضور طوایف زرگان، باوی، حمیدی، نواصر، سلامات و در یک عملیات پارتیزانی به انفجار لولههای نفت شرکت انگلیسی منتهی شد و سومین محور عملیات در منطقه شادگان توسط طوایف بنی کعب و دیگر عشایر فهیم منطقه به فرماندهی سیدجابر آلبوشوکه و الوان کعبی بر علیه نیروهای اشغالگر انجام شد. [۶] [۷]
این واقعه در تاریخ خوزستان به واقعه جهاد معروف است. مقبره کشتگان این نبرد هنوز در روستایی در غرب اهواز وجود دارد که به مقبره الجهاد معروف است.
در سال ۱۲۹۴ بین مردم عرب خوزستان و انگلیس جنگی رخ داد [۱] که این جنگ در دو مرحله صورت گرفت مرحله اول جنگ مردم عرب خوزستان با اسلحه سرد بود که منجر به شکست انگلیس شد. در مرحله دوم انگلیس با اسلحه گرم سنگین روبروی مردم عرب خوزستان قرار گرفت اما اسلحه مردم عرب تغیری نکرد وبا همان اسلحههای سرد با انگلیس روبرو شدند که منجر به کشته شدن صدها نفر از مردم عرب شد، مزار این کشته شدهگان در ۱۰ کیلومتری اهواز _ سوسنگرد (المنیور) قرار دارد. [۲] از معروفترین شخصیتهای این جنگ حاج سبهان و همچنین عاصی الشرهان که از شیوخ بنی طرف میباشند. این جنگ به جنگ جهاد مشهور است. در جریان جنگ جهانی اول علمای نجف که مرجع تقلید عالم تشیع بودند به منظور جلوگیری از تهاجم انگلیس به کشورهای اسلامی و تجهیز قوای مسلمان فتوای جهاد علیه قوای مهاجم را صادر کردند.
پس از ابلاغ فتوا عشایر عرب خوزستان فارس منجمله دشت آزادگان از مناطق سوسنگرد، بستان، حمیدیه، هویزه و روستاهای اطراف به سوی اهواز به حرکت درآمدند و پس از تقریباً ۵۰ کیلومتر پیادهروی در دشتی بین اهواز و حمیدیه برابر قشون انگلیس صفآرایی کردند. بسیاری از طوایف دشتآزادگان در این جنگ حضور داشتند. [۳] نیروهای انگلیس از چندین لشکر مجهز به توپخانه و سلاح سنگین تشکیل شده بودند و «ویلسون» یکی از قوای انگلیسی با همکاری شخصی بنام «کوکی» به شعیبه و بصره و خرمشهر به اهواز آمد و در انجا متمرکز شد. ویلسون، نخست نامهای به عشایر منطقه دشتآزادگان نوشته، و اعلام کرد که قشون انگلیس هیچگونه دشمنی با آنها ندارند لذا آنان نیز به نوبه خود اجازه دهند لشکریان بریتانیا به راه خود ادامه دهند. عشایر خوزستانی در اهواز با رد پیشنهاد انگلیس به ویلسون نوشتند که به هیچ وجه اجازه عبور به قوای انگلیس را نخواهد داد و برای جنگ با لشکریان ویلسون به خط اول جبهه آمدند. سلاح عشایر مناطق در این جنگ «تفنگ»، «فاله»، «چماق قیری» (مگوار) نیزه و شمشیر بودهاست.
نیروهای انگلیس پس از دریافت پاسخ عشایر از اهواز به طرف تپههای منیور در غرب اهواز به حرکت درآمدند و برای جنگ با عشایر آماده شدند. عشایر با سردادن شعارهای اسلامی خود را برای شهادت آماده ساخته بودند. با توجه به برتری ارتش انگلیس و عدم امکانات جنگی عشایر، به افراد تحت فرماندهی خویش دستور دادند که با یورش شبانه خود به انگیسیها اجازه استفاده از توپخانه و سلاح سنگین را ندهند.
در این زمان نیروهای عثمانی به کمک نیروهای خوزستان آمدند. در این نبرد یاری بین عشایر عرب و ترک مشهود بود. سید «طاهر هاشمی آل مهدی» بزرگ عشیره سادات آلمهدی، آخرین رزمنده دفاع عشایر عرب خوزستان در برابر قوای انگلیسی بود که تیرماه سال ۱۳۸۹ در سن ۱۱۲ سالگی بر اثر کهولت سن، دارفانی را وداع گفت. [۴] [۵] در اهواز بارها سالگرد این جنگ مورد تقدیر قرار میگیرد و در نود و پنجمین مراسم سالگرد آن با حضور ۴۰ خبرگزاری داخلی و خارجی جهت پوشش خبری این مراسم و انعکاس آن دعوت به عمل آمده بود.
تجمع بزرگ عشایر عرب خوزستان در محل یادمان عشایر عرب خوزستان در ۱۵ کیلومتری غرب اهواز پشت روستای گمبوعه با حضور علما، مسئولین کشوری و استانی و عشایر خوزستان برگزار شد. در این مراسم امام جمعه اهواز گفت مردم خوزستان با انگلیسیها را در سه محور غرب، شمال اهواز و شهرستان شادگان شرکت داشتند و اظهار داشت: درگیری اول در حد فاصل اهواز و حمیدیه با شرکت طوایف بنی طرف، سواری، بنی سالم، سواعد و ... رخ داد که حماسه المنیور را رقم زد. محور دوم درگیری در شمال اهواز به فرماندهی سید عنایهآلبوشوکه و با حضور طوایف زرگان، باوی، حمیدی، نواصر، سلامات و در یک عملیات پارتیزانی به انفجار لولههای نفت شرکت انگلیسی منتهی شد و سومین محور عملیات در منطقه شادگان توسط طوایف بنی کعب و دیگر عشایر فهیم منطقه به فرماندهی سیدجابر آلبوشوکه و الوان کعبی بر علیه نیروهای اشغالگر انجام شد. [۶] [۷]
این واقعه در تاریخ خوزستان به واقعه جهاد معروف است. مقبره کشتگان این نبرد هنوز در روستایی در غرب اهواز وجود دارد که به مقبره الجهاد معروف است.
در سال ۱۲۹۴ بین مردم عرب خوزستان و انگلیس جنگی رخ داد [۱] که این جنگ در دو مرحله صورت گرفت مرحله اول جنگ مردم عرب خوزستان با اسلحه سرد بود که منجر به شکست انگلیس شد. در مرحله دوم انگلیس با اسلحه گرم سنگین روبروی مردم عرب خوزستان قرار گرفت اما اسلحه مردم عرب تغیری نکرد وبا همان اسلحههای سرد با انگلیس روبرو شدند که منجر به کشته شدن صدها نفر از مردم عرب شد، مزار این کشته شدهگان در ۱۰ کیلومتری اهواز _ سوسنگرد (المنیور) قرار دارد. [۲] از معروفترین شخصیتهای این جنگ حاج سبهان و همچنین عاصی الشرهان که از شیوخ بنی طرف میباشند. این جنگ به جنگ جهاد مشهور است. در جریان جنگ جهانی اول علمای نجف که مرجع تقلید عالم تشیع بودند به منظور جلوگیری از تهاجم انگلیس به کشورهای اسلامی و تجهیز قوای مسلمان فتوای جهاد علیه قوای مهاجم را صادر کردند.
پس از ابلاغ فتوا عشایر عرب خوزستان فارس منجمله دشت آزادگان از مناطق سوسنگرد، بستان، حمیدیه، هویزه و روستاهای اطراف به سوی اهواز به حرکت درآمدند و پس از تقریباً ۵۰ کیلومتر پیادهروی در دشتی بین اهواز و حمیدیه برابر قشون انگلیس صفآرایی کردند. بسیاری از طوایف دشتآزادگان در این جنگ حضور داشتند. [۳] نیروهای انگلیس از چندین لشکر مجهز به توپخانه و سلاح سنگین تشکیل شده بودند و «ویلسون» یکی از قوای انگلیسی با همکاری شخصی بنام «کوکی» به شعیبه و بصره و خرمشهر به اهواز آمد و در انجا متمرکز شد. ویلسون، نخست نامهای به عشایر منطقه دشتآزادگان نوشته، و اعلام کرد که قشون انگلیس هیچگونه دشمنی با آنها ندارند لذا آنان نیز به نوبه خود اجازه دهند لشکریان بریتانیا به راه خود ادامه دهند. عشایر خوزستانی در اهواز با رد پیشنهاد انگلیس به ویلسون نوشتند که به هیچ وجه اجازه عبور به قوای انگلیس را نخواهد داد و برای جنگ با لشکریان ویلسون به خط اول جبهه آمدند. سلاح عشایر مناطق در این جنگ «تفنگ»، «فاله»، «چماق قیری» (مگوار) نیزه و شمشیر بودهاست.
نیروهای انگلیس پس از دریافت پاسخ عشایر از اهواز به طرف تپههای منیور در غرب اهواز به حرکت درآمدند و برای جنگ با عشایر آماده شدند. عشایر با سردادن شعارهای اسلامی خود را برای شهادت آماده ساخته بودند. با توجه به برتری ارتش انگلیس و عدم امکانات جنگی عشایر، به افراد تحت فرماندهی خویش دستور دادند که با یورش شبانه خود به انگیسیها اجازه استفاده از توپخانه و سلاح سنگین را ندهند.
در این زمان نیروهای عثمانی به کمک نیروهای خوزستان آمدند. در این نبرد یاری بین عشایر عرب و ترک مشهود بود. سید «طاهر هاشمی آل مهدی» بزرگ عشیره سادات آلمهدی، آخرین رزمنده دفاع عشایر عرب خوزستان در برابر قوای انگلیسی بود که تیرماه سال ۱۳۸۹ در سن ۱۱۲ سالگی بر اثر کهولت سن، دارفانی را وداع گفت. [۴] [۵] در اهواز بارها سالگرد این جنگ مورد تقدیر قرار میگیرد و در نود و پنجمین مراسم سالگرد آن با حضور ۴۰ خبرگزاری داخلی و خارجی جهت پوشش خبری این مراسم و انعکاس آن دعوت به عمل آمده بود.
تجمع بزرگ عشایر عرب خوزستان در محل یادمان عشایر عرب خوزستان در ۱۵ کیلومتری غرب اهواز پشت روستای گمبوعه با حضور علما، مسئولین کشوری و استانی و عشایر خوزستان برگزار شد. در این مراسم امام جمعه اهواز گفت مردم خوزستان با انگلیسیها را در سه محور غرب، شمال اهواز و شهرستان شادگان شرکت داشتند و اظهار داشت: درگیری اول در حد فاصل اهواز و حمیدیه با شرکت طوایف بنی طرف، سواری، بنی سالم، سواعد و ... رخ داد که حماسه المنیور را رقم زد. محور دوم درگیری در شمال اهواز به فرماندهی سید عنایهآلبوشوکه و با حضور طوایف زرگان، باوی، حمیدی، نواصر، سلامات و در یک عملیات پارتیزانی به انفجار لولههای نفت شرکت انگلیسی منتهی شد و سومین محور عملیات در منطقه شادگان توسط طوایف بنی کعب و دیگر عشایر فهیم منطقه به فرماندهی سیدجابر آلبوشوکه و الوان کعبی بر علیه نیروهای اشغالگر انجام شد. [۶] [۷]
این واقعه در تاریخ خوزستان به واقعه جهاد معروف است. مقبره کشتگان این نبرد هنوز در روستایی در غرب اهواز وجود دارد که به مقبره الجهاد معروف است.
در سال ۱۲۹۴ بین مردم عرب خوزستان و انگلیس جنگی رخ داد [۱] که این جنگ در دو مرحله صورت گرفت مرحله اول جنگ مردم عرب خوزستان با اسلحه سرد بود که منجر به شکست انگلیس شد. در مرحله دوم انگلیس با اسلحه گرم سنگین روبروی مردم عرب خوزستان قرار گرفت اما اسلحه مردم عرب تغیری نکرد وبا همان اسلحههای سرد با انگلیس روبرو شدند که منجر به کشته شدن صدها نفر از مردم عرب شد، مزار این کشته شدهگان در ۱۰ کیلومتری اهواز _ سوسنگرد (المنیور) قرار دارد. [۲] از معروفترین شخصیتهای این جنگ حاج سبهان و همچنین عاصی الشرهان که از شیوخ بنی طرف میباشند. این جنگ به جنگ جهاد مشهور است. در جریان جنگ جهانی اول علمای نجف که مرجع تقلید عالم تشیع بودند به منظور جلوگیری از تهاجم انگلیس به کشورهای اسلامی و تجهیز قوای مسلمان فتوای جهاد علیه قوای مهاجم را صادر کردند.
پس از ابلاغ فتوا عشایر عرب خوزستان فارس منجمله دشت آزادگان از مناطق سوسنگرد، بستان، حمیدیه، هویزه و روستاهای اطراف به سوی اهواز به حرکت درآمدند و پس از تقریباً ۵۰ کیلومتر پیادهروی در دشتی بین اهواز و حمیدیه برابر قشون انگلیس صفآرایی کردند. بسیاری از طوایف دشتآزادگان در این جنگ حضور داشتند. [۳] نیروهای انگلیس از چندین لشکر مجهز به توپخانه و سلاح سنگین تشکیل شده بودند و «ویلسون» یکی از قوای انگلیسی با همکاری شخصی بنام «کوکی» به شعیبه و بصره و خرمشهر به اهواز آمد و در انجا متمرکز شد. ویلسون، نخست نامهای به عشایر منطقه دشتآزادگان نوشته، و اعلام کرد که قشون انگلیس هیچگونه دشمنی با آنها ندارند لذا آنان نیز به نوبه خود اجازه دهند لشکریان بریتانیا به راه خود ادامه دهند. عشایر خوزستانی در اهواز با رد پیشنهاد انگلیس به ویلسون نوشتند که به هیچ وجه اجازه عبور به قوای انگلیس را نخواهد داد و برای جنگ با لشکریان ویلسون به خط اول جبهه آمدند. سلاح عشایر مناطق در این جنگ «تفنگ»، «فاله»، «چماق قیری» (مگوار) نیزه و شمشیر بودهاست.
نیروهای انگلیس پس از دریافت پاسخ عشایر از اهواز به طرف تپههای منیور در غرب اهواز به حرکت درآمدند و برای جنگ با عشایر آماده شدند. عشایر با سردادن شعارهای اسلامی خود را برای شهادت آماده ساخته بودند. با توجه به برتری ارتش انگلیس و عدم امکانات جنگی عشایر، به افراد تحت فرماندهی خویش دستور دادند که با یورش شبانه خود به انگیسیها اجازه استفاده از توپخانه و سلاح سنگین را ندهند.
در این زمان نیروهای عثمانی به کمک نیروهای خوزستان آمدند. در این نبرد یاری بین عشایر عرب و ترک مشهود بود. سید «طاهر هاشمی آل مهدی» بزرگ عشیره سادات آلمهدی، آخرین رزمنده دفاع عشایر عرب خوزستان در برابر قوای انگلیسی بود که تیرماه سال ۱۳۸۹ در سن ۱۱۲ سالگی بر اثر کهولت سن، دارفانی را وداع گفت. [۴] [۵] در اهواز بارها سالگرد این جنگ مورد تقدیر قرار میگیرد و در نود و پنجمین مراسم سالگرد آن با حضور ۴۰ خبرگزاری داخلی و خارجی جهت پوشش خبری این مراسم و انعکاس آن دعوت به عمل آمده بود.
تجمع بزرگ عشایر عرب خوزستان در محل یادمان عشایر عرب خوزستان در ۱۵ کیلومتری غرب اهواز پشت روستای گمبوعه با حضور علما، مسئولین کشوری و استانی و عشایر خوزستان برگزار شد. در این مراسم امام جمعه اهواز گفت مردم خوزستان با انگلیسیها را در سه محور غرب، شمال اهواز و شهرستان شادگان شرکت داشتند و اظهار داشت: درگیری اول در حد فاصل اهواز و حمیدیه با شرکت طوایف بنی طرف، سواری، بنی سالم، سواعد و ... رخ داد که حماسه المنیور را رقم زد. محور دوم درگیری در شمال اهواز به فرماندهی سید عنایهآلبوشوکه و با حضور طوایف زرگان، باوی، حمیدی، نواصر، سلامات و در یک عملیات پارتیزانی به انفجار لولههای نفت شرکت انگلیسی منتهی شد و سومین محور عملیات در منطقه شادگان توسط طوایف بنی کعب و دیگر عشایر فهیم منطقه به فرماندهی سیدجابر آلبوشوکه و الوان کعبی بر علیه نیروهای اشغالگر انجام شد. [۶] [۷]
این واقعه در تاریخ خوزستان به واقعه جهاد معروف است. مقبره کشتگان این نبرد هنوز در روستایی در غرب اهواز وجود دارد که به مقبره الجهاد معروف است.
در سال ۱۲۹۴ بین مردم عرب خوزستان و انگلیس جنگی رخ داد [۱] که این جنگ در دو مرحله صورت گرفت مرحله اول جنگ مردم عرب خوزستان با اسلحه سرد بود که منجر به شکست انگلیس شد. در مرحله دوم انگلیس با اسلحه گرم سنگین روبروی مردم عرب خوزستان قرار گرفت اما اسلحه مردم عرب تغیری نکرد وبا همان اسلحههای سرد با انگلیس روبرو شدند که منجر به کشته شدن صدها نفر از مردم عرب شد، مزار این کشته شدهگان در ۱۰ کیلومتری اهواز _ سوسنگرد (المنیور) قرار دارد. [۲] از معروفترین شخصیتهای این جنگ حاج سبهان و همچنین عاصی الشرهان که از شیوخ بنی طرف میباشند. این جنگ به جنگ جهاد مشهور است. در جریان جنگ جهانی اول علمای نجف که مرجع تقلید عالم تشیع بودند به منظور جلوگیری از تهاجم انگلیس به کشورهای اسلامی و تجهیز قوای مسلمان فتوای جهاد علیه قوای مهاجم را صادر کردند.
پس از ابلاغ فتوا عشایر عرب خوزستان فارس منجمله دشت آزادگان از مناطق سوسنگرد، بستان، حمیدیه، هویزه و روستاهای اطراف به سوی اهواز به حرکت درآمدند و پس از تقریباً ۵۰ کیلومتر پیادهروی در دشتی بین اهواز و حمیدیه برابر قشون انگلیس صفآرایی کردند. بسیاری از طوایف دشتآزادگان در این جنگ حضور داشتند. [۳] نیروهای انگلیس از چندین لشکر مجهز به توپخانه و سلاح سنگین تشکیل شده بودند و «ویلسون» یکی از قوای انگلیسی با همکاری شخصی بنام «کوکی» به شعیبه و بصره و خرمشهر به اهواز آمد و در انجا متمرکز شد. ویلسون، نخست نامهای به عشایر منطقه دشتآزادگان نوشته، و اعلام کرد که قشون انگلیس هیچگونه دشمنی با آنها ندارند لذا آنان نیز به نوبه خود اجازه دهند لشکریان بریتانیا به راه خود ادامه دهند. عشایر خوزستانی در اهواز با رد پیشنهاد انگلیس به ویلسون نوشتند که به هیچ وجه اجازه عبور به قوای انگلیس را نخواهد داد و برای جنگ با لشکریان ویلسون به خط اول جبهه آمدند. سلاح عشایر مناطق در این جنگ «تفنگ»، «فاله»، «چماق قیری» (مگوار) نیزه و شمشیر بودهاست.
نیروهای انگلیس پس از دریافت پاسخ عشایر از اهواز به طرف تپههای منیور در غرب اهواز به حرکت درآمدند و برای جنگ با عشایر آماده شدند. عشایر با سردادن شعارهای اسلامی خود را برای شهادت آماده ساخته بودند. با توجه به برتری ارتش انگلیس و عدم امکانات جنگی عشایر، به افراد تحت فرماندهی خویش دستور دادند که با یورش شبانه خود به انگیسیها اجازه استفاده از توپخانه و سلاح سنگین را ندهند.
در این زمان نیروهای عثمانی به کمک نیروهای خوزستان آمدند. در این نبرد یاری بین عشایر عرب و ترک مشهود بود. سید «طاهر هاشمی آل مهدی» بزرگ عشیره سادات آلمهدی، آخرین رزمنده دفاع عشایر عرب خوزستان در برابر قوای انگلیسی بود که تیرماه سال ۱۳۸۹ در سن ۱۱۲ سالگی بر اثر کهولت سن، دارفانی را وداع گفت. [۴] [۵] در اهواز بارها سالگرد این جنگ مورد تقدیر قرار میگیرد و در نود و پنجمین مراسم سالگرد آن با حضور ۴۰ خبرگزاری داخلی و خارجی جهت پوشش خبری این مراسم و انعکاس آن دعوت به عمل آمده بود.
تجمع بزرگ عشایر عرب خوزستان در محل یادمان عشایر عرب خوزستان در ۱۵ کیلومتری غرب اهواز پشت روستای گمبوعه با حضور علما، مسئولین کشوری و استانی و عشایر خوزستان برگزار شد. در این مراسم امام جمعه اهواز گفت مردم خوزستان با انگلیسیها را در سه محور غرب، شمال اهواز و شهرستان شادگان شرکت داشتند و اظهار داشت: درگیری اول در حد فاصل اهواز و حمیدیه با شرکت طوایف بنی طرف، سواری، بنی سالم، سواعد و ... رخ داد که حماسه المنیور را رقم زد. محور دوم درگیری در شمال اهواز به فرماندهی سید عنایهآلبوشوکه و با حضور طوایف زرگان، باوی، حمیدی، نواصر، سلامات و در یک عملیات پارتیزانی به انفجار لولههای نفت شرکت انگلیسی منتهی شد و سومین محور عملیات در منطقه شادگان توسط طوایف بنی کعب و دیگر عشایر فهیم منطقه به فرماندهی سیدجابر آلبوشوکه و الوان کعبی بر علیه نیروهای اشغالگر انجام شد. [۶] [۷]
این واقعه در تاریخ خوزستان به واقعه جهاد معروف است. مقبره کشتگان این نبرد هنوز در روستایی در غرب اهواز وجود دارد که به مقبره الجهاد معروف است.
در سال ۱۲۹۴ بین مردم عرب خوزستان و انگلیس جنگی رخ داد [۱] که این جنگ در دو مرحله صورت گرفت مرحله اول جنگ مردم عرب خوزستان با اسلحه سرد بود که منجر به شکست انگلیس شد. در مرحله دوم انگلیس با اسلحه گرم سنگین روبروی مردم عرب خوزستان قرار گرفت اما اسلحه مردم عرب تغیری نکرد وبا همان اسلحههای سرد با انگلیس روبرو شدند که منجر به کشته شدن صدها نفر از مردم عرب شد، مزار این کشته شدهگان در ۱۰ کیلومتری اهواز _ سوسنگرد (المنیور) قرار دارد. [۲] از معروفترین شخصیتهای این جنگ حاج سبهان و همچنین عاصی الشرهان که از شیوخ بنی طرف میباشند. این جنگ به جنگ جهاد مشهور است. در جریان جنگ جهانی اول علمای نجف که مرجع تقلید عالم تشیع بودند به منظور جلوگیری از تهاجم انگلیس به کشورهای اسلامی و تجهیز قوای مسلمان فتوای جهاد علیه قوای مهاجم را صادر کردند.
پس از ابلاغ فتوا عشایر عرب خوزستان فارس منجمله دشت آزادگان از مناطق سوسنگرد، بستان، حمیدیه، هویزه و روستاهای اطراف به سوی اهواز به حرکت درآمدند و پس از تقریباً ۵۰ کیلومتر پیادهروی در دشتی بین اهواز و حمیدیه برابر قشون انگلیس صفآرایی کردند. بسیاری از طوایف دشتآزادگان در این جنگ حضور داشتند. [۳] نیروهای انگلیس از چندین لشکر مجهز به توپخانه و سلاح سنگین تشکیل شده بودند و «ویلسون» یکی از قوای انگلیسی با همکاری شخصی بنام «کوکی» به شعیبه و بصره و خرمشهر به اهواز آمد و در انجا متمرکز شد. ویلسون، نخست نامهای به عشایر منطقه دشتآزادگان نوشته، و اعلام کرد که قشون انگلیس هیچگونه دشمنی با آنها ندارند لذا آنان نیز به نوبه خود اجازه دهند لشکریان بریتانیا به راه خود ادامه دهند. عشایر خوزستانی در اهواز با رد پیشنهاد انگلیس به ویلسون نوشتند که به هیچ وجه اجازه عبور به قوای انگلیس را نخواهد داد و برای جنگ با لشکریان ویلسون به خط اول جبهه آمدند. سلاح عشایر مناطق در این جنگ «تفنگ»، «فاله»، «چماق قیری» (مگوار) نیزه و شمشیر بودهاست.
نیروهای انگلیس پس از دریافت پاسخ عشایر از اهواز به طرف تپههای منیور در غرب اهواز به حرکت درآمدند و برای جنگ با عشایر آماده شدند. عشایر با سردادن شعارهای اسلامی خود را برای شهادت آماده ساخته بودند. با توجه به برتری ارتش انگلیس و عدم امکانات جنگی عشایر، به افراد تحت فرماندهی خویش دستور دادند که با یورش شبانه خود به انگیسیها اجازه استفاده از توپخانه و سلاح سنگین را ندهند.
در این زمان نیروهای عثمانی به کمک نیروهای خوزستان آمدند. در این نبرد یاری بین عشایر عرب و ترک مشهود بود. سید «طاهر هاشمی آل مهدی» بزرگ عشیره سادات آلمهدی، آخرین رزمنده دفاع عشایر عرب خوزستان در برابر قوای انگلیسی بود که تیرماه سال ۱۳۸۹ در سن ۱۱۲ سالگی بر اثر کهولت سن، دارفانی را وداع گفت. [۴] [۵] در اهواز بارها سالگرد این جنگ مورد تقدیر قرار میگیرد و در نود و پنجمین مراسم سالگرد آن با حضور ۴۰ خبرگزاری داخلی و خارجی جهت پوشش خبری این مراسم و انعکاس آن دعوت به عمل آمده بود.
تجمع بزرگ عشایر عرب خوزستان در محل یادمان عشایر عرب خوزستان در ۱۵ کیلومتری غرب اهواز پشت روستای گمبوعه با حضور علما، مسئولین کشوری و استانی و عشایر خوزستان برگزار شد. در این مراسم امام جمعه اهواز گفت مردم خوزستان با انگلیسیها را در سه محور غرب، شمال اهواز و شهرستان شادگان شرکت داشتند و اظهار داشت: درگیری اول در حد فاصل اهواز و حمیدیه با شرکت طوایف بنی طرف، سواری، بنی سالم، سواعد و ... رخ داد که حماسه المنیور را رقم زد. محور دوم درگیری در شمال اهواز به فرماندهی سید عنایهآلبوشوکه و با حضور طوایف زرگان، باوی، حمیدی، نواصر، سلامات و در یک عملیات پارتیزانی به انفجار لولههای نفت شرکت انگلیسی منتهی شد و سومین محور عملیات در منطقه شادگان توسط طوایف بنی کعب و دیگر عشایر فهیم منطقه به فرماندهی سیدجابر آلبوشوکه و الوان کعبی بر علیه نیروهای اشغالگر انجام شد. [۶] [۷]
این واقعه در تاریخ خوزستان به واقعه جهاد معروف است. مقبره کشتگان این نبرد هنوز در روستایی در غرب اهواز وجود دارد که به مقبره الجهاد معروف است.در سال ۱۲۹۴ بین مردم عرب خوزستان و انگلیس جنگی رخ داد [۱] که این جنگ در دو مرحله صورت گرفت مرحله اول جنگ مردم عرب خوزستان با اسلحه سرد بود که منجر به شکست انگلیس شد. در مرحله دوم انگلیس با اسلحه گرم سنگین روبروی مردم عرب خوزستان قرار گرفت اما اسلحه مردم عرب تغیری نکرد وبا همان اسلحههای سرد با انگلیس روبرو شدند که منجر به کشته شدن صدها نفر از مردم عرب شد، مزار این کشته شدهگان در ۱۰ کیلومتری اهواز _ سوسنگرد (المنیور) قرار دارد. [۲] از معروفترین شخصیتهای این جنگ حاج سبهان و همچنین عاصی الشرهان که از شیوخ بنی طرف میباشند. این جنگ به جنگ جهاد مشهور است. در جریان جنگ جهانی اول علمای نجف که مرجع تقلید عالم تشیع بودند به منظور جلوگیری از تهاجم انگلیس به کشورهای اسلامی و تجهیز قوای مسلمان فتوای جهاد علیه قوای مهاجم را صادر کردند.
پس از ابلاغ فتوا عشایر عرب خوزستان فارس منجمله دشت آزادگان از مناطق سوسنگرد، بستان، حمیدیه، هویزه و روستاهای اطراف به سوی اهواز به حرکت درآمدند و پس از تقریباً ۵۰ کیلومتر پیادهروی در دشتی بین اهواز و حمیدیه برابر قشون انگلیس صفآرایی کردند. بسیاری از طوایف دشتآزادگان در این جنگ حضور داشتند. [۳] نیروهای انگلیس از چندین لشکر مجهز به توپخانه و سلاح سنگین تشکیل شده بودند و «ویلسون» یکی از قوای انگلیسی با همکاری شخصی بنام «کوکی» به شعیبه و بصره و خرمشهر به اهواز آمد و در انجا متمرکز شد. ویلسون، نخست نامهای به عشایر منطقه دشتآزادگان نوشته، و اعلام کرد که قشون انگلیس هیچگونه دشمنی با آنها ندارند لذا آنان نیز به نوبه خود اجازه دهند لشکریان بریتانیا به راه خود ادامه دهند. عشایر خوزستانی در اهواز با رد پیشنهاد انگلیس به ویلسون نوشتند که به هیچ وجه اجازه عبور به قوای انگلیس را نخواهد داد و برای جنگ با لشکریان ویلسون به خط اول جبهه آمدند. سلاح عشایر مناطق در این جنگ «تفنگ»، «فاله»، «چماق قیری» (مگوار) نیزه و شمشیر بودهاست.
نیروهای انگلیس پس از دریافت پاسخ عشایر از اهواز به طرف تپههای منیور در غرب اهواز به حرکت درآمدند و برای جنگ با عشایر آماده شدند. عشایر با سردادن شعارهای اسلامی خود را برای شهادت آماده ساخته بودند. با توجه به برتری ارتش انگلیس و عدم امکانات جنگی عشایر، به افراد تحت فرماندهی خویش دستور دادند که با یورش شبانه خود به انگیسیها اجازه استفاده از توپخانه و سلاح سنگین را ندهند.
در این زمان نیروهای عثمانی به کمک نیروهای خوزستان آمدند. در این نبرد یاری بین عشایر عرب و ترک مشهود بود. سید «طاهر هاشمی آل مهدی» بزرگ عشیره سادات آلمهدی، آخرین رزمنده دفاع عشایر عرب خوزستان در برابر قوای انگلیسی بود که تیرماه سال ۱۳۸۹ در سن ۱۱۲ سالگی بر اثر کهولت سن، دارفانی را وداع گفت. [۴] [۵] در اهواز بارها سالگرد این جنگ مورد تقدیر قرار میگیرد و در نود و پنجمین مراسم سالگرد آن با حضور ۴۰ خبرگزاری داخلی و خارجی جهت پوشش خبری این مراسم و انعکاس آن دعوت به عمل آمده بود.
تجمع بزرگ عشایر عرب خوزستان در محل یادمان عشایر عرب خوزستان در ۱۵ کیلومتری غرب اهواز پشت روستای گمبوعه با حضور علما، مسئولین کشوری و استانی و عشایر خوزستان برگزار شد. در این مراسم امام جمعه اهواز گفت مردم خوزستان با انگلیسیها را در سه محور غرب، شمال اهواز و شهرستان شادگان شرکت داشتند و اظهار داشت: درگیری اول در حد فاصل اهواز و حمیدیه با شرکت طوایف بنی طرف، سواری، بنی سالم، سواعد و ... رخ داد که حماسه المنیور را رقم زد. محور دوم درگیری در شمال اهواز به فرماندهی سید عنایهآلبوشوکه و با حضور طوایف زرگان، باوی، حمیدی، نواصر، سلامات و در یک عملیات پارتیزانی به انفجار لولههای نفت شرکت انگلیسی منتهی شد و سومین محور عملیات در منطقه شادگان توسط طوایف بنی کعب و دیگر عشایر فهیم منطقه به فرماندهی سیدجابر آلبوشوکه و الوان کعبی بر علیه نیروهای اشغالگر انجام شد.
درود بر شما
داری کم میاری ها.بوت داره در میاد لنت سوزوندی مگه
در مورد جمعیت هم این را خوب بدانید که به هیچ وجه هیچ سازمان یا نهادی اجازه ندارد آمار دقیقی از مردم عرب ایران ارائه بدهد
زیرا اولین کسی که از آن بهره میبرد دشمنان خارجی هستند
مهم این است که مردم عرب اهواز مردمانی بسیار خوب مهمان نواز دارای حس همنوع دوستی بسیار بالا وطن پرست موالی اهل بیت عصمت و طهارت علیم السلام و حافظ مرزهای جنوبی کشور هستند و دوشادوش سایر ایرانی ها از قبیل بختیاری . سایر خوزستانیهای دیگر و آذریها کردها فارسها بلوچ و..... طی 8 سال دفاع مقدس از این مرز و بوم جنگیدن و حدود 12 هزار شهید تقدیم انقلاب اسلامی کردند
شهدای والا مقام چون سردار علی هاشمی که نامش چون نگینی در تاریخ ایران میدرخشد.
زنده باد اسلام پاینده باد ایران سربلند و پیروز باد خوزستان
یشنهاد منطقی به آقای ... و دلواپسان سر شماری:اقا بیا و بر اساس امار و فرمول منطقی خاص خودت و با ذکر منبع موثق که به تایید دولت هم رسیده باشد تعداد شوشتریها و دزفولیها و لرها و عرب و ترک رو اطلاع رسانی کن خووووبه.اقا امار کاردرست نداریم.امار صحیح رو در مورد ترکها و کردها هم نیست.حالا امار خودت رو بیار تا عریضه خالی از جوک و خنده نباشه.
و اما اقا رامین عزیز.ممنون و سپاس ودرود بر شما کاربر محترم لر زبان عزیزم.
ایکاش احساساتی نمیشدی و ادامه پستت هم مانند سلام کردنت بود.خدا وکیلی اگه اینجوری بود همه مون حال میکردیم.و اما جواب سوالات جنابعالی.
1-اسم کاربری دیگران حیاط خلوته شونه و به کسی توهین نکردم با اسمم راحتم چون عیلام و خوزی تاریخ منه.در ضمن من ایرانیم و هزاران ساله که اجدادم در این خطه زندگی میکنن و در مورد عدم ازادی در کشورهای عربی باید بگم وکیل وصی اونها نیستیم.برو از اونا بپرس که چرا ازادی ندارین؟و ربطی به موضوع نداره حالا نمیدونم چرا...
2-مشخصه که نقد پذیر هستید ولی برداشتتون اشتباه بود.
3-دم از مطلق زدن امار موثق میخواهد رامین جان.رامین جان شما لرها کجا رو که غصب نکردید(باب مزاح بود)خواهشا قصد توهین ندارم ولی برو اطلاعاتت رو کامل کن و احساساتی فکر نکن من و تو بچه خوزستانیم و میدونیم چی به چیه.برادران لر زبان معمولا از لحاظ ژنیتیکی سرما رو بیشتر دوست دارن چون همیشه در طبیعت زیبا و و صعب العبور و کوهستان زندگی میکردن شما لرا کوچ نشین هستید البته باید به اصلت افتخار کنی قدیمیا ادمهای زحمتکشی بودند.پس به خاطر شرایطشون طبیعی است که ییلاق قشلاق کنید و به همه جا رفته باشید ولی هویت اون منطقه رو نمیتونید به اسم خودتون تموم کنید همانطوریکه به خودمون اجازه نمیدیم منطقه تون رو به هویت خودمون تموم کنیم. هویت هفتکل ترک هستش حالا ممکنه لر هم داشته باشه اغاجری هم اصلش ترک هستش ولی عرب کمری زیادی اونجا زندگی میکنن(250 سال پیش).امیدیه هم مانند اهواز ابادان که از لحاظ تاریخی(هویت عربی داره) و جغرافیایی با زندگی کردن لرا جور در نمیاد چون کوهستانی نیس.
از شهرهای ایذه ؛ دهدز؛باغملک؛مسجدسلیمان؛لالی؛اندیکا؛ کاملا خبر ندارم ولی مطلقا لر نشین معنی نمیده ولی قبول دارم اکثرا و شاید در بعضیاشون به قول خودت مطلقا لر نشین هستن. بقیه جاهها هم به صورت کاری یا مهاجرتی رفتید . سکنی گرفتید یا گزیدید.ولی این مساله به معنی تغییر هویت اون منطقه نیست.آخرش نفهمیدم چرا این سوال رو کردی؟
4-اعراب وارد ایران نشدن بلکه هزاران سال قبل از میلاد بوده اند. کاربر محترم بهنام ،تاریخ خوزستان رو پست کرده اگه ابهامی داری برو مرور کن اطلاعات جالب و موثقی داره.انشالله به جواب برسی.
دمت گرم از جملات زیبایت خیلی بوجد اومدم خدا شاهده همیشه سعی ام این بوده که احساس زیبا رو با همسایه های لر زبان و ... داشته باشم و از این بابت خوشحالم و 5تا رفیق صمیمی دارم 3تاشون لر هستن ویکی شون برام عزیزه که اون لره.رامین مطمینی پدر جدت بومی اهواز بوده چون قبرستان بالای صد سال غیر از عرب زبان تو این خطه ندیدم.
با شما در رابطه با اینکه باید در کنار هم با ارامش زندگی کنیم هم موافقم البته با افراد متمدنی مثل شماها.ولی درباره امار باشما موافق نیستم.چون اطلاعات حق من میباشد و باید پیرامون این مسایل حقایق گفته شود.حال ممکن است به قول شما یا سادات اهواز این حقایق قابل سو استفاده کردن از طرف مقرضان ضد عرب یا دشمنان خارجی باشد ولی مطمعن باش ما اعراب این اجازه رو به اونها نمیدهیم و در کنار شما هموطنان عزیز خواهیم بود و با هم از شرف وناموس و وطن دفاع خواهیم کرد.من نژاد پرست نیستم.اون روانیه اشغال با نام کاربری بختیاری و عیسی و ساسان که همه شون یکی هستن نژاد پرسته خاک تو سر چقدر هم خوشحاله از این بابت.انشالله خدا هدایتش کنه.
با تشکر
زیگورات بزرگترین تمدن بشر توسط اجدادم عیلامیان خلق شده است.
داریوش و سرکوب قیام پارسیان
چنانکه پیش از این گفته شد، داریوش در سال نخست پادشاهی خود و به گفته خودش مجموعاً 120.000 نفر را قتلعام کرد و تعداد دیگری را به دست انواعی از شکنجهها سپرد و یا در تختجمشید آنان را بر روی تیرهای تیز نشاند. به همین ترتیب و به گفته شخص داریوش، اقوام گوناگونی (و از جمله مادها، ایونیان، خوزیان و سکاییان) به دلیل تلاش برای کسب استقلال از حکومت هخامنشی و حاکمیت بر سرنوشت خود و یا به دلیل اینکه اهورامزدا را نمیپرستیدند، سرکوب و شکنجه و قتلعام شدند.
اما این جنبشها اختصاص به اقوام غیر پارسی نداشته است و به موجب کتیبه داریوش در بیستون، پارسیان نیز دستکم دو بار علیه حکومت هخامنشی به پا خواستند. قیامها و جنبشهایی که به اندازهای گسترده بوده که سپاهیان داریوش نیز به آن ملحق شده بودند و رهبر آنان به نام «وَهیَزداتَه» برای مدت کوتاهی شاه پارسیان میشود.
داریوش در ستون سوم کتیبه بیستون شرح سرکوبی پارسیان را آورده است. به گفته او در تحریر بابلی کتیبه (تا جایی که متن سالم و قابل خواندن است)، این قیام با قتلعام مجموعاً 50.000 نفر سرکوب میشود. مجموع تعداد کشتهشدگان در تحریر آرامی همان کتیبه 40.000 تن ذکر شده است. سپس داریوش گفته است که وهیزداته (رهبر قیام پارسیان) و مردان پیرو او را به اسارت گرفته و در شهر اووادئیچیه تیر در ماتحت همه آنان فرو کرده است.
برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: لوکوک، پییر، کتیبههای هخامنشی، ترجمه نازیلا خلخالی، زیرنظر ژاله آموزگار، تهران، انتشارات فرزانروز، ۱۳۸۲، ص 238 تا 243.
King, L. W., and R., Thompson, The sculptures and inscription of Darius the Great on the Rock of Behistûn in Persia: a new collation of the Persian, Susian and Babylonian texts, London, Longmans, 1907, pp. 187- 193.
.رنجهای بشری نام کتابی است که توسط محقق وطن دوست،دانشمند دلسوز ایرانی جناب اقای دکتر مرادی غیث آبادی نوشته شده است.ایشان در پیشگفتاری جالب هدف از نوشتن این کتاب را نه فقط توهین به ایرانیان نمیداند بلکه درس عبرتی از تاریخ واقعی ایران را برای نسل اینده ی جوان میداند تا با مطالعه صحیح گرفتار شووونیسم و پان ایرانیسم نشوند و اعتقاد دارد ایران خرافه پرست کنونی با ادامه این روال در حال تجزیه است و وتحلیل پان ایرانیسمها و ناسیونالیست ها بر اساس توهم و دروغ پردازی نهادینه شده و برای اتحاد و همبستگی باید این افکار پلید به کنار گذاشته شود.
سلام به شما هم وطن.این سایت مذکور توسط دکتر مراد غیاث ابادی با توجه به کتابهاش چاپ شده خدا رو شکر یه ایرانی عرب زبان نیست که گارد بگیری.برادر برو سایت بالا رو مطالعه کن.حدااقل اگه بخوای بحث کنیم با ذهنیت قبلی بحث کنیم.اونجا بر اساس اخرین تکنیکهای باستانی و اختر شناشی باستانی و فرهنگستان و اثار ایران و منطبق بر استاندادردهای فرهنگی www.iiche.org هستش.برادر شما چرا تاریخ قبل کورش را مطالعه نمیکنی.خوزیها 7500سال قبل تمدن داشتند.کورش که 2500 سال انهم با کشتار و از بین بردن کشورهای عیلام(اعراب خوزی)-اعراب غسانی/ماد/بلوچها/گیلکها و حتی لرها که تمدن کهن کاسیها رو داشتن ،حکومت تشکیل داد.ایلام نام جعلی عیلام است.حالا دیگه میخوای به من یاد بدی عیلام سامی نژاد نبوده.ساده ای یا ما رو ساده فرض کردی.
عیلام.ابابلیها.کدیها.سومریها.اشوریها.فنقیها اینها رو که دیگه بچه نوزاد میدونه اریایی نیستن و تمدنهای عظیم بین النهرین بابل خوز و مصر و.... رو تشکیل دادن.البته این رو قبول دارم تمام تمدن یاد شد شده همگی ریشه از شبه جزیره عربستان دارد که سرزمین پیامبران و سرزمین و میعادگاه تمدن های خاورمیانه است.ولی افتخارش رو به اهلش بسپار.اصلن همزمان با تمدن خاورمیانه اریاییها فرهنگ وتمدن نداشتن.کجا بودن و از کجا اومدن.لابد میخوای بگی مصریها هم اریایی بودن.خخخخ.مسخره س به خدا.اریایی یک قوم بربر بوده که از نژاد ترکیبی هندوچین و ترکیب شده با نژاد مغول و قفقازی است.در واقع اگه اریایی هستی (والله نمیدونم اریایی به چی میگن رامین جان ایا میشه با ازمایش مشخص کرد که اریایی هستی البته سوال کردم)شما باید به هندو بودنتون افتخار کنید زبان باستانیتون سانسکریته ای هندو.(مقاله ش رو که مورد تایید دانشمندان و حتی چهره ی محبوبتون هیتلر است رو موجوده).ایکاش یکی از تمدنهای باستان ایران رو داشتی نه اریایی.ایکاش خوزی یا ماد یا گیلک یا حتی لااقل کاسی بودی اونوقت اصیل بودن معنا داشت.منابع ات افتضاح بود و هیچ منبعی نداشتی و رفتی تو اینترنت و دوتا خط سرچ کردی فکر کردی تاریخ رو دیگه بلدی .نه.اقای محترم نام دو تا کتاب معتبر بیار دوتا مرجع خوب و موثق.رفتی از عصر نو سنگی و فلز گفتی ادم خنده اش میگیره.بابا بچهای عرب رو نگاه کن چقدر با مراجع و منابع موثق میان جلو و بحث میکنن وچقدر مودب.البته خدارو شکر تو هم جز اون مودبای غیرعرب بودی من تاریخ رو خیلی خوب مطالعه میکنم ولی تاریخ رو نه برای کوبیدن بر سر شما بلکه برای عبرت و درس مطالعه میکنم.
پیشنهاد میکنم اریاییها برن ازمایش ژنتیکی بگیرن لااقل برای خودشون خوبه برای ما که اونها حکم مهاجم و بربر رو دارن و فرهنگ اصیل ایران رو نابود کردن.جا داره بگم عاشق ایران و اقوامش هستم .ممنون
نویسنده اصلا اهل خوزستان نیست و دارد تفرقه افکنی میکند برای انسداد این صفحه به او پیام بدهید.ادرس ایشان در قسمت تماس با ما ثبت شده است
روابط عمومی: 58 333 39 - 0910
ایمیل: pr.parsine@gmail.com
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
قانون حمورابی
در منشور كورش مفاد چنداني كه بر حقوق مردم تأكيد كند، ديده نمي شود
درحاليكه سخنان مبتني بر حقوق مردم پيش از او در كتيبه هاي پادشاهان ديگر بابل آمده است.
براي نمونه حمورابي در 1300سال پيش از كورش و در ضمن حدود 300ماده حقوقي آورده
منم حمورابي، شاهي كه خدايان مرا برگزيدند تا براي مردم رفاه را به ارمغان آورم، » : است
تا عدالت و دادگري را در زمين گسترش دهم، تا ظلم و بدي را از بين ببرم، تا قوي نتواند بر
ضعيف ظلم كند و زور بگويد. منم حمورابي، آن كسي كه فراواني و بركت را زياد كند، آن
كسي كه بر چهار گوشه جهان گام مي گذارد، آن كسي كه بابل را بزرگ و باشكوه كرد، آن
كسي كه قلب خداي خود مردوك را متوجه خود كرد، آن كسي كه نيايشگاه اسگيلا را آباد
كرد، آن كسي كه شهر اور را آبادان كرد، آن كسي كه شهر اوروك را زيبا و با طراوت كرد.
منم حمورابي، شاه چهارگوشه جهان، شاه بابل، شاه توانا، كسي كه قانون و عدالت را در زمين
برقرار كرد، كسي كه به مردم آسايش بخشيد. منم حمورابي، شاه بزرگ، من چوپان مردمي
بودم كه مردوك آنان را به من سپرده بود، من سرزمين هاي آرام براي مردم فراهم ساختم، من
بر مشكلات بزرگ پيروز شدم، من دشمن را ريشه كن كردم، من جنگ را كنار نهادم، من به
همه سرزمين ها آسايش ارمغان كردم، من كاري كردم تا همه مردم در دوستي و صلح زندگي
كنند، من اجازه ندادم كسي مردم را آزار دهد و برنجاند و بترساند، سايه مهربان من بر فراز
شهر گسترده شده است. من همه مردمان سومر و بابل را در آغوش خود گرفتم، آنان را به
سوي خوشبختي رهنمون شدم، من هميشه و همواره در صلح و آشتي بدانان فرمان راندم، من
همه مردم را در پناه دانايي خود قرار دادم، من اجازه ندادم تا قوي بر ضعيف ظلم كند و زور
گويد، من اجازه ندادم تا كسي به كودك يتيم يا زن بيوه ظلم كند. من حمورابي هستم، شاه
دادگري، بنيانگذار قوانين، مجري عدالت، من شاهي هستم كه به مظلوم عدالت مي بخشد،
بگذاريد هر ستم كشيده اي كه ادعايي دارد به نزد من بيايد، من قلب مردوك را شاد كردم، من
قلب مردوك را از خود خوشنود كردم، براي همه روزهايي كه خواهند آمد، براي هميشه
در اينجا مايلم بخصوص به اين نكته تاكيد كنم كه چنانچه منشور كورش مفادي
انسان گرايانه داشته باشد، اما نوآوري چنين فرماني از كورش نبوده است؛ بلكه اين فرمان
فرايند فرهنگ مردم ايران و شرق باستان بوده است. فرهنگي كه هرگز تمايل به غارت و
آدمكشي و ويراني نداشته است، اما عموم پادشاهان و جهان گشايان آنرا نقض مي كرده اند و
خود بيش از همه بدان بي تفاوت و بي توجه بوده اند.
ولی كورش چندين كشور و تمدن درخشان خوزی عربی عیلام
را براي هميشه از ميان برداشت و به تمامي (« بابل » و « ليدي » ،« ماد » كهن (و از جمله
جلوه هاي فرهنگ و تمدن و هنر پيش از هخامنشي كه زينت بخش موزه ها است، پايان داد و
چيزي بر جاي آنها عرضه نكرد.
اين اصلي اساسي در تاريخ است كه هيچ پادشاه يا سرداري نمي توانسته بدون
قتل عام هاي گسترده و بدون غارت دارايي هاي عمومي و خصوصي مردمان كشور خودش و
كشور مقابل، دست به كشورگشايي و جهان گشايي بزند. محرك آن پادشاه و سرداران و
سپاهيان براي جهان گشايي، فقط اميد به پيروزي و غارت كشور مغلوب بوده است.
حمله و استيلاي كورش داراي عواقب ناهنجاري بوده كه از زمان شروع حملات او تا
پايان شاهنشاهي هخامنشيان، علاوه بر اينكه شهر نوساخته اي شناسايي نشده كه اصولاً هيچ
شهري در ايران امروزي كه سكونتگاه مردم باشد، پيدا نشده است. به عبارت ديگر، در فاصله
زماني شهر مادي هگمتانه (از آخرين شاه ماد) و شهر سلوكي سلوكيه (از نخستين شاه سلوكي)
هيچ شهري در ايران ساخته نشد. اين زمان برابر است با زمان پادشاهي كورش و بازماندگان
هخامنشي او. علاوه بر اين، نشانه چنداني از سازندگي ها و فعاليت هاي عمراني ديگر به دست
او و در زمان او شناسايي نشده است.
در منشور كورش اشاره اي به لغو برده داري نشده است. اما اگر هم شده بود، الواح پيدا
شده در بابل عكس آنرا به اثبات مي رساندند. به موجب يكي از اين الواح، يعني لوحه شماره
252 از سال هشتم پادشاهي كورش خونخوار و هوسران در بابل، دختري به نام تابموتو به دليل اينكه پدرش به
مؤسسه مالي يا رباخانه اگيبي بدهي داشت، به گرو گرفته شد تا زماني كه پدرش بدهي خود
را تسويه كند. دختراني كه به گرو گرفته مي شدند، براي بهره كشي جنسي اجاره داده مي شدند
تا خسارت تأخير را جبران كنند. 70
در مجموع و بطور خلاصه، حمله كورش به بابل نه تنها موجب شكل گيري سبك
تازه اي در فرهنگ و هنر و معماري و ديگر دستاوردهاي فكري يا مادي نشد، كه حتي همان
دستاوردهاي موجود علمي و اجتماعي را كه بابل به تازگي بدان ها دست يافته بود، به باد داد.
از دوره كورش و عمدتاً از زمان هخامنشيان در بابل، تقريباً هيچگونه يادمان و آثار فرهنگي
و تمدني بر جاي نمانده است. بابل پس از سلطه كورش نه تنها چيزي به دست نياورد، كه
دارايي پيشين خود را نيز از دست داد. در دوره سلطه كورش بر بابل، مدارا و تساهل ديني كه
در زمان پادشاهي هفده ساله نبونيد به اوج خود رسيده بود، تا حد زيادي از بين رفت.
70 Beitrage zur Assyriologie und Semitischen Sprachwissenschaft, Dritter band, heft 3,
Leipzig, 1897.
صلح طلبي و خودداري از تجاوز به كشورهاي ديگر كه در زمان نبونيد رايج شده و تثبيت
يافته بود، مجدداً تباه گرديد و دوره جديدي از لشكركشي ها و كشورگشايي هاي بي پايان با
بهره گيري از جان و مال مردم آغاز گرديد. در زمان سلطه كورش بر بابل، سنت هاي
تاريخ نويسي بابلي، نجوم بابلي، نظام هاي فكري و فلسفي و ديني متنوع بابلي، اسطوره هاي بابلي،
نگارگري بابلي، تنديس سازي بابلي، مدارس و مراكز آموزشي و بسياري از ديگر مباني تمدن
بابل تا حد زيادي از ميان رفت. اين در حالي بود كه سنت هاي برده داري، رباخواري،
بهره كشي جنسي از دختران، سخت گيري به زنان و نيز تربيت اطفال به عنوان سرباز و نيروي
نظامي گسترش و استحكام بيشتري يافت.تاریخ خونخوار بودن کورش را به اثبات رسانده ولی مجوسان نه فقط قانع نشده بلکه قران عربی و پیامبرش را بر خلاف امزه های زرتشتی میدانند زرتشتی که قوانین جنایت تجاوز به محارم و...را شایسته ی نژاد اصیل میداند.بله ایران سرزمینی کهن متشکل از تمدنهای کهن بوده که با هجوم کورش خونخوار و با تایید دین خرافاتی و منحرف زرتشت و به اسم اهورامزدا تمامی این تمدنها برچیده و نابود شدند و اکنون جاهلان کورش پرست سعی در زیبا جلوه دادن تهاجم بربریت کورش را دارند.در مقاله های اتی و با استناد از کتاب مجوس وندیدای زرتشتیان سعی میکنم که تحلیل خود موجه بودن جنایات کوروش را فاش کنم امیدوارم به تمدنهای باستانی واقعی ایران افتخار کنید و نه به اشغالگران بربران هندوچین اریایی ان.هندوهای سرجین خور جنایاتی را بر این سرزمین نازل کردند و انگلیس استکبار چنان برنامه ای مدون و موجه برای قوم مجوس اریایی تدارک دیده که حالا حالا ها اثار ان باقی خواهد ماند و کورش پرستان سعی در احیای همجنس بازی ازدواج با محارم و صدتا کثافت کاری دیگه را توسط استکبار جهانی پیاده خواهند کرد ولی کور خواند.ایران خوزستان عیلام مهربان
حضرت آدم از شما دلخوره چون بچه هاش افتادن به جان هم.
یاداوری:مطالب پایین از کتاب رنج های بشری جناب اقای دکتر مرادی غیاث ابادی اقتباس شده است.
داریوش و سرکوب سکاییان به گناه نپرستیدن اهورامزدا
همینا سی سال پیش مارو با بمب شیمیایی زدن
همینایی که ما الان داریم توی عراق و سوریه و فلسطین و یمن از دست خودشون نجاتشون میدیم به موقش از پشت خنجر میزنن
شما عربها ذات ندارید
اگه داشتید امام های خودتون رو نمیکشتید
شما قبل از اسلام مادرهایتان هم زمان چهار شوهر داشتن
ما از قبله اسلام هم حجاب داشتیم
انقدر پاک بودیم که خواهر و مادرمان جلومون حجاب داشتن
شما رسم و رسومات پیامبر رو هم حفظ نکردید
شما پناهندهی پیش نیستید
تنها کسانی که کوروش را قبول ندارن عربها هستن که اون هم از روی حسادت است
از اینکه سره سفره هایمان راهتون دادیم خدارا سپاسگذار باشید
۱۴۰۰سال پیش ما شکست نخوردیم
ما پیروز شدیم چون سلمان فارسی بر شما نفوذ کرد
نفرین بر شما که.....
اینبار ما برای اسلام شمشیر میکشیم ن شما بزدل هایی که داعش تا بغدادتون رسید
من یک یزدی هستم
تفو بر شما تفو تفو
شما داخل مختون هم مثل صحراهای خشکتان برهوتی بیش نیست
تویی که عربی چرا فارسی سخن میگی
بی خداها
ابن ملجم مرادی.امام رضا رو کی مسموم کرد؟و...
اسم سلمان فارسی رو نیار چون دهنت نجسه و ایشون جز اهل بیت حساب میشه.سلمان نقش بسیار مهمی در ادم کردن شما داشت.درصدی از جایگزین ایین مبین اسلام با ایین منحرف زرتشت طرفدار ازدواج با محارمت رو مدیون ایشان هستیم
لطفا این متن علمی را با دقت و بدون تعصب بخوانید- درمورد نژاد رسول گرامی اسلام
عرب بر دو قسم است: عرب عاربه و عرب مستعربه
عرب عاربه به معنای عرب خالص است و عرب مستعربه، عرب غیر خالص هستند.(صحاح اللغه جوهری، ماده عرب). در مجمع البحرین در ماده عرب آورده است که عرب مستعربه، عرب هایی هستند که به زبان حضرت اسماعیل(ع) سخن گفته اند.
جوهری در صحاح اللغه گفته است که اولین کسی که به زبان عربی سخن گفت یعرب بن قحطان است و ریشه همه قبایل عربی یمن همین شخص است. (صحاح اللغه، ماده عرب). در مجمع البحرین این دیدگاه جوهری را آورده است. در کتاب لسان العرب هم آورده است که اولین کسی که خداوند زبان او را به زبان عربی به سخن آورد، یعرب بن قحطان است و این یعرب پدر و ریشه قبایل یمن است و همین قبایل یمنی را عرب عاربه می گویند.(لسان العرب، ماده عرب). در لسان العرب گفته است که حضرت اسماعیل در میان عرب عاربه نشو و نما یافت و به زبان آنان سخن گفت و اسماعیل پدر و ریشه عرب مستعربه است.(لسان العرب، ماده عرب).
بر اساس آنچه که مورخان و نسب شناسان گفته اند، مردم شبه جزیره عربستان در یک تقسیم بندی کلی به دو قسم تقسیم می شوند: جنوبیان و شمالیان. همه قبایل ساکن در یمن و اطراف آن را قبایل جنوبی و قبایل دیگر را که در جاهای دیگر عربستان ساکن بودند قبایل شمالی می نامند. قبایل جنوبی به یعرب بن قحطان می رسند و به این خاطر این قبایل را قحطانیان هم می نامند. قبایل قحطانی را عرب اصیل و خالص می گویند و اولین بار در میان اینها زبان عربی کنونی پیدا شد.(این اطلاعات را می توانید در این کتابها ملاحظه کنید: صحاح اللغه، لسان العرب و مجمع البحرین. تاریخ اسلام، ج 1، ص 86 نوشته جعفریان، فروع ابدیت، ج 1، ص 16، چاپ اول، سیره ابن هشام، ج 1، ص 1 به بعد، چاپ مهر، اسلام و عقاید و آراء بشری، ص 237 به بعد، قبیله قریش، نوشته دکتر خضیر عباس الجمیلی، ص 48 به بعد، تاریخ العرب القدیم، نوشته شیخ احمد مغنیه، ص 6 به بعد، تاریخ العرب فی الجاهلیه نوشته دکتر رشید الجمیلی، ص 24 به بعد و نسب معد و الیمن، نوشته ابوالمنذر کلبی و غیر اینها).
از قبایل یمنی قبیله ای به نام قبیله جرهم به حجاز کوچ کردند و در حجاز مستقر شدند. حضرت ابراهیم، همسرش و پسرش اسماعیل را به مکه آورد و در آنجا اسکان داد و رفت. جناب هاجر و بچه کوچکش اسماعیل در آن بیابان تنها بودند و قبیله جرهم آنها را در آنجا دیدند و در همان جا ماندند. حضرت اسماعیل در میان قبیله یمنی جرهم که زبانشان عربی بود، رشد کرد و از بچگی زبان عربی را مانند زبان مادری یاد گرفت. پس از آن فرزندان حضرت اسماعیل همه به زبان عربی سخن می گفتند. در طول زمان نسل حضرت اسماعیل رو به فزونی گذاشتند و قبایل زیادی به وجود آمدند. این قبایل را عرب مستعربه می گویند.
اگر از حضرت اسماعیل آغاز کنیم و به طرف پیامبر اسلام بشماریم به شخصی به نام عدنان می رسیم. همه قبایل شمال را که عرب مستعربه هستند، قبایل عدنانی هم می گویند:
حضرت اسماعیل = نابت = یشجب = یعرب = تیرح = ناحور = مقوم = ادد = عدنان = معد = نزار = مضر = الیاس = مدرکه = خزیمه = کنانه = نضر = مالک = فهر = غالب = لوی = کعب = مره = کلاب = قصی = عبد مناف = هاشم = عبد المطلب = عبد الله = حضرت محمد(ص).
همانطوری که ملاحظه می کنید پیامبر اسلام(ص) با بیست و یک واسطه به عدنان می رسد و بر این اساس پیامبر ما عدنانی است و همه قبایل عدنانی، عرب مستعربه هستند و با این محاسبات، پیامبر اسلام(ص) در اصل عرب نبودند و جد بیست و هشتم آن حضرت عرب شده است.(این اطلاعات، در همان منابع و مآخذ آمده است).
پیامبر اکرم(ص) از سلاله حضرت ابراهیم (ع) است ولی حضرت ابراهیم علیه السلام عرب نبوده است، وقتی حضرت اسماعیل وارد طایفه جرهم در اطراف مکه شد، با آنان ارتباط خویشی برقرار کرد و طایفه آنان را مستعربه می گفتند. در ضمن عرب بودن یا نبودن به دو معنا است:
الف: لغت و زبان عربی داشتن
ب: نژاد عربی داشتن
پیامبر اکرم (ص) به معنای اول عربی بود و به معنای دوم از جانب پدر غیر عربی و از نژاد حضرت ابراهیم(ع) محسوب می شود. البته عرب جاهلی دو دسته بودند:
1- قحطانیان، فرزندان یعرب بن قحطان و بومیان یمن و جزیره العرب بوده که عرب عاربه نامیده می شدند.
2- عدنانیان، فرزندان حضرت اسماعیل بن ابراهیم(ع) بوده که نتیجه ازدواج حضرت اسماعیل(ع) با طایفه جرهم بوده و اینان را عرب مستعربه می گویند و طوایف فراوانی از آنان پدید آمد که معروف ترین آنها همان قریش است و بنی هاشم از قریش می باشند.
این نکته را هم یادآوری می کنیم که در کتاب [تاریخ تحلیلی اسلام] نوشته دکتر سید جعفر شهیدی، عرب قحطانی و عرب عدنانی، به شکل دیگری معرفی شده اند. در این کتاب عرب قحطانی را عرب ناخالص و عرب عدنانی را عرب خالص معرفی کرده اند در حالی که بر عکس این است و عرب قحطانی عرب خالص هستند و عرب عدنانی عرب غیر خالص هستند. پیامبر اسلام(ص) به عرب عدنانی مربوط است و در نتیجه عرب ناخالص می شود.
ومن الله توفیق
وبکر و دست نخورده.حالا اینو به لری بگو اگه گفتی یعنی بلدی.
دوست داروم جاشو بشووم کل بکشوم تا شاید روزی مه ناخدا بشوم
مهنه دنیا مه ناخدا موا
ترکیبی از کلمه های لری و بختیاری همراه با کلمه های هندی و بلوچی و....اوه ه ه چقدر اصیله این زبون
جمشید فرزند ؟ فرزند؟فرزند؟ فرزند؟ فرزند؟ فرزند؟غرزند؟لابد کورش خخخخ.جمشید برو علامتهای سوال رو پیدا کن.مهران با این تفاصیل من مقاله ی ناقصت رو رد نمیکنم ولی خود پیامبر در روایات مختلف بارها به عربیتش افتخار کرده.جهت مباحثه با اطلاعات بیشتری خواهم امد.عرب یعنی سام .عیلام و ارام و ... به حضرت سام بر میگردن به سام پاک نژاد با تشکر از مهران هموطن عزیزم
طبری می نویسد که ربعی در پاسخ به پرسش رستم که "چرا آمده اید"؟ میگوید: "خدا ما را برانگیخته تا هر که را خواهد از پرستش بندگان به پرستش او ببریم؛ و از سختی و تنگنای این جهان به بهروزی و گشایش آن بریم؛ و از ستم قدرتها و ادیان به عدالت اسلام برسانیم"؛ چون رستم خواست در این باره اندیشه کند، ربعی سه روز به او مهلت داد که اگر روز چهارم پاسخی نیامد بمعنی جنگ است؛ و آنروز هم مسلمانان جنگ را آغاز نخواهند کرد مگر آنکه رستم آغاز کند (جلد پنجم،ص ۱۶۳۲ ).
بنا بر روایات موجود، همیشه پارسیان آغازگر جنگ با اعراب بودند؛ اعراب در مقام دفاع بر می آمدند (طبری، جلد پنجم، ۱۶۳۸)
گروهی مسلمان نزد رستم آمده و گفتند: همزیستی مایه بقای فرمانروایان است. دعوت خدا را بپذیر و ما سوی سرزمین خویش می رویم و تو به سرزمین خودت و کار بدست خودت باشد نه ما. اگر کسی قصد شما کند یا بر شما چیره شود، ما یاران شما خواهیم بود. مبادا هلاک قومت بدست تو باشد حال آنکه میان تو و بهره وری از اسلام پرده ای نیست جز آنکه بدان بگروی (تاریخ طبری، جلد پنجم، ص ۱۷۰۰ )
"ما برای جستن زر و کالای این گیتی به نزد شما نیامده ایم" (الکامل ابن اثیر، جلد سوم، ص ۱۳۶۷ )
نقش ایرانیان در فتح ایران:
طبری از یک سوار پارسی که پس از اسارت مسلمان شده و در کنار مسلمانان جای گرفت، سخن می گوید (جلد پنجم، ص ۱۶۸۵ )؛
رشید شهمردان، نویسنده زرتشتی، از دو ایرانی مسلمان شده که برای اعراب "جاسوسی" می کردند یاد کرده است (تاریخ زرتشتیان پس از ساسانیان، ص ۳۸ )؛ و مدائنی از چهار هزار سرباز دیلمی می گوید که زیر فرمان رستم بودند و در خلال جنگ به مسلمانان پیوستند و پس از قادسیه هم در فتح مدائن و جنگ جلولا شرکت جستند.
"بی گمان در جنگهای نخستین اسلامی، گروهی بسیار از ایرانیان تازه مسلمان شرکت داشته اند و در همه جا ستون پنجم بوده که زمینه را برای چیره شدن هواخواهان حکومت جدید آماده می کرده اند"؛ "بی شک حکومت طبقاتی و صورت مالکیت زمینهای زراعتی یکی از عوامل پیشرفت اسلام بوده که می گفت الزرع للزارع ولوکان غاصبا" (شهمردان، تاریخ زرتشتیان پس از ساسانیان، ص ۵۵ ).
نقش حضرت سلمان فارسی در فتح ایران:
(. بگفته ابن اثیر، مسلمانان به اعماق کوچه ها رفتند بی آنکه کسی را رو در روی خود ببینند، مردم آنها را در میان گرفتند؛ سلمانفارسی پیشاپیش مسلمانان مردم را به اسلام فرا می خواند (الکامل، جلد چهارم، ص ۱۴۳۰ ).
دعوت سلمان اینگونه بود: "شما را به سه چیز می خوانم که به صلاح شماست. اینکه مسلمان شوید و برادران ما باشید و حقوق و تکلیف شما همانند ما باشد، و گرنه جزیه دهید، و گرنه منصفانه با شما می جنگیم که خدا جنایتکاران را دوست ندارد" (تاریخ طبری، جلد پنجم، ص ۱۸۱۶ )
مشاهده میکنیم ک حضرت سلمان فارسی که پیامبر درباره وی گفته بود سلمان از ما اهل بیت است در فتح ایران حضور داشته که این نشان دهنده تایید فتوحات مسلمین است.
*مسلمانان! ایرانی که از فتح ایران می نالند بهتر است دراینباره موضعشان را مشخص کنند...!
رفتار سپاه اسلام با مردم پس از فتح ایران :
"از باختر دجله تا سرزمینهای عربی هیچکس از مردم سواد نماند جز اینکه امان یافت و همگی از حکومت اسلام شاد و سربلند و بهره مند گشتند" (الکامل ابن اثیر، جلد چهارم، ص ۱۴۲۵ )؛ طبری نیز سخنی به همین مضمون دارد، (جلد پنجم، ص ۱۸۰۷ )
در پیمان نامه ها، حفاظت و تأمین امنیت بر عهده مسلمین است و جزیه بر گردن طرف دیگر؛ عدم همکاری با دشمن شرط است؛ هم پیمانان بر دین و رسوم و مال و دیار خویش اختیار دارند. جزیه هم در حد توان است و بر کودکان و سالخوردگان و زنان و بیماران جزیه نیست. آنکس هم که سربازی کند جزیه از او برداشته می شود (طبری)
"سعد در کاخ سفید فرود آمد و ایوان آنجا را مسجد کرد و هیچیک از تصاویر و تندیسها را تغییر نداد" (تاریخ ابن خلدون، ص ۵۰)
مسلمانان از شوش راهی جندی شاپور شدند و به مردم شهر امان دادند و پیمان صلح بستند (طبری، جلد پنجم؛ الکامل، جلد چهارم)
آذربایجان به شیوه آشتی جویانه بدست مسلمانان افتاد چون اهل منطق بودند" (الکامل ابن اثیر، ص ۱۵۳۳ )
بگفته طبری، در کاخ تصاویر گچی بود از مرد و اسب که سعد و مسلمانان آنها را بر جای گذاشتند (جلد پنجم)
مسلمین، بواسطه اعراب متمدن و یکتا پرست اخواز (عرب خوزی یا اهواز)و مهرگان را با صلح گشودند ولی هرمزان که پیمان صلح بسته بود، خیانت کرد و قلمرو خود را بروی آنها بست. هرمزان پس از شکست در اهواز به رامهرمز گریخت؛ پیک فرستاد و باز خواستار صلح شد. عمر هم پذیرفت و چون کردان آهنگ نبرد با او کردند، مسلمانان از هرمزان پاس داشتند (ابن اثیر، الکامل، ص ۱۴۶۳ ).ولی هرمزان پیمان شکن به تحریک یزدگرد به شوشتر رفت تا باز با مسلمین بجنگد؛ چون جنگ به درازا کشید و مردم شهر به ستوه آمدند، یکی از مردم شهر(نسیبه پسر دادویه) مسلمانان را از راه کاریز به درون شهر برد و درها گشوده گشت (الکامل ابن اثیر، ص ۱۴۷۲ ؛ تاریخ طبری، جلدپنجم ص1837)
هرمزان را که بارها پیمان شکنی کرده بود، اسیر و نزد عمر بردند؛ در آنجا اسلام آورد و عمر هم خانه ای در مدینه و ماهیانه ای به مبلغ دو هزار درم برایش برید تا زندگی کند! سپس به فرماندهان گفت شاید مسلمانان با اهل ذمه بدرفتاری می کنند که ایشان پیوسته پیمان شکنی می کنند. گفتند: از ما جز وفا و نیکوکاری بر نیاید؛ ولی تو ما را از پیشروی در دیار پارسیان باز داشته ای و خواسته ای به آنچه داریم بسنده کنیم؛ و تا پادشاه آنها در کشور است که فتنه می کند ایشان پیوسته پیمان شکنی می کنند– مگر آنکه او را از سرزمین پارس بیرون کنیم (الکامل ابن اثیر، ص ۱۴۷۵ -۱۴۷ ؛ تاریخ طبری،
بزرگان ایرانی که با مسلمانان پیمان صلح می بستند، با پیامهای تحریک آمیز یزدگرد فراری پیوسته پیمان شکنی کرده و با مسلمانان می جنگیدند (الکامل، ص ۱۵۳۳ )
مسلمانان بسوی شوشتر روان بودند که لشکریان سپاه چون کار حکومت ساسانی را پایان یافته دیدند، به اسلام گرویدند و خواهان نبرد با ساسانیان شدند؛ عمر این پیمان را پذیرفت و آنها در فتح شوشتر شرکت کردند (تاریخ ابن خلدون، ص ۵۲۴ )
و در نتیجه:
بگفته آدام متز، محلات فقیر و غنی در شهرها از میان رفت و نحوه شهر سازی تغییر کرد؛ و از آنجا که اسلام کار و پیشه را برای گذران زندگی ضروری می دانست، دودمان پرشمار و مفتخوار ساسانی که قرنها به مصرف دسترنج دیگران خو کرده بودند از تأمین زندگی خود بازماندند (تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، جلد اول)
همچنین بنگرید به ...(فتح جندی شاپور) (افسانه کتابسوزی)
این هم روایاتی درباره فتح ایران از نگاهی دیگر ! که اگر بخواهیم این گزارشات را با گزارشاتی که مدعی می شوند سپاه اسلام مرتکب کشتار و جنایت شده، تطبیق دهیم عقلا و منطقا باید روایاتی را پذیرفت که با حوادث بعد از فتوحات(اسلام اختیاری مردم ایران)منطبق باشد ؛ به این دلیل که اگر از اعراب شاهد جنایاتی بودیم مردم ایران صمیمانه اسلام را نمیپذیرفتند و آیین اتش پرستی و ازدواج با محارمشان را که هزار ساله بود رها نمیکردند...البته بگذریم از تحقیرکنندگان و توهین کنندگان به مردم ایران که میگویند ایرانیان با زور شمشیر اسلام را پذیرفتند ... این افراد کینه توزانی بیش نیستند که برای خالی کردن عقده های فروخورده و برگشت به کیش منحرف موبدانشان چنین قضاوت های سخیفی می کنند... بگفته زنده یاد شریعتی اینها مردم ایران را با خود اشتباه گرفته اند که به آسانی بنده زر می شوند و تسلیم زور. لینک لینک
این شبه روشنفکران!که نقاب میهن دوستی به چهره زده اند نمی دانند که مردم ایران هویتشان را از اسلامی میگردند که میگویند با زور به ما تحمیل شده... با همین اسلام و نمادهای عربی اش سال ها از دین و خاک شان دفاع کرده اند
همانطور که گوستاو لوبون نیز تئوری "پیشرفت و گسترش اسلام به زور شمشیر" را بی بنیاد و نادرست می داند: "رسم عربها این بود که هر کجا را فتح می کردند مردم آنجا را در دین خود آزاد می گذاردند؛ و اینکه مردم مسیحی از دین خود دست بر می داشتند و به دین اسلام می گرویدند و زبان عرب را بر زبان مادری خود ترجیح می دادند، بدان جهت بود که عدل و دادی و فرهنگ و ادب غالب را که از عربهای فاتح می دیدند مانندش را از زمامداران پیشین خود ندیده بودند. تاریخ این مطلب را ثابت کرده که ادیان به زور شمشیر پیشرفت نکرده اند" (تمدن اسلام و عرب، ص ۱۴۵)
مردم ایران حتی در مبارزه با حکومت عرب مدار اموی هم گزینه "زرتشتی" ندارند وپیرامون شیعیان علوی و عباسیان حلقه می زنند!
ارمغان اعراب مسلمان برای بشریت اسلامی بود که پیوند و همبستگی عقیدتی، ارزشهای انسانی و جهان وطنی را جایگزین تعصبات کور و مرزبندیهای قومی جهان باستان کرد؛ و زمینه شکوفایی استعدادهای انسانی و همبستگی انسانی را فراهم ساخت
نتیجه پذیرفتن اسلام واستفاده از زبان عربی(که چون رحمت بهاری بر زبان الکن پهلوی باریدن گرفت و از پیوندشان زبان شیرین فارسی امروزین پدید آمد) این بود که ایرانیان ازاستبداد و خفقان حکومتهای مستبد باستانی رهایی یافتند، اجازه یافتند استعدادها و توانایی هایشان را پرورش دهند تا مردمی که 1400 سال از ساختن نیمچه دانشمندی که نامش در یادها بماندعاجز بودند، به پرورش دانشمندانی چون بیرونی ها ،فارابی ها ،ابن سینا ها،رازی ها و... توانا شود تا دیگر دنیای متمدن باستان آن روز به ایرانیان بربر نگوید و ایرانیان برای نوشتن سرگذشت شان از درگه مورخین یونانی و رومی گدایی نکنند!
در مقالات اتی شما را با دانشمندان ایرانی بعد از اسلام معرفی خواهم کرد و تو ضیح خواهم داد که چرا تمام اثارشان به زبان عربی نوشته شده و تحت تاثیر دانشمندان عرب به شکوفا رسیدن.حقیقت تلخ است مجوس جان ولی بپذیر.هر چند هم که نپذیرفتی برتری نژادمان بر شما اثبات شده است.ممنون و سپاس
طبری می نویسد که ربعی در پاسخ به پرسش رستم که "چرا آمده اید"؟ میگوید: "خدا ما را برانگیخته تا هر که را خواهد از پرستش بندگان به پرستش او ببریم؛ و از سختی و تنگنای این جهان به بهروزی و گشایش آن بریم؛ و از ستم قدرتها و ادیان به عدالت اسلام برسانیم"؛ چون رستم خواست در این باره اندیشه کند، ربعی سه روز به او مهلت داد که اگر روز چهارم پاسخی نیامد بمعنی جنگ است؛ و آنروز هم مسلمانان جنگ را آغاز نخواهند کرد مگر آنکه رستم آغاز کند (جلد پنجم،ص ۱۶۳۲ ).
بنا بر روایات موجود، همیشه پارسیان آغازگر جنگ با مسلمانان بودند؛ مسلمانان در مقام دفاع بر می آمدند (طبری، جلد پنجم، ۱۶۳۸)
گروهی مسلمان نزد رستم آمده و گفتند: همزیستی مایه بقای فرمانروایان است. دعوت خدا را بپذیر و ما سوی سرزمین خویش می رویم و تو به سرزمین خودت و کار بدست خودت باشد نه ما. اگر کسی قصد شما کند یا بر شما چیره شود، ما یاران شما خواهیم بود. مبادا هلاک قومت بدست تو باشد حال آنکه میان تو و بهره وری از اسلام پرده ای نیست جز آنکه بدان بگروی (تاریخ طبری، جلد پنجم، ص ۱۷۰۰ )
"ما برای جستن زر و کالای این گیتی به نزد شما نیامده ایم" (الکامل ابن اثیر، جلد سوم، ص ۱۳۶۷ )
نقش ایرانیان در فتح ایران:
طبری از یک سوار پارسی که پس از اسارت مسلمان شده و در کنار مسلمانان جای گرفت، سخن می گوید (جلد پنجم، ص ۱۶۸۵ )؛
رشید شهمردان، نویسنده زرتشتی، از دو ایرانی مسلمان شده که برای اعراب "جاسوسی" می کردند یاد کرده است (تاریخ زرتشتیان پس از ساسانیان، ص ۳۸ )؛ و مدائنی از چهار هزار سرباز دیلمی می گوید که زیر فرمان رستم بودند و در خلال جنگ به مسلمانان پیوستند و پس از قادسیه هم در فتح مدائن و جنگ جلولا شرکت جستند.
"بی گمان در جنگهای نخستین اسلامی، گروهی بسیار از ایرانیان تازه مسلمان شرکت داشته اند و در همه جا ستون پنجم بوده که زمینه را برای چیره شدن هواخواهان حکومت جدید آماده می کرده اند"؛ "بی شک حکومت طبقاتی و صورت مالکیت زمینهای زراعتی یکی از عوامل پیشرفت اسلام بوده که می گفت الزرع للزارع ولوکان غاصبا" (شهمردان، تاریخ زرتشتیان پس از ساسانیان، ص ۵۵ ).
نقش حضرت سلمان فارسی در فتح ایران:
(. بگفته ابن اثیر، مسلمانان به اعماق کوچه ها رفتند بی آنکه کسی را رو در روی خود ببینند، مردم آنها را در میان گرفتند؛ سلمانفارسی پیشاپیش مسلمانان مردم را به اسلام فرا می خواند (الکامل، جلد چهارم، ص ۱۴۳۰ ).
دعوت سلمان اینگونه بود: "شما را به سه چیز می خوانم که به صلاح شماست. اینکه مسلمان شوید و برادران ما باشید و حقوق و تکلیف شما همانند ما باشد، و گرنه جزیه دهید، و گرنه منصفانه با شما می جنگیم که خدا جنایتکاران را دوست ندارد" (تاریخ طبری، جلد پنجم، ص ۱۸۱۶ )
مشاهده میکنیم ک حضرت سلمان فارسی که پیامبر درباره وی گفته بود سلمان از ما اهل بیت است در فتح ایران حضور داشته که این نشان دهنده تایید فتوحات مسلمین است.
*مسلمانان! ایرانی که از فتح ایران می نالند بهتر است دراینباره موضعشان را مشخص کنند...!
رفتار سپاه اسلام با مردم پس از فتح ایران :
"از باختر دجله تا سرزمینهای عربی هیچکس از مردم سواد نماند جز اینکه امان یافت و همگی از حکومت اسلام شاد و سربلند و بهره مند گشتند" (الکامل ابن اثیر، جلد چهارم، ص ۱۴۲۵ )؛ طبری نیز سخنی به همین مضمون دارد، (جلد پنجم، ص ۱۸۰۷ )
در پیمان نامه ها، حفاظت و تأمین امنیت بر عهده مسلمین است و جزیه بر گردن طرف دیگر؛ عدم همکاری با دشمن شرط است؛ هم پیمانان بر دین و رسوم و مال و دیار خویش اختیار دارند. جزیه هم در حد توان است و بر کودکان و سالخوردگان و زنان و بیماران جزیه نیست. آنکس هم که سربازی کند جزیه از او برداشته می شود (طبری)
"سعد در کاخ سفید فرود آمد و ایوان آنجا را مسجد کرد و هیچیک از تصاویر و تندیسها را تغییر نداد" (تاریخ ابن خلدون، ص ۵۰)
مسلمانان از شوش راهی جندی شاپور شدند و به مردم شهر امان دادند و پیمان صلح بستند (طبری، جلد پنجم؛ الکامل، جلد چهارم)
آذربایجان به شیوه آشتی جویانه بدست مسلمانان افتاد" (الکامل ابن اثیر، ص ۱۵۳۳ )
بگفته طبری، در کاخ تصاویر گچی بود از مرد و اسب که سعد و مسلمانان آنها را بر جای گذاشتند (جلد پنجم)
مسلمین، اهواز و مهرگان را با صلح گشودند ولی هرمزان که پیمان صلح بسته بود، خیانت کرد و قلمرو خود را بروی آنها بست. هرمزان پس از شکست در اهواز به رامهرمز گریخت؛ پیک فرستاد و باز خواستار صلح شد. عمر هم پذیرفت و چون کردان آهنگ نبرد با او کردند، مسلمانان از هرمزان پاس داشتند (ابن اثیر، الکامل، ص ۱۴۶۳ ).ولی هرمزان پیمان شکن به تحریک یزدگرد به شوشتر رفت تا باز با مسلمین بجنگد؛ چون جنگ به درازا کشید و مردم شهر به ستوه آمدند، یکی از مردم شهر(نسیبه پسر دادویه) مسلمانان را از راه کاریز به درون شهر برد و درها گشوده گشت (الکامل ابن اثیر، ص ۱۴۷۲ ؛ تاریخ طبری، جلدپنجم ص1837)
هرمزان را که بارها پیمان شکنی کرده بود، اسیر و نزد عمر بردند؛ در آنجا اسلام آورد و عمر هم خانه ای در مدینه و ماهیانه ای به مبلغ دو هزار درم برایش برید تا زندگی کند! سپس به فرماندهان گفت شاید مسلمانان با اهل ذمه بدرفتاری می کنند که ایشان پیوسته پیمان شکنی می کنند. گفتند: از ما جز وفا و نیکوکاری بر نیاید؛ ولی تو ما را از پیشروی در دیار پارسیان باز داشته ای و خواسته ای به آنچه داریم بسنده کنیم؛ و تا پادشاه آنها در کشور است که فتنه می کند ایشان پیوسته پیمان شکنی می کنند– مگر آنکه او را از سرزمین پارس بیرون کنیم (الکامل ابن اثیر، ص ۱۴۷۵ -۱۴۷ ؛ تاریخ طبری،
بزرگان ایرانی که با مسلمانان پیمان صلح می بستند، با پیامهای تحریک آمیز یزدگرد فراری پیوسته پیمان شکنی کرده و با مسلمانان می جنگیدند (الکامل، ص ۱۵۳۳ )
مسلمانان بسوی شوشتر روان بودند که لشکریان سپاه چون کار حکومت ساسانی را پایان یافته دیدند، به اسلام گرویدند و خواهان نبرد با ساسانیان شدند؛ عمر این پیمان را پذیرفت و آنها در فتح شوشتر شرکت کردند (تاریخ ابن خلدون، ص ۵۲۴ )
و در نتیجه:
بگفته آدام متز، محلات فقیر و غنی در شهرها از میان رفت و نحوه شهر سازی تغییر کرد؛ و از آنجا که اسلام کار و پیشه را برای گذران زندگی ضروری می دانست، دودمان پرشمار و مفتخوار ساسانی که قرنها به مصرف دسترنج دیگران خو کرده بودند از تأمین زندگی خود بازماندند (تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، جلد اول)
همچنین بنگرید به ...(فتح جندی شاپور) (افسانه کتابسوزی)
این هم روایاتی درباره فتح ایران از نگاهی دیگر ! که اگر بخواهیم این گزارشات را با گزارشاتی که مدعی می شوند سپاه اسلام مرتکب کشتار و جنایت شده، تطبیق دهیم عقلا و منطقا باید روایاتی را پذیرفت که با حوادث بعد از فتوحات(اسلام اختیاری مردم ایران)منطبق باشد ؛ به این دلیل که اگر از اعراب شاهد جنایاتی بودیم مردم ایران صمیمانه اسلام را نمیپذیرفتند و آیین هزار ساله شان را رها نمیکردند...البته بگذریم از تحقیرکنندگان و توهین کنندگان به مردم ایران که میگویند ایرانیان با زور شمشیر اسلام را پذیرفتند ... این افراد کینه توزانی بیش نیستند که برای خالی کردن عقده های فروخورده و برگشت به کیش منحرف موبدانشان چنین قضاوت های سخیفی می کنند... بگفته زنده یاد شریعتی اینها مردم ایران را با خود اشتباه گرفته اند که به آسانی بنده زر می شوند و تسلیم زور. لینک لینک
این شبه روشنفکران!که نقاب میهن دوستی به چهره زده اند نمی دانند که مردم ایران هویتشان را از اسلامی میگردند که میگویند با زور به ما تحمیل شده... با همین اسلام و نمادهای عربی اش سال از دین و خاک شان دفاع کرده اند
همانطور که گوستاو لوبون نیز تئوری "پیشرفت و گسترش اسلام به زور شمشیر" را بی بنیاد و نادرست می داند: "رسم عربها این بود که هر کجا را فتح می کردند مردم آنجا را در دین خود آزاد می گذاردند؛ و اینکه مردم مسیحی از دین خود دست بر می داشتند و به دین اسلام می گرویدند و زبان عرب را بر زبان مادری خود ترجیح می دادند، بدان جهت بود که عدل و دادی را که از عربهای فاتح می دیدند مانندش را از زمامداران پیشین خود ندیده بودند. تاریخ این مطلب را ثابت کرده که ادیان به زور شمشیر پیشرفت نکرده اند" (تمدن اسلام و عرب، ص ۱۴۵)
مردم ایران حتی در مبارزه با حکومت عرب مدار اموی هم گزینه "زرتشتی" ندارند وپیرامون شیعیان علوی و عباسیان حلقه می زنند!
ارمغان اعراب مسلمان برای بشریت اسلامی بود که پیوند و همبستگی عقیدتی، ارزشهای انسانی و جهان وطنی را جایگزین تعصبات کور و مرزبندیهای قومی جهان باستان کرد؛ و زمینه شکوفایی استعدادهای انسانی و همبستگی انسانی را فراهم ساخت
نتیجه پذیرفتن اسلام واستفاده از زبان عربی(که چون رحمت بهاری بر زبان الکن پهلوی باریدن گرفت و از پیوندشان زبان شیرین فارسی امروزین پدید آمد) این بود که ایرانیان ازاستبداد و خفقان حکومتهای مستبد باستانی رهایی یافتند، اجازه یافتند استعدادها و توانایی هایشان را پرورش دهند تا مردمی که 1200سال از ساختن نیمچه دانشمندی که نامش در یادها بماندعاجز بودند، به پرورش دانشمندانی چون بیرونی ها ،فارابی ها ،ابن سینا ها،رازی ها و... توانا شود تا دیگر دنیای متمدن باستان آن روز به ایرانیان بربر نگوید و ایرانیان برای نوشتن سرگذشت شان از درگه مورخین یونانی و رومی گدایی نکنند!
خلاصه ای از پیشگفتار کتاب رنجهای بشری نویسنده.جناب اقای دکتر غیاث ابادی
تاريخ و سرگذشت پيشينيان براي فخرفروشي نيست، براي تجربه آموزي و ساختن
آينده اي بهتر است. تاريخ و رويدادهاي تاريخي جغجغه اي براي خوشايند اطفال و
سرگرم كردن آنان به صدايي موهوم نيست، بلكه نيشتري سوزنده براي علاج زخم هاي كهنه
است. مطالعات باستاني چيزي براي باليدن هاي بيجا يا بجا به اين يا آن دوره تاريخي، و به اين
« آگاهي » و « شناخت » يا آن شخصيت تاريخي نيست. مطالعات باستاني ابزاري براي دستيابي به
است. ابزاري براي شناخت مشخصه هاي جوامع بشري، براي شناخت رنج هاي بشري و براي
كوشش در جهت بهبود شرايط زندگي انسان در نسل هاي آتي. ابزاري براي درس گرفتن از
گذشته ها و ساختن آينده اي بهتر. آينده اي كه در آن انسان رنج كمتري را بر شانه هاي نحيف
خود حمل كند. شانه هايي كه زير بار سنگين رنج هاي تاريخي خميده است، اما با مقاومتي
بي نظير كوشيده است تا خود را به هر زحمتي كه باشد سرپا نگاه دارد.
نمونه ها و مصدا قهايي از رنج هاي تاريخي « رنج هاي بشري » سلسله گفتارهاي كوتاه
درآمدي بر شك لگيري مناسبات مدني جوامع باستان و غلبه » بشر و آنچه است كه در كتاب
نوشته شد. نمونه هايي از رنج انسا نها بر اثر سلطه سلط هگراني كه انسان را به « سلطه گري
چشم منبعي لايزال براي بهره كشي نگريسته اند.
بيشتر نمونه هاي رن جهاي بشري را از ميان رفتارها و كردارهاي كورش و هخامنشيان
و دين ورزان زرتشتي انتخاب كردم؛ چرا كه آنان نه تنها جزو رن جآورترين كساني بود هاند كه
انسان به خود ديده است، كه در دهه ها و سده اخير، تبليغات و غلوهاي زيادي پيرامون آنها
رنج هاي بشري
12
ساخته و پرداخته شده و به ناروايي و براي مقاصد سلطه گري از آنان چهر هاي آرماني و مبتني
بر صلح و انسانيت و حقوق بشر ساخته شده است (بنگريد به پيوست دوم در پايان كتاب).
مخاطب اين سلسله گفتارهاي كوتاه، كساني نيستند كه تصور مي كنند همه چيز را
مي دانند، آن كساني كه ذهنشان در برابر آگاهي مقاومت مي كند و در برابر تخيلات و
القائات تسليم مي گردد؛ بلكه كساني هستند كه در جستجوي آگاهي اند. كساني كه ذهني
آكنده از پرسش هاي حل نشده و جورچين هاي از هم پاشيده دارند. كساني كه از رنج هاي
تاريخي انسان و از بهره كشي هاي مداوم از او رنج مي كشند.
نگارنده در راهي كه در پيش گرفته، مصمم است و با هيچ تطميع يا تهديدي دچار
بازگشت نخواهد شد و هرگز مفيد به حال كساني نخواهد بود كه به بخشي از تاريخ،
دلبستگي توأم با ذوق زدگي دارند و يا منفعتي از آن كسب مي كنند. چرا كه شرف انساني و
رنج هاي بشري و سرنوشت نسل آينده با اهميت تر از دلبستگي به هر چيز ديگري است.
بخصوص دلبستگي و وابستگي به روش ها و مرام هاي متنوعي كه خود از اصلي ترين عوامل
سركوب و تحقير انسان و بهره كشي از او بوده اند.
اين قلم شايد اشتباه كند، اما هرگز عالماً و عامداً چهره سياه هيچ شخصيت و رويداد
تاريخي را به ناروايي سفيد نخواهد كرد. رنج انسان را بخاطر هال هاي موهوم و مقدس نما
و « آگاهي » ناديده نخواهد گرفت. واقعيت هاي تلخ گذشته را براي خوشايند كساني كه از
بيزارند، لاپوشاني نخواهد كرد و لباس زيبا اما دروغين « آگاهي تاريخي توده ها » بخصوص از
به تن آنان نخواهد كرد. چرا كه اينكار خيانت به حقيقت و خيانت به نسل آينده خواهد
بود.
نگارنده فرصت را مغتنم مي داند و ناخشنودي عميق خود را به آرياانگاران و
نژادگرايان و باستان پرستان و كور شپرستاني ابراز مي دارد كه آن بخش از نوشته هايش را كه
مطابق با منافع خود مي بينند، با جعل و دستكاري به نام و امضاي ديگران بازنشر مي كنند و از
آنها براي مقاصد نژادپرستانه و ناسيوناليسم و تفرقه افكني و نفرت پراكني سوءاستفاده مي كنند.
اين عده كه تمايل دارند هيچكس ذره اي نقد به ساحت كورش وارد نكند و تمامي رنج بشر
فداي يك تار موي او شود، در مواجهه و مقابله با مجموعه نوشت ههاي رنج هاي بشري، بجاي
پاسخي درخور و متكي به منابع، دست به يكسري رفتارها و واكن شها و تهم تها و
تهديدهاي ناپسند و خشون تبار يازيدند. اينگونه اعمال به درستي اثبا تكننده اين ادعاي
نگارنده بود كه اينان نيز همچون همه تماميت خواهان، روحيه و رويكرد و منشي تهاجمي و
نابردبارانه دارند و برخلاف شعارهاي متداولي كه بر زبان مي آورند، نه تنها به آزادي بيان
مقيد نيستند و با حقوق بشر و تحمل مخالف و منتقد، سازگاري و همزيستي ندارند؛ كه حتي
رنج هاي بشري
13
اگر فرصت و قدرتش را به دست آورند، به همان راهي م يروند كه ديگران پيش از آنان
رفته اند.
موجوديت افتخارآميز ايران به پادشاهان جبار آن نيست و نبوده است، بلكه به مردم
و دستاوردهاي درخشان فرهنگ و هنر و ادبيات و دانش آنان بوده است. به پايداري شگفت
و كم نظير آنان در قبال هر آن كسي كه خواسته است هويت آنان را پايمال كند. مردمي كه
در سخت ترين شرايط در كنار هم زيسته اند و در همبستگي و همدلي گل سرسبد بسياري از
كشورهاي جهان بوده اند.
رضا مرادي غياث آبادي
تير ماه 1391
زنان يكي از مظلوم ترين و ستم كشيده ترين اعضاي جوامع انساني بوده اند كه قرباني
جنگ ها و تجاوزهاي متجاوزان و جهان گشايان مي شدند. زناني كه شوهران يا پدران خود را
از دست مي دادند و به اسارت و بردگي گرفته مي شدند. رفتار كورش با زنان نيز از اين قاعده
هميشگي تاريخ جنگ ها و تجاوزات بشري مستثنا نبوده است.
يكي از منابعي كه براي وصف سجاياي كورش و بخصوص بخشندگي هاي او بدان
استناد مي شود، كورش نامه گزنفون است. اما در اين استنادها معمولاً به بازگويي بخش هاي
دقيقاً مشخص نمي شود. « بخشندگي » دلپسند آن اكتفا مي شود و جزئيات اين
به موجب اين متن، كورش پس از آنكه دختر زيبايي را كه مادها همراه با خيمه و
خوابگاه به او تقديم كرده بودند، به حضور پذيرفت، به سراغ تقسيم زنان اسير و غنائم
« تحت تملك » جنگي ناشي از غارت ماد و سرزمين هاي غربي ايران رفت. او يكي از زنان
اقامتگاه » خود را كه نوازنده اي خوش الحان بود، به يكي از همدستان خود بخشيد تا
.« جنگي اش دلكش تر و روح پرورتر از خانه اش شود
يكي ديگر از زنان تحت تملك كورش، همسر مردي به نام آبراداتاس بود. آبراداتاس
به عنوان سفير به باختر/ باكتريا گسيل شده بود و زنش براي كورش تصرف گرديد. محافظي
هيچ غصه » : كه كورش مأمور مراقبت از اين زن و ديگر زنان اسير كرده بود، به او مي گويد
مخور كه ما تو را به خدمت كسي مي بريم كه حكمفرماي همه ماست و نامش كورش
زن با شنيدن اين جمله شروع به شيون و ناله و زاري مي كند و بر سر خويش مي كوبد. .« است
زنان اسير ديگر نيز با او در مويه و شيون همراهي مي كنند و ناله و تضرع سر مي دهند.
رنج هاي بشري
89
تأثير اين ناله و استغاثه ها فقط همين بود كه محافظ زنان براي كورش خبر ببرد كه:
در حين تضرع و بر سر كوفتن زن آبراداتاس، گردن و بازوي بلورينش بيرون افتاد و چون »
قطعه اي جواهر بدرخشيد. به تو اطمينان مي دهم كه در سراسر آسيا اندامي به اين رعنايي و
.« ملاحت نخواهي يافت
. گزنفون، كوروش نامه، ترجمه رضا مشايخي، تهران، چاپ ششم، 1386 ، ص 123 تا 128
شا
جناب آقای بهنام
1- ببینید من چگونه و با چه لحنی یک موضوع را بررسی کردم و اسناد و کتابهایش را هم قرار دادم اما شما چه لحنی را برگزیدید و من را متهم به نشناختن نیاکانم کرده اید و گفتید نمیتوانی ریشه ات را مشخص کنی....!!! . ایا لحن حرف زدن شما گویای اصالت و ریشه ی شما نیست!!!!!!!
ضرب المثل معروفی هست که می گوید( از کوزه همان برون تراود که در اوست)
2- متنی که بنده ارسال کردم با اسناد و مدرک بود و منبع هم قرار دادم . می توانید مراجعه کنید.
3- موضوع جالب برای من این است که این متن چه ارتباطی به شما دارد؟؟ بنده شجره ی حضرت خاتم الانبیا را بررسی کردم . آیا مدعی هستید پیامبر اسلام فقط متعلق به شما و قوم شماست!!!؟؟؟؟ در حالی که خداوند در قرآن می فرماید *قل یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا الذی له ملک السموات والارض.....* ( بگو ای مردم همانا من رسول خدا به سوی همه شما هستم همان خدایی که فرمانروایی آسمانها و زمین از آن اوست ...... اعراف - 158
4- هرکه هستی و هرچه هستی برای خودتان هستید و اجداد شما به من ارتباطی ندارد همان ظور که اجداد و نیاکان من به شما ارتباطی ندارد. برخلاف ادعای شما بنده به خوبی اجداد و ریشه ی خودم را میشناسم .
حتما این شعر معروف را شنیده اید که می گوید : « گیرم پدر تو بود فاضل- از فضل پدر تو را چه حاصل!!!!!
آیا میخواهید به 1400 سال پیش برگردید و مانند اعراب جاهلی به نژاد و قبیله فخر بفروشید در حالی که خدا و پیامبر اسلام از این کار منع کردند و تعصبات جاهلی را نکوهش کردند و ملاک و معیار برتری را تقوا اعلام کرده است : *ان اکرمکم عندالله اتقاکم*
5- جالب است ... همه ی تارخ دانان و محققین گفته اند ایران زمین مهد کهن ترین تمدن های جهان است و این امر برهرکسی واضح و مشخص است اما شما سعی در مغالظه و کتمان حقیقتی دارید که روشن تر از روز است و سعی دارید تیشه به ریشه مردم و اقوام این سرزمین کهن بزنید!!
شما شخصیت کوروش را به نقد نمی کشید بلکه در پست هایتان مدام سعی می کنبد مردم ایران و اقوام آن را بی ریشه و بی فرهنگ و تمدن جلوه دهید. جساب مردم ایران زمین از پاذشاهان جبار و ستمگری که شما ادعای آن را دارید جدا است.
6- در حالی که به گفته همه مورخان و اعتراف دوست و دشمن این ایرانیان بودند که تمدن اسلام را بارور کردند و بیشترین عالمان و اندیشمندان را تربیت کردند. ایا میدانستید مولفین صحاح سته یا کتب معتبر اهل سنت همگی ایرانی اند؟؟ مسلم - محمد بخاری - ترمذی - احمد ابن حنبل و...... همینظور مولفین کتب اربعه شیعه یعنی مرحوم کلینی - شیخ صدوق - شیخ طوسی
و علما و دانشمنذان بیشمار دیگری از جمله ابن سینا - ابوریحان بیرونی - ملاصدرا - غیاث الدین جمشید کاشانی - رازی - خواجه نصیر الدین ظوسی - شیخ بهایی و شعرای بزرگی از جمله حافظ و سعدی
آری .. تمام این افراد ایرانی مسلمان بوذه اند.
7- بین عرب و عجم فرقی نیست مگر به کمالات انسانی مثل علم و تقوا و انسانیت و حجب و حیا و غیرت و مردانگی و ...........
بسیاری از اعراب غیور ایران زمین در طول هشت سال دفاع مقذس با غیرت از آب و خاک وطن دفاع کردند و شهدای زیادی را تقدیم اسلام کردند....
در پست بعدی جایگاه والای مردم ایران را نزد رسول خدا و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را با استناد به آیات و روایات برای شما مشخص می کنم...
درود بر حق مداران و حق باوران
رضا مرادی غیاث آبادی
شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۱
تصرف زنان و دختران پادشاهان مرده یا مغلوب از سنتهای دیرین سلطهگران و تسکینی برای خوی تجاوزگرانه آنان بوده است. یکی از این زنان، آتوسا دختر کورش است که سه بار توسط پادشاهان دست به دست میشود. در ابتداء برادرش کمبوجیه او را از آن خود میکند. پس از مرگ مشکوک کمبوجیه، به تصرف گئومات در میآید و پس از قتل گئومات به دست داریوش، به تصرف داریوش در میآید. با این حال داریوش به آتوسا قناعت نمیکند و دختر دیگر کورش و خواهر آتوسا، یعنی آریستونه را نیز به جمع زنان خود اضافه میکند. این نیز داریوش را کفایت نمیکند و به سراغ پرموش دختر بردیا و نوه کورش و نیز به سراغ فیدوما دختر هوتانه نیز میرود. این گروه چهار نفره، زنان رسمی و عقدی داریوششاه را تشکیل میدادند. زنانی که سه تن از آنان دختر یا نوه کورش بودند. دو تن با یکدیگر خواهر بودند و دختر دیگری که هووی دو دختر عمه خود بود. شواهد دیگری نیز حاکی از آنست که داریوش زنان بابلی را مجبور میکرد تا علناً به فحشا بپردازند.
برای آگاهی بیشتر بنگرید به: هینتس، والتر، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، تهران، نشر ماهی، 1387، صفحه 139 و 140؛ ادی، سموئیل کندی، آئین شهریاری در شرق، ترجمه فریدون بدرهای، تهران، ص 136.
این متن بخوانید و تفکر کنید و بدانید پیامبر اسلام و اهل بیت از ما مردم ایران انتظارات زیادی دارند و حساب ویژه ای بر روی این کهنه دیار برای رشد و تعالی اسلام باز کرده اند.
"ساکنان ایران زمین بر پایه آیات قرآن و روایات اسلامی، هیچ گاه بت نپرستیده اند. بدون شک ایرانیان قبل از اسلام هم یکتاپرست بوده و خداوند را با نام های «اهورا مزدا»، «ایزد» پرستیده اند. به همین دلیل است که مسلمین در گذشته زردشتیان را در زمره اهل کتاب قرار می دادند. با طلوع اسلام در حجاز، ایرانیان گم شده خود را در این دین یافتند.
این موضوع بیانگر امور زیر است:
1- توجه خاص قرآن و پیامبر اعظم (ص) به ایرانیان
2- ایرانیان در پیشگامی به حقایق و ارزشها، لیاقت و اشتیاق عمیق دارند.
3- اسلام ایرانیان از اهمیت فوق العاده و ژرفی برخوردار و سرچشمه شایسته ای برای رونق و گستردگی اسلام در همه جهان خواهد شد.
اکنون برخی از آیات و روایات در این زمینه مورد بررسی قرار می گیرد:
الف) آیات
هر گاه به برخی از رازها و ریزه کاری های آیات قرآن و سخنان ارزنده پیامبر اکرم(ص) درباره ارزش ایرانیان پی ببریم، روشن می شود که در چهارده سده پیش، از مردم این سرزمین کهنسال آریایی به نیکی یاد کرده و آنان را مردمان خداشناس، دلیر و استوار بر پیمان و برخوردار از هوش و شایستگی خدادادی معرفی نموده است. جای ژرف بینی است که آیه های ستایش آمیز هنگامی نازل شده و پیامبر (ص) آن ها را وابسته به ایرانیان دانسته و از آنان به نیکی یاد کرده است که هنوز ایرانیان مسلمان نشده بودند تا این گمان در دل پدید آید که پیامبر برای خوش آمد ایرانیان چنین سخنانی گفته است.
1- ای کسانی که ایمان آورده اید، هر کس از شما از آیین خود بازگردد خداوند در آینده جمعیتی را می آورد که (دارای این ویژگی ها هستند)؛ خدا آن ها را دوست دارد، و آن ها خدا را دوست دارند. آن ها در برابر مؤمنان متواضع و در برابر کافران سخت و نیرومندند. آن ها در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش ملامت گران هراسی ندارند.2
در روایت آمده شخصی پس از نزول این آیه از پیامبر (ص) پرسید منظور از این آیه چیست؟ و افرادی که دارای این ویژگی ها هستند، چه کسانی اند؟ پیامبر (ص) در پاسخ دست بر شانه سلمان نهاد و فرمود: «هذا و ذووه» منظور این شخص و قوم او هستند، سپس افزود: «لو کان الذین بالثریا لتناوله رجال من ابناء الفارس» اگر دین آویخته در ستاره ثریا باشد و در آسمان ها قرار گیرد، مردانی از فارس- ایران- آن را به دست می آورند.3
ای کسانی که ایمان آورده اید، هر کس از شما از آیین خود بازگردد خداوند در آینده جمعیتی را می آورد که (دارای این ویژگی ها هستند)؛ خدا آن ها را دوست دارد، و آن ها خدا را دوست دارند. آن ها در برابر مؤمنان متواضع و در برابر کافران سخت و نیرومندند. آن ها در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش ملامت گران هراسی ندارند.
2- اگر از فرمان خدا و رسولش سرپیچی کنند، خداوند مردمی فرمانبردارتر از شما را جایگزین شما خواهد کرد که آن ها از شما بهترند.4
ابوهریره روایت کرده است تعدادی از یاران رسول خدا در حالی که در کنار حضرت بودند، گفتند: یا رسول ا... این افراد که خداوند در قرآن از آنان یاد کرده است، چه کسانی هستند؟ حضرت دست خود را روی ران سلمان زد و فرمود: منظور از آن این شخص و قوم اوست، سوگند به خداوندی که جانم در دست اوست اگر ایمان در ستاره ثریا باشد، مردانی از فارس آن را به چنگ خواهند آورد.5
3- اگر خدا بخواهد شما را می برد و دیگران را به جای شما می آورد و خداوند بر هر کاری تواناست.6
روایت شده است که وقتی این آیه نازل شد، رسول خدا دست خود را به پشت سلمان زد و فرمود: آن قومی که می آیند و در پذیرش اسلام و دعوت حق تعالی از شما اعراب پیشی می گیرند، قوم این مرد- ایرانی ها- هستند.7
پیامبر اکرم
4- اگر این قوم نسبت به آن - هدایت الهی - کفر ورزند، ما قومی را که هرگز کافر نشوند برمی گماریم.8
مفسران بزرگی در تفاسیر خود نقل کرده اند که منظور از این جمعیت - نگهبان دین- ایرانیان هستند.9
5- دیگرانند از مردم که هنوز به گروه مسلمانان نپیوسته اند- یعنی در آینده می پیوندند و مسلمان می شوند- و اوست ارجمند سنجیده کار.10
هنگامی که سوره جمعه نازل شد پیامبر اعظم(ص) آیه های آن را برای مردم می خواند تا این که به آیه یاد شده رسید. مردی از آن حضرت پرسید: این گروه چه کسانی هستند که هنوز به ما نپیوسته اند؟ پیامبر(ص) دستش را روی سر سلمان قرار داد و فرمود: سوگند به آن که جانم در دست اوست، اگر ایمان در ثریا هم باشد مردانی مانند این، بدان دست می یابند.11
ب- روایات
1- قال رسول الله (ص) - اگر علم آویخته به ستاره ثریا باشد مردانی از فارس- ایران- آن را به دست می آورند.(2) شایان ذکر است که این حدیث به صورت متواتر و از راویان متعدد نقل گردیده است و در برخی روایات به جای علم، ایمان و دین ذکر شده است که همگی نشان از درایت، تیزهوشی و شایستگی ایرانیان است.
اگر به پیشینه مسلمانان ایران خوب بنگریم روشن می گردد که کوشش ایرانیان برای نمایان ساختن دستورهای دین اسلام و گسترش دادن آن بیش از خود عرب ها بوده است. ابن خلدون می نویسد: «از شگفتی هایی که واقعیت دارد این است که بیشتر دانشوران ملت اسلام، خواه در علوم شرعی و چه در دانش های عقلی، ایرانی هستند و همه عالمان حدیث که آنها را برای اهل اسلامی حفظ کرده بودند نیز ایرانی بوده اند و تاریخ ثابت کرده که به جز ایرانیان کسی به حفظ و تدوین علم در امت اسلامی قیام نکرد. 13
قال رسول الله (ص): اعظم الناس نصیباً فی الاسلام اهل الفارس: بهره ایرانیان در اسلام از همه ملتهای دیگر بزرگتر است.
2- پیامبر در یکی از جنگ ها در کنار اسیران جنگی لبخند زد که دلیل شادمانی ایشان بود. شخصی از راز خنده آن حضرت پرسید. پیامبر(ص) فرمود: رأیت فارساً من امتی یساقون الی الجنه بالسلاسل؛ 14 ایرانیانی از امتم را دیدم که بار زنجیرها - از روی اجبار- به سوی بهشت می کشانند. چنانکه مولانا در کتاب مثنوی بر اساس این روایت گوید:
زان نمی خندم من از زنجیرتان که بکردم ناگهان شب گیرتان
زان همی خندم که با زنجیر و غل می کشمتان سوی سروستان و گل15
3- قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): اعظم الناس نصیباً فی الاسلام اهل الفارس: بهره ایرانیان در اسلام از همه ملتهای دیگر بزرگتر است.16
4- پیامبر(ص) فرمود: سعادتمندترین عجم ها به اسلام، ایرانیان هستند.17
5- پیامبر(ص) فرمود: خداوند متعال را دو گروه برگزیده است: قریش برگزیده خداست، از عرب و مردم فارس- ایرانیان-- برگزیده خدا از عجم هستند. 18
البته، بر خواننده مخفی نماند که منظور از این سخن این نیست که نژاد موجب برتری است، بلکه مراد خبردادن از نبوغ و استعداد و زمینه هایی است که در قریش در نژاد عرب و ایرانیان در نژاد عجم وجود دارد.
حضرت محمد(ص)
6- حضرت علی(ع) از رسول گرامی(ص) نقل می کند که خطاب به اعراب فرمود: «والله لیصربحکم علی الدین عوداً کما ضربتموهم علیه توءاً» 19 به خدا قسم همچنان که در آغاز شما ایرانیان را به دین اسلام درآوردید - با شمشیر - در آینده تاریخ، ایرانیان نیز شما - عربها - را دوباره به دین اسلام در می آورند. این فرموده پیامبر اکرم(ص) بیانگر این است که اعراب بعد از رحلت آن حضرت از مسیر حقیقی اسلام بیرون رفته - همانند برخی از فرقه ها - و این ایرانیان هستند که در آینده آنها را دوباره با حقیقت دین اسلام - مکتب اهل بیت(ع) آشنا خواهند نمود. امام رضا(ع) هم در مورد حمایت حقیقی ایرانیان از اسلام می فرماید: خداوند همواره پس از رحلت پیامبر(ص) تا زمان ما و بعد دین اسلام را توسط عجم ها - ایرانیان - و ... یاری فرمود و به آن ها چنین توفیقی عطا کرد، ولی این توفیق را از بعضی نزدیکان پیامبر سلب نمود. 20
تنظیم و تخلیص : گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی
منبع: روزنامه قدس - محمد صمدی
پی نوشت ها:
1- ر.ک: شهید مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران- ص 205 و 206
2- مائده/ 54
3- طبرسی، مجمع البیان، ج 7، ص 78- کشاف، ج 1ص 646 فخر رازی، تفسیر،ج 12، ص 22
4- محمد38
5- طبرسی، پیشین، ج 23/ص 96
6- نساء 133
7- آلوسی، روح المعانی، ج 4- ص 241
8- انعام 89
9- محمد رشیدرضا، المنار، ج 7، ص 594
10- جمعه 3
11- طبرسی، پیشین، ج 9، ص 429- سیوطی، الدرر المنثور، ج 8، ص 153
12- احمد حنبل، مسند، ج 2، ص 297- عبدا... اصبهانی، ذکر اخبار اصبهانی، ج 1 ص 2
13- ابن خلدون، مقدم ابن خلدون، ص 544
14- متقی هندی، کنزالعمال، ج12
15- مولوی، مثنوی معنوی
16- متقی هندی، همان
17- همان
18- همان
19- همان
20- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 49، ص 2
جمعیت واقعی عربهای ایران که در ده استان ساکن هستند غیر از سادات موسوی حسینی هاشمی و.....
درحدود پانزده میلیون هستند
عربهای بیسواد لطفا نظر ندهید
عجمهای متعصب هم لطفا نظر ندهید
عربهای ایران سابقه بیش از دوره هخامنشی در ایران بودند
ترک عرب فارس کرد بلوچ وترکمن ولر هیچ تفاوتی باهم ندارند
وهمه ایرانی وهموطن هستیم
وباید همه به یک اندازه وطن خویش را دوست بداریم واعلام وفاداری کنیم
آمار واقعی داده نمی شود
فقط وفقط در خراسان رضوی بیش از سی طایفه عرب وجود دارد
در خراسان جنوبی در بیرجند که اسم عربی دارد عربخانه وهشتاد وپنج روستا عرب نشین هستند
در کلات نادری طایفه ای از عرب وجود دارد
در جیرفت کرمان
درشیراز
دربوشهر
بندرعباس
ایلام
مشهد
قم وتهران
وتقریبا همه ی جای ایران عزیز
عرب وجود دارد
لطفا از روی بیسوادی وبی اطلاعی حرف نزنید
دهها کتاب در این زمینه وجود دارد
رضا مرادی غیاث آبادی
دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۱
یکی دیگر از کشورها و تمدنهایی که به دست کورش بزرگ و هخامنشیان نابود شد، تمدن درخشان گیلان باستان یعنی کادوسی/ کادوسیان بود که در جنوبغربی دریای کاسپی/ دریای مازندران جای داشت. کادوسیان چند بار کوشیدند تا استقلال و هویت خود را باز یابند اما با سرکوب و هجوم هخامنشیان مواجه شدند و تمدن آنان برای همیشه از تاریخ محو گردید.
برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: تاریخ پلوتارک، بخش اردشیر، بندهای 28 و 29؛ دیودور سیسیلی، ایران و شرق باستان در کتابخانه تاریخی، ترجمه حمید بیکس شورکایی و اسماعیل سنگاری، انتشارات جامی، تهران، 1384، صفحات 149، 485، 487 و 626؛ مشیرالدوله پیرنیا، تاریخ ایران باستان، جلد یکم، ص ۱۱۲۸ تا
چرا جوابیه ی من به کمال را ظاهر نمی کنید؟
لطفا برای اطلاع رسانی بی طرفانه آن جوابیه را نمایان کنید
مطالب مهم تر برایتان دارم
باسپاس پایدار باشید
قدیمی ترین منطقه های اهواز :عامريه، خزعلیه (منتسب به شیخ خزعل)، زویه ها، صخیریه، مسیر کوتعبدالله (کوت عبدالله ، شکاره ، حرشه ،كوت النواصر، قلعه کنعان و…. )، ،سوق حاج زکی (ملا زکی داماد محمد علی خان شیخ الرئیس رئیس تجار عربستان ومشاور خزعل ) یا همان خیابان بیست وچهار متری کنونی ، سید خلف ،باغ معین(حاج محمد ، معین التجار الابوشهری دستیار خزعل) و امنیة و رفیش ، عباره(آخر آسفالت) ، کواخه (زند) ، کواخه (آل صافی) میباشند که ساکنان این مناطق بجز امنیة که مردم عرب ساکن آنجا بدست مزدوران رضا شاه به رفیش هجرت داده شدند ومامورین دولتی جایگزینشان شدند همه عرب بودند وهستند
امنیه یا امانیه کنونی
می گویند که دلیل تسمیه امنیه از آن جهت است که انگلیسیها در جنگ جهانی اول در سال 1915 از مردم عرب با تعداد 12000 جنگجو که بر ضد آنها جهاد کرده بودند در این منطقه ام ان خواستند پس نام آن را به پاس پیروزیشان امنیه گذاشتند تا چهل سال پیش نیز هنوز آثار آن جنگ وباقیمانده مهمات در ساحل کارون پیدا بود .انگلیسیها در این جنگ 8000 کشته دادند.
الآن تالار ترن در امانیه یا همان امنیه که از اداره راه آهن اجاره گرفته شده وقبل از راه آهن در زمان رضا شاه استانداری بوده و زاهدی در آنجا سکنى داشت یکی از مراکز اداری خزعل میباشد ، در منطقه امنیه قبیله های شرفة ، حردان ، سادات بیت سید نعمة بیشتر سکونت داشتند .ولی صاحب ملک اصلی بیت سید نعمه میباشند که از چنیبه گلستان یا همان معین زاده کنونی تا اواسط کیانپارس املاک شخصی این طایفه بزرگ با همپیمانانشان چون طایفه های عچرش و حردان بود. ولی نصف دیگر کیانپارس از آن طایفه مشعشعیان یعنی خانواده سید خلف مشعشعی و بنوخالد و شمخانی ها و صرخه ها ،نیسیها ،و ... بود.
منطقه عامری
قدیمیترین ساکنان منطقه عامری هسته مرکزی تشکیل دهنده شهر اهواز قبیله دیلم و پس از هجرتشان به نواحی شوشتر قبیله کعب بیت نبهان وبعضی از قبایل ساکن بندقیر ومسیر عنافچه یا لامی کنونی (مسیر تصفیه قند وشکر)مهاجر به آنجا ساکن بودند که در زمان محمد رضا شاه بعضی از خانواده های شوشتری و دزفولی به آنجا و منطقه سلمان فارسی یا نادری (ناصریه سابق) هجرت نمودند که همانطور که از نام شان پیداست اهل اهواز نبوده ومقیم آنجا بودند همچنین در عامری بعضی خانواده های عرب با دين مندائيت و با حرفه طلاكارى زندگی میکرده و همچنان چند خانواده بحرینی وحسائي در کنار کارون كشاورز مینمودند .
✅✅✅✅✅✅✅✅
ناصریه یا نادری کنونی
بندر ناصریه منتسب به شیخ ناصر بن حمیدان آل خمیس است وبعضی میگویند که منتسب به ناصر بن محمد کعبی است . در اینجا کشتیهای تجاری چون که نمیتوانستند از صخره های کنار عامریه و 24 متری یا همان سوگ حاج زکی عبور کنند در کنار قصر شیخ خزعل که کاردارش معین التجار در آن زندگی میکرد پهلو میگرفتند بارها را خالی میکردند و سپس به با شتر وقاطر به عامریه انتقال میدادند و دوباره سوار کشتی میکردند و به شوشتر یا همان تستر میبردند.از این رو منطقه ناصریه یا ناصری مرکز تجاری بزرگی شد ومعروفترین بازارش بازار عبدالحمید فرزند شیخ خزعل وحاکم کل شهر اهواز بود که تاکنون این بازار تاریخی وجود دارد.در منطقه ناصریه بجز قبائل عرب خانواده هاي صابئی وچند خانواده مهاجر از شوشتر و دسبول نیز زندگی میکردند
✅✅✅✅✅✅✅✅
کوتعبدالله
ساکنان کوتعبدالله که شامل خود کوتعبدالله ، شکاره ،سده ، حرشة (گامیشاباد ) ، کوت النواصر ، قلعة كنعان و…. فقط قبیله های عرب نواصر ، کردونی، سادات آلبوشوکة ،آلبوبالد، باوی ، قنواتی ، مقدم وغیره بودند .
✅✅✅✅✅✅✅✅
ساکنان زویه ملى راه بیشتر قبیله عچرش بودند که در زمین های خود و حاج حمود عامری در تمام منطقه زیتون کارمندی کنونی کار میکردند تا الآن این قبیله شناسنامه های خود را با فامیل حاج حمود یعنی کعبی دریافت میکنند
✅✅✅✅✅✅✅✅
در زویه عامرى وسط کوروش(کوی ملت) كنار كارون وفاز 4 کنونی که باز بیشتر زمینها از آن حاج احمود بوده کعب، سلامات و شجیرات زندکی میکردند که سپس انگلیسی ها به زور اسلحه ى شاه ملعون شروع به خریدن زمینها در کوروش و ساخت وساز آنها نمودند .تمام كوروش كنونى زمينهاي كشاورزي اين قبائل بود.كه ساواكيها اسم اصلي آن را يعنى زويه عامرى را به كوى كوروش كبير تغيير نام دادند.
زویه یا کوی آزادی منطقه روبروی کوی ملت
اگر در زویه مقابل کوی ملت که از زمینهای کعب بود رو به کارون بایستیم ، روبرویمان یا در شمالمان فقط زویه عامری و زمینهای کشاورزی ساکنان این کوی بوده ولا غیر و در شمال شرقی زویه عچرش در انتهای زیتون کارمندی کنونی بوده ولا غیر و در شرقمان فقط زمینها و خانه های قبیله زرگان و در غربمان فقط عامریه ، خزعلیه ، صخیریه میباشند .و در جنوب غربیمان روستای بروا
قدیمی ترین منطقه های اهواز :عامريه، خزعلیه (منتسب به شیخ خزعل)، زویه ها، صخیریه، مسیر کوتعبدالله (کوت عبدالله ، شکاره ، حرشه ،كوت النواصر، قلعه کنعان و…. )، ،سوق حاج زکی (ملا زکی داماد محمد علی خان شیخ الرئیس رئیس تجار عربستان ومشاور خزعل ) یا همان خیابان بیست وچهار متری کنونی ، سید خلف ،باغ معین(حاج محمد ، معین التجار الابوشهری دستیار خزعل) و امنیة و رفیش ، عباره(آخر آسفالت) ، کواخه (زند) ، کواخه (آل صافی) میباشند که ساکنان این مناطق بجز امنیة که مردم عرب ساکن آنجا بدست مزدوران رضا شاه به رفیش هجرت داده شدند ومامورین دولتی جایگزینشان شدند همه عرب بودند وهستند
امنیه یا امانیه کنونی
می گویند که دلیل تسمیه امنیه از آن جهت است که انگلیسیها در جنگ جهانی اول در سال 1915 از مردم عرب با تعداد 12000 جنگجو که بر ضد آنها جهاد کرده بودند در این منطقه ام ان خواستند پس نام آن را به پاس پیروزیشان امنیه گذاشتند تا چهل سال پیش نیز هنوز آثار آن جنگ وباقیمانده مهمات در ساحل کارون پیدا بود .انگلیسیها در این جنگ 8000 کشته دادند.
الآن تالار ترن در امانیه یا همان امنیه که از اداره راه آهن اجاره گرفته شده وقبل از راه آهن در زمان رضا شاه استانداری بوده و زاهدی در آنجا سکنى داشت یکی از مراکز اداری خزعل میباشد ، در منطقه امنیه قبیله های شرفة ، حردان ، سادات بیت سید نعمة بیشتر سکونت داشتند .ولی صاحب ملک اصلی بیت سید نعمه میباشند که از چنیبه گلستان یا همان معین زاده کنونی تا اواسط کیانپارس املاک شخصی این طایفه بزرگ با همپیمانانشان چون طایفه های عچرش و حردان بود. ولی نصف دیگر کیانپارس از آن طایفه مشعشعیان یعنی خانواده سید خلف مشعشعی و بنوخالد و شمخانی ها و صرخه ها ،نیسیها ،و ... بود.
منطقه عامری
قدیمیترین ساکنان منطقه عامری هسته مرکزی تشکیل دهنده شهر اهواز قبیله دیلم و پس از هجرتشان به نواحی شوشتر قبیله کعب بیت نبهان وبعضی از قبایل ساکن بندقیر ومسیر عنافچه یا لامی کنونی (مسیر تصفیه قند وشکر)مهاجر به آنجا ساکن بودند که در زمان محمد رضا شاه بعضی از خانواده های شوشتری و دزفولی به آنجا و منطقه سلمان فارسی یا نادری (ناصریه سابق) هجرت نمودند که همانطور که از نام شان پیداست اهل اهواز نبوده ومقیم آنجا بودند همچنین در عامری بعضی خانواده های عرب با دين مندائيت و با حرفه طلاكارى زندگی میکرده و همچنان چند خانواده بحرینی وحسائي در کنار کارون كشاورز مینمودند .
✅✅✅✅✅✅✅✅
ناصریه یا نادری کنونی
بندر ناصریه منتسب به شیخ ناصر بن حمیدان آل خمیس است وبعضی میگویند که منتسب به ناصر بن محمد کعبی است . در اینجا کشتیهای تجاری چون که نمیتوانستند از صخره های کنار عامریه و 24 متری یا همان سوگ حاج زکی عبور کنند در کنار قصر شیخ خزعل که کاردارش معین التجار در آن زندگی میکرد پهلو میگرفتند بارها را خالی میکردند و سپس به با شتر وقاطر به عامریه انتقال میدادند و دوباره سوار کشتی میکردند و به شوشتر یا همان تستر میبردند.از این رو منطقه ناصریه یا ناصری مرکز تجاری بزرگی شد ومعروفترین بازارش بازار عبدالحمید فرزند شیخ خزعل وحاکم کل شهر اهواز بود که تاکنون این بازار تاریخی وجود دارد.در منطقه ناصریه بجز قبائل عرب خانواده هاي صابئی وچند خانواده مهاجر از شوشتر و دسبول نیز زندگی میکردند
✅✅✅✅✅✅✅✅
کوتعبدالله
ساکنان کوتعبدالله که شامل خود کوتعبدالله ، شکاره ،سده ، حرشة (گامیشاباد ) ، کوت النواصر ، قلعة كنعان و…. فقط قبیله های عرب نواصر ، کردونی، سادات آلبوشوکة ،آلبوبالد، باوی ، قنواتی ، مقدم وغیره بودند .
✅✅✅✅✅✅✅✅
ساکنان زویه ملى راه بیشتر قبیله عچرش بودند که در زمین های خود و حاج حمود عامری در تمام منطقه زیتون کارمندی کنونی کار میکردند تا الآن این قبیله شناسنامه های خود را با فامیل حاج حمود یعنی کعبی دریافت میکنند
✅✅✅✅✅✅✅✅
در زویه عامرى وسط کوروش(کوی ملت) كنار كارون وفاز 4 کنونی که باز بیشتر زمینها از آن حاج احمود بوده کعب، سلامات و شجیرات زندکی میکردند که سپس انگلیسی ها به زور اسلحه ى شاه ملعون شروع به خریدن زمینها در کوروش و ساخت وساز آنها نمودند .تمام كوروش كنونى زمينهاي كشاورزي اين قبائل بود.كه ساواكيها اسم اصلي آن را يعنى زويه عامرى را به كوى كوروش كبير تغيير نام دادند.
زویه یا کوی آزادی منطقه روبروی کوی ملت
اگر در زویه مقابل کوی ملت که از زمینهای کعب بود رو به کارون بایستیم ، روبرویمان یا در شمالمان فقط زویه عامری و زمینهای کشاورزی ساکنان این کوی بوده ولا غیر و در شمال شرقی زویه عچرش در انتهای زیتون کارمندی کنونی بوده ولا غیر و در شرقمان فقط زمینها و خانه های قبیله زرگان و در غربمان فقط عامریه ، خزعلیه ، صخیریه میباشند .و در جنوب غربیمان روستای بروا
قدیمی ترین منطقه های اهواز :عامريه، خزعلیه (منتسب به شیخ خزعل)، زویه ها، صخیریه، مسیر کوتعبدالله (کوت عبدالله ، شکاره ، حرشه ،كوت النواصر، قلعه کنعان و…. )، ،سوق حاج زکی (ملا زکی داماد محمد علی خان شیخ الرئیس رئیس تجار عربستان ومشاور خزعل ) یا همان خیابان بیست وچهار متری کنونی ، سید خلف ،باغ معین(حاج محمد ، معین التجار الابوشهری دستیار خزعل) و امنیة و رفیش ، عباره(آخر آسفالت) ، کواخه (زند) ، کواخه (آل صافی) میباشند که ساکنان این مناطق بجز امنیة که مردم عرب ساکن آنجا بدست مزدوران رضا شاه به رفیش هجرت داده شدند ومامورین دولتی جایگزینشان شدند همه عرب بودند وهستند
امنیه یا امانیه کنونی
می گویند که دلیل تسمیه امنیه از آن جهت است که انگلیسیها در جنگ جهانی اول در سال 1915 از مردم عرب با تعداد 12000 جنگجو که بر ضد آنها جهاد کرده بودند در این منطقه ام ان خواستند پس نام آن را به پاس پیروزیشان امنیه گذاشتند تا چهل سال پیش نیز هنوز آثار آن جنگ وباقیمانده مهمات در ساحل کارون پیدا بود .انگلیسیها در این جنگ 8000 کشته دادند.
الآن تالار ترن در امانیه یا همان امنیه که از اداره راه آهن اجاره گرفته شده وقبل از راه آهن در زمان رضا شاه استانداری بوده و زاهدی در آنجا سکنى داشت یکی از مراکز اداری خزعل میباشد ، در منطقه امنیه قبیله های شرفة ، حردان ، سادات بیت سید نعمة بیشتر سکونت داشتند .ولی صاحب ملک اصلی بیت سید نعمه میباشند که از چنیبه گلستان یا همان معین زاده کنونی تا اواسط کیانپارس املاک شخصی این طایفه بزرگ با همپیمانانشان چون طایفه های عچرش و حردان بود. ولی نصف دیگر کیانپارس از آن طایفه مشعشعیان یعنی خانواده سید خلف مشعشعی و بنوخالد و شمخانی ها و صرخه ها ،نیسیها ،و ... بود.
منطقه عامری
قدیمیترین ساکنان منطقه عامری هسته مرکزی تشکیل دهنده شهر اهواز قبیله دیلم و پس از هجرتشان به نواحی شوشتر قبیله کعب بیت نبهان وبعضی از قبایل ساکن بندقیر ومسیر عنافچه یا لامی کنونی (مسیر تصفیه قند وشکر)مهاجر به آنجا ساکن بودند که در زمان محمد رضا شاه بعضی از خانواده های شوشتری و دزفولی به آنجا و منطقه سلمان فارسی یا نادری (ناصریه سابق) هجرت نمودند که همانطور که از نام شان پیداست اهل اهواز نبوده ومقیم آنجا بودند همچنین در عامری بعضی خانواده های عرب با دين مندائيت و با حرفه طلاكارى زندگی میکرده و همچنان چند خانواده بحرینی وحسائي در کنار کارون كشاورز مینمودند .
✅✅✅✅✅✅✅✅
ناصریه یا نادری کنونی
بندر ناصریه منتسب به شیخ ناصر بن حمیدان آل خمیس است وبعضی میگویند که منتسب به ناصر بن محمد کعبی است . در اینجا کشتیهای تجاری چون که نمیتوانستند از صخره های کنار عامریه و 24 متری یا همان سوگ حاج زکی عبور کنند در کنار قصر شیخ خزعل که کاردارش معین التجار در آن زندگی میکرد پهلو میگرفتند بارها را خالی میکردند و سپس به با شتر وقاطر به عامریه انتقال میدادند و دوباره سوار کشتی میکردند و به شوشتر یا همان تستر میبردند.از این رو منطقه ناصریه یا ناصری مرکز تجاری بزرگی شد ومعروفترین بازارش بازار عبدالحمید فرزند شیخ خزعل وحاکم کل شهر اهواز بود که تاکنون این بازار تاریخی وجود دارد.در منطقه ناصریه بجز قبائل عرب خانواده هاي صابئی وچند خانواده مهاجر از شوشتر و دسبول نیز زندگی میکردند
✅✅✅✅✅✅✅✅
کوتعبدالله
ساکنان کوتعبدالله که شامل خود کوتعبدالله ، شکاره ،سده ، حرشة (گامیشاباد ) ، کوت النواصر ، قلعة كنعان و…. فقط قبیله های عرب نواصر ، کردونی، سادات آلبوشوکة ،آلبوبالد، باوی ، قنواتی ، مقدم وغیره بودند .
✅✅✅✅✅✅✅✅
ساکنان زویه ملى راه بیشتر قبیله عچرش بودند که در زمین های خود و حاج حمود عامری در تمام منطقه زیتون کارمندی کنونی کار میکردند تا الآن این قبیله شناسنامه های خود را با فامیل حاج حمود یعنی کعبی دریافت میکنند
✅✅✅✅✅✅✅✅
در زویه عامرى وسط کوروش(کوی ملت) كنار كارون وفاز 4 کنونی که باز بیشتر زمینها از آن حاج احمود بوده کعب، سلامات و شجیرات زندکی میکردند که سپس انگلیسی ها به زور اسلحه ى شاه ملعون شروع به خریدن زمینها در کوروش و ساخت وساز آنها نمودند .تمام كوروش كنونى زمينهاي كشاورزي اين قبائل بود.كه ساواكيها اسم اصلي آن را يعنى زويه عامرى را به كوى كوروش كبير تغيير نام دادند.
زویه یا کوی آزادی منطقه روبروی کوی ملت
اگر در زویه مقابل کوی ملت که از زمینهای کعب بود رو به کارون بایستیم ، روبرویمان یا در شمالمان فقط زویه عامری و زمینهای کشاورزی ساکنان این کوی بوده ولا غیر و در شمال شرقی زویه عچرش در انتهای زیتون کارمندی کنونی بوده ولا غیر و در شرقمان فقط زمینها و خانه های قبیله زرگان و در غربمان فقط عامریه ، خزعلیه ، صخیریه میباشند .و در جنوب غربیمان روستای بروا
1- من همان جمالم که اولین باردرباره جمعیت عربهای ایران نوشتم درحدود پانزده میلیون البته بدون احتساب سادات که باز تقریبا بیست میلیون هستند وقطعا از نسل پیامبر وائمه اطهار هستند وبدون شک عربند پس عربهای ایران نصف جمعیت ایران عزیز ما را تشکیل می دهند
2- من هیچگاه باسم دیگری پیام نمی دهم چون این خصلت آدمهای بی ریشه است واتفاقا در خراسان بزرگ زندگی می کنم ورگ وریشه ایرانی من به بیش از حکومت کورش میرسد
3- آنانی که پیش صدام رفتند وتا همین حالا آثارشان باقی است (پادگان اشرف )همه ایرانیان شریف می دانند چه کسانی هستند و چه خیانتی کردند
4- ملت ایران هیچگاه از آیین زرتشت غیر ازبدبختی تبعیض ظلم به زن وحاکم کردن موبدان برسراین مردم بینوا نداشته وهیچگاه آن تجربه تلخ را تکرار نخواهد کرد تقلای شما کاملا بی فایده است
ضمنا چنانکه مایل باشی از حکومتهای کورش وداریوش وخشایار برایت بگویم کافی بدانی که سیاهترین ووحشتناکترین تاریخ بشر وقسمتی از آن در فیلم سیصد شاید دیده یا شنیده باشی
5- اما کتاب هرچند که آدمهای بی رگ وریشه وابله مانند شما با کتاب وکتابخوانی میانه خوبی ندارد برای آن دسته از هموطنان شریف ایران وبخصوص عربهای ایران کتاب (سه هزار سال دروغ در تاریخ ایران) نوشته دکتر منوچهر اقبال وزیر آموزش عالی سالهای قبل از انقلاب را بخوانید
6- کتاب اینجانب که به زودی بچاپ خواهد رسید تحت عنوان ( خاک....
مستدل ترین وقوی ترین رفرنس ها را به افراد خائن وبی سواد پیرامون ایران عزیز وعرب ارائه می کند ومطمئنم که اگر دست افرادی مثل شما بیفتد حتما خودکشی خواهید کرد
7- بفضل پروردگار متعال وکینه آدمهای حقیر وبی رگ وریشه که در طول تاریخ به بطور جنون آمیز جز اهانت وعقده از عرب چیزی نمی دانند بازهم تکرار می کنم وفضل پروردگار خود وفرزندانمان بالاترین مدارک تحصیلی در مهمترین دانشگاههای ایران عزیز بدست آورده وسفارش می کنم هر عرب شریفی که دم از ایران وشرافت می زند باید در بالاترین مرتبه علمی که خداوند برایش مقدر کرده قرار بگیرد
8- اما عربهای که در فوتبال به نفع تیم حریف ایران شادی کردند قطعا آدمهای کم سواد وساده وبدبخت وضمن محکوم کردنشان دلیل آنرا خیلی از ایرانیان شریف بیان کردند وخود بهتر می دانید که طرفداری از تیمهای دنیا ضد تیمهای عربی یکی از دلایل اینکار بوده اما مقابله به مثل روش در این زمینه یه کار احمقانه است
9- چه میخوای ظاهر کنی یا نکنی مهم نیست چون معلوم شد کارتون اطلاع رسانی نسیت
10- دهها کتاب ومقاله در زمینه ی مباحث مطرح شده معرفی کنم ضمنا عکسهای که از عربهای جنوب گذاشتین نشان دهنده استیصال وبدبختی شماست از نمونه مردم دامدار وبز چران از لرستان تا به سرخس خیلی بیشتر است وبه این خیال باشید اکثریت عربهای شریف ایران یا استاد دانشگاه یا در حال ادامه تحصیل بالاترین مدارج علمی برای احراز این مناصب است
منتظر باشید بازهم بسراغتان می آیم
باتشکر از برادر بزرگوارم جمال.وقتی فهمیدم که عرب اهل خراسان هستید بخدا قسم قلبم به تپش افتاد باید بیام اونجا و هم خون هام رو ببینم.از اینکه پست گذاشتی ممنونم.جمال جان این یارو جمشیده س و ... اگه سواد داشت که با خواندن مقدمه کتاب مستدل رنجهای بشری گریه میکرد.جمال جان یارو اینقد مریضه که دکتر هم جوابش کرده.اقا جمال منتظر کتابت و خودکشی این جماعت هستیم.جمال جان سوژه جدیدی بهم معرفی کردی سه هزار سال دروغ.من هم در حال نوشتن کتابی هستم در زمینه ی سیستم های کنترل....
زنده باد ایران بدون مجوس
زویه یا کوی آزادی منطقه روبروی کوی ملت
اگر در زویه مقابل کوی ملت که از زمینهای کعب بود رو به کارون بایستیم ، روبرویمان یا در شمالمان فقط زویه عامری و زمینهای کشاورزی ساکنان این کوی بوده ولا غیر و در شمال شرقی زویه عچرش در انتهای زیتون کارمندی کنونی بوده ولا غیر و در شرقمان فقط زمینها و خانه های قبیله زرگان و در غربمان فقط عامریه ، خزعلیه ، صخیریه میباشند .و در جنوب غربیمان روستای بروال یا علی آباد کنونی قرار دارد.
این قبیله حزبه از بنو کعب وقبیله مزرعة وسادات غرابات وکعب اهل ش
وشتر وشعیبیة سکونت داشتند ودارند
منطقه بروال یا کوی علی آباد تمام ساکنین آن نیز از قبیله های مزرعة ، بریهة و بنوتمیم مهاجر از فلاحیة (شادگان کنونی) و …
میباشند ،
✅✅✅✅✅✅✅✅
قرانه جنوبی یا پاستوریزه
منطقه (قرانة) پاستوریزه کنونی نیز ساکنان آن بیشتر از بریهة و کعب مسیر لامی بودند . حرفه ی بیشتر مردم این منطقه گاومیش داریست.
✅✅✅✅✅✅✅✅
زرگان
ساکنان ام الغزلان (فرهنگیان کنونی) بیشتر از زرگان بودند ، و تمام فرهنگیان یک و دو زمینهای کشاورزیشان بود .همچنین منطقه زرگان نیز کامل از آن قبیله زرگان بود ،منطقه زرگان شامل زرگان ابو فاضل ، ابو الثدیین ، بیت محارب و قرانه شمالی ...
آسیه آباد وحصیر آباد
چند سال قبل از انقلاب نیز منطقه آسیه (خواهر حاج احمود) آباد وحصیر آباد شکل گرفت ، این زمینها از آن بیت نبهان بود که به صورت رایگان به مردم هدیه دادند. اولین مهاجران بختیاری که برای کار طاقت فرسای بنایی وعملگی بدون خانواده های خود مهاجرت کردند نیز اواخر زمان شاه در منبع آب سکنى گزیدند،
✅✅✅✅✅✅✅✅
سید خلف
منطقه سید خلف به نام سید خلف مشعشعی از نوادگان مولا محمد بن فلاح مشعشعی پایه گذار حکومت بزرگ مشعشعیان است . این حکومت در ابتدای امر بزرگترین ووسیعترین حکومت عربی خاورمیانه بود که دو سوی آبهای خلیج را در کنف خود داشت .نیز ساکنان قدیم آن آن سادات ، بنوخالد ، خسرج ، نیس و … بوده و نیمه دوم منطقه کیانپارس کنونی تا نزدیکی های سه راه پلیس راه زمینهای کشاورزیشان بود.که متاسفانه شرکت مزدیسنان زردشتی یعنی شرکت ارباب شاپور ریپورتر جاسوس بریتانیا یهودی الاصل از فارسیان هند و رئيس زردشتيان يزد و كرمان یعنی همان شخصی که افکار رضا شاه را بر وی دیکته میکرد و او را به بریتانیا معرفی نمود تا به پادشاهی برسد این زمینها را با نیرنگ و زور اسلحه رضا شاه از این مردم بدبخت وحشیانه خورد .هم اكنون بین منطقه کیان آباد که به اسیانیة معروف بود و سه راه پلیسراه منطقه ای به نام زردشت احداث شد .
منطقه صخیریة
شرقش باتلاق و سپس جبل الاهواز(کوه حصیر آباد وآسیه آباد) و همچنین لوله نفت که به لوله معلی معروف بود وجود داشت واز غربش ریل قطار میگذشت و این ریل در منطقه خزعلیة خرمکوشک کنونی انتها میافت وبه سچه(سکة – ریل) معروف بود . ساکنان این منطقه نیز خلیطی از قبائل مختلفی جون میاح ، حمید، سلامات ، خسرج ، عتاب ، سادات غرابات ، کعب و … بودند
✅✅✅✅✅✅✅✅
منطقه خزعلیه (دروازه و خرمکوشک کنونی)
از شمال ( کنار رودخانه کارون)بسوگ العریان ( بازاری که شمال منطقه عامری بود و چون یک سوی آن مغازه داشت وروبروی آن یعنی منطقه ی نیوساید کنونی چیزی بجز زمین کشاورزی نبود و مغازه وخانه ای وجود نداشت به بازار عریان معروف شد ) منتهی میشود واز غرب به منطقه صخیریة منتهی میشود در آنجا آخرین توقفگاه قطار وجود داشت ومحل حمل و ارسال نفت بود که این ایستگاه آخر به ام درویش زنی که نفت ریخته شده در هنگام بارگیری را جمع مینمود ومیفروخت نیز معروف بود ومسجدی که الآن مسجد شهید جعفری نام دارد قبلا به مسجد الهنود یعنی هندیها که سنی بودند معروف بود بالحتم این هندیها همان مردمان اراکان یا میانمار از شهر کارانگ هستند چرا که همینها مسجدی را در عبادان یا آبادان احداث کردند که به مسجد کارنگی معروف است.
✅
رفیش
منطقه رفیش یا لشکر آباد زمان شاه یا نهضت آباد کنونی نیز از قدیمیترین مناطق اهواز است که ساکنین آن از قبائل مختلف که بیشتر در دو قرن اخیر از شط الحویزة یا میسان (دشت آزادکان) هجرت نمودند تشکیل میشود
رفیش با کلاسترین منطقه اهواز بود که انگلیسیها در زمان خزعل ساختند که نقشه این منطقه هنوز بر شکل پرچم انگلیس (با google erth قابل تحقیق بوده)است .
درود بر ایران
ادامه دارد
سلام علیکم
کوروش کیست؟
آیا واقعا شخصی به اسم کوروش مردی خوب بود آیا واقعا خصلت صالحین را داشت؟
آیا او از نسل آریایی هست؟
واقعا هخامنشیان صاحب ب تاریخی بی مثیل بودنند؟
کوروش هخامنشی به زبان آریایی قوروش الاخمینی به زبان اعرابی کوروس خسو به زبان رومی واز همه مهمتر اولین اسم او خاخام یهوذا یعنی روحانی یهودی این لقبی بود که اسرائیلیها به او دادنند.
حدود2700سال پیش. نبوخذ النصر پادشاه بابل بزرگ به سرزمین یهودا یا همان بنی اسرائیل حمله میکندوحدود6000یهودی را به اسارت میگیرد دلیل حمله او هم این بود که یهودیان قصد فتنه اندازی علیه بابل وقصد سرنگونی حکومت را داشتندونزدیک به 70سال اسرائیلیها را برده خود کرده بود تنها عده کمی که از یهودیا فرار کرده بودنندبه فکر تلافی افتاده بودنند وهمین باعث شد که از قفقاز ارتشی به پا کنند به عنوان هخامین یا همان هخامنشیان تا منتقم از بابلیها باشند
وسپس به سرکردگی کوروش وارد ایران میشوند ونسلکشیهای زیادی میکند از جمله قوم بزرگ عیلامی که از نژاد سامی هستندوحدود 8قوم دیگرکه عده کمی از آنها باقی میماند وبه بزور به سپاه کوروش در می آیند وکوروش به واسطه گری زربابیل خاخام یهودی بعضی از کاهنان خیانتکار معبد عشتار بابل را میخرد وبا آنها توافقی میکندتا دست از حمایت حکومت بردارند وبه مقابل این عمل اوهم کاری به معبد وکاهنانش وطلاها نداشته باشدسپس کوروش عملیات یهودی را اجرا میکند وبه عظیم ترین تمدن حمله میکند ومردمانش را به خاک وخون میکشاند وآثار زیادی را از بین میبردو در کتیبه اش این چنین آمده منم کوروش شاه بابل منم کوروش خدمتکار مردوک خدای بابل وخودش را به دوروغین ادامه دهنده را پادشاهان بابل مینامدوسپس هزاران یهودی را نجات میدهد وبه سوی کشورشان راهی میکند
کوروش یک قاتل حرفه ای بود که بوی از انسانیت نبرده بود وهمه سخنان حکمتانه را به دروغین به او داده بودنندتخت جمشید زمان خشیارشاه ساخته شده وکوروش حتی تختی در ایران نساخته بود معماری تخت جمشید بدست مصریان ورمیان ساخته شده که برگرفته از معماری آشوری بوده وفربهر کوروش متعلق به ناصربانیبال شاه آشور که تقلید شده بدست کوروش ودروازه ملل کوروش هم تقلید شده از گاوهای پرنده آشوری هستش
مدیر سایت اگه واقعا طرفدار حق هستی متن منو درج کن تا بقیه از حقایق اطلاع داشته باشن
بزرگی ذوالقرنین چشماتو کور کرده
شهیدانی که حتی در دورافتاده ترین نقاط کشور از دل کویر گرفته تا جنگهای سرسبزشمال و از سواحل چابهار تا قله های باصلابت آذربایجان مزارشان زینت بخش خاک مقدس ایران شده است. شهدایی که برای حفظ اسلام و مراقبت از مرزهای ایران خونشان را نثار انقلاب کردند. شهدای ترک، کرد، ترکمن، بلوچ، گیلک،عرب، قشقایی تنها و تنها یک هدف داشتند جلوگیری از تجاوز دشمنان به خاک ایران و حراست از آن.
از این رو لازم است سیاستمداران کشور با نگرشی جدید نسبت به اقوام و با توجه به اینکه آنها تنها برای ایران کوشیده اند و با عنایت به شعارهای سیدحسن روحانی در هنگامه انتخابات مسیری جدید در تاریخ این دیار گشوده و با عملی کردن برخی از مطالبات و خواسته های اقوام حس رضایتمندی را به جامعه ایرانی هدیه دهند تا بتوان با همدلی و اتحاد هرچه بیشتر در مقابل بدخواهان ایران و نظام اسلامی ایستاد.
ایجاد فرهنگستانهای زبانهای رایج در کشور از جمله این اقدامات است که می تواند در راستای حفظ فرهنگ و زبانهای بومی-محلی نقشی بسیار مؤثر ایفا نموده و تمام نقشه های دشمنان را مبنی بر تفرقه افکنی در میان ملت بزرگوار ایران را که به واسطه برخی غفلتها انگشت روی آن گذاشته و بر طبل تفرقه می کوبند نقش بر آب کنند.
چرا که تنها چاره ملت عظیم ایران اتحاد است آن هم در شرایطی که نمی توان آینده و اوضاع سیاسی-امنیتی پیچیده منطقه را که هر از گاهی گروهکهای جدیدی ظهور می کنند و غرب نیز با کمک برخی دول عربی بازی های سخیف اقتصادی را پیش می گیرند و تحریمها را به عنوان ابزاری در جهت از هم پاشاندن اقتصاد کشور به کار می بندند، پیش بینی کرد.
امروزه تمام ایرانیان فارغ از نژاد و زبان و قومیت تنها در زیر بیرق اسلام جمع شده و هیچگونه تفاوتی بین آنها وجود ندارد و همه اقوام می توانند نمایندگانی از خویش را در بین مسئولان ارشد دولت و نظام ببینند.
در بحث مطبوعات و رسانه ها هیچگونه محدودیتی برای فعالیت اقوام متصور نیست و همه استانها شبکه های محلی خویش را برای نشر برنامه ها به زبان خویش را دارند.
کتابهای بسیاری به زبان محلی چاپ شده و هزاران کتاب دیگر نیز در سالهای آینده چاپ خواهد شد و امروزه هیچ کس به واسطه اقدامات مثبت انجام گرفته و فرهنگسازی ها دیگر از نام بردن قومیت و یا زبان خویش خجالت نمی کشد بلکه برعکس، این موضوع نه تنها مایه افتخار فرد می شود بلکه مخاطبان وی از دیگر گروههای قومی نیز وی مورد استقبال قرار می دهند.
امروزه ایران به معنای واقعی کلمه کشور وحدت است و همبستگی مردم آن در دنیا مثال زدنی است.
پس حتی اگه جمعیت لر و فارس بیشتر باشه تا حالا توی روستا و بدون هیچ پیشرفتی دارن کوچ نشینی می کنن اگه شما فارس های خوزستان به جمعیت بیشتر از اعراب افتخار می کنید الان باید هند بهتر از انگلستان و کشورهای اروپایی باشد
برادران مسلمان ایران من به نوبه خود و بعنوان یک شهروند شما را به ارامش دعوت میکنم و انشالله خداوند منان ملت ایران را از گزند نژادپرستی محفوظ بدارد که نژادپرستی بزرگترین افت جامعه و فتنه ضد امنیت بشریت است افتی که خودزنی را در جامعه رواج داده و کشور را به ورطه نابودی میکشاند.کشوری که از داخل پوک شده باشد اگر قرار باشد از هم بپاشد سرکوب و کشتن و ارعاب و حتی بمب اتم هم کار ساز نخواهد بود به فرهنگ سازی نیاز داریم فرهنگی قوی که ملت را متحد کند نه برچسب زدن و اشاعه تنفر و کفر گویی.
اقایان خانمهای نژاد پرست باز قسمتی از پست را تکرار میکنم امیدوارم متوجه باشید که امنیت ملی را در واقع امثال شما که بدون منطق و بی محابا به هموطنانشون توهین وبی ادبی میکنند،بر هم میزنند نه نقد و انتقاد سازنده.ایا هیتلر که باعث کشتار میلیونها انسان بی گناه شد و طرفدار نژاد پرستی است را الگوی خود قرار داده اید.ایده ای که هیتلر داشت حتم دارم با شما نیز جور در می امد و شما را مستحق اعدام و یا خفه شدن در اتاق گاز می دانستند چه می کردید؟هه لابد قد شما بالاتر از دو متر،چشمان آبی و پوستی بور و موهایی بلوند دارید و با ذکاوتتون بیل گیتس را شکست داده و ضریب هوشیتون بالاتر از اینشتن و صدتا توهم دیگر .اخر خداوند در کجای قران گفته که مغز و ذکاوت و سعادت در انحصار یک قوم و نژاد است.اگر مسلمان و یگانه پرست بودید نژاد و سیاه و سفید نمیکردید ایا پیامبر خدا ناگفتنی هایی مبنی بر اصطبل اسب و پوست تیره و ...صدتا عبارات و ناسزا که ادم شرمش میشود بروی زبان بیاورد،را سفارش خدا دانسته است؟ایا میخواهید مانند یهودیانی که کتاب الهی داشتند و نام عظیم محمد امین(ص) خاتم الانبیا پیامبر زمان و زمین در تورات به کرات یاداوری شده ،به ظاهر مسلمان شده ولی در باطن به فکر نابودی اسلام و برادری باشید.بس است دیگر لطفا بس کنید.اگر مسلمان باشید بس کنید.اگر هم مسلمان نیستید لااقل همان شعاری که به آن معتقدید را عملی کنید پس چرا به ان عمل نمیکنید.گفتار نیک،پندار نیک و گفتار نیک.بله رعایت در زبان ولی عمل خیر.به نظر شما اسم این عمل را چه مینامند؟
با تشکر
شهیدانی که حتی در دورافتاده ترین نقاط کشور از دل کویر گرفته تا جنگهای سرسبزشمال و از سواحل چابهار تا قله های باصلابت آذربایجان مزارشان زینت بخش خاک مقدس ایران شده است. شهدایی که برای حفظ اسلام و مراقبت از مرزهای ایران خونشان را نثار انقلاب کردند. شهدای ترک، کرد، ترکمن، بلوچ، گیلک،عرب، قشقایی تنها و تنها یک هدف داشتند جلوگیری از تجاوز دشمنان به خاک ایران و حراست از آن.
جلوگیری از تجاوز دشمنان به خاک ایران و حراست از آن.
سپاس از کاربر محترم ناشناس که پست مردم پسندانه گذاشتند جامعه اگه مثل شما فکر میکرد خیلی خوب میشد.جمشید خان خواهشمندیم ازت داخل سایت چیزها بیهوده و نژاد پرستانه نزار چون تاریخ مصرف این حرفا گذشته.ممنون
برادران مسلمان ایران من به نوبه خود و بعنوان یک شهروند شما را به ارامش دعوت میکنم و انشالله خداوند منان ملت ایران را از گزند نژادپرستی محفوظ بدارد که نژادپرستی بزرگترین افت جامعه و فتنه ضد امنیت بشریت است افتی که خودزنی را در جامعه رواج داده و کشور را به ورطه نابودی میکشاند.کشوری که از داخل پوک شده باشد اگر قرار باشد از هم بپاشد سرکوب و کشتن و ارعاب و حتی بمب اتم هم کار ساز نخواهد بود به فرهنگ سازی نیاز داریم فرهنگی قوی که ملت را متحد کند نه برچسب زدن و اشاعه تنفر و کفر گویی.
اقایان خانمهای نژاد پرست باز قسمتی از پست را تکرار میکنم امیدوارم متوجه باشید که امنیت ملی را در واقع امثال شما که بدون منطق و بی محابا به هموطنانشون توهین وبی ادبی میکنند،بر هم میزنند نه نقد و انتقاد سازنده.ایا هیتلر که باعث کشتار میلیونها انسان بی گناه شد و طرفدار نژاد پرستی است را الگوی خود قرار داده اید.ایده ای که هیتلر داشت حتم دارم با شما نیز جور در می امد و شما را مستحق اعدام و یا خفه شدن در اتاق گاز می دانستند چه می کردید؟هه لابد قد شما بالاتر از دو متر،چشمان آبی و پوستی بور و موهایی بلوند دارید و با ذکاوتتون بیل گیتس را شکست داده و ضریب هوشیتون بالاتر از اینشتن و صدتا توهم دیگر .اخر خداوند در کجای قران گفته که مغز و ذکاوت و سعادت در انحصار یک قوم و نژاد است.اگر مسلمان و یگانه پرست بودید نژاد و سیاه و سفید نمیکردید ایا پیامبر خدا ناگفتنی هایی مبنی بر اصطبل اسب و پوست تیره و ...صدتا عبارات و ناسزا که ادم شرمش میشود بروی زبان بیاورد،را سفارش خدا دانسته است؟ایا میخواهید مانند یهودیانی که کتاب الهی داشتند و نام عظیم محمد امین(ص) خاتم الانبیا پیامبر زمان و زمین در تورات به کرات یاداوری شده ،به ظاهر مسلمان شده ولی در باطن به فکر نابودی اسلام و برادری باشید.بس است دیگر لطفا بس کنید.اگر مسلمان باشید بس کنید.اگر هم مسلمان نیستید لااقل همان شعاری که به آن معتقدید را عملی کنید پس چرا به ان عمل نمیکنید.گفتار نیک،پندار نیک و گفتار نیک.بله رعایت در زبان ولی عمل خیر.به نظر شما اسم این عمل را چه مینامند؟
با تشکر
شهیدانی که حتی در دورافتاده ترین نقاط کشور از دل کویر گرفته تا جنگهای سرسبزشمال و از سواحل چابهار تا قله های باصلابت آذربایجان مزارشان زینت بخش خاک مقدس ایران شده است. شهدایی که برای حفظ اسلام و مراقبت از مرزهای ایران خونشان را نثار انقلاب کردند. شهدای ترک، کرد، ترکمن، بلوچ، گیلک،عرب، قشقایی تنها و تنها یک هدف داشتند جلوگیری از تجاوز دشمنان به خاک ایران و حراست از آن.
جلوگیری از تجاوز دشمنان به خاک ایران و حراست از آن.
سلام به هموطنان بخصوص عرب زبانان که میخواهم با اونا همدل باشیم تا اولا فکر نکنن با این عکسا و متنها نظرمون راجع به اونا بد میشه ثانیا همه جا خوب و بد داره بین قوم خودم هم خوب و بد داره.عمو جمشیدخواهشا پست نزارید با عرض معذرت اخه موندم که نه قدرت تحلیل داری و نه موهبتی از سیاست چون هردوی اینا آدم انتقاد پذیر میخواد.عمو سیاست رو به عهده سیاست مدارها بزار و به زندگیت بچسب.این همه کاربر ناشناس محترم نصیحتت کرد باز میای عین اطلاعاتیها حرف میزنی.خواهشا ادب و نزاکت رو رعایت کن.دلت رو پاک کن.قهرمانان ایران همین هایی که در اطرافت هستند همین ملت اطرافت که داری بین اونها زندگی میکنی ولی شما به خاطر قهرمانان خیالی که وجود ندارند بین قهرمانان فعلی بذر تنفر و....میکاری.قهرمان ما پیامبر است و پیامبر (ص)ماله عرب و عجم و ترک و کرد و...شیعه و سنی و...ماله همه است.همین دلیل برای اتحاد ما کافیه.برای دینی و خدایی تبلیغ کرد که سرخ و سفید و و زرد و سیاه را
همه یکی میدونست.هیچ شخصی و دینی را پیدا نمیکنی که در جهان از ازل تا ابد تمام اقشار را یکی بداند.در ضمن به شما چه زیانی میرساند اگه یکی گفت جمعیت عرب زبانان 15م یا 100م حالا مگه چه اتفاقی افتاده.
ممنونم ازت که به حرفام گوش دادین
درحال ارسال…
این همه دانشگاه و دانشمند و آثار باستانی هیچ توی بیسواد درستی!
عرب یعنی ساده دل یعنی مهربانی یعنی غیرت به امید دوری از نژاد پرس