من یک مازندرانی پایتخت نشین هستم ...!

شاید سریال اندکی از نیمه راه گذشته بود که معاون سیاسی استاندار مازندران لب به شکایت باز کرد و سازندگان "پایتخت" رو متهم به توهین به قومیت مازندرانی کرد.

معاون سیاسی استانداری مازندران که از قضا خبرنگار صداوسیما بوده و حالا خیلی تلاش میکند که بیشترین فالوده را -حتی بیشتر از استاندار مازندران- با اسفندیار رحیم مشایی بخورد، در همان مصاحبه از زحمات صداوسیمای استان مازندران تشکر کرد و این در حالی بود که مازندرانی ها هرشب در سیمای محلی، شخصیتی به نام "نوروز" دارند که با لودگی های خود به زبان مازندرانی، میهمان خانه مازندرانی هاست و آقای معاون سیاسی تا به حال احساس مسئولیت نکرده بود که شبکه استانی را متهم به تمسخر مازندرانی ها کند ...

از سوی دیگر، شاید "پایتخت" جزو معدود سریال هایی بود که در سطح ملی، لهجه مازندرانی در محوریت اصلی آن قرار داشت و به همین دلیل اهالی و شخصیت های مطرح استان، در مورد نوع قضاوت درباره این سریال در دوراهی قرار داشتند که آیا باید واکنشی داشته باشند یا نه؛ اما وقتی استانداری مازندران با جملات خاص، صداوسیما را متهم به توهین کرد و در تماس هایی از شخصیت های مختلف خواست که به این سریال واکنش نشان دهند، به نوعی خواص استان به سمت موضع گیری علیه "سریال پایتخت" هل داده شدند ...

و این در حالی بود که مردم مازندران و حتی مازندرانی هایی که در غربت زندگی می کنند، "خانواده معمولی" سریال پایتخت را یک خانواده کاملا معمولی مازندرانی یافته بودند و آنها را دوست داشتند ...

جالب اینکه خیلیها همزمان با لبخندهایی که بر لبانشان نقش می بست، با دیدن صفا و صمیمیت این خانواده مازندرانی، علاقه بسیار بیشتری به مردم و لهجه مازندرانی پیدا کرده اند ...



* "پایتخت" و سیاستهای دولت احمدی نژاد

هنگامی واکنش استانداری مازندران و تحریک دیگران به واکنش علیه این سریال تعجب برانگیزتر می شود که بدانیم قاعدتا استانداری به عنوان نماینده عالی دولت در یک استان، باید مجری سیاست های کلان دولت باشد و جلوگیری از مهاجرت به تهران و تلاش برای مهاجرت از تهران به شهرستانها از سیاست های کلان دولت دکتر احمدی نژاد بوده است و پیام اصلی سریال پایتخت نیز دقیقا درونی کردن همین سیاست برای مخاطبان بوده است و در عین حال صفا، صمیمیت و بی آلایشی مازندرانی ها در این سریال به رخ آن دسته از تهران نشینانی کشیده می شود که در مقابل شهرستانی های باصفا، مدعی "تمدن" و "باکلاسی" هستند ...

شاید به همین دلیل است که گفته می شود برخی مقامات دولتی در تماس با مسئولان استانداری مازندران به آنها متذکر شدند که فضاسازی علیه این سریال را متوقف کنند ....



* پایتخت و من

حالا که دیگه سریال پایتخت تموم شده، شبها ساعت 10 انگار یه گم کرده ای دارم؛ خیلی با این سریال و شخصیت های اون خو گرفته بودم ؛ امروز که عکسهای مصاحبه خبرگزاری فارس با بازیگران این سریال رو دیدم، دلم ریخت و تازه یادم اومد که همه اینها فیلم بوده ...

با این حال در اکثر قسمت های این سریال ناخودآگاه اشک از چشمام جاری میشد ...

شاید یادم می اومد ماه های اولی که خبرنگار خبرگزاری مهر شده بودم و در تهران تنها بودم، گاهی دفتر دوستان یا تشکل های دانشجویی شب رو سر می کردم و گاهی که پشت در می موندم، چند شب مجبور شدم که توی پارک یا خیابون شب رو بگذرونم... شاید یاد صداقت و خلوصی می افتادم که در وقتی تازه از شهرستان به تهران اومده بودم، داشتم و حالا که سالهاست پایتخت نشین شدم دیگه از اون صداقت و خلوص خبری نیست ...

شاید هم وقتی صدای یه همزبونمو میشنیدم که داره توی تیتراژ پایانی پایتخت از غریبی می خونه، به همین علت بود که اشک از چشمام جاری میشد؛ ولی هرچی بود، شب های اولی که گریه کردم پای این سریال، نگار (دخترم) با تعجب خودشو به مامانش که توی اتاق دیگه ای بود رسوند و گفت: "بابایی داره گریه میکنه" ...

مامان نگار هم بدون اینکه زیاد تعجب کنه، حدس زده بود که به خاطر شعر این فیلم و صحبت از غربت دارم گریه میکنم ... شبهای بعد دیگه کم کم نگار عادت کرد که حوالی ساعت 11 بیاد بغل من و اشکای منو پاک کنه ...

و حالا حیف که شخصیت نقی و هما و ارسطو و بابا پنجعلی به زودی ازتوی ذهن ها پاک میشه و شاید با دیدن چهره و هویت اصلی بازیگرای این سریال، دیگه اون خاطره شیرین برامون باقی نمونه ...حیف

منبع: وبلاگ حامد طالبی(خبرنگار مسلمان)