«منافقین» در سینمای ایران
پارسینه: سینمای ایران از دهه شصت تلاش کرده به موضوع فعالیتهای تروریستی سازمان مجاهدین (منافقین) واکنشهایی نشان دهد. خیلی از شخصیتهای منفی در این فیلمها معلوم نیست وابسته به کدام گروه و نیروی مخالف نظام هستند و بیشترشان فرض را بر این میگذارند که نیروهای مخالف کشور همگی به یک شیوه در داخل عملیات انجام میدهند و قصد و هدفشان هم یکی است. بنابراین گاهی تنها از ظاهر شخصیتها یا جنس حرفها میشود گرایش بدمنها را فهمید و فکر کرد که شخصیت منفی به چه نحلهای وابستگی دارد. مرور این فیلمها سمت و سوی سینما را نسبت به این موضوع نشان میدهد.
هفتهنامه صدا در ادامه نوشت:
دستنوشتهها
این تنها فیلم مهرزاد مینویی است. او تدوینگر بسیار مشهور و چیرهدستی بود که فیلمهایی مثل «وصل نیکان» و «شوکران» را مونتاژ کرده بود. سال ۱۳۶۵ تصمیم گرفت بر اساس فیلمنامهای از بهروز افخمی «دستنوشتهها» را بسازد. داستان فیلم درباره حسین معتمد بود که به دلیل نقض مقررات از کمیته اخراج و راننده تاکسی شده بود. یک روز که به خانه برمیگشت جوانی سراغش آمد و به او گفت که چند نفر قصد دارند او را ترور کنند. فیلم فضایی به شدت هیچکاکی داشت و با تعلیق و جستوجو و سوءتفاهم جلو میرفت. فیلمنامه مهندسی شده بود و اجرای مینویی دقیق و دلنشین و البته حرفهای بود. در دهه شصت که فیلمهای اکشن هنوز بروبیایی داشتند این فیلم نمایش داده شد که بد هم نفروخت اما متاسفانه چندان جدی گرفته نشد. در حالی که هنوز فیلم گرم و زندهای است و داستان خانه امن و فعالیت گروهک منافقین در آن به خوبی نشان داده شده است. سکانس پایانی فیلم «امکان مینا» به شدت یادآور سکانس آخر همین فیلم است.
پرواز پنجم ژوئن
علیرضا سمیع آذر را که میشناسید؟ او مدیر موزه هنرهای معاصر در دوره اصلاحات بود. سمیع آذر سال ۱۳۶۸ یک فیلم کارگردانی کرده به نام «پرواز پنجم ژوئن»؛ فیلمی که البته نیروهای تروریستش درباره وابستگیشان به گروه و سازمانی حرف نمیزنند اما میشود حدس زد که هواپیمارباهای فیلم وابستگی به منافقین دارند. داستان فیلم هم درباره چهار هواپیمارباست که روز پنجم ژوئن یک هواپیمای ایرانی را میربایند. یک افسر امنیتی، هواپیمارباها را خلع سلاح میکند و هواپیما را به همان مقصدی که هواپیماربایان میبردند، هدایت میکند. طراحان اصلی توطئه با برگزاری مصاحبهای مطبوعاتی وانمود میکنند که همه مسافران قصد پناهندگی دارند ولی افسر امنیتی اعلام میکند که هواپیما را با این هدف به آن جا آورده است تا معلوم شود مسافران علاقهای به پناهندگی سیاسی ندارند. در ادامه یکی از مأموران به همراه فرمانده عملیات هواپیماربایی توسط طراحان پشت پرده کشته میشوند. در این فیلم مجید جعفری، ناصر آقایی و آتیلا پسیانی بازی میکنند.
تعقیب سایهها
دومین فیلم علی شاهحاتمی درباره بمبگذاری در تهران بود؛ کاری که گروه منافقین در دهه شصت انجام میدادند. شاهحاتمی که قبل از این فیلم «گودال» را درباره برخورد ساواک با نیروهای انقلابی ساخته بود، سال ۱۳۶۹ داستانی درباره گروههای معارض کشور را مد نظر قرار داد. فیلم از جایی شروع میشود که ماشینی منفجر میشود و نیروهای امنیتی هویت و شماره خودروی عامل اصلی بمبگذاری را شناسایی میکنند. بمبگذاری دوم در خودروی دیگر باعث شهادت دو تن از مأموران خنثیسازی میشود. پرونده بمبگذاری با شهادت یکی دیگر از ماموران و کشته شدن بمبگذار بسته میشود. در این فیلم جعفر دهقان، جواد هاشمی و رضا توکلی بازی میکردند.
پادزهر
بهرام کاظمی که دستیار داریوش مهرجویی در فیلم «مدرسهای که میرفتیم» بود، بیش از ۱۰ سال منتظر بود تا اولین فیلم بلندش را بسازد. سال ۱۳۷۲ به رسم آن سالها که فیلم اولیها با یک اثر جنگی کارشان را در سینما شروع میکردند، او هم فیلمی ساخت که هم به جنگ ربط داشت هم به نیروهای مزدور مربوط به آنها. «پادزهر» هم خیلی صریح و روشن درباره منافقین حرف نمیزند اما از آن جایی که پای یک افسر عراقی در میان است و نیروهای ایرانی که با اعضای بعث همکاری میکنند، میشود حدس زد که فرد مزدور هم از این گروه است. داستان فیلم هم درباره دزدی است که حین دزدی، اطلاعاتی از یک خرابکاری به دست میآورد و سریعا اطلاعات خود را به نیروهای امنیتی میدهد اما ماموران او را بازداشت میکنند. افسر ویژه متوجه بیگناهی او میشود و درمییابد که رهبر خرابکاران یک سرهنگ بازنشسته عراقی است.
آنها هیچکس را دوست ندارند و انتهای قدرت
این دو فیلم را به این دلیل کنار هم میگذاریم، چون خیلی صریح درباره موضوع منافقین نیست. این فیلمها بیشتر روی گروههای معارض و تروریست متمرکزند اما هم به سلطنتطلبان اشاره میکنند هم به نیروهای چپ و هم به منافقین. در اولی موضوع ترور یک دانشمند هستهای موضوع اصلی است. یادتان باشد که فیلم در سال ۱۳۷۲ ساخته شده و داستان جوانی است که برای ترور وارد کشور میشود اما کمی بعد به ماهیت گروهی که برایشان کار میکند پی میبرد. فیلم دوم را کریم آتشی ساخته که آن زمان پر کار بود و فیلمهای اکشن و پلیسی میساخت. «انتهای قدرت» درباره یک مامور امنیتی است که درباره یک ترور ناموفق تحقیقی میکند و کمکم میفهمد بین این شخص و یک گروهک تروریست در داخل کشور ارتباطی برقرار است و باید خانه تیمی آنها را کشف کرد.
نفوذی
فیلم را دو نفر ساختهاند: احمد کاوری و مهدی فیوضی. امیر جعفری نقش اصلی را در آن بازی میکند. فیلم داستان جذابی دارد: فریدون کیان به همراه چند نفر از اسیران جنگ به کشور برمیگردد اما بلافاصله بازداشت میشود. چون در زمان جنگ به منافقین پیوسته و برای آنها کار کرده. زمان بازجویی کمکم موضوع عوض میشود و معلوم میشود یک نفوذی در سیستم اطلاعاتی کشور هست. این فیلم از معدود آثاری است که به واقعه حضور منافقین در جنگ و جذب نیرو و شکل برخورد با رزمندهها میپردازد و اتفاقا وجه کمیک ندارد و کاملا جدی و خشن رویکرد آنها را نشان میدهد.
اخراجیها ۲
دومین ساخته مسعود دهنمکی درباره سرقت یک هواپیما به دست نیروهای سازمان است. آنها در بغداد فرود میآیند و مسافران به عنوان تماشاچی بازی فوتبال عراقیها و اسرای ایرانی انتخاب میشوند. وجه کمیک بیشتر از نمایش روحیه خائنانه هواپیماربا اهمیت دارد.
قلادههای طلا
فیلم ابوالقاسم طالبی درباره وقایع ۸۸ است اما در آن رویدادها ردی از منافقین هم میبیند و آنها را جزو گروههایی نشان میدهد که در شلوغیها نقش داشتند و درصدد عملیاتهایی در تهران بودند. در واقع این افراد شخصیتهایی حاشیهای در فیلم هستند و آنچنان دقیق و کامل به حضورشان پرداخته نمیشود.
سیانور
دومین فیلم سینمایی بهروز شعیبی به تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین در سال ۵۴ میپردازد و نشان میدهد که رهبران مذهبی گروه چقدر تلاش میکنند تا از این اقدام انحرافی جلوگیری کنند اما قربانی خشونت و ترور میشوند. فیلم وجه تاریخی قابل استنادی دارد و شخصیتها کاملاً مطابق نمونههای اصلی هستند؛ اگر چه وجه دراماتیک آن کمرنگ است و شاید قصه آنچنان برای تماشاگران قابل فهم نباشد.
سریال ارمغان تاریکی
از معدود آثاری است که تلویزیون درباره این گروهک ساخته است. ارمغان تاریکی را جلیل سامان ساخته و داستان شکلگیری گروهک مجاهدین را نشان میدهد. سریال در زمان پخش مورد توجه قرار گرفت و حتی جوایزی هم در جشنواره سیما دریافت کرد. در این سریال امیر آقایی، لیلا زارع و آرش مجیدی بازی میکنند.
ارسال نظر