گوناگون

شرکت های هرمی با ساختار استثماری

پارسینه: پس از فعالیت شرکتهایی تحت عنوان network marketing و به وجود آمدن معضلات اقتصادی و اجتماعی، باردیگر شاهد آغاز به کار این شرکت ها تحت لوای وزارت صنایع و با مجوز رسمی هستیم. فعالیتی که همچون آتشی در زیر خاکستر کسب مجوز در حال پهنه گستردن است.

اولین بار کسب و کار به سبک شرکتهای هرمی با نام شرکت گلد کوئست معروف شد و از همان ابتدا در مقابل این نوع کسب درآمد موضع گیری های مختلفی وجود داشت.پس از انتشار اخبار مختلف و عموماً منفی در مورد شرکت های هرمی،یک جو بی اعتمادی در افراد جامعه نسبت به ان فعالیت ها بوجود آمد. آنچه در پی می آید تحلیل جامعه شناختی در مورد تمایل افراد به فعالیت در این شرکت ها نیست بلکه این نوشتار تجربه ی شخصی خود من به عنوان کسی است که چند بار در جلسات عضو گیری حضور داشته ام اما در آنها فعالیت نکرده ام .

اولین حضورم در این جلسات ناخواسته بود و به نوعی توسط یکی از دوستانم درمقابل عمل انجام شده قرارگرفتم. اما به محض مطلع شدن از ماهیت شرکت، احتیاط بیشتری کردم و عموماً در برابر پیششنهادات اقوا کننده ی فرد «پرزنت» کننده مخالفت و یا بی تفاوتی از خود نشان دادم. از نظر آنها آمال و آرزوها صرفاً مادی بود و مثال هایی را می شنیدم که در آنها هیچ چیز به غیر از پول ارزش نداشت. مطلبی که همان ابتدا موجب جبهه گیری شخصی ام در برابر این شرکت ها شد،نحوه کسب سود توسط سرشاخه ها و نوع نگاه به افراد پائین دستی بود .

از دید افراد بالا نشین هرم، زیر دستی ها حکم کارگر را دارند و هر عضو جدید مساوی درآمد بیشتر برای کسی است که او را به زیر محموعه ی خود اضافه می کند. زیر شاخه ها با تلاش دوچندانشان مبلغ اندکی را نصیب خود کرده اما سود بالاتری را برای سرشاخه ها به ارمغان می آورند. به نوعی افراد با استفاده از دیگران زمینه ی رشد خود را فراهم می کنند. درهمین سیستم افرادی حریص دست به رفتار هایی غیر اخلاقی و انسانی زدند. به عنوان مثال عضو گیری های چندین نفری در روستاها و یا درگیر کردن اعضای خانواده از جمله روش های ناصحیح بودند. اینگونه سوء استفاده ها موجب نگرش منفیِ مضاعف نسبت به این کسب و کار شد. چراکه در این روش، افراد حتی برای مسائل انسانی هم ارزشی قائل نبودند .

از آن ایام چند سالی گذشت و بصورت اتفاقی یکبار دیگر از طریق یکی از دوستان، در روزهای حساس پس از اتمام خدمت با پیشنهار کار در یک شرکت هرمی دارای مجوز روبرو شدم.اصرار های فرد پیشنهاد دهنده و اهداف جدید این شرکت ها، موجب شد تا برای اولین بار تصمیم بگیرم که به این کار فکر کنم. با وجود یکسان بودن روش کسب درآمد و مدل سازمانی این شرکت با شرکت های هرمی، پرزنت کنندگان سعی می کردند تا از واژه ی هرمی در مورد شرکت آنها استفاده نشده و بیشتر بر نام «بازاریابی شبکه ای» تاکید داشتند .

برای کسب اطلاعات در مورد شرکت ابتدا در اینترنت به تحقیق پرداختم و به دلیل ادعای دوستم، سایت وزارت صنعت را برای یافتن مجوز شرکت متبوع جستجو کردم.مجوز شرکت،ماهیت محصولات، هیئت مدیره، اخبار پیرامون فعالیت شرکتهای هرمی و مصوبات مجلس را در مورد این شرکت ها خواندم. ظاهراً همه چیز قانونی بود. اما ذهنیت منفی نسبت به این شرکت ها باعث شد تا به دنبال سوالات مهمتر، با جواب های دقیق تربروم .

بر اساس بررسی های من اینطور به نظر می آمد، که فعالیت شرکت ها قانونی و براساس حمایت از تولید داخل بنا نهاده شده است. اما تمام این ادعاها در اولین جلسه ی عضو گیری یا همان «پرزنت» روی دیگر خود را نشان داد. روند کار هیچ تغییری نکرده و تنها اسامی عوض شده اند. اعطای مجوز به شرکت ها باعث شده تمام فعالیت های مرسوم شرکتهای هرمی با یک وجهه ی قانونی ادامه پیدا کند .

البته با وجود کسب مجوز، هنوز هم فعالیت های شرکت به خصوص عضو گیری ها بصورت علنی انجام نمی شود .

آدرس و اطلاعاتِ دفترِ رسمیِ شرکت ها در سایت وزارت صنعت اعلام شده، اما فضای کاری آنها همچنان در فضاهایی غیرِ علنی است.من شخصاً در اولین جلسه ی «پرزنتِ» شرکت، وارد ساختمانی شدم که هیچ تابلوی رسمی و علنی نه در خیابان و نه بر درب ورودی واحد مربوطه داشت. دفتر مذکور یک واحد آپارتمان با کاربری تجاری بود که هیچ اسم و اطلاعاتی از آن در ورودی ساختمان درج نشده بود. درست مانند آنچه که در هنگام ورود به ساختمان شرکت های هرمی رخ می داد، از طریق تلفن به یکی از اعضا اطلاع داده شد تا بلافاصله پس از رسیدن به مقصد، درب اصلی ساختمان سر موقع باز شود ما داخل ساختمان شویم. این اتفاق اولین موردی است که فعالیت نیمه پنهانی شرکت را می رساند و توجیهی برای آن وجود ندارد .

به محض آنکه وارد ساختمان شدم، همان ادبیات و نحوه ی برخورد را دیدم که در گذشته در یک شرکت هرمی دیده بودم.همان تملق و چاپلوسی های نمایشی را دیدم که برایم تازگی نداشت. عزت و احترام های غلو شده، تعاریف آنچنانی از شخص معرف پیش چشم فرد جدید ، نکته ای بود که برایم کاملاً آشنا بود. در صورت اغوا نشدن افراد این اولین نکته ی سوال برانگیزی است که در ذهن او ایجاد می شود .

این رفتار های درون سازمانی کم کم ایجاد می شود و شاید حتی خود اعضا هم متوجه مصنوعی بودن آن نباشند. به عنوان مثال در جلسه ی «پرزنت» من، دلال مسکنی حضور داشت و تلاش می کرد تا با استفاده از لفظ قلم سخن گفتن خود را موجه و مطلع جلوه دهد.اما رفتار تصنعی او بارها از قابی که برای تصویر خود ساخته بود بیرون میزد و چهره دیگرش هویدا می شد. نکته ی دیگر سعی در القای همه چیز دانی از سمت فرد برگزار کننده ی جلسه ی عضو گیری بود. این فرد با کمک جوی که دیگر اعضا می ساختند سعی می کرد به طور همزمان، هم حرفهای حفظ کرده اش را برای من بازگو کند و هم من را از لحاظ شخصیتی آنالیز کند .

در مسیر تحریک و اغوای شنونده، هیچ حد و مرزی برای شخص «پرزنت» کننده وجود و هدف تنها وارد کردن شما به سیستم است. اگر در وجود شما رگه هایی از مخالفت ها نسبت به مسائل سیاسی، اخلاقی و یا حتی اعتقادی دیده شود، همان نکات به عنوان شاهراه ورود به افکار شما انتخاب می شوند و آن شخص با صحبت های پی در پی، شما را برای قدم گذاشتن در این راه تهییج می کند .

بسیاری از افرادی که در این جلسات سعی در بمباران ذهنی افراد دارند، اطلاعات ناقص و تحریف شده ی خود را بوسیله ی از بر کردن جزوات و فیلم های آموزشی بدست می آورند و با اعتماد به نفس کاذبی که به دست می آورند، فعالیت خود را مصرانه دنبال می کنند .

نکته ی جالب دیگری وجود دارد که در«پرزنت» کردن بعضی افراد، به عنوان عاملی محرک مورد استفاده می گردد و آن استفاده از جنس مخالف است!این عامل از ابتدا و همیشه به کار گرفته نمی شود. استفاده از این عامل براساس آنالیز ابتدایی فرد و یا برنامه ریزی قبلی انجام می شود .

مطلب فوق برای یکی از دوستانم اتفاق افتاده بود. اوبا نگاهی شکاکانه نسبت به ورود به این عرصه، در این جلسات شرکت کرده بود. به همین دلیل از ابتدا با یک گارد بسته به حرفهای آنها پاسخی صریح داده بود. او تعریف می کرد که در یک لحظه متوجه شدم که توسط چند دختردوره شده ام و در حال پاسخ دادن به پیشنهاد ورود به شرکت از سمت آنها هستم؛ اما ادبیات و لحن مورد استفاده ی آنها، شباهتی به ترغیب برای ورود به یک کار اقتصادی نداشت. شاید از سوی آنها توجیه استفاده از چنین تکنیکی، ایجاد جذاییت برای بازاریابی و مسائلی از این دست باشد؛ که به هیچ وجه با عرف و فرهنگ جامعه ی ما همخوانی ندارد .

مسئله ی دیگری نیز در مورد جذب اعضا وجود دارد که باز هم تناسبی با فعالیت یک شرکت با داعیه داری قانونی ندارد.در این شرکت ها عضو گیری در مرحله ی اول با سماجت تمام انجام می شود و تنها برای ایجاد یک خلا ذهنی یک یا دو روز فرد را رها می کنند و مجدداً به سراغ فرد می روند و بیش از پیش او را بمباران فکری می کنند .

وقتی صحبت از سماجت می کنیم منظور همت دوچندان و یا ممارست آنها نیست. بلکه اصرار بیش از حد و آزار دهنده ای است، تا فرد در مقابل هجمه ی آنها کوتاه آمده به عضویت شرکت مورد نظر آنها دربیاید .

در نحوه ی برگزاری جلسات عضو گیری نکته ی دیگر وجود دارد و آن اجتناب از«پرزنت»افراد بصورت انفرادی است. این یک اصل در برگزاری این جلسات است و این نکته ای است که آن را به اعضا گوشزد می کنند. علت این امر در نحوه ی اثر گذاری بر افراد است. فردی که قصد عضو گیری دارد باید در شرایطی این کار را انجام دهد، که هم از لحاظ محل استقرار و هم از لحاظ تعداد نفرات، بر شخص جدید غالب بوده و اتمسفر فضا بر اساس نظر او باشد. به عنوان مثال هیچگاه یک فرد برای تبلیغ فعالیت شرکت، به تنهایی وارد یک جمع نمی شود .

همچنین عمدتاً محل انجام «پرزنت» محلی است که از طرف عضو گیرنده تعیین می شود. علت این امرهمان استفاده از ظرفیت کار جمعی بر روی یک فرد است. این روش موجب می شود که فرد را تحلیل کرده و از زبان افراد گوناگون برای ترغیب او استفاده کنند .

دلایل دیگری نیز وجود دارند که در نظر گرفتن آنها موجب می گردد به فعالیت این شرکت ها با تردید بیشتری نگاه کنیم. این شرکت های با شعارحمایت از تولیدات داخلی وارد این عرصه شده اند اما خروجی کار آنها با این امر منافات دارد. آنچه که شخصاً در سبد خرید محصولات شرکت مذکور دیدم، اجناس بنجل با قیمت نسبتاً ناچیزی بود که هیچ سابقه ی قبلی نداشته و از ابتدا فعالیت خود را تحت عنوان آن شرکت آغاز کرده بودند. با این شرایط ارائه این محصولات، تنها زمینه ساز ورشکستی کارخانه های صاحب آن می گردد .

این پایان کار نبود. به عنوان مثال شرکتی که شخصا در آن پرزنت شدم، به ارائه لوازم آرایش نامرغوب و بدون اسم و رسمِ ترکیه ای هم اهتمام می ورزید. محصولاتی نامعتبر که نام ونشانی از شرکت تولید کنندهِ آنها در اینترنت نبود. همینطور ارائه مواد غذایی و مهمی مانند عسل و روغن، که نیازمند تخصص خاص و سابقه در این امر است .

مسئله دیگر همان نحوه ی کسب درآمد است. در این کسب و کار ابتدا از کسب سود به دلیل حذف واسطه صحبت می شود و جایگزین آن را همین اعضا می دانند. بدین ترتیب کسب سود کلانی که از آن صحبت می کنند را به این روش منطقی جلوه می دهند. این مطلب در همین جا مسکوت نمی ماند و در مراحل بعد با مطرح شدن سود تصاعدی و کاهش ریسک فروش در صورت افزایش زیر مجموعه ها، افراد را به فعالیت بیشتر تحریک و افراد را به گسترده کردن زیر شاخه ها ترغیب می کند. این همان نقطه ای است که در آن هیچ ردی از تولید و حمایت از کارخانجات داخل در کنار کسب در آمد دیده نمی شود .

تنها موضوع مورد اهمیت برای ساختار شرکت، افزایش زیرشاخه هایی است که با خرید کالا ها آنهم به مبالغ گزاف شرکت را به سود های کلان می رسانند و ذره ای از آن دریا را هم نصیب خود می کنند. این یک سیستم کاملاً استثماری است و بالا دستی ها سود ناعادلانه ی تلاش پایین دستی ها را می خورند. هرکس که طالب درآمد بیشتری باشد، باید افراد جدیدی را به عضویت شرکت درآورد تا بلکه به درآمد و سود مورد نظر خود برسد .

تمام مطالب گفته شده با ورود به حوزه های مهم اقتصادی و اجتماعی، موجب بروز ناهنجاری هایی شده اند که قشر جوان کشور را به شدت تحت تاثیر قرار می دهند.اعضا با شرکت در کلاس ها، در کنار آموزش با یکدیگر مرتبط و آشنا می شوند. این شغل زمان کاری معین و یا محل کار مشخصی ندارد و این امر در کنار جلب رضایت افراد مسائلی را به وجود می آورد که مورد اعتراضِ خانواده ی بسیاری از اعضا نیز می باشد .

حضور دختران و پسران در ساختمان هایی بی نام و نشان یا محل های دیگری برای برگزاری جلسه، ارتباط با افراد مختلف و نداشتن اطلاعات از هویت واقعی یکدیگر و مسائلی از این دست در شرایطی اتفاق می افتد که هیچ بخش یا فردی از سازمان بر آن نظارتی ندارد و این مسائل را پیگیری نمی گند. تنها مسئله ای که برای شرکت ها اهمیت دارد، سود و افزایش اعضای شرکت است .

نکته ی آخر شاید به عنوان یک شعار تلقی شود اما به نوعی مهمترین نکته برای تلقی منفی در مورد این شرکت هاست .

این مشاغل در حال تغییر ماهیت تغییر ماهیت کسب و کار در جامعه هستند. آنها با زیر سوال بردنِ درآمدِ دیگر مشاغل و تمسخر مشاغل دولتی و اداری، به دلیل یکنواخت بودن کار و مسائلی از این دست، فعالیت خود را پویا و بروز جلوه می دهند و از اصل جذابیت به روشهای مختلف جوانان را به سمت این مشاغل ترغیب می کنند. اما در پس این تبلیغات و ظواهر چیز دیگری است. جنس این نوع فعالیت ها از جهت ارائه محصولات بی نام ونشان،دقیقاً مانند شغل کاذب دستفروشی است؛ با این تفاوت که این کسب و کار در پوشش شغلی با اسم رسمی آنچنانی و زرق و برقی با شکوه به نمایش درمی آید .

مشاهده ی شور و شوق در چشمان جوانان جویای کاری که که با روشی هایی شبیه شست و شوی مغزی، به این راه کشیده شده اند اتفاق دردناکی است. برقی که در چشم تک تک این جوانان دیده می شود می توانست عزمی بزرگ را به همراه داشته باشد که برگرفته از دل این افراد باشد. این جوانان در جلسات متعدد و رویا پردازی های آنچنانی، چنان اغوا شده اند که هیچ صدای مخالفی را نسبت به فعالیت شرکت متبوع خود نمی پذیرند و برای منتقدین جواب منطقی ای ندارند. آنچه که آنها در جواب می گویند، تکرار همان مطالب عنوان شده در کلاسهاست .

ای کاش مسئولان به جای دادن مجوز های پر سود به شرکتهای منفعت طلبی اینچنین، به فکر حمایت از تولید کنندگانی بودند که به واسطه ی سنتی بودن و یا کمبود پشتوانه ی مالی ورشکست شده اند و برای ادامه ی حیات خود،به تعدیل نیرو و سپس تعطیلی کارخانه می پردازند.

منبع: الف نیوز

ارسال نظر

  • صابر

    واقعا همه ی این مطالب واقعی هستند. از نویسنده کمال تشکر رو دارم.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار