گوناگون

علاج خوف چیست؟

می گویم: اصل خوف، ایمان به خدا و روز قیامت و ثواب و عقاب و بهشت و دوزخ است.
حال این ایمان، خواه از روی تقلید و به مجرد شنیدن برای انسان پیدا شده باشد، یا از روی تحقیق و برهان و یا کشف و مشاهده.اما خوف و ترسی که برخاسته از ایمان تقلیدی است شبیه ترس کودک از مار است؛ زیرا او چون از مادرش شنیده که مار انسان را می گزد و می کشد ، و پدر و مادرش را دیده که از مار می گریزند و از دیدنش وحشت می کنند، این ترس برای او حاصل شده و تقویت می شود، و خوفی که برخاسته از ایمان تحقیقی باشد، شبیه خوف عُقلا از آنچه عقل حکم به ضرر و موجب هلاکت بودن آن می کند ، می باشد و هرچه مبادی و اصول این ترس به حس نزدیک تر باشد و انسان بیشتر به یاد او و به فکرش باشد، این خوف بیشتر می شود.

خوفی که ناشی از کشف و شهود باشد، خوفی است که جمیع فضایل خوف را در بر دارد و هر شهوت و غضبی را که در دل او باشد، می سوزاند و همه چیز را از یاد می برد و برای مومن همّ و غمی جز همانچه از آن می ترسدو نجات از آن، باقی نمی ماند.

برای این مرتبه از خوفهم باز مراتبی است و آنکس که مثلاً آتش جهنم را شهود نموده ، خوفش به اندازه ی کسی که عذاب بُعد و حجاب از لقای پروردگار را شهود نموده، نخواهد نبود.

آیا نشنیده ای که امیرالمومنین علی (ع) پس از اینکه شدت عذاب جهنم و طولانی بودن مدت آن را بیان می نماید، می فرماید:بارالها! ای آقا و ای مولای من! فرض کردم که بر عذاب تو صبر نمایم، چگونه فراق و دوری تو را تحمل کنم؟

و گرفتم آنکه بر آتش سوزانت صبر نمودم ، چگونه از نظر به کرامت و بزرگواریت در گذرم؟

اگر خواستی که فرق بین عذاب آتش دوزخ و عذاب آتش فراق را دریابی، بین عالم حسی و و عالم عقلی و درک حس و عقل مقایسه نما؛زیرا نسبت حس به عقل ، چون نسبت قطره به دریا،بلکه هنوز هم بیشتر است و خوف و بعد حجاب برای مقربان درگاه الهی، قطعاً مایه ی هلاکت آنهاست.ولی چون ذات اقدس حق، خود سیاست قلوب اولیایش را به عهده دارد، هرگاه که مبادی این خوف در دلهای آنها فزونی گیرد، و دل های آنها را بسوزاند و آنها را به هلاکت نزدیک سازد،نفحه ای از نفحات رحمتش بر آنها وزیدن گیردو قطره ای چند از باران رجا و امیدواری بر دلهای مرده ی آنان فروبارد و آنها را دوباره زنده گرداندتا حُکم و حکمتش را درباره ی آنها جاری سازد و اجلی که برای آنها مقرر داشته نزدیک شود.این زمان است که بساط خوف و رجا را در هم پیچد و شوق لقای محبوب بر دلهای آن ها غلبه کند؛ به گونه ای که اشتیاقشان به مرگ بیشتر از اشتیاق طفل به پستان مادر گردد.

و شاید آنچه ما گفتیم، معامله ی او با بعضی از اولیایش باشد و با هریک از آنها رفتاری خاص داشته باشد که همه ی آنها ناشی از کرم و بخشش و رأفت و مهربانی و فضل و احسان او ، و مناسب حال آن ولی در راه ترقی به آن مقامات و درجه ی عالیه ای که به مقتضای اسما و صفاتش برای آنها مقرر داشته می باشد.




کتاب اسرارالصلوة شیخ جلیل القدر میرزا جواد ملکی تبریزی/ترجمه رضا رجب زاده/ص 215 و 216

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار