گوناگون

علی حاتمی به روایت علی حاتمی

علی حاتمی به روایت علی حاتمی

پارسینه: من اولین کارگردان ایرانی بودم که قبل از بچه مسلمانهای امروز فیلمی را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کردم و در تمام فیلمهایم جلوه هادی از اعتقادات مذهبی خودم حضور یافت... چیزی که برایم مطرح است اینکه مسئله شروع زبان فیلم با نام و ذکر خدا باشد. مثلا درب مغازه را در اول فیلم سوته دلان که باز می کنیم با بسم الله الرحمن الرحیم است با کلام خداست

به گزارش پارسینه، تکه ای از پازل پیچیده شخصیت علی حاتمی را می توان از نقل قول هایش در گفتگو با خبرنگاران پیدا کرد، آنچه را که می خوانید تعدادی از این روایت ها است، علی حاتمی به روایت علی حاتمی.

***

خط فارسی از سمت راست شروع میشود بنابراین من کمپوزیسیون خود را بر این اصل هنر ایرانی بنا می نهادم یعنی سنگینی کادر را میذارم به طرف راست (برخلاف غربیها که سنگینی کادرهای سینمائیشان طرف چپ است) این را دقیقا رعایت می کردم. به دقت و همیشه. این فرم کلاسیک و اصلی نمابندی من است (گفتگو با امید روحانی در جستجوی هزار و یک شبهای از دست رفته. ماهنامه فیلم شماره 69 مهر1367)

2- از همان زمانی که نوشتن کارهای نمایشی را شروع کردم در جستجوی زبان خاصی بودم که ویژگیهای زبان ما را داشته باشد. در این جستجو پی بردم که ما برای بیان مقاصدمان در بیشتر اوقات صریح حرف نمی زنیم. در حرفهایمان کنایه وجود دارد یا از امثال و حکم استفاده می کنیم و یا حدیثی از کتابهای مقدس و یا قرآن مجید می آوریم. این لحن حرف زدن کمی شباهت به زبان قصه ها دارد. و میدانید که زبان قصه ها- حتی قصه های بین المللی- شباهت زیادی بهم دارند. بارها اتفاق افتاده که برای اثبات نظرمان از اشعار قدما کمک بگیریم و حتی اگر بخواهیم کاسبکارانه به این موضوع نگاه کنیم می بینیم که حتی دوره گردها هم برای عرضه و فروش کالای خود با لحنی ریتمیک و با قافیه مطاع خود را عرضه می کنند مثل: عسلی طالبی ،عسل طالبی ، طلا گرمک و یا آهای باقلای تازه ، خدا وسیله سازه... ما حتی برای اظهار مقاصد اجتماعی و سیاسی هم از ریتم و قافیه استفاده می کردیم فرضا در گذشته این شعر را ساخته بودند که: نون و پنیر و پونه، قوام گشنمونه و یا برای ظل السلطان که آدم ظالمی بود این شعر را می خواندند: کفشات رو گیوه کردی ، خواهرت رو بیوه کردی(چون شایع بود که او شوهر خواهرش را کشته)... بنابراین چنین زبانی خلق و خوی فرهنگ مردم ماست... (از مقاله گذشته و حال در گفتگوئی با علی حاتمی از ایرج صابری. ماهنامه سینما شماه 6 اسفند 1355)

3- همه حرفهائی که درباره سینمای من میزنند خودم میدانم . که اینها عکسهای تخت خوش پوشی است که من عاشق صحنه آرائی هستم و میزانسن بلد نیستم و پرداخت سینمائی ندارم و از این قبیل... و مقصود از الگو نداشتن همین است که اگر آقای وارن بیتی مثلا در دیک تریسی کاری را میکند فورا می گویند که از پرداخت و دکوپاژ کمیک استریپ استفاده کرده است یا فلانی از جریان سیال ذهن بهره برده است اما به من که میرسد ناگهان می گویند سینما بلد نیستم و مونتاژم فلان طور است و کاسه بشقاب می چینم و غیره ... من نمی توانم قصه ایرانی را با الگو و پرداخت فرنگی بگویم. یعنی منهم فیلمهای موزیکال یا درباره موسیقی در سینمای اروپا و جهان را دیده ام و خیلی هم زیاد دیده ام و با دقت هم دیده ام. اما همه تلاش من در این سالها این بوده که به به زبانی به سبکی برسم که از یک نوع قصه پردازی ایرانی بهره بگیرد. همانطور که قصه حسین کرد شبستری را با رابین هود مقایسه نمی کنید و هزار و یک شب شبیه دن کیشوت نیست من می کوشم به سبکی و نوعی از یک روش قصه گوئی و یافتن پرداختی مناسب و در خور آن روش برسم.از یک ریتم حسی تر و غریزی تر.دیگر در فکر این نیستم که این به زعم آقایان حرکت دارد یا ندارد، میزانسنش در مقایسه با فلان فیلم خارجی که هم من دیده ام هم آنها به درد میخورد یا نمیخورد... (از مقاله امید روحانی ،من قالی می بافم ، ماهنامه فیلم شماره 120 اسفند 1370)

4- من اولین کارگردان ایرانی بودم که قبل از بچه مسلمانهای امروز فیلمی را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کردم و در تمام فیلمهایم جلوه هادی از اعتقادات مذهبی خودم حضور یافت... چیزی که برایم مطرح است اینکه مسئله شروع زبان فیلم با نام و ذکر خدا باشد. مثلا درب مغازه را در اول فیلم سوته دلان که باز می کنیم با بسم الله الرحمن الرحیم است با کلام خداست. حالا مهم نیست که قضیه را چگونه برداشت می کنند اما من مایل بودم و هستم که با نام خدا شروع کنم... (یادهای کودکی و گرایش به ادب عامه در سال 1356)

5- حالا مثل اینکه باید ازین سینما بروم و یا به قول دیالوگ فیلمهایم طعمه دام و صید صیاد شدم یا میشوم و شاید این پایان عشق است و یا آغاز راه و اگر مرگی هست هیچگاه چیز ترسناکی نیست همانطور که در شاهنامه ی ما هم نبوده و یا به همان نحو که من در فیلمهایم مرگ را ترسیم کرده ام- دلشدگان ، مادر...- و من در فیلمهایم پرسوناژهایم را قبل از مرگ تطهیر میکنم. هرچند خداوند عادل است و رحمان و رحیم ... و البته مرگ پایانی برای زندگی نیست. شما غیر ازین فکر میکنید؟ (گفتگوئی با حاتمی در روزهای بیماری.از سید ابراهیم بحرالعلومی 1375)

ارسال نظر

  • محمد

    خدایش بیامرزد
    کاش بود و با فرهنگ اصیلمان بیشتر آشنا می شدیم یا ما دیر رسیدیم
    به قول دیالوگ خودش آخر سوته دلان:همیشه دیر میرسیم

  • شهريار

    روحش شاد
    فيلم هاي -مادر- و -دلشدگان- فوق العاده زيبا هستند

  • مينا

    به قول استاد مشايخي : علي حاتمي سعدي سينماي ايران است

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار