گوناگون

زندگی زنان کارتن خواب و معتاد چگونه است؟

زندگی زنان کارتن خواب و معتاد چگونه است؟

پارسینه: ردپای ته سیگارها و سرنگ ها را می گیرم و خود را به صدایی که همگان را به نقطه ای از پارک کشانده می رسانم.

سیگار، فندک، سرنگ، پایپ، خماری و پارکی در جنوب شهرتهران... اینجا همه همدیگر را می شناسند و با نگاه مشکوکی براندازم می کنند . جرأت را در دلم جمع میکنم و در پارک قدم می زنم. پارکی که واقعاً پارک نیست و پر است از چادرهایی که داخل آن زنان و مردان مصرف کننده هستند که یا خمارند یا نشئه و بی وقفه زندگیشان را دود می کنند. منتظرم تا لیلا ارشد بیاید.
*ورود افراد سالم به این پارک ممنوع است
ردپای ته سیگارها و سرنگ ها را می گیرم و خود را به صدایی که همگان را به نقطه ای از پارک کشانده می رسانم. در چادری 5 نفر دعوایشان شده و فحش و کتکی بود که نثار هم می کردند. خون از صورت یکی از آنها سرازیر است و کسی جرأت جدا کردن آنان را ندارد چرا که سرنگ وسیله دفاعیشان است و بیماری هپاتیت یا ایدز جاری در خونشان ...
*ما حامی زنان و مادران نجات یافته هستیم
نامش لیلا است، او هم تنهاست، او در کنار چند نفر از دوستان و هم مسلکانش با کم ترین حمایت 10 سالی است که اینجا را اداره می کند و هر روز شاهد حضور زنان معتادی است که زندگی هر کدامشان تراژدی غم انگیزی را به دنبال دارد.
از خانه خورشید برایم می گوید: این موسسه از سال 1385 تاکنون در منطقه 12 شهرداری تهران واقع در خیابان شوش (دروازه غار) فعالیت خود را با هدف ارائه خدمات و کاهش آسیب های ناشی از اعتیاد برای زنان سوء مصرف کننده آغاز کرد. در زمستان 1393 با توجه به تجربیات، مشاوره های انجام شده و آگاهی از کاستی ها و نیازهای موجود بر آن شدیم تا گروه هدف را تغییر دهیم و حمایت ها را برای زنانی که قطع مصرف کرده اند و دارای فرزند هستند، متمرکز کنیم.
*زنان بهبود یافته باید سالم بمانند
زنان در حال بهبودی از سوء مصرف مواد و فرزندان خردسال و نوجوان آن ها محدودیت های بسیاری را تجربه می کنند و نیازمند دریافت حمایت های اجتماعی هستند تا سلامت خود را حفظ کنند.
در میان گفتگو، زن جوانی به نام مینا چندباری برای انجام کاری به داخل اتاق آمد. ارشد می گوید: این خانم بهبودیافته این مرکز است و پسری به اسم رادین دارد اوایل هرازگاهی با ترس به اینجا می آمد و سریع فرار می کرد تا اینکه با جلب نظر وی از بازگشت مجدد به سوء مصرف موجب ترکش شدیم و سعی کردیم تا دوباره مادرش را راضی کنیم تا او را بپذیرد چرا که زنان دارای سابقه سوء مصرف عموماً از حمایت های خانواده و جامعه بی بهره اند، تبعیض را تجربه می کنند و نیاز به دریافت حمایتهایی دارند که در معرض بازگشت سوء مصرف قرار نگیرند. اگر بیماری اعتیاد را یک بیماری جسمی، روانی و اجتماعی بدانیم، درمان این بیماری رفتاری با نگاه حمایتی همه جانبه، سیستمی و انسانگرایانه می تواند نتیجه بخش باشد.
*این مرکز مخالف ازدیاد اعتیاد است
لیلا ارشد از اعماق وجود می کوشد تا زنان معتاد را به زندگی برگرداند و کورسویی از محبت را در دلشان روشن کند. اما عده ای بر این تصورند که با تأسیس این موسسه در این محله، اعتیاد افزایش پیدا کرده است. در صورتی که به گفته ارشد از زمانی که او در دهه 50 دانشجوی مددکاری اجتماعی و در دهه 70 عضو هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان بوده، اعتیاد نیز در این محله دیده می شد و افزایش آن دلیل بر وجود این مرکز نیست و ارائه برخی خدمات بدون برنامه ریزی و صرفاً دلسوزانه به معتادان سبب شده تا آنان از مکان های دیگر به پارک حقانی بیایند چرا که در این پارک هم سرویس بهداشتی است و هم حمام و هر شب به آن ها شام رایگان می دهند و این امر موجب شده تا تلاش این افراد برای اقدام به بهبودی کمتر شود و مشکلات دیگری بوجود آید، که برای حل مسئله و رفع آن نامه ای به شهردار منطقه 12 نوشته ایم:


داستان زندگی زنان کارتن خواب و معتاد
جواب به کنجکاوی در خصوص علت: تا زمانی که ما نگاهی همه جانبه به تجربیات و برنامه های سال های گذشته در کشورمان و تجربیات موفق سایر کشورها برای پیشگیری و درمان، نداشته باشیم و با برنامه ریزی و تبلیغات درست چاره اندیشی نکنیم، وضع به همین صورت است.
از آذر سال 1393 که مرکز گذری درمان زنان مصرف کننده را تحویل دادیم و بر حمایت زنانی که قدم بزرگی برداشته و قطع مصرف کرده اند، متمرکز شدیم، هنوز نتوانسته ایم پروژه مشخصی را با نهاد دولتی خاصی داشته باشیم . سازمان بهزیستی ظاهرا پروژه ای برای توانمندسازی و حمایت ندارد و سازمان های مرتبط دیگر هم پیشنهادی برای فعالیت به ما نداده اند.

حمایت و خدمات رسانی به زنان آسیب دیده و دارای سابقه سوء مصرف، کار دشواری است زیرا این گروه برای خیرین سنتی جذابیت و مقبولیت لازم برای دریافت کمک را ندارند و افرادی هم که دغدغه سلامت اجتماعی را دارند معمولا از امکانات مالی کافی و مناسبی برای حمایت اجتماعی و مالی این گروه برخوردار نیستند و این مشکلات باعث تداوم روند آسیب می شود در حالی که تجربه نشان می دهد که آموزش مهارت های اجتماعی و اشتغال دو رکن اساسی و بسیار موثر در پیش گیری از اعتیاد هستند.
*ما صدای زنانی هستیم که حامی می خواهند
ما همواره درصددیم با حمایت زنان از لغزششان جلوگیری کنیم و به آنها آموزش می دهیم که مهارت مقاومت در برابر پیشنهاد مصرف دوباره را داشته باشند. بسیاری از این زنان نیز مادر هستند که باید فرزند پروری را یاد بگیریند و ارتباط خود را با خانواده شان ترمیم کنند.


از آذر 1393 تاکنون 130 پرونده تشکیل دادیم و در جهت حمایت اجتماعی و توانمندسازی زنان کوشیدیم و در راستای اشتغال آنان نیاز به پشتوانه بزرگی داریم تا زنان در فضایی امن با مشاغلی چون بسته بندی کسب درآمد کنند و بتوانند پس از مدتی به استقلال برسند هر چند پس از مستقل شدن آنان را رها نمی کنیم و پیوسته حامیشان هستیم اما متأسفانه افراد محلی این فعالیت ها را نادیده گرفته و به دلیل مشکلات و تصور نادرست ما را مسب افزایش اعتیاد در این محله میدانند در حالیکه حضور ما و دیگر گروه های فعال در محله طی این سالها با هدف کاهش آسیب و حمایت از گروه های در معرض خطر و آسیب بوده و هست.
*مسئولین باید سخت گیری بیشتری کنند
در نگاه اول ظاهرشان اصلا نشان نمی دهد که روزگاری در پوچی بودند اما مدتی است که تاریکی را رها کرده و در مأمن امن کارگاه خورشید مشغول به کار هستند.
بهاره 45 ساله است که یک دختر 25 ساله و یک پسر 28 ساله دارد و حدود 6 سالی اعتیاد داشته است و از سختی آن دوران می گوید:
شوهرم مصرف کننده بود و من نیز توسط او و بدون آگاهی از پیامد اعتیاد معتاد به شیشه و کراک شدم و هر بار که قصد ترک داشتم به خاطر جدایی از همسر، مشکلات مالی، عدم اعتماد به نفس و .. دوباره لغزش می کردم. برادرم هم مصرف کننده بود و حدود 7 سالی اعتیاد داشت اما خوشبختانه اقدام به ترک کرد و وقتی دید که من در شرایط بدی به سر می برم و از اینکه تنها زن معتاد در فامیل هستم و خجالت می کشم، راه را برای ترک من باز کرد و من از طریق یک کلینک حمایتی با اینجا آشنا شدم. اینجا به انسان امید و روحیه می دهد و باعث پیشرفتش می شود.


بهاره با اشاره به این که افرادی که اعتماد به نفس کمی دارند و در فقر به سر می برند بیشتر از بقیه در دام اعتیاد می افتند، می گوید: باید رسانه ها سطح آگاهی را بالا ببرند و به جوانان نشان دهند که آخر اعتیاد، نابودی است.
بهاره اکنون قطع مصرف کرده است و از جامعه می خواهد که به او اعتماد کنند. دخترش او را پذیرفته اما پسرش می گوید تو سرنوشت ما را عوض کرده ای! او می خواهد جبران کند اما نیاز به اشتغال و وام مسکن و ... دارد تا این روند را تسریع بخشد.
دلآرام ، زنی میانسال است که حدود 29 سال اعتیاد داشته و 6 سالی است که ترک کرده است و در این باره می گوید: من قبل از ازدواج هیچ آشنایی با مواد مخدر نداشتم اما شوهرم مصرف کننده بود و همیشه این موضوع را انکار می کرد و می گفت من به خاطر اینکه در شیفت شب کار می کنم و برای جلوگیری از خوابالودگی، هروئین می کشم و اصلا معتاد نیستم و زمانی که من دچار درد و ناراحتی می شدم می گفت مقداری هروئین مصرف کن که دردت تسکین یابد تا اینکه چشم باز کردم و دیدم معتاد شدم. 5 فرزند دارم که حدود 16 سالی آنان را ندیدم اما بعد از ترک دوباره رابطه مان برقرار شد و خدا را شکر همگیشان سالم هستند.
دلآرام می گوید: امثال ما به مرزی می رسیم که عاجز و درمانده می شویم و می خواهیم زندگی بدون مواد را تجربه کنیم اما بعد از ترک نیاز به حمایت داریم. مسئولین هم باید به یاری ما بشتابند و سخت گیری بیشتری کنند تا آمار اعتیاد کاهش پیدا کند. حتی نباید به معتادان در پارک خدمات ارائه شود. وجود حمام، سرویس بهداشتی و غذا یک معتاد را تشویق به ترک نمی کند بلکه بدتر او این روند را ادامه می دهد چرا که به او سخت نمی گذرد.
منیره 37 ساله است و با یک دختر 21 ساله و پسر 16 ساله، 5 سالی است که مصرف شیشه را ترک کرده است. او 3 سال اعتیاد داشته و علت آن را چنین می گوید: پدر من مصرف کننده بود اما من درصدد لاغری بودم تا اینکه یکی از دوستانم داروی لاغری ای به من داد و گفت تایلندی است و اصلاً‌ اعتیاد ندارد و من لحظه ای فکرش را نمی کردم که روزی معتاد شوم و وقتی فهمیدم که آب از سرم گذشته بود،‌ بسیار سعی کردم تا خانواده ام نفهمند اما نشد.
منیره درباره ترک اعتیاد می گوید: معتاد باید خودش بخواهد تا ترک کند و به زور نمی توان او را ترک داد. من هنوز هم گاهی وسوسه می شوم اما دیگر خودم نمی خواهم مصرف کننده باشم چرا که به نقطه ای رسیدم که از رفتارهای خودم خسته شدم.
اما گاهی اوقات شرایطی برای انسان پیش می آید، مسائل زیادی به او فشار می آورد و سعی می کند با پناه بردن به مواد مشکلاتش را فراموش کند. من اکنون از همسرم جدا شده ام و بدون حمایت با دو فرزندم زندگی می کنم. مستأجرم و مشکلات مالی فراوانی دارم اما حمایتی از جانب مسولین نیست تا دوباره به اعتیاد روی نیاورم.
ستاره، 31 ساله، 14 سالی است معتاد است یک دختر 14 ساله دارد و زندگیش را این چنین مرور می کند : 2 سال با همسرم زندگی کردم و او به خاطر پاره ای از مشکلات دست به خودکشی زد و من دچار مشکلات روحی و روانی بسیاری شدم و همین باعث گرایش من به مصرف مواد شد. 6 سالی کارتن خوابی کردم و آن بدترین دوران زندگیم بود و وقتی شیشه می کشیدم و چشمانم را می بستم با همسر و دخترم زندگی می کردم اما فقط رویا بود. اکنون که بعد از این همه سال رها شدم، دخترم همچنان با من قهر است و رفتار بردارانم آنطور که باید نیست. خانه خورشید تنها جایی است که مرا تسکین می دهد .
اما فریده 39 ساله،‌ مصرف کننده شیشه و هروئین 8 سال اعتیاد داشته و کارتن خوابی را تجربه کرده و اکنون 3 ماهی است که ترک کرده است و 2 فرزند 20 ساله و 21 ساله دارد و اختلافات خانوادگی را دلیل اعتیاد خود می داند و می گوید: من توسط دخترخاله مصرف کننده ام معتاد شدم و از کلینک حمایتی پزشکان بدون مرز به خانه خورشید آمدم و در اینجا با همدردانی آشنا شدم که به من انگیزه دادند تا به زندگی امید پیدا کنم.
این زنان، خورشید را امن خانه خود دانسته و وقتی حرف از زیر سوال بردنش می شود واکنش نشان داده و می گویند اینجاست که ما را از لغزش دور نگه میدارد وگرنه در این پارک، ساقی فراوان است.
راست می گویند از خانه خورشید که جدا می شوم، امنیت از من دور می شود و چون طعمه نگریسته می شوم آن چنان که به سرعت نور خود را به ایستگاه مترو شوش می رسانم.
***اسامی بانوان بهبود یافته در این گزارش به صورت مستعار ذکر شده است***

منبع: باشگاه خبرنگاران

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار