گوناگون

«آمریکا باید دوشادوش عرب‌ها جلوی امپراطوری پارسی را بگیرد»

پارسینه: سیاست آمریکا باید شفاف باشد: ما باید در کنار سعودی ها بایستیم.

شفقنا- «جیم لوب» روزنامه نگار آمریکایی و منتقد سیاست خارجه آمریکا در مقاله ای در وبسایت «لوبلاگ» به بررسی مواضع نومحافظه کاران آمریکایی در قبال اعدام «شیخ نمر باقر النمر» پرداخته است.

به گزارش سرویس ترجمه شفقنا در این مقاله آمده است:

دنیای سیاست در غرب هم اکنون حواسش متوجه آخرین اقدامات تحریک آمیز و فرقه گرایانه عربستان سعودی است، از جمله اعدام «شیخ نمر باقر النمر» رهبر شیعه و پس از آن قطع رسمی روابط دیپلماتیک با ایران که انتقام سعودی ها بخاطر حمله به سفارت این کشور در تهران بود. با این وجود، نومحافظه کاران آمریکایی قرص و محکم پشت سر جهادگرایی سنی ایستاده اند.

جالب توجه است که همین ۱۴ سال پیش، نومحافظه کارانی همچون «ریچارد پرل» از دولت «بوش» درخواست می‌ کردند «ریاض» را در فهرست پایتخت هایی قرار دهد که قرار است پس از ۱۱ سپتامبر هدف حملات واشنگتن قرار بگیرد. حالا آل سعود دوباره به عزیزترین دوست نومحافظه کاران بدل شده اند. این نیز جالب توجه است که چگونه این هواداران بی پروای ارزش های غربی و حکمرانی دموکراتیک، برای دفاع از یک پادشاهی مطلقه صف بسته اند که رهبر مطلق العنان و ولخرج جریان سرکوب در مقابل جنبش های اصلاح طلب «بهار عربی» بوده است.

«الیوت آبرامز»، هوادار بزرگ حقوق بشر و دموکراسی، و سردبیران «وال استریت ژورنال» که بانفوذ ترین رسانه ی چاپی نومحافظه کاران تندرو است، از همه سریعتر دست به کار حمله به ایران و دفاع از سعودی های بیچاره و بی پناه شدند. در همین اثنا، موسسه «ابتکار سیاست خارجه» (Foreign Policy Initiative FPI) که وابسته به «بیل کریستول» است، در مطلبی که سه شنبه بعدازظهر منتشر کرد به وضوح نشان داد جانب کدام طرف را گرفته است. «منابع» این مطلب جای تردیدی باقی نگذاشتند که اقدام تحریک آمیز از سوی سعودی هرچه باشد، ایران را همیشه باید «دشمن جانی شماره ۱» قلمداد کرد. اینکه دولت اوباما تلاش کرده است در قبال این بحران فزاینده کم و بیش بی طرف به نظر آید - یا حتی اندکی از ریاض انتقاد کند - هم نمونه ی تاسف برانگیز دیگری از ضعف و بزدلی اوباما است. صریح ترین انتقاد از سوی «مکس بوت» عضو «شورای روابط خارجه» بود که در مطلبی در وبسایت «کامنتری» با عنوان «متحدی ضروری برای آمریکا» نوشت:

در جنگل بی قانونی که نامش نظام بین الملل است، ملت ها به ندرت این اختیار را دارند که خیر را در مقابل شر برگزینند. معمولا، مسئله به انتخاب بین شر کوچکتر و شر بزرگتر محدود است. در جنگ جهانی دوم هم اینچنین بود، که با استالین متحد شدیم تا جلوی هیتلر را بگیریم، و امروز هم وضعیت عربستان سعودی در مقابل ایران چنین است. این دو کشور بر سر قدرت و نفوذ در خاورمیانه با یکدیگر در رقابت هستند. هر دو کشور ناقض حقوق بشر هستند، اما باید کاملا حواسمان باشد که از منظر آمریکا ایران بسی بدتر است: نه تنها از نظر اخلاقی بلکه از نظر راهبردی هم چنین است.

سیاست آمریکا باید شفاف باشد: ما باید در کنار سعودی ها بایستیم، و در کنار مصری ها، و اردنی ها، و اماراتی ها، و ترک ها، و اسراییلی ها، و همه ی دیگر متحدانمان، تا جلوی این امپراطوری پارسی جدید را بگیریم. اما دولت اوباما، که از لحاظ اخلاقی و راهبردی گیج است، در عوض مشغول نوازش ایرانی هاست به این امید واهی که به شکلی تهران را از دشمن به دوست تبدیل کند.

«مکس بوت» دست کم بادمجان دور قاب «ریاض» نمی چیند. ریاض چیزی نیست جز «استالین» در مقابل «هیتلر»ی که همان ایران باشد.

اما فهرست موسسه «ابتکار سیاست خارجه» تمام و کمال نیست. «چارلز کراثامر» هم هست که طبیعتا تقصیر اعدام «نمر» را بر گردن توافق هسته ای با ایران و «بی اعتنایی کامل» اوباما به سعودی های بینوا می اندازد:

همین هفته ی پیش، واکنش آمریکا به شلیک غیر قانونی موشک های ایرانی این بود که تهدید کرد تحریم هایی جزئی اعمال خواهد کرد و بعد، وقتی ایران اعتراض کرد و اعلام کرد تولید موشک ها را افزایش خواهد داد، آمریکا این تحریم ها را لغو کرد یا به تاخیر انداخت. به عبارت دیگر، آمریکا حتی به یک تحریک آشکار در مسئله موشکی واکنش نشان نداد، و برداشت سعودی ها از رفتار آمریکا بی اعتنایی کامل است. حالا سعودی ها تنها هستند، و قرار نیست با ایرانی ها و متحدانشان به تنهایی رویاروی شوند. و اگر این مسئله مستلزم این است که یک شیعه را که شورشی است اعدام کند، پس باید اعدام شود.

«کراثامر» با سعودی ها عمیقا ابراز همدلی می کند، و مقصودش این است که مداخله نظامی سعودی در یمن که با پشتیبانی آمریکا ۱۰ ماه به طول انجامیده است، بایستی صرفا یک اقدام شدیدا تدافعی در مقابل تعرض ایران قلمداد شود: «در یمن، که یادتان باشد، درست بیخ گوش عربستان سعودی است (و به اندازه سوریه دور نیست)، سعودی ها با محاصره ی جدی روبرو هستند». («کراثامر» به راحتی از اشاره به این مطلب صرف نظر می کند که در نتیجه جنگ افروزی شدیدا مخرب سعودی و محاصره دریایی، هم القاعده و هم داعش به فتوحات قابل توجهی در یمن دست یافته اند).

حمله به «نمر»

دیگر نویسندگان نومحافظه کار مدعی شده اند «نمر» خودش در اصل مامور ایران بوده است و اعدام او موجه است. «دیوید پرایس-جونز» در «نشنال ریویو» چنین نوشته است:

«شیخ النمر» که مردی ظاهرا در اواخر دهه ششم عمرش بوده است، رهبر خودخوانده ی شیعیان سعودی بوده است. این یعنی او حمایت ایران را پشت سر خود داشت که اکثریتی شیعه دارد. از زمان انقلاب ۱۹۷۹ در ایران تاکنون، شیعیان جاه طلبی های امپریالیستی علیه آمریکا و اسراییل و فراتر از این دو علیه سنی ها داشته اند. برعکس، «شیخ النمر» برای رژیم سعودی چیزی جز یک مرتد و یک خائن نبود.

… او خطبه هایش را وسیله ای در راستای اهداف سیاسی خاص می کند، صدایش را در انداخته تا درباره پادشاه سعودی و خانواده سلطنتی یاوه سرایی کند، مردم را به سرنگونی این خانواده فرا می خواند و از مرگ پادشاه پیشین اظهار شادی می کند. او این روش را تقریبا گسترده به کار برده است… اما «شیخ النمر» انتظار چه عواقبی را باید داشته باشد؟ او چنان مطمئن و محکم به شهادت دعوت می کرد که گویی یک بمبگذار انتحاری است.

در این میان، «لی اسمیت» بی نظیر است که در یادداشتی در «ویکلی استاندارد» می نویسد دولت اوباما بخاطر اظهار نگرانی درباره اعدام «نمر» عملا متحد تهران شده است. از این هم بدتر، دولت اوباما به ادعای ایران که خودش را الکی نماینده شیعیان جهان می داند مشروعیت بخشیده و بدین ترتیب ضربه ای جدی به تمامیت نظام ملت-دولت زده است:

چرا [دولت اوباما] اقدام یک حکومت مستقل در قبال یکی از شهروندانش را چنان «تحریک آمیز» قلمداد می کند که در نظرش احتمال دارد یک حکومت مستقل دیگر را به واکنش خشن وا بدارد؟ این بدین دلیل است که کاخ سفید حواسش هست «نمر» برای تهران یک سرمایه ایرانی بود و هست. «نمر» که زنده بود، ایرانی ها او را یک عامل بالقوه برای بی ثبات سازی حکومت سعودی می دانستند. «نمر»‌ که زندانی شد و حالا که مرده است، ایران می تواند او را یکی از افراد خود بداند و پرچم شیعه را به اهتزاز درآورد. کاخ سفید با تصدیق اینکه «نمر» تحت الحمایه ی ایران بوده است، مدعای تهران را تایید می کند که یعنی ایران در تمام مسائل مرتبط با شیعیان حرف آخر را می زند، بی اینکه خودمختاری حکومتها تاثیری داشته باشد.

«لی اسمیت» این را نیز خاطرنشان می کند که چه بسا «ریاض» گاهی اوقات متحد زحمت زایی باشد، اما با این حال تاکید می کند حمله به دفاتر دیپلماتیک سعودی را بایستی همچون حمله ای علیه «ما» قلمداد کرد:

شکی نیست که ریاض، رک و راست، از خیلی جهات یک متحد مشکل آفرین است. با این حال، این کشور بخشی از نظم آمریکایی خاورمیانه است و ۷۰ سال است که چنین است. ایران هم چنین نگاهی به عربستان سعودی دارد. بنابراین، حمله به تاسیسات دیپلماتیک سعودی حمله به جبهه ی ماست، حمله به نظم ما و حمله به ماست. از نظر آنها دیگر شرکای منطقه ای آمریکا (مثل اردن، ترکیه، و اسراییل) هم چنین هستند.

از نظر «الیوت آبرامز» که معاون حقوق بشر وزارت امور خارجه در دولت «ریگان» و جانشین مشاور امنیت ملی در امور راهبردی دموکراسی جهانی در دولت «جورج ه. بوش» بوده است، بزرگترین مسئله یورش به سفارت ریاض در تهران است و نه اعدام «نمر». توصیف او از این یورش:

شاهدی دیگر [است] از اینکه ایران حاضر به پیروی از قواعد دیپلماتیک دنیای متمدن نیست، و اینکه رفتار ایران پس از امضای معاهده هسته ای (که «دامنه» اش قرار بود رفتار ایران را تغییر دهد) بهتر که نشده بدتر هم شده است. دفعه ی بعد اگر کسی پیشنهاد داد که در راستای بهبود روابط دو کشور سفارت آمریکا در تهران گشایش یابد، رخداد امروز را به یادش بیاورید. جمهوری اسلامی هنوز که هنوز است تجاوز به سفارت ها را یک حربه ی سیاسی قابل قبول می داند.

هدف: ایران

در همین اثنا، شورای سردبیری «وال استریت ژورنال» یک جنگ واقعی علیه ایران و سیاست اوباما به راه انداخته است و به دفاع از پادشاهی سعودی برخاسته است. سرمقاله اصلی این روزنامه در روز دوشنبه با عنوان «چه کسی سعودی ها را از کف داد؟» چنین القا می کند که احتمالا هم ایران و هم روسیه در حال تلاش هستند تا در سال آخر ریاست جمهوری اوباما «آل سعود» را سرنگون کنند. این ستون غیر از دیگر ادعاهایی که مطرح می کند، اظهار می دارد که «نمر در سال ۲۰۱۱ یک خیزش شیعی به راه انداخت»؛ تعبیر کاملا سوگیرانه ای که ابدا نمی توان به اعتراضات خیابانی عمیقا صلح آمیز در استان شرقی در جریان بهار عربی اطلاق کرد. این سرمقاله می افزاید:

ایران همین الان هم انگیزه های فراوانی برای سرنگونی آل سعود دارد، که در جدال فراگیر و منطقه ای شیعه و سنی دشمنان اصلی ایران محسوب می شوند. پس از اینکه یک ائتلاف به رهبری سعودی در یمن مداخله کرد تا جلوی متحدان حوثی ایران را بگیرد، این دو کشور هم اکنون مشغول یک جنگ نیابتی در این کشور هستند. سعودی ها ضمنا حامیان اصلی سنی های دولت غیر اسلامی هستند که در حال جنگ با بشار اسد متحد سوری ایران هستند. [تاکید افزوده شده تا نشان داده شود منظور از سنی های دولت غیر اسلامی احتمالا شامل «جبهه النصره» شاخه القاعده در سوریه می شود].

در پایان سرمقاله:

سعودی ها اغلب متحدان مشکل آفرینی هستند، خصوصا وقتی پای حمایت شیوخ ثروتمند وهابی از مساجد و مدارس اسلام گرایان افراطی در سراسر جهان به میان می آید. اما در خاورمیانه ای که بر اثر جنگ های داخلی، دگرگونی های سیاسی و امپریالیسم ایرانی ویران شده است، سعودی ها بهترین دوستی هستند که می توانیم در شبه جزیره عرب داشته باشیم. آمریکا باید به ایران و روسیه شیرفهم کند که در مقابل تلاش های ایران برای بی ثبات سازی سعودی یا تعرض به این کشور به دفاع از متحد خود برخواهد خواست.

اما این آخر حرف «وال استریت ژورنال» نبود. روز سه شنبه، این روزنامه بخاطر چیزی که «همبستگی عرب های سنی» نامید ابراز شادی کرد؛ که ارجاعی زودهنگام بود به تصمیم بحرین و امارات متحده عربی برای تبعیت از عربستان سعودی «در قطع روابط با ایران». «ژورنال» بعدتر این نسخه از سرمقاله را تصحیح کرد، و خاطرنشان کرد امارات متحده عربی روابط دیپلماتیک خود را با تهران قطع نکرده است. ضمنا نویسندگان سرمقاله گویا قصد نداشتند اسم سودان را هم در فهرست کشورهایی بیاورند که شجاعانه روابطشان را با تهران قطع کردند. هرچه نباشد، دولت «بوش» (و «الیوت آبرامز») سودان را عامل قتل عام دانسته بودند و ریاض این کشور را فریفته بود تا در جنگ یمن شرکت بجوید.

سرمقاله مزبور سپس این مسئله را سر دست می گیرد که «عقب نشینی» اوباما از منطقه خاورمیانه نه تنها باعث کاهش نفوذ آمریکا در آن شده است، بلکه منجر به گسترش نزاع سنی و شیعه هم شده است:

آمریکا در مورد توافق هسته ای با ایران گوش به حرف عربستان سعودی نداد، توافقی که از نظر سعودی نشانگر تمایل استراتژیک آمریکا به سمت ایران و متحدان شیعی اش در خاورمیانه است. سعودی ها شاهدند که آمریکا در اعمال تحریم بخاطر آزمایش موشک های بالستیک ایران کوتاهی می کند، موشک هایی که قبل از رسیدن به نیویورک می تواند به ریاض برسد. سعودی ها از جانب ایران ِ رها از بند تحریم ها احساس خطر می کنند، و در جنگ با ایران امیدی به حمایت «اوباما» ندارند. اکنون چرا باید گوش به حرف آمریکا بدهند؟

خاورمیانه ای که به دو بلوک سنی و شیعه تبدیل شده است نتیجه ای قابل پیش بینی از استراتژی آقای اوباما برای عقب نشینی از منطقه است. متحدان آمریکا در خاورمیانه، مثل هرکجای دیگر دنیا، برای بقای خود کاری را که لازم بدانند انجام خواهند داد، بی اینکه به عدم رضایت آمریکا توجهی داشته باشند.

صد البته، آنچه سرمقاله ی مزبور خاطرنشان نمی کند این واقعیت است که ایجاد بلوک های کذایی سنی و شیعه در منطقه به پیش از اصطلاحا «راهبرد عقب نشینی» اوباما باز می گردد و در واقع با تجاوز آمریکا به عراق آغاز شد. نومحافظه کاران (و از جمله شورای سردبیری «وال استریت ژورنال») نه تنها از این اقدام حمایت کردند بلکه (در کنار تبعیدی عراقی محبوبشان «احمد چلبی» فقید) دست به کار متقاعد کردن افراد و تسریع آن شدند. در بالاترین سطح، دوستان سعودی ما (و نیز محفل امنیتی آمریکا) در آن زمان نسبت به پیامدهای احتمالی این حمله به دولت بوش علنا هشدار دادند. اما «بوش» و نو محافظه کاران، و از جمله شورای سردبیری «وال استریت ژورنال»، گوششان بدهکار نبود. چقدر دنیا عوض شده است.

منبع: Lobelog / Jim Lobe

ترجمه: شفقنا

انتهای پیام

ارسال نظر

  • ناشناس

    ایران امپرالیسم شرق شده امریکای شرق شده

  • ناشناس

    نه ایران امپراتور می شود نه هم اعراب فقط هدف جوگیر کردن خواننده است.امپراتور واقعی اردوغان است برید کارهای که برای ترکیه انجام داده را بخوانید و برنامه های آینده او

  • ناشناس

    اللهم العن و اهلک آل سعود اجمعین الی یوم القیامه

  • ناشناس

    امپراطوری پارسی توهم و رويايي بيش نيست

  • ناشناس

    به کوری چشم مغول زادگان

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار