پیامدهای ناخواسته فرار چریک خائن
پارسینه: اگر سیروس نهاوندی، این چریک خائن، زنده باشد حدود ٨٤ سال دارد. او یکی از شخصیتهای پررمزورازِ تاریخ جنبش چپ ایران است. نهاوندی توسط دکتر مرتضوی، از کادرهای مهم حزب توده در هامبورگ و محمد جاسمی به تشکیلات حزب توده در شهر هامبورگ راه پیدا کرد. سیروس همراه با پرویز واعظزاده، اکبر یزدانپناه و تنی چند از اعضای سازمان انقلابی توده در سال ١٣٤٤، برای گذراندن دوره آموزش نظامی و سیاسی عازم چین میشوند و پس از بازگشت از چین با ایده ایجاد سازمانهای پراکنده در داخل کشور به پیشنهاد رهبر سازمان انقلابی توده به ایران میرود.
اگر سیروس نهاوندی، این چریک خائن، زنده باشد حدود ٨٤ سال دارد. او یکی از شخصیتهای پررمزورازِ تاریخ جنبش چپ ایران است. نهاوندی توسط دکتر مرتضوی، از کادرهای مهم حزب توده در هامبورگ و محمد جاسمی به تشکیلات حزب توده در شهر هامبورگ راه پیدا کرد. سیروس همراه با پرویز واعظزاده، اکبر یزدانپناه و تنی چند از اعضای سازمان انقلابی توده در سال ١٣٤٤، برای گذراندن دوره آموزش نظامی و سیاسی عازم چین میشوند و پس از بازگشت از چین با ایده ایجاد سازمانهای پراکنده در داخل کشور به پیشنهاد رهبر سازمان انقلابی توده به ایران میرود. حضورش در ایران مقارن است با سال ١٣٤٥، و جنبوجوش جوانان جبهه ملی و طرفداران مائوتسه دون. سیروس نهاوندی در بازگشت به ایران نقش مؤثری در تشکیل سازمان رهاییبخش ایران داشت. او در آذرماه ١٣٥٠ دستگیر میشود و در آبانِ ١٣٥١ با همکاری ساواک دست به فرار ساختگی میزند و پس از فرار از زندان بهسراغ مهوش جاسمی و سپس به دیدار دوست و یار دیرینهاش، پرویز واعظزاده میرود. سیروس نهاوندی از کودکی با مهوش جاسمی همبازی بودهاند و دوستی دیرینه او با پرویز واعظزاده، هرگونه شک و شبهه درباره همکاری او با ساواک را
از بین میبرد. سیروس نهاوندی در پی جلب اعتمادِ نزدیکانش، دست به برپایی حزب برساخته ساواک؛ «سازمان آزادیبخش خلقهای ایران» میزند و تعداد زیادی از نیروهای تشکیلات مخفی چپ را، که علیه شاه مبارزه میکردند، شناسایی و جذب میکند.
با سروسامانگرفتن و رشد چشمگیر سازمان آزادیبخش خلقهای ایران، سازمان انقلابی حزب توده پیشنهاد وحدت میان دو گروه را میدهد. اما هر بار سیروس نهاوندی از این کار سر باز میزند. چون وحدت میان آنها موجب محدودشدن اختیاراتش در تشکیلات میشود. سرپیچی نهاوندی از این اتحاد، سوءظن را در اذهان افرادی که به فرارش باور نداشتند، تقویت میکند. اما سیروس نهاوندی و ساواک پیشدستی میکنند و جلسهای با حضور اعضای سازمان و افراد برجسته آن ترتیب میدهند. در روز جلسه پیش از آنکه پای سیروس نهاوندی به جلسه برسد، در حالیکه عده بسیاری از فعالان سازمان آزاديبخش منتظر او بودند، ساواک یورش میآورد و در یک درگیری همه را بازداشت میکند و در این میان یازده نفر نیز کشته میشوند. همزمان عدهای از مسئولان سازمان نیز در کرج بازداشت میشوند. از روز بعد دستگیریهای گستردهای از سازمان انقلابی توده و سازمان آزادیبخش صورت میگیرد و حدود ٣٥٠ نفر بازداشت میشوند. از سیروس نهاوندی هیچ خبری نیست، نه در میان بازداشتشدگان و نه در بیرون از زندان. سیروس نهاوندی ناپدید میشود. حتی بعد از انقلاب نیز کسی از او خبری ندارد. بیشک این عملیات، یکی از
موفقترین و بیعیبترین عملیاتهای ساواک بود که موجی از غرور و نخوت ناشی از این پیروزی را برای شاه و ساواک به همراه آورد و این باور را در ذهن آنها حک کرد که سازمان، پس از این پیروزی توانایی هر کاری را دارد. این دژ غرور و نخوت اما، چندان طول نکشید که بر سرشان آوار شد. آنها هرگز فکر نمیکردند از سیروس نهاوندی خائن، قهرمانی راستین در ذهن جوانان ایران ساخته شود. درست است که نهاوندی در بیمارستان بیهوش میشود و در حین بیهوشی گلولهای به بازویش شلیک میشود و در همان حال بهسرعت آن را جراحی و پانسمان میکنند و با نقشهای دقیق او را فراری میدهند تا دنبال طعمهای برای ساواک باشند. اما از سوی دیگر از او قهرمانی میسازند تا جوانان را به این باور برسانند که میشود حتی از دست مخوفترین دستگاه امنیتی کشور نیز فرار کرد. ساواک ٣٥٠ نفر را دستگیر و بسیاری از آنها را اعدام کرد. اما هزار هزار نفر را، ناخواسته به مبارزه علیه دستگاه استبداد تهییج کرد. این تهییج تودههای انقلابی، پیامد ناخواستهای بود که ساواک هرگز به آن فکر نکرده بود.
«پیامد ناخواسته»، اصطلاحی است که از شهرت بسیار در علوم انسانی برخوردار است. این اصطلاح -در معنای اخیرش- اولین بار از طرف «رابرت مرتون»، جامعهشناس آمریکایی مطرح شد. اگرچه پیش از آن جان لاک، آن را در نامهای به یکی از نمایندگان پارلمان انگلیس، به کار میبرد و آدام اسمیت نیز تعبیر جان لاک را برای نشاندادن خطاپذیری برنامهریزیهای کلان اقتصاد سیاسی به عاریت میگیرد. ماکس وبر نیز در «جامعهشناسی دین» از این اصطلاح چندینبار استفاده میکند، اما این رابرت مرتون است که بهطور موسع، از «پیامدهای ناخواسته» صورتبندی زیر را به دست میدهد.
یک. ضرر غیرمترقبه: مثل امکان آبیاری از طریق چاه، که در عین پیشرفت بهرهوری باعث افزایش بیماریهای عفونی میشود.
دو. فایده غیرمترقبه: شانس و بخت و اقبال و... .
سه. نتیجه منحرفشده: مثل کشورهایی که سالیان سال برای رهایی از استثمار مبارزه میکنند و به استقلال هم میرسند اما دچار آفات دیگری میشوند.
رابرت مرتون بر وجه آشوبناک حیات بشری تأکید میکند و معتقد است آدمی هیچگاه نمیتواند تماموکمال بر جهان تسلط یابد. مرتون برای پیامدهای ناخواسته چند دلیل هم میآورد.
غفلت: متغیرهایی را معمولا بهعمد یا سهو نادیده میگیریم.
خطای تحلیل: تحلیلهای ما از مسائل سیاسی و اجتماعی همواره از اندازهای خطاپذیری برخوردارند.
غلبه منفعت بر مصلحت: یا همان غلبه علایق کوتاهمدت بر علایق بلندمدت.
ارزشهای بنیادین: تغییرات اجتماعی درازمدت معمولا به تغییراتی در ارزشهای بنیادین میانجامد که برحسب این تغییرات، برنامهریزی بر مبنای ارزشهای معین دشوار و ناممکن میشود.
آیه یأس: در بسیاری موارد دلیلی برای مسئلهدارکردن و بحرانسازی ناشی از تغییرات اجتماعی وجود ندارد، مردم خود میتوانند بدون برنامهریزیکردن از پس مشکلات برآیند.
در مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نمونههای بسیاری از پیامدهای ناخواسته به وقوع پیوسته که گاه دولت و مردم را غافلگیر کرده است. اگر با این تئوری مرتون، مسائل را بررسی کنیم، پیامدهای ناخواسته بسیاری را میشود ردیابی کرد، که تبعات آن تا هماکنون پابرجاست و گاه لاینحل باقی مانده است. پس نباید ناخواسته، به پیامدهای ناخواسته دامن زد.
منبع: شرق، احمد غلامی
ارسال نظر