گوناگون

آيدا گفت از شاملو عكس بگير

آيدا گفت از شاملو عكس بگير

پارسینه: در طول نيم‌قرن گذشته تعداد زيادي از مفاخر فرهنگي ايران به آتليه فخرالدين فخرالديني از عكاسان قديمي چهره‌نگاري (متولد ١٣١١) آمدند تا پرتره خودشان را با دست‌ها و دوربين اين هنرمند ثبت كنند؛ پرتره‌هايي كه بسياري از آنها در حال حاضر خاطره‌اي هستند بر ديوار آتليه اين هنرمند و در ذهن مخاطبان آنها. چهره‌هاي حسين بهزاد نگارگر، جهان‌پهلوان تختي، شهريار، علي تجويدي، مجتبي مينوي، سعيد نفيسي، حشمت سنجري، احمد عبادي، نصرت كريمي، باستاني‌پاريزي، ايرج افشار، فريدون مشيري، آرام خاچاطوريان، هابيل علي‌اف، هوشنگ ابتهاج (سايه)، عزت‌الله انتظامي، محمدعلي كشاورز، مرتضي مميز، بهرام بيضايي، آيدين آغداشلو، عباس كيارستمي، محمود دولت‌آبادي، لوريس چكناواريان، محمدرضا شجريان، حسين عليزاده، ناصر تقوايي، عبدالرحيم جعفري، فرهاد فخرالديني، سيمين بهبهاني، حسن كسايي، قباد شيوا، ابراهيم حقيقي، علي‌اكبر صادقي، حسين محجوبي، محمود جوادي‌پور، كامبيز درمبخش، محمود فرشچيان، غلامحسين اميرخاني، عباس اخوين، سيدمحمد احصايي، يدالله كابلي، داوود رشيدي، فاطمه معتمدآريا، اكبر عالمي، خسرو سينايي، مسعود كيميايي، هوشنگ مرادي‌كرماني، مهدي محقق و خيلي‌هاي ديگر در طول اين سال‌ها هر كدام عكسي ماندگار شدند از مجموعه‌اي خاص كه در طول اين همه سال، خوب يا بد، از عكاس‌شان معروف‌تر شده‌اند. يك نمايشگاه در موزه عكاسخانه شهر، نمايشگاهي در گالري شكوه و در نهايت رونمايي از سه‌ كتاب مجموعه آثار و نمايشگاه چندروزه‌اي در فرهنگسراي نياوران مجموعه نمايشگاه‌هايي بودند كه در طول كمتر از يك ماه از فخرالدين فخرالديني شاهد بوديم. او ابتدا مجموعه پرتره‌هايش را از ۲۸ هنرمند همزمان با گشايش موزه عكسخانه شهر به نمايش گذاشت. او در ادامه در گالري شكوه نمايشگاهي را اين‌بار با تعداد كمتري پرتره از هنرمندان در كنار نقاشي‌هايش به نمايش گذاشت تا به قول خودش براي مراسم رونمايي از سه جلد كتابي آماده شود كه طي اين روزها همراه با نمايشگاهي از او در فرهنگسراي نياوران برگزار شد. همه اينها بهانه‌اي شد براي گفت‌وگويي با فخرالدين فخرالديني. گفت‌وگويي كه از آتليه آشنايش براي هنرمندان در پلاك ٥٣٠ شروع شد و در ادامه با مرور عكس‌هاي كتاب‌هايش همين شد كه مي‌خوانيد.

عکس: عرفان خوشخو

در طول نيم‌قرن گذشته تعداد زيادي از مفاخر فرهنگي ايران به آتليه فخرالدين فخرالديني از عكاسان قديمي چهره‌نگاري (متولد ١٣١١) آمدند تا پرتره خودشان را با دست‌ها و دوربين اين هنرمند ثبت كنند؛ پرتره‌هايي كه بسياري از آنها در حال حاضر خاطره‌اي هستند بر ديوار آتليه اين هنرمند و در ذهن مخاطبان آنها. چهره‌هاي حسين بهزاد نگارگر، جهان‌پهلوان تختي، شهريار، علي تجويدي، مجتبي مينوي، سعيد نفيسي، حشمت سنجري، احمد عبادي، نصرت كريمي، باستاني‌پاريزي، ايرج افشار، فريدون مشيري، آرام خاچاطوريان، هابيل علي‌اف، هوشنگ ابتهاج (سايه)، عزت‌الله انتظامي، محمدعلي كشاورز، مرتضي مميز، بهرام بيضايي، آيدين آغداشلو، عباس كيارستمي، محمود دولت‌آبادي، لوريس چكناواريان، محمدرضا شجريان، حسين عليزاده، ناصر تقوايي، عبدالرحيم جعفري، فرهاد فخرالديني، سيمين بهبهاني، حسن كسايي، قباد شيوا، ابراهيم حقيقي، علي‌اكبر صادقي، حسين محجوبي، محمود جوادي‌پور، كامبيز درمبخش، محمود فرشچيان، غلامحسين اميرخاني، عباس اخوين، سيدمحمد احصايي، يدالله كابلي، داوود رشيدي، فاطمه معتمدآريا، اكبر عالمي، خسرو سينايي، مسعود كيميايي، هوشنگ مرادي‌كرماني، مهدي محقق و خيلي‌هاي ديگر در طول اين سال‌ها هر كدام عكسي ماندگار شدند از مجموعه‌اي خاص كه در طول اين همه سال، خوب يا بد، از عكاس‌شان معروف‌تر شده‌اند. يك نمايشگاه در موزه عكاسخانه شهر، نمايشگاهي در گالري شكوه و در نهايت رونمايي از سه‌ كتاب مجموعه آثار و نمايشگاه چندروزه‌اي در فرهنگسراي نياوران مجموعه نمايشگاه‌هايي بودند كه در طول كمتر از يك ماه از فخرالدين فخرالديني شاهد بوديم. او ابتدا مجموعه پرتره‌هايش را از ۲۸ هنرمند همزمان با گشايش موزه عكسخانه شهر به نمايش گذاشت. او در ادامه در گالري شكوه نمايشگاهي را اين‌بار با تعداد كمتري پرتره از هنرمندان در كنار نقاشي‌هايش به نمايش گذاشت تا به قول خودش براي مراسم رونمايي از سه جلد كتابي آماده شود كه طي اين روزها همراه با نمايشگاهي از او در فرهنگسراي نياوران برگزار شد. همه اينها بهانه‌اي شد براي گفت‌وگويي با فخرالدين فخرالديني. گفت‌وگويي كه از آتليه آشنايش براي هنرمندان در پلاك ٥٣٠ شروع شد و در ادامه با مرور عكس‌هاي كتاب‌هايش همين شد كه مي‌خوانيد.

نمايشگاهي كه در گالري شكوه برگزار كرديد، نمايشگاه جمع‌وجوري بود و كارها كنار هم چيده شده بودند، از خبرها اين طور برمي‌آمد كه نمايشگاه بزرگ‌تري از شما ببينيم؟
درست است، اين نمايشگاه خيلي كوچك بود، منتها برنامه ما خيلي فشرده شد و آن برنامه‌ريزي كه قبلا داشتيم، به هم خورد. قبلا اين طور هماهنگ شده بود كه نمايشگاه به مدت ١٥ روز در موزه هنرهاي معاصر برگزار شود و ما برنامه‌ريزي كرده بوديم كه يك روز از اين مدت را به رونمايي كتاب‌ها هم اختصاص بدهيم. اتفاقا از جهتي خوشحال هم شدم كه اين نمايشگاه در موزه برگزار نشد. اين موزه براي آنها كه معمولا از بالاي شهر مي‌آيند دور است و يك عده‌اي به همين خاطر براي رونمايي كتاب نمي‌آمدند. موزه هنرهاي معاصر اگرچه بازديدكننده زيادي دارد كه اكثرا دانشجو هستند، ولي براي رونمايي از كتاب‌ها كه برايم مساله مهم‌تري بود فرق مي‌كرد.
و بعد به اين نتيجه رسيديد نمايشگاه را در فرهنگسراي نياوران برگزار كنيد؟
در اين فرهنگسرا تا به حال دو سه نمايشگاه داشته‌ام و براي هيچ كدام از آنها به مشكلي برنخوردم. آقاي صمديان البته خيلي مايل بود كه در خانه هنرمندان اين نمايشگاه را برگزار كنيم و بعد كه نظر مرا ديد او هم با من هم‌عقيده شد تا نمايشگاه را در نهايت در فرهنگسراي نياوران برگزار كنيم.
نمي‌شد زمان بيشتري براي اين نمايشگاه اختصاص داده شود؟ چهار روز كم نيست؟
حتي فرهنگسراي نياوران هم تمام برنامه‌هايش پر بود و من نمي‌خواستم به خاطر اين نمايشگاه برنامه‌هاي ديگري كه از قبل برنامه‌ريزي شده بود به هم بخورد. خوشبختانه بين برنامه‌ها يك چند روزي خالي بود و ما به پيشنهاد آقاي سجادي همان را انتخاب كرديم. مي‌توانستيم اين نمايشگاه را به بعد از عيد موكول كنيم اما كتاب‌ها آماده شده بودند و من با خودم فكر كردم الان موقع مناسبي براي رونمايي از آنهاست. براي من رونمايي از كتاب‌ها برنامه مهم‌تري بود تا اينكه بخواهم نمايشگاه برگزار كنم. ولي با اين اوصاف هم ترجيح دادم نمايشگاهي در گالري شكوه برگزار كنم، تا آنها كه مايلند با ديدن تعدادي از كارها با كارهايم و كل مجموعه‌اي كه قرار است در كتاب‌ها ببينند آشنا شوند.
البته شما هم خودتان شناخته شده هستيد و هم كارهاي‌تان...
درست، هر كسي كارهاي من را ببيند متوجه مي‌شود كه كار كيست. ٦٠ سال است كه روي تكنيك عكاسي كار مي‌كنم و سبكم مشخص است. اين سبك براي من در طول اين مدت ثبت شده و كسي هم ديگر آن را تكرار نمي‌كند. حتي اگر عكاس هم نباشيد و اين كارها را ببينيد باز هم متوجه تمام موضوعاتي كه گفتم مي‌شويد، اما خب، هميشه گفته‌ام كه در عكاسي هنوز هم دارم ياد مي‌گيرم. هر سالي كه مي‌گذرد ضعف‌هاي خودم را حس مي‌كنم. در هنر هيچ‌وقت نمي‌توان گفت به آن منتها درجه رسيده‌ايم و هر كس هم آن را بگويد اشتباه كرده است. راه‌هاي مختلفي هست و البته هر راهي كه انتخاب شود هميشه طولاني است.
كاري هم بوده كه در اين سال‌ها بخواهيد انجامش بدهيد و نتوانيد؟ اين سوال را اين طور بپرسم كه راه نرفته‌اي نداريد؟
در عكاسي اين حالت هميشه برايم پيش مي‌آيد و چند سالي كه از عكس‌ها مي‌گذرد و آنها را مرور مي‌كنم مي‌بينم عكسي را اگر جور ديگري مي‌گرفتم بهتر بود. اما خب، خود اين هم يك تجربه است و براي همين است كه مي‌گويم ٦٠ سال است روي تكنيك كار مي‌كنم.
شيوه خاصي براي عكاسي پرتره داريد؟
معمولا با كسي اگر آشنايي نداشته باشم عكس نمي‌گيرم. منظورم اين است كه بايد چند جلسه‌اي بنشينيم و صحبت كنيم تا با او آشنا شوم و روحيات و رفتارش را بشناسم. شخصيت‌گرايي در عكاسي پرتره خيلي مهم است. اين موردي است كه شايد كسي متوجه آن نباشد اما نكته ظريفي است و برايش يك نوع روانشناسي لازم است. بايد بدانيد شخصيتي كه مقابل شما قرار گرفته چه كسي است و به اصطلاح بايد آن آدم را پيدا كنيد. وقتي با طرف مقابل‌تان بنشينيد و صحبت كنيد، هم حالت‌هاي ميميك او را مي‌شناسيد و در نظر مي‌گيريد و هم مي‌توانيد به اين فكر كنيد كه از او چه عكسي بگيريد تا با شخصيتش تطبيق داشته باشد. عكاسي فقط دكلانشور زدن نيست. بر فرض بايد بدانيد يك روزنامه‌نگار چه حركاتي دارد تا بتوانيد ثبتش كنيد. براي يك شاعر، نقاش يا يك موزيسين هم همين‌طور. يك عده هستند كه مي‌گويند روانشناسي در عكاسي تا ٦٠ درصد مهم است. اين اصلا شدني نيست و اگر تا ٣٠ درصد هم به آن برسيم نتيجه لازم تقريبا به دست آمده است. به نظر من ٥٠ درصد عكاسي مربوط به مكانيزم دوربين است و ٥٠ درصدش هم با استعداد عكاس محقق مي‌شود. اين روانشناسي را كه از آن صحبت مي‌شود خود من به واسطه آداب معاشرت طرف و با صحبت كردن با او انجام مي‌دهم. در عكاسي پرتره نبايد غريبگي باشد؛ اينكه يك نفر بيايد و شما از او چيزي ندانيد بزرگ‌ترين مشكل اين عكاسي مي‌تواند باشد. به اين فكر كنيد موقع عكاسي مي‌خواهيد به او چه بگوييد؟ مثلا بگوييد؛ بخنديد؟
و بعد از اين مراحل طي يك نشست عكس را مي‌گيريد؟
هميشه اين اتفاق نمي‌افتد. مرحوم محسن هشترودي يك روز براي عكاسي آمد و من از او عكس گرفتم، بعد از اين عكس به او گفتم احساس مي‌كنم امروز خسته‌ايد و او هم گفت چند روزي است كه خوب نمي‌خوابم و خودم هم همين احساس را دارم. سه‌روز بعد دوباره براي عكاسي آمد و اين‌بار سرحال‌تر بود. نتيجه‌اش شد اين عكسي كه از او دارم. در مورد زنده‌ياد مميز اتفاق به شكل ديگري افتاد. ايشان تازه خانم‌شان فوت كرده بود و من همان موقع مي‌خواستم كتابم را چاپ كنم و به عكس مميز احتياج داشتم. به او گفتم مرتضي جان، من اين عكس را از تو لازم دارم. گفت فخرالدين مي‌داني كه من روحيه‌ام زياد خوب نيست، من گفتم اشكالي ندارد و او هم آمد و نتيجه شد اين عكس از او با همان قيافه حزن‌انگيز و گرفته. به نظرم مهم‌تر از اينها همان ارتباط برقرار كردن با مدل است كه قبل هم گفتم. شخصيت افراد را بايد حس كرد و بعد به كادربندي و نورپردازي فكر كرد. ايراد عكاسي با اينكه خيلي هم زود به ايران راه پيدا كرده اين است كه از قديم سيستم غلطي براي عكاسي و با استفاده از روتوش پيدا شده است. آن موقع هم عكس‌ها گريم مي‌شدند و قيافه‌ها را به اصطلاح آنقدر صاف مي‌كردند كه ديگر چيزي از آن قيافه واقعي باقي نمي‌ماند.
پس با اين حساب بايد از مخالفان سرسخت روتوش در عكاسي پرتره هم باشيد؟
اين مساله به عقيده من كار غلطي است. با عكاسي پرتره ما مي‌خواهيم شخصيت حقيقي افراد را نشان بدهيم. وقتي قرار باشد عكس ٢٠ سال قبل و بعد يكي با هم فرقي نكند چه دليلي وجود دارد كه دوباره از او عكس بگيريم. من از كاتوزيان در دو دوره مختلف عكاسي كرده‌ام، يكي وقتي جوان بود و يكي هم در پختگي. اگر آن دو را كنار هم بگذاريد متوجه حرفم خواهيد شد. يا مي‌توانم عكسي كه از شاملو دارم را مثال بزنم. هيچ‌كس شاملو را تا به حال اين طور نديده بود. اين عكس او ٢٠ روز قبل از مرگش گرفته شده است. در عكس‌هايي كه از او ديده‌ايم هميشه قبراق و سرحال است. خانم آيدا گفتند دوست دارم يك عكس از او داشته باشم، وقتي رفتم آنجا ديدم آقاي دولت‌آبادي و سپانلو هم هستند. از دولت‌آبادي خواستم تا با او شروع كند به حرف زدن، اما او هم گفت حتي سرش را بلند نمي‌كند تا به ما نگاه كند. خانم آيدا باز هم اصرار كرد كه هر طور شده عكس بگيرم. من دوربين را گذاشتم روي زمين و پايه‌ها را برداشتم و در نهايت اين عكس را گرفتم. به نظر خودم كه همه‌چيز شانسي اتفاق افتاد و اين عكس گرفته شد. خلاصه اينكه روتوش هست در عكاسي و يك عده آن را دوست دارند. من هميشه به دانشجوهايم مي‌گويم كه بافت صورت و منافذ پوست خودش باعث زيبايي صورت و در نهايت زيبايي عكس شما مي‌شود. از بين بردن اينها كاري ندارد و خيلي راحت مي‌شود آن را انجام داد، اما در نهايت اين كاراكتري كه شما از او عكاسي كرده‌ايد يكي ديگر مي‌شود. شما يك آدم ديگر را نشان داده‌ايد. هميشه گفته‌ام در عكاسي بايد واقع‌گرايي هم باشد و همان چيزي كه هست را بايد براي نسل‌هاي بعدي كه آن عكس را خواهند ديد نشان داد. خيلي‌ها هستند كه بعدها راغبند اينها را حس كنند و ببينند سوژه‌هاي‌هاي اين عكس‌ها واقعا چه كساني بوده‌اند.
مي‌توان اين خصوصيات رفتاري يا نشانه‌هايي را كه توي عكس گذاشته مي‌شود يكي از ويژگي‌هاي بارز عكس‌هاي شما دانست، اگر خواسته باشم از نمايشگاه اخيرتان مثال بزنم، بايد به عكس كامبيز درمبخش يا حسين عليزاده اشاره كنم.
مهم‌ترين مساله عكس به نظرم سادگي است. نبايد در كار زياده روي كرد و چيزي را اگزجره كرد. قديم‌تر عكس‌ها با ژست‌هاي عجيب‌وغريبي گرفته مي‌شد، اما همه‌چيز تصنعي و مسخره به نظر مي‌رسيد. براي عكسي كه از عليزاده گرفتم به او گفتم تو فقط ساز بزن و به من كاري نداشته باش، او هم همين كار را كرد و موقعي كه ديدم مناسب است شاتر را زدم.
در مورد اين عكس جالب اينجاست كه اتفاق اصلي نه در ساز كه در ميميك صورت آقاي عليزاده افتاده است. براي عكس‌هاي ديگرتان هم همين موارد مشابه را در صورت افراد مي‌شود مثال زد.
اينها همان چيزهايي است كه مي‌گويم يك عكاس بايد با آن آشنايي داشته و تجربه‌اش را به دست آورده باشد. براي عكاسي از آقاي فرشچيان به او گفتم تو فقط اتود بزن يا به آقاي انتظامي گفتم كه شما بياييد يك قسمت از هر پيس را كه دوست داريد بگوييد. او گفت من از شكسپير مي‌خوانم. من هم گفتم خوب است، من مي‌خواهم با آن آشنا شوم و نگفتم در آن لحظه قرار است عكس هم بگيرم. او هم شروع كرد به گفتن و در ميان صحبت‌هايش من از او عكس گرفتم. عكاسي بايد با آگاهي باشد. موقع عكاسي بايد آگاه بود و لحظه مناسب را شكار كرد. تشخيص اين مورد هم البته كار هر كسي نيست و با تجربه به دست مي‌آيد. و الا خيلي از موارد ديگر كه در حيطه تئوري عكاسي قرار مي‌گيرد مثل شناخت لنز و دارو را راحت مي‌توان به دست آورد.
در همين مجموعه عكسي از ناصر ملك‌مطيعي در سال ٩٢ بود و در كنار آن هم عكسي از تختي در سال ٤٣. چه دليلي براي اين تاريخ‌هاي خاص براي عكاسي از پرتره داريد؟ آيا نمي‌شد مثلا عكسي از ناصر ملك‌مطيعي در همان سال‌ها داشته باشيم؟
وقتي به قيافه ناصر ملك‌مطيعي در زمان حال نگاه مي‌كنيد، با اين سابقه كه او بيش از ٩٠ فيلم بازي كرده و هشت‌تايي هم فيلم كارگرداني كرده، با آن ژست و حركات خودش كه داشته، آن غم حاضر در صورت او و بالا رفتن سنش را حس مي‌كنيد. اين عكس هم همان ناصر ملك‌مطيعي است اما الان او اين است كه مي‌بينيد. مهم اينجاست كه من بتوانم اين واقعيت را نشان بدهم و برايش وقت بگذارم، حالا در هر سالي كه مي‌خواهد باشد. شايد باورتان نشود با اين سن و سال هنوز كه هنوز است عاشق كارم هستم و نمي‌توانم از آن دست بكشم. سه تا كتاب شوخي نيست. كتابي كه اخيرا چاپ كردم عكس‌هايش براي هشت ماه پيش است. با اينكه بينايي‌ام مثل قديم نيست اما باز هم به نوبه خودم حركتي نشان داده‌ام و به آنچه كه مي‌خواسته‌ام نزديك‌تر شده‌ام. اينها را هميشه گفته‌ام كه اگر واقعا كسي به اين كار علاقه دارد بايد آن را دنبال كند وگرنه ادامه دادن آن وقت‌گذراني است.
در طول اين سال‌ها شاهد بوده‌ايم عكاسي پرتره بين عكاسان ايراني زياد طرفدار ندارد. دليلش مي‌تواند همين سختي‌ و زماني باشد كه بايد براي اين نوع عكاسي صرف كرد يا اينكه دليل ديگري دارد؟
خيلي‌ها هستند كه اگر اين شيوه و سيستم كاري من را ببينند وحشت مي‌كنند. آنها انتظار ندارند كه براي كاري مثل اين تا اين اندازه وقت بگذارند. اين تصور كه از رتوش وجود دارد غلط است. اين كاري كه مي‌كنند قلم‌كاري عكس است. روتوش مال وقتي است كه بر فرض يك جوش يا خطي در صورت كسي باشد كه هميشه نيست. ما مجازيم آن را از بين ببريم. روتوش از اول در ايران اشتباه بوده و اشتباه انجام شده است و گرنه عكاسان بزرگ دنيا مثل ادوارد استايكن، كارش و فيليپ هالسمان حتي يك مداد هم به كارشان نمي‌زدند. چنين كاري معنا ندارد. دوربين دارد كار خودش را به درستي انجام مي‌دهد و چه دليلي دارد ما در آن دست ببريم. خيلي وقت‌ها به ديجيتاليست‌ها مي‌گويم كه در ورك‌شاپ‌هاي‌تان وقتي اين بلاها را سر عكس‌ها مي‌آوريد و صورت‌ها را صاف مي‌كنيد كارهاي‌تان مثل مجسمه مي‌شوند و ديگر حرف نمي‌زنند. هرچند اين شيوه يك شيوه آكادميك نيست و همان طور كه گفتم از قديم در عكاسي بوده و ادامه پيدا كرده است.
راه‌حل شما براي آن چيست؟
به هر حال از يك جايي بايد شروع كرد و ادامه داد و آن‌وقت بقيه هم كم‌كم به آن عادت مي‌كنند. در همان هفت، هشت سالي كه در امريكا بودم با تعدادي از عكاسان آنجا آشنايي داشتم و آنها هم همين كاري را مي‌كردند كه ما مي‌كنيم. در آن زمان يك‌سري عكس‌هاي روتوش‌شده مرسوم بود اما به مرور زمان اين شكل عكاسي از بين رفت. عكاسان بعد از آن اينقدر با اين حالت‌هاي طبيعي عكس گرفتند و كارهاي‌شان آنقدر قوي بود كه كم‌كم بيننده آن عكس‌ها هم به آنها عادت كردند. بايد به مردم آگاهي داد و به آنها نشان داد اگر در عكاسي تكنيك خوبي داشته باشيم يا نورپردازي خوبي بكنيم ديگر لازم نيست بعدها كار ديگري روي عكس انجام داده شود. اينكه يك عكس طبيعي و دست‌نخورده باشد و حالت‌هاي خودش را حفظ كند يك ويژگي متمايزكننده براي عكس‌هاست.
يك مورد ديگر كه در نمايشگاه اخيرتان زياد به چشم مي‌آمد اين بود كه در بين عكس‌ها، عكسي از شخصيت‌ها و هنرمندان زن نبود؟
من از آنها هم عكس دارم و در كتاب جديدم از پنج، شش هنرمند زن از جمله فاطمه معتمدآريا، رخشان بني‌اعتماد، گيزلا وارگا سينايي، توران ميرهادي و پري زنگنه عكس دارم. براي اين نمايشگاه چون مجموعه كامل بود فكر كردم لازم نيست آنها را به نمايش بگذارم و آن را گذاشتم براي بعد. در گالري بيشتر از ٢٠ عكس نمي‌شد به نمايش بگذاريم اما من در كل ٨٤ عكس داشتم. بهتر ديدم براي آن نمايشگاه از پرتره‌هايي كه بيشتر شناخته شده هستند استفاده كنم و بقيه را بگذارم براي نمايشگاه نياوران. يك دليل ديگر هم اين بود كه نمي‌خواستم با نشان دادن يكي دو عكس از آن مجموعه مابقي دوستان فكر كنند كه من عكس آنها را كنار گذاشته‌ام و دليلي براي اين كار بوده است؛ مثل اينكه من خودم آن عكس را دوست نداشته باشم.
معمولا پيشنهاد عكاسي از اين پرتره‌ها توسط خود شما داده مي‌شد، يا عكس اين مساله هم هست و هنرمندان خودشان پيشنهاد مي‌دهند؟
بعضي‌ها هستند كه براي اينكه بخواهند عكس را در مجموعه‌اي چاپ و منتشر كنند براي عكاسي پيش من مي‌آيند، وقتي از اين عكس‌ها خوشم بيايد يك نسخه هم براي خودم نگه مي‌دارم. خيلي‌ها هم بودند كه براي اينكه مي‌خواستم كتابم كامل باشد پيشنهاد عكاسي به آنها دادم و آنها هم قبول كردند.
چند وقت پيش گفته بوديد عده‌اي باقي مانده‌اند كه از آنها عكسي نداريد؟ آن زمان مي‌خواستيد از آنها عكاسي كنيد؟ اين كار انجام شد؟
هنوز كه هنوز است فرصت اين كار پيش نيامده است. اگر حوصله داشته باشم شايد بعد از اين نمايشگاه كم‌كم شروع كنم.
غير از عكاسي پرتره در حوزه فرهنگ و هنر به سراغ ديگر حوزه‌ها و به عنوان مثال سياست نمي‌رويد؟
در تمام اين مدت از هنرمندان، نويسندگان، شعرا و عكاسان عكس گرفته‌ام و با سياست كاري نداشته‌ام. اصلا دوست ندارم سياسي باشم و از كارهايم معناي سياسي استخراج شود. عكس‌هايي كه از شاملو، فريدون مشيري، سيمين بهبهاني، محمود دولت‌آبادي و ديگران دارم هم به بعد فرهنگي آنها اشاره دارد و اصلا از سر سياست نيست. سياست به نظرم هيچ چيز جالبي نيست و من دلم مي‌خواهد هميشه آزاده باشم. اينكه در عكس به سراغ سياست بروم بيشتر من را محدود مي‌كند و من دوست دارم شب‌ها راحت بخوابم. يكي از دلايلي كه همه جا با احترام با من برخورد مي‌شود هم به نظرم اين است كه دنبال سياست و اين برنامه‌ها نبوده‌ام. هميشه سعي كرده‌ام در كادر خودم باشم و از آن بيرون نزنم.
آخرين عكس‌تان از كدام هنرمند بوده؟
از آقاي شيرازي خطاط.
در طول اين مدت از مردم عادي هم عكس گرفته‌ايد؟
عكس‌هاي زيادي هست اما هيچ‌وقت آنها را به نمايش نمي‌گذارم.
دليل خاصي براي اين كار داريد؟
عكاسي از مردم عادي براي اينكه هيچ‌كس شخصيت آنها را نمي‌شناسد به نظرم گمراه‌كننده است. عكس‌هاي خوبي از مردم گرفته‌ام كه همه گمنام هستند ولي به اين دليل كه كسي آنها را نمي‌شناسد نمي‌توانستم در كتاب بياورم‌شان.
شخصي هم بوده كه بخواهيد از او عكس بگيريد اما خودش به اين كار علاقه‌اي نداشته باشد؟
خيلي مايل بودم از نيما يوشيج عكسي داشته باشم، اما چون دوستم آقاي شفاعيه از او عكس گرفته بود، من به احترامش ديگر عكسي از نيما نگرفتم. در مورد دهخدا و اخوان‌ثالث هم خيلي دوست داشتم از آنها عكاسي كنم اما هيچ‌وقت فرصتش پيش نيامد.
منظور من از اين سوال كسي بود كه خودش مخالف بوده باشد با عكاسي شما؟
نه، بدين شكل كسي نبوده است. البته يك موقع هست كه زمان مي‌گذرد و بعدها متوجه مي‌شويد كه يكي را از قلم انداخته‌ايد و ديگر كاري از دست‌تان برنمي‌آيد.
كمي هم از نقاشي‌هاي شما صحبت كنيم؟
نقاشي به من در عكاسي كمك زيادي كرده است. البته نقطه مقابل اين مساله هم بوده است و عكاسي در نقاشي‌هايم به من كمك كرده. يك‌سري عكس از طبيعت يا بناهايي مثل تخت‌جمشيد دارم. وقتي آنها را ببينيد متوجه مي‌شويد كه خيلي به نقاشي نزديك هستند. در واقع فكر مي‌كنم اگر يكي بتواند براي عكاسي زمان و مكاني انتخاب كند كه به نقاشي نزديك باشد خيلي به نزديكي اين دو مقوله كمك مي‌كند. خيلي‌ها فكر مي‌كردند با آمدن عكاسي، نقاشي با ركود مواجه خواهد شد. رنوار يكي از آنهايي بود كه وحشت داشت از اينكه با آمدن عكاسي چه بلايي به سر نقاشي خواهد آمد. اما اين اتفاقات نيفتاد و اين دو در ادامه خيلي به هم كمك كردند. اين واقع‌گرايي كه در عكس‌هايم هست، در نقاشي‌هايم هم به گونه ديگري ديده مي‌شود. زيبايي‌شناسي را در هر دو اينها داريم و براي من از اين نظر تفاوتي ندارند. به نظرم هميشه نقاشي يك سر و گردن بالاتر از عكاسي است، ولي از طرفي هم عكاسي الان جايگاه خودش را پيدا كرده و دنيا بيشتر با آن مي‌چرخد.
خود شما اول از نقاشي شروع كرديد و بعد به سمت عكاسي رفتيد؟
بله، اول از نقاشي شروع كردم، ١١ سالم بود كه فردوسي را كشيدم (با دست به آن اشاره مي‌كند) و البته همين كار در كتاب نقاشي‌هايم هست.
حاضريد يكي از اين دو را به خاطر ديگري كنار بگذاريد؟
من هر دو را دوست دارم و هر دو را انتخاب مي‌كنم. نمي‌توانم از يكي به خاطر ديگري بگذرم.
من شنيده بودم هر كدام از عكس‌هاي‌تان يك داستان پشت خودشان دارند. به چند تايي از آنها در طول اين گفت‌وگو اشاره شد. عكسي بوده در طول اين سال‌ها كه داستاني پشتش باشد اما هيچ‌وقت آن را نگفته باشيد؟
بارها شده كه از يكي كه آشنا هم بوده عكس گرفته‌ام و من خودم از كار خوشم نيامده است. من در اين موارد هيچ رودربايستي ندارم و گفته‌ام فلاني من از اين كار خوشم نيامده و بايد قرار ديگري براي عكاسي بگذاريم. كاري را كه خودم فكر كنم ايراد دارد هيچ‌وقت تحويل نمي‌دهم. من خودم اين ضعف را در كار حس مي‌كنم و سعي مي‌كنم دوباره از نو شروع كنم. در اين‌طور موارد نمي‌توانم اين حسي را كه دارم به صاحب عكس هم توضيح بدهم.
در طول اين سال‌ها كسي هم بوده كه به كار شما ايراد گرفته باشد و البته اين ايراد بجا هم باشد؟
نه، فكر نمي‌كنم. ولي پيش آمده يكي از عكس خوشش نيامده، اما همان شخص بعد از ١٥ سال آمده و گفته فخرالدين از اين عكس برايم يك بزرگش را چاپ كن. (مي‌خندد)


برش ١
خانم آيدا گفتند دوست دارم يك عكس از شاملو داشته باشم، وقتي رفتم آنجا ديدم آقاي دولت‌آبادي و سپانلو هم هستند. از دولت‌آبادي خواستم تا با او شروع كند به حرف زدن، اما او هم گفت حتي سرش را بلند نمي‌كند تا به ما نگاه كند. خانم آيدا باز هم اصرار كرد كه هر طور شده عكس بگيرم. من دوربين را گذاشتم روي زمين و پايه‌ها را برداشتم و در نهايت اين عكس را گرفتم. به نظر خودم كه همه‌چيز شانسي اتفاق افتاد و اين عكس گرفته شد


برش ٢
خيلي مايل بودم از نيما يوشيج عكسي داشته باشم، اما چون دوستم آقاي شفاعيه از او عكس گرفته بود، من به احترامش ديگر عكسي از نيما نگرفتم. در مورد دهخدا و اخوان ثالث هم خيلي دوست داشتم از آنها عكاسي كنم اما هيچ‌وقت فرصتش پيش نيامد
وقتي به قيافه ملك‌مطيعي در زمان حال نگاه مي‌كنيد، با اين سابقه كه او بيش از ٩٠ فيلم بازي كرده و هشت‌تايي هم فيلم كارگرداني كرده، با آن ژست و حركات خودش كه داشته، آن غم حاضر در صورت او و بالا رفتن سنش را حس مي‌كنيد



منبع: اعتماد، علي مطلب‌زاده

ارسال نظر

  • elahe

    ایدا ایدا ایدا ایداعشق منه ایداتولدت مبارک.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار