گوناگون

یادی از آیت الله سیدحسن شجاعی کیاسری؛به مناسبت اولین سالگرد ارتحال

پارسینه: آیت الله سید حسن شجاعی کیاسری(ره)، از مفسران زبده جهان تشیع بود. زیاد می دانست و به اندازه دانش خود قدرت بیان و انتقال مفاهیم داشت. تمثیل های بی نظیر ایشان در ارائه مطالب و بیان تفکراتشان هر انسان جویای دانش را شیفته خود می کرد و از همین حیث سالها در زمره اساتید بنام حوزه علمیه قم بود. کلاس های درس ایشان مملو از طلاب جویای حقیقت بود.

همچنین در عرصه دانشگاه نیز از اساتید مطرح و مورد علاقه دانشجویان بود. در عرصه فردی انسانی پاک سرشت، مومن و معتقد، مردمی، با خضوع و خشوع فراوان و بی ادعا و در حوزه اجتماعی انسانی خوش فهم و عامل به دانسته های خود بود. از سال 1341 با درک کاملی از مواضع انقلابی و اسلامی امام خمینی(ره) در زمره مریدان ایشان قرار گرفته بود و روحیه آزادی خواهی و ظلم ستیزی از او شخصیتی محکم و استوار، با درایت، آینده نگر، شجاع و کم نظیر ساخته بود. تلاش بی وقفه ای در امر یادگیری وآموزش داشت. از طلوع صبح با مراجعه به کتابخانه و حوزه علمیه و کلاس های درس تا آخرین ساعات شب و برگزاری جلسات تفسیر قرآن در منزل شخصی اش. این فقط مشی دوران جوانی اش نبود. در سال های انتهایی عمر پربرکت خویش هم همین سیر و سلوک را داشت. در سن 70 سالگی تدریس در حوزه علمیه در ساعات اولیه صبح، سپس مراجعه به مجلس شورای اسلامی و دفاع از حقوق مردم و سپس مطالعه و تفکر تا پاسی از شب...

منبرهای ایشان سراسر شعور بود. به ندرت میتوان منبری از ایشان را یافت که در آن به مسائل حکومت اسلامی و رابطه آن با مردم نپرداخته باشند. ایشان به شدت دغدغه حکومت اسلامی و سعادت مردم را داشت. با مراجعه به اسناد ساواک و استخراج سوابق مبارزاتی ایشان با رژیم منحوس پهلوی در دفاع از حقوق مردم و مستضعفین و نیز مراجعه به متن سخنرانی های ایشان یا رفتارهای ایشان در عرصه سیاسی پس از پیروزی انقلاب با وضوح بالایی میتوان به این مهم پی برد.

در سکوت رمز آلود شب ها قرآن قرائت میفرمود و با خواندن بعضی آیات کریمه ساعت ها در فکر فرو میرفت. یادداشت های کوچکی برمیداشت. بهترین لحظات زندگی ایشان لحظاتی بود که به عظمت و یگانگی خداوند منان میاندیشید و غرق عظمت و جلالش میشد. برقی در نگاهش درخشیدن میگرفت و هنگامی که از عظمت خدای سبحان سخن میگفت در و دیوار هم با او همصدا میشدند. خودش میفرمود هیچگاه نتوانسته است یک مطلب را دوبار و به شکل مشابهی ارائه کند. سخنان او به سمتی میرفت که باید برود نه به سمتی که او میخواست. نقل کرده اند که روزی بعد از تفسیر آیاتی از قرآن مجید در محضر علامه حسن زاده آملی(حفظ الله) ایشان لبهای او را بوسید و به او فرمود: "به خدا قسم سخنان امروز تو سخنان آقا امام زمان(عج) بود که از لبهای تو بیان شد". مخصوصا نقل کرده اند که علامه و عارف بزرگوار نماز مغرب و عشا آن شب را نیز با اصرار به آیت الله شجاعی(ره) اقتدا کرده بودند و سایر مومنان حاضر در جمع را نیز دعوت به اقتدای به ایشان فرموده بودند. آری چنین شخصیتی میتواند اینچنین مورد لطف بزرگان و عرفا قرار بگیرد.

حضرت آیت الله جوادی آملی(حفظ الله) ایشان را انسانی بزرگ و عالمی وارسته خطاب فرمودند و آیت الله العظمی میرزا هاشم آملی(ره) در سال 1354 و در زمانی که آیت الله شجاعی(ره) به دلیل تصادف در کما بسر میبرد و پزشکان امید چندانی به ادامه حیات آن بزرگوار نداشتند اعلام فرمودند که شهریه طلاب را قطع نموده و هزینه درمان ایشان را تامین میکنند.

در سال 1356 طبق اسناد ساواک اولین کسی بود که به مقاله رشیدی مطلق اعتراض کرد و کلاس درس خود را تعطیل کرد و شاگردان را به تحصن تشویق کرد و جمله تاریخی و حکومت براندازش را به زبان جاری ساخت:

" حکومت را باید خدا انتخاب کند حکومت عصر حاضر را خدا انتخاب نکرده است "

بنابر اسناد ساواک این سخنان و این اعتراض نخستین جرقه انقلاب بود که باعث شد مردم به خیابان ها بریزند و اعتراضات مردمی سراسر کشور را فرابگیرد و بعد از گذشت یکسال منتج به پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357 شود.

سپس به کازرون رفت و در آنجا مراسم چهلمین روز در گذشت شهدای 19 دی را برگزار کرد و برای اولین بار در شهر کازرون نام حضرت امام(ره) را با عظمت بر زبان راند.

سال 1357 نیز سراسر گواه بر رشادت ها و مبارزات اوست. او 13 سال ممنوع المنبر و بارها تبعید شده بود و همواره تحت تعقیب ساواک قرار داشت و بلافاصله پس از رهایی از زندان به راه خود ادامه میداد قبل از رفتن به حسینیه بنی فاطمه تهران وصیت نامه خود را تقدیم خانواده می کرد و شهادتین بر زبان جاری میساخت و معمولا پس از سخنرانی با لباس مبدل از حسینه بنی فاطمه خارج میشد.

شهریور ماه 1357 که هنوز 5 ماه به پیروزی انقلاب مانده بود و برخی امیدی به پیروزی انقلاب نداشتند ایشان با قدرت و صلابت خبر از پیروزی قطعی انقلاب میدادند و تلاش میکردند که نیروهای انتظامی را در جهت مردم قرار دهند و آنها را به آغوش ملت بازگردانند و زمینه را برای پیروزی انقلاب اسلامی فراهم مینمودند. بخشی از گزارش ساواک گویای حقیقت است:

" مامورین در اینجا نشسته‌اند و اگر مواردی باشد، خواهند گفت، المامور معذور. پس شمر هم که سر امام حسین را برید باید بگوید معذورم، چون مافوق دستور داده ولی اینطور نیست. الان مردم هوشیار هستند، هیچکس خلاف جهت آب شنا نمیکند، میدانند که پشتیبان دارند و عوض خواهند شد. نامبرده در خاتمه برای سلامتی روح‌اله خمینی دعا کرده و به دشمنان او نفرین فرستاده و سپس تعدادی اعلامیه مضره در بین جمعیت پخش شده است. واعظ مذکور همراه با عده‌ای از حاضرین که او را اسکورت مینموده‌اند، از مسجد خارج گردیده است.(دستور داده شد واعظ مورد بحث دستگیر تا پس از تحقیقات و تکمیل پرونده اتهامی تحت پیگرد قانونی قرار گیرد). "
ایشان بعد از پیروزی انقلاب به دستور حضرت امام(ره) که از اساتید حوزه علمیه درخواست کرده بودند که برکرسی قضا بنشینند مسئولیت اداره دادگاه های استان مازندران را پذیرفت و بلافاصله بعد از تربیت قضات در نظام اسلامی با نگارش نامه ای از حضرت امام(ره) اجازه خواست و به محیط حوزه علمیه قم وکسب فیض بازگشت. اما چندی نگذشت که با اصرار مردم متدین و خداجوی شهرستان ساری در سال 1363 مجددا به مازندران برگشت و اینبار ردای وکالت مردم ساری در مجلس شورای اسلامی را به دوش گرفت.

در این ایام هم دائما در حال تلاش و مبارزه بود. با تندروی ها و کند روی ها قاطعانه برخورد می کرد و از حق مردم به هیچ قیمتی نمی گذشت. مردم رنج دیده و مومن ساری به پاس اینهمه تلاش و مجاهدت سه دوره پیاپی یعنی دوره های دوم،سوم و چهارم و نیز دوره هفتم ایشان را به وکالت خود برگزیدند و به شهادت بسیاری از بزرگان، چهره ای ماندگار چه در بعد علمی و چه در بعد سیاسی از خود بجا گذاشت.

حتی یک روز هم از خط عدالت و ظلم ستیزی خارج نشد و فریاد عدالت خواهی اش را به هیچ بهانه ای خاموش نکرد. نه چپ رفت و نه راست. تنها راه وسط و مستقیم را انتخاب میکرد. راهی که با شناخت و بصیرت بی پایانش روشن میشد و هیپگاه از هیچ گفته یا ناگفته اش پشیمان نشد. همیشه میگفت آنجا که باید بگوید. امروز نیز که یکسال از عروج ملکوتی اش میگذرد آتشی به جان همه دوست داران و یارانش افکنده و ارادتمندانش چون پروانه ای به دنبال شمع خاموش وجودش سرگردانند.

در پایان به 7 بعد از مبانی فکری ایشان در حوزه حکومت اسلامی و رابطه مردم با حکومت میپردازیم که بی شک شناخت این مبانی فکری ما را در شناخت هرچه بهتر این شخصیت بزرگ و الگو یاری خواهد کرد:

1. ایشان معتقد بود حاکمیت اسلام با هدف ارتقای کرامت انسانها، آزادی انسانها و احترام به انسانها اعم از فرد و اجتماع معنا دارد.

2. ایشان معتقد بود عدالت اجتماعی و فراهم کردن فرصت مساوی کار و تلاش، ابتکار، تولید و توزیع عادلانه ثروت تکلیف حکومت اسلام است.

3. همچنین معتقد بود فقر، منفور جامعه اسلامی و تولید و ثروت با روش عادلانه و عاقلانه بدور از استعمار و استثمار، محبوب حکومت اسلام و جوامع اسلامی است و نتیجتا فقر، تورم، ضعف پول ملی، رقابت ناپذیر بودن تولیدات، بی انگیزگی برای سرمایه گذاری از سوی مردم، نشانه‌ی بیماری حکومت و ضعف تدبیر و مدیریت حکومت است و نیز بیکاری‌، سرگردانی جوانان حاصل این بیماری‌هاست.

4. رشد علمی و شکوفا شدن تمدن اصیل اسلامی و انسانی از دستاورد های دسته اول حاکمیت اسلام است.
5. با توجه به بایدها و نباید‌هایی که در بالا ذکر شد در راس حکومت باید کسی حضور داشته باشد که از نظر بینایی و آگاهی و اطلاعات سیاسی و مدیریتی ممتازترین فرد جامعه باشد که در زمان غیبت امام زمان (عج) این شخصیت فقیه جامع الشرایط و عادل و با تدبیر است که در قانون اساسی مترقی کشور ما نیز به آن اشاره شده است. طبیعتا حکومت اسلام و جمهوری اسلامی وقتی مشروعیت دارد که توسط ولی فقیه مورد حمایت و هدایت و تایید باشد. او مرکزی است که باید قوای سراسر کشور شعاع آن باشند و از محوریت آن جدا نشوند.

6. مردم درحکومت اسلامی از دو نظر مهم و محوری اند:

الف- حکومت برخاسته از مردم و تداوم یافته از مردم است و طبعا باید همواره خود را مدیون و مرهون مردم و آحاد جامعه بداند.

ب - اساسا در بینش حاکمیت اسلام با محوریت امامت، دین، نبوت، نزول کتاب و قرآن و تشکیل حکومت مقدمه است برای تربیت و تعلیم، رشد و بالندگی انسانها و جوامع انسانی، امنیت آنها و عدالت در میان آنها، فراهم کردن فرصت های آموزشی برای آنها و نیز فراهم کردن فرصت های زندگی برتر مادی و معنوی.

طبیعی است که اگر حکومت قادر باشد این منافع را در جامعه تامین نماید و از ظلم و فساد و فقر و تبعیض و نا امنی و جهالت و عقب ماندگی در جامعه جلوگیری کند، این حکومت منطبق با حاکمیت است و باید مورد حمایت آحاد ملت قرار گیرد و اگر خدای نکرده حکومتی نتواند باید‌ها و نباید‌های پیش گفته را در جامعه تامین نماید حکومتی است بیمار و غیر منطبق با حاکمیت اسلام که باید جامعه بیدار و هوشمند به اصلاح آن قیام نماید و او را به سامان بیاورد که این نظارت از سوی مردم و علما و در راس قدرت مقام رهبری بر حکومت ضروری است.

7. در سیاست خارجی استقلال کشور از سلطه بیگانگان بر اساس روابط متقابل انسان دوستانه و حسن معاشرت با همه ملت‌ها و دولت‌ها سرلوحه کار حکومت است بجز کشورهای نژاد پرست و ضد مردم و غاصب مانند حکومت اسرائیل در سرزمین فلسطین. همه دولتها در چهار چوب منافع و مصالح ملی و اعتقادی ما مورد قبول و احترامند. صلح و دوستی و برادری و آزادی ارزشمند جوامع انسانی از باورهای ایشان بود. در تفکر ایشان ظلم از هر که سرزند و نا امنی از هر کجا تولید شود و خفقان تحت هر انگیزه ای بوجود آید محکوم، مطرود و منفور است.

نویسنده: سید محمود شجاعی کیاسری
30/8/1394

ارسال نظر

  • ماژیک

    80 درصد این نوشته اغراق توشه

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار