گوناگون

دیپلماسی دینی موفق ترکیه

درباره رابطه دین و سیاست دو دیدگاه کلی وجود دارد. برخی با توجه به تجربه مسیحیت و اروپا در دوره قرون وسطی که در آن کلیسا بر همه جنبه‌های اجتماعی و سیاسی مردم تسلط داشت، بر این باورند که دین و سیاست دو مقوله جدا از هم هستند و نباید دین را به عرصه سیاسی کشاند. در مقابل عده‌ای هم برآنند که این دو نه‌تنها دو مقوله جدا از هم نیستند بلکه می‌توانند در قوام یکدیگر هم موثر باشند.‌مثال ترکیه مثال خوبی در این باره است. ترکیه امروز نه‌تنها در پی گسست از دین و ریشه‌های معنوی دیرین خود نیست بلکه می‌کوشد از ظرفیت‌های دینی و اسلامی خود برای ارتباطی هرچه بهتر و موثرتر با دیگر ملت‌ها و کشورها بهره بگیرد. مقاله پیش رو به نقش دین به عنوان قدرت نرم در سیاست‌های رسمی و غیررسمی ترکیه به ویژه در دو دهه اخیر می‌پردازد.

به گزارش پارسینه بخش‌هایی از این مقاله که نوشته ایشتار گوز آیدین است و توسط عسگر قهرمانپور ترجمه شده و در همشهری دیپلماتیک شهریور ماه منتشر شده در ادامه می‌آید:

اواخر قرن بیستم شاهد بازگشت دین به جریان اصلی زندگی سیاسی در هر گوشه‌ای از دنیا بود. دهه گذشته دوره‌ای بود که دین وارد روابط بین‌الملل شد. انتشار چندین کتاب در این حوزه در طول این دهه بر ظهور چنین پدیده‌ای دلالت دارد. تقریبا در همه مطالب چاپ شده مربوطه، این نکته ذکر می‌شود که دین به عرصه جهانی بازگشته است. پارادایم‌های متحول روابط بین‌الملل و ظهور دیپلماسی دین‌مدار کم و بیش جزو ویژگی مشترک همه مطالب ذکر شده است. دین در این بستر چنین درک می‌شود: « دربرگیرنده همه تعالیم و اعتقادات سازماندهی شده و همه دیدگاه‌های معنوی که ارجاع به آن معنای زندگی را تفسیر می‌کند و متعهد است که نمی‌توان با علم تجربی یا مشاهده عینی این معنا را تفسیر کرد و معمولا با پذیرش واقعیت الهی، مافوق طبیعی، مقدس و غایی پیوند خورده است.» قدرت نرم، مفهوم دیگری است که در رابطه با نقش دین در روابط بین‌الملل مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ یعنی ارجاع به توانمندی یک نهاد - معمولا نه ضرورتا یک دولت - برای نفوذ بر آنچه دیگران از طریق جذابیت و امتناع انجام می‌دهند. بحث قدرت نرم دین در ارتباط با سیاست خارجی نیز بحثی کاملا جدید است. ژوزف نای، کسی که دو دهه پیش مبدع این اصطلاح بود دین را در روابط بین‌الملل به عنوان قدرت امتناع‌کننده‌ای تلقی می‌کند که مختص طرف‌های دیندار نیز هست و خاطرنشان می‌سازد که «دین به عنوان منبع قدرت نرم آمریکا، مثل یک شمشیر دولبه است و اینکه چگونه می‌بُرَد بستگی به کسی دارد که از آن استفاده می‌کند.» نای، بر وهابیسم تمرکز می‌کند و آن را ساحر نوآموزی می‌نامد که بازگشته است تا خالق اصلی‌اش - حکومت عربستان سعودی - را از راه به در کند. مفهوم قدرت نرم به لحاظ ماهوی شبیه ترکیبی از دومین و سومین بعد قدرت است که استیون لوکز در کتاب‌« قدرت: یک نگاه رادیکال» آن را تشریح کرده است. ترکیه نیز از این تحولات در روابط بین‌‌الملل مستثنا نیست. در این مقاله قصد دارم استفاده بالقوه و موجود ترکیه از قدرت نرم دین را در سیاست خارجی طراحی و ترسیم کنم و نه تنها بر ‌نهادهای دولتی از جمله ریاست امور دینی، بلکه بر برخی سازمان‌های غیردولتی و دینی تمرکز کنم که متعلق به ترکیه هستند. به لحاظ موردی نیز بر برخی مناطق از قبیل اروپا، بالکان، قفقاز، آسیای مرکزی و خاورمیانه تمرکز خواهم کرد.

اروپا
ترکیه کشوری است که حدود چهار میلیون نفر از جمعیت آن در سراسر اروپا پراکنده‌اند. وجود «دیاسپورا» در اروپا که خاستگاه آنها به ترکیه می‌رسد، به ورود کارگران به کشورهای اروپای غربی در اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960 باز می‌گردد. موج اولیه مهاجرت کارگران از ترکیه عمدتا به سمت آلمان غربی بود ولی چندین کشور اروپای غربی از قبیل فرانسه، هلند، بلژیک، سوئد و انگلیس نیز شاهد ورود کارگران مهاجر ترکیه بودند. یک ابزار و خط مشی مهم برای فعالیت‌های مهاجران، سازمان‌های مهاجرت بوده‌اند و دین در این بستر، نقشی مسلم و مهم ایفا می‌کند. چشم‌انداز کلی سازمان‌های مهاجرت ترکیه در اروپا به خوبی ترسیم شده است. سازمان دیانت عمدتا در کشورهای مختلف اروپایی در سازمان‌های مهاجرتی متفاوت مثل فدراسیون فرهنگی اسلامی ترکیه پایگاه دارد. با این حال، این سازمان، هم به عنوان مشاوران سرویس‌های دینی مرتبط با سفارتخانه‌های ترکیه و هم به عنوان رایزن سرویس‌های دینی مرتبط با کنسولگری، نمایندگی‌هایی دارد. جنبه دیگر روابط خارجی ترکیه در اروپا، موقعیت این کشور در ارتباط با عضویت در اتحادیه اروپاست. تفاوت‌های دین و فرهنگ میان اروپا و ترکیه از موانع مهم برخی مخالفت‌های الحاق ترکیه به اتحادیه اروپا هستند. با این حال، جنبه‌های دیگری نیز برای بحث کردن درخصوص دیدگاه‌های متعدد وجود دارد تا یک نتیجه سودمند به دست بیاید. جدا از سیاست‌های وزارت امور خارجه ترکیه و سازمان دیانت، چندین گروه لابی در اروپا در راستای منافع ترکیه فعالیت می‌کنند تا از دین نه به عنوان یک قدرت اختلاف‌برانگیز بلکه به عنوان یک قدرت اقناع‌کننده استفاده کنند؛ به ویژه فتح‌الله گولن، رهبر معنوی جامعه بزرگ دینی، از شخصیت‌های برجسته دینی است که از الحاق ترکیه به اتحادیه اروپا حمایت می‌کند. یکی از فعالیت‌های «جنبش گولن» توسعه دین در شکل فراملی آن است. از نظر گولن، گفت‌وگوهای میان- دینی پنج هدف مهم را دنبال می‌کنند: نجات انسان‌های مدرن از مادی‌گرایی؛ اشاره به منابع و ماهیت یکسان همه ادیان؛ دعوت قرآنی برای گفت‌وگوی بین دینی؛ تساهل دینی به عنوان غایت زندگی بشری و تاکید بر عشق و محبت به مثابه جوهره تساهل. گولن پیوسته بنیادگرایی، خشونت و تفاسیر انحصارطلبانه از دین را رد می‌کند. در عوض، وی بر اهمیت خرد عملگرایانه تاکید می‌کند تا به آنچه او به عنوان هدف مشترک همه ادیان می‌بیند، یاری برساند؛ یعنی مبارزه با مادی‌گرایی و یادآوری وجود خداوند در زندگی مردم. به کلامی دیگر، به نظر می‌رسد او نه تنها نگران این امر است بلکه با این پرسش نیز دست و پنجه نرم می‌کند که چگونه زندگی دینی انسان‌های مدرن را بهبود بخشد؛ به گونه‌ای که تساهل و گفت‌وگوی دینی افزایش یابد. او شیوه گفت‌وگو را ترجیح می‌دهد تا استدلال‌های اختلاف برانگیز گذشته را کنار بگذارد و بر نکات مشترکی که ادیان در آن سهیم‌اند تمرکز کند. در بستر برنامه گفت‌وگوی میان- فرهنگی، گولن با بسیاری از رهبران دینی و نهادها مانند پاپ ژان پل دوم (1998) و موسسه یونانی- مسیحی بارتلومو (1996) ، گفت‌وگوهایی را ترتیب داد. ریاست امور دینی ترکیه نیز از سال 1998 «گفت‌وگو» را بخشی از دستور کار خود قرار داده است. با این حال، اخیرا گفت‌وگو به مفهومی تبدیل شده است که مقامات بسیاری آن را هر روز به کار می‌برند. من معتقدم یکی از موثرترین گام‌ها برای حل چنین مشکلاتی، پی‌ریزی شیوه‌ها و راه‌هایی برای گفت‌وگو میان ادیان و همچنین فرهنگ‌هاست. چنین گفت‌وگویی نه تنها به از میان برداشتن پیشداوری‌های پیروان ادیان متفاوت بلکه به حل مشکلات و مسائل ذکر‌شده نیز کمک می‌کند. معتقدم که نبود گفت‌وگوی صادقانه، باعث گفتمان برخورد تمدن‌ها می‌شود. پاپ ژان پل دوم در سال 1979 از ترکیه دیدن کرد. پاپ بندیکت شانزدهم نیز در نوامبر 2006 از ترکیه دیدن کرد و در نخستین دیدارش از این کشور دارای اکثریت مسلمان، بر اتحاد و همبستگی میان فرهنگ‌ها تاکید کرد. او در گفت‌وگویی با فیگارو در سال 2004 گفته بود که ترکیه باید آینده‌اش را در پیوند با ملت‌های مسلمان ببیند نه اتحادیه اروپا. رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه بعد از ملاقات با پاپ در آنکارا گفت که پاپ به وی گفته است اگر چه واتیکان به دنبال پرهیز از سیاست است ولی به عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا تمایل دارد. با این وجود، بیانیه مشترک پاپ بندیکت شانزدهم و بنیاد بارتلومو به طور تلویحی اعلام کردند که حمایت از عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا منوط به ایجاد آزادی دینی در ترکیه است. در هر گام به سوی اتحاد و همبستگی، باید از سنت‌های فرهنگی اقلیت‌ها و ویژگی‌های متمایز دینی آنها حمایت کرد.

خاورمیانه

طی دیدار اردوغان از سوریه در دسامبر 2006، رئیس‌جمهور بشار اسد، برداشت مثبت رهبری سوریه از رویکرد جدید ترکیه را ابراز و بر این واقعیت تاکید کرد که «ترکیه و سوریه در خصوص موضوعات منطقه‌ای دیدگاه‌های مشترکی دارند و کشورش (سوریه) تلاش‌های ترکیه برای احیای صلح در خاورمیانه را ارج می‌نهد.» سطوح فزاینده اعتماد در هر دو طرف باعث شده است ترکیه در دهه‌های طولانی منازعه تل‌آویو و فلسطین به یک میانجی‌گر بالقوه تبدیل شود. ترکیه سیاست چندجانبه‌گرایانه‌ای را تعقیب کرده است تا نقش میانجی‌گرانه خود را در منطقه تقویت کند و تا حدی نیز از موفقیت برخوردار بوده است. نقش میانجی‌گرانه ترکیه زمانی تقویت شد که آنکارا، تل‌آویو و دمشق را بر سر میز مذاکره آورد. از همان آغاز سطح تعامل به انتقال پیام‌ها از هر طرف محدود شد و فرایند مذاکره بی‌نهایت مشکل بود. نخست وزیر، اردوغان بعد از دیدار از دمشق در آوریل 2008، نقش میانجی‌گری ترکیه را در آغاز مذاکرات میان دمشق و تل‌آویو برای رسیدن به حل و فصل اختلافات صلح‌آمیز در خصوص تپه‌های استراتژیک جولان، مورد تاکید قرار داد. او افزود که تلاش خواهد کرد گفت‌وگوهای مستقیم از سر گرفته شود. علی باباجان، وزیر امور خارجه وقت ترکیه، وضعیت را از منظر واقع‌گرایانه ارزیابی و تاکید کرد: «حل و فصل این منازعه دیرین نیازمند عزم قوی سیاسی از سوی هر دو طرف است.» او همچنین افزود: «ما همچنان در آغاز فرایند قرار داریم.» مقامات تل‌آویو و دمشق در راستای تلاش‌های میانجی‌گرانه ترکیه در 21می ‌سال 2008 اعلام کردند که گفت‌وگوهای غیرمستقیم را تحت نظارت دیپلمات‌های ترکیه در آنکارا آغاز کرده‌اند.

ترکیه بعد از تهاجم آمریکا به عراق در سال 2003، یک رهیافت سیاستگذاری متفاوت را در قبال عراق اتخاذ کرد. حرکت مارس 2003 که مانع استفاده نیروهای آمریکایی از خاک ترکیه در جنگ علیه عراق شد یک نقطه عطف تاریخی برای ترکیه بود؛ به گونه‌ای که آنکارا تصریح کرد از اصول مشروعیت دموکراتیک در سیاست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی‌اش پیروی خواهد کرد. پارلمان ترکیه مانع آن شد آمریکا یک جبهه شمالی علیه عراق باز کند، چون معتقد بود جامعه بین‌الملل این جنگ را غیرمشروع می‌داند. تصمیم ترکیه فرایند تهاجم آمریکا به عراق را طولانی کرد و آمریکا را مجبور کرد به دنبال مشروعیت بیشتر باشد و به مساله فلسطین توجه بیشتری بکند. حرکت پارلمان ترکیه که مانع استفاده نیروهای آمریکایی از خاک این کشور شد، آنکارا را از تاثیر منفی بحران عراق در منطقه نجات داد.

متن کامل این مقاله که شامل استفاده از دیپلماسی دینی توسط سیاستمداران ترک در ارتباط با مناطق مختلف دنیاست را در همشهری دیپلماتیک شهریور ماه بخوانید.

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار