گوناگون

وقتی آدم خودش همه راهها را می بندد

پارسینه: خدا نکند یک وقت انسان پکر بشود و حاشیه بزند. تا حاشیه می زند، دیگر خدا را نمی بیند

. قهر می کند، راه ها را می بندد که هیچ کس دورش نیاید. وقتی کسی نیامد می گوید: هیچ کس به داد من غریب نمی رسد. مرد حسابی خودت تمام در ها را بستی و یکی یکی قفل کردی.

به خدا می گوید: خدایا تو هم که به فکر من نیستی.

به خیالش خدا هم یک در دارد که اگر او هم در را نشان داده بود، قفل می کرد. حالا باز خدایی بود که برای خودش در نگذاشته بود اگر نه آن را هم قفل می کرد آن وقت هیچی به هیچی
ساده اش این می شود که نخ خودت، گره خورده است. داشتی خیاطی می کردی نخ گره خورد.

حالا که نخ گره خورده شلوغ می کنید و پارچه را پاره می کنید؟ بابا خودت نخ را پاره کردی و گره زدی. عوض این که با حوصله گره را باز کند، بگوید خودم گره زدم، شلوغ می کند و پارچه را پاره می کند.

حاج اسماعیل دولابی

ارسال نظر

  • ناشناس

    منظور ایشون چیه ؟حرفاشون دلنشینه

  • ناشناس

    نه والله ،من نه خودم گره زدم و نه در بستم.
    دیگران کم لطفی کردند و بستند و گره زدند و ...
    من هم فعلا" نگاه میکنم

  • ناشناس

    اگر دیگری همه ی درها و حتی پنجره ها رو بست، چه کنیم؟

  • ناشناس

    خدا رحمت کند آقای دولابی را اما کاش ایشان زنده بود و ما من می گفتم وقتی دو تا فرزند دانشگاه آزاد دارم در مقطع لیسانس و فوق لیسانس و مستاجر هستم باورکنید حتی لقمه نان را از شکم خودم و همسرم می زنم تا بلکه صرفه جویی کنم از همه جا وام گرفتم تا پول پیش خانه بدهم تا پول بیماری بدهم و تحصیل فرزند دخترم بیکار هست هرجا برای کار می روم یا می گویند رشته اش که مدیریت صنعتی و زبان خوانده بدرد ما نمی خورد یا می گویند دختراستخدام نمی کنیم حالا چطور من نخ را گره زدم معلومه که از دست خدا ناراحتم

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار