دادن پست به حزباللهیهای غیر توانمند برای حذف حزباللهیها از میدان است

پارسینه: فضای نقد «صــدا و سیـمــا» در چند سال اخیر، تکاملی نسبی یافته است و این رسانه، بطور جدّی مورد نقد نخبـگان فرهنگــی و رسانـههــای ارزشــی قـرار گرفتـه اسـت؛ لیکـن بدلیـل فضــای بستـه «صــدا و سیـمــا» و بایکوت کامل نقدها توسط آن، کمتر ریشههای درونی و علل پیشین بروز چنین ناهنجــاریهـایــی در این سازمان مورد بـررســی و کنـکــاش قرار گرفته است.

جناب آقای جعفری، ما اگر یک گام از ایراداتی که در صفحهی تلویزیون میبینیم عقبتر بیاییم و بخواهیم علت به وجود آمدن چنین ایرادهایی را در سازمان صدا و سیما که این برنامهها را تولید میکند پیجویی کنیم، به چه مواردی میرسیم؟ آیا مثلاً صــدا و سیـمــا مسئولین بدی دارد؟ سیستم بدی دارد؟ مطالعات ندارند؟ چه مشکلاتی هست؟
به نظرم مادر همهی مشکلات صدا و سیما این است که قانون ندارد. صدا و سیمای جمهوری اسلامی فکر کنم تنها نهادی است که بدون قانون اداره میشود. در سال ۶۸ که قانون اساسی بازنگری شد، بخشهایی مربوط به اصولی بود که به صدا و سیما ربط داشت. این اصول، در قانون اساسی بازنگری شد و تلقی قانون اساسی از صدا و سیما تغییر کرد. متناسب با آن تغییر، قانون صدا و سیما باید از اول نوشته میشد.
چه تغییراتی در آن بازنگری رُخ داد؟
صدا و سیما تا سال ۶۸ زیر نظر نمایندگان قوا اداره میشده؛ یعنی یک «شورای سرپرستی» از نمایندگان قوا تشکیل میشد و این شورا مدیر عاملی انتخاب میکرد و اداره این سازمان به او واگذار میشد. سال ۶۸، نظام صدا و سیما شد «نظام ریاستی»؛ یعنی در بازنگری قانون اساسی، به خاطر اختلافاتی که این نمایندگان بر سر ادارهی سازمان داشتند، یکی از پیشنهادات این بود که صدا و سیما برود زیر نظر رهبری. اتفاقاً خود آقا با زیر نظر رهبری رفتن مخالف بودند و میگفتند در این صورت، سیّئات صدا و سیما به نام رهبری نوشته میشود. این تعابیر را دارند در مشی مذاکرات قانون اساسی. یک عده اشکال میکنند که صدا و سیما خیلی حساس است و نمیشود به جای دیگر واگذار کرد؛ آقا میگویند مثلاً مگر وزارت نفت حساس نیست؟ چه طور وزارت نفت زیر نظر دولت کار میکند؟ صدا و سیما هم میتواند این طوری باشد. در نهایت موافقت نکردند و نظام ادارهی صدا و سیما بالکُل متحول شد و در قانون اساسی اینطور آمد که نحوهی اداره صــدا و سیـمــا، طبق قانونی که بعداً در مجلس نوشتـه میشـود اداره خواهـد شـد. یعنــی آن قـانونـی که قبـلا صــدا و سیـمــا داشـت، دیگر کانلمیکن تلقی میشود. متأسفانه از سال ۶۸ تا همین الآن، اینقانون نوشتهنشده است!!
آن قانون قبلی چه بود؟
قانون مفصلی است. یکی از مفصلترین قانونهای مصوّب بعد از انقلاب است که اتفاقاً قانون انقلابی خوبی است و تعیین تکلیف کرده نحوهی اداره صدا و سیما را.
اشکالش چه بود؟
اشکالِ کلی داشت؛ آن موقع چون بین رؤسای قوا اختلاف وجود داشت، نمیتوانستند کامل کار کنند. بعدا این نظام عوض شد و بر اساس نظام ریاستی قرار شد عمل بشود. این نظام ریاستی الآن قانون ندارد و آقای ضرغامی طبق هیچ قانونی، صدا و سیما را اداره میکند!!
بالأخره یک قسمت از قانون، مربوط به ریاست آن سازمان است.
همه چیز آن سازمان، ریاست آن سازمان، نحوهی مدیریت آن سازمان، نحوهی توسعهی آن سازمان. دیگر قوا دخالتی در ادارهی سازمان ندارند. استقلالش از سایر اداره کنندگان مملکت، خود این، مبدا همهی تحولات میتواند باشد.
پس الان به نظر شما مشکلی که صدا و سیما دارد، این است که رئیسش را رهبری انتصاب میکند و نه شخص دیگر؟
ما کاری با رئیس نداریم؛ ریئس را فقط رهبری میگذارد، بقیهی نحوهی ادارهی صدا و سیما را باید قانون مشخص کند و قانونی وجود ندارد!!
بالأخره هیچ سازمانی همین طوری اداره نمیشود و قطعاً داخل صدا و سیما یک آیین نامههایی وضع شده.
مهمترین مشکل صدا و سیما، ناظر به بیرون از صدا و سیما است. او اصلاً به هیچ جا پاسخگو نیست. به این بهانه که من به رهبری پاسخ می دهم، به هیچ جا پاسخ نمی دهد.
پس شورای نظارت...
شورای نظارت هم قانون ندارد!! هم نظارت و هم نحوهی اداره صدا و سیما را قانون باید مشخص کند. شورای نظارت هم برایش قانون وضع نشده. اصلاً قانونی وجود ندارد. فقط «اسم» شورای نظارت در قانون اساسی است. نحوهی نظارت آن، حیطهی اختیارات آن، میزان برخوردی که میتواند بکند با آن تخلّفی که میبیند یا احیاناً تشویقی میخواهد بکند، و بطور کلی حیطهی دخالت آن در صدا و سیما معلوم نیست و قانونی در این زمینه وجود ندارد. انگار شما بگویید اسم مجلس شورای اسلامی در قانون آمده! بالاخره ادارهی مجلس آیین نامه میخواهد. این به نظر من بزرگترین اشکال صدا و سیما است از نظر ساختاری.
بالأخره این سـازمـان سی سال است که دارد کار میکند و طبیعتاً در داخل خودش از طریق شوراهای خودش و اتــاق فکـرهــایـی که دارد، یک قـوانیـن داخـلــی وضع کردهاست.
قوانین داخلی ندارد؛ یک رویهای در داخل خودش دارد.
آنها چطور؟ چه اشکالاتی دارند؟
مهمترین اشکال داخلی صدا و سیما از نظر حرفهای و مدیریت فرهنگی این است که مدیران گروههای برنامهساز، یعنی گروههایی که برنامهسازی را راهبری میکنند، تخصص لازم را ندارند. اینها اکثرا آدمهای سیاسی هستند و فقط آدمهای مورد اعتمادند. اینها توانمندی فرهنگی و مدیریتی و علمیِ ادارهی یک گروه برنامه سازی را ندارد. لذا اولاً در مواجهه با یک مشکل، برخورد حذفی و سلبی دارند. مثل برنامهی هفت که الان روی آنتن است و مثلاً ده تا اشکال در آن هست. اما اینها نمیتوانند این مشکلات را حل کنند و فقط میتوانند کات کنند؛ فقط میتوانند برنامه را حذف کنند.
یا اینکه تمام ذهنیت و سلیقه و بینششان از طریق کارگردانها و تهیه کنندگان جهتدهی میشود؛ یعنی یا برخورد ایجابی مطلق دارند یا برخورد سلبی مطلق. یا کارگردان بر اینها سوار است، یا اینها کارگردان و تهیه کننده را کلاً حذف میکنند. نمیتوانند برنامه را راهبری کنند؛ چرا که توانایی و توانمندی این کار را ندارند.
ریشهی این امر باز برمیگردد به آن نظام حقوقی. اگر نظام حقوقی صدا و سیما روشن شده باشد، نحوهی ارزیابی عملکرد، صلاحیتهای کسانی که در این سازمان پست میگیرند در حد رئیس شبکه، فرایند انتخاب یک نفر به عنوان رئیس شبکه، فرایند انتخاب یک نفر به عنوان رئیس گروه و صلاحیتهایی که او باید دارا باشد، در آن قانون میآید. الان وقتی قانونی وجود ندارد، هر کسی را هر طور صلاح دانستند آنجا میگذارند. الان هم صلاح میدانند آدمهای سیاسی را بگذارند، نه آدمهای حرفهای انقلابی را. آدمهای سیاسی که سوابق انقلابی دارند، نمیتوانند؛ جواب نمیدهد؛ سی سال است جواب نداده. دیگر این دوران تمام شده و همه میدانند این سیستم جواب نمیدهد.
این مشکلی است که در کل نظام ما هست. اینکه هیچ کس متناسب با تخصصش سر کار نیست.
نه؛ در کل نظام ما اینطوری نیست. شما در وزارت علوم نمیتوانید یک معاون آموزشی که مثلاً فوق دیپلم فنی باشد، وزیر علوم بگذارید؛ باید دکتر باشد؛ استادیار باشد؛ عضو هیئت علمی دانشگاه باشد. ضوابط وزارت علوم اجازه این کار را نمیدهد.
الان اگر ما خودمان را بگذاریم جای مسئولین سازمان، در کشور ما کسانی که فرهنگ سرشان میشود، رسانه سرشان میشود، یا مدیریت بلد نیستند و یا در جهت گیریهای سیاسی با ما زاویه دارند. مثلاً فرض کنید یک کسی مثل آقای افروغ؛ آقای افروغ یک آدم واقعا فرهنگی است، یک نخبهی فرهنگی حساب میشود در کشور ما، ولی از لحاظ سیاسی زاویهای پیدا میکند. حالا حتی اگر بخواهیم جریانات نخبهی فرهنگیمان را ریشهشناسی کنیم، ریشهشان به یک جاهایی بر میگردد که حالا خودتان هم میشناسید. من به نظرم میآید در نظام ما این ترکیب سه گانه، یعنی کسانی که هم از نظر سیاسی با ما همراه باشند، هم نخبهی فرهنگی باشند و هم مدیر باشند ما اصلاً نداریم. مثلاً فرض کنید شهید مطهری که دیگر یکی از تئوریسینهای انقلاب ماست. خب! آقای علی مطهری تمام کتابهای ایشان را ویراست علمی کرده. لکن شما الان حاضرید یک قسمت از مدیریت فرهنگی کشور را به دست این آدم بدهید؟
شما با مثال افروغ و شهید مطهری میتوانید این ادعای بزرگ را ثابت کنید؟
آدمهای فرهنگی ما در سطح مدیریتهای کلان مگر کلاً چند تا هستند؟ یک برآیندی که از همه آنها بگیریم، به نظر من این سه، در کسی جمع نمی شود.
به خاطر این که نظام حقوقی حاکم بر آن سازمان، این را نخواسته. اگر کسی نیست، باید تربیت بشود. آن نظام حقوقی اگر باشد خواهد گفت که اگر کسی نیست، رئیس حق ندارد حکم بزند و همه را باید سرپرست بزند. باید ارزشیابی بشود.
شما می گویید چنین آدمی را نداریم، درست است. آقای ضرغامی چند سال است که مسئول صدا و سیما است؟ در این هشت سال برای تربیت چنین آدمهایی چه کار کرده؟ در دانشکده قم چه کار کرده؟ باید تربیت بشود دیگر. امکانات تربیتی هم که دارد، چرا این اتفاق نیفتاده؟ حداقل ده نفر مدیر میآوردند بالا و میگفتند ما ده تا مدیر شاخص داریم.
فرض کنید شما مسئول صدا و سیما بودید؛ برای تربیت این نیروها چکار میکردید؟ یک زمانی صدا و سیما در قم یک دانشکده تاسیس کرد؛ طلابی را آورد و آموزش رسانه دیدند و الآن هم محصولاتی دارند. ولی هیچ دردی از سازمان دوا نشد.
ما داریم دربارهی «مدیریت» سازمان صحبت میکنیم نه دربارهی تربیت تهیه کنندگان. ما میگوییم مدیر گروه برنامهساز باید تخصصهایی داشته باشد، صلاحیت هایی داشته باشد. در هیچ جای سازمان صدا و سیما برای تربیت مدیری در این سطح اقدامی نشده. اگر شده ناموفق بوده. نشانهاش این است که بسیار بسیار نادرند کسانی که از دانشکده صدا و سیما فارغ التحصیل شدند و الان در صدا و سیما مدیریتهایی از این دست داشته باشند.
مشکلش چیست؛ دانشکدهی صدا و سیما یا دانشکده قم؟ اینها چکار باید میکردند؟ از یک طرف پتانسیل حوزه را آوردند و از طرف دیگر متون آموزشی رسانه و استادان قوی را، تا نیرو تربیت کنند. دیگر چکار باید می کردند؟ شما اگر مسئول دانشکده صدا و سیما بودید چکار می کردید؟
من دانشکده صدا و سیمای قم را منحل میکردم و یک دانشکدهی دیگر درست میکردم. دانشکدهی صدا و سیمای قم، هیچ کدام از خروجیهایش را خود صدا و سیما به خدمت نگرفته. یعنی معلوم است ناکارآمد است دیگر. خود صدا و سیما وقتی به اینها حکم نمیدهد مدیرشان کند، ناکارآمد است دیگر. خود سیما دارد برنامه رده «ج» میسازد و نه حتی «ب». شما میخواهید بگویید امکان آموزش علمی در ایران وجود ندارد؟ چه میخواهید بگویید؟ امکان توسعهی علمی در ایران وجود ندارد؟
من میگویم صدا و سیما به نظرم ظرفیتش را بکار گرفته است.
منظور شما این است که امکان زایش علمی و تولید آدم توانمند در حوزهی هنر در جمهوری اسلامی عقیم است؟
من نمیگویم عقیم است، اما ساختارها عقیماند؛ هر دوی ما قبول داریم ساختارها عقیم هستند، سؤال این است که چرا؟ اشکال کار کجاست؟
اشکال کار این است که شایسته سالاری وجود ندارد. خیلی روشن است. شما آدم ناشایست بیاورید، کسی که صلاحیت ندارد را بیاورید، او ممکن است برود دانشکده درست کند؛ اما آن، فقط اسمش دانشکده است، واقعاً دانشکده نیست.
در دانشکده قم، واقعا شایسته سالاری نیست؟ چه کسی را بیاورند جای اینها؟ ما انتزاعی نمیخواهیم بحث کنیم، میخواهیم علمی بحث کنیم. الان فرض کنید آقای ضرغامی بنشیند اینجا و بگوید من میخواهم دانشکدهی صدا و سیما را اصلاح کنم آقای جعفری. شما میگویید نیروهای شایسته بیاور، او میگوید اینهایی که گذاشتم، شایستهترینها هستند، از اینها بهتر پیدا نکردم. میگویید متون دینی بیاور. میگوید من در آنجا حوزویها را آوردم. پس این بچههایی که در جشنواره عمار این همه تولیدات هنری داشتند، کجا تربیت شده بودند؟
اینها جایی تربیت نشده بودند، خودشان خودجوش به وجود آمدند.
همین طور سرخود به وجود آمده بودند؟ جایی تربیت نشدند به نظر شما؟ اینها درس نخواندند هیچ کدام؟
درس مستندسازی نخواندند. الان مثلاً همین بچههای صفیر؛ دانشجوی شریف هستند، رشتهشان فنی است.
میدانم دانشجوی شریف هستند. بالأخره یک فرایند تربیتی طی کردند تا توانستند این همه آثار فاخر تولید کنند. چه طور چنین نیروهایی در دانشکده صدا و سیما تربیت نمی شوند؟ چرا؟ ما میخواهیم چرایش را از شما بپرسیم؟ این نقص، کجاست؟ ببینید یک قسمت از نقص، نقص مدیریت است، یک قسمت نقص متون است، یک قسمت هم مربوط به محدودیت ظرفیت ما است. ممکن است آقای ضرغامی الان برگردد بگوید با این متون و با این استادهایی که ما در کشـور داریم، بیــش از ایـن نمیشـود و مـن دارم نهـایــت تلاشم را میکنم. شما معتقدید این طور نیست؟
من میگویم جشنواره عمار، یک مثال نقض برای این ادعاست. دانشجویی که بدون هیچ ساپورت خاصی توانسته این قدر خودش را ارتقا دهد، طبیعی است که اگر در این سالها یک بستر مناسبی فراهم شده بود در صدا و سیما، خیلی بیش از این رشد میکرد. چرا رشد نمیکرد؟ شما میخواهید بگویید جبر عدم رشد است در ایران؟ شما میگویید آقای ضرغامی تمام ظرفیتها را به کار گرفته؟ نه، این کار را نکرده. در دانشکدهی صدا و سیمای تهران، در طول ده سال اخیر، هیچ تحول یا حداقل توسعهای در تأسیس گروههای مطالعاتی، گروههای علمی و جذب هیئت علمی متناسب با نیازهای سازمان صورت نگرفته. مثلاً یکـی از پُر پسـامـدترین برنامههای صــدا و سیـمــا، برنـامـههـای منـاسبتــی است. فکر میکنـم حـداقــل سی درصد آنتن صدا و سیما در طول سال، به برنامهی مناسبتی اختصاص دارد. مناسبت های ملی، مناسبتهای مذهبی و مناسبتهای دیگر. لیکن در دانشکده صدا و سیما هیچ مرجعی برای مطالعه و تولید دانش و مهارت و بررسی انتقادی دربارهی مناسبتها اصلاً وجود ندارد. در دانشکده قم هم وجود ندارد.
من دارم درباره ساختار آموزشی دانشکده صحبت میکنم. ساختار آموزشی دانشکده باید برای برنامه هایی که سی درصد آنتن تلویزیون را تأمین میکند، پشتیبانی مطالعاتی تولید کند. در ساختار علمــی دانشکــده، مـابـهازاهـایـی بـرای رفـع بسیاری از نیـازهـای سـازمـان وجـود ندارد.
مثلاً برنامهی کودک، یکی از مهمترین برنامههای تلویزیون است؛ حساس ترین برنامه تلویزیون است. اما هیچ بخشی در دانشکده صدا و سیما برای مطالعه در زمینه کودک و تربیت کودک وجود ندارد.
کل جایی که دانشکده صدا و سیما برای مطالعات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی یا مذهبی دربارهی تلویزیون دارد، گروهی است به نام گروه ارتباطات؛ کلاً یک گروه است. دانشکده صدا و سیما کلاً چند تا گروه است؛ یک گروه تبلیغات بازرگانی است، یک گروه تحقیق در ارتباطات دارد، یک گروه ژورنالیسم خبری دارد، فکر میکنم یک گروه مدیریت رسانه هم دارد. اکثر این گروهها، غیر از رشتهی تحقیق در ارتباطات، تا سالیان سال، حتی مصوب وزارت علوم نبودند! الآن هم چند تا از رشتههابشان اینطورند؛ خصوصاً اکثر رشتههای دانشکده صدا و سیمای قم که تازه در این یکی دو سال، یکی دو رشتهاش مصوب شده. یعنی این قدر زحمت نکشیدند که مدرک این را رسمی کنند! کتابهای متناسب با این رشتهها را بنویسند.
چند سال است که این رشتههای جدید راه افتاده؟
فکر میکنم قبل از آقای ضرغامی، این چند تا گروه اضافه شده و خیلی هم کلیشهای درست شد؛ یعنی هیچ کدام گروههای معتبری نیست؛ بسیاریشان که مصوبه وزارت علوم ندارد، نه در محتوای آن دروس تحولی رخ داده و نه جذب هیئت علمی متناسب میشود. الآن این همه جوان انقلابی در دوره دکتری دارند فارغ التحصیل میشوند، بالأخره خیلی زیاد هستند؛ اما تحول آن چنانی در هیئت علمی دانشکده صدا و سیما رخ نمیدهد و یک مجموعه ثابت، همیشه هستند!!
مثلاً در حوزهی مستند؛ خب! تلویزیون در این حوزه، ضعف و نیاز اساسی دارد؛ کلّی کار مطالعاتی لازم دارد. چه در مستند سیاسی و چه مستندهای دیگر. مستند حیات طبیعت داریم که خودش یک فازی است. مستند اجتماعی داریم و ما احتیاج داریم به این حوزهها؛ لیکن در دانشکده صدا و سیما، هیچ جایی برای مطالعات مربوط به مستند وجود ندارد. اینها احتیاج به مطالعات دارد. دانشکده صدا وسیما، کلاً یک گروه تولید دارد که آنجا فقط کارگردان و تهیهکننده تربیت میکند، عنوان تربیتیاش، کارگردان و تهیهکننده است فقط. ما احتیاج به مستند ساز سیاسی داریم، ما احتیاج به مستند ساز اجتماعی داریم. فقط دوربین به دست گرفتن و فیلم گرفتن نیست؛ یک نگاه تئوریک میخواهد؛ بینش میخواهد؛ بصیرت فرهنگی میخواهد. جایی برای آموزش اینها، در دانشکدهی صدا و سیما وجود ندارد.
شما در مرکز تحقیقات صدا و سیما هم که میروید، همین طور است؛ یعنی مرکز تحقیقات صدا و سیما که یک زمانی از مراکز معتبر بوده، الان از بیاعتبارترین مراکز تحقیقاتی است. مرکز تحقیقات صدا و سیما بیاید الان اعلام کند ما مثلاً در حوزهی برنامههای مناسبتی دو تا گزاره تولید کردیم؛ دو تا راهبُرد تولید کردیم برای تبیین بهتر این برنامه. هیچی ندارد، دستش خالی است!! در حوزهی ورزش، در حوزهی خانواده، در حوزهی کودک، در حوزهی سیاسی و سایر حوزهها، دست مرکز تحقیقات خالی است. مطالعاتی که در مرکز تحقیقات صورت میگیرد، عمدتاً نظرسنجی است. اینکه فلان فیلم و فلان سریال این قدر بیننده دارد و این قدر رضایت از آن وجود دارد یا ندارد.
شما همین انتشارات مرکز تحقیقات را نگاه کنید، متوجه وضعیتش می شوید. کتابهایی که مرکز تحقیقات صدا و سیما در دورهی آقای ضرغامی منتشر کرده، فکر نمیکنم ده تا بیشتر باشد؛ که هیچ کدامش اعتباری در مجامع علمی کشور ندارد. خود انتشارات سروش صدا و سیما؛ شما بروید ببینید چند تا کتاب تئوریک منتشر کرده؟ تولیداتی که اینها انجام دادند، عمدتاً پایاننامههای همین دانشکده صدا و سیما یا جاهای دیگر است که برای ارتقاء شغلی تولید شده اند.
یا همین مجلهی «پژوهشهای ارتباطی»، که قبلا اسمش «پژوهش - سنجش» بود و الان مجلهی علمی پژوهشی است. این مجله که ویترین تمام تولیدات علمی صدا و سیما است و هر کس تولیدی دارد، میتواند آنجا به عنوان مقالههای پژوهشی ارائه کند، امتیاز هم دارد، همه هم علاقه دارند به آن مقاله بدهند؛ یعنی هر چیزی باشد حتما میآید در این ویترین؛ مقاله هایی که آن جا وجود دارد، بسیار به ندرت، متعلق به پژوهشگرهای مرکز تحقیقات است و خیلی هم مقالههای نازلی است. واضح است که دستش خالی است دیگر. یعنی این سیستم مدیریتی، برای تربیت نیروی انسانی هیچ کاری نکرده.
برای استفاده بهینه از نیروی انسانی موجود هم کاری نکرده است. روند شایسته سالاری در تلویزیون، روز به روز دارد افول میکند. چه طور میشود یک نفر امروز رئیس شبکه یک است، فردا میشود رئیس شبکهی چهار؟ مگر شبکهی چهار، حیثیت متفاوت ندارد؟ مگر شبکهی دو، حیثیت متفاوت ندارد؟ امروز مثلاً یک کارمند ساده است در سازمان، فردا میشود رئیس یک شبکه! این اتفاق را ما داریم میبینیم. الان در سازمان صدا و سیما این اتفاقات دارد میافتد. یا آقای دارابی که هیچ سابقهی هنری و فرهنگی ندارد، یک آدم کاملاً سیاسی است، میشود معاون سیما!
کجا بودند آقای دارابی؟
آقای دارابی، از اول که در صدا و سیما نبوده. یک مدت میشود مدیر کل پارلمانی صدا و سیما؛ بلافاصله میشود معاون سیما! یعنی ما، در جمهوری اسلامی یک نفر نداریم که فرهنگ را بفهمد، سیاست را بفهمد، انقلاب را بفهمد، کار تلویزیون را هم بفهمد تا بشود معاون سیما؟ بله، ممکن است صد نفر نداشته باشیم، ولی یک نفر هم نداریم؟
ببینید این اشکال را اگر شما بخواهید این طور بگیرید، ما میتوانیم آن را نسبت به خود مقام معظم رهبری هم بگیریم که آقای ضرغامی را از سپاه برداشتتد گذاشتند رئیس صدا و سیما.
از سپاه گذاشته نشد؛ اتفاقا آن موقع که آقای ضرغامی انتخاب شد، همه میگفتند جزء بهترین انتخابها بود. به خاطر این که خودش از صدا و سیما بود، جزو بچههای حزباللهی بود که در خود صدا و سیما بودند. اصلاً آقای ضرغامی، از اول صدا و سیمایی بوده و سپاهی نبوده. آقای ضرغامی اولین کارش را با خبرنگاری در شبکهی رادیویی تهران شروع کرد. بعد هم در صدا و سیما بوده و مدتهای مدیدی، معاون پارلمانی صدا و سیما بود و چون در معاونت سینمایی وزارت ارشاد موفق بود، به ریاست صدا و سیما منصوب شد.
آقای ضرغامی در ابتدا، خوب کار میکرد. او اول که آمده بود، دیسیپلینهای خاصی برای ادارهی سازمان گذاشته بود. بعداً به مرور در طول سه سال اخیر به خصوص، این اتفاق افتاد. بعلاوه که آقا به او چارچوب داده، صدا و سیما را مطلقاً به آقای ضرغامی نسپرده. آقا رهنمود دادهاند. متعدد از آقای ضرغامی و تیمش مطالبه داشتند، تذکر دادند. ما نمیگوییم آقای ضرغامی باید صدا و سیما را بهشت و گلستان کند، ولی از وضعیت موجود که عقبتر نباید برود. ما نمیگوییم بهترین سریالهای خانوادگی را بسازد، ما میگوییم ساختمان پزشکان نباید از آن در بیاید. اگر ساختمان پزشکان درآمد، کسی که این را ساخته یا از آن حمایت کرده یا مجوز آن را داده، باید توبیخ بشود؛ نه این که تشویق بشود.
پاسخی که الان مدیران یا حتی عموم جامعه بخواهند به شما بدهند، این است که برخی از این ایراداتی که شما وارد میکنید، نظر شخصی شماست. مثلاً در مورد همین ساختمان پزشکان. خب میگویند عموم جامعه این را پسندید، خیلی از نخبگان جامعه این را پسندید...
نظر مقام معظم رهبری برای رئیس سازمان ملاک هست یا نه؟ آقا اولی الامر است یا نه؟ اگر آقا نپسندید، باید ادامه پیدا کند؟ آقا در حکم آقای ضرغامی فرمودند «امیدآفرینی»، امید؛ یعنی تلخی، سیاه نمایی، بدبختی، درد و رنج و تاریکی نباید باشد.
یعنی همیشه باید گل و بلبل باشد؟
معنای حرف آقا این است؛ این که آقا میگویند باید امید آفرین باشد...
از طرف دیگر هم میگویند انتقاد سازنده باید باشد.
انتقاد هم میتواند امیدآفرین باشد. آیا در سریالهای تلویزیون در طول سه تا چهار سال اخیر، ما به سوی امیدآفرینی حرکت کردیم یا از آن دور شدیم؟ من میگویم دور شدیم.
همین؛ نکته این جاست که «شما» میگویید دور شدیم. ممکن است خود کارشناسان سازمان بیایند ۱۰ تا ۵۰ تا برنامهشان را نام ببرند که امیدآفرین بوده. کما اینکه آقای ضرغامی میروند کربلا به آقای سیستانی رزومهی کار میدهند، آقای سیستانی تشویق میکند ایشان را و میگوید خیلی بهتر کار کنید. یعنی میخواهم بگویم اعتراضی که الآن از طرف عدهای دارد به صدا و سیما میشود، یک اعتراض همگانی نیست. ببینید از این طرف ما برمیگردیم میگوییم چرا برنامههایتان این قدر مضحک شدند؟ از طرف دیگر یک عده میگویند چرا برنامــههـایتــان اصـلاً جـذاب نیستنــد؛ چقــدر برنامههایتان جدی هستند، چقدر خشک هستند.
اعتراض جامعه مدرسین حوزهی علمیه قم به وضعیت صدا و سیما در حضور رهبری، به عنوان علمــای شـاخــص بـلاد در جامعـه اسـلامـی کفـایـت نمـیکنـد بـر این که وضع صــدا و سیـمــا خیلی خوب نیست؟
چرا؛ ولی صدا و سیما میتواند بگوید من وظیفهام تنها تأمین نظر جامعه مدرسین نیست. ما میخواهیم عموم مردم را جذب کنیم تا به سمت ماهواره نروند.
یعنی مردم میخواهند بیدین شوند، جامعهی مدرسین میخواهد آنها را دیندار کند؟! یعنی مردم بیدین شدهاند؟ منظور صدا و سیما چیست؟ البته فکر نکنم صدا و سیما یک چنین حرفی بزند! شما دارید میگویید ملاک ارزیابی چیست؟ من میگویم ملاک ارزیابی کسانی هستند که متخصصاند. جامعه مدرسین، مهمترین نهاد تخصصی دینی در جمهوری اسلامی ایران است. این جامعه مدرسین، از وضعیت صدا و سیما راضی نیست.
میگویید مردم ملاک هستند؟ آمارهای حداقل یک سال و یک سال و نیم اخیر نشان میدهد به مراتب تماشای تلویزیون و سریالهای تلویزیونی اُفت و افول کرده است. خود آمارهای سازمان این را میگوید. چرا الان تقریباً یک سال است دیگر نمیگویند میزان بینندهی هر سریال چند درصد است؟ چرا یک سال و نیم پیش میگفتند؟ هر سریالی که پخش میشد سریع آمار میدادند، چرا الان نمیگویند؟ معلوم است اُفت کرده. من خبر دارم که اُفت کرده. بررسیهای ما نشان میدهد که اُفت کرده. اگر غیر از این است، آمارهایشان را اعلام کنند؛ چرا اعلام نمیکنند؟
البته این اشکال شما، اشکال قابل تأملی است؛ بالأخره مرجع نظارت بر صدا و سیما چه کسی است؟ چه کسی باید بگوید صدا و سیما درست عمل میکند یا غلط عمل میکند؟ چنیــن جـایــی وجــود نـدارد؛ یعنـی نظـارت بـر صــدا و سیـمــا و ادارهی آن بـایــد طبــق قـانـون بـاشــد، ولی نیست.
الان شورای نظارت دارد چه کار میکند؟ مگر این کارها را نمیکند؟
باید بروید با خودشان مصاحبه کنید. ولی هر چیزی هست، نظارت مؤثری ندارد. خود اعضای شورای نظارت، از وضعیت خودشان نگران هستند. الان آقای نوباوه، عضو شورای نظارت است؛ همین چند روز پیش در سایتها دیده بودم که گفته بود "شورای نظارت، یک شورای بیخاصیتی است". چرا؟ چون قانون نداریم. شورای نظارت بر صدا و سیما قانون ندارد!! باید قانون مجلس برای آن تصویب شود، نه قانون داخلی خود صدا و سیما.
حالا کمی هم به برنامههای تلویزیون بپردازیم. صدا و سیما بین دو لبهی تیغ قرار دارد؛ یک لبه، جذابیت است و یک لبه، عقلانیت و آگاهی. هرچه جذابیت بیشتر باشد، از آن طرف غفلتزایی نیز بیشتر میشود. گویا این، یک اصل است. از آن طرف هر چه قدر بخواهد برنامهها را آگاهی دهندهتر، بصیرت بخشتر کند، جذابیتش کم میشود.
این حرف، برای بیست سال پیش است؛ این که یک سازمان بیست سال بیاید ادعا کند آقا ما دچار این پارادوکس جذابیت - عقلانیت هستیم و نمیدانیم چه طور آن را حل کنیم، یعنی بیست سال است تکامل فکری نداشته!! اگر نمیتواند حل کند، برود کنار.
خب! شما پاسخی برای آن دارید؟
تلویزیونهای اروپایی و امریکایی، اتفاقاً خیلی جلوتر هستند در حل این معضلات. مثلاً «سیاست» یک حوزهای است که خیلیها به آن علاقهای ندارند. خبر سیاسی یا کلا برنامهی اخبار، یک برنامه با مخاطب خاص است. الان پدیدهای به نام Infotainment تولید شده. Entertainment یعنی تفریح و سرگرمی و Information یعنی اطلاعات. یک ترکیبی درست شده است به نام Infotainment؛ یعنی سعی کردند به سمت یک نوع «خبر نرم» حرکت کنند؛ یعنی خبری که به مثابه یک برنامهی جذاب بشود به آن نگاه کرد.
من میخواهم بگویم در خیلی از حوزهها، خیلی کشورهای دیگر جلوتر رفتند، چه طور صدا و سیمای ما هنوز دارد این دغدغه را تکرار میکند؟ به هیچ کس هم میدان نمیدهد بیاید عرض اندام کند. میگوید من خودم هستم. به هر کس هم اجازه دهم، تلویزیونی میشود. هر کس هم خلاف نظر من حرف زد، از تلویزیون بیرونش میکنم. خب! خودت حل کن دیگر! از آن طرف میگوید حل نمیشود، از این طرف به کسی هم اجازه نمیدهد کار را بدست گیرد. درها را بسته و در یک چرخهی مدیریتی دارد خودش را اداره میکند، هر کس هم که میگوید چرا نشده؟ پاسخ می دهد که «کــلاً» نمیشود!! چون من نتوانستم، پس «کــلاً» نمیشود، من تمام توانم را دارم بکار میگیرم!! اما سوال اینجاست که چه کسی گفته توان جمهوری اسلامی همین اندازه است؟
الزاماً هم این طوری نیست؛ مثلاً ببینید اینها یک شبکهای را دادند دست حزباللهیها به نام «شبکهی قرآن» که از صبح تا شب برنامهی مذهبی پخش کند. واقعاً این شبکه، الان بین قشر مذهبی چقدر مخاطب دارد؟
آیا مسئولیت این شبکه با حزباللهیهای «حرفهای» است؟ مدیر شبکه قرآن چه کسی است؟ همین الان چه کسی است؟ آقای گروسی. سابقهی هنری آقای گروسی چیست؟ آقای گروسی، بالاترین سابقهاش در صدا و سیما، مدیر پارلمانی است! یک مدیر پارلمانی میتواند رئیس شبکهای باشد که قرار است مهمترین برنامهها را تولید کند؟ من به نظرم پُستدادن به حزباللهیهایی که توانمند نیستند، برای حذف حزباللهیها از میدان است؛ برای اثبات همین ادعاست که حزباللهیها نمیتواند. بهترین راه برای این که بگویند حزباللهیها نمیتوانند، این است که یک حزباللهی ناتوان بیاورند، او نتواند و آن وقت بگویند دیدید شما نمی توانید.
بالأخره یک ضعف جدّی در بدنهی حزبالله در عرصهی هنر را فکر کنم شما هم بپذیرید.
چند تا از بچههایی که در جشنواره عمار رتبه آوردند، از طریق صدا و سیما، الان ساپورت میشوند؟
به نظر شما جشنواره عمار با تمام توانش میتواند مثلاً پنج تا شبکه را بگردانند؟
من گفتم پنج تا شبکه؟
یک شبکه!
من گفتم یک شبکه؟ من گفتم چند تا از این بچه هایی که در جشنواره عمار رتبه آوردند را رئیس صدا و سیما یا معاون سیما دعوت کرده و با آنها صحبت کرده؟ ساپورتشان کرده که بروند ادامه بدهند تولیداتشان را؟ اصلاً کدامش را پخش کرده؟ چند تا از تولیداتی که در جشنواره عمار اکران شده و این همه استقبال شده، در شهرهای کوچک و بزرگ از صدا و سیما پخش شد؟
من قبول دارم نیروهایی هستند، ولی...
کسی که از نیروهایی که هستند استفاده نمیکند، اصلاً میشود انتظار داشت که برود نیروی جدیدی تربیت بکند؟
درست می فرمایید. برگردیم به همان پارادوکس.
این، پارادوکس نیست. این، برای ذهن بسیط برخی از مدیران ارشد صدا و سیما، پارادوکس است. این توهم پارادوکس است. حلّش، سریال مختار است؛ سریال حضرت یوسف(ع) است. همین آقای سلحشور از وضعیت صدا و سیما الان راضی نیست. حلّش برنامهی «دیروز، امروز، فردا»ست؛ حلّش «مستقیم آبادی» است؛ حلّش برنامهی «سمت خدا»ست. چه کسی گفته پارادوکس است؟ چرا این برنامههای خوب، تکثیر نمیشوند در صدا و سیما؟ چرا از این تجربهها استفاده نمیشود؟
فرج الله سلحشور الآن میگوید اگر به من امکانات بدهند، من در عرض پنج سال، یک نسلی را تربیت میکنم که این کاری که من میکنم را بیشتر انجام دهند. چرا از وی حمایت نمیشود؟ چرا در دانشکدهی صدا و سیما، هیچ کدام از اینها جای پایی ندارند؟ نه میرباقری، نه سلحشور، نه واحدی، نه یامین پور، نه هیچ کدام از آنهایی که برنامهی موفقی داشتند و انقلابی هم بودند.
چرا یک برنامه مثل برنامهی هفت را در اختیار حزباللهیها قرار نمیدهند؟ فردوسیپور میتواند در تلویزیون برنامه داشته باشد، جیرانی میتواند برنامه داشته باشد، یامینپور [مجری برنامهی سیاسی "دیروز، امروز، فردا"] نمیتواند برنامه داشته باشد؟ اگر رادیکالیزم بد است، ایجاد تشنج بد است، آنها هم رادیکال هستند. فردوسیپور رادیکال نیست؟ آقای جیرانی رادیکال نیست؟
آقای جیرانی را سینماگران قبول دارند.
اگر قبول دارند چرا حذفش کردند؟ بالأخره یک طرفش را باید بگیریم. اگر ملاک، سینماگران هستند، چرا حذفش کردند؟ اگر ملاک، حرفهای بودن و ارزشی بودن است، خب! چرا بقیهی نیروهای ارزشی، این تریبون را ندارند؟ چرا ندارند؟
به نظر شما، همین «چــرا» را اگر بخواهیم پاسخ بدهیم، به چه چیزی برمیگردد؟
به شخص آقای ضرغامی بر میگردد. آقای ضرغامی با انتصاب آقای دارابی به معاونت سیما، نشان داد که به شایسته سالاری اعتقاد ندارد. یعنی بهترین آدمی که در جمهوری اسلامی میتواند معاونت سیما باشد، آقای دارابی است؟
منبع:سایت خانه هنر طلاب
حالا اين يعني چي؟
حزب اللهی غیر توانمند چرا قبول میکند مسوولیت را؟ امان از احساس تکلیفی که ملیون میلیون منفعت دارد!