نگاهی به کتاب جدید میر شمس الدین ادیب سلطانی/فیلسوف آشتی گرا
پارسینه: بابک ذاکری/روزنامه شرق
میرشمسالدین ادیب سلطانی بیشتر به عنوان مترجم آثار فلسفی و ادبی شناخته شده است. هر چند او در مقدمه برخی ترجمههایش مانند ترجمه منطق ارسطو بخشی از اندیشههای فلسفی خود را عرضه کرده است اما تا کنون و پیش از انتشار کتاب جدید او البته به زبان انگلیسی، که به تازگی نشر هرمس در نمایشگاه کتاب عرضه کرده است، کتابی از وی درباره نگاه فلسفی اش منتشر نشده بود. ادیب سلطانی بیشتر وقت خود را وقف پژوهش در زمینههایی چون زبان، منطق و فلسفه کرده است.
ترجمههای دقیق او از آثار راسل، ارسطو، ویتگنشتاین و کانت که همه از زبانهای اصلی به فارسی برگردانده شده است از جمله ماندگارهای ترجمه در زبان فارسی است. هر چند بسیاری با شیوه نثر او مخالف هستند اما کسی نمی تواند منکر دقت ترجمههای او شود. زبان فارسی ادیب سلطانی پر است از واژههای نو و ساختارهای تازه، واژههایی که او بسیاری از آنها را برای اولین بار به کار برده است. همین نوآوری های ادیب سلطانی است که مانند هر نوآوری دیگری در زمینههای مختلف سبب ابراز مخالفتهایی با وی شده است. اکنون اما با ادیب دیگری مواجه هستیم؛ ادیب سلطانی فیلسوف که در آستانه هشتاد سالگی برنهادههای فلسفی خود را در کتابی در معرض داوری قرار داده است اما نه به زبانی که سالها یک تنه کوشیده است آن را غنی کند بلکه به زبان انگلیسی.
۱- کتاب «مسئله چپ و آینده آن: یادداشتهای یک ناظر» آخرین اثر میرشمس الدین ادیب سلطانی است که به زبان انگلیسی نوشته شده و انتشارات هرمس اواخر هفته پیش آن را در نمایشگاه کتاب عرضه کرده است. این کتاب «ملغمه» ای است از نقل قولهای مختلف از کنفسیوس تا دونالد رامسفلد و پر از نکتههای تاریخی و اشارههای بسیار به دستاوردهای علمی و تکنولوژیکی قرن بیستم و بیست و یکم. نگاهی که نویسنده میکوشد در این کتاب عرضه کند، نگاهی است «التقاطی» که از فلسفه کانت تا پوزیتیویستها و از نکته سنجیهای مارکس و انگلس تا ویتگنشتاین عناصری در آن به چشم میخورد. اما دو واژه «التقاط» و «ملغمه» که در توصیف این کتاب به کار گرفته شد را نباید چونان توهینی به این کتاب یا حتی چونان وصفی منفی درباره آن نظر گرفت چرا که خود نویسنده آگاهانه در ابتدای کتاب یادداشتی درباره «التقاطی» بودن آورده است. نویسنده در آن بخش اشاره میکند که التقاطی بودن را از خصوصیات دوران پست مدرن دانستهاند، سپس از لایب نیتز مثال میآورد که فلسفه خود را «التقاط گرایی مثبت» خوانده است. آخر این یادداشت کوتاه به نظریه مجموعهها و اصل انتخاب ختم میشود و به گمان من نویسنده
بدون اینکه بگوید «نشان» میدهد که التقاطگرایی سازنده چگونه در اندیشهاش راه پیدا کرده است و پس از آن ساده است دانستن این که با کتابی روبرو هستیم که در فضای پست مدرن نوشته شده است.
۲- کتاب «مسئله چپ و آینده آن» از دو بخش تشکیل شده است؛ «درباره مسئله پیشا مدرن، مدرن و پست مدرن» که مقاله کوتاهی است و «مسئله چپ و آینده آن: یادداشتهای یک ناظر» که بخش اصلی کتاب را تشکیل میدهد. در مقاله اول نویسنده نگاه خود به فلسفه و آینده آن را روشن میکند و توضیح میدهد که درباره فلسفه در دوران پست مدرن چگونه میاندیشد، دورانی که کتاب خود را نیز مربوط به آن میداند. ادیب سلطانی در قدم اول بین سه مفهوم از حقیقت با توجه به دورههای سه گانه پیشا مدرن، مدرن و پست مدرن تفاوت میگذارد: اول مفهوم غیر مدرن و پیشا مدرن از حقیقت که مفهومی هستی شناسانه است. دوم مفهوم معرفت شناسی- منطقی از حقیقت و سوم مفهوم حقیقت به عنوان امری ساخته شده.
«آیا ما حقیقت را اختراع میکنیم یا آن را کشف میکنیم.» پاسخ افلاطون به این پرسش این بود که ما این حقیقت را تنها بازیابی میکنیم و اما دیگران چونان که ادیب سلطانی مینویسد بر این رای هستند که ما حقیقت را در ذهن خود میسازیم و این کار را با استفاده از واقعیتها، مشاهدات، شهودها و استنتاج انجام میدهیم. مقاله اول کتاب به نگاهی به فلسفه در قرن بیست و یکم به پایان میرسد. بخشهایی از این یادداشت به رمانهای علمی و تخیلی میماند. ادیب سلطانی روزگاری را تصور میکند که ماشینهای ساخت بشر خواه ماشینهایی به تمامی الکترونیکی خواه ماشینهایی بیولوژیکی یا ساختههایی مرکب از این دو تکنولوژی بشر را در یافتن حقیقت یاری کند. حقیقتی که در دوران پست مدرن دیگر کاملا و بسیار بیش از پیش نسبی شده است. هر چند چنین بخشهایی از کتاب که در بخشهای مختلف به نظر عجیب میآید و من نمیتوانم اعجاب خود را پنهان کنم اما اگر اینها را چونان نوعی آینده پژوهی در نظر بگیریم میتوانیم جایی برای آن در فلسفه بگشاییم. چنان که خود نویسنده در بخش انتهایی کتاب خود یادداشتی به آینده پژوهی اختصاص داده است. آیندهای که نویسنده برای بشر ترسیم میکند
آیندهای تاریک نیست اما به تمامی با تاریخی که ما میشناسیم تفاوت دارد، چنان که نویسنده در انتهای مقاله اول با اشاره بعد از نقل جمله معروف پروتاگوراس میپرسد
آیا چنان که پروتاگوراس گفته بود که انسان معیار همه چیز است، معیار هستی آنچه هست و معیار هستی آنچه نیست، باز هم انسان معیار همه چیز باقی میماند.
۳-میر شمس الدین ادیب سلطانی در آستانه هشتاد سالگی اندیشههای خود را در این کتاب عرضه کرده است. او به صراحت درباره خود میگوید که نگاهی تجربی- انتقادی- پوزیتیویستی دارد. نگاهی که بر نسبی گرایی فلسفی صحه میگذارد به این معنا که احکام مربوط به کیفیات را سوبژکتیو میداند و در ریاضیات به کانستراکتیویزمی که به شهودگرایی نزدیک است قایل است. ما با متفکری روبروییم که اعتقاد دارد تا جایی که میتوان باید حتی در علوم اجتماعی یا انسانی از اندازه گیری کمّی بهره گرفت. با این همه به گمان من او متفکری است که بیش از هر چیز به نفی دوگانهها به آشتی دادن آنها میاندیشد چنان که خود میگوید امیدوار است بتواند ابژکتیو را با سوبژکتیو، تصادف را با طرح ذهنی، امر وصله پینهای را با نظام و امر تجربه گرایی را با راسیونالیسم آشتی دهد. این خواست بیش از همه فیلسوفان پست مدرنی چون دریدا را در ذهن تداعی میکند که با روش دیکانستراکشن به دنبال حذف دوگانههای فلسفه مدرن بودند. پروژهای که به شکلی دیگر خود را در فلسفه کسانی چون کوآین، دیویدسن و رورتی در سنت فلسفه تحلیلی شکل گرفته است. این تمایل به آشتی تا بدانجا پیش میرود که ادیب سلطانی به
صراحت میگوید مایل نیست یکی از دو گرایش چپ یا راست از صحنه تفکر حذف شود بلکه بهتر است با گونهای فراروی هگلی هر دوی این نگاهها در جامعه حضور داشته باشند. این روحیه که در کل نگاه فلسفی ادیب سلطانی به چشم میخورد من را وا میدارد که او را به نام فیلسوف آشتیگرا تعمید دهم.
۴- «آشتی گرایی» ادیب سلطانی در نگاه اول تا حدی عجیب مینماید. به این دلیل که چنان که از کتابش برمیآید او متفکری است که به آرای مارکس و انگلس و نیز با دغدغههای چپ همدل است و چنان که خود ادیب سلطانی در تحلیل شخصیت هاملت به عنوان یکی از اولین چپهای تاریخ اشاره میکند، چپها نگاهی حذفی به آرای مخالفانشان داشتهاند و اغلب پرخاشگرانی ماهر بودهاند تا جایی که حتی در موارد بسیاری تجدید نظرهای جزئی در آرای بزرگان چپ را با اختصاص دادن القابی چون خائن یا مرتد به تجدید نظر طلبان پاسخ گفتهاند. اما ادیب سلطانی بر این رای است که تنها با تجدید نظر کردن و بازسازی نظری و افکندن الگوی جدید اقتصادی چپها خواهند توانست به نقش بی نظیر خود در پیگیری ایده عدالت اجتماعی و دموکراسی در جهان پست مدرن ادامه دهند. طرحی که باید بر خلاف تاریخ چپ غیر حذفی و تکثرگرایانه باشد. طرحی که خود ادیب سلطانی کوشیده تا حدودی در کتابش کلیات نظری آن را بیان کند.
۵- یکی از بخشهای زیبای این کتاب، معرفی هاملت به عنوان یکی از نمونههای مثالی چپ و تحلیل شخصیت و زندگی اوست. او هاملت را چپ میداند چرا که هاملت برابری طلب است، ضد خودکامگی است، مردم او را دوست دارند، کمپلکس مادرانه بر او تاثیر گذاشته است، او شکست خورده است، هاملت درباره صلح پایدار تک گویی میکند او فکر میکند که چون برخطا نیست باید جهان را تغییر دهد حتی اگر این تغییر ناخواسته باشد.
۶- این نوشته را نباید چونان مروری بر این کتاب خواند چرا که روشن است دو روز زمان کوتاهی است برای خواندن کتابی که قصد دارد طرحی نو در اندیشهای تاثیر گذار در افکند( اکنون که این نوشته منتشر شدهاست چهار روز از پخش کتاب گذشته است.) در این نوشته تنها نکتههایی پراکنده درباره کتاب گفته شده است، و هدف آن بیش از نقد علمی و درخور آگاهی بخشی و اطلاع رسانی بوده است. من در این درباره برنهاده اصلی این کتاب یعنی تحلیل ابرساختارها و ابرساختارهای دوگانه چیزی نگفتهام و حتی درباره برنهادههای فرعی دیگر این کتاب مانند این که در فلسفه بر خلاف ریاضیات میتوان چیزی را گفت اما دلیلی برای آن اقامه نکرد ساکت بودهام. این کتاب را شاید بتوان چونانکه مارکس خود درباره سرمایه گفته است مصداق این کلام برگرفته شده از دانته دانست که :«راه خود را پی بگیر و بگذار مردم هر چه میخواهند بگویند.» اما این که اینگونه است یا نه چیزی نیست که در روز بتوان به آن پاسخ گفت.
در نظر من این کتاب همچون دیگر کتاب های انتشار یافته از این دانشمند گران مایه و ناشناخته، دارای ساختاری بسیار زیبا و در خور ستایش می باشد.
با آرزوی عمری افزون و پرمایه برای ایشان
در نظر من این کتاب همچون دیگر کتاب های انتشار یافته از این دانشمند گران مایه و ناشناخته، دارای ساختاری بسیار زیبا و در خور ستایش می باشد.
با آرزوی عمری افزون و پرمایه برای ایشان