گوناگون

شادی پس از گل در مجلس + تصاویر

آقای جیم خطاب به آقای کاف- تو ... نخور، پرونده تو دست منه!

تلخند


در حاشیه جلسه استیضاح وزیر

تلخند

حالا معلوم شد چرا ایشون دوست داشت بره برزیل. تخصص دوپینگ و دوپینگی شناسی هم دارند گویا
روز قبل از استیضاح وزیر علوم شبنامه‌ای درخصوص مدرک تحصیلی رئیس‌جمهور در مجلس توزیع شد.

تلخند

من همش تو خونه می‌گفتم درس من بهتره ولی هیشکی توجه نمی‌کرد
شادی پس از گل در مجلس شورای اسلامی- لحظاتی بعد از استیضاح وزیر

تلخند



تلخند


شیوه نوین اعلام نتایج شمارش آرا استیضاح در مجلس شورای اسلامی

تلخند

نماینده‌های مجلس فیلم گلادیاتور زیاد می‌بینند.
نماینده‌های مجلس بعد از استیضاح فرجی‌دانا برای سایر وزاری کابینه هم خط و نشان کشیدند.

تلخند

بعد از تذکر نماینده‌های مجلس به جنتی برای «روزه‌خواری یک خواننده» در روز استیضاح به گوش وزیر فرهنگ رسید که به زودی به دلیل «چسباندن عکس آدامس خرسی به دست توسط یه نوازنده مشهور» استیضاح می‌شود.
واکنش‌های متفاوت کابینه به استیضاح فرجی دانا

تلخند

گویا نماینده‌ها فعلا از ظریف صرف‌نظر کردن و روی گودرزی زوم کردند.
مجلس در پایان جلسه استیضاح

تلخند

صف غذایی نذری در مجلس پس از استیضاح
رئیس‌جمهور که در روز استیضاح به سفر استانی رفته بود تلفنی در جریان نتیجه استیضاح قرار گرفت.

تلخند

اما نتیجه استیضاح چنان دور از انتظار بود که مجبور شدن برای ارامش رئیس جمهور سیستم‌های برودتی سالن رو یه بار دیگه تنظیم کنند.

تلخند
اگرچه رئیس‌جمهور در اردبیل علاقه زیادی برای خواندن مطالبات مردم نشان داد

تلخند

اما گویا محافظین ایشون چاره‌ای بهتر از نشستن روی مطالبات مردم نداشتن.

تلخند
مسابقات تکواندوی نظامیان جهان، سیزم - تهران

تلخند

گاهی برای کسب پیروزی آدم باید دست به هر کاری بزنه
ادامه تهرانگردی مسجد جامعی

تلخند

از اول هم خیلی تابلو بود که مسجد جامعی با این کارهاش دنبال اینه که یه لباس جدید برای خودش بدوزه، فقط امیدوارم اندازه‌ها رو درست گرفته باشه

تلخند
بالاخره فدراسیونی که رئیس‌اش تو بهارستان سرش گرم باشه افتخاراتشم برای دو سال پیشه و بروز نمیشه دیگه
در حاشیه مراسم خاکسپاری سیمین بهبهانی

تلخند
ما و بحران عکس سلفی
وقتی پیامک‌های خبری خبرگزاری فارس در خصوص سقوط هواپیما و تحولات غزه باهم قاطی می‌شود.

تلخند



منبع:تابناک

ارسال نظر

  • ناشناس

    خيلي باحال بود پارسينه جان دمت گرم.
    در عكس دوم رسايي چرا قيافش اينجوريه؟؟!!!!!!!!!!
    آدم قيافش رو ميبينه ميترسه!!

  • ناشناس

    خوب بود. آقای رسایی! به نظرتون مردم درباره شما، چه فکری میکنند؟

  • محمد

    ملت فراموش نخواهد کرد این روزها را قیافه این اقایان در دوری جدید مجلس هم خواهیم دید ان روزهم اینجوری هستن

  • ناشناس

    یک پیشنهاد :
    لطفاً جهت انبساط خاطر مردم و پر بیننده تر شدن رسانه ملی ساعات پخش برنامه های زنده از مجلس را افزایش دهید. باور کنید کسی سراغ ماهواره نخواهد رفت!

  • بوشهر

    شمشیر خویش بر دیوار آویختن نمی خواهم
    با خواب ناز جز در گور آمیختن نمی خواهم

    شمشیر من همین شعر است، پرکارتر ز هر شمشیر
    با این سلاح شیرین کار خون ریختن نمی خواهم

    جز حق نمی توانم گفت، گر سر بریدنم باید
    سر پیش می نهم وز مرگ پرهیختن نمی خواهم

    ای مرد من زنم انسان، بر تارکم به کین توزی
    گر تاج خار نگذاری گل ریختن نمی خواهم

    با هفت رنگ ابریشم از عشق شال می بافم
    این رشته های رنگین را بگسیختن نمی خواهم

    هرلحظه آتشی در شهر افروختن نمی یارم
    هر روز فتنه ای در دهر انگیختن نمی خواهم

    این قافیت سبک تر گیر، جنگ و جنون و جهلت بس
    این جمله گر تو می خواهی ای مرد من نمی خواهم
    شعر از :
    مرحوم مغفوره (سیمین بهبهانی)
    --------------------------------------------
    در باره استیضاح وزیز علوم جناب اقای فرجی دانا یاد شعر مرحوم کردان در زمان استیضاح وزیر کشور افتادم و شعر نوباوه در پاسخ به شعر مرحوم کردان در جلسه استیضاح وزیر کشور
    در جلسه استیضاح وزیز کشور ، مرحوم علی کردان این شعر را خواند:
    سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم
    ولی دل به پاییز نسپرده ایم
    چو گلدان خالی لب پنجره
    پر از خاطرات ترک خورده ایم
    اگر داغ دل بود ما دیده ایم
    اگر خون دل بود ما خورده ایم
    اگر دل دلیل است آورده ایم
    اگر داغ شرط است ما برده ایم
    اگر دشنه ی دشمنان,گردنیم
    اگر خنجر دوستان,گرده ایم
    گواهی بخواهید:اینک گواه
    همین زخم هایی که نشمرده ایم
    دلی سربلند و سری سر به زیر
    از این دست عمری به سر برده ایم
    سپس اقای بیژن نوباوه به پشت تریبون رفت و در پاسخ مرحوم آقای کردان ، این شعر را خواند:

    نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی
    بر رست و ببالید بر او بر به روز بیست ؟
    پرسید از آن چنار که «تو چند ساله‌ای؟
    گفتا «دویست باشد و اکنون زیادتی است»

    خندید ازو کدو که «من از تو به بیست روز
    بر تر شدم بگو تو که این کاهلی ز چیست؟»
    -------------------------------------------
    اصلاحات

    به امید صلاح و اصلاحات
    رای دادم ز روی نادانی
    به کسانی که مدعی بودند
    به دموکراسی مسلمانی
    عده ای ظاهر الصلاح و امین
    خوب و ناز و قشنگ و مامانی
    لیک حالا به جای اصلاحات
    همه مشغول گربه رقصانی
    پیر مردی به ریش من خندید
    که حلال تو این پشیمانی
    تو اگر خواستار اصلاحی
    رای باید دهی به سلمانی
    همه ی وعده هات خالی بود
    طرح اصلاح ماست مالی بود

    آن عروسی که بود تعریفی
    من نگویم چه آمده سر آن
    داده بودی شعار اصلاحات
    لیک حالا بله بله قربان
    این همه وعده ی سر خرمن
    بهر فاطی نمی شود تنبان
    من بگویم به تو همین مجمل
    تو حدیث مفصلش برخوان
    بهر ما چاه اگر ندارد آب
    بهر تو این مقام دارد نان
    من ندیدم وکیل خوش وعده
    گر تو دیدی سلام ما برسان
    همه ی وعده هات خالی بود
    طرح اصلاح ماست مالی بود

    تا به هم چشم بر زنی هر سال
    انتخابات می رسد از راه
    هر کسی با شعار تبلیغات
    کوه می سازد از نوک پر کاه
    باز میهن شود عزیز همه
    همه ملی گرا و ملت خواه
    از شعار " وطن برای همه "
    در و دیوار شهر گشته سیاه
    لیک آزادی و وطن خواهی
    این یکی چاله است ، آن یک چاه
    تا بجنبی ز جای خود رفته
    بر سرت تا به زیر گوش کلاه
    همه ی وعده هات خالی بود
    طرح اصلاح ماست مالی بود
    ابر و باد و مه و فلک در کار
    تا تو گشتی وکیل این مجلس
    تا شدی انتخاب گشته دچار
    به یبوست موکل مفلس
    چون که خورد از درخت اصلاحات
    میوه اش بود میوه ی نارس
    پیشتازان راه آزادی
    همه افتاده گوشه ای بی حس
    موتور پرتوان اصلاحات
    اوفتاده به پت پت و فس فس
    من پشیمانم از طلا گشتن
    پس دوباره کنید ما را مس
    همه ی وعده هات خالی بود
    طرح اصلاح ماست مالی بود
    چه کسی کاسه ی گدایی را
    کرده تعویض با پیاله ی من؟
    راه پر چاله بود و دست انداز
    این زمان چاه گشته چاله ی من
    سمت چپ یا که راست؟ فرقش چیست؟
    کوش گوشی برای ناله ی من؟
    نه از آن ور بود نه از این ور
    خانه ی قصه های خاله ی من
    همچو زهره پلنگی است از بس
    مهر خورده شناسنامه ی من
    قافیه شد غلط؟ خیالی نیست
    بسپر آن شعر را به ماله ی من
    همه ی وعده هات خالی بود
    طرح اصلاح ماست مالی بود
    دیشب آهسته با خودم گفتم
    که قلم می شد این دو دست ای کاش
    این همه رای داده ایم هنوز
    کاسه آن کاسه است و آش آن آش
    حیف آن وقت ها که گشته تلف
    در صف رای باجی و قارداش
    نیشتر از دلم برون کردند
    خنجری را فرو نموده به جاش
    باز هم جای شکر آن باقی ست
    که فرو کرده اند یواش یواش
    سیم پیچ دریل من سوخت
    بس که مته نهاده بر خشخاش
    همه ی وعده هات خالی بود
    طرح اصلاح ماست مالی بود
    --------------------------------------------
    گفت و گوی طنز بین شیطان و یک زن
    زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهدیا نه ؟
    شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است و راحت از پسش بر می آیم
    پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد

    پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد
    سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن
    زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت

    چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد. سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدیدیه خانه ی ما

    و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد

    سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم
    و آن زن گفت :کمی صبر کن
    نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!!
    شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟

    آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت
    همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش. و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد!!
    اگه بنویسم زیاد میشه ببخشید در موردبقیه مطالب اگر مورد قبولتان واقع است تا بنویسم . البته قسمت دوم
    پارسینه جان بچاپ

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار