گوناگون

پرماجراترین کتاب سال ۸۸

پارسینه: ایمان مطهری منش

خانه اشا: بی‌شک، عنوان پرماجراترین کتاب سال ۸۸، به کتابی تعلق می‌گیرد که با انتشارش، نویسنده، ناشر، توزیع‌کنندگان و کتاب‌فروشان، کتاب‌خوانان و حتی کتاب‌نخوانان، مسؤولان فرهنگی کشور، مسؤولان حکومتی و صاحب‌نظران فرهنگی کشورهای دیگر را برانگیزد و به هریک در این ماجرا، نقش و سهمی اعطا کند.

تصور می‌کنید عنوان «پرماجراترین کتاب ۸۸»، با اوصافی که رفت، شایستهٔ کدام اثر باشد؟

پرماجرا در تبلیغ

کتاب، اولین‌بار در سال ۸۷ روانهٔ بازار نشر شد. با سر و صدای فراوان و تبلیغاتی که برای اولین‌ بار از ناشر این کتاب سر می‌زد. بسیاری، با معرفی «دا» از سوی سوپراستارهای سینما موافقت نداشتند و این اتفاق را، نوعی بی احترامی نسبت به دفاع مقدس می‌شمردند. این تلقی، با این توجیه روبه‌رو شد که تبلیغ برای اثر دفاع مقدس، کار پسندیده‌ای است و ناشر خوب، ناشری است که کتابش را خوب بفروشد. این، شاید آغاز ماجراهایی بود که «دا» را از سال ۸۷ با خود به ۸۸ آورد. ماجرای اقتباس سینمایی از «دا» جنبهٔ دیگر ماجرای این کتاب بود که از ۸۷، با طرح ادعای برخی کارگردانان سینما و اعلام آمادگی برخی دیگر برای اقتباس از این کتاب، تنور بازار «دا» را گرم کرد. حوزه هنری، نسبت به ادعای تهمینه میلانی برای اقتباس از «دا» موضع گرفت و گفت: امتیاز ساخت چنینی فیلمی در اختیار حوزه هنری است و بس.

در این بین، داریوش مهرجویی نیز برای ساخت فیلمی بر اساس «دا» اعلام آمادگی کرد.

پرماجرا در عرضه

عرضهٔ این کتاب، با توجه به تبلیغاتی که ناشر کرده بود، البته امری ساده به نظر می‌رسید. ناشر، فقط می‌بایست کتاب را چاپ می‌کرد و به بازار می‌فرستاد. اما این روند معمولِ انتشار و عرضه است. از همان روزهای نخستین انتشار در سال ۸۷ تا روزها بعد و ماه‌ها بعد و تا پایان سال ۸۸، روند خرید این کتاب از سوی نهادهای مختلف، چنان پی گرفته می‌شد که همچون «دم خروس» از لای اظهارنظرهای کتمان‌کنندهٔ ناشر بیرون زده بود. تنها در همان آغاز انتشار، یک نیروی نظامی ۱۳ هزار جلد از این اثر را خریداری کرد.

اما شیوهٔ تبلیغی استوار بر «نوبت چاپ» نیز از دیگر ماجراهای «دا» بود. در پایان سال ۸۸، ناشر با برگزاری جشنی با عنوان «صدمین چاپ دا»، مدعی شد که این اثر به چاپ صدم رسیده است. این درحالی بود که خبرنگار اشا در گفتگو با یکی از مراکز پخش کتاب، مطلع شد که تا پایان اسفند، چاپ نود و اندی این کتاب در حال توزیع بوده است، نه چاپ صدم.

اما این شیوهٔ عرضه، به هیچ‌وجه تمایل مخاطبان حقیقی کتاب به «دا» را خنثی نکرد. گرچه بودند کسانی که «تب داخوانی» را برنمی‌تافتند و دوست داشتند در این شرایط عرضه و توزیع و انتشار و تبلیغات، «دا» را بخوانند، اما همان‌ها هم، خوانش این اثر را به زمانی بعدتر موکول می‌کردند. این همه را اضافه کنید به توزیع و فروش این کتاب در کتاب‌فروشی‌های مختلف در تهران و شهرستان‌ها، تا آن‌جا که کتاب‌فروشی‌هایی که پرفروش‌ترین کالایشان کتاب‌های سخیف روان‌شناسی است، «دا» را پشت ویترین‌شان نشاندند!

این همه، ماجرای عرضهٔ دا را داغ و داغ‌تر می‌کرد، تا جایی که ناشر برای ترجمهٔ این اثر با «پال اسپراکمن» به توافق رسید. اسپراکمن که کم‌کم تبدیل به مترجمِ اختصاصی سوره مهر می‌شود، امسال در جریان نمایشگاه کتاب بیست و سوم تهران، به ایران می‌آید تا دربارهٔ شبهات ترجمهٔ انگلیسی «دا» با روای این ماجرا یعنی «سیده زهرا حسینی» گفتگو کند.

پرماجرا در جوایز

بلافاصله بعد از داغی بازار «دا»، سیده زهرا حسینی به شخصیتی مهم تبدیل شد. رسانه‌ها، وی را به عنوان شخصیتی دارای ارزش خبری دوره کردند. این، آغاز اظهارنظرهای یک راوی بود. آغاز ماجرایی که مدت‌ها در ایران دیده نشده بود. مدت‌ها، راوی یا نویسنده یک کتاب در ایران تا این حد مهم قلمداد نشده بود. اما این «مهم» شدن، خود آغازگر ماجراهایی دیگر شد. خانم راوی، کم‌کم وارد مسائل مختلف شد و هرجا تریبونی می‌یافت، به اظهارنظر می‌پرداخت. او، مدتی بعد در یک برنامهٔ پرمخاطب تلویزیونی علیه فیلم «اخراجی‌ها» موضع گرفت.

هرچه محبوب‌شدن «سیده زهرا حسینی» ادامه می‌یافت، «سیده اعظم حسینی» که کار روایت و مکتوب کردن گفته‌های راوی را عهده‌دار بود، به حاشیه رفت. این حاشیه را کم‌تر کسی در طول ۲ سال اخیر دیده است…

این محبوبیت و حاشیه، تا آن‌جا پیش رفت که برای اولین‌ بار، جایزه جلال آل احمد (که با جایزه کتاب سال ۸۸ در بخش خاطره یکی شد) مشترکاً به سیده اعظم حسینی و سیده زهرا حسینی تعلق گرفت تا خانم راوی، با نویسنده کتاب در جایزه شریک شود.

اقتباس‌ها و حضور کتاب در رادیو و تلویزیون

جایزه‌ای دیگر برای راوی. مرتضی سرهنگی و سیده زهرا حسینی در مراسم جشن صدمین چاپ «دا»

ماجرای «دا» در وبلاگ‌ها نیز جریانی به راه انداخت. سایت خبری «وبلاگ‌نیوز» در اردیبهشت ماه ۸۸، با انتشار گزارشی ، از تب «دا» در وبلاگستان فارسی نوشت.

اندکی بعد، ماجرای نمایش رادیویی بر اساس کتاب «دا» مطرح شد. نمایشنامه این کار نوشته شد و در اواخر سال، این نمایشنامه رادیویی رسما با حضور سیده زهرا حسینی رونمایی شد.

تلویزیون نیز درهای خود را به روی «دا» گشود. در این سال، برنامهٔ صبحگاهی «روز از نو» به خوانش بخش‌هایی از «دا» به صورت روزانه روی آورد.

با پایان یافتن سال ۸۸، هنگام جستجوی عبارت «کتاب دا» در سایت گوگل، ۹ میلیون و ۹۵۰ هزار مطلب فهرست می‌شود.

پرماجرا در میان شخصیت‌ها

مهم‌ترین شخصیت کشور، یعنی رهبری، در جلسه‌ای که با هنرمندان عرصه دفاع مقدس داشت، نام «دا» را به عنوان کتاب پرمخاطب در حوزه دفاع مقدس یادآوری کرد و گفت : «در کمتر از دو سال، شنیدم بیش از هفتاد بار به چاپ رسیده!»

با سابقه‌ای که از کتاب‌خوانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مشهور است، بعید نیست وی «دا» را با دقت خوانده باشد.

اما توجه رهبر انقلاب به این کتاب، شاید بهانه‌ای شد برای برخی شخصیت‌های سیاسی و فرهنگی کشور تا با اظهارنظر دربارهٔ «دا» بیش‌تر خود را مطرح کنند. این اولین‌ بار در طول سال‌های اخیر است که یک کتاب به چنین درجه‌ای از اعتبار می‌رسد که شخصیت‌ها، با اظهارنظر دربارهٔ آن، در پی کسب اعتبار باشند! مرور اظهارنظرهای مسؤولان فرهنگی، سیاسی کشور دربارهٔ «دا» به خوبی این ماجرا را نشان می‌دهد.

پر ماجرا در زندگی عادی مردم

امروز، از قِبلِ برنامه‌های رادیویی، تلویزیونی و اطلاع‌رسانی‌ها و بازی‌های ژورنالیستی ناشر، کم‌تر کسی است که «دا» را نشناسد.

ماجرا ساز گم‌نام

اما بسیاری از این ماجراها، با سعی یک نویسنده و فعال فرهنگی شکل گرفت. نویسنده‌ای که در بین این همه ماجرا، نامی از او نبود. «حبیب احمدزاده» شاید مهم‌ترین نقش در معرفی «دا» را داشته باشد.

ارسال نظر

  • مهدیه حاج ملک

    سلام خواهش میکنم مرا راهنمایی کنید برای نشر کتابم چه کنم هر جا گفتم نخوانده قبول نکردند

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار