حکایت ما و گیتاریستهای نابههنجار!

پارسینه: کسی جرات نداشت علنی در خیابان موسیقی بفروشد و آوردن و نمایش ساز در محافل عمومی جرم محسوب میشد.

اما موضوع این مطلب صرفا در مورد این نوازندهی حرفهای نیست! بلکه هدف توضیح مختصریست در مورد نقش و جایگاه گیتار در فرهنگ و جامعهی ایرانی در سه دههی اخیر
شاید خیلی از جوانان امروز بخاطر نیاورند که در سالهای دههی شصت و میانهی دههی هفتاد شمسی چیزی به اسم موسیقی پاپ در معنای امروزینش رواج نداشت!
آنچه از آن باعنوان موسیقی جدید مطرح میشد، نمونههای لس آنجلسی بود که از طریق نوارهای قاچاقی ویدئو و یا امواج ماهوارهای و رادیویی به گوش مردم میرسید.
سختگیریها بحدی بود که عدهای مامور شده بودند در برخی مبادی ورودی و خروجی شهری ایست بازرسی برای پیدا کردن نوار کاست ایجاد بکنند! بسیاری از سیستمهای پخش اتومبیل مخصوصا اتومبیلهای وطنی (منظور همان پیکان خودمان) اصلا نوار خور نبود و تنها از یک رادیوي تک موج و بعدها دوموج بهره میبرد.
کسی جرات نداشت علنی در خیابان موسیقی بفروشد و آوردن و نمایش ساز در محافل عمومی جرم محسوب میشد. بسیاری از علاقمندان به موسیقی از همان دوران بود که یا به زیرزمینها رفتند یا برای ادامهی فعالیتشان به خارج از کشور سفر کردند. در حتی در فرودگاههای کشور در دههی شصت اگر از کسی نوار کاست، یا نوار ویاچاس میگرفتند باید هزارجور جواب پس میداد و اگر که خدای نکرده از سفر خارجه (یا جتی سفر حج) دستگاه ویدئو باخود به ارمعان میآورد که حسابش با کرامالکاتبین بود.
اما این افراطیگریها در آن دوران مثل هر دوران افراطیگری دیگری پایدار نماند و در طول کمتر از یک دهه شرایط بهطور کلی تغییر کرد!
یادتان زمان هست که تا همین چند سال پیش جوانانی وجود داشتند که یک کاور (یا کیس) گیتار روی دوش خود میانداختند و در خیابانهای شهر جولان میدادند. بسیاری از این جوانان الزاماً نوازنده و یا حتی علاقمند جدی موسیقی نبودند! بلندکردن ناخن! یادگرفتن آکوردهای آثار کوروش یغمایی فرامز اصلانی، فرهاد، فریدون فروغی، و این اواخر شادمهر عقیلی!
نواختن گیتار در محافل خصوصی و عمومی، مثل پارک ها و پارتیها! اینها چیزهایی بود که زمانی برای خیلی از جوانان جذابیت داشت!
اگرچه امروز خیلی از آنها امروز گیتارشان را کنار گذاشتند، اما آنزمان این کار به نوعی ابرازوجود محسوب میشد.. گیتار برای این افراد و علاقمندانشان به عنوان نمادی بود از نوگرایی و به روز شدن! آنهم در بستر جامعه ما که محدودیتهای زیادی برای موسیقی قائل است! خاصه از نوع غربیاش!
اگر یادتان باشد در همان ایام بود که مسئلهی ایرانی بودن گیتار مطرح شد و کمکم استفاده از این ساز و نواختن ملودیها و آکوردها با آن تبدیل به نمادی از پیشرو بودن و آوانگاردیسم در موسیقی پاپ شد! حتی بسیاری از فعالان عرصهی موسیقی سنتی نیز برای نشان دادن نوآوری در موسیقیخودشان شروع به استفاده از گیتار در کارهایشان کردند.
شاید مشهورترین نمونههای موسیقایی از این دست را بتوان کارهای مسعودشعاری دانست. در این زمینه کاربجایی رسید که همایون شجریان فرزند استاد برجستهی آواز ایرانی، در آلبومی بنام نقش خیال به آهنگسازی علی فمصری، آوازی به همین نام خواند که درآن نوای گیتار فلامنکو به همصدایی باخواننده میپرداخت. بعدها هم که سروکلهی محسن نامجو پیدا شد.
در دوران خاتمی که فضای بازتری برای فعالیتهای فرهنگی و هنری پیدا شد جوانان ایرانی این امکان را پیداکردند که بواسطهی انتشار آثار فاخر و مطرح موسیقی جهان با نمونههای برجستهی گیتارنوازی در دنیای موسیقی آشنا شوند! پاکو دلوسیا از نوازندگانی بود که یکی از بهترین آثارش در زمینه موسیقی فلامنکو بصورت رسمی در ایران منتشر شد.
دراین آلبوم که با عنوان «گیتار تریو» به بازار آمد پاکو همراه با دوتن از بهترین نوازندگان موسیقی جز-گیتار (جان مکلافلین و ال دی میولا) آهنگهایی تلفیقی ارائه داد که بعدها با عنوان جز-فلامنکو مشهور شد و شدیدا مورد استقبال علاقمندان و مخاطبان حرفهای گیتار قرار گرفت.
در همان دوران بود که از در و دیوار صدای جیپسی کینگ بگوش میرسید و حتی رادیوهای وطنیهم برای پرکردن فضاهای خالی بین برنامهها و وولههایشان از نواهای گیتار اوتمارلیبرت، جسیکوک و آرمیک استفاده میکردند. کمکم کاربجایی رسید که جریان رسمی و گفتمان مسلط هم پذیرفت که باید به موسیقی بها داد و دیگر استفاده از گیتار به عنوان یک نابههنجاری اجتماعی تلقی نمیشد.
جامعهی جوان ایرانی ظرفیت زیادی برای آلامد شدن و تبعیت از اپیدمیهای رایج در دورههای گوناگون دارد. پیگیری چرایی این مسئله و بررسی دقیق آن از حوصلهی این نوشتار خارج است. اما باید یک نکته دراین مود (یعنی مد پذیری) اشاره کرد: امکان دیده شدن!
بله تبعیت از یک مد یا الگوی اجتماعی این امکان را به فرد تابع میدهد تا در بستر یک رفتار و عمل خاص فرم معنابخش و هویت ساز جدیدی برای خود دست و پا کند. این مسئله در کشور ما هم بعنوان یک رویداد اجتماعی بخوصوص در مورد جوانان بارها و بارها رخ داده!
یکی از بسترهای هویتسازی در سالهای اخیر در کشور ما موسیقیست. برای نسل جوان موسیقی توانسته به مثابه یک ابزار برای ابراز وجود و عامل برای هویت سازی و بیان دردها و آمال این قشر بهکار گرفته شود. در این میان گیتار نواختن و یادگرفتن اصول اولیهی آن برای خیل کثیری از دختران و پسران جوان ایرانی میتوانست به مثابه فرصتی باشد برای ابراز وجود و عرضهی نسل جوان ایرانی ازین بابت به این ساز مدیون است.
وای دلوسیا فوت شد؟این نابغه موسیقی، تئوریسین زبده موسیقی و یگانه استاد بی بدبل موسیقی اسپانیا درگذشت. خیلی ناراحت شدم. چند قطعه ایشان هم الهامی از موسیقی ایرانی و کردی می باشد.
خیلی جالب بود!
متن خوبي بود، اما نمي دانم چرا نويسنده اينقدر از علامت تعجب در جاهايي كه معني خاصي به دنبال ندارد استفاده كرده است.
فعلا که توی انقلاب به طور رسمی آلبوم های خانم مدونا فروخته میشه
توی کاور های رسمی
راس میگه
منم یه زمان عشق گیتار بودم
چه دورانی بود