گوناگون

گروه فرقان به روایت مرتضی الویری

پارسینه: مدتي كه گذشت متوجه شدم شهيد مطهري خيلي حساس شده و زير برخي از قسمت‌هاي نشريه خط مي‌كشد و با ملاحظه و دقت خاصي نشريات را مطالعه مي‌كند.

همين‌قدر كه در دانشگاه صنعتي شريف، آن‌ هم در رشته مهندسي برق تحصيل كرده است، حكايت از تيزهوشي او دارد. سال‌ها مبارزه مسلحانه در زمان طاغوت و زنداني‌شدن و نيز مسئوليت‌هاي متعدد پس از انقلاب، از عضويت در سپاه گرفته تا سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و سپس شهرداري تهران و سفارت ایران در اسپانیا از او يك آدم باتجربه ساخته است. چريك ديروز و مدير امروز، اين روزها البته گزيده و سخت حرف مي‌زند و ما را نيز با سفارش يكي از بزرگان به حضور پذيرفت. درباره گروهك فرقان به گفت‌و‌گو با مهندس مرتضي الويري نشسته‌ايم كه سابقه آشناييش با اين گروه به پيش از انقلاب مي‌رسد و خود جزو مسئولان پيگيري پرونده آن‌ها پس از انقلاب بوده است.


چكيده مصاحبه

يكي از دوستان، رابط ما با فرقان بود و نشريات آن‌ها را دريافت و به طور متقابل نشريات ما را به دست آن‌ها مي‌رساند.

ما امكانات مسلحانه از قبيل مواد منفجره فراهم كرده بوديم و در زمينه اقدام مسلحانه گسترده آمادگي داشتيم ولي طي ملاقات من با حضرت امام در نجف ایشان تأكيد زيادي به كار فرهنگي داشتند.

اجازه استفاده از سهم امام در مبارزه هم از امام خمینی(ره) گرفته شد كه بسيار براي فعاليت‌هاي سازمان فلاح گره‌گشا بود.

شهيد مطهري متوجه شده بود كه جريان فرقان تمايل زيادي به حركت‌هاي خشونت‌آميز دارد.

افراد شاخص كه اين‌ها هدف قرار داده‌اند بيشتر صبغه فرهنگي دارند.

من و بهزاد نبوي رفتيم پيش آقاي مطهري و اعلام آمادگي كرديم كه الان اسلحه دست مردم افتاده و شهرباني نمي‌تواند پاسخگو باشد شما به مجاهدين انقلاب اسلامي يك حكم بدهيد تا ما نيروي انتظامي را سامان دهيم.

وقتي گذشته را مرور مي‌كنم، هرگز پشيمان نمي‌شوم كه چرا كمك كردم كه ريشه اين گروه - فرقان- خشكانده شود.

دو سه نفر از اعضاي مهم فرقان واقعاً از لحاظ تئوريك به اشتباه بودن مسير خود پي بردند، به نحوي كه بعضي‌ از اينها مي‌گفتند بايد ما را اعدام كنيد تا شايد پاك شويم.

قضاوت من اين است كه هيچ مداخله خارجي وجود نداشت. اين يك اشتباه بزرگ تاريخي است كه در بررسي مشكلات خود زود به دنبال يك عامل خارجي مي‌گرديم.

گروهي كه با منطق خشونت حرف مي‌زند، طبيعي است كه با آنان برخورد شود.

مجاهدين خلق (منافقین) هم تماميت‌خواه بود؛ در داخل زندان هم همين‌طور بودند.

***

شما جايي گفتيد كه ما يكي دو سال با فرقان ارتباط داشتيم. درباره اين ارتباط توضیح می‌فرمایید؟

ارتباط من با گروه فرقان به سال 1355 بر مي‌گردد. زماني كه من در گروه «فلاح» فعاليت مي‌كردم. فلاح در سال 1352 در زندان اوين توسط زندانيان مذهبي به دنبال جدايي بچه‌هاي مذهبي از جريان مجاهدين خلق(منافقین) تشكيل شد. در سال 55 يكي از اعضاي ما اطلاع داد كه يك گروهي كه گرايش مذهبي هم دارند تمايل به همكاري با ما دارد. اسم نشريات آن گروه «فرقان» بود ولي اسم گروه آن‌ها فرقان نبود. جزوات يا نشريات آن‌ها هر هفته يا دو هفته يك بار منتشر مي‌شد. نام فرقان از روي نشريات اين گروه بر آن‌ها ماند. بنابراين در سال 55 ارتباط ما برقرار شد.

زمينه ارتباط شما با فرقان چه چيزي بود؟ تشكيلات شما يا همان فلاح بيشتر ماهيت نظامي داشت اما فرقان داعيه كار فرهنگي و انديشه‌اي داشتند. آيا قصد شما اين بود تا خلأ فرهنگي گروه فلاح را به وسيله همگرايي با فرقان ترميم كنيد؟

خير. تلقي ما از گروه فرقان براساس آنچه به ما آدرس دادند اين بود كه اين گروه داعيه جايگزيني اسلام انقلابي به جاي اسلام سنتي و فقهي از یک سو و اسلام التقاطی مجاهدین خلق (منافقین) از سوی دیگر را دارد و در اين زمينه هم، تئوريسين و صاحبنظراني دارند كه در حال تدوين ديدگاه‌هاي خودشان هستند. لذا از ما كمك خواستند تا امكاناتي را در اختيار آن‌ها قرار بدهيم و در انتشار نشريات به آن‌ها كمك كنيم. ما البته در زمينه فرهنگي احساس خلأ نمي‌كرديم چون بچه‌هاي ما تسلط خوبي به مباحث اسلامي داشتند. قصد ما اين بود كه به يك گروهي كه با رژيم شاه مبارزه مي‌كرد كمك كنيم. جزوات آن‌ها به دست ما مي‌رسيد و ما آن‌ها را به اعضاي خودمان مي‌داديم. در مخفي كردن اسناد و مدارك هم به آن‌ها كمك مي‌كرديم. ما يك مخفيگاه در يكي از باغ‌هاي دماوند داشتيم كه محوطه بزرگي بود و در ظاهر تعدادي درخت سيب و گردو بود ولي به نحو خيلي ماهرانه‌اي مي‌شد با صرف چند دقيقه وقت زيرزمين رفت و به محوطه ايزوله شده وسيعي راه يافت كه دستگاه تكثير نشريات ما آنجا بود.

يعني همان نشريات فرقان؟

نخير نشريات گروه فلاح. در عين حال آن‌ها هم از ما خواستند كه اگر امكاني داريم كتابها و جزوات آن‌ها را هم نگهداري كنيم و ما قبول كرديم و يادم هست كه يك كتاب 300، 400 صفحه‌اي با عنوان «تفسير سوره انبيا» منتشر كرده بودند و تعداد زيادي از آن را به ما دادند تا در محل مخفي خودمان در دماوند جاسازي كنيم.

با چه كساني در فرقان ارتباط گرفتيد؟

من با هيچ‌كدام از اعضاي فرقان مواجه نشدم. يكي از دوستان، رابط ما با فرقان بود و نشريات آن‌ها را دريافت و به طور متقابل نشريات ما را به دست آن‌ها مي‌رساند. به علاوه اين كه نيازهاي ما را به آن‌ها مي‌گفت و بالعكس.

احتياط در ارتباط با فرقان به دليل اين بود كه شما خيلي تشكيلاتي كار مي‌كرديد يا آن‌ها؟

هر دو. شرايط خفقان آن روزها ايجاب مي‌كرد خيلي احتياط آميز عمل كنيم. بنابراين ما ضرورتي نمي ديديم تا تعداد بيشتري از اعضا، يكديگر را بشناسند.

اين مسأله درباره ديگر گروه‌هايي كه بعدها در قالب سازمان مجاهدين انقلاب گرد هم آمدند هم رعايت مي‌شد؟

همين طور است. 6 گروه دیگرتشكيل‌دهنده سازمان مجاهدين انقلاب كه بعداً در كميته استقبال از امام خميني(ره) به هم وصل شديم، بسيار محتاطانه عمل مي‌كرديم و پيش از آن مقطع شناختي از يكديگر نداشتيم.

در تابستان سال 56 من به كمك محمد منتظري و صادق قطب‌زاده توانستم با گذرنامه جعلي به عراق بروم و يكي از دستاوردهاي آن سفر وصل شدن ما به شهيد مطهري بود. 3 جلسه مختلف در نجف خدمت امام رسيدم و مسائل ايران و جريان مبارزات را با ايشان در ميان گذاشتم و در آخرين جلسه به ايشان گفتم دسترسي ما به شما زياد نيست. بنابراين شما شخصي را به ما معرفي كنيد تا از طريق او با شما در ارتباط باشيم و اطمينان داشته باشيم كه ديدگاه‌هاي شما را به ما منعكس مي‌كند و مرحوم امام، شهيد مطهري را به ما معرفي كردند و البته براي ما اين انتخاب امام عجيب بود چرا كه ما فكر مي‌كرديم شهيد مطهري يك چهره زندان رفته انقلابي و تشكيلاتي نيست و بيشتر به عنوان يك نظريه‌پرداز اسلامي مطرح بود.

حتي به عنوان نقطه مقابل شريعتي هم مطرح بودند.

البته آن زمان اختلاف نظر ميان مطهري و شريعتي پررنگ نشده بود ولي شهيد مطهري بيشتر به عنوان يك روحاني غيرانقلابي جلوه داشت. بنابراين براي من اين انتخاب امام غيرمنتظره بود. وقتي كه من به ايران آمدم نمي‌دانستم با چه ادبياتي بايد با آقاي مطهري ارتباط برقرار كنم و اعتماد ايشان را جلب كنم.

ما با آقاي امامي كاشاني در تماس بوديم. نزد ايشان رفتم گفتم امام، آقاي مطهري را براي ارتباط با ما معرفي كرده‌اند و اگر مي‌شود شما ما را به آقاي مطهري معرفي كنيد.

ايشان هم وعده‌اي گذاشتند و ارتباط ما با شهيد مطهري كليد خورد. من مرداد 56 عراق بودم و از شهريور 56 ارتباط مستمر و مداوم ما با شهيد مطهري برقرار شد و اولين چيزي كه براي ما جلب توجه كرد اين بود كه شهيد مطهري برخلاف آن ظاهر تئوريك از يك شخصيت عميق انقلابي هم برخوردار است و به خوبي توانسته اين شخصيت خودش را مخفي كند.

در ديدارهايي كه من اگر اشتباه نكنم هفته‌اي يك بار با شهيد مطهري داشتم و به منزل ايشان مي‌رفتم يكي از وظايفم اين بودكه نشريه فرقان را براي او ببرم و ايشان هم به دقت آن‌ها را مي‌خواند. مدتي كه گذشت متوجه شدم شهيد مطهري خيلي حساس شده و زير برخي از قسمت‌هاي نشريه خط مي‌كشد و با ملاحظه و دقت خاصي نشريات را مطالعه مي‌كند.

من پشيمان هستم كه چرا خاطرات آن مقطع را يادداشت نكردم ولي به هر حال ايشان براي ما توضيح مي‌داد كه برخي عبارات در نشريه فرقان بودار است.
به ياد داريد روي چه مباحثي حساس بودند؟

آنچه من يادم مي‌آيد اين است كه حساسيتي كه ما بر روي تفكرات و متون گروه‌هاي انقلابي داشتيم بيشتر روي تلفيق اسلام و ماركسيسم بود چرا كه گزيدگي ما بيشتر از اين سمت بود. اتفاق تلخ سال‌هاي 53 و 54 را در ياد داشتيم. بيانيه ايدئولوژي جديد مجاهدين خلق (منافقین) و برداشتن نشانه‌هاي اسلامي از آرم مجاهدين (منافقین)، حساسيت ما را به التقاط گروه‌هاي انقلابي با ماركسيسم بيشتر كرده بود. جزوات فرقان كاملاً بري از التقاط با ماركسيسم بود.

فرقان سعي مي‌كرد خط خودش را كاملاً با ماركسيسم جدا كند و انتقادهاي تندي هم نسبت به مجاهدين خلق (منافقین) داشت و همين مسأله سبب مي‌شد ما نسبت به آن‌ها اعتماد داشته باشيم؛ اما شهيد مطهري از زاويه ديگري به مسأله نگاه مي‌كرد. نظر من اين است كه شهيد مطهري احساس مي‌كرد بعضي از عبارات و رويكردهاي فكري اين‌ها بوي خون مي‌دهد و نشان از افراط‌گرايي‌هايی دارد که ما امروز در اسلام طالبانی و القاعده و شیعیان افراطی می‌بینیم.

شايد ايشان گونه‌اي تروريسم كور را در اين گروه مي‌ديدند.
بله، آن زمان كه ما با شهيد مطهري ارتباط پيدا كرديم فتيله فعاليت مسلحانه را پائين كشيده بوديم. ما امكانات مسلحانه از قبيل مواد منفجره فراهم كرده بوديم و در اين زمينه آمادگي داشتيم ولي طي ملاقات من با حضرت امام در نجف و تأكيد زيادي كه ايشان به كار فرهنگي داشتند...

شما قصد اين را داشتيد كه از امام اجازه فعاليت مسلحانه بگيريد؟

بله، من پرسيدم استراتژي گروه‌هاي انقلابي بايد مسلحانه باشد يا فرهنگي؟ و حضرت امام روي مسائل فرهنگي تأكيد ويژه‌اي كردند. البته به ياد نمي‌آورم كه مبارزه مسلحانه را هم نفي كرده باشند به علاوه من قصد داشتم اجازه بگيرم براي استفاده از امكانات دولتي براي مبارزات انقلابي. براي مثال من ترديد داشتم كه از امكانات كارخانه ايران ناسيونال كه متعلق به خيامي بود (و من و دو نفر از اعضای فلاح در آنجا کار می‌کردیم) مي‌توانيم استفاده كنيم يا نه، به علاوه اجازه استفاده از سهم امام در مبارزه هم از ايشان گرفته شد كه بسيار براي فعاليت‌هاي ما گره‌گشا بود.

اما زماني كه من به ايران برگشتم حركت جدي گروه فلاح روي مسائل فرهنگي سازماندهي شد. شهيد مطهري متوجه شده بود كه جريان فرقان تمايل زيادي به حركت‌هاي خشونت‌آميز دارد. گروهي است كه به ضرب اسلحه مي‌خواهد يك نگاه را حاكم كند. بعد از انقلاب هم اين‌ها به سرعت مشي مسلحانه خود را پيگيري كردند. يعني اين‌گونه نبود كه نشريات اين‌ها توقيف بشود يا با فعاليت‌هاي فرهنگي اين‌ها برخورد شود. در همان ارديبهشت سال 58 در حالي كه حدود 3 ماه از پيروزي انقلاب مي‌گذرد اين‌ها آقای مطهري را ترور مي‌كنند.

يعني در آن مقطع زماني كه شما با فرقان كار مي‌كرديد كسي نمي‌دانست فرقان يعني آدمي مثل گودرزي؟

از اين مسأله نه من اطلاع داشتم و نه آن رابطي كه از طرف ما با فرقان مرتبط بود اطلاعي داشت.
قبل از انقلاب بستر و انگيزه اقدامات مسلحانه كه بسيار مهياتر بود!

به نظر شما چه عاملي موجب شده بود كه فرقان پيش از انقلاب رويكرد فرهنگي پيشه كند و پس از انقلاب به اقدامات خشن روي بياورد؟

شايد پيش از انقلاب جمع بندي آن‌ها اين بوده كه نقش مؤثري دارند ولي پس از انقلاب احساس كرده‌اند كه يك جريان فرهنگي قوي‌تر و ريشه‌دارتري میدان را به دست گرفته و كالاهاي فرهنگي آن‌ها در سايه آن اصلاً به چشم نمي‌آيد. پيش از انقلاب احساس مي‌كردند كار بزرگي انجام مي‌دهند و پس از انقلاب احساس كردند خريدار زيادي براي رويكردهاي فرد محور آن‌ها وجود ندارد. بنابراين تصميم گرفتند ايدئولوگ‌هاي فرهنگي ريشه‌دار انقلاب را ترور كنند.

اما حاج مهدي عراقي و تيمسار قرني ايدئولوگ و چهره فرهنگي نيستند.

بله، اما افراد شاخص كه اين‌ها هدف قرار داده‌اند بيشتر صبغه فرهنگي دارند. چند سال بايد بگذرد تا حوزه شاهد پديده‌اي مانند مطهري يا مفتح باشد؟

چقدر از انقلاب گذشت تا شما با ماهيت حقيقي فرقان آشنا شديد؟

يادم نيست قرني را كه زدند رسماً اعلام كردند يا نه ولي به خاطر دارم مطهري را كه شهيد كردند بلافاصله اعلاميه دادند و بر عهده گرفتند. همان زمان براي ما مسلم شد كه اين‌ها همان فرقان هستند. پس از ترورها بود كه ما به عمق نگاه و حساسيت مطهري درباره فرقان بيشتر پي برديم. ترور آقاي هاشمي كه اتفاق افتاد مسأله جدي‌تر شد. آن زمان هنوز مجاهدين خلق (منافقین) دست به اسلحه نبرده بود.

علي‌الظاهر در نشريه مجاهد محكوم هم كردند.

بله، وقتي برايمان محرز شد كه اين‌ها همان فرقان هستند از ارتباطات و ردپاهايي كه داشتيم درصدد دستگيري آن‌ها برآمديم.

2 روز پس از ترور شهيد قرني روزنامه كيهان گزارشي درباره فرقان مي‌نويسد و آنجا اسم گودرزي را هم به عنوان رهبر گروه مي‌آورد. به نظر شما آن گزارش بر چه اساسي تهيه شده بود؟ يك روزنامه نگار پيش از آن‌كه شما به عنوان مجاهدين انقلاب اسلامي از اين مسأله باخبر شويد در روزنامه كيهان به ماهيت فرقان اشاره مي‌كند.

روزنامه كيهان در آن مقطع به دست مجاهدين خلق (منافقین) اداره مي‌شد. آقاي مهديان هم كه بعداً ترور مي‌شود مسئول روزنامه كيهان بوده است. البته شما در جايي گفته بوديد كه استارت كار پيگيري فرقان از طرف سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي زده شد.

پس از ترور آقاي هاشمي سركوب و به طور جدي تلاش براي ريشه‌كن كردن فرقان را در دستور كار قرار داديم. حتي درون سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي هم به چند نفر بويژه پس از ترور شهيد عراقي مشكوك بوديم و آن‌ها را تحت نظر داشتيم. نگاه كرديم در جمع بچه‌هاي مجاهدين انقلاب چه كساني روي كارخانه‌دارها يا كساني كه سرمايه‌دار تلقي مي‌شوند حساسيت زیاد دارند؟

براي مثال آن‌ها شهيد عراقي را كه يك كوره آجرپزي داشت - و آن روزها هم تقريباً به تعطيلي رسيده بود- جزو سرمايه‌دارها طبقه‌بندي كرده بودند. بر همين اساس در شوراي مركزي سازمان تصويب شد كه آن 2، 3 نفر را به يك نحوي با خانم آقاي هاشمي مواجه كنيم تا ببينيم آيا چهره آن‌ها را شناسايي مي‌كند يا نه؟ به همين جهت يك روز در دفتر سازمان ترتيب حضور خانم آقاي هاشمي را داديم و افراد مشكوك را اتفاقي عبور داديم؛ مطمئن شديم آن افراد در ماجراي ترور آقاي هاشمي نقش نداشته‌اند.

همان ايام آقاي هاشمي وزير كشور شده بود. همان زمان يكي از دوستان خيلي خوب من روزي به منزل ما آمد و گفت يكي از اعضاي فرقان كه هم دوره سربازي او بوده به او پيشنهاد همكاري داده است. در واقع مي‌خواست با من مشورت كند كه آيا با آن‌ها همكاري كند يا نه و من هم با برخي از اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب مشورت كردم و آن‌ها استقبال كردند كه او با فرقان ارتباط برقرار كند.

ما يك ساختماني را نزديك دبستان رفاه اجاره كرديم و يك طبقه آن را در اختيار فرقان قرار داديم و در يك طبقه آن هم يكي از اعضاي مجاهدين انقلاب را كه تازه ازدواج كرده بود، ساكن كرديم. ضمناً ارتباطات آن‌ها را تحت کنترل گرفتیم. من از طرف سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي نزد آقاي هاشمي رفسنجانی در وزارت کشور رفتم و گزارشي در اين ارتباط دادم و گفتم بايد 5 پيكان و 5بي‌سيم در اختيار ما قرار بدهيد. گفت اين‌ها را با راننده مي‌خواهيد؟ گفتم نه، نيازي به راننده نيست.

روز بعد كه به دفتر سازمان رفتم، ديدم پيكان‌ها و لوازم آماده شده؛ به تبع آن تيمي را مجهز كرديم و يكي از دوستان پزشك كه عضو سازمان مجاهدين انقلاب بود، مسئوليت كار تيم را بر عهده گرفت. و تعدادي از افراد جوان‌تر هم با موتور و ماشين مأمور تعقيب فرقان شدند كه متأسفانه دو نفر از اين دوستان در اين تعقيب و گريزها بر اثر ترور فرقان شهيد شدند؛ يكي از آن‌ها 40روز بيشتر از ازدواجش نمي‌گذشت.

پس از شهادت دكتر مفتح، دوستان معتقد بودند كه مي‌توانستيم از ترور مفتح جلوگيري كنيم؛ اما اگر اين كار را مي‌كرديم نمي‌توانستيم به طور كامل گروه را شناسايي كنيم و به هر حال تقريباً شناسايي‌ها كامل شد و اطلاعات در اختيار تعداد ديگري از نيروهاي امنيتي قرار گرفت و عمليات گسترده دستگيري را آن‌ها انجام دادند چرا كه ديگر در توان دوستان ما نبود. آقاي نقاشيان و دوستانشان از اين مرحله به بعد نقش جدي را ايفا مي‌كنند.

يعني كارهاي اطلاعاتي را شما انجام داديد؟
بله و در مقطع كوتاهي برخي از دوستان ما در بازجويي‌ها نيز حضور داشتند.
كميته كه شكل گرفته بود!
بله، من هم خودم عضو شوراي مركزي كميته بودم.
آيا كميته بخش اطلاعات يا پيگيري ويژه هم داشت؟ مي‌خواهم بپرسم چرا بچه‌هاي كميته يا اطلاعات سپاه مسئول پيگيري نبودند؟
اين‌ها البته‌ تشكيل شده بود.
آقاي جمال اصفهاني هم مسئول اطلاعات كميته بودند.
شايد. اگر گفتند حتماً همين طور است. كميته انقلاب 25بهمن‌ماه 57 شكل گرفت. من و بهزاد نبوي رفتيم پيش آقاي مطهري و اعلام آمادگي كرديم كه الان اسلحه دست مردم افتاده و شهرباني نمي‌تواند پاسخگو باشد شما به مجاهدين انقلاب اسلامي يك حكم بدهيد تا ما نيروي انتظامي را سامان دهيم. آقاي مطهري روز بعدش من را صدا كرد و گفت با امام صحبت كردم. امام فرمودند من به آقاي مهدوي‌كني حكم مي‌دهم شما برويد با ايشان كار كنيد.

چرا شما كار را در چارچوب كميته انقلاب اسلامي انجام نداديد؟

علت اين بود كه پس از 2 تا 3 ماه كه من عضو كميته بودم -يعني اواخر خردادماه- آقاي هاشمي از طرف شوراي انقلاب مأمور شدند تا سپاه را تشكيل دهند. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي آن زمان سلاح در اختيار داشت. من يادم هست در خانه مسكوني ما ده‌ها اسلحه نگهداري مي‌شد. چند سپاه جداگانه هم شكل گرفته بود. مرحوم محمد منتظري، مرحوم لاهوتي و ديگران؛ آقاي هاشمي از طرف شورای انقلاب آمد تا همه را يك‌ سپاه كند و در خردادماه يك فرمانده براي آن انتخاب كردند.

آقاي جواد منصوري فرمانده سپاه شدند.

بله، آقاي ابوشريف هم مسئول عمليات و... من هم مسئول روابط عمومي شدم و از كميته بيرون آمدم.
بنابراين در سپاه هم مسئوليت جدي داشتيد!

ما احساس مي‌كرديم تشكيلات منسجم سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بهتر مي‌تواند مسائل امنيتي را رعايت كند تا يك سازمان جديد و ترجيح داديم اين‌گونه عمل كنيم و خوب هم نتيجه گرفتيم.

يادتان هست از چه زماني روي پرونده فرقان شروع به كار كرديد؟
نه يادم نيست... ولي يادم هست كل پروسه حدود 5 ماه بود يعني از گرفتن آن خانه تا دستگيري گودرزي در كل 5 ماه طول كشيد.
فرقان چقدر نيرو داشت؟
در حدود 30-20 نفر كه طي چند درگيري در زنجان- تهران و يك شهر ديگر، بازداشت شدند.
حميد نيكنام را 17 ارديبهشت 58 دستگير كردند يعني چند روز بعد از ترور شهيد مطهري.

چه كسي وي را دستگير كرد و چگونه به اين سرعت به هويت عوامل ترور پي بردند؟ ضمناً چه كسي از وي بازجويي كرد و چه اطلاعاتي به دست آمد؟

بعيد مي‌دانم. اگر اين طور بود، آن تعقيب و گريز دوستان ما چه بود؟!
تعقيب و گريز روي چه كسي اعمال مي‌شد؟
همان عضوي كه ما براي وي خانه گرفتيم.
شما بعد از دستگيري گودرزي، مشكيني، عباس مكري، حاتمي و... در بازجويي‌ها حضور داشتيد؟
نه، من در هیچ یک از بازجويی‌ها نبودم. آقاي آرمين احتمالاً بودند.

آيا اعضاي فرقان متعلق به طبقه خاصي بودند؟

من بر اين باورم كه اينها بچه‌هاي متديني بودند و با انگيزه ديني آمده بودند و براي پول و قدرت به ميدان وارد نشده بودند. اينها درگير جمود فكري و تعصب خشك شده بودند يعني ممكن است تعصب خشك صادقانه باشد. شما همين امروز خيال مي‌كنيد كسي كه به خودش بمب مي‌بندد و مي‌رود افراد بي‌گناه را مي‌كشد به خاطر ثروت يا قدرت اين كار را مي‌كند؟! ممكن است اين آدم نماز شب هم بخواند اما چون كج‌فهم است تعصب مي‌ورزد روی چیز واهی، در صدر اسلام هم چنين افرادي بودند.

تأمين مالي اينها از كجا صورت مي‌پذيرفت؟

نمی دانم، همين قدر مي‌دانم كه در هزینه کردن حساس بودند.

گزارش‌هايي منتشر شده كه فرقان به ده‌ها بانك حمله كرده‌اند تا هزينه‌هاي خود را تأمين كنند.
من اطلاع كافي ندارم ولي مثلاً در آن خانه‌اي كه گودرزي بود، خودش روي زيلوي مندرس زندگي مي‌كرد در حالي كه در گوشه اتاقش بيش از 300 هزار تومان پول نقد بود!

آقاي نقاشيان در مصاحبه‌اي گفته‌ سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي نقشي اساسي در دستگيري فرقان نداشتند و بعد از شهادت شهيد مفتح، آقاي هاشمي فشار آوردند كه از چند نفر از اعضاي سازمان مجاهدين در كار استفاده كنند. يكي از آنها الويري و ديگري ذوالقدر.

والله فكر كنم آقاي ذوالقدر كه اصلاً در اين ماجرا نبود. من هم اگر آقاي نقاشيان از اين در وارد شود، ايشان را نمي‌شناسم. من نفي نمي‌كنم شايد آقاي نقاشيان هم دخيل بودند ولي آنچه ما كار كرديم، اشاره شد.

مي‌گويند فرقان به اسلام منهاي روحانيت معتقد بود.

اين امر مشهود بود؛ حتي قبل از انقلاب در جزوه‌هاي اينها اين مورد ذكر شده بود.

خود گودرزي كه طلبه و روحاني بوده؛ چه مي‌شود كه وي عليه جايگاه خود قيام مي‌كند؟

در تاريخ تنها گودرزي نخستين و آخرين اين مصداق نبوده مثلاً خود احمد كسروي، يا حتي سيدمحمدعلي باب و... در نشريات اينها ديدگاه ضد سرمايه‌داري و ضد ثروتمندان و در دفاع از طبقه نيازمند جدي بود.

بر مبناي برخي اسنادي كه از لانه جاسوسي منتشر شده، ادعا مي‌شود كه فرقان با سازمان مجاهدين خلق (منافقین) در ارتباط بودند. چقدر اين گزارش‌ها را مبتني بر واقعيت مي‌دانيد؟
من اصلاً محتمل نمي‌دانم، اينها قبل از انقلاب تضاد جدي داشتند و محال است كه فرقاني كه خود را اسلام ناب مي‌داند، با مجاهدين خلقي (منافقینی) كه آن را انحرافي مي‌داند، با يكديگر ارتباط داشته باشند.

آيا حركت فرقان پيش‌درآمد شروع حركت‌هاي مسلحانه در كشور بود؟ آيا در حركت‌هاي مسلحانه عامل خارجی وجود داشت؟

من از ابتداي انقلاب در كميته و شوراي فرماندهي سپاه پاسداران حضور داشتم و ضمناً نماينده مجلس اول هم بودم. قضاوت من اين است كه هيچ مداخله خارجي وجود نداشت. اين يك اشتباه بزرگ تاريخي است كه در بررسي مشكلات خود زود به دنبال يك عامل خارجي مي‌گرديم. در حالي كه «از ماست كه بر ماست». بايد ديد مشكل خودمان كجا بوده است.

در شروع اقدام مسلحانه چريك‌هاي فدايي خلق يا فرقان و... عامل خارجي نقش اصلي نداشت؟

البته عامل خارجي مي‌تواند از اينها بهره‌برداري كند. معتقدم برخي از گروه‌ها مثل فرقان تماميت‌خواه و خودمحور هستند و معتقدند بايد ديدگاه خود را ولو به زور حاكم كنند. در مقابل چنين گروه‌هايي جز برخورد خشن چاره‌اي نيست و فرقان جزو همين دسته است. من وقتي گذشته را مرور مي‌كنم، هرگز پشيمان نمي‌شوم كه چرا كمك كردم كه ريشه اين گروه - فرقان- خشكانده شود.

مجاهدين خلق (منافقین) هم همين طور؟
گروهي كه با منطق خشونت حرف مي‌زند، طبيعي است كه با آنان برخورد شود. اما در رابطه با بسياري از گروه‌ها بر اين باورم كه حاكميت مي‌توانست از طريق تعامل بهتر جلوي برخوردهاي خشن را بگيرد. گروهي كه مي‌خواهد در چارچوب هنجارها حرفش را بزند، اگر جلوي حرفش گرفته شود، بايد انتظار داشت به جاي حرف، فرياد خشن شنيده شود و اگر صداي خشن را با دست جلوی دهان ساكت كني، باید منتظر سیلی و لگد باشی. مسائل كردستان، درگيري‌هاي قومي و قبيله‌اي و گروه‌هايي كه مي‌خواستند در چارچوب قانون فعاليت كنند، اگر بستر قانوني را باز می‌گذاشتیم به نفع همه بود.

از نظر شما مجاهدين خلق (منافقین) جزو همين دسته محسوب مي‌شود؟
مجاهدين خلق (منافقین) هم تماميت‌خواه بود؛ در داخل زندان هم همين‌طور بودند. يعني داخل زندان هم اگر با اينها همراهي نداشتي، بايكوت مي‌شدي و شايد اگر سلاح داشتند، در همان زندان شما را مي‌كشتند. همين تماميت‌خواهي منجر مي‌شود كه دست به سلاح ببرند.
يعني نظام به بهترين نحو فضا را مديريت كرد؟
نه، منتها اگر حاكميت مي‌آمد هواداران را از سران تفكيك مي‌كرد، با هزينه‌هاي خيلي كمتر مي‌شد عناصر متعصب و قانون گریز را حذف كنيم و بسياري از اين سمپات ها و ميلیشيا را مي‌توانستيم آرام‌تر جدا كنيم ودر مسیر قانونی انرژی آنان را به نفع کشور و به نفع خودشان به کار گیریم.

روزنامه ایران /ایمان ملکا - محمد رحمانی

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار