گوناگون

تورم و بیکاری زیر سر دانشجویان ستاره‌دار بود!

قانون: یکی از دوستان راننده وانت ام که رفته بود به فک و فامیل‌هایش در جهان سوم سر بزند، وقتی برگشت می‌گفت:«جهان سوم جایی است که راننده ماشین بغلی بی هوا می‌پیچد جلوی شما و می‌گوید: یابوووو... و بعد گازش را می‌گیرد و در می‌رود.» حتما تصور چنین کشوری برای شما ناممکن است اما باید بدانید در حالی که من و شما اینجا در آرامش و آسایش تمام در خیابان‌های تهران تردد می‌کنیم، کسانی هم هستند در این دنیا که با چنین مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کنند.

داشتم فکر می‌کردم بعد از این اتفاق، راننده ای که فحش خورده احتمالا حس آدمی‌را دارد که در یک باغ مورد تجاوز گروهی از زحمت کشان قرار گرفته، اما باید وانمود کند دارد از این اتفاق لذت می‌برد. به خدا دروغ نمی‌گویم، هستند چنین کشورهایی.

هوا تاریک شده بود. به شکرانه نعمت‌هایی که در این کشور داریم سرم را رو به آسمان کردم تا از خدای خودم قدردانی کنم؛ یکهو چشمم خورد به ستاره‌ها. هر وقت ستاره‌ها را می‌بینم یاد ستاره می‌افتم. نمی‌دانم اسم واقعی اش چی بود اما چون دانشجوی ستاره‌دار بود، ستاره صدایش می‌کردیم. به ستاره‌ها نگاه می‌کردم و به ستاره فکر؛ طفلک با آن همه هوش و ذکاوتی که داشت از تحصیل محروم شده بود. اصلا حقش بود دختره چشم سفید.

مثل سیب گندیده ای بود در یک سبد هلو که داشت بقیه را هم خراب می‌کرد. اما با تیزهوشی جلویش را گرفتند و بیرونش کردند. هنوز به ستاره فکر می‌کردم که دیدم 5 نفر پریدند وسط خیابان و گفتند: دربست؟

گفتم: کجا؟

گفت: هر جا

گفتم: نه داداش،من از اون هر جایی‌هاش نیستم.

بی‌انصاف تراول 50 تومنی را گرفت توی دستش و گفت: مجلس می‌خوره؟

گفتم: شک نکن می‌خوره، نخورد خودم می‌خورم، نمی‌ذارم حروم بشه.

با یک مکافاتی خودشان را جا کردند. توی مسیر از حرف‌های مبهمی‌که می‌زدند فهمیدم اعضای کمیسیون آموزش مجلس هستند. یکی شان می‌گفت: «منع تحصيل دانشجويان ستاره‌دار نقض كننده حقوق بشر نيست.»

گفتم: نه که نیست، تازه تایید کننده حقوق بشر هم هست.

پرسید: چطور؟

گفتم: مگه من از شما پرسیدم چطور؟ دور همی‌داریم تصمیم می‌گیریم دیگه، شمام زیاد سخت نگیر.

آن یکی می‌گفت:« ادامه تحصيل دانشجويان مسئله دار تشنج مي‌آفريند.»

گفتم: خب بهتر... شما اجازه بدهید اینها ادامه تحصیل بدهند، بعد هر مشکلی که در مملکت به وجود آمد بندازید گردن اینها؛ مثل همین فقر و تورم و بیکاری و وضعیت تولید و نابهنجاری‌های فرهنگی و اینا دیگه.

گفت:مگه اینا رو ریشه کن نکردیم؟

گفتم: چرا، ولی جنسش خوب بود، دوباره خودش جوونه زد.

محو شنیدن فرمایشات حضرات بودم که یکی شان آخرین ضربه را محکم تر زد و رو به دوستانش فریاد کشید: دانشجو؟ ستاره دار؟ ستاره دار ملی؟ دانشجوی ستاره دار نداریم اصلا!

گفتم: بله، عرض می‌کردم جنسش خوب بود...

گفت: این همه حرف می‌زنی، به جاش راهکار نشون بده...

ماشین را نگه داشتم، انگشت نشانه ام را به سمت پارک روبه رو گرفتم و گفتم: راهکارش اونجاست؛ مشکلات توهم زدن، باید ساقی شونو عوض کنید. اسمش حامده، 90 درصد جنسش شکلاته؛ بریزین پای ریشه، دو روز بعد خودش خشک می‌شه، می‌افته.

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار